خطا کرد در بلخ آهنگری!

خطا کرد در بلخ آهنگری!

در برخی از سایت‎ها[1] ادعای تناقض در برخی آیات قرآن شده است، اما متأسفانه نوع نگاه به موضوع مورد نظر بسیار سطحی و غیر واقع‎بینانه است و با واقعیت‎های قرآنی مطابقت و هم‎خوانی ندارد. یکی از شبهات و تناقضاتی که مطرح گشته است پیرامون اعمال و رفتار مجرمانه و خطا است که چه کسی را باید مسؤول دانست؟ خدا یا انسان؟ ولی باید گفت طرح این گونه مسایل به نام تناقض قرآنی بسیار ناصواب است.
شبهه:
قرآن شریف مسؤولیت رفتار مجرمانه و خطاء را گاهی به خداوند نسبت می‎دهد و گاهی به انسان‎ها. این گونه سخن گفتن سر از دوگانگی و تناقض بیرون می‎آورد. چون روشن نیست چه کسی مسؤول رفتار مجرمانه و خطاء است؟
پاسخ:
در جهان تکوین همه چیز بر وفق مراد پیش می‎رود و جرم و خطاء در آن راه ندارد. آن چه به عنوان رفتار مجرمانه و خطاء قابل بحث است، در جهان تشریع و قانون‎گذاری است. در چنین فضایی بحث می‎شود که مسؤولیت رفتار مجرمانه و یا خطاء با کیست؟
از قانون بشری که بگذریم، در فضای قانون الهی، وضعیت تشریع به گونه‎ای رقم خورده است که اگر بدان جامه عمل پوشیده شود، همه چیز بر وفق مراد پیش خواهد رفت. چون به دلیل نقلی و عقلی، خداوند بدون تشریع و بدون حجت، کسی را مجازات نمی‎کند و عقاب بلابیان نیز قبیح است.[2] پس از جانب خدای تبارک و تعالی،‌حجت در «حجت بالغه» بر همگان تمام است حجت ظاهر یعنی با فرستادن پیامبران و امامان ـ علیهم السّلام ـ همراه با کتاب‎های آسمانی که آخرین آن قرآن شریف، این معجزه علمی است که جهانی و جاودانی است. حجت باطنی یعنی عقل که پیامبر درونی و حجت الهی است بر همگان ارزانی داشته شد. اختیار و آزادی،‌بهترین بستر برای تکامل و تعالی، در اختیار انسان قرار داده شد و… در چنین فضایی اگر جرم و خطایی صورت بگیرد، چه کسی مسؤول رفتار مجرمانه و خطا می‎باشد؟ خدای تبارک و تعالی یا انسان؟ یک انسان باورمند، چگونه باور کند که قرآن شریف مسؤولیت رفتار مجرمانه و خطا را به خداوند نسبت می‎دهد؟ اکنون آیاتی که به عنوان آیات متناقض مطرح شده دنبال می‎شود تا مطلب به صورت واقع بینانه و بدون هیچ گونه تکلف بر همگان روشن گردد.
در سوره نحل آمده است: «و اگر خدا می‎خواست همه شما را امت واحدی قرار می‎داد؛ (و همه را به اجبار وادار به ایمان می‎کرد؛ اما ایمان اجباری فایده‎ای ندارد؛) ولی خدا هر کس را بخواهد ( و شایسته بداند) گمراه، و هر کس را بخواهد ( و لایق بداند) هدایت می‎کند. (به گروهی توفیق هدایت داده و از گروهی سلب می‎کند.) و یقیناً شما از آن چه انجام می‎دهید، بازپرسی خواهید شد.»[3] در سوره فاطر نیز فرموده است: «آیا کسی که عمل بدش برای او آراسته شده و آن را خوب و زیبا می‎بیند (همانند کسی است که واقع بینانه می‎بیند)؟! خداوند هر کس را بخواهد گمراه می‎سازد و هر کس را بخواهد هدایت می‎کند؛ پس جانت به خاطر شدت تأسف بر آنان از دست نرود؛ خداوند به آن چه انجام می‎دهند داناست.»[4] آنچه در راستای این دو آیه و آیات دیگر با همین مضمون قابل بیان است، این است که: حکمت خدای تبارک و تعالی اقتضاء می‎نماید که سعادت و شقاوت بشر بر اساس اختیار او بوده باشد و راه اطاعت را که زمینه‎ساز سعادت و راه شقاوت را که منتهی به بدبختی ایشان می‎گردد برایشان بیان کرد تا هر کس راه معصیت را بپیماید و طریق ضلالت را پیش گیرد مجازاتش نموده، و هر کس بر مرکب راهوار اطاعت سوار شود و راه اطاعت را طی کند، او را هم پاداش دهد. بنابراین مقصود از اضلال بعضی و هدایت بعضی، اضلال و هدایت ابتدایی نیست، بلکه «مجازاتی» است؛ زیرا همه آنها چه گمراهان و چه راه یافته‎گان، همه هدایت ابتدایی دارند، آن که خدا می‎خواهد گمراهش کند کسی است که خودش از سر اختیار راه ضلالت یعنی معصیت را پیموده و پشیمان هم نمی‎شود و آن کس که خدا هدایتش کرده کسی است که هدایت فطری و ابتدایی خود را حفظ کرده و بر اساس آن مشی می‎کند یا همواره در طاعت است و یا اگر گناهی از او سر زند، توبه کند و از راه گناه به صراط مستقیم و سنت الهی که تبدیل ناپذیر است بر می‎گردد،[5] آری: «و لن نجد لسنه الله تبدیلاً».[6] عبارت «و لتسئلنّ عمّا کنتم تعلمون» در ذیل آیه 93 از سوره نحل هم به خاطر دفع توهم است و آن این که: مستند بودن هدایت و ضلالت به خدای تبارک و تعالی اختیار بشر را سلب نمی‎کند؛ زیرا خداوند ابتدائاً کسی را گمراه و هدایت نمی‎کند، گمراه کردن خداوند مجازاتی است. یعنی کسی که خودش گمراهی را خواسته، او را در گمراهی پیش می‎برد و کسی که هدایت را خواسته، او را در هدایت پیش می‎برد.[7] راننده‎ای که بیش از سرعت مجاز سرعت رفته و تصادف کرده است، خود مقصر است یا راهنمایی و رانندگی؟! راننده‎ای که بیش از سرعت مجاز سرعت رفته و یا از قوانین راهنمایی و رانندگی سرپیچی کرده، راه عقلایی‎اش آن است که از جانب پلیس راه جریمه شود…
در سوره نساء نیز آمده است: «(آری،) آن چه از نیکی‎ها به تو می‎رسد، از طرف خداست؛ و آن چه از بدی به تو می‎رسد،‌از سوی خود توست. و ما تو را رسول برای مردم فرستادیم؛ و گواهی خدا در این باره کافی است.»[8] هم چنین در سوره روم آمده است: «آیا در زمین گردش نکردید تا ببینید عاقبت کسانی که قبل از آنان بودند چگونه بود؟ آن‎ها نیرومندتر از اینان بودند، و زمین را (برای زراعت و آبادی)‌بیش از اینان دگرگون ساختند و آباد کردند، و پیامبرانشان با دلایل روشن به سراغشان آمدند (اما آنها انکار کردند و کیفر خود را دیدند)؛ خداوند هرگز به آنان ستم نکرد، آنها به خودشان ستم کردند.»[9] این دو آیه هم با بیان دیگر،‌بلکه به صورت مستقیم رفتار مجرمانه و خطا را به مجرم و خطاکار نسبت می‎دهد و با یک تحلیل عقلی و نقلی و با نگاه واقع‎بینانه در راستای آیات قبل سخن می‎گویند و هیچ تناقضی در آن مشاهده نمی‎شود. این یک عرف جهانی و عقلایی است که در صورت تخلف از قانون، ‌رفتار مجرمانه و یا خطا را به قانون‎گذار نسبت نمی‎دهند بلکه رفتار مجرمانه را به خود مجرم و متخلف نسبت می‎دهند و مسوولیت آن با خود اوست. به فرموده قرآن شریف: «و لا تزر وازره وزر اخری»[10] یعنی «هیچ بار برداری بار (گناه) دیگری را بر نمی‎دارد.
خطا کرد در بلخ آهنگری به ششتر زدند گردن دگری[11] اسلام به شدت با این دیدگاه مبارزه کرد و مجازات‎های خانوادگی و دست جمعی را مردود دانست و مسؤولیت رفتار مجرمانه و خطا را به طور مستقیم به خود مجرم نسبت می‎دهد. از این روی قرآن شریف مسؤولیت رفتار مجرمانه را نه به خدا نسبت داد و نه به دیگران. خود مباشر و مجرم است که مسؤول رفتار مجرمانه خویش می‎باشد و لذا برداشت دوگانگی و تناقض ازآیات، بسیار ناصواب است و نسبت مسؤولیت رفتار مجرمانه به خداوند بسیار ناپسند و نامعقول.


[1] . سایت افشا.
[2] . خویی،‌سید ابوالقاسم، مصباح الاصول، قم: مؤسسه احیاء آثار امام خویی، 1422 ص 327.
[3] . سوره نحل،: 16 / 93.
[4] . سوره فاطر: 35 / 8.
[5] . تفسیر المیزان، ج 12، صص 484 ـ‌485.
[6] . سوره فاطر: 35 / 43.
[7] . تفسیر المیزان، ج 12،‌ص 485.
[8] . سوره نساء: 4 / 79.
[9] . سوره روم:‌ 30/ 9.
[10] . سوره انعام: 6 / 164.
[11] . دهخدا، علی اکبر، امثال و حکم، ج 2، ص 742.
اصغر بابائی ساخمرسی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید