شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید

نویسنده:محمد تقی سبحانی نیا (1)

چکیده:

در میان کتب به یادگار مانده از پیشینیان برخی آثار دارای ویژگیهای بارز و متمایزند که آنها را برای آیندگان مهم می کند. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید نیز ازآثاری است که ویژگیهای منحصر به فردی دارد. برخورداری مؤلف از ذوق ادبی و آگاهی گسترده او از وقایع تاریخی عصر صدور خطبه ها و سخنان امام علی (علیه السلام) از و یژگیهای بارز این شرح است که شناخت این اثر نفیس را بر دانش پژوهان علوم اسلامی ضروری ساخته است.

درآمد:

تاکنون درباره نهج البلاغه کتابهای بی شماری به رشته تحریر درآمده است. از جمله، شرحهای بسیاری که برخی تعداد آن را متجاوز از هشتاد دانسته اند‌(الغدیر:ج4ص183) و برخی دیگر از یکصد و پنجاه یاد می کنند (الذریعه الی تصانیف الشیعه: ج14ص113 ـ 161).
نوشته حاضر در صدد معرفی شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید یکی از مهمترین و کهن ترین شروح نهج البلاغه است. سعی شده است ،به صورت مختصر اما جامع، اطلاعات کاملی از این شرح به خواننده محترم ارائه گردد. البته با عنایت به این بررسی همه جانبه شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید مجالی وسیع می طلبد و برتر از آن است که بتوان در چند صفحه به طور کامل به آن پرداخت. اما سعی بر آن است تا ضمن اشاره به نکات و سر فصلهای لازم به هر یک به اختصار پرداخته شود.

آشنایی با مؤلف شرح نهج البلاغه

عزالدین ابوحامد عبدالحمید بن هبه الله بن محمد بن حسین مدائنی، مشهور به ابن ابی الحدید دانشمند، شاعر، ادیب، فقیه شافعی و اصولی معتزلی، در روز اول ذی الحجه سال 586ه‍ در شهر مدائن در خانواده ای اهل علم و دانش دیده به جهان گشود. جوانیش را در زادگاهش با تحصیل علوم سپری نمود، و در جوانی به بغداد رفت ،و در‌آن شهر در محضر علما و بزرگان مشهور بغداد که بیشتر آنها شافعی مذهب بودند، به قرائت کتب و اندوختن دانش پرداخت. او در این دوران به آراء معتزله بصره و بغداد گرایش پیدا نمود، تا جایی که در مذهب معتزله، از اهل نظر شد . در ادبیات نیز، ، از محضر اساتیدی چون ابوالبقاء عکبری و ابوالخیر مصدق بن شبیب واسطی، استفاده کرد. وی به دلیل نزدیکی عقیدتی با ابن علقمی (656ق/1258م) وزیر ادیب و دانشمند مستعصم ـ آخرین خلیفه عباسی ـ در شمار کاتبان دیوان دارالخلافه درآمد (البدایه والنهایه ابن کثیر: ج13ص199 ـ 200).
او در مدتی که در دربار عباسی خدمت می کرد، چند منصب گرفت. تا این که به سرپرستی کتابخانه های بغداد منصوب شد. ابن ابی الحدید در شعر طبعی رسا داشت و در انواع مضامین شعر می گفت. ولی مناجات و اشعار عرفانی او مشهورتر است. اطلاعات او درباره تاریخ صدر اسلام نیز گسترده بود. این ویژگی او از شرح نهج البلاغه اش نیز به خوبی پیداست. وی در اصول معتزلی و در فروع شافعی بود و گفته شده است که مشربی میان تسنن و تشیع برگزیده بود. در مباحث عقیدتی خود در شرح نهج البلاغه به موافقت با جاحظ تصریح دارد (شرح نهج البلاغه:ج1ص185و 186) به همین لحاظ او را معتزلی جاحظی نیز دانسته اند. ابن ابی الحدید آثار متعددی دارد که برخی از آثار وی عبارت است از: شرح نهج البلاغه، الفلک الدائر علی المثل السائر، المستنصریات (این کتاب مجموعه ای از اشعار است)، العبقری الحسان.
وی ،سرانجام پس از آن که به وساطت خواجه نصیرالدین طوسی از اسارت مغولان رهایی یافت ،بر اساس آنچه ذهبی نقل می کند، در پنجم جمادی الاخر سال 656 ه‍ ق به دیار باقی شتافت.

مذهب ابن ابی الحدید

ابن ابی الحدید ،از جمله دانشمندانی است که هر یک از دو گروه شیعه و سنی او را به گروه دیگر منتسب می کنند و مایلند از زمره اندیشمندان گروه مقابل به شمار آید. به نظر می رسد نفی و طرد وی از سوی اهل سنت نخست از‌آن رو باشد که امام علی (علیه السلام) را افضل بر دیگر خلفا دانسته و در فضیلت آن حضرت مطالب بسیار دارد ،و در مهمترین اثرش یعنی شرح نهج البلاغه نیز علیرغم وجود شواهد بسیار بر معتزلی بودنش مطالبی را بیان می کند، که بزرگان اهل سنت آن مطالب را بر نمی تابند. دلیل دیگری که برای طرد او از سوی اهل سنت وجود دارد این است که اگر از اهل سنت باشد، شرحش بر نهج البلاغه در واقع مهر تأییدی است از جانب اهل سنت بر کتاب شریف نهج البلاغه و تصدیق بر بسیاری از دعاوی شیعیان بر علیه خلفای راشدین. ازاین رو ابن کثیر او را شیعی غالی دانسته است و درباره او می گوید:
عبدالحمید بن هبه الله بن محمد بن محمد بن محمد بن حسین ابوحامد بن ابی الحدید عزالدین المداینی، الکاتب الشاعر المطبق الشیعی الغالی، له شرح نهج البلاغه فی عشرین مجلد…(البدایه و النهایه: ج13ص232).
اما این شیعه او را نفی کرده و اهل سنت می داند به چند دلیل است: نخست آنکه تصریح عقاید او در آثارش به ویژه در شرح نهج البلاغه تردیدی بر معتزلی بودنش باقی نمی گذارد. او در آغاز کتابش اتفاق همه شیوخ معتزلی خود (متقدمان، متاخران، بصریان و بغدادیان) را بر صحت شرعی بیعت با ابوبکر نقل می کند و تصریح می نماید که از رسول خدا نصی بر آن بیعت وارد نشده است. بلکه تنها انتخاب مردم که هم به اجماع و هم به غیر اجماع، راه تعیین پیشوا شمرده شده موجب صحت آن است (ابن ابی الحدید:ج1ص7) اما ابن ابی الحدید به پیروی از مکتب معتزله بغداد، علی(علیه السلام) را افضل ازخلفای سه گانه می داند، و تصریح می کند که آن حضرت هم در کثرت ثواب و هم در فضیلت و خصال حمیده از دیگران افضل است (همان:ج1ص9) لیکن به عقیده وی افضلیت امام ضروری نیست ،و لذا در خطبه آغاز کتاب در همین معنی گفته است:
سپاس خداوندی را که مفضول را بر افضل مقدم داشت (همان:ج1ص3).
او همچنین درباره شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) دعاوی شیعیان را بدون توجه مدارک آن درکتب اهل سنت به شدت انکارکرده و آن را از ساخته های شیعیان می داند (همان:ج2ص60) و نیز در خصوص ایمان ابوطالب ضمن بیان این که هر دو قول مبنی بر ایمان و کفر ابوطالب مستند بوده ،و برای آن مدارکی وجود دارد، قایل به توقف شده و هیچ یک از دو نظر را انتخاب نمی کند(همان:ج14ص65 ـ 66).
دلیل دیگر طرد او از سوی شیعه، آن است که به همان دلیل که اهل سنت دانستن ابن ابی الحدید برای آن فرقه مشکل آفرین است برای شیعه سودمند است ؛زیرا اگر ابن ابی الحدید سنی مذهب باشد که البته هست شرحش منحصر به فرد شده و از اهمیت بالایی برخوردار می شود، چرا که در آن صورت تأیید نهج البلاغه به دست مخالفان صورت گرفته و دلیل محکمی بر اعتبار آن به شمار خواهد رفت.

نگارش شرح نهج البلاغه

همانگونه که پیشتر ذکرشد، ابن علقمی یکی از ادیبان روزگار ابن ابی الحدید بود. او وزیر دانشمند و شیعه ای امامی آخرین خلیفه دستگاه عباسیان ـ «مستعصم» عباسی ـ بود. از آنجا که ابن ابی الحدید بیش از همه به ادبیات علاقه مند بود ابن علقمی نیز به او علاقه زیادی داشت و به او توجه زیادی می کرد. از این رو او را به نوشتن شرحی بر نهج البلاغه تشویق کرد. ابن ابی الحدید هم این کتاب را به همراه مجموعه ای از اشعارش به نام سبع العلویات ،که موضوع آن فتح خیبر و مدح پیامبر و علی بود به همراه مرثیهایی بر امام حسین(علیه السلام) به ابن علقمی تقدیم نمود و از او صله زیادی دریافت کرد. مرتبه والای نهج البلاغه از نظر ادبی باعث شده که ابن ابی الحدید پس از آشنایی با نهج البلاغه شیفته آن شود، و در نتیجه نسبت به امیرمومنان ارادت خاصی پیداکند.
این علاقه و ارادت او را برآن داشت تا با وجود این که سنی مذهب بود نسبت به شرح نهج البلاغه اهتمام ورزد و نتیجه اهتمام و تلاشش کتابی است ،که به شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید مشهور شده است.(ترجمه شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید:ج1مقدمه)کتابی که در این نوشتارسعی خواهیم کرد، تا مهمترین ویژگیهای آن را به بحث و بررسی بگذاریم.
ابن ابی الحدید اثر جاودانه خود را در 20 جزء به نام ابن علقمی وزیر تألیف کرد. شهرت و معروفیت ابن ابی الحدید به سبب تألیف این کتاب است. کتابی که مشتمل بر مجموعه عظیمی از ادب، تاریخ و کلام و فرهنگ اسلامی است بر اساس گفته خودش این شرح را در اول رجب 644 ق آغازکرد و در آخر صفر 649 ق پایان رسانید. از نکات تعجب برانگیز تدوین این اثر چنانکه خود او در‌آخر کتابش می نویسد(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید:ج20ص349)تدوین آن در 4سال و 8ماه است. این مدت با مدت خلافت امام علی (علیه السلام) مطابقت دارد. یکی دیگر از نکاتی که درباره شرح او قابل توجه است این است، که او شرح خود را در زمانی شروع کرد که قریب به پنجاه و هشت سال داشت.(ترجمه شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید:ج1مقدمه ص12) یعنی در زمانی که از کمال عقل و دانش و تجربه برخوردار شده و سرد و گرم روزگار را کشیده بود .بنابراین شرح او نیز به عنوان یکی از کاملترین آثار او به شمار خواهد رفت و از‌آنجا که او تعصب زیادی را در شرح خود بر نهج البلاغه و استفاده از منابع به کار نبرده است، می توان اثر او را از اهمیت بالایی برخوردار دانست .اگر چه همین امر باعث شده است ،اندیشمندان متعصب اهل سنت کار او را بی ارزش قلمداد کرده و سعی در به فراموشی سپردن آن داشته باشند.

ویژگی های بارز شرح:

همانگونه که اشاره شد این شرح در بین شیعیان از آن حیث که نویسنده اش فردی سنی است ،ارزش و اهمیت والایی دارد. اما فارغ از مذهب نویسنده دارای ویژگیهایی است که آن را از ارزش و اعتبار بالایی برخوردارکرده و همچنان آن را به عنوان یکی از بهترین شروح نهج البلاغه مطرح می کند. در اینجا چند ویژگی مهم آن را برمی شماریم:

1.استفاده از منابع فراوان، مهم و در برخی موارد متروک

ابن ابی الحدید به این دلیل که مدتها سرپرست کتابخانه های بغداد بود و نیز، کتابخانه ده هزار جلدی ابن علقمی را در اختیار داشت، از منابع بسیار مهمی استفاده کرده است که پیش از تاریخ طبری تألیف شده بود. همچنین کتابهای نادری چون المقالات، تألیف زرقان، شاگرد ابراهیم بن سیار نظام والمقالات کعبی بلخی ،و فضایل امیرالمؤمنین ( علیه السلام)علی از احمد بن حنبل و الجمل هشام بن محمد کاتبی و النکت ،از ابراهیم بن سیار نظام از جمله منابع این شرح ارزشمند می باشد(ابن ابی الحدید، جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه: ج1 مقدمه مترجم ص15).
اگر چه برخی نویسندگان نوشته اند که ابن ابی الحدید از نود و هفت منبع و مصدر و شصت مؤلف استفاده کرده است (روش شناسی تاریخی ابن ابی الحدید به نقل از تاریخ خلیفه:ص108) اما احمد ربیعی در کتاب خود العذیق النضید بمصادر ابن ابی الحدید مصادر شرح ابن ابی الحدید را 222 کتاب دانسته و آنها را به پنج دسته تقسیم می کند:
ـ مصادری که او به اسم آن مصادر تصریح کرده است.
ـ مصادری که علاوه بر اسم کتاب اسم مؤلفان را نیز می نویسد.
ـ مصادری که تنها نام مؤلفش را ذکر می کند و از اثرآن نام نمی برد. مثلاً می نویسد:جاحظ در یکی از آثارش می گوید:…
ـ مصادری که تنها نام کاتبان آن را ذکر کرده است و اثری از عنوان کتاب یا مؤلفان به چشم نمی خورد.
ـ مصادری که از قول افرادی که آن را دیده اند نقل می کند، بدون آنکه از نام کتاب یا مؤلفش سخنی به میان آورده باشد‌(العذیق النضید بمصادر ابن ابی الحدید:ص118).
البته علاوه بر این مثادر برخی مصادر دیگر را نیز ذکر می کند مانند مصادر اشعاری که به آنها استشهاد می کند ،نامه هاو مکتوباتی که از پیامبر، امام علی (علیه السلام)، خلفا، والیان و امیران بلاد به جا مانده است و مصادر شفاهی که از معاصران خود نقل کرده است( همان:ص119).
وی پس از آنکه در مجموع تعداد 222 کتاب از مصادر شرح ابن ابی الحدید را به همراه 143 نام از اسامی مؤلفان آنها معرفی می کند، برخی از‌آنها را بیشتر معرفی کرده و در مورد برخی دیگر تنها به ذکر نام کتاب بسنده می کند. بدیهی است چون بخش قابل توجهی از مصادر مورد استفاده ایشان در عصر حاضر ناشناس است و حتی مؤلفان نیز قابل شناسایی نیست، از بین رفته و دور از دسترس ما تلقی می شود(همان:ص261).

2. استفاده از منابع گروه های مختلف شیعی و سنی

از دیگر ویژگی های این کتاب استفاده مؤلف ازمنابع تاریخی و کلامی گروه های مختلف شیعی و سنی است برای مثال او، هم از کتاب قاضی عبدالجبار معتزلی بهره ها برده، هم از کتاب الشافی سید مرتضی علم الهدا (شرح نهج البلاغه:ج2ص328) او همچنین از ذکر آراء شافعی، ابوحنفیه، شیخ مفید و شیخ طوسی نیز فروگذار نکرده. برایم مثال در ردّ دفاعیات قاضی عبدالجبار از عثمان بیش از80 صفحه مطالبی را از سید مرتضی و پاسخ های او به مطالب قاضی عبدالجبار می آورد (همان:ص328 تا‌آخر و ج3ص1 تا69).

3. چند بعدی بودن

این شرح ازجهات محتوایی با دیگر شروح متفاوت است و نسبت به اغلب آنها برتری دارد. برای مثال شرح ابن میثم بر نهج البلاغه هرگز نمی تواند، در جنبه های ادبی و تاریخی با این شرح برابری کند. علامه تستری(شوشتری) در مقدمه شرح خود، شرح ابن میثم بر نهج البلاغه را مورد نقد قرار داده و می نویسد:
و اما انب میثم ،فمذاقه مذاق الفلاسفه، یرتکب کثیرا تأویلات غیرصحیحه و یعلل بعلل علیله (شرح ابن میثم:ج2ص385)، کما فی شرحه لقوله (علیه السلام) : « و انا لکم وزیرا، خیر لکم منی امیر» ( نهج البلاغه : خطبه 90 ) و یخبط کثیرا فی فهم المراد، کما فی شرحه لقوله(علیه السلام): «و ایم الله لوفرقوکم تحت کل کوکب لجمعکم الله لشر یوم لهم»(نهج البلاغه:خطبه104) مع قله اطلاعه علی التاریخ فیخیط فیه…(بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه:ج1ص25).
و اما ابن میثم، گرایش او به سوی فلاسفه (موجب شده است) که مرتکب تأویلهای نادرست زیادی شود و تعلیل های اشتباهی از او صادر شود، آنگونه که در شرح سخن امام که فرمود: «به خدا قسم اگر آنها، شما را طوری پراکنده کنند که هر یکتان ( از ترس شان ) ، در زیر یک ستاره پنهان شوید ، باز خدا شما را گرد می آورد، تا تماشای روز بدی که برای آنان در پیش است ،بنمائید(و ببینید خدا چگونه کیفر کردارشان را در کنارشان می نهد» با این که او از تاریخ آگاهی ناچیزی داشت و در مورد آن اشتباهاتی دارد.
وی همچنین درباره شرح خویی علاوه بر ناقص دانستن آن ،می نویسد:
لیس فیه سوی الاکثار من الاخبار الضعیفه،مع اقتصاره علی ما ورد من طریقنا الذی لا یکون حجه علی غیرنا، مع قله اطلاعه علی التاریخ، فتبع ابن میثم فی کثیر من خبطاته المتقدمه(همان:ص26).
درآن شرح چیزی جز روایات ضعیف فراوان ، همراه با روایاتی که طرق وصول به آن روایات مورد قبول عامه نبوده وآنها را حجت نمی دانند، نیست. بعلاوه او از تاریخ نیز آگاهی کمی داشته و در اشتباهات از ابن میثم دنباله روی کرده است.
اما در مورد شرح ابن ابی الحدید وضعیت به گونه ای دیگر است. این شرح را می توان دائره المعارفی از علوم ادبی، کلام، فقه، اخلاق، تاریخ صدر اسلام، انساب و فرهنگ عامه عرب دانست ؛زیرا او در هر فصلی کارها و وقایع تاریخی مربوط به آن را شرح داده و اشاره هایی نیز درعلم توحید و عدل آورده است و در جایی که نیاز بوده از مثلها و نکات استفاده کرده است. همچنین مسائل فقهی نهج البلاغه را توضیح داده و بالاخره اشاره ها و رموزی که امام علی(علیه السلام) بیان فرموده است، را نیز توضیحاتی داده است، اگر چه کتاب وی را از جنبه ادبی، تاریخی، اجتماعی و کلامی نسبت به دیگر موضوعات برتری دارد.

4. تعصب نداشتن

وجود تعصب حتی در بین شارحان شیعه باعث شده است که شرح آنها مورد خدشه قرار گیرد و از اعتبار آنها بکاهد. برای مثال علامه تستری درباره شرح ابن میثم می گوید:
و من العجب انه مع عده نفسه من الفلاسفه یاتی باللجاج ،ففی کثیر من تلک الموارد یری ان ابی الحدید قال: ان الراوندی خبط فیها، و انه استهزا به لعدم اطلاعه علی التاریخ، و مع ذلک اصر علی متابعه الراوندی(همان:ص26).
و از امور تعجب برانگیز این که او علیرغم آن که خود را از فلاسفه به شمار آورده است ، اما لجاجت ورزیده و با اینکه می بینید ابن ابی الحدید گفته است که راوندی اشتباه کرده و او را به خاطر آگاهی نداشتن به تاریخ ، به تمسخر گرفته است ، اما با این حال به پیروی از راوندی اصرار ورزیده است .
و درباره شرح خویی، آنگونه که گذشت می نویسد، وی در بسیاری از خطاها و اشتباهاتش از راوندی پیروی کرده است. این در حالی است که یکی از ویژگی های ابن ابی الحدید متعصب نبودن وی است. ابن ابی الحدید علیرغم اعتقاد به خلافت خلفای راشدین، در مورد علی(علیه السلام) تا اندازه بسیاری انصاف را رعایت کرده و حق را به جانب آن حضرت دانسته است. همین امر باعث شده است، تا اهل سنت به راحتی او را از خود طرد کنند، و وی را منتسب به شیعه بدانند .ابن ابی الحدید در شرح خود از هرگونه تعصب بی جا دوری گزیده و سعی کرده است، تا آراء گوناگون را عرضه کند. به همین سبب از این نظر در بین دیگر شروح نهج البلاغه از برجستگی ویژه ای برخوردار است.

5. ذکر حوادث معاصر مؤلف

یکی دیگر از برجستگی های شرح ابن ابی الحدید ،وجود گزارشهای تاریخی مبسوط از ابتدای خروج مغولان و فتح ماوراءالنهر و خراسان و عراق و دیگر نواحی و هجوم آنان به بغداد در آن است .بنابراین کتاب او را می توان به عنوان یکی ازمنابع مهم تاریخ در این موضوع به شمار آورد.

6. ذکر وقایع صدر اسلام متناسب با کلام امام علی (علیه السلام)

او سعی کرده است تا با بیان وقایع اتفاق افتاده معنا و مفهوم سخن امام را بهتر برای خواننده روشن سازد. به تحقیق، یکی از علل طولانی شدن شرح نهج البلاغه پرداختن به وقایع تاریخی مرتبط با خطبه های امام بوده است ،و شاید بتوان کتاب او را در زمره منابع تاریخ عصر علی بن ابی طالب قلمداد کرد. از این رو علامه تستری با وجود تمجید از این شرح زیاده در نقل وقایع تاریخی را به عنوان یک عیب برای کتاب برمی شمارد و می نویسد:
ففی بعض الموارد یفرط فی نقل التاریخ حتی یمکن ان یجعل ما نقل تاریخا مستقلاً ،و کان علیه ان یقتصر علی المقدار المناسب للعنوان(بهج الصباغه:ج1ص24).
خطبه چهل و ششم نهج البلاغه که امام به هنگام عزیمت به شام وعبور از سرزمین کربلا، برای مقابله با معاویه ایراد نموده است، نمونه خوبی برای این ویژگی به شمار می رود. این خطبه با اینکه کمتر از چهار سطر است ،اما ابن ابی الحدید به واسطه پرداختن به جریان ورود امام به کربلا و آنچه بین امام و اصحابش اتفاق افتاد، چندین صفحه به شرح واقعه و همچنین نامه محمد ابن ابی بکر به معاویه پرداخته است(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: ج3ص169 ـ 190).
وی در شرح خطبه 44 که کمتر از سه سطر است و امام (ع)در آن مصقله بن هیبره را به خاطر سرپیچی از فرمان امام و فرار او به سمت معاویه تقبیح می کند، بیش از 30 صفحه، به تفصیل، اصل ماجرا و اتفاقات مربوط به آن تبیین می کند تا خواننده بتواند با آگاهی کامل از ماجرا، معنا و مفهوم سخن امام و علت صدور آن سخن را به خوبی درک کند(همان:ج3ص119 ـ 151).
البته او برای گزارش وقایع و حوادث تاریخ و شناخت اخبار صحیح از سقیم و گزارشهای واقعی از ساختگی، از دو روش به صورت هم زمان و در کنار هم استفاده می کند. آن دو روش عبارت است از روش سندی و روش محتوایی. همانگونه که یک محقق برای استناد به یک حدیث ،هم درباره سند حدیث ،و هم درباره فهم معنای آن ، تلاش می کند تا بتواند به آن حدیث اعتماد کند ، ابن ابی الحدید نیز در گزارش وقایع تاریخی از این دو روش بهره می جوید، تا با به کارگیری فنون فهم حدیث به حقیقت معنای کلام امام دست پیدا کند.
ابن ابی الحدید درتحقیقات تاریخی خویش، ترکیبی از دو شیوه حدیثی و تاریخی را به کار بسته است. توجه و دقت نظر وی در بررسی زنجیره (اسناد) یک خبر بر اساس همان شیوه رایج در علم حدیث و رجال (شیوه نقد سندی) است. ولی در روش دوم بررسی محتوایی و متنی اخبار و گزارشهای تاریخی را نیز مدنظر دارد .(مقاله روش شناسی تاریخی ابن ابی الحدید: مجله پژوهش حوزه،ش13و 14).

7. توجه ویژه به فصاحت و بلاغت سخنان امام(علیه السلام)

با توجه به علاقه ابن ابی الحدید به ادبیات عرب از مهمترین ویژگی های شرح نهج البلاغه وی توجه به جنبه های ادبی نهج البلاغه است. شرح او از نظر ادبی شرحی بسیار منحصر به فرد است .ابن ابی الحدید شیفتگی اش را به فصاحت و بلاغت بیانات و نگاشته های علی(علیه السلام) در جای جای شرحش ابراز می کند. یکی از معروفترین اعترافهای او وقتی است، که نامه امام به عبدالله بن عباس را شرح می کند؛ نامه ای که امام پس از تصرف مصر به دست سپاهیان معاویه به ابن عباس نوشته است. او در آنجا می نویسد:
انظر! الی الفصاحه کیف تعطی هذا الرجل قیادها وتملکه زمامها…(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید:ج16ص145و146).
فصاحت را ببین که چگونه افسار خود را به دست این مرد داده، و مهار خود را به او سپرده است .نظم عجیب الفاظ را تماشا کن. یکی پس از دیگری می آیند و در اختیار او قرار می گیرند. مانند چشمه ای که خود به خود و بدون زحمت از زمین می جوشد. سبحان الله! جوانی از عرب در شهری مانند مکه بزرگ می شود، با هیچ حکیمی برخورد نکرده است. اما سخنانش در حکمت نظری بالا دست سخنان افاطون و ارسطو قرار گرفته است. در میان شجاعان و دلاوران تربیت نشده است ؛زیرا مردم مکه تاجر پیشه بودند و اهل جنگ نبودند. اما شجاعترین بشری ازکار درآمد که روی زمین راه رفته است. از خلیل بن احمد پرسیدند: علی(علیه السلام) شجاعتر است یا عنبسه و بسطام؟گفت : عنبسه و بسطام را با افراد بشر باید مقایسه کرد؛ علی مافوق افراد بشر است. این مرد فصیح تر از سحبان بن وائل و قیس بن ساعده از کار درآمد و حال آن که قریش که قبیله او بودند، افصح عرب نبودند، افصح عرب(جرهم) است هرچند زیرکی زیادی ندارند.
و یا در جای دیگری می گوید:
اما الفصاحه ،فهو امام الفصحا، و سید البلغا و فی کلامه قیل: دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوقین، و منه تعلم الناس الخطابه والکتابه…(همان:ج1ص24و25).
اما در فصاحت ،پس امیرالمؤمنین ( علیه السلام)،پیشوای فصحا و سرور بلغا بود؛ به حق سخن علی را از سخن مخلوق فراتر خوانده اند، و مردم همه دو فن خطابه و نویسندگی را از او فرا گرفته اند…
وی در جای دیگری می آورد:
سوگند به کسی که همه امتها به او سوگند می خورند، من این خطبه را (الهیکم التکاثر) در مدت پنجاه سال تاکنون بیش از هزار بار خوانده ام. هیچ بار در آن تأمل نکردم، مگر آن که در من خشیت و خوف و پندی ایجاد کرد و در دلم تاثیر نهاد و مرا به لرزه آورد. هیچ بار در آن تأمل نکردم مگر آن که به یاد مردگان از خویشاوندان و نزدیکان و دوستانم افتادم ،و چنین تصور کردم که آن را که حضرت به توصیف حالش پرداخته خود من هستم. در این زمینه بسیاری از خطبا و فصحا داد سخن داده اند، و من آنها را مکرر خوانده ام. ولی هیچ کدام تاثیر کلام امیرالمومنین(علیه السلام) را بر من نداشته است(همان:ج11ص153).
و بالاخره در مقایسه خطبه ابن نباته ـ که از ادبای قرن چهارم بود و مردم را به جهاد برانگیخت ـ با خطبه 27 نهج البلاغه که متضمن دعوت مردم به جهاد است، می گوید:
اگر بخواهیم از دایره انصاف دور نشویم، باید نسبت آن دو را نسبت شمشیر چوبین با تیغ فولادین بدانیم. گرچه خطبه ابن نباته از صناعات بدیعی بهره مند است. ولی کلام امیرمومنان در اوج آسمان است(همان:ص84 ـ 82).
لذا برخی صاحب نظران درباره نهج البلاغه و شرح ابن ابی الحدید به این نکته توجه کرده اند که شارح مزبور عظمت بلاغی نهج البلاغه را دلیل اصالت آن و درستی انتسابش به علی(علیه السلام) بداند و بگوید:
عظمت والای نهج البلاغه به ویژه از منظر ادبی و فن بلاغت، آنگونه که گردآوردنده آن یعنی سید رضی نیز بر آن توجه داشت، و نام این کتاب شریف را نهج البلاغه نامید، سبب شد تا توجه ابن ابی الحدید به این اثر والا توجه کرده و در جای جای شرح خود ،بر این کتاب اختیار از کف دهد و زبان به تحسین عبارات نهج البلاغه گشاید و او را وادار سازد تا یکی از راه های اثبات اصالت نهج البلاغه را در تبیین عظمت بلاغی آن ببیند(مجله سفینه:ش5ص137).

ویژگی های ادبی شرح:

ویژگی های ادبی شرح نهج البلاغه عبارت از:

1. شعر فراوان

مؤلف در شرح خود حدود هشت هزار بیت شعر در موضوعات مختلف صرفی و نحوی و لغوی و تاریخی و بیان عقاید و رسوم عامه اخلاق عرب مورد استفاده قرار داده، و به آن استشهاد کرده است .این امر علاوه بر غنا بخشیدن به شرح و پررنگ کردن جنبه ادبی آن باعث تنوع و بخشی به شرح کلمات امیرالمؤمنین ( علیه السلام)شده و خواننده را بر سرشوق می آورد، و از خستگی زودرس او جلوگیری می کند. در عین حال معنا و مفهوم جملات امام را بهتر در ذهن خواننده پایدار می سازد. شاید بتوان یکی دیگر از علل حجم بالای این شرح ارزشمند را وجود اشعار اعم از رباعیات و غزلیات و حتی قصاید دانست.
وی در ضمن شرح جمله امام که فرموده است: فالموت فی حیاتکم مقهورین والحیاه فی موتکم قاهرین، به ذکر چندین شعر از اشعار شاعران عرب می پردازد که شعر زیر از «التهامی» یکی از آنهاست:

فموت الفتی فی العز مثل حیاته
وعیشته فی الذل مثل حمامه شرح

(نهج البلاغه ابن ابی الحدید:ج3ص245)
مرگ با عزت جوانمرد، همانند حیات او، و زندگی همراه با خواری، همانند مرگ اوست.
و نیز در شرح خطبه 68 که امام علی (علیه السلام) در تذکر دادن به خطرات دلبستگی به دنیا، بیان فرموده اند، اشعار زیادی را می آورد که یکی از آنها در زیر آمده است:

دنیاک دار غرور
ونعمه مستعاره

دنیا خانه فریب است ،و نعمتی فانی و گذراست.

و دار اکل و شرب و مکسب و تجاره
و خانه خوردن و آشامیدن و کسب و تجارت است.

و راس مالک نفس
فخف علیها الخساره

سرمایه ات، عمرت است. پس بترس از این که زیان کنی!
و لاتبعها باکل و طیب عرف و شاره
پس آن را به خوردن و بوی خوش و دستاری مفروش.

فان ملک سلیمان
لا یفی بشراره(همان:ص337)

چرا که ملک سلیمان هم در ازای شعله های آتش [دوزخ]نمی ارزد!
و نیز از ابوالعتاهیه، شعر ذیل را می آورد:

الاانما التقوی هی البر و الکرم
وحبک للدنیا هو الفقر و العدم

آگاه باشید که پرهیزکاری همان نیکی کردن و بخشش است ،و دلبستگی تو به دنیا همان فقر و نیستی است.

و لیس علی عبد تقی غضاضه
اذا صحح التقوی و ان حاک او حجم

(همان: ص337)
و بر بنده پرهیزکار، خفت و خواری راه ندارد، اگر به رعایت تقوی ملتزم باشد. اگر چه در ظاهر به دنیا مشغول باشد و یا ازآن فاصله گرفته باشد.

2. ترجمه لغات مشکل

یکی دیگر ازویژگی های ادبی این شرح توضیح صرفی و نحوی کلمات مشکل است. روش ابن ابی الحدید در شرح عبارات نهج البلاغه این است که در صورت وجود کلمات دشوار در خطبه یا سخن و نامه امام ابتدا معنا و مفهوم آن واژه ها را توضیح می دهد و سپس به شرح می پردازد. البته در بیان معانی واژه ها نامی از منبع لغوی خود متذکر نمی شود. لکن گاهی اوقات به نسخه بدلها نیز اشاره می کند. برای مثال در خطبه 52 عبارتی از امام نقل شده است که می فرماید:
الا و ان الدنیا قد تصرمت و اذنت بانقضاء و تنکر معروفها و ادبرت حذاء فهی تحفز بالفناء سکانها(نهج البلاغه:خطبه52).
ابن ابی الحدید در بیان معانی واژه های مشکل این عبارت می نویسد:
تصرمت: انقطعت و فنیت و آذنت بانقضاء:اعلمت بذلکه آذنته بکذا: ای اعلمته و تنکر معروفها: جهل منها ما کان معروفا و الحذاء: السریعه الذهاب و رحم حذاء مقطوعه غیر موصوله.
وی سپس به نسخه بدلی اشاره می کند و می گوید:
و من رواه جذاء بالجیم اراد منقطعه الدر و الخیر، و تحفز بالفناءسکانها تعجلهم وتسوقهم و امر الشیء صار مرا(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید:ج3ص333).
او، همچنین در بسیاری از واژه های مشکل، شواهدی از شعر یا نثر به خوانندگان خود ارائه می کند (همان: ج6 ص102، خطبه 68)

3. توضیح نکته های ادبی

ابن ابی الحدید گاهی در شرح خود مباحث ادبی را مطرح کرده است. برای مثال به کسانی که بر وجود سجع در نهج البلاغه خرده گرفته اند، اشکال می کند و پاسخ آنها را به خوبی می دهد (همان:ج1ص126) وی همچنین سراسرسخنان علی(علیه السلام) را به جسم بسیطی که قسمتهای گوناگون آن در ماهیت با یکدیگر اختلافی ندارند و نیز به قرآن کریم که اول، وسط و آخر و هر سوره و هر آیه آن در ماخذ و شیوه و فن و روش و نظم ،مانند یکدیگرند، تشبیه می کند، و با توجه به صحت اسناد برخی از مطالب نهج البلاغه به حضرت علی(علیه السلام) از راه تواتر، و به ویژه به دلیل آنکه اغلب مورخین غیرشیعه نیز بسیاری ازخطب این کتاب را به علی(علیه السلام) نسبت داده اند، بطلان سخن کسانی که گفته اند نهج البلاغه یا بخشهایی ازآن، به نادرستی به امیرالمؤمنین ( علیه السلام)نسبت داده شده است، را نتیجه می گیرد(همان:ج1ص126 ـ 130).

نقدهای وارد بر شرح ابن ابی الحدید

شرح ابن ابی الحدید با همه محاسن و ویژگیهای منحصر به فردش، خالی از عیب نیست؛ عیوبی که از نظر صاحب نظران مخفی نمانده است. برخی از اشکالات مطرح ،وارد نیست، مانند عیب عنادورزی مؤلف با شیعیان و برخی عقاید آنها که از سوی برخی بزرگان شیعه مطرح شده است ؛زیرا به هر حال ،او، معتزلی است و از دانشمندی معتزلی جز این انتظار نیست. علاوه بر آن که اغلب صاحب نظران او را معتزلی معتدل می دانند تا جایی که برخی او را شیعه دانسته اند. بنابراین عناد ورزی با عقاید شیعه ازسوی مولفی معتزلی طبیعی است، و اگر چنین مولفی از تعصب زیاد بپرهیزد و در بعضی موارد مدافع عقاید شیعه باشد، نه تنها عیبی بر او نیست، بلکه مزیتی بسیار مهم حسنی قابل توجه، برای او به شمار خواهد آمد. بنابراین به نظر می رسد شرح ابن ابی الحدید چون مولفش سنی و معتزلی است و مشتمل بر برخی مطالبی است که با عقاید شیعه سازگار است، برای شیعه حایز اهمیت است و اگر ابن ابی الحدید را شیعی بدانیم دیگر اهمیتی را که هم اکنون این شرح برای شیعیان دارد از دست خواهد داد. با این حال علامه تستری در مقدمه شرح خود بر نهج البلاغه شرح ابن ابی الحدید را در چند جمله نقد می کند و معایبی را برای آن می شمارد.
وان ادعی انه(شرح ابن ابی الحدید)، تاریخی ادبی الا ان فیه معایب، ففی بعض الموارد یفرط فی نقل التاریخ حتی یمکن ان یجعل ما نقل تاریخاً مستقلاً، و کان علیه ان یقتصر علی المقدار المناسب للعنوان، و فی بعض الموارد لا ینقل شیئاً اصلاًً، کما انه فی الادب کذلک قد یفرط و قد یفرط، بل ینقل کثیراً ما لاربط له اصلاً… و قد یغفل عن شیء فی محله و یذکره فی غیره، کما تراه فی اول فصل الجمل فی قوله(علیه السلام): «رب عالم قد قتله جهله، و علمه معه لاینفعه».
و له اوهام کثیره فنسب الخطبه (39) الی کونه فی غاره النعمان مع انه کان فی قتل محمد بن ابی بکر، و له تفسیرات باطله کما ستقف علیها فی المطاوی کرارا (بهج الصباغه:ج1ص24و25).
این انتقادها را در موارد ذیل می توان بر شمرد:
ـ افراط در نقل تاریخ.
ـ غفلت از ذکر برخی وقایع تاریخی لازم.
ـ افراط و تفریط در ذکر نکات ادبی.
ـ ذکر برخی مطالب که تناسب با مطلب امام ندارد.
ـ اشتباه در نسبت دادن برخی خطبه ها به واقعه ایی خاص.
ـ اشتباه در تفسیر برخی عبارات امام (علیه السلام).
البته علامه تستری هر چند شرح ابن ابی الحدید را مورد نقد قرار می دهد، اما در پایان اعتراف می کند که شرح او حاوی مطالب مهم و نیکویی است ،و تنها اشکالش مراعات نکردن تناسب در نقل مطالبی است که برای فهم کلام امیرالمؤمنین ( علیه السلام)لازم است.
و هو و ان نقل فی شرحه اشیاء و ذکر فیه امورا مهمه، الا انه لم یراع المناسبه فی الغالب (همان: ص24).

پی نوشت ها :

1 ـ عضو هیئت علمی دانشکده علوم حدیث

کتاب نامه
1. البدایه والنهایه، اسماعیل بن کثیر الدمشقی، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی، 1408.
2. بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه، محمد تقی تستری، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1367.
3. جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه، محمود مهدوی دامغانی، ترجمه شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، تهران: نشر نی، 1374.
4. الذریعه الی تصانیف الشیعه، محمد محسن، (آقا بزرگ تهرانی)، بیروت: دارالاضواء، 1403.
5. روش شناسی تاریخی ابن ابی الحدید، محمود حیدری آقایی، مجله پژوهش حوزه، سال چهارم، شماره 13و 14.
6. شرح نهج البلاغه، عبدالحمید بن محمد بن محمد ابن ابی الحدید، دار احیاء الکتب العربیه.
7. شرح نهج البلاغه، میثم بن علی بن میثم بحرانی، ترجمه: محمد رضا عطایی، مشهد: بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی، 1374.
8. العذیق النضید بمصادر ابن ابی الحدید، احمد ربیعی، بغداد: مطبعه العانی، 1407ق.
9. الغدیر، عبدالحسین احمد امینی نجفی، بیروت: دارالکتب العربی،1379.
10. مجله سفینه، مجید معارف، سال دوم، شماره 5، زمستان 83، ص137.
منبع:دوفصلنامه حدیث اندیشه شماره 6

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید