ابعاد ناشناخته مجاهدی پاکباز

ابعاد ناشناخته مجاهدی پاکباز

گفتگو با دکتر سعید سهراب پور، هم دانشگاهی و همراه شهید مصطفی چمران

درآمد

دکتر سعید سهراب پور در سال 1322 در تهران متولد شد. در سال 1340 از دبیرستان البرز با کسب رتبه اول، دیپلم گرفت و در سال 1344 در رشته مهندسی مکانیک دانشکده فنی دانشگاه تهران، با رتبه نخست لیسانس گرفت و به همین دلیل از سوی دولت برای ادامه تحصیلات تکمیلی در امریکا بورسیه شد. وی دوره کارشناسی ارشد و دکترای مهندس مکانیک خود را از دانشگاه برکلی کالیفرنیا دریافت کرد و سپس به ایران بازگشت و در سال 1350 در دانشگاه شیراز به تدریس پرداخت و سپس در موقعیت های دیگری در مراکز دانشگاهی و ارگان های اجرایی کشور و فرهنگستان علوم قبول مسئولیت می کند. آنچه در پی می آید بیانگر وجوه ناشناخته دیگری از ابعاد وجودی شهید چمران است که در این گفتگو مطرح می شود.

فضای فرهنگی- اجتماعی آمریکا در آن سالها بخصوص در دانشگاه ها چگونه بود؟

آن زمان جو خاصی در آنجا وجود داشت. اکثر ایرانی هایی که آنجا بودند، به اصطلاح «چپ» بودند و ایدئولوژی چپ داشتند. تعداد مسلمان ها خیلی کم بود. البته دکتر چمران قبلاً انجمن اسلامی دانشجویان ایران را در آمریکا و کانادا فعال کرده بود و بعد هم که ما آنجا رفتیم، گروه فارسی زبان را فعال کردند.
اعضای انجمن اسلامی از افراد همه کشورها بودند؛ ما بیشتر به گروه فارسی زبان وابسته بودیم و در «برکلی» یک گروه 15 یا 23 نفره بودیم. بعضی از افرادی که آن سال ها آنجا بودند، الان هم در ایران هستند و مشغول خدمتند. یکی از دوستان عزیز ما که حالا شیهد شده، مرحوم دکتر قندی، وزیر پست و تلگراف بود که در حادثه هفتم تیر شهید شدند.

آیا آموزش های خاصی هم توسط اعضای انجمن به دانشجویان داده می شد؟

بله ما در آمریکا خیلی چیزها از دکتر چمران یاد گرفتیم. برای مثال کار گروهی را آموختیم. در زمینه ایدئولوژی، بحث و مناظره زیادی با گروه های چپ داشتیم و طبعاً نیاز داشتیم که ایدئولوژی اسلامی و ایدئولوژی چپ را بشناسیم. شهید چمران یک دوره کامل ایدئولوژی طرف مقابل را به ما آموزش دادند. ما مفهوم «ماتریالیسم دیالکتیک» را نمی دانستیم و از ایشان یاد گرفتیم. ایشان به ما فلسفه تاریخ و ایدئولوژی اسلامی را که برای بحث با گروه های سیاسی مخالف لازم داشتیم، آموزش دادند. درباره اقتصاد اسلامی با ما کار کردند و حتی یادم هست که مرا تشویق کردند در آنجا راجع به «حکومت اسلامی» یک کار تحقیقی انجام بدهم و سه سخنرانی هم در مورد حکومت اسلامی داشته باشم.

این تحقیق را در چه سالی انجام دادید؟

آن کار مربوط به سال 46 بود. آن موقع ما هیچ ایده ای راجع به حکومت اسلامی نداشتیم. اما به عنوان یک آرمان و تئوری دست نیافتنی، به این موضوع علاقه داشتیم. خب، یکی از مشکلات عمده در این راه، کمبود منابع تحقیق و «رفرنس» بود. شهید چمران یک تعداد از کتاب های خودشان را در اختیار ما گذاشتند. تعدادی هم از کتابخانه های آنجا گرفتیم و کار را شروع کردیم. در مرحله بعد، سه جلسه هم روی آن مباحث کار کردیم و بعد به جمع بندی رسیدیم.

به چه نتیجه ای رسیده بودید؟

جمع بندی ما این بود که حکومت اسلامی یک خلیفه دارد که با بیعت مردم انتخاب می شود و یک مجلس شورا هم بیشتر ندارد که بالاخره قوانین لازم را وضع می کند و خلیفه هم تعدادی وزیر دارد! این جمع بندی ما در سال 46 از حکومت اسلامی بود که خیلی متفاوت است با آنچه بعدها در ایران اتفاق افتاد، ولی آن موقع به عنوان یک آرمان دست نیافتنی و یک ایده آل این بحث ها را انجام می دادیم.

شکل آن چندان مهم نیست، اصل موضوع جالب است. اینکه در آن سال ها شهید چمران به حکومت اسلامی فکر کند و برایش طرح تحقیق بدهد، این مهم است. شما جای دیگری را سراغ داشتید که چنین بحث هایی آنجا مطرح باشد؟

خیر.

از منابع آن تحقیق چیزی در خاطرتان مانده است؟

شهید چمران کتاب مرحوم علامه نائینی را با یک مقدمه فارسی به ما دادند؛ تعداد دیگری کتاب هم از کتابخانه خودشان دادند که اسم آنها در خاطرم نمانده است. یک کتاب دیگر هم آنجا پیدا کردم که عنوانش «حکومت اسلامی» بود و به زبان فارسی نوشته شده بود.
ظاهراً حضرت امام (ره) هم بحث ولایت فقیه را در نجف در سال 47 شروع کردند که ریشه مسئله و حکومت اسلامی است. شهید چمران می گفتند: اسلام مکتب واسطه و ایده آل است و اشکالات حکومت ها و مکاتب دیگر را ندارد. در دهه بیست بحث مکتب واسطه را اندیشمندان مسلمان ایرانی، کسانی مثل «مامقانی» و بعدها مهندس آشتیانی مطرح کردند.
ما آن زمان خیلی کنجکاو بودیم که بدانیم حکومت اسلامی چگونه است و بالاخره با اطلاعات آن زمان و در آن فاصله دور، چیزهایی پیدا کردیم و جمع بندی ما هم همان بود که عرض کردم.

آیا این تحقیق در آنجا به چاپ رسید؟

خیر، اصلاً چاپ نشد، ولی یک کار گروهی دیگر انجام دادیم که باز هم شهید دکتر چمران خیلی به ما کمک کرد و چاپ شد.

موضوع آن تحقیق چه بود؟

موضوع آن «روحانیت و 15 خرداد» بود که آقای محمد هاشمی آن را برای حضرت امام(ره) به نجف فرستاد و امام هم اصلاحاتی در آن کردند و تغییراتی در متن دادند و فرستادند برای چاپ. موقعی که کتاب چاپ شد، من در آمریکا بودم.

از ویژگی های شهید چمران بفرمایید. به نظر شما چه صفتی در شهید چمران جلوه بیشتری داشت؟

من اگر بخواهم بخشی از ویژگی های ایشان را ذکر کنم که از همه مهمتر و بارزتر بود، باید بگویم که شهید چمران یک شخصیت چند بعدی بود. ایشان به لحاظ علمی، انسان بسیار سطح بالایی بودند، بالاخره رتبه اول دانشکده فنی دانشگاه تهران بودند و در بهترین دانشگاه های دنیا تا درجه دکترا پیش رفته بودند و در یک شرکت مهم تحقیقاتی در آمریکا کارمی کردند؛ از لحاظ عرفانی درجه خیلی بالایی داشتند. علاقه خاصی به حضرت علی (علیه السلام) داشتند و در سخنرانی هایشان بر این مسئله تأکید می کردند.
از لحاظ کار گروهی و روحیه کار با جوانها، حالی داشتند که همه را جذب می کردند. ورزشکار بودند، با وجود آنکه با ما اختلاف سنی داشتند، وقتی که به گردش می رفتیم، هر نوع بازی و ورزشی که می کردیم، حتی والیبال و کشتی، او هم می آمد و شرکت می کرد!

از جنبه های هنری، ایشان را چگونه دیدید؟

شهید چمران هنرمند بود. عکاس خوبی بود. یک دوربین «لایکا» داشت که با آن عکسهای خوبی می گرفت. آقای مهندس مهدی چمران گفتند که این دوربین را هنوز دارند و اینجاست. خطش خیلی خوب بود، نقاشی اش قشنگ بود، اینها جنبه های هنری و ذوقی ایشان بود. جنبه های دیگری مثل هنر نویسندگی هم داشت که در آثارش منعکس است. بعد هم می دانید که از ما جدا شدند و سال ها در لبنان و میدان های رزم بودند و صفات دیگری مثل شجاعت، بی باکی، مهندسی و سازمان دهی امور نظامی، آنجا بیشتر نمودار شد. بنابراین باید بگویم شهید چمران جنبه های متعددی داشت و در تمام آن جنبه ها رشد کرده بود.
یک ویژگی مهم دیگر او، تواضع بسیارش بود. این صفت حتی در جنگ تحمیلی و آن رقابت ها و اختلاف هایی که بود خودش را نشان داد. با وجود اختلاف های زیادی که در قسمت های مختلف وجود داشت، اما می دیدیم که باز هم همه او را دوست داشتند.

لطفاً از مشاهدات و خاطرات خودتان هم از آن شهید عزیز بفرمائید.

در اواخر دوره دکترا و اقامتم در آمریکا، یک روز دکتر چمران به من گفتند: من دارم به لبنان می روم، آنجا یک مدرسه صنعتی هست و قرار است آنجا را اداره کنم. آن زمان من در سوابق این کار نبودم و کمی جا خوردم که چرا لبنان؟!
قبل از آن دکتر چمران همیشه می گفتند: من اینجا در آمریکا خیلی ناراحتم، چون سروکارم با این آمریکائی هاست و وقتی با آنها در مورد فلسطین بحث می کنم، اعصابم ناراحت می شود، چون اینها اصلاً موضوع فلسطین را درک نمی کنند و از این لحاظ خیلی ضعیف اند.
و باز می گفتند: حالا دخترم 8 ساله شده و من صلاح نمی دانم که اینجا بمانم و می خواهم از آمریکا بروم. وقتی تصمیم قطعی گرفت، ما هم به هر حال یک مراسم خداحافظی برایش ترتیب دادیم و همه بچه ها جمع شدند آنجا و بعد دکتر چمران به لبنان رفت.
بعد از انقلاب، ایشان یک روز به شیراز آمدند و در شاهچراغ سخنرانی کردند. آن موقع مردم اصلاً دکتر چمران را نمی شناختند؛ اما سخنرانی ایشان که تمام شد همه دور او جمع شدند و خیلی برای مردم جالب بود. آقای دکتر چمران هم آنجا بودند و در خدمتشان بودیم. بعد آمدند منزل ما و یک مدت آنجا بودند.
یک موضوع جالبی هم آنجا اتفاق افتاد که برای آقای دکتر چمران گفته ام. دکتر چمران جزوه ای داشتند راجع به زن، آنجا بحث های مختلفی شده بود، مثل: زن در ما قبل تاریخ، زن در یونان و رم باستان، زن در مسیحیت، زن در اسلام و همین طور، زن در جوامع دیگر. در آن تحقیق، جداول و آمار و ارقام هم بود. به هر حال خیلی روی آن کار شده بود و با خط خودشان هم آن را نوشته بودند. من این جزوه را در شیراز دیدم و می خواستم آن را داشته باشم اما ایشان فرمودند: این را می برم تهران و بعداً برایت اصل یا کپی اش را می فرستم، اما فراموش کردند.

آن جزوه حالا باید در همین بنیاد باشد. همینطور است؟

بله، همین جاست. آقای دکتر چمران گفتند توی وسایل اینجاست.

آخرین ملاقات شما با شهید چمران چه سالی و در کجا بود؟

یکی از ناراحتی های من این است که بعد از آن ملاقات شیراز، دیگر ایشان را ندیدم. من در شیراز بودم و دکتر چمران در تهران بود و مسئولیت های زیادی داشتند. ناراحت کننده تر اینکه در اواخر زمانی که ایشان مسئولیت ستاد جنگ های نامنظم را هم داشتند. یک روز برادر امام جمعه آبادان آقای جمی که درشیراز بودند، گفتند: یک ترتیبی بدهید که یک مقدار لوازم ببریم آبادان. گفتم: خب ما آنجا می توانیم سر راه، دکتر چمران را هم ببینیم؟ گفتند: چرا که نه؟ می رویم اهواز، اول ایشان را می بینیم، بعد می رویم آبادان. به هر حال داشتیم آماده می شدیم که برویم، یک هفته قبل از اینکه حرکت کنیم، خبر شهادت ایشان را همان آقای جمی به من دادند، خیلی ناراحت شدم که چرا اینطور شد؟ چرا پس از سالها که می خواستیم برویم و ایشان را ببینیم این اتفاق افتاد؟ به هر حال من بسیار به ایشان مدیونم.
او در هدایت و آموزش ما نقش اساسی داشت و تأثیر بسیار زیادی روی افکار من گذاشت که هنوز هم هست. حالا هم بعضی مواقع که بحث می کنیم، می گویم: طرز فکر من اینطور است. از دکتر چمران یاد گرفته ام و نمی توانم خودم را عوض کنم.

زمانی که درآمریکا تحصیل می کردید، چه نشریاتی را مطالعه می کردید، منظورم نشریات فارسی زبان است.

آنجا دو نشریه برای ما می آمد، یکی نشریه انجمن اسلامی اروپا و یکی هم نشریه آقای دکتر یزدی که در تگزاس بود. این نشریات خیلی مرتب چاپ می شد و می آمد، اما خود ما نشریات منظمی نداشتیم.

نشریه درس هایی از مکتب اسلام هم برای شما می آمد؟

بله، می آمد. مجله درسهایی از مکتب اسلام هم می آمد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 37

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید