ایرانیان؛ قائم مقامان حضرت حجت!

ایرانیان؛ قائم مقامان حضرت حجت!

آیت‌الله قرهی در تازه‌ترین درس اخلاق خود گفت: من سربسته بیان می‌کنم ان‌شاءالله به فضل الهی ظهور نزدیک است و ما فقط باید تقوا و اخلاقمان را زیاد کنیم، علم را خودشان عنایت می‌کنند.

تازه‌ترین درس اخلاق آیت‌الله روح‌الله قرهی به مناسبت فرارسیدن سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران در مهدیه القائم المنتظر(عج) برگزار شد که مشروح آن به شرح ذیل است:

پیروزی انقلاب مهدوی

جلسه اخلاق این هفته ما، یک رنگ و بوی خاصی دارد و آن هم ایام پیروزی انقلاب مهدوی است. انقلابی که در کنز العمال، وجود مقدس پیغمبر اکرم، خاتم رسل، محمد مصطفی(ص) در روایت شریفه‌ای فرمودند: «یَخرُجُ ناسٌ مِن المَشرِقِ»  گروهی از اهل مشرق، قیام می‌کنند که «فَیُوطئونَ للمَهدِیِ سُلْطانَهُ» عامل برای حاکمیت حضرت حجت(عج) می‌شوند.

بارها بیان کردم و باز هم بیان می‌کنم، شما هم از این‌جا به بعد، بر روی این مطلب تأکید کنید و سعی کنید مبلغ آن شوید؛ چون الآن وقت بیان این قضیه است که مؤسس این انقلاب، حضرت امام راحل نیستند. مؤسس این نظام، خود حضرت حجت است. امام راحل عظیم‌الشأنمان، آن که در ایمان و اخلاق، در درجه اعلی بودند – که بحث ما هم این بود که متخلقین به اخلاق الهی در اوج ایمان هستند و در نشانه‌های آن به «طاعت» رسیدیم. حالا إن‌شاءالله روایاتی را هم در این زمینه بیان خواهیم کرد -؛ بالجد مطیع و عبد بودند.

واقعاً این مطلب بر اذهان اعلام شد که این سلام را به ایشان بدهند: «السلام علیکَ أیهَا العَبدُ الصالح، المُطیعُ لله وَ لِرَسولِهِ و لِأمیرالمؤمنین». آن روح خدا، آن که در روایات، در مورد ایشان آمده: «رجُلٌ مِن أهلِ قُم یدعو الناسَ إلى الحقِ» ، آن مرد الهی، نایب امام زمان(عج) بود؛ مؤسس نظام نبود.

البته این را بیان کردم، شما هم برای دیگران بیان کنید و آن، این که بحث نظام مهدوی، با دولت مهدوی دو چیز است. دولت مهدوی، زمان حضرت حجت است، هر دولتی قبل از دولت امام زمان، ادعای دولت مهدوی کند، باخته و غلط است. اما این که این نظام، متعلق به حضرت حجت است، ادله و براهین عجیبی دارد که بعضی از آن‌ها را حسب روایات شریفه، بیان می‌کنم و بعد از آن، ادامه بحثمان را خواهیم داشت.

بهشت زمین کجاست؟

پیامبر(ص) فرمودند: «الجَنهُ بالمَشرِقِ» ، بهشت در مشرق زمین است. یک دلیل آن، این است که همه انبیاء در مشرق زمین بودند و بعدها انسان‌ها مهاجرت کردند. لذا ائمه معصومین، اولیاء خدا و … همه در مشرق زمین بودند. اما یک دلیل دیگر آن، این است: مردمی از مشرق قیام می‌کنند و زمینه سلطنت و حاکمیت حضرت حجت‌بن‌الحسن‌المهدی(عج) را فراهم می‌کنند، «یَخرُجُ ناسٌ مِن المَشرِقِ فَیُوطئونَ للمَهدِیِ سُلْطانَهُ».

پاسخ به ادعای این که می‌گویند: قیام قبل از قیام حضرت حجت(عج)، باطل است!

خود این مطلب، دلیل بر این است که یک عده که می‌گویند: قبل از قیام حضرت حجت(عج)، قیام، باطل است؛ حماقت محض است. بیان کردن دولت مهدوی، باطل است. لذا ملاک ما این است که قیامی شکل بگیرد و آن قیام از ناحیه خود حضرت باشد.

برای ما هیچ شکی ولو به یک درصد نیست و من به صراحت این را بیان می‌کنم که اصل این نظام، متعلق به حضرت حجت است و هر کس هم با این نظام درافتاد، همان‌گونه که از اول انقلاب تا به حال دیدیم، ور افتاده است. مانند غائله کردستان، غائله سیستان و بلوچستان، غائله خوزستان، غائله تبریز، غائله خلق مسلمان، غائله آمل، کودتای نوژه و … . گروه‌هایی هم بودند که مانند قارچ می‌روییدند، مثل پیشگام، پیشکار، فدایی خلق اکثریت و اقلیت و … . این مطالب غوغا بود، آن هم در مورد انقلابی که هیچ نداشت. ارتش آن که مال شاه بود و در آن زمان، هنوز سپاه و بسیج و … نبود. انقلابی که هواپیماها و هلی‌کوپترهای آمریکا به راحتی به طبس آمدند و رادارها در اختیار آن‌ها بود.

وضعیت آن زمان طوری بود که من یادم نمی‌رود یکی از آقایان در همان اوایل انقلاب بیان کرد: ای کاش انقلاب نمی‌کردیم، ایران دارد با غائله کردستان و … تکه‌تکه می‌شود.

اما چه کسی بود این انقلاب را نجات داد؟ یک دست دیگری در کار بود. من به صراحت به شما بیان می‌کنم: می‌شود یک پیرمردی که به تعبیر ما دیگر بازنشسته است، تازه در هشتاد سالگی، حکومت تشکیل می‌دهد؟! معلوم است که ایشان به جای دیگری وصل است و یک دست و قدرت دیگری در کار است.

امام راحل و امام المسلمین، مهره‌ای بیش نیستند!

من قبلاً هم به صراحت بیان کردم، باز هم بیان می‌کنم و ابایی ندارم: امام، مهره‌ای بیش نبودند. کما این که الآن، امام‌المسلمین هم مهره‌ای بیش نیستند. یکی دیگر این مملکت را می‌چرخاند. هر دوی این سیدان عظیم‌الشأن مطع امر مولایند و هیچ قدرتی از خودشان ندارند. اتفاقاً همین عین قدرت است که کسی از خودش قدرتی نداشته باشد و همه مطالب او از ناحیه آقا جان، حضرت حجت باشد!

این‌قدر این انقلاب عجیب است که صددرصد مَثل ما، مَثل ماهی در آب است و هنوز نمی‌فهمیم که چه خبر است و چه غوغایی است.

شکست ناپذیری صددرصدی انقلاب!

لذا خود این روایت بیان می‌کند: «یَخرُجُ ناسٌ مِن المَشرِقِ فَیُوطئونَ للمَهدِیِ سُلْطانَهُ» گروهی از مشرق، زمینه حاکمیت حضرت حجت را فراهم می‌کنند. یعنی بدانید که این انقلاب شکست نمی‌خورد و این، صددرصد است که شکست‌ناپذیر است. هر کس هم در این انقلاب نقشی داشت – که بعضی به ظاهر تصور می‌کنند مؤسس این انقلاب بودند، در حالی که مؤسس آن، خود حضرت حجت بودند – اما الآن تغییر کرده و طور دیگری شود، خودش از دایره خارج می‌شود. این انقلاب، شکست نمی‌خورد.

زمینه‌سازی دومین قیام در طلب حق، برای تحویل حکومت به حضرت حجت

در روایتی آمده که به نقل از عبدالله، بیان می‌کند: «بینَما نحنُ جُلوسٌ عندَ رسولِ الله ِ صلى الله علیه و آله»  در محضر پیامبر اکرم، محمد مصطفی(ص) نشسته بودیم، « إذْ مَرَ فِتْیَهٌ مِن قُرَیشٍ فَتَغیرَ لَونُهُ» چند جوان قرشى از آن‌جا گذشتند. رنگ حضرت دگرگون شد. «فقُلنا : یا رسولَ الله ِ ، إنا لا نَزالُ نَرى فی وَجهِکَ شَیئا نَکْرَهُهُ» عرض کردیم: اى پیامبر خدا! ما در چهره شما حالت ناراحت‌کننده‌اى مى‌بینیم!

پیامبر(ص)، نکاتی را فرمودند، از جمله این که بیان کردند: « إنا أهلُ بَیتٍ اخْتارَ الله ُ لَنا الآخِرَهَ على الدُنیا» ما خاندانی هستیم که خداوند آخرت را به جاى دنیا برایمان برگزید. «و إن أهلَ بَیتی هؤلاءِ سَیُصیبُهُم بَعدی بَلاءٌ و تَطْریدٌ و تَشْریدٌ حتى یَخرُجَ قَومٌ مِن هاهُنا و أوْمَأَ بیَدِهِ نحوَ المَشرِقِ ـ مَعَهُم رایاتٌ سُودٌ ، یَسْألونَ الحقَ فلا یُعطَونَهُ » خداوند این‌طور مقدر کرده که پس از من، خانواده‌ام گرفتار بلا و آوارگى و تبعید خواهند شد، تا آن که مردمى از این جا ـ با دستش به مشرق اشاره کرد ـ با پرچم‌هاى سیاه قیام کنند که حق را طلب مى‌کنند، اما به آنان نمى‌دهند. «و یَسْألونَ فلا یُعْطَون» دوباره حق را مى‌طلبند، اما باز به آنان نمى‌دهند. «فیُقاتِلونَ و یَصْبِرونَ، فیُعْطَونَ ما سَألوا»، پس دست به جنگ و مقاومت مى‌زنند تا آن که خواسته آنان را مى‌دهند.

همان‌طور که می‌دانید آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی قیام کردند و به صورت ظاهر بعد از آن قضایای مصدق و … شکست خوردند. ایشان یک سلمانی مخصوص داشتند که سر کوچه ایشان بود و همیشه می‌آمد موهای آقا را کوتاه می‌کرد. یک روز جرأت پیدا کرد، گفت: آقا! جسارتاً اگر شما بعد از صد و بیست سال غریق رحمت الهی شدید، ما که مقلد شما هستیم، بعد از شما، به چه کسی مراجعه کنیم؟

در آن زمان، آیت‌الله العظمی بروجردی در قید حیات بودند. اما ایشان با همان لهجه کاشانی خود فرموده بودند: به قم بروید، یک حاج آقا روح‌الله در آن‌جا هست، از او تقلید کنید. اقبالی برای او پیش می‌آید که عالم را می‌گیرد.

بعضی‌ها که اطراف آقا بودند و ایشان را می‌شناختند، چنین مطلبی را نشنیده بودند و تعجب کردند. چون در آن زمان، مرجع یکی بود که آیت‌الله العظمی بروجردی بود. به جز ایشان هم افراد دیگری بودند که در حد مرجعیت بودند، اما فردی به نام حاج‌آقا روح الله نمی‌شناختند.

لذا آیت‌الله العظمی بهاءالدینی فرموده بودند: این که می‌فرمایند: « یَسْألونَ الحقَ فلا یُعطَونَهُ و یَسْألونَ فلا یُعْطَون فیُقاتِلونَ و یَصْبِرونَ » – در اولین بار که حق را طلب می‌کنند، نمی‌دهند؛ اما در دومی می‌‌گیرند – مراد از دومی، امام است.

پیامبر عظیم‌الشأن(ص) در ادامه این روایت فرمودند: «فیُعْطَونَ ما سَألوا فلا یَقْبَلونَهُ، حتى یَدْفَعوها إلى رجُلٍ مِن أهلِ بَیتی یَمْلَأُها قِسْطا و عَدْلاً کما مُلِئَتْ ظُلْما و جَورا »، این‌ها حق را می‌گیرند و دیگر آن را دارند، تا این که آن را به مردی از اهل‌بیت من می‌دهند – لذا این‌ها مقدمه و زمینه‌ساز هستند که حق را می‌گیرند و به صاحبش می‌دهند – که دنیا را پر از عدل و داد مى‌کند، همچنان که آکنده از انحراف و بى‌عدالتى شده بود.

ایرانی‌ها مشمول السابقون السابقون هستند!

در روایت دیگری، پیغمبر اکرم، خاتم رسل، محمد مصطفی فرمودند: «یکونُ قَومٌ مِن آخِرِ اُمتی ، یُعْطَونَ الأجْرَ مِثلَ ما یُعطى أوَلُهْم» ، در آخرالزمان، قومی می‌آیند که پاداش و اجرشان مانند اجر و پاداش اولین افراد امت خواهد بود. همان‌طور که می‌دانید قرآن فرمود: «و السابِقُونَ السابِقُونَ، أُولَـئکَ المُقَرَبُونَ» ، «ثُلَهٌ مِنَ الْأَوَلین‏ وَ قَلیلٌ مِنَ الْآخِرین‏» . این «قَلیلٌ مِنَ الْآخِرین» ایرانی‌ها هستند. لذا شما ایرانی‌ها مشمول «و السابِقُونَ السابِقُونَ» هستید. من به هر آنچه که بیان می‌کنم، یقین دارم.

اما باز هم بیان می‌کنم؛ چون این مطالب را باید مدام گفت، مثل نماز که صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشاء می‌خوانیم، بعد مجدد صبح و ظهر و عصر و … می‌خوانیم و تا لحظه مرگ هم باید بخوانیم. لذا این مطالب هم باید مدام تکرار شود. بیان کردم: این که ما در این دوره به دنیا آمدیم، یک حساب و کتابی دارد.

ما از عالم ذر که آمدیم، اولین جایگاه ما، صلب أبانا آدم بود، بعد مدام از صلبی به صلب دیگر، از صلبی به صلب دیگر و … رفتیم؛ بعضی ده هزار سال پیش، بعضی هزار سال پیش، بعضی پانصد سال پیش و … به دنیا آمدند تا این که من و شما در این دوره به دنیا آمدیم. لذا حساب و کتاب دارد. حالا هر کس در این دوره، یار آقا جان، حضرت حجت باشد؛ جزء «و السابِقُونَ السابِقُونَ» است. هر کس در این دوره مهدویت طوری شد که با نظام مهدوی، مقابله کرد؛ یقین بدانید مَثل او، مَثل یزید و شمر است، تازه اگر بدتر نباشد. این را اولیاء خدا بیان فرمودند. هر کس در هر لباسی، چه این لباس مقدس و چه در لباس‌های دیگر باشد و با این انقلاب دربیفتد؛ گرفتار، بیچاره، بدبخت، ذلیل و خوار خواهد شد.

«یکونُ قَومٌ مِن آخِرِ اُمتی ، یُعْطَونَ الأجْرَ مِثلَ ما یُعطى أوَلُهْم ، یُقاتِلونَ أهلَ الفِتْنَهِ ، یُنْکِرونَ المُنْکَرَ»، این‌ها با اهل فتنه مى‌جنگند و با منکر و زشتى مى‌ستیزند.

انقلاب ما اخلاقی بود و امام براساس اخلاق و ایمان قیام کرد. حالا باید ببینیم در 35 سالگی انقلاب، به نام جشنواره فجر فیلم و سینما و …، اسامی کسانی را عنوان می‌کنند که اصلاً با فحشا بودند! خیلی جالب است، اصلاً اگر می‌خواهید شاخص در دستتان بیاید، به این مطلب توجه کنید. واقعاً کسی که این شاخص‌ها را ببیند و متوجه نشود، کور است و کسی کورتر از او نیست. شاخص هم این است که هر کسی که فاحشه است و در فحشا و منکرات غوطه خورده، با انقلاب بد است!

در یک دولتی، فاسقان و فاجران به شهدا اهانت و جسارت کردند و گفتند: فلانی! نبودی ببینی رقص آزاد گشته. یعنی آن شعری را که در راستای آن شهید عظیم‌الشأن تبیین شده بود، این‌طور برگرداندند. لذا معلوم است، ببینید چه کسانی با انقلاب مخالف هستند. بینی و بین‌الله فاسق‌ها، فاجرها، رقاصه‌ها، فاحشه‌ها،اهل منکر و … هستند که با این انقلاب مخالف هستند. حالا در این انقلاب، اسم چنین کسانی را که اصلاً آوردن اسمشان هم سخت است، بیاورند و فیلم‌های کثافت‌کاری و … آن‌ها را مطرح کنند. لذا باید با این‌ها مبارزه کرد.

ایران، حجت بر همه شرق و غرب!

حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(صلوات الله و سلامه علیه) می‌فرمایند: «إنَ الله َ احْتَجَ بالکوفهِ على سائرِ البلادِ  و بالمؤمنینَ مِن أهلِها على غَیرِهِم مِن أهلِ البلادِ »  خداوند کوفه را براى دیگر جاها و مؤمنان آن را براى مؤمنان دیگر سرزمین‌ها، برتری داد. لذا در این‌جا فضیلت اهل ایمان کوفه را تبیین می‌کند. اما در ادامه فرمود: «و احْتَجَ ببَلدَهِ قُم على سائرِ البلادِ ، و بأهْلِها على جمیعِ أهْلِ المَشرِقِ و المَغرِبِ مِن الجِنِ و الإِنْسِ» و شهر قم را براى سایر شهرها و مردم آن را براى همه اهالى شرق و غرب عالم، از جن و انس، حجت قرار داد.

قم در این‌جا یعنی ایران، گاهی در روایات، عنوان عجم یا اهل فارس و … داریم. لذا منظور از اهل فارس این نیست که حتماً منظور، استان فارس باشد. بلکه گاهی به عنوان ایرانیان به کار می‌رود. ملاک از عنوان قم هم تمام ایرانیان هستند. چون یک روایت داریم که عده‌ای از ری خدمت حضرت صادق القول و الفعل رسیدند و من این را قبلاً بیان کردم که حضرت فرمودند: «مرحباً بأهل قم»، عرضه داشتند: آقا! ما از ری هستیم، به هر حال ری در آن زمان معروف بود و آن موقعی که هنوز قم در هیچ جا معروف نبود، ری معروف بود. گندم ری را چه کسی می‌ساخت که با ابی‌عبدالله(ع) آن‌طور برخورد کرد؟! پس ری، معروف بود. حضرت فرمودند: می‌دانم، اما همه شما، به عنوان اهل قم هستید.

لذا در روایتی که بیان می‌کردیم، فرمودند: و بأهْلِها على جمیعِ أهْلِ المَشرِقِ و المَغرِبِ مِن الجِنِ و الإِنْسِ» و در ادامه هم فرمودند: «و لَم یَدَعِ الله ُ قُم و أهلَهُ مُستَضْعَفا بَلْ وَفَقهُم و أیدهم…» خداوند شهر قم و مردم آن را مستضعف و ناتوان قرار نمی‌دهد، بلکه تأییدشان می‌کند و موفقشان می‌دارد.

لذا دست خدا با شما مردم ایران است، اگر – این اگر مهم است – خدایی باشید. فقط به شرط خدایی بودن، «وَفَقهُم و أیدهم…».

بعد فرمودند: «و سَیأتی زَمانٌ تکونُ بَلْدهُ قُم و أهلُها حُجهً على الخلائقِ ، و ذلکَ فی زمانِ غَیْبَهِ قائمِنا علیه السلام إلى ظُهورِهِ»، روزگارى خواهد آمد که شهر قم و مردمان آن بر دیگر مردمان حجت باشند. آن روزگار از زمان غیبت قائم علیه السلام ماست، تا هنگام ظهورش.

یعنی تا ظهور حضرت، این انقلاب ادامه دارد. این روایت که بعد از انقلاب نیامده، این روایت را علامه مجلسی جمع‌آوری کرده‌اند.

«و لو لا ذلکَ لَسَاخَتِ الأرضُ بأهلِها» اگر چنین نبود، زمین اهل خود را در کامش فرو مى‌برد. ما در مورد حجت خدا داریم که اگر بر روی زمین نباشد، زمین اهلش را در خود فرومی‌برد. اما در این‌جا می‌فرماید: اگر این اهل قم قیام نمی‌کردند، زمین، اهلش را فرومی‌برد. لذا این بحث هم به عنوان مکمل است. حالا فهمیدیم که این قیام برای حضرت حجت است یا خیر؟

خدا آن مرد اخلاقی و الهی، حاج میرزا علی‌اصغر صفار هرندی را رحمت کند. ایشان و مرحوم ابوی این مطالب را در آن زمان بیان می‌کردند و بعد از آن‌ها هم آیت‌الله مولوی قندهاری آن را تکمیل کردند که یک عده از بازاری‌ها از ایران محضر آیت‌الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی ، مرجع یکه‌تاز آن زمان (مثل آیت‌الله العظمی بروجردی ) رفتند، گفتند: آقا! وضع، خراب است. این‌ها دارند اذیت می‌کنند و … . شما محبتی کنید. آقا فرمودند: من می‌نویسم، اما این‌ها خیلی حرف من را نمی‌خوانند. آن افراد خیلی ناراحت شدند که چطور کلام مرجعی یکه‌تاز، نباید نافذ باشد؟! عالم تشیع از شرق و غرب در ید قدرت اوست، آن‌وقت کلامش نباید نافذ باشد؟! آقا دیدند که این‌ها نگران هستند، فرمودند: نگران نباشید، یک حاج آقا روح‌اللهی است می‌آید و همه چیز درست می‌شود.

ما تا این‌جای بحث را خیلی شنیده بودیم، اما آیت‌الله مولوی قندهاری فرمودند: من به همراه یکی دیگر از آقایان – که نام او را هم بیان فرمودند – در آن جلسه بودیم، من سمت راست آقا نشسته بودم و او هم در سمت چپ. آقا بعد از این مطلبی که بیان فرمودند و نامه‌ای نوشتند و به این‌ها دادند، سرشان را پایین گرفتند و آرام فرمودند: «وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَهِ‏» ، از روح‌الله مأیوس نشوید! معلوم است این آیه را راجع به رحمت خدا بیان می‌کنند، اما ایشان روح‌الله را به امام ربط دادند و فرمودند: مأیوس نشوید.

لذا وقتی آیت‌الله العظمی شاه‌آبادی ایشان را دیدند، متوجه شدند و فرمودند: ایشان، همان کسی است که می‌خواستیم. لذا همه مطالب را برای ایشان گفتند که تو چه می‌شوی، چطور می‌شود و … .

حفاظت ملائکه از ایرانیان!

در ادامه روایت می‌فرمایند: «و إنَ الملائکهَ لَتَدْفَعُ البَلایا عَن قُم و أهلِهِ» ملائکه، بلایا را از قم و مردم قم دفع مى‌کنند.

همان‌طور که امام فرمودند: شن‌های طبس، مأموران خدا بودند. هنوز هم اطلاعات آن زمان در هواشناسی هست. می‌توانید مراجعه کنید و ببینید. دو روز قبل و دو روز بعد از آن قضیه، هوای طبس آرام آرام بوده است. یک‌دفعه غروب بادی آرام در صحرا می‌پیچد و بعد هم تبدیل به یک طوفان می‌شود. حتی نیروهای انقلابی هم نمی‌دانستند که در طبس یک پایگاه نظامی محدودی است که گاهی هواپیماها به آن‌جا می‌آیند.

کما این که پهباد آمریکایی‌ها هم که این‌دفعه آمد، باز هم در طبس نشست. بگذارید یک افشاگری کنم که شاید بعضی بگویند چرا بیان کردی؟! ولی من به صراحت می‌گویم که پهباد را هیچ کسی زمین ننشاند، نه سپاه، نه ارتش، هیچ کسی این کار را نکرد. پهباد خودش نشست.

چه کسی به ذهن آن خلبان انداخت که بیاید قضیه کودتای نوژه را بگوید؟! او در آن شب کودتا خوابش نرفت و به توصیه مادر خود، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را که در آن زمان، رئیس‌جمهور بودند، از وقوع کودتا مطلع کرد. او گفته بود: من فقط می‌خواهم ایشان را ببینم و کار واجبی با ایشان دارم. او را پیش آقا بردند و برای آقا توضیح داد که امشب قرار است کودتا شود. آقا از حالات او متوجه شده بودند که راست می‌گوید. دستور دادند که سریع اقدام شود. حال، چه کسی آن شخص را فرستاده بود؟ ملائکه! «و إنَ الملائکهَ لَتَدْفَعُ البَلایا عَن قُم و أهلِهِ».

«و ما قَصدَهُ جَبارٌ بسُوءٍ إلا قَصمَهُ قاصِمُ الجَبارِینَ» هیچ ستمگرى قصد سوء بدى به آنان نمى‌کند، مگر آن که آن قاصم الجبارین، او را از بین می‌برد.

هر کس با این انقلاب درافتاده، ورافتاده است. در هشت سال دفاع مقدس، همه آمده بودند. میراژهای فرانسه، آواکس‌های آمریکا، پول‌های همه شیخ‌نشین‌ها در مقابل ما بود.

همان‌طور که حاج آقا سعیدی هم در برنامه دهه فجر فرمودند: آقای رفیق‌دوست که آن زمان، وزیر جنگ بود، به وزیر دفاع شوروی سابق – که کمونیست بودند و داشتند ایدئولوژی کمونیست را نشر می‌دادند – گفته بود: شما چرا علیه ما هستید؟ گفته بود: شما با انقلابتان، توجه را به سمت اسلام آوردید و ما را هم به هم ریختید. لذا همه با ما دشمن بودند.

در داخل هم دشمن داشتیم، مثل بنی‌صدر که می‌گفت: «ما زمین می‌دهیم و زمان می‌گیریم» و … . چه کسی یاری کرد؟

هر کس قصد بدی داشته باشد و با این‌ها بجنگد، از بین می‌رود و این یک مسئله طبیعی است.

ایران؛ خطری جدی برای واشنگتن و نیویورک!

یک مطلب دیگر بگویم؛ چون اخلاق ما عین سیاست است. در مورد آیه «وَ إِنَکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظیم‏» ، روایتی از امام صادق(ع) است که بنده آن را در شرح شذرات المعارف بیان کردم، حضرت فرمودند: این یعنی همه اسلام، دین و قرآن. در قرآن همان پیامبری که رحمه‌للعالمین معرفی شده، «أَشِدَاءُ عَلَى الْکُفَار»  هم است؛ یعنی با کفار شدیداً برخورد می‌کند. شما هر کسی را ببینید که با اسلام برخورد کرده، مسلماً باخته است، حالا هر کسی می‌خواهد باشد. اسلام حقیقی این‌جاست.

فلذا این را هم برای شما بیان کنم که دشمنان این انقلاب توان مقابله با آن را ندارند. البته خیلی‌هایشان که شعار می‌دهند و این هم که الآن خیلی تکرار می‌کنند، علتش خودمان هستیم. چون یک مدت شعارهایشان را کم کرده بودند. بعضی‌ها باید یک مقدار در این قضایا تأمل کرده و بفهمند. من نام نمی‌برم، اما خودشان بفهمند. شما جوانان عزیز هم بروید در اینترنت سرچ کرده و ببینید که چرا الآن مدام می‌گویند: گزینه‌های دیگری هم روی میز داریم، ولی قبلاً این قدر بیان نمی‌کردند؟! یک مقدار خودمان باعث شدیم که آن‌ها مجدد پررو شوند. اما این را برای شما بیان کنم که خودشان هم می‌دانند که دیگر جدی جدی هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند؛ چون یک موقعی فرمایش امام را باور نمی‌کردند و می‌گفتند: امام دارند شعار می‌دهند که دل ما را خالی کنند، اما بعدها دیدند که امام شعار نمی‌دهند، بلکه شعور است. حالا دیگر فهمیدند هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند.

اتفاقاً ما از خدایمان هست که یک مقدار امتحان کنند. آمریکایی‌ها اگر راست می‌گویند در سوریه بیایند (این جا را هم نمی‌گوییم)، اگر نیویورک و واشنگتن به خطر نیفتاد، آن‌وقت است که ما اسممان را عوض می‌کنیم. ما امروز واشنگتن و نیویورک را به راحتی به خطر می‌اندازیم. منتها اگر این کار را انجام نمی‌دهیم، برای این است که خیلی نجیب هستیم. ما امت نجیبی هستیم. ایرانی‌ها نجیب هستند. اما الآن قدرت آن را داریم، خوب هم داریم و خودشان هم می‌دانند. اما یک دلیل این حرف‌های بیهوده‌ای که می‌زنند، خودمان هستیم. و إلا این روایت است که فرموده: «و ما قَصدَهُ جَبارٌ بسُوءٍ إلا قَصمَهُ قاصِمُ الجَبارِینَ».

ایرانیان؛ قائم مقامان حضرت حجت!

حضرت صادق القول و الفعل در جایی دیگر می‌فرمایند: «سَتَخْلو کُوفهُ مِن المؤمنینَ»  به زودی کوفه از مؤمنین خالی می‌شود. لذا این‌ها که فکر می‌کنند در آن‌جا خبری است، اشتباه می‌کنند. اصلاً در آن‌جا خبری نیست. اتفاقاً آن‌جا از مؤمنین هم دارد خالی می‌شود و فقط یک عده کم هستند. یک عده از آن‌ها هم آن‌قدر تبلیغات سوء کردند که روحانیت در هیچ امری دخالت نکند و … که الآن هم مع‌الأسف همین‌طور شده و نجف، یک جایی شده که طلاب در آن سرشان را پایین می‌اندازند، درسی می‌خوانند و برمی‌گردند، آسه برو، آسه بیا که گربه شاخت نزنه!

اما این، به چه درد اسلام می‌خورد؟! مرده‌شور آن اسلامی را ببرد که بنا باشد به درد حضرت حجت و مردم نخورد! این، اسلام است؟!! فقط همه در یک گوشه بنشینیم و مدام «اللهم عجل لولیک الفرج» بگوییم! یا به مسجد سهله برویم و دعا کنیم! من اعلام می‌کنم: چهل شب جمعه و شب چهارشنبه که هیچ، هشتاد شب، صد شب، هزار شب و … هم که بروی، حضرت حجت را نمی‌بینی! یک کاری کن که حضرت حجت تو را انتخاب کند و بگوید: بیا. کسی که فهم و شعور ندارد که بداند باید برای اسلام کار کند، دعا کردن، درس خواندن و … او به چه درد می‌خورد؟! این درس، وبال است و او را گرفتار و بدبخت می‌کند. حضرت حجت از او راضی نیست.

لذا در این روایت می‌فرمایند: کوفه از مؤمنین خالی می‌شود، «و یَأرِزُ عنها العِلمُ » و علم هم از آن رخت برخواهد بست. یعنی علمش هم دیگر مانند این‌جا (ایران و قم) نیست. «کما تَأرز الحَیهُ فی جُحْرِها » همانند مارى که در سوراخش پنهان مى‌شود. «ثُم یَظهَرُ العلمُ ببلدهٍ یُقالُ لها قُم » آن‌گاه علم در شهرى به نام قم آشکار خواهد شد. «و تَصیرُ مَعْدِنا للعِلمِ و الفَضلِ» الله اکبر! این شهر، معدن علم و فضل مى‌شود، «حتى لا یَبقى فی الأرضِ مُسْتَضعَفٌ فی الدِینِ حتى المُخَدَراتُ فی الحِجالِ » تا آن‌جا که بر روى کُره زمین کسى نمى‌ماند که در دین، ضعیف و ناتوان باشد، حتى زنان پرده‌نشین!

اگر می‌خواهید این را بدانید، بعضی‌ها از شما به همین عراق بروید، می‌بینید این‌قدر که خودتان مسئله و روایت می‌دانید و پای مباحث اخلاق هستید، آن‌ها اصلاً بی‌اطلاعند. آن‌جا اصلاً از این خبرها نیست. اگر کسی از عرفا پیدا شود که آن هم دیگر در آن‌جا نیست؛ چون آن‌جا دیگر از اولیاء الهی و عرفا خالی شده و شاید فقط یکی دو نفر در نجف باشند. اما بگردید ببینید کجا دارید یک بحث اخلاق در عراقف در نجف اشرف باشد که مردم بروند و پای درس اخلاق بنشینند؟! می‌بینید که اصلاً چنین چیزی در آن‌جا موجودیت ندارد. شهرهای دیگر هم ببینید، نیست. کشورهای دیگر هم که هیچ، در عراق که اکثریت شیعه هستند، نیست؛ چه برسد به سایر کشورها! اما شما خیلی از مطالب را می‌دانید. زن‌ها و دخترانمان هم خیلی چیزها را می‌دانند. اما آن‌‌‌ها احکام و خیلی از مطالب دیگرشان را نمی‌دانند. البته در این‌جا هم شاید بعضی ها ندانند، اما باز هم با آن‌جا خیلی فرق می‌کند.

من خودم وقتی در نجف بودم و داشتم به حرم امیرالمؤمنین(ع) می‌رفتم، کسی از من سؤال کرد و گفت: رفیق من می‌گوید نباید جنب وارد حرم شود، من تعجب کردم، آیا این درست است؟ یعنی اصلاً حکم این مسئله را هم نمی‌دانست، اما حالا جوانان ما را ببینید.

در ادامه می‌فرمایند: «و ذلکَ عند قُرْبِ ظُهورِ قائمِنا » و این واقعه نزدیک ظهور قائم(عج) ماست. بعد حضرت مطلبی را می‌فرمایند که باور آن بسیار سخت است، می‌فرمایند: «فیَجْعَلُ الله ُ قُم و أهلَهُ قائمِینَ مَقامَ الحُجهِ» یعنی خداوند، قم و مردم آن را قائم مقام حضرت حجت مى‌کند.

لذا اهل ایران، همان کاری را که حضرت حجت می‌خواهند انجام دهند، انجام می‌دهند و قائم مقام ایشان هستند.

مجدد می‌فرمایند: «و لو لا ذلکَ لَساخَتِ الأرضُ بأهْلِها» اگر چنین نبود و این‌ها این کار را نمی‌کردند، زمین اهل خود را فرو مى‌بلعید. «و لَم یَبْقَ فی الأرضِ حُجهٌ»  و در روى زمین حجتى باقى نمى‌ماند. پس این‌ها باید این کار را می‌کردند.

لذا نمی‌دانید آقاجانمان، حضرت حجت چقدر از این انقلاب خوشحال شدند.

حضرت در ادامه می‌فرمایند: «فَیَفیضُ العِلمُ مِنهُ إلى سائرِ البلادِ فی المَشرِقِ و المَغرِبِ ، فَیتِمُ حُجهُ الله ِ على الخلقِ ، حتى لا یَبْقى أحدٌ على الأرضِ لم یَبْلُغْ إلیهِ الدِینُ و العِلمُ ، ثُم یَظْهرُ القائمُ علیه السلام»، علم از این شهر به شهرهاى دیگر در شرق و غرب عالم سرازیر مى‌شود و بدین ترتیب حجت خدا بر بندگانش تمام مى‌شود؛ چندان که در کُره خاک، کسى نمى‌ماند که دین و دانش به او نرسیده باشد. سپس قائم علیه السلام ظهور مى‌کند.

وجه تسمیه قم از لسان مبارک حضرت صادق القول و الفعل

در روایتی دیگر، عفان بصرى نقل می‌کند که « قالَ لی [الإمامُ الصادقُ علیه السلام ] : أ تدری لِمَ سُمیَ قُم؟»  حضرت صادق القول و الفعل(ع) به من گفتند: آیا مى‌دانى چرا قم را قم گفته‌اند؟ « قلتُ : الله ُ و رسولُهُ و أنتَ أعلَمُ » عرض کردم: خدا و پیامبرش و شما بهتر مى‌دانید، من چه می‌دانم؟! « قالَ : إنما سُمیَ قُم لأنَ أهلَهُ یَجتَمِعونَ معَ قائمِ آلِ محمدٍ صلواتُ الله ِ علَیهِ ، و یَقومونَ مَعهُ و یَسْتَقیمونَ علَیهِ و یَنْصُرونَهُ» حضرت فرمودند: از آن رو قم را قم نامیده‌اند که مردم آن بر گرد قائم آل محمد صلوات الله علیه فراهم مى‌آیند و همراه او قیام مى‌کنند و در راه او پایدارى و استقامت مى‌ورزند – که رمز همین پایداری است – و یارى‌اش مى‌کنند.

مردمانی مانند پاره‌های آهن!

روایتی هم از حضرت باب‌الحوائج، موسی‌بن‌جعفر(صلوات الله و سلامه علیه) بیان شده که این روایت را خیلی شنیدید، اما آخرش را خیلی کم می‌گویند و من حیفم می‌آید که بیان نکنم. حضرت فرمودند: «رجُلٌ مِن أهلِ قُم یدعو الناسَ إلى الحقِ ، یَجْتَمِعُ مَعهُ قَومٌ کَزُبرِ الحدیدِ». مردى از قم، مردم را به حق فرا مى‌خواند و بر گرد او مردمانى فراهم مى‌آیند که چونان پاره‌هاى آهن استوارند.

واقعاً مردم ایران مانند پاره‌های آهن بودند و الآن هم شما این‌گونه مقاوم هستید. این مقاومت شما، پدر آن‌ها را درآورد. در این مطالب تأمل کنید، حیف است.

بچه سیزده، چهارده ساله، در آن زمان چگونه برخورد کرد؟! الآن بچه‌هایی که سربازی می‌روند و در شهرستان می‌افتند، دلشان برای پدر و مادرشان تنگ می‌شود و یک موقع در آسایشگاه در تنهایی گریه هم می‌کنند. تازه نوزده بیست سالشان است، اما چون از پدر و مادرشان جدا شدند، دلشان می‌گیرد. حالا سیزده، چهارده سالگی که دیگر معلوم است. حالا ببینید یک بچه سیزده، چهارده ساله انقلاب ما، در کشور عراق، آن هم در مقابل بعثی‌هایی که معلوم است جنسشان چیست، نطفه‌شان چیست و از استخبارات هستند، چگونه برخورد می‌کند! شاید طبیعی، این باشد که وقتی این بچه آن‌ها را با هیکل‌های آن‌طور می‌بیند، باید خودش را خراب کند. اما وقتی آمدند مصاحبه کنند که بگویند: ایرانی‌ها به ته دیگ خوردند که این بچه‌ها را آوردند. اگر یادتان باشد، تلویزیون نشان داد یک زن هندی آمد مصاحبه کند؛ آن بچه گفت: من با تو مصاحبه نمی‌کنم. گفت: چرا؟ گفت: برو حجابت را درست کن. در حالی که اگر قصد ریبه و لذت نباشد، اشکال ندارد موی سر کسی که اجنبی است، را ببیند. اما آن مصاحبه‌گر مجبور شد رفت روسری و شالی انداخت و گفت: حالا مصاحبه می‌کنی؟ گفت: آره. اول چیزی هم که گفت، این بود:

ای زن به تو ازفاطمه این‌گونه خطاب است/ ارزنده‌ترین زینت زن، حفظ حجاب است

چه کسی یک جوان سیزده چهارده ساله، را این‌چنین درست کرده که در عراق، در اسارت، این‌گونه بگوید؟ آیا امام او را دوست کرده؟! خیر، حضرت حجت درست کرده است. لذا این‌ها واقعاً آزاده بودند. از دنیا بریده بودند و آزاد آزاد بودند. برای همین خیلی با شجاعت، مثل یک مرد بالای چهل، پنجاه سال، قوی و محکم صحبت می‌کرد.

انقلاب ایران؛ در اثر طوفان‌های سهمگین هم به لرزه نمی‌افتد!/ انقلابیون ایران، خستگی‌ناپذیر و شجاع!

«لا تُزِلُهُمُ الرِیاحُ العَواصِفُ» طوفان‌ها آن‌ها را به لرزه نمى‌اندازد. لذا هر بادی از هر طرفی بیاید، این‌ها را از بین نمی‌برد.

مگر فتنه‌ها نبود؟ مگر مطالبی که اوایل انقلاب به وجود آمد، نبود؟ مگر دو دستگی‌ها، سه دستگی‌ها و … وجود نداشت؟ حتی کسانی در مسند مرجعیت هم در مقابل امام ایستادند. این که سید باشی، مرجع باشی، آن‌وقت در مقابل رهبر بایستی، خیلی خطرناک است. اما الآن که دیگر گذشته دقت کنید، او، کسی بود که آن زمان در خیلی از جاها به خصوص در میان آذری‌ها نفوذ داشت، اما جالب این است که اول کسانی هم که با آن مرجع کذایی مخالفت کردند، از خود آذری‌ها بودند که علیه او قیام کردند. لذا خدا این‌طور درست می‌کند و إلا مگر خود امام هشتاد ساله، می‌توانست همه این کارها را انجام دهد؟! حتی امام، آدم فرستاد و خودش هم به خانه‌اش رفت، اما او دست برنداشت. بعد از آن هم دشمنان همین‌طور به کارهای خود ادامه دادند، فتنه 88 و 78 را ببینید، مگر شد؟! این‌ها خودشان را خسته نکنند «لا تُزِلُهُمُ الرِیاحُ العَواصِفُ»، هر چقدر هم از این بادهای سهمگین بیاید، این انقلاب ابداً به لرزه نمی‌افتد. درست است که بحمدلله و المنه اکثریت این‌طور هستند، اما خدا می‌فرماید: «کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثیرَهً بِإِذْنِ اللَه‏» ؛ یعنی حتی اگر کم هم باشند، پیروزند. گرچه کم نیستیم و حماسه نه دی این مطلب را نشان داد، «لا تُزِلُهُمُ الرِیاحُ العَواصِفُ».

لذا می‌خواهم بیان کنم که دشمنان دیگر نمی‌توانند کاری کنند و کار تمام شده است. بعضی می‌گویند (شاه هم گفته بود): ای کاش همان اول امام را (حالا آن‌ها با لفظ خمینی بیان کردند) کشته بودیم. اما اگر می‌خواستند هم اصلاً نمی‌توانستند چنین کاری کنند، امام از همه چیز آگاه بود و می‌دانست نائب و مهره امام زمان(عج) است.

خود امام فرموده بودند که پاکروان، رئیس ساواک آن زمان (در سال 41) پیش ایشان آمد، گفت: اعلی‌حضرت درویشند؛ یعنی که می-خواهند پیش شما بیایند، امام فرمودند: نخیر، من ایشان را نمی‌پذیرم. شاید بگویند: او شاه مملکت است، همه چیز در دستش است. حالا مگر شما که هستید؟! یک مجتهد و یک مرجع! اما امام می‌گویند: نه، نمی‌پذیرم!

در جایی دیگر می‌گویند: شورای سلطنت بیایند، امام می‌گویند: نه، نمی‌پذیرم. استعفا بدهند، بعد بیایند.

حتی در سال 55 هم که دیگر تمام شده بود، کمونیست‌ها و مارکسیست‌ها در زندان به این نتیجه رسیده بودند که دیگر نمی‌شود با شاه در افتاد و منافقین هم که به نام سازمان مجاهدین بودند، به همین نتیجه رسیدند و همه آن‌ها عقب‌نشینی کردند و اعضایشان را هم کم کم لو می‌دادند.یک عده همان موقع از ایران پیش امام رفتند. امام فرمودند: بروید برای انقلاب آماده شوید. خود آقای مطهری گفته بودند که ما گفتیم: مثل این که امام متوجه نمی‌شوند، یک مدتی در ایران نبودند و نمی‌دانند چه خبر است! اما امام فرموده بودند که بروید آقایان علماء را آماده کنید. بازاری‌ها هم که رفته بودند، امام همین را فرموده بودند.

یکی از کسان دیگری هم که رفته بودند، خانم مرضیه حدیدچی دباغ بود. خود ایشان می‌فرمود: من از لبنان آمده بودم و یک روز از طریق آقای محتشمی که من را می‌شناخت به خدمت امام رسیدم و ایشان فرمودند: ما إن‌شاءالله به زودی پیروزیم، بروید آماده شوید. امام چه دارند می‌گویند؟! در نجف نشستند و نمی‌دانند ایران چه خبر است، ما خبر داریم که ایران چه خبر است. اما امام همه چیز را می‌دانستند، پس تأمل کنید که از کجا می‌دانستند؟

اول 56 کارتر به ایران آمد، شش، هفت ماه مانده و هنوز انقلاب شروع نشده، کارتر گفت: ایران، جزیره امن است. لذا گویی همه چیز تمام شده بود و آرامش و امنیبت حاکم بود. اما امام در چنین زمانی از کجا می‌دانستند؟ چه کسی به ایشان خبر داده است؟

«و لا یَمَلونَ مِن الحَربِ »، این‌ها از جنگ خسته نمی‌شوند.

ما این را در جنگ دیدیم. وقتی قطعنامه پذیرفته شد، خیلی از این بچه‌های ما گریه می‌کردند که چرا قطعنامه پذیرفته شد. بعد گفتند: چون امام گفتند، ما می‌پذیریم و إلا هر کس غیر از امام می‌گفت، گردنش را خرد می‌کردیم. خیلی‌ها گریه می‌کردند و به قرارگاه می‌رفتند و می‌گفتند: ما خسته نشدیم!

نمونه‌اش هم همین بود که فکر کردند تمام شد و مجدد جنگ راه انداختند که با عملیات مرصاد، جلوی آن‌ها ایستادند. همین که امام یک ندا داد، دوباره همه آمدند و پر شد. تا جایی که گفتند: بس است، دیگر نمی‌توانیم اعزام کنیم.

«و لا یَجْبُنونَ » این‌ها اصلاً بزدلى نشان نمى‌دهند، خسته نیستند، نمی‌ترسند و اصلاً ترسی ندارند.

چرا امام المسلمین در رابطه با مذاکرات هیچ نمی‌گویند و آرام هستند؟

در آخر هم می‌فرماید: (می‌خواهم این را بیان کنم که مهم است) « و على الله ِ یَتَوکلونَ » این‌ها همه به این خاطر است که توکلشان به خداست. توکلشان به این نیست که مثلاً با مذاکرات، دو زار گیرمان بیاید و بعد هم آن مردک برگردد آن‌گونه بگوید که ما اجازه نمی‌دهیم و … . چرا امروز فرانسوی‌ها آمدند؟ چون امروز همه تشنه هستند که بخواهند با ما رابطه برقرار کنند. آن وقت آن مردک جان کری بخواهد آن‌طور بیان کند و برای ما کُری بخواند! اولی خوب این آقای کِری، کَری هم هست؛ چون نمی‌فهمد ما مردمی هستیم که ایستاده-ایم، اهل مقاومتیم و توکلمان به خداست. توکل ما به این و آن و حسن و تقی و نقی نیست.

این هم که می‌بینید آقا خیلی آرام هستند و بعضی از این متعجبند؛ دلیل دارد. بگذارید برای شما بگویم و پرده را بالا ببرم که چرا آقا راجع به مذاکرات هیچ نمی‌گویند؟ چون می‌دانند که چه خبر است و حضرت حجت نهایت قضیه را برای ایشان بیان کرده و ایشان می‌دانند. لذا ما گاهی یک مقدار در تلاطمیم که چرا این طور کردند و آن طور کردند، نکند آن‌ها عقب بروند، نکند …، اما عزیزان! این را بدانید که این انقلاب، عقب نمی‌رود. مگر آن‌هایی که به ظاهر اهل اصلاحاتند، توانستند آن را عقب ببرند؟!

قرآن می‌گوید: مدعیان اصلاحات، مفسدند و شعور ندارند!

من در مورد این اصلاح‌طلبان ظاهری مطلبی را بیان کردم که بعضی ایراد گرفتند. در حالی که آن حرف، حرف من نبود، بلکه قرآن می‌گوید. باز هم به صراحت می‌گویم که این‌ها اگر فکر می‌کنند با تهاجمشان ما دیگر حرفمان را نمی‌زنیم، بدانند اشتباه می‌کنند و ما در هر حالی ما حرف قرآن را بیان می‌کنیم. قرآن بیان کرده که اولاً بر قلوب و گوش‌های این‌ها مهر خورده است و بر چشم‌هایشان پرده کشیده شده است «خَتَمَ اللَهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَهٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیم‏» ، بعد هم می‌فرماید: «وَ مِنَ النَاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَا بِاللَهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنین‏»  این‌ها گفتند: ما ایمان آوردیم، اما ایمان نیاوردند و بعد هم خدعه زدند «یُخادِعُونَ اللَهَ وَ الَذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُون‏»  این‌ها فکر می‌کنند که به ما خدعه زدند، اما بی شعورند و نمی‌فهمند که به خودشان خدعه می‌زنند. لذا فکر نکنند با انقلابیون خدعه‌بازی کردند. «فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُون‏» ، یکی از موارد این «فَزادَهُمُ اللَهُ مَرَضاً»، همین است که نمی‌فهمند و فکر می‌کنند که همیشه این‌طور است. «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ»  ما به این‌ها می‌گوییم: فساد نکنید، «قالُوا إِنَما نَحْنُ مُصْلِحُون» می‌گویند: ما اصلاح‌طلبیم.

لذا این حرف قرآن است و من از خودم نمی‌گویم. قرآن که کهنه نیست که فقط برای آن موقع باشد، اگر این طور باشد باید قرآن را ببوسیم و کنار بگذریم. عزیز دلم! قرآن، همیشگی است.

«وَ إِذا قیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ» وقتی به آن‌ها گفته می‌شود: فساد نکنید، می‌گویند: ما فساد نکردیم، ما مصلحیم. حال، آیا این‌ها فساد نکردند؟ آیا این‌ها فحشاء را به نام آزادی گسترش ندادند؟ آیا در سال 88 فساد نکردند؟ آیا در سال 78 در کوی دانشگاه فساد نکردند که خودشان هم دانشجو نبودند و کسان دیگر را به نام دانشجو آوردند و فساد راه انداختند؟ آیا فساد نکردند که یک عده بیایند بگویند: ممد نبودی ببینی، رقص آزاد گشته؟!

حال، با همه این‌ها باز می‌گویند: ما فساد نکردیم، چرا به ما مفسد می‌گویید؟ خدا می‌فرماید: «أَلا إِنَهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ»  آن‌ها فاسدند «وَ لکِنْ لا یَشْعُرُون» ولی بی‌شعورند و نمی‌فهمند. لذا این را من نمی‌گویم، قرآن می‌گوید: این بی‌شعورها می‌گویند ما مصلحیم.

وقتی هم به آن‌ها می‌گویید که مانند مردم ایمان بیاوردید؛ «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَما آمَنَ النَاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ کَما آمَنَ السُفَهاءُ»  می‌گویند: ما مثل این‌ها که نفهمند و دهاتی و روستایی و چنین و چنان هستند، ایمان بیاوریم؟!  «أَلا إِنَهُمْ هُمُ السُفَهاءُ وَ لکِنْ لا یَعْلَمُون» این‌ها خودشان، سفیه و نادان هستند ولی نمی‌دانند.

«وَ إِذا لَقُوا الَذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَا» وقتی با مؤمنین هستند، می‌گویند: نه ما هم اهل انقلابیم، چه کسی گفته ما انقلابی نیستیم؟! مثل همین الآن هم که مدام از ولایت فقیه و رهبر بیان می‌کنند، «وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَیاطینِهِمْ »  اما با شیطان‌هایشان که خلوت می‌کنند، می‌گویند: ما با شما هستیم «قالُوا إِنَا مَعَکُمْ» و ما این‌ها را به استهزاء گرفته‌ایم، «إِنَما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُن».

«اللَهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یَمُدُهُمْ فی‏ طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُون‏»  خدا اجازه می‌دهد این‌ها طغیان کنند و در آن سرگردان باشند. این‌ها بدبختند؛ چون خودشان ضلالت را خریدند، «أُولئِکَ الَذینَ اشْتَرَوُا الضَلالَهَ بِالْهُدى‏ فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما کانُوا مُهْتَدین‏»  به این‌ها چندین بار گفته شده که بیایید پیش مردم باشید، بیایید با انقلاب باشید، بیایید پیرو حقیقی حضرت امام و الآن پیرو امام المسلمین باشید، اما این‌ها همان‌هایی هستند که علناً اعلام کردند: ما اصلاً ولایت‌فقیه را قبول نداشتیم، منتها در زمان امام نمی‌توانستیم بیان کنیم! «مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَذِی اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فی‏ ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُون‏»  این ها یک چیزی می‌گویند و جلو می‌آیند، اما خدا نورشان را می‌گیرد و آن‌ها را در تاریکی رها می‌کند. «صُمٌ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُون‏»  بدانید این‌ها برگشتی ندارند.

رمز پیروزی

اما این ها که بر خدا توکل کردند، چه کسانی هستند؟ اهل تقوا و اهل اخلاق هستند؛ چون در انتهای این روایت می‌فرماید: «و العاقِبَهُ للمُتقِینَ»، و فرجام از آنِ، پرهیزگاران است.

عزیز دلم! شما هم اهل تقوا و اخلاق باشید، دنیا نمی‌تواند مقابل شما بایستد. پس اگر خواستیم به این‌جا برسیم، مهم این است که اهل تقوا و اخلاق باشیم. اگر اهل تقوا بودیم، عاقبت برای متقین عالم است و معلوم است آن‌ها اوضاعشان به هم ریخته است.

خدا گواه است این امام عظیم‌الشأن، بالجد فقط مطیع خدا بود. خود آشیخ حسن صانعی بیان کردند: وقتی امام آمدند، ما به ایشان گفتیم: آقا شما فرمودید که مردم با ما هستند. امام فرموده بودند: فکر نمی‌کنید با همین جمله، ما پانزده سال عقب افتادیم؛ یعنی من همیشه توکلم به خداست. لذا دیگر از آن‌جا به بعد برای امام مهم نبود که حتی اگر همه نستجیربالله یک روز می‌گفتند: مرگ بر فلانی، در ایشان تغییری ایجاد نمی‌شد. البته این امت الحمدلله امت باوفایی هستند.

لذا امام تعارفی صحبت نکردند که فرمودند: از صدر اسلام تا به حال هیچ امتی مثل ایران نبوده و نیستند. امام تاریخ را دیدند، قبل را دیدند، بعد را دیدند، همه را می‌دانند، همه پرونده را برای امام باز کرده‌اند و ایشان دیدند (اولیاء خدا این طور هستند که پرونده را می-بینند). این عنوان امت و امام مهم است که در قرآن هم امت و امام بیان شده است.

لذا امام درست فرمودند که هیچ امتی مثل ایران نیستند، البته یک سری هم نخاله‌هایی هستند که خیلی کم هستند، اما اکثریت مردم ما را نگاه کنید، نه دی را نگاه کنید. امکان دارد مثلاً یک لحظه نفس دون، شهوتی، چیزی، غالب شود، اما به موقع به صحنه می‌آید و می‌گوید: من دست از رهبر و دست از اسلام و قرآن برنمی‌دارم. چون نه دی ناگهانی شد، نتوانستند به‌ خوبی فیلم‌برداری کنند. اما شما که بودید، می‌دانید که غوغا بود. لذا مردم ما این‌گونه هستند.

پس رمز این است که اگر می‌خواهیم پیروز شویم، باید تقوا و اخلاق را حتماً داشته باشیم. البته منظورم این نیست که سلاح و … نباید داشته باشیم، چرا، آن‌ها را هم باید داشته باشیم که رعب در دل دشمن بیاندازیم، اما سلاح کار نمی‌کند، پهباد را سلاح ما نگرفت زمین بگذارد، پهباد را تقوا گرفت زمین گذاشت. لذا این‌ها باید بروند ببینند در ایران چه خبر است.

حالا هر که هر چه می‌خواهد بگوید، بگوید. مثلاً یک عده می‌گویند: این‌ها می‌خواهند بگویند دست‌های غیبی در کار است. بله، واقعاً هم همین است. همان‌طور که خود امام هم این را بیان کردند. این‌ها که ادعای پیروی از خط امام می‌کنند، اگر می‌خواهند این حرف را مستمسک تمسخر قرار بدهند و به سخره بگیرند؛ بدانند که این را چندین مرتبه امام بیان کردند. شما هم می‌توانید به صحیفه امام رجوع کرده و ببینید. رهبر عظیم‌الشأنمان هم چند مرتبه بیان کردند.

لذا صاحب اصلی این نظام، کس دیگری است و معلوم هم هست که خودش هم نگاه می‌دارد. البته قرآن هم می‌فرماید که این‌ها استهزا می‌کنند و ما هم چیزی جز این مسخره کردن از آن‌ها انتظار نداریم؛ چون کار این‌ها، این است و ما این را می‌دانیم، اما توانستند ضربه بزنند؟! نتوانستند و نمی‌توانند.

پس بدانید به فضل الهی شما باید دو کار انجام دهید: 1- تقوا و اخلاق 2- مدام دعا کنید که ظهور آقاجان در عمر ناقابل ما باشد.

من سربسته بیان می‌کنم که إن‌شاءالله به فضل الهی ظهور، نزدیک است و ما فقط باید تقوا و اخلاقمان را زیاد کنیم. علم را خودشان عنایت می‌کنند. البته اشتباه نشود، کسی نگوید که ما علم را نمی‌خواهیم و باید ببوسیم و کنار بگذاریم، اما آن چه که مهم است و علم را هم می‌آورد، همین تقوا و اخلاق است. لذا رمز این است، این را زیاد کنید، ببینید چه خبر است. اگر این کار را انجام دهید، دیگر خودتان می‌بینید چه خبر است و لازم نیست که من بگویم. مدام تقوا و اخلاق را زیاد کنید، ببینید به شما هم نشان می‌دهند یا نمی‌دهند. همان طور که به آیت‌الله العظمی بهاءالدینی، آیت‌الله مولوی قندهاری، آیت‌الله العظمی بهجت و …. نشان دادند.

پروردگارا! به اولیاء و انبیائت، به خصیصین درگاهت قسمت می‌دهیم، آقاجانمان، حضرت حجت، از ما راضی و خشنود بگردان.

یک مطلبی هم که بیان کردم، باز هم می‌گویم، این است که شب‌ها با آقاجان حرف بزنید. ما هر چه داریم، اصلاً همه عالم، به ید قدرت آقاجانمان است «بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء». همه چیز آقاست و آقاست، با آقا حرف بزنیم.

«السلام علیک یا مولای یا بقیه الله»

آقاجان! خودت صاحب این انقلابی، انقلابت را که حفظ می‌کنی، ما را هم حفظ کن که در راه تو بمانیم.

یکی از دعاهایی که ما باید بکنیم، این است که آقاجان! ما در این راه بمانیم. نگاه کنید، این هم یک کدی است که به شما می‌دهم و آن این که هر کسی هم از این راه دور شد، آن‌هایی بودند که به دنیا رو آوردند. مگر غیر از این است؟! خانه‌هایشان کجا رفت و چند متری شد! یک موقعی خانه صد متری داشتند، الآن چند صدمتری شده!  یک زمانی ادعا می‌کرد انقلابی است، بعد چه شد! برای این که به دنیا دل بست، هر که دلبستگی‌اش به دنیا بیشتر شد، علیه نظام و علیه امام راحل و علیه امام المسلمین بیشتر ایستاد. اگر غیر از این است بگویید. شیک و چنین و چنان شدند. بنا بود با مردم باشند، اما کجا رفتند! حضرت حجت این‌ها را طرد و بیرون می‌کند. این انقلاب برای حضرت است. آقاجان! ما را در راه خودت ثابت قدم بدار.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید