وضعیت فکری و رفتاری نسل سوم

وضعیت فکری و رفتاری نسل سوم

درباره وضعیت فکری و رفتاری نسل سوم اصولا، دو دیدگاه مهم و قابل توجه وجود دارد. یک دیدگاه نگاهی واقع بینانه و منصفانه است و دیدگاه مقابل نظریه ای سطحی نگر و قابل تامل. نسل سوم، صرف نظر از پاره ای انتظارات، معجونی از دو نظام حکومتی است که اولی سالیانی در پی بی هویت کردن انسان ها بود و با تمام وجود و قوا در تلاش باز کردن دروازه های تمدن وارداتی، سرانجام جمعی با بصیرت و تلاش آن را به موزه تاریخ فرستادند و پس از آن، این نظام که برای رساندن ارزش ها به انسان و انسان ها به ارزش ها در تکاپو است که اگر به همان فرصت واقعی دست یابد، کم کم می تواند لایه های رسوب کرده نظام سابق را محو نموده تا راه را برای نسل چهارم روشن تر سازد. با این مقدمه، به یک اظهار نظر توجه کنید که معتقد است: «نسل سوم، نسل بی رویا، نسلی سرگردان، نسلی بی هدف و… این نسل با مشکل فرو پاشی نظام اخلاقی مواجه است که علت آن جایگزین احکام فقهی به جای مضامین، اصیل اخلاقی است…»[1] در نقد این نظر به نکات زیر توجه کنید:
اولا این ادعا که نسل سوم، نسلی سرگردان و … است منظور چه تعداد از این جمعیت عظیم است. آیا همه افراد نسل، یا بخشی از آن، و آیا تمام عناوین اخلاقی یا بخشی از آن؟ دوم این که این ادعا صرفاً یک توهم است که با دیدن چند صحنه به ذهن می آید. وجود موارد نادر در یک جامعه دلیل بر تعمیم آن نیست بلکه نیاز به استقراء تام دارد. و یک آمار وتحقیق میدانی لازم است. شما می دانید که هر ادعایی نیاز به براهین قاطع دارد و در این ادعا هیچ گونه برهان و استدلالی یافت نمی شود وانگهی، اصطلاح فرو پاشی زمانی به کار برده می شود که یک نظام جای خود را به نظام دیگر سپرده و محو شود مثل آن چه درباره نظام سوسیالیستی در عصرخود مشاهده کردیم و رهبر انقلاب امام خمینی فرمودند: از این پس باید این نظام را در موزه های تاریخ مشاهده کرد.[2] و هم چنین نظام اشرافیت به همت پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ تبدیل به نظام شایسته سالاری شد که نمونه ای دیگر از فروپاشی عصر جاهلیت و برده داری بود. پس با دیدن چند صحنه خلاف ارزش و یا چند جوان بیکار نمی توان فریاد زد که نظام اخلاقی فروپاشی شده است. می گویند: مورچه ای فریاد می زد که همه دنیا را آب برد در حالی که وقتی خوب نگاه می کنیم آب فقط مورچه را می برد ولی دیگران سر جای خود سالم اند. و اما آیا تقابل برخی با ارزش های اصیل انسانی ـ اسلامی، به دلیل احکام شرعی فقهی است؟ این رابطه را چه دلیل و برهانی تأیید می کند. اصولاً در هیچ جای فقه، نمونه ای پیدا نمی کنید که در آن اشاره بر ترویج ضد اخلاقی ـ و یا تشویق بر رفتارهای خلاف شئونات انسانی وجود داشته باشد. پس از کجا کشف شده است که رفتارهای موجود در جامعه به خاطر احکام فقهی است؟ فقه ما عین قرآن است. قرآن کلام وحی است. در کلام وحی که قانون اساسی انسان است کدام نمونه را سراغ دارید که در نهایت منجر به ترویج فساد و ضد اخلاق در جامعه باشد؟ ما نمی توانیم نفهمیدن خود را به حساب دین بگذاریم. دروغ گفتن مثلاً در شریعت به هر صورتی که باشد حرام است چه در ماه رمضان باشد و یا نباشد. اما دروغی که موجب ضرر و خطر برای یک نفر باشد با دروغی که عده زیادی را منحرف می کند متفاوت است. از آنجا که با دروغ بستن به خدا و پیامبر موجب بدعت و انحراف در دین می شود به خاطر شدت قبح و زشتی آن، خداوند حکم به باطل شدن روزه کرده تا از این طریق به همگان اعلام کند که کسی حق ندارد فهم و سلیقه و رأی خود را به حساب خدا بگذارد و دین را کم و زیاد کند چون انحراف در دین موجب سقوط انسان ها از ارزش ها می شوند به همین خاطر خداوند حکم کرده که این گونه دروغ گفتن حرمت شدیدتری دارد تا دروغ های دیگر. نه اینکه ما از این حکم خدا سو استفاده کرده و بگوییم خداوند به ما اجازه داده تا نسبت به دیگران دروغ ببندیم. این سوء استفاده هم مصداقی از افتراء به خداوند است. کسی حق ندارد دروغ بگوید در همه جا، چه ماه رمضان چه غیر آن. ولی دروغی که ساحت خدا و رسول را لکه دار کند از این جهت که بدعت گذاری حرام است، قانون را شدیدتر اعلام کرده. مثل سایر قوانین عرفی که دارای شدت و ضعف است.[3] ظاهراً گوینده این مقدار از مسائل شرعی دور است که نمی داند هر گناهی روزه را باطل نمی کند و فکر می کند که اگر کاری روزه را باطل نکرد حرام نیست بلکه فقط مکروه است.
بنابراین به نظر کارشناسان و هر ناظری تناقض و تضادی بین خواسته های قرآن و اخلاق وجود ندارد. وقتی نمونه های اخلاقی قرآن را به سایر پیروان اهل کتاب نشان دهید، آیا موردی را می توانند پیدا کنند که در آن مورد پذیرش ایشان نباشد؟ از سوی دیگر مردم نسل گذشته که به نظر حتی شما با تربیت تر بودند، همه آن ها تربیت یافته رساله های علمیه بودند که در این رساله ها احکام شرعی برگرفته از قرآن و سنت را خوانده و عمل می کردند. پس اگر احکام شرعی علّت بروز رفتارهای ضد اخلاقی است پس چرا نسل گذشته به مبانی اخلاق پایبندتر بودند؟! باید دید که نظر مدعی به چیست؟ آیا مراد شرایط حاکم بر اخلاق اجتماعی است یا منظور اخلاق و رفتار فردی است؟ این دو مقوله کاملاً از هم متمایز است. در مقوله اجتماع باید سراغ دلایل خاص خود رفت و نیز در مورد افراد باید به دلایل خاص خود توجه کرد. شرائط اجتماعی نسبت به چند دهه قبل کاملاً تفاوت کرده است. به جای انحراف ذهن، لازم است که ادله قطعی تر را جستجو کرد. امروزه وجود ارتباطات سریع و آسان با دنیای اطراف ـ وجود سرگرمی های متنوع و فراوان، وجود راه های انحرافی و باندهای مافیایی و… دست به دست همه داده تا نسل سوم را از داشته های خود منقطع کند. وقتی نسلی از پیشینه خود که سرشار از علم و ادب و عرفان و شعر و شعور و صنعت و حماسه است، فاصله گرفت به راحتی دچار ضعف اعتقاد و اخلاق می شود. و به اصطلاح برخی، بی هویت می شود. چرا به جای نشان دادن نقاط ضعف، نسل سوم را با نسل قبل خود آشنا نکنیم؟ پس به جای انحراف ذهنی که «بی هویت شدن نسل سوم مدیون وجود احکام شرعی است» باید به دلایل تربیتی قضیه نگاه کنیم. به راستی اگر قوانین حاکم بر نظام اجتماعی به خوبی رعایت شود، دیگر شاهد حادثه ای خواهیم شد؟ رعایت قوانین عرفی، ضامن سلامتی نسبی در اجتماع است. پس این نمونه می گوید: «رعایت قوانین فقهی، ضامن تأمین و تقویت رفتارهای انسانی ـ اخلاقی است» با توجه به آن چه گذشت؛
علت اصلی انحطاط برخی افراد که نمی توان آن را انکار کرد، در پایبند نبودن به احکام است نه وجود آن. اگر نسل سوم، مثل نسل های گذشته، از ضوابط شریعت درس زندگی بیاموزد، هیچ گونه آسیبی به او نمی رسد بنابر این اگر در اطراف خود، هنجار شکنی می بینیم، از دو حال خارج نیست یا به خاطر القائات مسموم دیگران است و یا به خاطر بی توجهی به داده های وحی. اطلاعات رسیده از ناحیه خداوند، همگی در سعادت انسان تاثیر دارد.[4] پس این گونه نیست که وجود قانون، جرم ساز باشد بلکه عمل نکردن به قانون مجرم ساز و جرم پرور است. نسل سوم از دو ارگان تغذیه می شود یکی خانواده و دیگر اجتماع، ارگان خانواده بعضاً به وظیفه اش عمل نمی کند و اجتماع هم غیر از اهرم «امر به معروف و نهی از منکر» راه کاری سراغ ندارد. تربیت نسل سوم در سایه وحی مدت هاست که شروع شده است اما پارازیت هایی «ایمیل، سایت های کذا، موبایل ها، بازی ها و رایانه و…» او را سردر گم کرده است.
لازم به ذکر است جناب طهماسبی، جمعی از جوانان را در شب احیا در حال دعا و مناجات دیده اند. جوانانی که در صحنه های علمی و هنری و حماسی توانسته اند به خوبی نقش آفرینی کنند. همین جوانان امروز تا بلندای عرفان و علم به پیش خواهند رفت. جوانانی که دارای انگیزه های بلند و والا، در راه خدمت به جامعه و تولید علم و ثروت در تلاش اند. جوانان امروز بر خلاف تصور برخی کج اندیش، نه تنها بر نظام اصیل اخلاق دینی پایبندند که از ورود فرهنگ وارداتی سخت عصبانی اند. کدام رژیم و فرهنگ است که ازدواج هم جنس را قانونی و ترویج می کند؟! کدام حکومت است که از معتاد شدن جوانان ما خرسند است؟ کدام بنگاه اقتصادی و فرهنگی است که جدیدترین برنامه های زشت و زننده را روی آنتن های ماهواره به خانه ها می فرستاد؟ کدام قانون است که از ورود خانم های با حجاب به دانشگاه ها جلوگیری می کند؟ پس این جوانان ما نیست که بی هویت اند بلکه این بدخواهانند که علیرغم تلاش میلیارد دلاری هنوز هم نتوانسته اند اندکی از آروز های خود را اعمال کنند و در واقع خود بی هویت شده اند. خواننده گرامی خود قضاوت کنید که آیا تولید و تکثیر و ارسال انواع قرص های روان گردان از سوی کشور های غربی و آمریکا و… به سایر نقاط جهان خواسته خانواده ها است یا کسان دیگر؟ و آیا دخالت در امور فرهنگی جوامع باانگیزه های سود جویانه مغایر با اصل آزادی عقاید و فرهنگ ها نیست؟ و آیا عامل اصلی در انحراف برخی جوانان وجود احکام قرآن و فقه است یا شرکت های صهیونیستی که با نقشه های فریبکارانه قصد در تخریب بنیان اصیل خانواده دارد؟ اگر جوانان مذهبی ما بی هویت اند و …. پس چرا روند گرایش به اسلام در جوامع اروپایی و آمریکایی روز به روز جدی تر شده و باعث ترس و دلهره حکومت های به اصطلاح آزاد شده است؟ اگر وجود احکام فقهی مانع بزرگی برای آرزوی جوانان است پس چرا جوانان غیر مسلمان با همه امکاناتی که دارند، هویت خود را در لابلای احکام قرآن جستجو می کنند؟ چرا؟


[1] . سایت روز، سها سیفی 25/7/76.
[2] . پیام امام خمینی به گورباچف.
[3] . قاعده عقلایی: اثبات شی نفی ما ع دا نمی کند. یعنی اگر دروغ بستن به خدا حرام باشد دلیلی بر مجاز بودن سایر دروغها نیست.
[4] . قرآن کریم: هر چه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ برای شما آورده عمل کنید و هر چه نهی کرده است دوری کنید.
محمد غفرانی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید