قدرت بیان قرآن و اعتراف قریش

قدرت بیان قرآن و اعتراف قریش

عتبه‌ بن ربیع از بزرگان قریش بود، روزی که حمزه اسلام آورد سراسر محفل قریش را غم و اندوه فرا گرفت و سران قریش بیم آن داشتند که دامنه اسلام بیش از این توسعه یابد. در آن میان عتبه گفت: من به سوی محمد می‌روم ومطالبی را پیشنهاد می‌کنم،‌ شاید اویکی از آنها را بپذیرد و دست از آیین جدید بردارد. سران جمعیت نظر وی را تصویب کردند. او برخاست و به سوی پیامبر که در مسجد نشسته بود رفت و به او پیشنهاد کرد که ریاست مکه را به او بدهند و ثروت هنگفتی در اختیار او بگذارند و از دعوت خود دست بردارد. آن گاه که سخنان او پایان یافت پیامبر فرمود: آیا سخنان توخاتمه یافت؟ گفت: آری. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود این آیات را گوش ده که پاسخ تمام پرسشهای تو در آنهاست:
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، حم تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ، بَشِیراً وَ نَذِیراً فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ »[1] «به نام خدای رحمان و رحیم، حاء میم، اینکه از جانب خدای بخشنده و مهربان نازل گردیده کتابی است که آیه‌های آن برای گروهی که دانا هستند توضیح داده شده است. قرآنی عربی برای مردمانی که بدانند. بشارت و بیم دهنده است. امّا بیشتر آنها روی گردانیده و گوش نمی‌دهند».
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ وقتی به آیه 37 رسید سجده کرد. پس از سجده به عتبه رو کرد و فرمود: (ای اباولید! پیام خدا را شنیدی؟) عتبه که هنگام تلاوت آیات بر دستهای خود تکیه زده و سراپا گوش شده بود بدون اینکه سخنی بگوید بلند شد و به طرف قریش رفت. برخی قریشیان گفتند: به خدا قسم، این حالت و قیافه ابا ولید، همان حالتی نیست که به سوی محمد رفت. عتبه به آن حالت خود در میان مجلس قریش نشست. به او گفتند: ابا ولید چه دیدی؟ (که چنین مبهوت و در فکر هستی) گفت: به خدا قسم، کلامی از محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ شنیدم که تاکنون از کسی نشنیده بودم:
«و اللهُ ما هُوَ الشَّعرُ و لا بالسِّحرِ ولا بِالکهانهِ».
«به خدا سوگند، سخن او نه شعر است و نه سحر و نه کهانت».
ای جمعیت قریش! صلاح می‌بینم که او را رها کنید تا در میان قبایل تبلیغ کند. اگر پیروز گردید و سلطنت به دست آورد از افتخارات شما محسوب می‌شود وشما نیز از آن بهره می‌برید و اگر در میان آنها مغلوب گردید و دیگران او را کشتند، شما راحت شده‌اید.
قریش گفت: ای اباولید، زبان و کلام پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ تو را سحر کرده است. ابا ولید گفت: این رأی من است، حال اختیار با خودتان است.[2]


[1] . سوره فصلت، آیه 1 ـ 4.
[2] . سیره ابن هشام، ج 1، ص 313. (با اندکی تغییر)

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید