سیمای جهانی شدن اسلامی

سیمای جهانی شدن اسلامی

چکیده
على رغم گذشت‏بیش از یک دهه از زایش و رویش پدیده جهانى‏شدن (Globalization) یا در واقع، جهانى‏سازى (Globalism) ، هنوز زوایاى مختلف آن در هاله‏اى از ابهام و تردید قرار دارد که سؤالهایى را برمى‏انگیزد; از جمله، جهانى‏شدن به چه معناست؟ و تاریخ پیدایش اصطلاح جهانى‏شدن یا جهانى‏سازى و پیشینه رویکرد و گرایش به آن از چه زمانى است؟ آیا در اسلام، میل به جهانى‏شدن وجود دارد؟ در صورت مثبت‏بودن پاسخ، آیا جهانى‏شدن اسلام قابل اثبات است؟ و در صورت اثبات آن، مبانى، ویژگیها، ساختار و ابزارهاى جهانى‏شدن اسلامى چیست؟ البته به بخشى از این سؤالات، توسط اندیشمندان پاسخهایى داده شده است، اما این پاسخها به علت تنوع و تعدد، ابهامها و اشکالهاى جدیدى را به میان آورده‏اند . هدف این مقاله ارائه پاسخى روشن به پرسشهاى فوق است .
براى دستیابى به پاسخ قانع‏کننده درباره هر یک از پرسشهاى مذکور، فرضیه‏ها زیر، مطرح است:
1 ـ خاستگاه واژه جهانى‏سازى در غرب است، ولى زادگاه پدیده جهانى‏شدن، در اسلام .
2 ـ تنها اسلام از تواناییهاى لازم براى جهانى‏شدن برخوردار است .
براى تعیین درستى یا نادرستى این فرضیه‏ها، مباحث زیر را در مقاله حاضر بررسى مى‏کنیم:
الف) تعریف جهانى‏شدن و تبیین تاریخ و پیشینه آن .
ب) اسلام و دیدگاه آن درباره جهانى‏شدن و تشریح قابلیت‏ها، ساختارها و ویژگیهاى جهانى‏شدن اسلامى .
تعریف جهانى شدن
جهانى شدن به چه معناست؟ تاریخ پیدایش آن کدام است؟ و از چه زمانى گرایش به آن، پدید آمده است؟ [1] على‏رغم شیوع اصطلاح جهانى‏شدن یا جهانى‏سازى، هنوز تعریف جامع و مانعى از آن ارائه نشده است; زیرا اولا، زوایا و ابعاد جهانى‏شدن دقیقا ملموس و روشن نیست، حتى براى آنانى که در فرایند آن قرار دارند . ثانیا، این اصطلاح مفهوم جدیدى است و عمرى کمتر از دو دهه دارد . بنابراین، هنوز تحقق نیافته و همچنان دستخوش تحول است . [2] با این وصف، کوششهایى براى ارائه تعاریفى از جهانى‏شدن، هر چند ناقص، مبهم و مشکوک صورت گرفته است، از جمله:
«جهانى‏شدن یعنى یکسان شدن و یا مشابه کردن دنیا . این حادثه به طرق گوناگون چون توسعه ماهواره‏ها، گسترش رایانه‏ها، افزایش رسانه‏ها، بویژه ازدیاد کانالهاى تلویزیونى صورت مى‏گیرد .» [3] «جهانى‏شدن، پدیده‏اى چند بعدى است، از این رو، اقتصاد، سیاست، فرهنگ و … را در بر مى‏گیرد و با تحقق آن، مرزهاى ملى از بین رفته و یا کم‏رنگ مى‏شود; کشورها نقش گذشته خود را از دست مى‏دهند و به جاى قوانین داخلى، قوانین بین‏المللى بر کشورها حاکم مى‏گردد .» [4] «جهانى‏شدن، فرایندى اجتماعى است که در آن، قید و بندهاى جغرافیایى، فرهنگى، مذهبى و … که بر روابط انسانى سایه افکنده، از بین مى‏رود . البته اگرچه جهانى‏شدن یک روند سیاسى، فرهنگى و اجتماعى و … است، اما بیش از همه، روندى اقتصادى است .» [5] اگر به ماهیت نه به صورت جهانى‏شدن توجه کنیم، مى‏توانیم این پدیده را به صور زیر تعریف نماییم:
«گسترش فرهنگ اروپایى از طریق مهاجرت، استعمار و تقلید فرهنگى به سراسر کره زمین .»[6] «تداوم حرکت‏سرمایه‏دارى که پس از پایان جنگ سرد، رؤیاى تسلط بر عالم را در سر مى‏پروراند .»[7] «تلاش براى گسترش جهانى الگوهاى آمریکا . همین نکته، نگرانى و ترس برخى از کشورهاى اروپایى را برانگیخته است .» [8] «تصویرى ترسناک از یک بازار عنان‏گسیخته و پایان نوسازى به سبک ملى و دینى است که مى‏رود تمام شالوده‏هاى سیاسى و اجتماعى ملتها و دولتها را از هم بگسلد .»[9] «دخالت در امور داخلى دولتهاى جهان سوم و کنار گذاشتن ممانعت هر گونه قانونى که مانع تجارت آزاد از سوى شرکتهاى چند ملیتى است، بدون آن که ثبات اجتماعى و حاکمیت این دولتها را در نظر بگیرد .» [10] نگارنده بر این باور است که جهانى‏سازى، گویاى طرحى پیچیده براى استعمار جدید جهان است . مى‏توان در این باره، حتى از عبارت فرایندهاى جهانى‏شدن استفاده کرد که قرین دهکده الکترونیک جهانى، پیدایش قبیله جهانى، انقلاب اطلاعاتى، فشردگى زمان و مکان، گسترش جهانى و آگاهى مى‏باشد که حاصل مفهوم مدرن‏ترى از استعمار دنیاست .
پیروز مجتهدزاده، واژه «جهانى‏شدنها» را در این مورد، به کار مى‏برد که حاوى بار عظیمى از آمریکایى شدن است و در واقع، همان جهانى‏سازى به دست صاحبان صنعت و سرمایه است که آمریکا سکوى اصلى پرتاب موشک آن فرض مى‏شود و در پرتو جهانى‏شدنها، جهانیان به فرهنگ، مفاهیم، زبان و اخلاق یا بى‏اخلاقى آمریکایى تن مى‏دهند .[11] فرایند جهانى‏شدن را معمولا در چهار حوزه فنى، اقتصادى، سیاسى و فرهنگى مطالعه مى‏کنند . در حوزه فنى و تکنولوژیک، از جهانى شدن به عنوان وقوع انقلاب صنعتى سوم سخن مى‏رود . انقلاب صنعتى اول، در قرن هجدهم میلادى، تحولى در تکنولوژى تولید بود . انقلاب صنعتى دوم، در نیمه دوم قرن نوزدهم، تحولى در تکنولوژى توزیع و ارتباط ایجاد کرد . انقلاب صنعتى سوم، در پایان قرن بیستم، تحولاتى اساسى در حوزه ارتباط، مصرف و اطلاعات به همراه آورد . در حوزه اقتصاد، به تبع تحولات فنى مذکور، تغییرات بى‏سابقه‏اى رخ نمود . در جهانى‏شدن اقتصاد، کنترل دولت ملى بر اقتصاد ملى به نحو فزاینده‏اى از دست مى‏رود و عناصر اصلى سیاستهاى اقتصادى و مالى ملى، جهانى مى‏شود . از لحاظ سیاسى با ظهور و گسترش اختیارات نهادهاى سیاسى جهانى، چون بانک جهانى، تحولات چشمگیرى در حوزه محدود شدن قدرت و حاکمیت دولتهاى ملى رخ مى‏نماید . به طور کلى، در فرایند جهانى‏شدن، ویژگیهاى اصلى دولت ملى (مانند اهمیت و نقش مرزها) در معرض زوال قرار مى‏گیرد . در سطح فرهنگ نیز، باید از ظهور جامعه مدنى جهانى سخن گفت . جنبشهاى فرهنگى و اجتماعى بین‏المللى، جزئى از این جامعه هستند و به مسائل و موضوعاتى چون رعایت‏حقوق بشر و آزادیهاى مدنى از جانب دولتهاى ملى نظر دارند که از حدود توانایى و دید دولتهاى ملى بسیار فراتر مى‏روند . [12]بنابراین، علاوه بر این که، بر پایه اغلب تعاریف، جهانى شدن یک برنامه طرح شده غربى یا در واقع پروژه‏اى براى چپاول جهان است، فرایند جهانى شدن در عرصه‏هاى مختلف نیز، منشا غربى دارد و به همین جهت نگرانى جهان سوم در صادق بودن جهانى شدن قابل سرزنش نیست . مطالب بعدى این مقاله، تردیدها را بیشتر مى‏زداید .
تاریخچه اصطلاح و رویکرد به جهانى‏شدن
بحث مربوط به تاریخچه جهانى‏سازى، به دو بخش تقسیم مى‏گردد: 1 – تاریخچه اصطلاح جهانى‏شدن; 2 – تاریخچه گرایش و رویکرد به جهانى‏شدن .
1 – گذشته اصطلاح جهانى‏شدن
قدمت این واژه به سالهاى پایانى دهه 50 و سالهاى اولیه دهه 60 میلادى مى‏رسد . در سال (1959 م . /1328 ش). مجله آکونومیست از کلمه (globalizedqueta سهمیه جهانى) استفاده کرد . در سال 1961 فرهنگ وبستر نخستین فرهنگ ارائه داد . یک سال بعد، نشریه spectator مفهوم جهانى را گیج‏کننده توصیف نمود . در سال 1965 مارشال مک لوهان، نام دهکده جهانى را بر کتاب خود جنگ و صلح در دهکده جهانى گذارد . [13] برخى اصطلاح دهکده جهانى را سرآغازى براى شکل‏گیرى اصطلاح جهانى‏شدن مى‏دانند . با این وصف، استعمال واژه جهانى‏شدن و یا مشتقات آن، تا دهه آخر قرن بیستم محدود باقى ماند . از این رو، جاى تعجب نیست که تا سال 1994 فهرست کتابهاى موجود در کنگره آمریکا که در آنها از واژه جهانى یا جهانى‏شدن استفاده شده، به 34 عنوان محدود باشد، در حالى که این عناوین در سال 1998 به بیش از 200 عنوان و در سال 1999 به بیش از 400 عنوان رسید . این رشد، گویاى پذیرش و یا مورد توجه قرارگرفتن اصطلاح جهانى‏شدن، توسط نویسندگان و محققان در سالهاى پایانى سده بیستم است . بنابراین، مى‏توان گفت از ویژگیهاى سالهاى پایانى قرن بیستم کاربرد فراگیر واژه جهانى شدن (بیشتر در غرب) است . [14] نتیجه این که، جهانى‏شدن تداوم حرکت نظام سرمایه‏دارى و کاپیتالیستى غرب است که پس از جنگ سرد، از لاک دفاعى خود بیرون آمده و رؤیاى تسلط بر عالم را در سر مى‏پروراند . به همین دلیل، با پایان جنگ سرد که با فروپاشى بلوک شرق همراه بود، سیاست و استراتژى جدیدى به نام «نظم نوین جهانى‏» از سوى آمریکا مطرح شد . این پدیده که با تحولات عظیم در تکنولوژى جدید اینترنت همراه شد، به مقدمه‏اى براى جهانى‏سازى تبدیل گردید . [15] 2 – پیشینه گرایش به جهانى‏شدن
رویکرد به مفهوم جهانى‏شدن، چه در تئورى و چه در عمل، سابقه‏اى به قدمت‏بشر دارد; زیرا گرایش به جهانى‏شدن، نخست در ادیان الهى بروز کرد; به گونه‏اى که ادیان بزرگ الهى چون یهودیت، مسیحیت و اسلام، سوداى جهانى‏سازى داشته‏اند و هر یک از آنها، در صدد بودند که امت‏یگانه و حکومت واحد جهانى پدید آورند، البته در این میان، جهانى‏سازى اسلامى، برترین و کاملترین شکل جهانى‏سازى دینى را مطرح کرده است; زیرا بر اساس آیاتى چون: «ان الارض یرثها عبادى الصالحون‏» مخاطبان در جهانى‏سازى اسلامى، نه عرب، نه عجم، نه مکى، نه مدنى و نه حتى مسلمانان، بلکه تمام مردمند و معنویت (خدا) و عقلانیت (انسان) دو عنصر اساسى آن است . در کنار ادیان الهى، تمدنها، کشورها و مکتب‏هایى نیز بوده‏اند که بر پایه اندیشه‏هاى جاه‏طلبانه، سودجویانه و توسعه‏خواهانه، میل به جهان‏گرایى داشته و حتى کوشیده‏اند، در قالب جهانى‏گشایى به آن جامه عمل بپوشانند .[1] . ر . ک .:
P. Hirst and G. Thompson, Globalization in Question, Polity Press, cambridge, 1999.
[2] . لسلى اسکلد، تعریف واحدى از جهانى‏شدن وجود ندارد، ترجمه داوود کیانى، جام جم، 30/7/1380، ص 8 . نیز ر . ک .:
U. Beck, What is Globalization?, Blacwell puplishers,? 1999.
[3] . بارى آکسفورد، نظام جهانى; سیاست و فرهنگ، ترجمه حمیرا مشیرزاده، دفتر مطالعات سیاسى و بین‏المللى، تهران، 1378، ص 34 .
[4] . فرهنگ رجایى، پدیده جهانى‏شدن; وضعیت‏بشرى و تمدن اطلاعاتى، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، آگاه، تهران، 1380، ص 40 .
[5] . جان تاملیسون، جهانى‏شدن و فرهنگ، ترجمه محسن حکیمى، دفتر پژوهشهاى فرهنگى، تهران، 1381، ص 28 .
[6] . سلیمان‏ایران‏زاده، جهانى‏شدن‏وتحولات استراتژیک‏در مدیریت‏وسازمان، مرکزآموزش‏دولتى، تهران، 1380، ص‏24 .
[7] . مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات، ترجمه على‏قلیان و افشین خاکباز، طرح نو، تهران، 1380، ج 1، ص 130 .
[8] . آنتونى گیدنز، جهان رهاشده، ترجمه على اصغر سعیدى و یوسف حاجى‏عبدالوهاب، نشر علم و ادب، تهران، 1379، ص 6 .
[9] . پل سوئیزى و دیگران، جهانى‏شدن با کدام هدف؟ ، ترجمه ناصر زرافشان، آگاه، تهران، 1381، ص 84 .
[10] . سرژ لاتوش، غربى‏سازى جهان، ترجمه امیر رضایى، قصیده، تهران، 1379، ص 110 .
[11] . قدیر نصیرى، چیستى جهانى شدن; تاملى نظرى در سمت و سرنوشت آهنگ جهانى، فصلنامه مطالعات راهبردى، سال چهارم، ش 3، پاییز 1380، صص 286 – 285 .
[12] . کیت نش، جهانى‏شدن، سیاست، قدرت، ترجمه محمدتقى دل‏فروز، کویر، تهران، 1380، صص 13 – 10 و نیز ر . ک .:
M. Waters, Globalization, Routledge, New YorK, 1995.
[13] . مالکوم واترز، جهانى‏شدن، ترجمه اسماعیل مردانى، سازمان مدیریت صنعتى، تهران، 1379، ص 10 .
[14] . همان .
[15] . مرتضى‏قره‏باغیان، گفتگو درباره جهانى‏شدن، فصلنامه‏تخصصى‏اقتصاداسلامى، سال اول، ش 4، زمستان‏1380، ص‏9 .
@#@ بابلیان، ایرانیان، رومیان و … از همین تمدنها، کشورها و انسانها هستند که در پى نیل به حکومت‏بر جهان و واداشتن همگان به پیروى از ارزشهاى خود، بوده‏اند . [1] پس از اسلام، اغلب از دو مکتب مارکسیسم و کاپیتالیسم به عنوان مدعیان حکومت جهانى نام مى‏برند . مارکسیست‏ها با تقسیم تاریخ به کمون اولیه، برده‏دارى، فئودالیسم و کاپیتالیسم، مدعیند که بشر با گذر از این مراحل چهارگانه، به مرحله نهایى; یعنى کمونیسم وارد مى‏شود که یک حکومت جهانى با ویژگیهایى چون مرام اشتراکى، فقدان دولت و نبود مالکیت است، البته آنها قبل از ورود به مرحله آخر تاریخ، یک مرحله انتقالى به نام سوسیالیسم را نیز پشت‏سر مى‏گذارند . سوسیالیسم کمى به کاپیتالیسم و نیز، اندکى به کمونیسم شبیه است; مثلا در سوسیالیسم (همانند کاپیتالیسم) دولت و حکومت وجود دارد، ولى برخلاف کاپیتالیسم، حکومت در اختیار همه نیست، بلکه در حاکمیت کارگران است . اگرچه شکست کمونیسم در دنیاى امروز، به معناى غیرقابل وصول و یا خیالى بودن حکومت جهانى کمونیستى است، ولى سوسیالیست‏ها معتقدند که به علت ریشه‏دار بودن شعارهاى عدالت و مساوات سوسیالیستى در نهاد و فطرت انسان، بشر دوباره به سراغ سوسیالیسم و سپس کمونیسم خواهد آمد؟ ! [2] کاپیتالیسم یا سرمایه‏دارى غرب، یکى دیگر از مدعیان جهانى‏شدن نیز، در پى جهان‏گرایى و ایجاد یک حکومت جهانى است .[3] از زمانى که سرمایه‏دارى غرب شکل گرفت; یعنى از چهار – پنج‏سده پیش، تلاش براى تسلط نظام سرمایه‏دارى بر جهان، آغاز شد . از اواخر قرن 19 بخصوص از اوایل قرن 20، سرمایه در کشورهاى شمال به مرحله اشباع رسید و انباشت‏سرمایه، به رکود اقتصادى دامن زد . بنابراین، غرب به صدور سرمایه دست زد، تا از این طریق، هم به بازارهاى جدید و جویاى سرمایه دست‏یابد و هم بحرانهاى نهفته در درون خود را به کشورهاى توسعه نیافته، منتقل کند . این فرایند، موجب رشد دوباره نظام سرمایه‏دارى شد . نتیجه این که جهانى‏شدن، اولا، ادامه تحولات کلان تاریخ بشر غربى; یعنى تحول انقلاب کشاورزى، انقلاب صنعتى و انقلاب اطلاعاتى است; ثانیا، تداوم حرکت‏سرمایه دارى غرب است، ولى پس از پایان جنگ سرد، تهاجمى‏تر شده و رؤیاى تسلط بر عالم و جهان را بیش از گذشته در سر مى‏پروراند . [4] به این دلایل، جهانى‏شدن پیش از هر تعریف دیگر، به آن معناست که سیاست اقتصادى، امنیت غذایى و غیره باید در حوزه اختیارات تجار و سرمایه‏گذاران دولتهاى ثروتمند قرار گیرد و در این روند، حکومتها، نهادهاى بین‏المللى و حتى سازمانهاى بین‏المللى نیز اجازه ندارند که فعالیت و قدرت آنها را به پرسش گیرند . [5] با چنین نگرش و عقیده‏اى است که کروگمن، جهانى‏شدن را ادغام بیشتر بازارهاى جهانى و مک ایوان، آن را گسترش بین‏المللى مناسبات تولید و مبادله سرمایه سالارانه و بازانسون نیز آن را یکپارچگى تجارت با حذف مرزهاى تجارى، سرعت در مبادله تکنولوژى و افزایش عمومى در مصرف جهانى مى‏داند . در این صورت، طبیعى خواهد بود که در راس چنین نظامى، آمریکا قرار گیرد . از این رو، مالکوم واترز مى‏گوید:
«جهانى‏شدن نتیجه مستقیم گسترش فرهنگ اروپایى از طریق مهاجرت، استعمار و تقلید فرهنگى به سراسر کره زمین است . این پدیده، به طور ذاتى از طریق فعالیتهاى سیاسى و فرهنگى با الگوى توسعه سرمایه دارى همراه است .» [6] روژه‏گارودى هم در این باره مى‏گوید:
«جهانى‏سازى نظامى است که قدرتمندان را با ادعاى روابط آزاد و آزادى بازار، قادر مى‏سازد تا اصنافى از دیکتاتوریهاى ضد انسانى را به مستضعفان تحمیل نمایند .» [7] رابرتسون در یک جمع‏بندى کلى، فرایند جهان‏خواهى کاپیتالیسم و مشخصه‏هاى آن را به این ترتیب مطرح مى‏کند:
1 – مرحله بدوى که در اروپا و در بین سالهاى 1400 م . تا 1750 م . رخ داد . تجزیه کلیسا، ظهور جوامع دولت ملت و استعمارهاى ضعیف مشخصه این مرحله است .
2 ـ مرحله آغازین که از سال 1750 تا 1850 ادامه داشت و بروز مسائل شهروندى و انعقاد اولین قراردادهاى بین‏المللى از نشانه‏هاى آن است .
3 ـ مرحله جهش که به سالهاى 1850 تا 1925 بر مى‏گردد . در این مرحله، بشر شاهد مهاجرتهایى در سطح وسیع و جنگهاى بزرگى چون جنگ جهانى اول است .
4 – مرحله سلطه‏جویى که طى سالهاى 1925 تا 1969 با بروز جنگ جهانى دوم، تاسیس جامعه ملل و سازمان ملل متحد، آغاز جنگ سرد و افزایش کشورهاى جهان، جهانى‏شدن روند سریعترى به خود گرفته است .
5 ـ مرحله فقدان قطعیت که از سال 1969 به بعد، به سبب فعالیت وسیع رسانه‏هاى گروهى، تشدید جنگ سرد، تلاش براى دستیابى به سلاحهاى مرگ‏بارتر، اعتماد ساکنان این کره خاکى، نسبت‏به روندى که در جهان طى مى‏شد، کاهش یافت .
6 ـ مرحله جهانى‏سازى که با پایان جنگ سرد در 1991، [8] فروپاشى شوروى سابق، حمله آمریکا به عراق و طرح نظم نوین جهانى (طرح نظام تک‏قطبى) به رهبرى آمریکا آغاز شد . این پدیده، با تحولات گسترده تکنولوژى در زمینه اینترنت، تاسیس سازمان تجارت جهانى و نیز وحدت پولى یازده کشور اروپایى همراه است . [9] نتیجه آنچه را که بر شمرده‏ایم، این است که تاریخ ابداع واژه جهانى‏شدن و جهانى‏سازى و محتواى سرمایه‏دارى آن به غرب برمى‏گردد، اما آیا پدیده جهانى‏شدن یا جهانى‏سازى را که اسلام مطرح مى‏سازد، از چنین محتواى دنیاگرایانه و انسان مدارانه برخوردار است؟
جهانى شدن اسلامى
حاصل مباحث قبلى این است که جهانى‏سازى ریشه در غرب دارد و در غرب متولد شده و بارور گردیده است . اصول و مبانى فکرى و فلسفى آن دقیقا همان اصول و مبانى تفکر غرب است . اندیشمندان متعددى نیز بر ارتباط مستقیم بین جهانى‏سازى و غرب و بر پروژه بودن آن تاکید دارند . در راس پروژه جهانى‏سازى آمریکاست، اما آمریکا به دلایل مختلفى از صلاحیت رهبرى جهانى‏سازى برخوردار نیست . در این صورت، این سؤال پیش مى‏آید: اگر آمریکا یا مسیحیت دولتى قادر به رهبرى عادلانه جهان نیست، پس چه قدرتى از این توانایى برخوردار است؟! مکتب جهان شمول اسلام مى‏تواند جایگزین مناسبى باشد، اما آیا جهانى‏سازى اسلام، بر اساس تعالیم دینى قابل اثبات است؟! این جهانى‏سازى بر چه اصولى استوار است و ویژگیها و ابزارهاى آن کدام است؟! [10] در پاسخ به پرسشهاى یاد شده، مباحث زیر را مرور مى‏کنیم:
جهانى شدن در آیات و روایات
اسلام جهانى تولد یافت، مسلمانان براى جهانى‏کردن اسلام بسیار کوشیدند، شیعیان هم، دل به حکومت جهانى حجه بن الحسن علیه السلام سپرده‏اند . آیات و روایات اسلامى نیز، پروسه جهانى‏شدن اسلام را مورد تایید و تاکید قرار داده‏اند: [11] الف) آیات: آیاتى از قرآن به مساله جهانى‏شدن اسلام اشاره دارند، از جمله:
«و نرید ان نمن على الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین او نمکن لهم فی الارض و نرى فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون‏» [12] یعنى: ما مى‏خواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روى زمین قرار دهیم و حکومتشان را در زمین پابرجا سازیم و به فرعون و هامان و لشگریانشان، آنچه را از آنها (بنى اسرائیل) بیم داشتند، نشان دهیم! [13] این دو آیه، گرچه به قصه حضرت موسى علیه السلام، فرعون و بنى‏اسرائیل مربوط است ولى محتوا و مفهوم آیات، منحصر به آن نیست . آنچه در دوره یاد شده اتفاق افتاد، جلوه‏اى از اراده خداوند براى حاکمیت‏بخشیدن مستضعفین بر مستکبران بود، در حالى که اراده خدا در این باره، به طور کامل تحقق نیافته است . پس روزى مى‏رسد که خداوند حاکمیت‏خویش بر زمین را از طریق سپردن آن به دست افراد عابد صالح تحقق بخشد . [14] آیه دوم: «قال رب فانظرنی الى یوم یبعثون قال فانک من المنظرین الى یوم الوقت المعلوم‏» [15] یعنى: (شیطان) گفت: پروردگارا! مرا تا روز رستاخیز مهلت ده (و زنده نگهدار . خداوند) فرمود: تو از مهلت‏یافتگانى! (اما نه تا روز رستاخیز، بلکه) تا وقت معینى .
بر پایه این آیه، در ادامه عمر دنیا، روزى مى‏رسد که شیطان دیگر بر انسان حاکمیت ندارد . در واقع، خداوند سبحان با مهلت درخواستى ابلیس تا روز قیامت، موافقت نکرد و تا زمان معینى (تا قبل از برپایى قیامت) به او مهلت داد . با پایان یافتن اکمیت‏شیطان بر انسان، جهانى‏شدن اسلام از سوى بنده صالح خداوند تبارک و تعالى; یعنى حجه بن الحسن علیه السلام آغاز مى‏گردد . [16] آیه سوم: «هو الذی ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین کله و لو کره المشرکون‏» [17] یعنى: او کسى است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیینها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند .
امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: سوگند به خدا، هنوز تفسیر این آیه تحقق نیافته است . راوى پرسید: فدایت‏شوم! پس چه زمانى تحقق مى‏یابد؟ امام فرمود: وقتى با اراده خدا، قائم قیام کند .» [18] بنابراین، جهانى‏شدن اسلام و تشکیل حکومت واحد جهانى امام زمان (عج) با به‏کارگیرى علوم و فنون نوین به انجام مى‏رسد و تداوم آن با تدبیر، تدبر، دانش و بینش میسر مى‏شود .
آیه چهارم: «و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادى الصالحون‏» [19] یعنى: در زبور بعداز ذکر (تورات) نوشتیم که بندگان شایسته‏ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد!
«یرثها» جنبه جهان شمولى دارد; یعنى همه حاکمان زمین، عباد صالحین خواهند شد .[1] . محسن عبدالحمید، جهانى‏شدن از منظر اسلامى، ترجمه شاکرلویى، پگاه حوزه، ش 34، 15 دى 1380، ص 9 .
[2] . فریدون تفضلى، تاریخ عقاید اقتصادى از افلاطون تا دوره معاصر، نشرنى، تهران، 1372، ص 52 .
[3] . ژیل کیل، اراده خدا، یهودیان، مسیحیان در راه تسخیر دوباره جهان، ترجمه عباس آگاهى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1370، صص 70 – 30 .
[4] . ایمانوئل والرشتاین، سیاست و فرهنگ در نظام متحول جهانى، ترجمه پیروز ایزدى، نشرنى، تهران، 1377، ص 278 .
[5] . حسین دهشیار، جهانى شدن: تکامل فرایند برون‏برى ارزشهاى نهادهاى غربى، دو ماهنامه اطلاعات سیاسى – اقتصادى، ش 158 – 157 (مهر و آبان 1379) ص 84 .
[6] . مهدى آقایى، ضرورت همکارى منطقه‏اى در فرایند جهانى‏شدن، پگاه حوزه، ش 46، 17 اردیبهشت 1381، ص 10 .
[7] . WWW.globalpolicy.org
[8] . آندره فونتن، یکى بدون دیگرى؟ ، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوى، فاخته، تهران، 1379، ص 248 .
[9] . آلبرت بقریان، پیامدهاى جهانى‏شدن: یک رویکرد آمارى، مجله توسعه مدیریت، ش 31، آبان 1380، صص‏16 – 15 .
[10] . حسام الدین واعظ، جهانى‏شدن جهان اسلام و سیاستهاى جهانى، منبع: . WWW.corporatewatch.org
[11] . فرانسیس فوکویاما، اسلام و جهان مدرن، ترجمه سعید کوشا، مجله آفتاب، ش 14، فروردین 1381، ص 74 .
[12] . قصص/6 – 5 .
[13] . ترجمه این آیه و آیات بعدى از ترجمه فارسى قرآن، اثر آیت‏الله‏ناصر مکارم‏شیرازى اخذ شده است .
[14] . جمعى از سخنرانان، گفتمان مهدویت، دفتر تبلیغات اسلامى، قم، 1381، ص 32 .
[15] . حجر/38 – 36 .
[16] . گفتمان مهدویت، پیشین، ص 72 .
[17] . توبه/33 .
[18] . عبدعلى بن جمعه الحویزى، تفسیر نورالثقلین، انتشارات علمیه، قم، ج 3، ص 507 .
[19] . انبیاء/105 .
@#@ این مطلب در مزامیر داوود، مزمور (فصل) 37 به این صورت آمده است: «حلیمان وارث زمین خواهند شد .» زبور در اینجا، نه زبور داوود، بلکه به اعتقاد مرحوم طبرسى، مراد مطلق کتاب آسمانى است . از این رو، برخى از مفسران، آیه یاد شده را این گونه ترجمه مى‏کنند: «علاوه بر قرآن در زبور هم گفتیم: بندگان شایسته‏ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد!» [1] آیه پنجم: «وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضى لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا و من کفر بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون‏» [2] یعنى: خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‏اند، وعده مى‏دهد که قطعا آنان را حکمران روى زمین خواهد کرد، همانگونه که به پیشینیان آنها خلافت روى زمین را بخشید و دین و آیینى را که براى آنان پسندیده، پابرجا و ریشه‏دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدل مى‏کند، آنچنان که تنها مرا مى‏پرستند و چیزى را شریک من نخواهند ساخت و کسانى که پس از آن کافر شوند، فاسقند .
در واقع، آیه مذکور بر این مساله دلالت دارد که خداوند، جهان را با خاندان رسالت و امامت‏شروع کرد، با آنها نیز به خاتمه مى‏رساند; یعنى جهان در آغاز در اختیار شایسته‏ترین بندگان خدا بود و در انتها هم در ید قدرت صالحان روى زمین است . [3] احادیث زیادى نیز تصریح دارند که حکومت الهى آینده روى زمین از سوى فردى از خاندان رسول خدا صلى الله علیه و آله و فاطمه علیها السلام است و این خاندان و ولى‏عصر (عج) کلیدهاى حکمت و معدنهاى رحمت الهیند .
ب) روایات: برخى از روایات و احادیث اسلامى به تفسیر آیات مربوط به جهانى‏شدن اسلام پرداخته‏اند . از جمله:
روایت اول: «قال رسول الله صلى الله علیه و آله: «ان خلفائى و اوصیائى و حجج الله على الخلق بعدى اثنا عشر اولهم اخى و آخرهم ولدى . قیل یا رسول الله صلى الله علیه و آله و من اخوک؟ قال صلى الله علیه و آله على بن ابى طالب‏7 قیل: فمن ولدک؟ قال: المهدى (عج) یملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا و ظلما و الذى بعثنى بالحق بشیرا و نذیرا لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتى یخرج فیه ولدى المهدى فینزل روح‏الله عیسى بن مریم فیصلى خلفه .» [4] یعنى: رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: خلفا و جانشینان من و حجتهاى خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند، اول آنان برادرم و آخرشان فرزندم . گفته شد: اى رسول خدا! برادرت کیست؟ فرمود: على بن ابیطالب علیه السلام . سوال شد: فرزندت کیست؟ فرمود: مهدى که زمین را از قسط و عدل پر سازد، همانسان که از ظلم و جور پر شده . قسم به آن که مرا به حق به عنوان بشارت دهنده و ترساننده برانگیخت، اگر از عمر دنیا یک روز باقى مانده باشد، خدا آن را چنان طولانى سازد تا فرزندم مهدى خروج کند . (پس از خروج) عیسى پسر مریم پشت‏سرش به نماز ایستد . [5] روایت دوم: «قال رسول الله صلى الله علیه و آله: یخرج من آخر الزمان رجل من ولدى اسمه کاسمى و کنیته ککنیتى یملا الارض عدلا کما ملئت جورا، فذلک المهدى (عج) .» [6] یعنى: رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: در آخرالزمان مردى از فرزندان من قیام کند که اسم او همانند اسم من و کنیه‏اش مثل کنیه من است . زمین را از عدل پرسازد، چنان که از ظلم پر شده است و او مهدى (عج) است . [7] روایت‏سوم: «قال النبى صلى الله علیه و آله: المهدى منى و هو اجلى الجبهه، اقنى الانف، یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما، یملک سبع سنین .» [8] یعنى: پیامبر فرمود: مهدى از ما (من) است . چهره‏اى نورانى دارد و بینى‏اى خمیده . زمین را از قسط و عدل پر سازد، چنان که از ظلم و جور پر شده است .» [9] روایت چهارم: «قال رسول الله صلى الله علیه و آله: لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتى یبعث رجل منى و من اهل بیتى، یواطئ اسمه اسمى .» [10] یعنى: رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: اگر عمر دنیا جز یک روز نمانده باشد، خداى تعالى آن روز را چنان طولانى کند تا در آن روز مردى از من یا اهل بیتم قیام کند که اسم او اسم من است . [11] روایت پنجم: «ان علیا علیه السلام سال النبى صلى الله علیه و آله امنا آل محمد المهدى (عج) ام من غیرنا؟ قال رسول‏الله صلى الله علیه و آله: بل منا یختم الله به کما فتح بنا .»
یعنى: على علیه السلام از پیامبر صلى الله علیه و آله پرسید: آیا مهدى (عج) از ما آل محمد است‏یا غیر ماست؟ رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: بلکه از ماست، خداوند به سبب او ختم کند (کمال بخشد) چنان که با ما آغاز کرد . [12] این احادیث پنچ‏گانه بر پنج نکته مهم تاکید دارند:
1 ـ‌ اسلام در صدد گسترش خود در گستره جهان است;
2 ـ‌گسترش جهانى اسلام از سوى امام زمان علیه السلام تحقق مى‏یابد;
3 ـ حکومت امام زمان علیه السلام یک حکومت جهانى است;
4 ـ‌جهانى‏شدن اسلامى بر پایه عدل و قسط قرار دارد;
5 ـ عمر حکومت جهانى امام زمان علیه السلام طولانى است .
اسلام و مبانى فکرى و فلسفى جهانى‏شدن
مبانى فکرى و فلسفى تمدن و فرهنگ اسلامى، ره‏آورد وحى الهى، بعثت انبیا و امامت اولیاست‏که عقل و فطرت اصیل انسانى بر آن مهر تایید مى‏زند . این مبانى، ارکان تمدن اسلامى را در چهار قرن گذشته ساخته‏وتداوم آن، نویددهنده جهانى‏شدن تمدن‏اسلامى است . برخى از مهمترین مبانى عبارتند از:
فطرت‏گرایى
توحید، نخستین شرط تشرف انسان به اسلام و لازمه ورود به جامعه جهانى اسلام است . ازاین‏رو، قرآن با تعابیرى چون «لآ اله الا الله‏» [13] ، «لا اله الا هو» [14] ، «لا اله الا انا» [15] و … اهتمام ویژه خود را بر این اصل ابراز کرده است . یکتاپرستى، نقطه اشتراک همه انسانهایى است که در جامعه جهانى اسلام مشارکت مى‏ورزند و آن، فراگیرترین عامل همگرایى اجتماعى انسانها به شمار مى‏رود . به همین دلیل، خداوند مى‏فرماید:
«فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم و لکن اکثر الناس لا یعلمون‏» [16] یعنى: پس روى خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده; دگرگونى در آفرینش الهى نیست، این است آیین استوار ولى اکثر مردم نمى‏دانند .
عاقبت‏جویى
عاقبت‏جویى، یعنى فرجام‏خواهى و آخرت‏گرایى که در اندیشه دینى و اسلامى اعتقاد به معاد، خوانده مى‏شود . تاکید اسلام بر معاد، به منظور تاسیس یک نظام جهانى است تا در کنار اعتقاد به مبدا، سرنوشت‏ساز بودن نقش این باور (اعتقاد به معاد) در جهت‏گیرى زندگى فردى، جمعى و جهانى هویدا گردد; زیرا چنین اعتقادى، رفتار اجتماعى را متاثر مى‏سازد و آن را تحت کنترل در مى‏آورد . قرآن کریم در این باره مى‏فرماید:
«ا فحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون‏» [17] یعنى: آیا چنین پنداشتید که شما را بیهوده آفریده‏ایم و هرگز به سوى ما باز نمى‏گردید؟»
کرامت انسانى
خداوند انسان را گرامى داشته است [18] . از نظر دین، انسان موجودى هم مادى و هم معنوى است . از این رو، برنامه جهانى شدن تمدن اسلامى با برنامه جهانى‏شدن غربى که در پى سلطه بر انسان مى‏باشد، از بنیان متفاوت است; زیرا اسلام در پى ارج نهادن به انسانهاست و تنها، به استقلال آگاهانه و آزادانه او از پیام دین مى‏اندیشد و هرگز در صدد تحمیل عقیده بر او نیست .
با توجه به این سه اصل، برنامه‏هاى جهانى اسلام عبارتند از:
1 ـ‌ کرامت و برترى انسانها بر مدار عقیده و ایمان، نه نژاد و خون و … .
2 ـ نفى سلطه‏گرى و سلطه‏پذیرى بر اساس قاعده نفى‏سبیل;
3 ـ طرح و اجراى اصول و حقوق مشترک براى همه انسانها، اعم از کافر و مسلمان .
ساختار نظام جهانى اسلام
تحقق ایده جهانى‏شدن اسلام و قوام آن بر پایه مبانى فکرى و فلسفى، منوط به ارکان و ساختارى مناسب است که برخى از آنها عبارتند از:
حاکمیت‏خداوند سبحان
حاکمیت‏بر جهان هستى، تنها از آن خداست . در واقع، اراده الهى بر سراسر گیتى حاکم و ادامه هستى به مدد و فیض او وابسته است . به بیان دیگر، جهان و تمامى ارکان و عناصرش در ید قدرت نامحدود الهى قرار دارد و هموست که انسان را بر رنوشت‏خویش حاکم کرده و اداره جامعه بشرى را به وى سپرده است; یعنى این که خداوند سبحان، حاکمیت‏خویش در تدبیر جامعه را به انسان واگذاشت که آن نیز، تجلى اراده خداست . در حقیقت، حاکمیت‏خدا بر روى زمین به دست رهبر برگزیده الهى صورت مى‏گیرد که خود او نیز، از سوى امت‏به جایگاه و منصب رهبرى دست‏یافته است . در چنین نظامى، عقلانیت، معنویت و عدالت، جامعه را به جهانى در مسیر کمال تبدیل مى‏کند .
امامت و رهبرى
مهمترین ویژگى امامت و رهبرى در ساختار نظام جهانى اسلام، برگزیده خداوند بودن است . مولاى متقیان، على بن ابى طالب علیه السلام در این باره فرمود:
«و خلف فیکم ما خلفت الانبیاء فى اممها، اذلم یترکوهم هملا، بغیر طریق واضح، و لا علم قائم .» [19] یعنى: او نیز چون پیامبران امتهاى دیرین براى شما میراثى گذاشت; زیرا ایشان امت‏خود را وانگذاردند، مگر به رهنمون راهى روشن و نشانهایى معین . [20][1] . گفتمان مهدویت، پیشین، صص 37 و 104 .
[2] . نور/55 .
[3] . گفتمان مهدویت، پیشین، ص 38 .
[4] . محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، دار المعرفه، بیروت، 1403 ق . ، ج 47، ص 71 .
[5] . یحیى بن الحسن الحلى، العمده، مؤسسه الامام الصادق، قم، 1412 ق . ، ص 433 .
[6] . گفتمان مهدویت، پیشین، ص 90 .
[7] . یحیى بن الحسن الحلى، پیشین، ص 434 .
[8] . گفتمان مهدویت، پیشین، ص 91 .
[9] . همان، ص 92 .
[10] . سبط ابن جوزى، تذکره خواص الامه، مؤسسه اهل البیت علیهم السلام، لبنان، 1406 ق . ، ص 377 .
[11] . گفتمان مهدویت، پیشین، ص 89 .
[12] . همان، ص 78 .
[13] . مؤمنون/115 .
[14] . اسراء/71 .
[15] . نحل/2 .
[16] . روم/30 .
[17] . صافات/34 .
[18] . بقره/163: «و لقد کرمنا بنى ءادم‏» .
[19] . ترجمه این عبارت نهج البلاغه و عبارتهاى دیگر، از ترجمه محمدمهدى فولادوند انتخاب شده است .
[20] . نهج البلاغه، خطبه‏اول .
@#@
به علاوه، امامت و رهبرى از ویژگیهاى دیگرى برخوردار است، از جمله: مرکز وحدت و یکپارچگى، زعامت معنوى و سیاسى، اساس و پایه فعالیت‏بشریت، هسته مرکزى نظم اجتماعى، مشروعیت‏بیعت مردم، اسوه فردى و جمعى .
همچنین، رهبرى و امامت در نظام جهانى اسلام، محور و قطب ایدئولوژیک به شمار مى‏رود . همانگونه که على علیه السلام فرمود:
«اما والله لقد تقمصها ابن ابى قحافه و انه لیعلم ان محلى منها محل القطب من الرحى، ینحدر عنى السیل، و لا یرقى الى الطیر .» [1] یعنى: آگاه باشید . به خدا سوگند که فلانى (ابابکر) خلافت را چون جامه‏اى بر تن کرد و قطعا مى‏داند که جایگاه من نسبت‏به حکومت اسلامى همچون محور است در رابطه با آسیاب .
امت واحده
انسانها در نظام جهانى اسلام، در دوران بلوغ و شکوفایى عقلى و معنوى قرار دارند و به مرحله والاى تعالى رسیده‏اند و بالفعل از ارزشهاى واقعى انسانى برخوردارند . جامعه جهانى اسلامى، جامعه‏اى همگون و متکامل است و در آن، استعدادها و ارزشهاى انسانى شکوفا مى‏گردد . نیازهاى اساسى فطرى برآورده مى‏شود، از همه ابزارها براى تحقق صلح و عدالت‏بهره‏بردارى مى‏شود . به این دلایل است که خداوند در قرآن مى‏فرماید:
«و ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاتقون‏» [2] یعنى: و این امت‏شما، امت واحدى است و من پروردگار شما هستم پس، از مخالفت فرمان من بپرهیزید .
قانون واحد
حدیث ثقلین، گویاى آن است که راز دست‏یابى به سعادت دنیوى و اخروى، پیروى و اقتدا به قانون خوب (کتاب الله) و مجرى خوب (اهل بیتى) است . اگرچه، جامعه بشرى از نقصان قانون رنج‏برده است، ولى رنج فقدان مجریان صالح، همواره، جانکاه‏تر بوده است . در تهیه قانونى که در جامعه جهانى اسلام حاکمیت مى‏یابد، عقل که قادر به ترسیم حدود و تعیین همه جانبه مسائل انسان نیست، دخالتى ندارد . این قانون، قانون شرع است که از سوى خداوند آگاه به همه نیازهاى انسانى، نازل شده است . از این رو، همه جانبه است و کاملا با فطرت انسانها سازگارى دارد . در دوره تحقق حکومت جهانى اسلام، قانون اسلام یا در حقیقت، سیستم حقوقى اسلام به طور کامل اجرا مى‏شود، که همه در برابر آن یکسانند و براى هر شخصى به اندازه توان و استعدادش، حقوق و وظایفى تعیین شده است .
ویژگیهاى جهانى‏شدن اسلام
ویژگیهاى نظام جهانى اسلام یا مختصات جهانى شدن اسلامى، با هیچ نظام دیگرى قابل مقایسه نیست . در این نظام، جهانى بر پایه معنویت، عقلانیت، انسانیت، عدالت، امنیت و … شکل مى‏گیرد و از این رو، جامعه‏اى است کامل و متعالى . اینک برخى از این ویژگیها را مرور مى‏کنیم:
عدالت
عدالت در نظام جهانى اسلام، فراگیر، گسترده و عمیق است . جهانى‏شدن اسلامى، به تاریخ سراسر ظلم و جور جهان پایان مى‏دهد، به ریشه‏کنى ستمها و تبعیض‏ها از جامعه بشرى مى‏پردازد و در یک نظام اجتماعى، بر پایه مساوات و برابرى رفتار مى‏کند . احادیث زیادى به این موضوع پرداخته‏اند مانند: ابوسعید خدرى (از محدثین اهل سنت) از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل مى‏کند:
«ابشرکم بالمهدى یملا الارض قسطا کما ملئت جورا و ظلما یرضى عنه سکان السماء و الارض یقسم المال صحاحا . فقال رجل ما معنى صحاحا؟ قال: بالسویه بین الناس و یملا قلوب امه محمد غنى و یسعهم عدله …» [3] یعنى: شما را به ظهور مهدى علیه السلام بشارت مى‏دهم که زمین را پر از عدالت مى‏کند، همانگونه که از جور و ستم پر شده است، ساکنان آسمانها و زمین از او راضى مى‏شوند و اموال و ثروتها را به طور صحیح تقسیم مى‏کند . شخصى پرسید: معناى تقسیم صحیح ثروت چیست؟ فرمود: به طور مساوى در میان مردم (سپس فرمود:) و دلهاى پیروان محمد را از بى‏نیازى پر مى‏کند و عدالتش همه را فرا مى‏گیرد .
على عقبه از پدرش چنین نقل مى‏کند:
«اذا قام القائم، حکم بالعدل وارتفع الجور فى ایامه و امنت‏به السبل و اخرجت الارض برکاتها و رد کل حق الى اهله … و لا یجد الرجل منکم یومئذ موضعا لصدقه و لا لبره لشمول الغنى جمیع المؤمنین .» [4] یعنى: هنگامى که قائم قیام کند، بر اساس عدالت‏حکم مى‏کند و ظلم و جور در دوران او برچیده مى‏شود و راه‏ها در پرتو وجودش امن و امان مى‏گردد و زمین برکاتش را خارج مى‏سازد و هر حقى به صاحبش مى‏رسد … و کسى موردى را براى انفاق و صدقه و کمک مالى نمى‏یابد; زیرا همه مؤمنان، بى‏نیاز و غنى خواهند شد .
و در روایتى دیگر آمده است:
«یملا الله به الارض عدلا و قسطا بعد ما ملئت ظلما و جورا .»
یعنى: خداوند به وسیله او (حضرت‏مهدى (عج)) زمین را پر از عدل و داد مى‏کند، پس از آن که از جور و ستم پر شده باشد .» [5] پیشرفت
دانش در دوره حکومت جهانى امام عصر (عج) به آخرین درجه تکامل خود مى‏رسد . به بیان دیگر، در این دوران، هم توسعه علمى و هم توسعه اقتصادى به صورت همه جانبه اتفاق مى‏افتد . از این رو، تمام علوم براى دست‏یابى به حداکثر پیشرفت و تولیدات به کار مى‏افتد . احادیثى بر این موضوع اشاره دارند، از جمله:
امام صادق علیه السلام فرمود:
«العلم سبعه و عشرون حرفا فجمع ما جاءت به الرسل حرفان، فلم یعرف الناس حتى الیوم غیر الحرفین، فاذا قام قائمنا اخرج الخمسه و العشرین حرفا .» [6] یعنى: علم و دانش بیست و هفت‏حرف (شعبه) است . تمام آنچه پیامبران الهى براى مردم آورده‏اند، دو حرف بیش نبود و مردم تاکنون جز آن دو حرف را نشناخته‏اند، اما هنگامى که قائم ما قیام کند بیست و پنج‏حرف (شعبه) دیگر را آشکار و در میان مردم منتشر مى‏سازد (و این دو حرف موجود را هم به آن ضمیمه مى‏کند تا بیست و هفت‏حرف، کامل و منتشر شود).
«انه یبلغ سلطانه المشرق و المغرب و تظهر له الکنوز و لا یبقى فى الارض خراب الا یعمره .»
یعنى: حکومت او، شرق و غرب جهان را فراخواهد گرفت و گنجینه‏هاى زمین براى او ظاهر مى‏شود و در سراسر جهان جاى ویرانى باقى نخواهد ماند مگر این که آن را آباد خواهد ساخت . [7] امام باقر علیه السلام نیز فرمود:
«اذا قام قائمنا وضع یده على رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و کملت‏بها احلامهم .»
یعنى: هنگامى که قائم ما قیام کند دستش را بر سر بندگان گذارد تا خردهاى آنان را گرد آورد و رشدشان را تکمیل گرداند . [8] معنویت
معنویت در حکومت جهانى آخر الزمان (عج) در حد اعلاست . در روایتى آمده است:
«رجال لاینامون اللیل لهم دوى فی صلاتهم کدوى النحل یبیتون قیاما على اطرافهم .» [9] یعنى: مردانى که شبها نمى‏خوابند، در نمازشان چنان اهتمام و تضرعى دارند که انگار زنبوران عسل در کندو وزوز مى‏کنند، شب را با نگهبانى دادن پیرامون خود به صبح مى‏رسانند .
امنیت
در یک حکومت ایده‏آل، امنیت‏شرط توسعه و لازمه پرداختن به معنویت است . درحدیث‏مى‏خوانیم:
«حتى تمشى المراه بین العراق الى الشام لاتضع قدمیها على النبات و على راسها زینتها لا یهیجها سبع و لا تخافه .»
یعنى: راه‏ها امن مى‏شود چندان که زن از عراق تا شام برود و پاى خود را جز بر روى گیاه نگذارد . جواهراتش را بر سرش بگذارد، هیچ درنده‏اى او را به هیجان و ترس نیفکند و او نیز از هیچ درنده‏اى نترسد .[10] رضایت
«یرضى بخلافته السماوات و الارض; یحبه اهل السماوات و الارض .» [11] حکومت جهانى اسلام، حکومتى است که آسمان و زمین، هر دو اظهار رضایت و خشنودى مى‏کنند و عرشیان‏وفرشیان، آن‏را دوست دارند، حکومتى‏که نتیجه و برکات آن براى‏همه، حتى مردگان، فرج‏وگشایش است .
اطاعت
اطاعت از امام زمان (عج) در حکومت جهانى‏اش، خالص و کامل است . در حدیث آمده است:
«و یقونه بانفسهم فى الحروب و یکونه ما یرید منهم .» [12] یعنى: با جانشان امام را در جنگها یارى مى‏کنند و هر دستورى به آنها بدهد، انجامش مى‏دهند .
ابزارهاى جهانى شدن اسلامى
نظام جهانى اسلام، براى تحقق خویش، نخست‏به اصل دعوت و هدایت عمومى و در صورت مواجهه با انسانهاى لجوج به جهاد فى سبیل الله متکى است:
1 ـ اصل دعوت و هدایت
قرآن در این باره مى‏فرماید:
«ما ارسلناک الا کافه للناس بشیرا و نذیرا» [13] یعنى: ما تو را جز براى بشارت و بیم دادن همه مردم نفرستادیم .
نیز اضافه مى‏کند:
«قل یا ایها الناس انى رسول الله الیکم جمیعا» [14] یعنى: بگو: اى مردم من فرستاده خدا به سوى شما هستم .
همچنین، پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله رسالت‏خود را دعوت و هدایت تمامى مردم دانست و فرمود:
«… فانى رسول الله الى الناس کافه لانذر من کان حیا و یحق القول على الکافرین .» [15] یعنى: من پیامبر خدا براى تمامى بشریت هستم . وظیفه دارم زنده‏ها را انذار و هشدار دهم و فرمان عذاب بر کافران مسلم گردد .
دعوت و هدایت اسلامى بر پایه صلح و دوستى قرار دارد; زیرا همانگونه که راغب اصفهانى در مفردات مى‏نویسد:
«الصلح تختص بازاله النقار بین الناس .»
یعنى: صلح به زدودن کدورت از میان مردم اختصاص دارد و به زدودن آن کمک مى‏کند .
خداوند سبحان هم به پیامبر دستور مى‏دهد که چنانچه دشمن تو از در مسالمت وارد شد، تو نیز با آن موافقت کن: «و ان جنحوا للسلم فاجنح لها» .[16] یعنى: اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآى .[1] . نهج البلاغه، خطبه سوم .
[2] . مؤمنون/52 .
[3] . الشبلنجى، نورالابصار فى مناقب آل بیت النبى المختار، الدار العالمیه، بیروت، 1405 ق . ، ص 200 .
[4] . لطف‏الله الصافى الگلپایگانى، منتخب الاثر، منشورات مکتبه الصدر، قم، 1372، ص 170 .
[5] . فضل بن حسن طبرسى، اعلام الورى، دار المعرفه، بیروت، ص 98 .
[6] . محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 52، ص 336 .
[7] . محمد بن على الصبان، اسعاف الراغبین، بیروت، 1398 ق . ، صص 141 – 140 .
[8] . محمدباقر مجلسى، پیشین، ص 328 .
[9] . همان، ص 307 .
[10] . لطف‏الله الصافى الگلپایگانى، همان، ص 474 .
[11] . محمد محمدى رى‏شهرى، میزان الحکمه، دارالحدیث، قم، 1416 ق . ، ص 187 .
[12] . همان .
[13] . سبا/28 .
[14] . اعراف/158 .
[15] . على احمدى میانجى، مکاتیب الرسول، دارالمهاجر، بیروت، ص 90 .
[16] انفال/61 .
@#@
2 ـ‌ اصل جهاد و دفاع
اگر دعوت اسلامى مؤثر نیفتاد و انسانهاى لجوج به مقابله با اسلام برخاستند و یا کسانى‏که‏دعوت‏را پذیرفتند، با خطر مواجه شوند، آنگاه اسلام بر جهاد و یا دفاع تاکید مى‏ورزد . به آیاتى در این باره توجه کنید:
1 ـ «یا ایها النبى جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم و ماواهم جهنم و بئس المصیر» [1] یعنى: اى پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنها سخت‏بگیر! جایگاهشان جهنم است و چه بد سرنوشتى دارند!
2 ـ «و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم و لا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین‏» [2] یعنى: و در راه خدا، با کسانى که با شما مى‏جنگند، نبرد کنید! و از حد تجاوز نکنید، که خدا تعدى کنندگان را دوست نمى‏دارد!
3 – «و اقتلوهم حیث ثقفتموهم و اخرجوهم من حیث اخرجوکم و الفتنه اشد من القتل و لا تقاتلوهم عند المسجد الحرام حتى یقاتلوکم فیه فان قاتلوکم فاقتلوهم کذلک جزاءالکافرین‏» [3] یعنى: و آنها را (بت‏پرستانى که از هیچ گونه جنایتى ابا ندارند) هر کجا یافتید، به قتل برسانید! و از آن‏جا که شما را بیرون کردند (از مکه) آنها را بیرون کنید! و فتنه (و بت‏پرستى) از کشتار هم بدتر است و با آنها، در نزد مسجدالحرام (در منطقه حرم) جنگ نکنید! مگر این که در آن‏جا با شما بجنگند . پس اگر (در آنجا) با شما پیکار کردند، آنها را به قتل برسانید; چنین است جزاى کافران!
[1] . توبه/73 .
[2] . بقره/19 .
[3] . بقره/191 .
مرتضى شیرودى- مجله رواق اندیشه، ش26

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید