مسطح بودن یا کروی بودن زمین

مسطح بودن یا کروی بودن زمین

‌یکی از اوصاف قرآن کریم عدم اختلاف و عدم تناقض در آیات است که خود بدان تصریح کرده و فرموده است: اگر غیر خدا برای شما قرآن را تدوین می کرد، اختلاف زیادی در آن یافت می شد.[1] همه‎ی آیات قرآن با هم مرتبط‎اند و بعضی از آن بعضی دیگر را تفسیر می کنند. هم‎چنین دارای عام و خاص، مطلق و مقید، حقیقت و مجاز است که باید از هم جدا شوند و برای فهم آن از احادیث پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و معصومین ـ علیهم السّلام ـ ( که مفسر قرآن هستند) استفاده شود؛ و برای درک معانی قرآن یا باید متخصص بود و یا به اهل فن قرآن مراجعه کرد. در این میان برخی با ذکر مطالبی در باب آیات قرآن خواسته‎اند القا کنند که بین آیات قرآن تناقض وجود دارد و لذا گزاره‎های قرآنی مشتمل بر پارادوکس و تناقض است[2] نمونه‎ای از مطالب یاد شده را ذکر و مورد بررسی قرار می‎دهیم:
در آیه‌ی 19 سوره‌ی حجر آمده است: «زمین را گستردیم.» که از مسطح بودن زمین خبر می دهد نه کروی بودن آن.»
از جمله‌ی «زمین را گسترده قرار دادیم» مسطح بودن زمین استفاده نمی شود و این یک مغالطه‌ی آشکار است. آیه بدین معناست که کره زمین در عین کروی بودن، گسترده نیز هست.
خداوند در این آیه می‌فرماید:
(وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَیْنا فِیها رَواسِیَ وَ أَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ مَوْزُونٍ)؛ و زمین را گستراندیم و در آن کوه های استوار افکندیم و از هر چیز سنجیده ای در آن رویاندیم.
در آیه‌ی 6 و 7 سوره‌ی نبأ آمده است: (أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً وَ الْجِبالَ أَوْتاداً).
مد ارض در سوره‌ی حجر به معنای گستردن طول و عرض آن است؛ چون اگر خدای تعالی زمین را نمی‌گستراند و از سلسله جبال نمی‌پوشاند، صلاحیت کشت و زرع و سکونت را نداشت و جان‌داران کمال حیات خود را نمی یافتند. «رواسی» جمع راسیه به معنای ثابت، صفتی است که موصوف آن حذف شده است، یعنی «حیالاً رواسی»، بدین معنا که در زمین کوه های رواسی انداختیم. منظور این است که کوه ها مانع از حرکت و اضطراب زمین می شدند.[3] در تفسیر نور درباره‌ی این آیه چنین آمده است: «یکی از نعمت های الهی، گستردگی و مسطح بودن زمین است، وگرنه کشاورزی و بسیاری از تلاش های انسان به سختی انجام می شد و هیچ کدام از این نعمت ها تصادفی نیست.»[4] تفسیر راهنما نیز مقصود از این آیه را هموار و گسترده قرار دادن زمین دانسته است.[5] اما در توضیح آیه‌ی 6 و 7 سوره‌ی نبأ در تفسیر نمونه آمده است: «مهاد» به طوری که در کتاب لغت آمده، به معنای مکان آماده و صاف و مرتب است و در اصل از «مهد» به معنای محلی که برای استراحت کودک آماده می کنند (اعم از گهواره یا بستر) گرفته شده است»[6] و به معنای آماده و صاف و مرتب است.
اما کلمه‌ی «اوتاد» جمع وتد است و «وتد» یعنی میخ بزرگ و شاید بدین علت کوه ها را میخ خوانده که پیدایش عمده‌ی کوه هایی که در روی زمین است از عمل آتش‌فشان‌های تحت الارض است که یک نقطه از زمین را می شکافد و مواد مذاب زمینی از آن فوران می کند و به اطراف می ریزد که تدریجاً به صورت میخی که در روی زمینی کوبیده شده در می آید و باعث سکون و آرامش فوران آتشفشان و اضطراب و نوسان زمین است.»[7] در تفاسیر دیگر نیز گفته شده که چون کوه ها وسیله‌ی معاش اهل زمین‌اند به آن میخ گویند؛ زیرا اگر نبودند،‌ زمین دائماً و زیر پای اهلش در حال نوسان بود.[8] جملاتی از این قبیل در تفاسیر دیگر نیز آمده است. با توجه به تفاسیر این آیات می بینیم که آیات 6 و 7 سوره‌ی نبأ و آیه‌ی 19 سوره‌ی حجر هیچ تناقضی با هم ندارند و در هر دو، زمین، محل آرامش و مسطح و هموار، و کوه ها عامل پابرجایی و استواری آن بیان شده است.
مشرق از شرق (بر وزن قمر) و شروق، به معنای طلوع آفتاب و اصل آن به معنای روشن شدن است. مشرق اسم مکان و به معنای محل طلوع است. مغرب از غرب و به معنای محل غروب و دور شدن است. غروب آفتاب عبارت است از دور شدن و پنهان شدن آفتاب از نظرها.[9] در آیات قرآن مجید گاهی تعبیر (مشرق و مغرب) به صورت مفرد، مانند (و لله المشرق و المغرب)؛[10] «مشرق و مغرب از آن خداست»؛ گاهی به صورت تثنیه، مانند (رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ)؛[11] «پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب»؛ و گاهی به صورت جمع آمده است، مانند (فلا اقسم برب المشارق و المغارب)؛[12] «سوگند به پروردگار مشرق‏ها و مغرب‏ها». هر یک از این‏ها اشاره به نکته‏ای است و آن این‏که خورشید، هر روز از نقطه‌ی تازه‏ای طلوع و در نقطه‌ی تازه‏ای غروب می‏کند؛ بنابراین به تعداد روزهای سال مشرق و مغرب داریم. از سوی دیگر، در میان همه‌ی مشرق‏ها و مغرب‏ها، دو مشرق و دو مغرب ممتاز است که یکی در آغاز تابستان، یعنی حداکثر اوج خورشید در مدار شمالی و یکی در آغاز زمستان یعنی حداقل پایین آمدن خورشید در مدار جنوبی است (که از یکی تعبیر به مدار رأس سرطان و از دیگری تعبیر به مدار رأس جدی می‏کنند).[13] این آیات در عین دلالت بر متعدد بودن محل طلوع و غروب خورشید، به کروی بودن زمین نیز اشاره دارند؛ زیرا اگر زمین کروی باشد، طلوع کردن و تابیدن آفتاب بر هر جزئی از اجزای کره‌ی زمین مستلزم غروب از جزء دیگر آن است و در این صورت تعدد مشرق‏ها بدون هیچ گونه تکلّف و زحمت روشن و واضح می‏گردد، ولی در غیرکروی بودن زمین تعدد مشرق‏ها و مغرب‏ها که از آیه استفاده می‏گردد قابل درک و فهم نیست؛[14] زیرا جسم مسطح بیش از یک شرق و یک غرب ندارد. هم‌چنین اختلاف افق‏ها دلالت بر کرویت زمین می‏کند و آن ‏را مشارق و مغارب متعددی است؛[15] چنان‏که از حضرت امیر المؤمنین ـ ‌علیه السلام ـ روایت ‌شده که فرمود: «خورشید سی‏صدوشصت مشرق و سی‏صدوشصت مغرب دارد، از آن نقطه‏ای که امروز طلوع کرد دیگر طلوع نمی‏کند تا سال بعد در همان روز».[16] از احادیث و خطبه‏ها و دعاهایی که از پیشوایان دینی ما نقل شده است، این مطالب به روشنی استفاده می‏گردد. از امام صادق‏ ـ علیه السلام ـ نقل شده است که فرمود:
«در یکی از سفرها مردی با من هم‌سفر گردید، او همیشه نماز مغرب را پس از تاریکی شب و نماز صبح را قبل از طلوع صبح در تاریکی آخر شب می‏خواند؛ ولی من بر خلاف او رفتار می‏کردم و نماز مغرب را در موقع غروب و نماز صبح را در موقع فجر به‏جا می‏آوردم. او به من گفت: «تو نیز مانند من رفتار کن، زیرا آفتاب پیش از آن‏که از افق سر زند بر دیگران طلوع کرده است و آن‏گاه که از ما غروب می‏کند، هنوز در پاره‏ای از افق‏ها ناپدید نگردیده است». من به وی گفتم که در طلوع و غروب آفتاب، هر قوم و ملتی باید از افق خود پیروی کنند و طبق آن وظایف و مراسم مذهبی خویش را انجام دهند نه طبق افق دیگران».
در این روایت آن مرد به اختلاف و تعدد مشرق‏ها و مغرب‏ها که از کرویت زمین به وجود می‏آید اشاره و امام صادق‏ ـ علیه السلام ـ نیز در این باره گفتار وی را تصدیق می‏کند، سپس حکم مسأله را بیان و او را به اشتباهش متوجه می‏سازد.[17] تعبیر (فلا اقسم برب المشارق و المغارب)، ممکن است به مشرق‏ها و مغرب‏های مختلف مکانی اشاره داشته باشد؛ چرا که کرویت زمین سبب می‏شود که به تعداد مناطق روی آن، مشرق و مغرب وجود داشته باشد؛ یا اشاره به مشرق‏ها و مغرب‏های زمانی باشد، زیرا می‏دانیم که حرکت زمین به دور آفتاب سبب می‏شود که هرگز دو روز پشت سر هم خورشید از یک نقطه طلوع و غروب نکند. این تفاوت مشرق‏ها و مغرب‏ها که با نظم بسیار دقیق و حساب شده‏ای انجام می‏گیرد، از یک سو سبب پیدایش فصول چهارگانه‌ی سال با آن همه برکات می‏شود و از سوی دیگر، باعث تعدیل حرارت و برودت و رطوبت در سطح زمین می‏گردد؛ هم‌چنین زندگی انسان‏ها و حیوانات و گیاهان را سروسامان می‏بخشد که هر یک از این‏ها نشانه و آیه‌ای از آیات خداست.[18]


[1] . سوره نساء ، آیه 82.
[2] . سایت سکولاریسم در ایران، تاریخ 12/9/84.
[3] . ر.ک: محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 12، ص 202.
[4] . محسن قرائتی، تفسیر نور، چ 6، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ج 6، ص 282.
[5] . ر.ک: علی اکبر هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، دفتر تبلیغات اسلامی، ج 19، ص 182.
[6] . ناصر مکارم شیرازی و همکاران، ‌تفسیر نمونه، چ 7، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، چ 7، ج 26، ص 16.
[7] . محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 20، ص 261.
[8] . روح المعانی، ج 30، ص 6.
[9] . سید علی اکبر قرشی، احسن الحدیث، چ اول،‌قم، ‌واحد تحقیقاتی اسلامی، 1366، ج 1، ص 220.
[10] . سوره‌ی بقره، آیه‌ی 115.
[11] . سوره‌ی رحمن، آیه‌ی 17.
[12] . سوره‌ی معارج، آیه‌ی 40.
[13] . ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج 25، ص 45 -46.
[14] . ابوالقاسم خویی، البیان، چ هشتم، قم، ناشر انوار المهدی، 1401ق، ص 75 ـ 76.
[15] . علی رضا میرزا خسروی شاهزاده، تفسیر خسروی، تهران، اسلامیه، 1397، ج 5، ص 382.
[16] . محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه‌ی موسوی همدانی، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1363ش، ج 2، ص 36.
[17] . ابوالقاسم خویی، البیان، ص 76 -75.
[18] . ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، چ سوم، قم، مطبوعاتی هدف، 1371، ج 21، ص 194.
حسن رضا رضایی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید