قیام های عصر امام سجاد(ع)

قیام های عصر امام سجاد(ع)

تاریخ گواه است که امام سجاد – علیه السلام – در طول سی و چهار سال فعالیت، شیعه را از یکی از سخت ترین دورانهای حیات خویش عبور داد. دورانی که جز سرکوبی شیعه به وسیله زبیریان و امویان نشان روشنی ندارد. بیست سال حاکمیت حجاج بر عراق و سلطه عبدالملک بن مروان بر کل قلمرو اسلامی، تنها جهتگیری روشنش کوبیدن شیعیان، و در بخشهایی دیگر کوبیدن سایر مخالفان امویان، اعم از خوارج یا شورشیانی چون عبدالرحمان بن محمد بن اشعث بود. حجاج کسی بود که شنیدن لفظ کافر برای او بسیار آرام بخش تر از شنیدن لفظ شیعه بود.[1] در این سالها دو نهضت شیعی در عراق رخ داد که هر دو – علی رغم موفقیت موقت یکی از آنها – با شکست مواجه گردید. پس از آن نیز شیعیان با شدّت هرچه تمام تر مورد تهدید امویها، از قتل و شکنجه و زندان، قرار گرفتند. یکی از این دو نهضت، نهضت توّابین بود که رهبری آن را سلیمان بن صرد خزاعی، به همراهی تنی چند از دیگر سرشناسان شیعه در کوفه به عهده داشتند و ما پیش از این درباره آنها سخن گفتیم. ادعا شده که توّابین امامت علی بن حسین – علیه السلام – را پذیرفته بودند.[2] ما در مآخذ اولیه شاهدی براین مدعا نیافتیم. آنچه مهم است این که توابین در مجموع بر آن بودند تا در صورت پیروزی، امامت جامعه را به اهل بیت – علیه السلام – بسپارند و طبعا از نسل فاطمه – سلام الله علیها -، کسی جز علی بن حسین – علیه السلام – برای این کار وجود نداشت. اما آیا در ذهن آنها دقیقا همین مطلب وجود داشته است یا نه، تاریخ چیزی گزارش نکرده است. به نظر می رسد رابطه سیاسی خاصی بین امام سجاد – علیه السلام – و توابین وجود نداشته و آنچه بیشتر رنگ نهضت را شیعه نشان داد، شرکت فعال معروفین شیعه کوفه در این نهضت و مایه های عاطفی آن است. یعنی توبه به سبب عدم حمایت از حسین بن علی – علیه السلام – و شهید شدن به عنوان تنها راه پذیرش این توبه. در این حرکت نامی از محمد بن حنفیه نیز وجود ندارد.
اشتباه عمده سیاسی آنها عدم سنجش موقعیت، خارج شدن از کوفه، و سپردن خود به دست حوادث بود. مختار نیز به دلیل این اعتقاد خود که رهبری این حرکت توانایی درک مسائل نظامی و سیاسی را ندارد، حاضر به همکاری نشد و حتی موجب شد تا تعدادی از شیعیان از حمایت نهضت توابین خودداری کنند.
همین ابهام درباره ارتباط امام سجاد – علیه السلام – با دومین جنبش شیعی یعنی جنبش مختار وجود دارد. این ارتباط نه تنها از زاویه نگرش سیاسی، بلکه از بعد اعتقادی نیز مشکلاتی را در بر دارد. گفته اند که مختار پس از آنکه موفق شد در کوفه شیعیانی را به سوی خود جذب کند، از علی بن حسین – علیه السلام – استمداد جست، اما امام روی خوش نشان نداد.[3] چنین موضعی از سوی امام با توجه به سیاستی که امام تا به آخر دنبال کرد، منطقی به نظر می رسد. امام از پس از حادثه کربلا دریافته بود که امکان احیای این جامعه مرده با در دست گرفتن رهبری آن وجود ندارد. به علاوه درگیر شدن در یک حرکت سیاسی دیگر، با وجود قدرت دیگر احزاب، خطراتی را در پی داشت که به ریسک کردن آن نمی ارزید. به همین دلیل، ماهیت حرکت امام در دوران امامت آن حضرت، بخوبی نشان می دهد که حرکت امام تنها یک حرکت سیاسی نبوده و در بسیاری از موارد به وضوح بر کنار از سیاست به معنای مشخص فعالیت سیاسی بوده است.
جنبه اعتقادی قضیه نیز از زمانی شروع گردید که مختار از محمد بن حنفیه خواست تا او را تأیید کند و مورد حمایت قرار دهد. محمد بن حنفیه چنین کرد؛ امّا نه به صورت رسمی. از آن پس این گونه شایع گردید که در میان شیعه عراق، امامت محمد بن حنفیه پذیرفته شده است. گر چه این مسأله محرز نیست، اما بعدها که فرقه ای به نام کیسانیه شهرت یافت، داستان را از زمان مختار آغاز کردند.
با رسوخ بعضی از مبانی عقاید غلات در میان برخی از شیعیان کوفه، بعدها مختار نیز در معرض اتهام قرار گرفت و این گونه شایع گردید که مختار در پیدایش غلات سهم بسزایی داشته است. بنا به دلایل زیادی که در این مختصر جای طرح آنها نیست و ما در جای دیگر بدان پرداخته ایم، در تمام این مسائل، و حتی این که فرقه ای به نام کیسانیه به امامت یا مهدویت محمد بن حنفیه اعتقاد داشته باشند، تردید وجود دارد. اما در این که امام سجاد – علیه السلام – علیه غلات موضع گیری کرده است، شواهدی وجود دارد. این به معنای وجود انحراف در میان شیعیان عراق بود که امام را وادار می کرد تا از موضع گیری و برقراری رابطه مستقیم و حمایت کامل از آنها خودداری کند.
امام سجّاد – علیه السلام – خطاب به گروهی از اهل عراق فرمودند: «أحبونا حب‏ّ الاسلام و لا ترفعونا فوق حد‏ِّنا»،[4] و در نقل دیگری آمده است که امام فرمود: «أحبونا حب‏ّ الإسلام و لا تحبونا حب‏ّ الأصنام».[5] ابوخالد کابلی نیز می گوید: از امام سجاد – علیه السلام – شنیدم که می فرمود: یهود و نصارا، عزیر و عیسی را آنقدر دوست داشتند تا مطالب آن چنانی در باره آنها گفتند، چنان که: «إن قوما من شیعتنا سیحبونا حتی یقولوا فینا ما قالت الیهود فی عزیر و ما قالت النصاری فی عیسی بن مریم، فلا هم منّا و لا نحن منهم».[6] کسانی از شیعیان ما، تا آن اندازه در دوستی ما افراط می کنند که نظیر سخنان یهود و نصارا را درباره عزیر و عیسی – علیه السلام – درباره ما می گویند. نه آنها از ما هستند و نه ما از آنها هستیم.
بر پایه منابع شیعه، محمد بن حنفیه فرد منحرفی نبود و امامت امام سجّاد را پذیرفته بود. بنابراین در ثبوت این که واقعا محمد بن حنفیه خود را به عنوان امام برای شیعیان کوفه مطرح کرده، اشکالاتی وجود دارد و راه حلهایی می تواند فرض شود که ابن حنفیه به دست امام سجاد – علیه السلام – و برای دور نگاه داشته شدن امام دست به این اقدام زده است، گر چه شاهد تاریخی ویژه‌ای این مطلب را تأیید نمی کند.
آنچه در اینجا لازم به یادآوری است، این است که به دلایل مختلفی نمی توان باور کرد که امام سجاد – علیه السلام – درباره مختار فرموده باشد: «یکذب علی الله و علی رسوله».[7] بویژه این که وقتی مختار سر عبیدالله را برای آن حضرت فرستاد، فرمود: «جزی الله المختار خیراً».[8] و نیز آمده است که در آن هنگام «لم یبق من بنی هاشم أحد الّا قام بخطبه فی الثناء علی المختار و جمیل القول فیه».[9] از امام باقر – علیه السلام – روایت گردیده است: «لا تسبوا المختار فانه قتل قتلتنا و طلب ثارنا و زوج أرامنا و قسم فینا المال علی العسره».[10] و در برابر سؤال فرزند مختار، موضع خود را نسبت به مختار به صورتی مثبت ابراز کرد.[11] به هر روی، همانطور که پیش از این توضیح داده شد، جنبش مختار نیز به صورت سیاسی مدت چندانی به طول نینجامید و در سال 67 هجری توسط زبیریان سرکوب گردید، با این حال تأثیر خاص خود را بر کوفه از جهت تحریک و زنده نگاه داشتن احساسات شیعی و نیز ایجاد انگیزه در میان موالی برای شرکت در جریانات سیاسی به همراه داشت.


[1] . سخنان امام باقر _ علیه السلام _ را ببینید، در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 11، ص 44؛ الامام الصادق _ علیه السلام _ ، ابو زهره، صص 112 _ 111.
[2] . تشیع در مسیر تاریخ، ص 286.
[3] . رجال الکشی، ص 126.
[4] . نک: سیر اعلام النبلاء، ج 4، صص 390 _ 389؛ طبقات الکبری، ج 5، ص 214 ( در آنجا متن چنین است که حضرت فرمود: شما با این رفتار افراطی خود سبب نفرت و بغض مردم نسبت به ما شده اید.) حلیه الاولیاء، ج 3، ص 136. ما را آن گونه که اسلام می گوید دوست دارید و بالاتر از اندازه ای که هستیم نبرید؛ یعنی غلو درباره ما نکنید.
[5] . مختصر تاریخ الدمشق، ج 17، ص 242.
[6] . رجال الکشی ص 102؛ ونک: طبقات الکبری، ج 5، ص 214؛ نسب قریش، مصعب زبیری، ص 58.
[7] . طبقات الکبری، ج 5، ص 213.
[8] . رجال الکشی، ص 127، خداوند مختار را جزای خیر دهد.
[9] . طبقات اکبری، ج 5، ص 285. هیچ کس از بنی هاشم نبود مگر آنکه به پا خواسته و بر مختار درود فرستاد و درباره او سخن نیکو گفت.
[10] . رجال الکشی، ص 128. مختار را دشنام ندهید. او قاتلین کشته های ما را کشته، یتیمان ما را شوهر داده، و در وقت سختی در بین ما اموالی را تقسیم کرده است.
[11] . همان، ص 126.
رسول جعفریان ـ حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)، ص 265

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید