نویسنده: سید حسن حسینى (آصف)
جمع بندى و نتیجه (تاوان گناه و سودجویى هاى مغان)
با توجه به مطالب وندیداد و دیگر منابع فقهى پهلوى و همچنین دقت در فهرست گناهان و تاوان آنها و تعداد تازیانه هاى مناسب با هر گناه در جدول مندرج، به نکاتى چند بر مى خوریم که تذکر آنها الزامى مى نماید:
1ـ چگونگى آیین دادرسى و اجراى قوانین وندیداد در دین مزدیسنا، هر چند نامشخص و مجهول است، امّا مى توان گفت که کلیه مسایل فقهى و شرعى، صادرکردن حکم در گناهان و تعیین حدود و کفاره آن، حل اختلافات و دعاوى، نظارت بر فتواهاى صادره و اجراى حدود شرعى و اخذ حقوق مربوط به آن، همهوهمه توسط دو نوع قاضى شرع (شخص روحانى یا مردان اشو) صورت مى گرفت: یکى موسوم به رَتو (اوستا: ratu، پهلوى: rad) و دیگرى سْرَوشاوَرِز (اوستا: sraos§a¦-var zپهلوى: sro¦s§a¦warz).
رَتو ـ در نزد مغان از درجات و مناصب بزرگ روحانى است و در مسند قضا و داورى از جایگاه ویژه اى برخوردار بود. رَتو به معنى داور دادگاه ایزدى،[66] که در موارد مقتضى قضاوت و داورى در امور شرعى، صادر کردن حکم و تعیین حّد گناه، تعبیر و تفسیر قانون ضد دیو (وندیداد) جملگى به وى محول است. مقام و اختیارات رَتو تا آنجاست که بنابر وندیداد (26/5) وى مى تواند یک ثلث (یک سوم) از کیفر گناهِ گناهکاران را تخفیف داده و ببخشد.
سْرَوشاوَرِزَ ـ از آنها مى توان با عنوان کلىِ مجریان قوانین وندیدادى یاد کرد. در هر محکمه پس از داورى توسط رَتو و صادر شدن حکم و تعیین حّد گناه، عده اى از موبدان تعلیم دیده موسوم به سروشاورز، که همیشه در دستانشان تازیانه سروشوچَرَنَ بود، انجام و اجراى احکام صادره را به عهده داشتند. از وظایف این موبدان مى توان به نظارت بر اجراى مراسم دینى و حفظ نظم عمومى، اجراى انواع حدود شرعى چون شلاق زدن، و اعدام هاى گوناگون در گناهان مرگ ارزان را نام برد.[67]
2ـ این نکته قابل ذکر است که تاوان و یا کفاره گناهان در وندیداد، همه جا منحصر به تازیانه نیست، بلکه در بعضى موارد مثلا نزدیکى با یک زن دشتان و یا گناه کشتن یک سگ آبى (که توضیحاتى درباره آن در پاورقى صفحات قبل گذشت)، گناهکار علاوه بر تحمل رنج تازیانه هاى بى شمار، باید کارهاى نیک بسیارى از قبیل: دادن نذورات به معابد (که زیر نظر مغان و دستوران اداره مى شد)، کشتن ده ها هزار جانور موذى و زیانبار، تقدیم هدایا به مردان اشو یا مقدس و روحانى (که فهرست عجیبى از این هدایا در وندیداد، فرگرد14 بند7 به بعد ذکر شده و ما در تذکر4 به آنها اشاره خواهیم کرد)، و غیره انجام مى داد تا شاید بتواند تاوان گناه سنگینى که مرتکب شده است بپردازد.
3ـ در هیچ جاى وندیداد مستقیماً به جرایم نقدى اشاره نشده، امّا همیشه و در همه گناهان مجازاتها و تازیانه هاى اسپَههِ اِشترا و سرَوشُوچَرَنَ قابل خرید و تبدیل به جرایم نقدى بوده است. هر ضربه تازیانه را گناهکار مى توانست به بهاى یک استیر یا یک ستیر (معادل شش درهم و نیم و به روایتى چهار درهم) بازخرید کند. گناهانى که 200 ضربه تازیانه حد شرعى آن بود، در اوستا به لفظ تنافور (تناپوهل) نامیده شده و در شمار گناهان بسیار سنگین قرار دارد، و جزاى نقدى آن معادل 300 استیر بوده است. اگر هر استیر را معادل چهار درهم (یعنى حداقل بهاى ارزى آن) در نظر بگیریم، کیفر گناه تناپوهل 200 تازیانه است، معادل با 1200 درهم مى شود که در آن زمان ثروتى عظیم محسوب مى شده است. با این حساب کیفر کشتن یک خارپشت (جوجه تیغى) و یا نزدیکى با زن دشتان، که کیفر آن یک هزار تازیانه باشد، معادل با شش هزار درهم، و همچنین کیفر گناه کشتن یک سگ آبى که ده هزار تازیانه است، با شصت هزار درهم برابر خواهد بود.[68]
و این یکى از منابع متنوع درآمد مغان بود که به گناهکاران اجازه مى داد تا با خرید اسناد بخشش از حوزه قضایى موبدان خود را از حدود شرعى و انواع مجازاتها رهایى بخشند. این در صورتى بود که گناهکار مى توانست بهاى تاوان را بپردازد وگرنه وى باید در ازاى کفاره گناهانش همچون بردگان بر روى زمین هاى زراعى، املاک و مستغلاتِ وابسته به موبدان ودستوران به کار مى پرداخت و بیگارى مى کرد تا زمانى که کاملا با تأیید موبدان از اثراتِ آلوده آن گناه پاک و تطهیر مى شد (مسلماً در چنین شرایطى اصلا به نفع موبدان و مغان نبود که گناهکار به سرعت از اثرات گناهانش پاک شود!!). شاید به همین دلیل باشد که در سرتاسر وندیداد، قانون گذاران شرعِ وندیدادى، براى هر خطاى کوچکى، تاوان هاى سنگینى در نظر گرفته اند.
4ـ به جرأت مى توان گفت هرگاه کسى فرگرد14 وندیداد را به درستى مطالعه کند و براى گناه کشتن یک سگ آبى، اینهمه احکام و تاوان هاى جورواجور ببیند، اولا دچار این شک و تردید مى شود که به قول دارمستتر «آیا قوانین وندیداد در زمان خود واقعاً مورد عمل و اجرا قرار مى گرفته و یا صرفاً مقررات نظرى بوده است».[69] و ثانیاً اگر اجرا مى شده (که بسیارى از مستندات تاریخى مؤید این نظر است)، آیا اثرات این قوانین و اجراى آنها جز انباشتن ثروت براى مغان و بهره کشى از عوام مردم نتیجه اى دیگر داشته است یا خیر. با مطالعه در احکام و فتاوى موبدان به ویژه مطالب مطرح شده در فرگرد14 وندیداد مى توان به نتایج روشن ترى رسید. امّا دادن نظرى قطعى و رسیدن به نتیجه نهایى و پاسخ پرسش هایى چون: آیا انجام چنین کارهایى واقعاً تاوان یک گناه است یا چیز دیگر، میزان اثرات این قوانین بر اشخاص گناهکار، و یا تا چه حدودى اجراى قوانین وندیدادى توسط موبدان از انجام گناهان پیشگیرى مى کرد و غیره و غیره را به عهده خوانندگان محترم وامى گذاریم.
با مرورى گذرا بر مجازات هاى کسى که آلوده به گناه کشتن سگ آبى است مى بینیم که چنین شخصى علاوه بر خوردن 10000 تازیانه اسپهه اشترا و 10000 تازیانه سروشوچرن (در صورت اجراى این حکم، احتمالا در دفعات متعدد این تازیانه ها زده مى شد)، گناهکار مى بایست ده هزار هیزم براى آتش اهورامزدا برده و ده هزار برسم ویژه آیین کند.[70] همچنین کشتن ده ها هزار انواع جانوران موذى (خرفستر) بر عهده شخص خاطى و گناهکار مى باشد. امّا نکات اصلى و احکام عجیب تر و قابل توجه در مطالب بند8 به بعد فرگرد14 قرار دارد که نظرى به آنها خواهیم داشت:
الف) شخص گناهکار باید براى آمرزش روان تمام اسباب و لوازم مورد نیاز و مربوط به انجام مراسم دینى براى آثرَوَن (اوستا: a¶aurvan یا a¦¶ravan، پهلوى: a¦sro¦n) (موبد روحانى نگهبان آتش در آتشکده) را به مردان اشو (موبدان و مردان مقدس) به عنوان کفاره بدهد (8/14). توجه به تصریح در صیغه جمع یعنى واگذارى این جرایم نقدى براى مردان اشو که در همه این بندها تکرار مى شود، قابل تأمل و دقت مى باشد.
ب) گناهکار مى بایست کلیه لوازم و ساز و برگ یک مرد سپاهى و جنگى اعم از نیزه، کارد (شمشیر)، گرز، کمان، زین، فلاخن، زره، سپر و غیره را به عنوان کفاره به مردان اشو بدهد (9/14)؟!
ج) گناهکار باید تمام لوازم و اسباب مورد نیاز یک کشاورز ـ شبان و یک مرد برزگر را به مردان اشو به عنوان کفاره گناه بدهد (11ـ10/14). این ابزارها عبارتند از: یک عدد خیش با یوغ، یک عدد اسباب گاو رانى، دوهاون سنگى، یک عدد آسیاب دستى براى آرد کردن گندم و یک بیل؟!
د) او باید یک نهر (جوى) آب، یک قطعه زمین حاصلخیز و مرغوب به اندازه اى که آبِ دو جوى براى آبیارى آن کفایت کند و آب تا دورترین نقاط آن پیش برود، براى مردان اشو فراهم کند (13ـ12/14)؟!
هـ) او باید یک خانه اربابى با گاوستانى (طویله) داراى نُه پرچین، نُه حصار، نُه نوع علوفه را جهت کفاره گناه به مردان اشو بدهد. خانه باید داراى دوازده راهرو در قسمت بالا و نُه راهرو در قسمت وسط و شش راهرو در قسمت پایین باشد. او همچنین باید یک رختخواب خوب با لحاف و بالش به مردان اشو و پاک بدهد (14/14)؟!
و) مرد گناهکار موظف است که دختر باکره، جوان و سالم خود را با جهیزیه و نقدینه اى از زیورآلات زینتى و طلاجات براى مردان اشو به ازدواج دهد. البته این دختر باید خواهر پانزده ساله خود را نیز همراه گوشواره (جهیزیه) براى مردان اشو بیاورد (15/14)؟!
ز) همچنین این مرد موظف است هفت رأس رَمه ریز در دوبار به مردان اشو و نیکوکار تقدیم کند. او باید هفت عدد سگ در دوبار پرورش دهد ـ او باید هفت عدد پل روى آب در دوبار بنا کند. او باید نُه عدد باغ خرابه در دوبار تعمیر و مرمت کند. او باید نُه عدد سگ را که در پوست یا گوش گرفتار کک و شپش و همه ناخوشى هایى که به تن سگ روى مى آورد، پاک کند و درمان بخشد. او باید نُه مرد نیکوکار را در دوبار به خوراکى سیر از گوشت، نان و شراب اطعام کند (17ـ16/14)؟![71]
5ـ درباره این سؤال که آیا قوانین وندیدادى در زمان خود واقعاً اجرا مى شده و یا صرفاً جنبه نظرى داشته، میان پژوهشگران و اوستا شناسان اختلافاتى وجود دارد. امّا بیان این اختلافها و نظریات در اینجا مقدور نیست ولى براى نمونه نظریات یکى از بزرگترین اوستا شناسان یعنى دارمستتر را بازگو مى کنیم. وى مى گوید: «از مطالعه در مدارک و مستندات ایرانى و غیر ایرانى معلوم مى گردد قسمت عمده از این قوانین وندیداد در زمان خود به موقع اجرا گذارده مى شد. استرابون نقل کرده است که هر کس آتش یا آب را آلوده و ناپاک مى کرد به مجازات اعدام محکوم مى شد.[73]
آرى، قوانین نظرى نه تنها در بعضى موارد وسیله سخت گیرى قضات بود بلکه اکثراً اجراى احکام و قوانین وندیدادى توسط مغان و موبدان در میان مردم وسیله اى براى سود جویى، ایجاد رعب و وحشت، سخت گیرى و فشار و بالاخره تثبیت قدرت و تسلط ایشان بر عموم مردم بوده است. در دین مزدیسناى رایج در زمان ساسانیان، فرمانبردارى از دستوران، از اصول دین و تأکیدى مؤکد براى همگان بود. هر گاه کسى از این اصل منحرف مى شد کافر، و سزاوار شدیدترین کیفرها یعنى مرگ بود. منکر یا بَد دین nakkiragar(پهلوى: nakkâ¦ra¦) کسى است که از دستورى پیروى نکند و چنین شخصى اَسْروشدار a-sra¦s§da¦rیعنى بدون سردار و راهنماست و بنابر شایست ناشایست (بخش12، بند2) روان وى از پل چینود نگذرد و به بهشت نرسد. در صددر نثر، در8، در این باره آمده:
«این که دین به دستور باید داشتن، و فرمانبردارى از دستوران بکردن و هر کارى که کنند به دستورىِ ایشان کنند. که در دین پیداست که اگر چندانى کرفه بکنند که برگ درختان و ریگ بیابان و قطره باران که نه به فرمان دستوران کنند و بى خشنودىِ ایشان کنند، هیچ کرفه به روان او نرسد و کرفه که کرده باشند، پاداش گناه یابند. (چنین کس) تازنده باشد، او را اَشو نشاید گفتن; و چون بمیرد به بهشت نرسد و هیچ امشاسفندى به نزدیک او نشود. و او را از دست دیوان و اهریمن رها نکنند و از دوزخ رهایى نیابد. چه کار کرفه آن گاه به روان رسد که به دستورىِ دستورانِ دین آگاهان کنند و ده یک ایشان از آن کرفه بدهند».[74]
به طور کلى مغان با رواج افکارى از این قبیل، با اقتدارى کامل بر کلیه امور مردمان از زمان تولد تا هنگام مرگ نظارت داشتند.[78] درمان انواع بیماریها و حتى سرپرستى در امورى چون ازدواج و طلاقها، انجام معاملات و امور تجارى و ثبت اسناد و رسمى کردن این کارها بر اساس قوانین شرعى و اخذ حقوق شرعى آن، حل و فصل اختلافات و دعواهاى خانوادگى و اجتماعى و بسیارى کارهاى دیگر تماماً در اختیار مغان و موبدان کارآزموده بود و از این طریق روز به روز بر قدرت و ثروت هاى سرشار آنها افزوده مى شد. از دیگر منابع قابل توجه در آمد مغان، عوایدى بود که از طریق جرایم نقدى از سوى گناهکاران بخاطر نواهى دینى و انجام گناهان کوچک و بزرگ به عنوان کفاره و بازخرید گناه، به صورت پول و یا املاک و زمین هاى زراعى و خانه و دیگر مستغلات به ایشان و معابد و آتشکده ها (که تحت امر آنها بود) پرداخت مى شد.
بر طبق مستندات تاریخى از این راهها و با گذشت زمان در مراکز اجتماع مغان و خزاین معابد و آتشکده ها ثروت هاى هنگفتى انباشته شد که در نیمه اول سده هفتم میلادى، بخشى از آن توسط بیزانسى ها و بخشى دیگر توسط اعراب به غارت رفت. و نیز در سال 624 میلادى، معبد گنزک Ganzak درآذربایجان که احتمالا یکى از ثروتمندترین آتشکده ها و معابد ایران در آن زمان بود، توسط قیصر هراکلیوس Heraklios فتح و غارت شد.[79]
با توجه به تمامى این شواهد واحکام و قوانین مندرج در کتاب هایى چون روایات پهلوى، روایات داراب هرمزدیار، مجموعه دینکرد، شایست ناشایست و دیگر منابع پهلوى که در رأس آنها وندیداد قرار دارد، مى توان به این مهم رسید که جنبه نظرى بودن این قوانین بسیار ضعیف مى نماید، امّا جنیه هاى عملى آنها نیز بیشتر به صورت راه هاى ثانویه انجام مى شد نه تنبیه هاى جسمانى و فیزیکى. یعنى در احکام جزایى هر چند بسیارى از کیفرها و مجازات هاى بدنى، ظاهراً به دلیل تعدادِ زیادِ تاریانه ها به نظر اغراق آمیز و دور از عمل مى رسد، امّا همواره تأکید موبدان در آن زمان (با توضیحاتى که گذشت) بیشتر بر تبدیل این کیفرها و تازیانه ها به جرایم نقدى بود نه اجراى حدود شرعى. به همین جهت آنها در تقدس و اجراى شرایع فراوان، بر قوانین پیچیده و بسیار سخت وندیدادى، اصرار و پافشارى مى کردند و از کوچکترین گناه بدون پرداخت جریمه و تاوان آن گذشت نمى کردند، تا مبادا موجبات تضعیف و از دست دادن قدرت ایشان فراهم شود. تأکید بر اجراى این مهم تا جایى بود که هرگاه کسى یا گناهکارى در باز خرید تاوان گناه یا براى انجام مراسم تطهیر و آیین هاى دینى، به دلیل ضعف مالى نمى توانست وجوه معین و تعریف شده در قوانین موبدان را پرداخت نماید، بر اعقاب و بازماندگانش این وظیفه، فرض واجب بود که تا نسل هاى متوالى و پیاپى دیون وى را پرداخت نمایند.[80]
کتابنامه
ارداویرافنامه، فیلیپ ژینیو، ترجمه ژاله آموزگار، شرکت انتشارات معین ـ انجمن ایرانشناسى فرانسه، 1372.
ارداویرافنامه، دکتر رحیم عفیفى، انتشارات توس، 1372.
اساطیر و فرهنگ ایران در نوشته هاى پهلوى، دکتر رحیم عفیفى، انتشارات توس، 1374.
اوستا، کهن ترین سرودهاى ایرانیان، گزارش جلیل دوستخواه، انتشارات مروارید1374.
برهان قاطع، محمد حسین بن خلف تبریزى، به اهتمام دکتر معین، انتشارات زوار 35ـ1330.
بندهش هندى، تصحیح و ترجمه رقیه بهزادى، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، تهران 1368.
پژوهش در اساطیر ایران، مهرداد بهار، انتشارات آگاه، 1375.
تعالیم مغان، گفتارى چند در معتقدات زرتشتیان، آرسى رنز، ترجمه دکتر فریدون بدره اى، انتشارات توس، 1377.
تمدن ایران ساسانى، ولادیمیر لوکونین، ترجمه عنایت الله رضا، شرکت انتشارات علمى فرهنگى، 1372.
جمله خورده اوستا، به اهتمام رستم موبد رشید خورسند، چاپ بمبئى، چاپ سنگى.
خود پَتِتْ (=توبه خویش)، ترجمه ابراهیم میرزاى ناظر، سازمان انتشارات فروهر، 1367.
دانشنامه ایران باستان، هاشم رضى، انتشارات سخن، 1381.
روایات داراب هرمزدیار ـــ Unvala.
روایت امید اشوهیشتان، دکتر نزهت صفاى اصفهانى، نشر مرکز، 1376.
شایست ناشایست، ترجمه کتایون مزداپور، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1369.
روایت پهلوى، ترجمه مهشید میرفخرایى، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1367.
فرهنگ ایران باستان، بخش نخست، گزارش پورداود، نشریه فرهنگ ایران زمین، تهران 1326.
فرهنگ پهلوى، دکتر بهرام فرهوشى، انتشارات دانشگاه تهران، 1352.
قاموس کتاب مقدس، جیمز هاکس، کتابخانه طهورى، 1349.
عصر اوستا، مؤلفین اشپیگل، کیگر،…، ترجمه مجید رضى، مؤسسه انتشارات آسیا، 1343.
ماتیکان هزار داتستان (دادهاى ایران باستان)، ترجمه سهراب جمشید بلسارا، به کوشش احسان یارشاطر و محمد مقدم، سازمان خدمات اجتماعى، تهران 1355.
مجله هفت آسمان، شماره 20، «رشنو ـ ایزد دادگرى و آزمایش ایزدى»، تألیف سید حسن حسینى (آصف)، ص218ـ215.
مجموعه قوانین زرتشت یا وندیداد اوستا، دارمستتر، ترجمه دکتر موسى جوان، دنیاى کتاب، 1382.
مینوى خرد، ترجمه احمد تفضلى، بینا فرهنگ ایران، 1354.
وضع ملت و دولت و دربار در دوره شاهنشاهى ساسانیان، کریستنن، ترجمه مجتبى مینوى، پژوهشگاه علوم انسانى 1374.
وندیداد، هاشم رضى، 4جلد، انتشارات فکر روز، 1376.
هرمزد نامه، نگارش ابراهیم پورداود، تهران 1331، نشریه انجمن ایرانشناسى.
Asmussen, ges.p. Xwa¦stva¦nl¦ft, Acta Theologica Danica, copenhagen,1965.
Dastoor Hoshang Jamasp Asa, (ed.) Vendidad (Avesta Text With Pahlavi Translation), Vol. I, Bombay, 1907.
Dhabhar, E.B.N., (ed.) Saddar Nasr and Saddar Bundehesh, Bombay 1909.
Dhabhar, E.B.N., (ed.) Zand-l¦ Khu¦rtak Avistak, Bombay 1927.
Mackenzie, D. N, Aconcise Pahlavi Dictionary, London 1971.
Mary Boyce, Firoze Kotwal, Zoroastrian Ba¦j and Dro¦n, BSOAS, Vol . XXXIV, 1971, I, II.
Sanjana, D. D. P, Nirangistan, Bombay 1894.
Tavadia, j.c, S§a¦yest-ne- S§a¦yest, A pahlavi Text on Religious customs, Hamburg, 1930.
Unvala, M.R. (ed.) Darab Hormozyar’s Rivayat, II vols. Bombay, printed at the British India press, 1922.
پی نوشت ها :
[65]. رَتو در اوستا به دو معنى به کار رفته: نخست به معنى وقت و هنگام; دوم به معنى داور دادگاه ایزدى که از مناصب بزرگ روحانى در آیین مغان است. به موجب گاثاها زرتشت خود داور و رهبر ایزدى است. دریسنه 29 بندهاى2 و 6 زرتشت خود را رَتو یعنى داور از سوى خداوند جهت حکم دادن میان گروه ها معرفى مى کند، رک: وندیداد، هاشم رضى، (2: 612ـ611).[66]. کریستن سن درباره دستور مى گوید: «دستور، على الأظهر، درجه اعلایى داشته، لکن ما به طور یقین نمى توانیم اعمال او را تشخیص و تعیین کنیم. شاید اصح احتمالات آن باشد که وى را یک نوع حلال مشکلات مذهبى و پژوهنده مسایل دینى دانیم که در فقه و دانشِ دین ماهر بوده و در موارد مشکوکٌ فیها از او استفاده مى کرده اند و بالجمله به منزله مفتى و مجتهد مسلمین بوده است». وى همچنین در پاورقى اضافه مى کند که «کلمه دستور (در فرس قدیم: دَسْتبَر) به معنى وزیر که منصبى غیردینى است، نیز هستو از این لحاظ کاملا مطابق است باکلمه Ministre»، رک: وضع ملت و دولت و دربار در دوره شاهنشاهى ساسانیان، ص90.
[67]. از منصب سروشاورز، کریستن سن با عنوان عجیبِ فقیه صلح یاد مى کند و نگارنده در هیچ یک از منابع چنین عنوانى را مشاهده نکردم. وى مى گوید: «از دیگر کارگزاران عالیمقام ولایتى که جنبه قضایى داشتند، یکى سَرُوشَوَرْزْ دارى یا فقیه صلح است، دیگر دَسْتْبَرهَمْداذ»، رک: همان، ص95.
[68]. بنابر جدول مندرج تاوان کمترین گناه 5 ضربه تازیانه بوده است، و با حسابى که در متن گذشت بهاى ارزى 5 ضربه معادل 30 درهم است. وقتى پدر بزرگان ما تعریف مى کنند که با یک درهم یا یک ریال چه چیزهایى مى خریدند، مى توان تصور کرد که در آن زمان این 30 درهم خود مبلغى قابل توجه و سنگین براى بسیارى از اقشار مردم بوده است. و این راز سر به مُهر ثروت هاى کلان موبدان و دستوران در زمان ساسانیان است. که در تاوان کوچکترین گناهان تعداد زیادى تازیانه حکم مى کردند و با تبدیل آنها به جرایم نقدى سودهاى سرشارى مى بردند.
[69]. وندیداد اوستا، ترجمه دکتر موسى جوان، ص303.
[70]. رک: آخرین گناه مندرج در جدول و توضیحات پاورقى آن.
[71]. براى متن کامل رک: وندیداد اوستا، همان، ص229ـ225; اوستا، دوستخواه (2: 823ـ819).
[72]. استرابون strabon در این باره مى گوید: پارسیان به طرق گوناگون قربانى هایى به آتش و آب تقدیم مى کرده اند; و به خصوص روى آتش چوب هاى خشک بدون پوست گذارده و آنگاه تکه هاى گوشت انتخاب شده را بر روى این چوب ها مى گذاشتند. سپس آتش را برافروخته و آنگاه با اضافه کردن مواد سوختنى از خاموش شدن آن جلوگیرى مى کردند. آنان کسانى را که به آتش بى حرمتى کرده ونعش هاى خود و یا هر موجود مرده و یا کثیف و ناپاک دیگرى را با آتش مى سوزانیده اند، به قتل مى رسانیدند، نقل از: عصر اوستا، ترجمه مجید رضى، ص146ـ145.
[73]. رک: وندیداد اوستا، دکتر موسى جوان، ص303.
[74]. رک: صد در نثر و صد در بندهش، پیشین.
[75]. هر کودکى که زاده مى شد، لازم بود طى مراسمى، در پناه یکى از خدایان یا ایزدان قرار گیرد و دستورى را به عنوان راهنما و مرجع تقلید برایش برمى گزیدند. پس از رسیدن به سن بلوغ، لازم بود شخص گزارش کار و کردارش را به عنوان اعتراف براى دستور باز گو کند. در صددر نثر، در26 آمده: «این که دانایان و پیشینگان گفته اند که: چون مردم پانزده ساله شود مى باید که از فرشتگان یکى را پناه خود گیرد و از دانایان یکى را از داناى خود گیرد و از دستوران و موبدان یکى را به دستورىِ خود گیرد… و اگر شایست ناشایست پیش آید، با آن دستور بگوید تا او را جواب دهد»، رک: همان، (2: 1037ـ1038); شایست ناشایست، ص166، یادداشت6.
[76]. مراسم پُرسه، همان مجلس ختم یا ترحیم براى درگذشته گان است که میان زرتشتیان به شکل تازه اش موردى جدید است. پیش از این، مراسمى موسوم به مراسم سوم در عصر روز سوم و مجلسى در بامداد روز چهارم درگذشت در منزل شخص فوت شده برگزار مى شد. امّا امروزه مراسمى تحت عنوان «پُرسه» در عصر روز سوم در تالارهاى عمومى برگزار مى شود که دوستان و اقوام درگذشته در این مراسم «یَشتِ گاهان» را تلاوت مى کنند.
[77]. مراسم عبادت و ستایش و خواندن اوراد و اذکار در نزد مغان آنقدر فراوان و متنوع بود که در سراسر ساعات روز، براى هرساعت ولحظه اى، فریضه اى یا ذکرى واجب بود. براى آب خوردن، عطسه زدن، کشتن جانوران موذى چون مار، مور و وزغ، دفع آفات و بیماریها، راحت زاییدن زنان، نترسیدن در شب، رواشدن حاجتها، آب زرخوردن هنگام اجراى مراسم سوگند، دفع جادو و جادوگرى، دفع انواع دردها که به هر عضوى وارد شود، دفع خطر دزدى و در معرض سرقت قرار گرفتن، همه و همه هر یک ادعیه اى داشت که براى دور شدن از خطرات و آفات آنها تعویذ و حِرز و یا دعاهایى نوشته مى شد. براى آگاهى از مجموعه اى از این تعویذها و دعاها نگاه کنید به: Ervad Edalgi Kersaspji Antia¦, Pa¦zand texts. Bombay 1909.
[78]. بنا به عقیده مغان، فضاى اطراف همگان را جن، ارواح شریر و خبیث و دیوان بدکار و زیانکار انباشته اند و اینان به بدن مردم حلول کرده و سبب ناپاکى مى شوند. مغان کار آزموده با دقت و کاردانى درطى آداب و رسوم پیچیده و طولانى باید این عناصر شریر و ناپاک را از بدن بیرون آورند و حق خود را تمام و کمال دریافت نمایند. اگر شخصى نداشت ودست مزد موبدان و مغ کارگزار را نمى داد و وى را راضى نمى کرد، همچنان آلوده و ناپاک باقى مى ماند.
براى توضیحات بیشتر درباره مطالب این پاورقى و پاورقى قبل رک: وندیداد، هاشم رضى (3: 1475ـ1468) یادداشتها.
[79]. نقل از: وندیداد، هاشم رضى، (2: 692) یادداشت19.
[80]. براى نمونه در وندیداد فرگرد4 بند10ـ5 در تاوان گناه شکستن انواع پیمان ها ذکر شده است که بازماندگان و اقرباى نزدیک شخص گناهکار از سیصد تا هزار سال گرفتار گناه و پرداخت تاوان وى خواهند بود.
منبع:پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب