«روشنفکری دینی» مسئله‎ای غیرقابل انکار است

«روشنفکری دینی» مسئله‎ای غیرقابل انکار است

آقای دکتر مهرآسا چندی قبل در سایت پیام آشنا، ضمن نقد و بررسی بحث روشنفکری دینی، این دو واژه را کاملاً متضاد با هم خوانده است و این مسئله را به جهت کهنه‎گرا بودن ذات دین دانسته است. مهرآسا در صدد است بگوید؛ روشنفکری صنعتی است برای آدم‎های خردمند و خردگرا و این با دین گرایی مخالف است!!
او معتقد است که «معنای روشنفکر معنای نارسای کلمه منورالفکر و ترجمه کلمه «اینتلکتوال» است … یکی از اصطلاحاتی که تقریباً پس از برقراری نظام حاکمیت ولایت فقیه و پیدایش دین سیاسی و سیاست دینی در ایران… رواج پیدا کرده، عنوان «روشنفکر دینی» است… به گمان او این واژه دوگانه جمع اضداد است، چرا که دین طلبی و روشنفکری دو قطب خلاف جهتند… دنیای تعبد مطلق است … و از موهومات ما بعدالطبیعه…. سخن می‎گوید.»
روشنفکری، یکی از مفاهیمی است که خاستگاهش آکادمی‎های یونان باستان بوده و سقراط حکیم نماد آن محسوب می‎شده است. این واژه در جریان نوزایی «رنسانس» در فضای فرهنگی ـ فکری اروپا باردیگر رایج شد و سپس نضج گرفت در ایران نیز این گزاره در جریان انقلاب مشروطیت به ادبیات گفتاری ـ نوشتاری و فضای سیاسی ـ اجتماعی کشور وارد شد. با این توضیح مختصر باید به دو نکته مهم پیرامون سخنان نامبرده اشاره نمود:
1. او روشنفکر را ترجمه «انتلکتوئل» می‎داند، در حالی که از نظر بسیاری از جامعه شناسان برجسته این گونه نیست. به عنوان نمونه می‎توان به سخن دکتر علی شریعتی اشاره کرد: «روشنفکر «انتلکتوئل» نیست، انتلکتوئل که به غلط «روشنفکر» ترجمه شده یعنی کسی که کار مغزی می‎کند. چنین کسی ممکن است روشنفکر باشد یا نباشد و به عکس،‌ممکن است کسی انتلکتوئل نباشد، ـ یعنی کار مغزی نکند و مثلاً کار اقتصادی یا کار بدی بکند ـ اما روشنفکر باشد… ستارخان انتلکتوئل نبود و روشنفکر بود و علامه قزوینی انتلکتوئل بود و روشنفکر نبود. دهخدا هر دو بود و بعضی‎ها هم هیچکدام…»[1] به اعتقاد شریعتی، انتلکتوئل اصولاً علم پرست است و به مذهب با نظر بی طرفی و بدبینی نگاه می‎کند.[2]‌
2. روشنفکری چیز متضادی با دین نیست، چرا که روشنفکری چیزی غیر از انتلکتوئل است. دین اصولاً با روشنفکری مغایرتی ندارد چرا که ترجمان معنای روشنفکری در اندیشه دینی، غیر از آن چیزی است که در اندیشه های متداول غرب زده‎ها مرسوم شده است. از منظر دین،‌روشنفکر کسی است که اندیشه‎اش آزاد و هواها و هوس‎ها بوده و بتواند به دور از هرگونه حب و بغض و خودباختگی،‌به کاوو ش منصفانه در ساحت‎های مختلف فکری بپردازد. و این مسئله مورد تأکید فراوان اسلام می‎باشد. حضرت آیت الله خامنه‎ای در این مورد،‌به مسئله مهمی اشاره می‎کنند: «در روشنفکری به معنی حقیقی کلمه، نه ضدیت با مذهب است، نه ضدیت با تعبد، یک انسان می‎تواند هم روشنفکر باشد، به همان معنایی که همه روشنفکر را تعریف کرده‎اند، ـ کسی که به آینده نگاه می‎کند، کار فکری می‎کند، رو به پیشرفت دارد ـ و هم می‎تواند مذهبی باشد، می‎تواند متعبد باشد، می‎تواند مرحوم دکتر بهشتی باشد، می‎تواند شهید مطهری باشد، می‎تواند متعبد باشد، می‎تواند بسیاری از شخصیت های روشنفکر مذهبی کاملاً مؤمن ما باشد، که ما دیده‎ایم، هیچ لزومی ندارد که مخالف مذهب باشد. جالب اینجاست که وقتی قید عدم تعبد را جزو قیود حتمی و اصلی روشنفکری ذکر می کنند، نتیجه این می‎شود که علامه طباطبایی، بزرگترین فیلسوف زمان ما، که از فرانسه فلاسفه و شخصیت‎های برجسته‎ای مثل هانری کُربن به اینجا می‎آیند و چند سال می مانند تا از او استفاده کنند، روشنفکر نیست، اما مثلاً فلان جوجه شاعری که به مبانی مذهب و مبانی سنت و مبانی ایرانی‎گری اعتقادی ندارد، و چند صباحی هم در اروپا یا آمریکا گذرانده، روشنفکر است، و هر چه در اروپا بیشتر مانده باشد، روشنفکرتر ت. ببینید چه تعریف غلط و چه جریان زشت و نامناسبی به نام روشنفکر در ایران ایجاد شده بود.»[3] واقعیت آن است که تفسیر نادرستی که از واژه روشنفکری صورت گرفته است، بسیاری از جمله آقای مهرآسا را به اشتباه بر این باور ممحض کرده است که حتماً روشنفکری با دین مخالف است و چیزی به نام «روشنفکری دینی» نداریم! این در حالی است که تفسیر اسلام از روشنفکری غیر از آن معنایی است که در غرب و در باور بسیاری از انسان‎های غرب زده وجود دارد.
اگر روشنفکری به معنای رایج در مبانی غربی که آمیزه‎ای از مسلک سکولاریسم (جدایی دین از سیاست) و لیبرالیسم (آزادی مطلق) است را بخواهیم به مبانی دینی تسرّی دهیم، قطعاً این معنا نه تنها مورد قبول دین نیست بلکه اندیشه اسلامی دقیقاً متضاد و مخالف این معنا است. دین؛ بر اصل روشنفکری و تفکر و اندیشه متعالی ـ با توجه به نیازهای روز ـ تأکید می‎کند امروزه بارزترین نمونه روشنفکری مطابق با دین، حضرت امام و روحانیت نوگرا هستند که با ترجمان دقیق از معنای نواندیشی و روشنفکری دینی، صفحه‎ای جدید در ارائه اسلام ناب محمدی را در مقابل جهانیان گشودند. روحانیت نوگرا و روشنفکر به رهبری امام (ره) با تأکید بر منابع اصیل دینی و شیوه اجتهاد حوزوی بر مبنای حکومت اسلامی به پاسخ گویی به شبهات مطرح و خطوط انحرافی می پرداخت. این معنا از روشنفکری که همان «آزادی اندیشه بر مبنای منابع اصیل دینی» است، سازگاری دین با مقوله «روشنفکری» ـ‌به معنای مورد نظر اسلامی ـ‌ را به اثبات می‎رساند. در واقع باید گفت که روشنفکری دینی، دین را نهادی اجتماعی می‎داند که کارکردها و نقش اجتماعی خاص خود را دارد. این کارکردها منحصراً به جنبه‎های معنوی و عبادی محدود نمی‎شود بلکه فرد، جامعه، تعهد و احساس مسئولیت را در اجتماع شامل می‎شود. دین افراد، جدا از دنیا و جامعه افراد و بی‎تأثیر در آن نیست، بلکه دنیا و آخرت و فرد و اجتماع را شامل می‎شود. علاوه بر این، احکام و معارف دینی تنها قالب‎هایی خشک و لایتغیّر نیستند که در طول تاریخ یکسان باشند، بلکه این احکام می‎توانند تابع موضوعات و تاریخ زمان خود باشند بر این مبنا بود که دانشمند شهید، دکتر محمد جواد باهنر در مورد معنای روشنفکری در اصطلاح اسلام معتقد بود که:
«روشنفکری در اصطلاح اسلام با یک زاویه دید خاص، متوجه آن کسانی نیست که با یک ارزش نو از غرب آمده و یا از بعضی از مکتب‎های جدید الهام گرفته و آشنا باشند… روشنفکر در اصطلاح اسلام آن کسی نیست که با همه ارزش‎ها و اصالت‎ها، صرفاً‌ بدان دلیل که این اصالت و ارزش تازگی ندارد و قدیمی است، در افتد روشنفکر کسی نیست که تصور کند هر لایه و لعابی از ره‎آوردها و سوغات‎های جدید می‎تواند خوراک فکری و سرچشمه اندیشه و چراغ راه او باشد و به همه اصالت‎ها و حقیقت‎ها و معیارهای حق، به دلیل این که با این دستاوردها و با این فرآورده‎های جدید نمی‎سازد. پشت پا بزند. روشنفکر در اصطلاح اسلام آن انسانی است که اندیشه‎اش آزاد و هواهاو هوس‎ها، آزاد از کوران‎های تند، آزاد از خودباختگی‎ها در برابر ابرقدرت‎ها وره‎آوردهای آنان، آزاد از هوس بازی‎ها و سودپرستی درونی و آزاد از گرایش‎های قطبی و محیط بتواند بیندیشد، حقیقت را کشف کند و واقعیت را بفهمد. روشنفکر آن کسی است که روی طاغوت هوس، پا بگذارد و بتواند با هوا و هوس خویش مبارزه کند؛ آزاد اندیش یعنی آزاد از طمع‎ها و هوس‎ها و قدرت‎ها و فشار و اختناق‎ها و سودپرستی‎ها بتواند قضاوت کند وبفهمد و داوری کند و برگزیند.»[4] مسلم است که دین هیچ تضادی با جریان روشنفکری ندارد و روشنفکران دینمداری مانند شهید مطهری، شهید مفتح، علامه طباطبایی، دکتر چمران، پروفسور مولانا و دهها شخصیت برجسته حوزوی و دانشگاهی ما در زمره روشنفکران دینی محسوب می‎گردند. روشنفکران بر ایجاد بسترهای لازم برای اصلاح درون دینی در راستای بهبود زندگی دنیایی مردم، و پیشرفت دینی و دنیای مردم به طور یکسان است.
از این جهت می‎توان گفت که دین نه تنها با مسئله روشنفکری مخالف نیست،‌بلکه به تعبیر حضرت آیت الله خامنه‎ای، روشنفکری به معنای حقیقی کلمه، نه ضدیت با مذهب است و نه ضدیت با تعبد. این مسئله خود به خود نفی کننده مدعای دیگر آقای مهرآسا است که جهت اثبات رأی خود، کهنه گرا بودن ذات دین تأکید می نماید. ذات دین کهنه گرا نیست بلکه احکام اسلامی و قرآنی امروزی ترین احکام‎اند. منتهی با آن تجددپذیری که مدنظر غربیان است مخالف است. امروزه پس از صدها سال از نزول قرآن، هر عقل سلیم و هر وجدان پاکی بر جامع و کامل بودن آن و در نظر داشتن نیازهای روز توسط احکام قرآنی تأکید دارد و این مهم چیزی نیست که بتوان به سادگی آن را انکار نمود.


[1] . دکتر شریعتی، چه باید کرد، صص 255 و 258.
[2] . شریعتی، گفتگوهای تنهایی، ج 2، صص 1032 و 1033.
[3] . دیدار رهبری با دانشجویان دانشگاه تهران، 22/2/1377
[4] . شهید محمد جواد باهنر، مباحثی پیرامون فرهنگ انقلاب اسلامی، صص 203 ـ 202.
علی اکبر عالمیان

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید