دین اسلام بر پایه عقل و علم بنا شده و بر همین اساس از این مبنای منطقی خود دفاع می کند، طبیعی است که چنین دینی با گسترش فرهنگ تعقل و تفکر در جامعه، گسترش می یابد. اگر مربی بتواند در پرورش عقل و آگاهی متربی از راهکارهای مناسب و موثر استفاده کند، قادر خواهد بود در بُعد علم و عمل هم سطح آگاهی او را بالا ببرد و هم راهکار درست ارائه کند. از این رو عمده سعی و تلاش انبیاء در طول تاریخ این بوده است که بیش از هر چیز فکر و اندیشه مردم را درست کنند و به جای افکار مادی و ظاهری، اندیشه های عمیق دینی و حقیقت بین را به ذهن های دل آنان جایگزین سازند چرا که اغلب اشتباهات مردم در هر عصر و زمانی ناشی از ظاهر بینی و عدم تعقل و تفکر آنان به ماورای جهان عدل بستن به زرق و برق دنیا بوده است.
در قسمت قبل بیان شد که خداوند در قرآن کریم با اهتمام و توجه فوق العاده درباره تفکر و خرد ورزی سخن گفته است و در بسیاری از آیات دعوت به تفکر نموده است تا انسان را رهنمون به رشد، صلاح و تکامل باشد. و این دعوت به تفکر را نیز در زمینه های گوناگونی انجام داده است. در برخی از آیات از انسانها می خواهد که در آفرینش خود و جهان پیرامون خود اندیشه کند و در برخی دیگر توجه انسان را به مطالعه و تفکر در سرگذشت پیشنیان و پند و عبرت گرفتن از آن جلب نموده است.
شهید مطهری می نویسد:
«انسان می تواند از جمله در عالم خلقت تفکر کند. اگر انسان در کار عالم و در نظام های عالم و در دقایق مخلوقات تأمل و دقت کند و هدفش از این تأمل و دقت و کشف رازهای عالم این باشد که به حقیقت بیشتر راه یابد و خدا را بهتر بشناسد… قسم دیگر تفکر … تفکر در تاریخ است و تفکر در سرنوشت و سرگذشت اقوام و ملل گذشته … تفکر انسان درباره خود، نوع دیگر تفکر است یعنی انسان درباره کارهای خویش تفکر کند درباره اینکه چگونه تصمیمی بگیرد و چگونه کار بکند …»[1]
در این قسمت از نوشتار به مسأله دعوت قرآن به «تفکر در خلقت» می پردازیم. و سخن در این موضوع را در 4 محور پی می گیریم:
الف) توجه قرآن به آفرینش انسان
قرآن کریم به مسأله آفرینش انسان، عنایت ویژه و فوق العاده ای داشته و از انسانها می خواهد که پیرامون چگونگی پیدایش انسان و مراحل رشد و تکامل جسمی و روحی بشر بررسی و مطالعه نمایند زیرا دقت و تفکر در خلقت پیچیده جسم و روح انسان در تربیت و پرورش نیروی عقلانی انسان نقش موثری دارد.
وجود انسان با پیچیدگی شگفت انگیزش همواره نظر کاوشگران را به خود معطوف داشته، به ویژه در بُعد روانی که دانشمندان از درک حقیقت آن به عجز خویش اعتراف کرده و انسان را موجودی ناشناخته نامیده اند. با این حال مطالعات دانشمندان و فلاسفه در جسم و روح انسان ره آورد ارزشمندی داشته است. قرآن نیز با اشاره به این مطلب که انسان مخلوق اعجاب انگیز الهی است و روح او از عالم «امر» می باشد که بر این بدن خاکی افاضه گردیده، «ثم سواه و نفخ فیه من روحه»[2]؛ سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خویش در وى دمید.
انسان را به ارائه آیات خود در نفوس و افاق نوید می دهد و از سوی دیگر درک شگفتی ها، خلقت و اسرار وجود انسان را نشانه ای برحقانیت آفریدگار حکیم می داند: «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق»[3]؛ به زودى نشانه هاى خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان مى دهیم تا براى آنان آشکار گردد که او حق است آیا کافى نیست که پروردگارت بر همه چیز شاهد و گواه است؟
و کسانی را که به اسرار وجود خویش نمی اندیشند مورد نکوهش قرار می دهد: «و فی انفسکم افلا تبصرون»[4]؛ و در وجود خود شما (نیز آیاتى است) آیا نمى بینید؟!
در برخی از آیات می فرماید که انسان باید به دقت بنگرد که از چه چیزی خلق شده است و این نظر کردن در پرورش و تربیت عقل و خرد او موثر است. «فلینظر الانسان مم خلق خلق من ماء دافق یخرج من بین الصلب و الترائب»؛ انسان باید بنگرد که از چه چیز آفریده شده است! از یک آب جهنده آفریده شده است، آبى که از میان پشت و سینه ها خارج مى شود! و به راستی تفکر در خلقت موجودات جهان به ویژه انسان باعث پرورش خرد و هدایت انسان به راه راست می شود چنانکه امیرمومنان علی (علیه السلام) می فرماید: «ولو فکّروا فی عظیم القدره و جسیم النعمه لرجعوا الی الطریق»[5]؛ اگر بیندیشند در عظمت توانایى و بزرگى نعمت خدا هر آینه به راه باز گردند.
ب) تفکر در خلقت آسمانها و زمین
قرآن کریم در آیات متعددی می فرماید که در آفرینش آسمانها و زمین نشانه ها و آیاتی از ذات پروردگار است برای افرادی که اندیشه خود را به کار می بندند:
«ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار و الفلک التی تجری فی البحر بما ینفع الناس و ما انزل الله من السماء من ماء فاحیی به الارض بعد موتها و بث فیها من کل دابه و تصریف الریاح و السحاب المسخر بین السماء و الارض لآیات لقوم یعقلون»[6]
در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و شد شب و روز، و کشتیهایى که در دریا به سود مردم در حرکتند، و آبى که خداوند از آسمان نازل کرده، و با آن، زمین را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنین) در تغییر مسیر بادها و ابرهایى که میان زمین و آسمان مسخرند، نشانه هایى است (از ذات پاک خدا و یگانگى او) براى مردمى که عقل دارند و مى اندیشند!
واضح است نشانه هایی که خداوند متعال در این آیه شریفه برای خداشناسی مطرح نموده از باب نمونه است نه اینکه آیات الهی منحصر به این ها باشد زیرا آیات حق و آثار قدرت او بیش از این است که بتوان شمار کرد: و فی کل شیء له آیه تدل علی انه واحد!
و از این روست که حضرت امیر مومنان می فرماید: «مارأیت شیئا الا و رأیت الله قبله و بعده و معه»؛ در این جهان هرچه را مشاهده میکنم خدا نیز همراه آن، بعد از آن و قبل از آن تجلی می کند. و تنها تفکر و رشد عقلی لازم است که انسان در هر چیز آیات حق را مشاهده کند.
برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
همچنانکه اشاره شد قرآن به مطالعه آفاق و انفس و آیات و نشانه های خدا در پهنه هستی توصیه می کند و آن را طریقی به سوی شناخت مبدأ و معاد و عواملی در مسئولیت شناسی انسان می خواند: «افلم ینظروا الی السماء فوقهم کیف بنینها و زینها»[7]؛ آیا آنان به آسمان بالاى سرشان نگاه نکردند که چگونه ما آن را بنا کرده ایم، و چگونه آن را (بوسیله ستارگان) زینت بخشیده ایم . همچنین می فرماید: «فانظر الی آثار رحمت الله کیف یحی الارض بعد موتها»[8]؛ به آثار رحمت الهى بنگر که چگونه زمین را بعد از مردنش زنده مى کند.
و آنجا که از خردمندان یاد می کند آنان را بدین گونه می ستاید: «ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لایات لاولی الالباب الذین یتفکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار»[9]؛ مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانه هاى (روشنى) براى خردمندان است. همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آن گاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد مى کنند و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین مى اندیشند (و مى گویند:) بار الها! اینها را بیهوده نیافریده اى! منزهى تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار!
این آیه کریمه از تفکر در آیات خلقت آسمان و زمین آغاز گشته و به تعبد مشتاقانه ی توأم با خوف و رجای مومنان در برابر جلال و جمال حق پیوند خورده و یا هدفداری آفرینش و جهان ابدی پایان پذیرفته است.
علاوه بر مواردی که ذکر شد در برخی دیگر از آیات این کتاب آسمانی می بینیم که قران دعوت به تفکر در خلقت آسمانها و زمین نموده است و از آنجا که قرآن کتاب هدایت و علم و اندیشه است و تفکر در آیات روشن گرش رهایی بخش انسان از جهل و گمراهی و فساد در عمل و اعتقاد است هدفی را دنبال می کند که همانا سعادت ابدی برای انسان است. چرا که اگر عقل انسان شکوفا شود و گرد و غبار هواهایی نفسانی و تمایلات حیوانی روی آن ننشیند می تواند راهنمای خوبی برای او باشد و راه حق را به وی نشان دهد.
ج) خلقت گیاهان
قران کریم در جهت تربیت عقلانی و پرورش نیروی خرد و تفکر در انسان نه تنها افراد را به شناخت و تفکر در ویژگی های جسمی و روحی انسان و دقت و تفکر در پیچیدگی های خلقت آسمانها و زمین فرا می خواند بلکه آنان را به تحقیق و دقت نظر پیرامون گیاهان نیز تشویق میکند و از آنان می خواهد که با بررسی در مورد این پدیده های طبیعی حقانیت معارف الهی را باور و از روی آگاهی ایمان بیاورند.
قرآن کریم می فرماید: «فلینظر الانسان الی طعامه انا صببنا الماء صبا ثم شققنا الارض شقا فانبتنا فیها حبا و عنبا و قضبا و زیتونا و نخلا و حدائق غلبا و فاکهه و با متاعا لکم و لانعامکم…»[10]؛ انسان باید به غذاى خویش (و آفرینش آن) بنگرد! ما آب فراوان از آسمان فرو ریختیم،سپس زمین را از هم شکافتیم،و در آن دانه هاى فراوانى رویاندیم،و انگور و سبزى بسیار،و زیتون و نخل فراوان،و باغهاى پردرخت،و میوه و چراگاه، تا وسیله اى براى بهره گیرى شما و چهارپایانتان باشد.
د) خلقت حیوانات
قرآن کریم در موارد زیادی به تفکر در مورد حیوانات نیز دستور داده است و از انسانها خواسته شده که در باره انها بیندیشند و بدانند که آنها خود به خود به وجود نیامده بلکه افریدگاری آنها را آفریده است قرآن مجید می فرماید: «افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت»[11]؛ آیا آنان به شتر نمى نگرند که چگونه آفریده شده است؟
آیت الله مکارم شیرازی در ذیل آیه می نویسد: «در این آیه سخن از … معرفه الله است … این حیوان ویژگی های عجیبی دارد که او را از دیگر حیوانات ممتاز می کند و به حق آیتی است از آیات خدا … و دقت در آفرینش او انسان را متوجه خالق بزرگی می کند که آفریننده چنین موجودی است. آری این گمشدگان وادی غفلت به اسرار شگفت انگیز این موجود اندیشه نمی کنند تا راهی به حق یافته و از بیراهه بازگردند»[12].
برخی از مفسرین معتقدند که «افلا ینظرون» در آیه ذکر شده نیز نگاه کردن عادی نیست بلکه نگاهی است توأم با تفکر و اندیشه.[13]
علامه طباطبایی نیز پس از بحث مفصلی که پیرامون آیه انجام داده است می نویسد: «آیا هیچ انسان عاقلی به خود اجازه می دهد که احتمال معقول بدهد که شتر و این فوائدش به خودی خود به وجود آمده باشد و در خلقت او برای انسان هیچ غرضی در کار نبوده است و انسان در برابر آن و سایر نعمت ها هیچ مسئولیتی ندارد؟[14]»
سپس خداوند متعال در سوره مبارکه نحل انسان را به زنبور و خلقت او و فوائد و ثمراتش توجه داده و می فرماید: «واوحی ربک الی النحل ان اتخذی من الجبال بیوتا و مما یعرشون ثم کلی من کل الثمرات فاسلکی سبل ربک ذللا یخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فیه شفاء للناس ان فی ذلک لآیه لقوم یتفکرون»[15]؛ و پروردگار تو به زنبور عسل «وحى» (و الهام غریزى) نمود که: «از کوه ها و درختان و داربستهایى که مردم مى سازند، خانه هایى برگزین! سپس از تمام ثمرات (و شیره گلها) بخور و راه هایى را که پروردگارت براى تو تعیین کرده است، براحتى بپیما! «از درون شکم آنها، نوشیدنى با رنگهاى مختلف خارج مى شود که در آن، شفا براى مردم است به یقین در این امر، نشانه روشنى است براى جمعیّتى که مى اندیشند.
علامه طباطبایی در خصوص جمله «لقوم یتفکرون» در آیه می نویسد: «خدای تعالی آیه مورد بحث را با جمله «ان فی ذلک لآیه لقوم یتفکرون» ختم فرموده و در آیات مورد بحث این تعبیر به صورتهای مختلفی تکرار شده. آیه ای که مربوط به زنده کردن زمین بعد از موتش بود با جمله لقوم یسمعون ختم گردیده و آیه مربوط به ثمرات نخیل و اعناب با جمله لقوم یعقلون و آیه مورد بحث که مربوط به نحل است با جمله لقوم یتفکرون و شاید علتش این باشد که توجه به مسأله مرگ و زندگی طبعا برای انسان پند و عبرت اور است و لذا تعبیر سمع با این مقام مناسب تر است و توجه انسان به میوه های درختان از جهت اینکه مفید و مورد استفاده است یک نظر برهانی و استدلالی است که بیانگر پیوستگی تدبیر و ارتباط نظامهای جزئی به یکدیگر می باشد و این نظر با تعقل مناسب تر است و انجا که سخن از زنبور عسل و زندگی آن که سراسر عجایب و دقایق است به میان آمد و آن اسرار و دقایق برای انسانها کشف نمی شود مگر با تفکر پس زندگی زنبور عسل آیتی است برای مردمی که تفکر کنند»[16].
آیت الله مکارم شیرازی نیز پس از تفسیر آیه بحث های مفصل و زیبایی را ارائه داده است که به جهت رعایت اختصار از ذکر آنها خودداری می شود و خوانندگان محترم می توانند جهت مطالعه بیشتر به تفسیر نمونه ج 11 ذیل آیه مراجعه نمایند.
در اینجا پیش نهاداتی در راستای ایجاد و پرورش تفکر ارائه می گردد.
ـ آنچه در تفکر صحیح مهم است و از عناصر اصلی تفکر به شمار می رود انگیزه و هدف است و راه ایجاد آن ـ انگیزه ـ دقت و توجه به روابط موجود بین پدیده هاست آنچه تفکر را ممکن می سازد کسب معلومات است. مربی در ابتدا باید الاعات کافی و معلومات دقیق از آنچه که خدا دعوت به تفکر در آن نموده است داشته باشد و سپس بتواند این اطلاعات را جزء به جزء با روشی ماندگار در ذهن مثل ارائه فیلم، عکس و … به مخاطب انتقال دهد. برای گروه سنی خردسال نیز استفاده از روش ارائه داستان می تواند تأثیر مثبتی در ایجاد تفکر داشته باشد. البته باید توجه داشت که داستان باید صفات خوب و نکات برجسته را نشان دهد و با سن افراد متناسب باشد و متناسب با موضوع طرح شده باشد.
ـ مربی می تواند با ایجاد امکاناتی قابل دسترس و با توجه به جغرافیای محل مورد نظر متربی را به تماشای آیات معجزه آسای الهی که مظاهر قدرت ازلی او هستند و نهایتا انسان را به ستایش و تکریم معبود یکتا می رساند دعوت کند. به عنوان استفاده از تورهای بیابانگردی جهت توجه دادن افراد به مسأله خلقت شب و روز و ستارگان و خورشید و… می تواند نقش موثری در ایجاد انگیزه و هدف برای تفکر در خلقت این آیات الهی داشته باشد. (این پیشنهاد برای مخاطبان دانشجو و بزرگسالان توصیه می شود)
همچنین اگر مربی کار با کودک را در دستور کار دارد می تواند یک روز از ایام هفته را اختصاص دهد به اینکه کودکان بتوانند به باغ وحش رفته و از نزدیک با حیوانات آشنا شوند و مربی نیز در همین حین اطلاعات کافی در خصوص حیوانات و زندگی آنها به کودکان بدهد.
ـ همچنین مربی می تواند مخاطب را به تلاش وادارد که در مورد یکی از پدیده ها و شگفتی های عالم خلقت پژوهش و تحقیق نماید و آنرا در اختیار دیگران نیز قرار دهد.
فاطمه موسوی مبلّغ
[1] . مطهری مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، ص184. [2] . سجده/9. [3] . فصلت/53. [4] . ذاریات/21. [5] . نهج البلاغه، خطبه 185. [6] . بقره 164. [7] . ق/6 [8] . روم/50 [9] . آل عمران/190 ـ 191 [10] .عبس 24 – 32. [11] . غاشیه/17. [12] . تفسیر نمونه/ ج26/ص429. [13] . همان [14] . ترجمه المیزان/ ج [15] . نحل68 – 69 [16] . ترجمه المیزان/ج12، ص425.