نقدی بر« نقش حجاب در افزایش نابرابری جنسیتی»

نقدی بر« نقش حجاب در افزایش نابرابری جنسیتی»

در تاریخ 7 دی ماه 1385 از خانم سهیلا وحدتی مقاله ای با عنوان «نقش حجاب در افزایش نابرابری جنسیتی» در سایت زنان درج کرده اند که درباره آن نکاتی به ذهن نگارنده می رسد. در ادامه به چند مورد اشاره می گردد:
1. در این مقاله، نویسنده موضع عقیدتی خود را مشخص نکرده است. آیا بحث درون دینی است و بر مبنای پذیرش اسلام به عنوان دین حق است یا بحث بر مبنای انکار دین است؟ از سنخ مطالب و نیز عدم استناد و استدلال ایشان به متون دینی به خوبی روشن می گردد که ایشان از نگاهی منکرانه نسبت به دین و دستورات دینی بحث کرده اند. البته باید توجه داشت که شکل بحث با پذیرش اسلام و عدم پذیرش آن، کاملاً متفاوت می گردد. موضع، قلم ناقد بر اساس پذیرش اسلام به عنوان دین حق و رسمی این کشور است.
2. یکی از انواع مغالطه، مغالطه تکرار است. با تکرار یک مطلب غلط، و باز هم تکرار، بسیاری از اوقات می توان آن سخن غلط را برای برخی صحیح جلوه داد. برای پرهیز از غلطیدن در دام این نوع انحراف فکری، باید به اصل سخن و استدلال صحیح توجه کرد و اسیر جوّ و هیاهو و تکرار یک سخن از افراد مختلف و به صور مختلف نشد.[1] متأسفانه عرضه مکتوبات قلمی در دو دهه اخیر پر است از تکرار یک سری اشکالات بر آموزه ها و احکام دینی که در رأس آنها، بحث حقوق زن است. این نوشتار نیز مثل بسیاری از نوشته های دیگر به احکام زنان در دین تاخته است. حجاب، ازدواج موقت و متعدد، طلاق، حضانت، لزوم تمکین زن از شوهر در زناشویی، ولایت پدر و جد بر دختر، حد زنای محصِنه و غیر محصِنه و برخی دیگر از احکام در اینجا مورد اشکال قرار گرفته است. گویا تکرار این سخنان، آنان را از استدلال بی نیاز می کند.
3. ایشان در صفحه سوم می نویسند: «کنترل رفتار جنسی حتی بر جدا سازی جنسی در فضاهای عمومی انجامیده و محدوده های آموزشی، ورزشی، تفریحی، وسایل نقلیه و بسیاری از دیگر فضاهای عمومی جدا شده و امکان معاشرت و تماس نزدیک مردان و زنان تا حد امکان کاهش داده شده است که مبادا رفتار جنسی در حوزه عمومی زمینه پیدا کند».
ایشان کوشیده است تا نشان دهد که هویت جنسی زن و مرد باید در عرصه عمومی و اجتماعی نیز جلوه کند و مورد توجه قرار گیرد. اما تردیدی نیست در این که از نگاه عقل و عرف، انسان ابعاد مختلف وجودی دارد و در مواضع مختلف و در برخورد با اشخاص متفاوت یکی از آن ابعاد کارآیی دارد. به عنوان مثال محل بروز رفتارهای جنسی و عرضه هویت جنسی، خانه و ارتباط با همسر شرعی و قانونی است. هنگام خرید از مغازه یا کار در محیط اداره و کارخانه، محیط آموزشی یا صنعتی یا بهداشتی و سایر عرصه ها، توجه به بُعد جنسی چه معنایی دارد؟! آیا این سخن و عمل، خلط جایگاه های متفاوت و وظایف مختلف انسان نیست؟ آیا نگاه جنسیتی به هم کلاسی یا همکار اداری و هم وطن، مزاحم انجام وظیفه ما نمی شود؟ نگاهی به آسیب های اجتماعی و ضررهای این گونه رفتارها و توجهات، بطلان این نوع نگرش را مشهود خواهد کرد. اگر یک ورزشکار در محیط ورزشگاه و بازی، زیبایی یا علم یا ثروت خود را به رخ بکشاند یا شخصی در دانشگاه، قدرت بدنی و جمال یا مال خود را عرضه کند، چه معنایی خواهد داشت؟
4. در سرتاسر مقاله متأسفانه استدلالی به چشم نمی خورد. تنها ادعا شده است که فلان حکم و برنامه غلط است یا خرافه است یا تبعیض آمیز و ضد زن است. یا بروز رفتارهای جنسی، خواسته دختران و زنان است یا فلان دستور دینی، مخالفان زیادی دارد و بسیاری به آن عمل نمی کنند. هیچ یک از این سخنان استدلال شمرده نمی شود.
5. خانم وحدتی در صفحه هفتم از مقاله خود می نگارد: «اما بروز هویت جنسی تنها خواسته زنان نیست. زنان جوان خواستار کنترل بر بدن خود و رفتار جنسی خود نیز هستند. آشنایی و معاشرت دختران و پسران و حتی رابطه جنسی پیش از ازدواج، در میان جوانان که اکثریت جامعه را تشکیل می دهند، رواج یافته و حکومت قادر به کنترل رفتارهای جنسیِ جوانان نیست».
استناد غلط بودن یک فکر و سخن و عمل نکردن جمعی از افراد، هر چند تعداد آنان زیاد باشد، یک نوع دیگر از مغالطات منطقی است که نویسنده مرتکب آن شده است. پذیرش عملی یا انکار عمل افراد، نه دلیلی بر صحت یک مدعا است و نه دلیل بر بطلان آن مدعا. هر گزاره ای را باید دید از سنخ عقلی یا تجربی یا نقلی یا عرفانی است و بعد برای آن دلیلی متناسب با آن روش علمی ارائه کرد. حق، حق است، اگر چه اکثریت از آن تبعیت و حمایت نکنند. و باطل باطل است، اگر چه غالب افراد به دنبال آن حرکت کنند.[2] 6. وی در صفحه چهارم می نویسند: «پس از ازدواج، قانون خانواده، مرد را محور رابطه جنسی تعریف کرده و زن را به عنوان برده ی جنسی در مالکیت و خدمت شوهر قرار می دهد. زن همواره موظف به «تمکین» از شوهر خود است و تجاوز در چارچوب ازدواج معنا ندارد».
در نظام خلقت جنس نر، طالب است و جنس ماده مطلوب. همواره طلب و حرکت و میل از سوی مرد به طرف زن است. در علوم تجربی و روانی نشان داده شده که میل جنسی زن آرام تر و کمتر است، خصوصاً نگاه و ظاهر در زنان تأثیر کمتری نسبت به مردان دارد. حال بر اساس این اصل مسلم و غیر قابل انکار، بعد از پیمان زناشویی بین زن و مرد، برای حفظ خانواده و ارضای غریزی طرفین و حصول آرامش، باید مرد و زن نسبت به هم تمکین کنند چرا که تعهد سپرده اند. و صد البته که غالباً میل از جنب مرد است. در اینجا هیچ سخنی از برده بودن زن و یا مالکیت مرد نسبت به زن نیست بلکه دو یار و همراه و هم شأن هستند. اگر لزوم تمکین از شوهر را انکار کنیم، نتیجه قطعی و قهری آن پیدایش کدورت، خشونت خانوادگی، عصیان مرد و رواج فحشا و رابطه نامشروع و پنهانی است. آیا چنین حکمی خشونت آمیز و تبعیض آلود است!؟
7. ایشان می گوید: «نگاهی به قوانین تبعیض آمیزِ ضد زن در جمهوری اسلامی نشان می دهد که همه این قوانین به طور عمده در مواردی است که هویت جنسی زن در حوزه خصوصی مطرح است: سن و شرایط ازدواج، نداشتن حق طلاق، نداشتن حق سرپرستی کودکان، نداشتن حق انتقال تابعیت به فرزندان و دیگر موارد نابرابری زن و مرد در خانواده».
نویسنده در چندین موضع واژه «تبعیض» را به کار برده است. وجود تفاوت بین حقوق وظایف زن و مرد غیر قابل انکار است اما خواننده فهیم می داند که بین این دو مفهوم، تفاوتی اساسی وجود دارد.
تبعیض زمانی معنا پیدا می کند که دو یا چند نفر، دارای حقوقی یکسان و شرایطی واحد باشند و بعد در وضع تکلیف یا دادن حق و امتیاز بین آنان تفاوت گذاشته شود. مثلاً دو شاگرد پاسخ واحد به یک پرسش داده باشند اما معلم نمرات متفاوت بدهد. دو کارگر کار واحد انجام دهند و مزد متفاوت دریافت کنند. دو انسان، نیاز واحد به آب و غذا و همسر و منزل داشته باشند و ما بین آنها اختلاف ایجاد شود
در بحث حقوق و وظایف زن و مرد، آن چه در دین اسلام وجود دارد تفاوت است که این تفاوت ها متناسب با جسم و روح و جایگاه آن دو گروه است، و آن چه وجود ندارد تبعیض است که ایشان مورد حمله قرار داده اند و البته تبعیض، ظلم است و مذموم. افراطی ترین فمینیست ها هم، وجود تفاوت های متعدد فیزیولوژیکی و روانی بین دو جنس را نمی توانند انکار کنند.
مرد و زن در نگاه اسلام در حوزه عقاید، اخلاق و اکثریت احکام که مربوط به بعد انسانی می شود مشترک هستند و در چند حکم و حق خاص که به بُعد جنسیتی مربوط می شود، به دلیل تفاوت های جنسی، متفاوت هستند. مواردی مثل حجاب، طلاق، تعدّد زوجات، لزوم تمکین و ارث و نفقه به این بخش مربوطند.
8. در صفحه پنجم می خوانیم: «میزان کنترل بر رفتار جنسی زن به حدی است که نه تنها شوهر، بلکه حکومت این اختیار را دارد که زن را به خاطر رفتار جنسی تنبیه کند. شلاق، اعدام و سنگسار نمونه هایی از کنترل حاکمیت بر رفتار جنسی زن در حوزه خصوصی است».
مجازات برای مردان و زنانی که مرتکب زنا می شوند چه هنگامی که همسر دارند و چه هنگامی که دارای همسر نیستند، یکسان است. حکم شلاق، اعدام و سنگسار برای مرد و زن هر دو وجود دارد، چنان که ایشان نیز اشاره کرده اند، ولی در خارج و عملاً ممکن است تعداد یک گروه که جرمشان ثابت نشده، بیشتر باشد. کما این که مثلاً در باب سرقت یا تجاوز، عملاً تعداد مردان به دلیل ویژگی های این قشر، بیشتر است. اما نسبت به این که مجازات این عمل، شدید است، باید گفت که حد شرب خمر، سرقت، زنا و لواط بر اساس مبنای دین در بحث انسان شناسی و توجه کافی به بعد معنوی و حیات اخروی انسان است. بر اساس این نگارش گاهی انسان به دلیل ارتکاب عمل زشت مثل زنای محصنه و لواط (پس از اثبات شرعی و قانونی) مستحق ارائه حیات و حق خوردن و آشامیدن نیست و باید این انسان ضایع شده و ثمره خراب، از میان جامعه حذف شود تا دیگران سالم بمانند و الاّ مرض و انحراف و آلودگی به دیگران سرایت می کند. همچنین بر مبنای توحیدی، انسان بنده و مخلوق خداوند است و کنترل جمیع شئونات او به دست پروردگار است. چنین انسانی نمی تواند سخن از کنترل بدن و رفتار جنسی طبق تشخیص و میل خود، بگوید.
اما بر مبنای اومانیسم و انسان محوری و لیبرالیسم یا آزادی خواهی، البته تشخیص و میل انسان و رسیدن او به آن چه خوب و لذت می داند نه تنها زشت نیست بلکه یک حق مسلم است. آری انسان منهای خدا، روح انسانی و معاد و بهشت و دوزخ، می تواند و مجازات هر کاری انجام دهد. اما چنین افرادی باید بدانند اگر آمار فحشا و تجاوزات به هم جنس و غیر هم جنس، با رضایت و بدون رضایت بالا رفت، طلاق رایج و ازدواج متروک، امنیتی اجتماعی و شغلی و تحصیلی کاهش یافت و صدها مشکل دیگر، این امور چیزی نیست جز نتیجه بروز رفتارهای جنسیتی در اجتماعات مختلف.
9. ایشان درباره حکم حجاب در صفحه ششم می نویسد: «حجاب اکنون به مانعی دست و پاگیر در زمینه رشد شخصیت فردی و زندگی روزمره آنان تبدیل شده است… حجاب زمینه ساز قانونی است که زن را از طبیعی ترین حقوق فردی خویش، از جمله حق انتخاب همسر و لذت جنسی، محروم می سازد. افزون بر آن، زنان به خاطر حفظ حجاب خویش، کاملاً از امکان ورزش و تفریحات اجتماعی محروم هستند، و این باعث بیماری های جسمی و رواج افسردگی در میان زنان شده است».
مساله حجاب متأسفانه اکنون در جامعه و نظام جمهوری اسلامی آن گونه که بایسته و شایسته است مورد آگاهی و توجه مردم و مسئولان نیست، اما بر خلاف دیدگاه ایشان حجاب نه مانع فعالیت اقتصادی است، نه فعالیت آموزشی و علمی، نه مانع تفریح و ورزش و نشاط است و نه مزاحم فعالیت سیاسی و اجتماعی. بهترین دلیل و شاهد این مدعا وجود زنان محجبه فراوان در همه این عرصه ها است. از قضا آن چه مانع کار بیشتر اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است، بی حجابی یا بد حجابی است چرا که توجه زنان و مردان دیگر را به لباس و آرایش و مدل های مختلف و بالا و پایین افراد جلب می کند و بخشی از نیروها را هدر می دهد. بلکه باید گفت عدم رعایت حجاب لازم از سوی مردان و زنان، در واقع تجاوزی است آشکار و نابخشودنی به حریم معنویت و دین و آخرت افرادی که می خواهند در جامعه پاک و سالم زندگی کنند.
10. نویسنده مقاله در برخی عبارات، واژه هایی به کار برده است که نتیجه آن توهین به مقدسات دینی مردم است. مثلاً حکم شرعی سنگسار از سوی پیشوایان معصوم ـ علیهم السلام ـ را «سخت ترین شکنجه، بی رحمانه ترین و توهین آمیز ترین مجازات مرگ» یا «قتل ناموسی حکومتی و دسته جمعی» (ص5) می نامد. در جای دیگر رواج احکام دینی را «رشد خرافه گری» می نامد.
11. در جای دیگر می خوانیم: «بر اساس قانون، اصولاً هر فردی می تواند فرد (مهدور الدم) را بکشد بدون این که مجازات شود. و زنی که به خود اجازه دهد خارج از چارچوب ازدواج خویش با مردی رابطه برقرار کند، مهدور الدم است».
در مورد زن محصنه ای که مرتکب زنا شده است، تعبیر مهدور الدم به کار برده شده و به شرع نسبت داده شده که هر کسی می تواند این چنین زنی را بکشد که متأسفانه این سخن غلط و ناروا است. زانی محصن یا محصنه گرچه بعد از اثبات جرم مجازات مرگ دارند اما حکم مهدور الدم را ندارند و انجام مجازات مرگ بر عهده آحاد جامعه نیست.
12. نویسنده مقاله تمام مدعیات و خواست های خود را، ادعا و میل زنان جامعه و دختران ایران زمین مطرح کرده است. در حالی که اکثریت دختران و زنان مسلمانِ ایرانِ اسلامی معتقد و عامل نسبت به دستورات متعالی دین مبین اسلام هستند و از جلوه های غیر انسانیِ فرهنگ الحادی و غربی بیزار هستند.
به امید آن روزی که زنان و مردان مسلمان جامعه بشری با پذیرش توصیه های متعالی الهی، به راه مستقیم سعادت درآیند.


[1] . خندان، علی اصغر، مغالطات، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1380ش، ص137 ـ 140.
[2] . خندان، علی اصغر، مغالطات، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1380ش، ص307 ـ 310.
حمید کریمی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید