درجات گناه، تاوان و پَتِت در دین زرتشتى(1)

درجات گناه، تاوان و پَتِت در دین زرتشتى(1)

نویسنده: سید حسن حسینى (آصف)

اشاره

گناه در دین زرتشتى بنابر روایات و متون پهلوى به درجات مختلفى تقسیم مى شود که عبارتند از: 1. فرمان 2. سروشوچر نام 3. آگرفت 4. اویرشت 5. اردوش 6. خور 7. بازاى 8. یات 9. تناپوهل
برخى از این گناهان چنانکه خواهیم دید داراى کیفر و تاوانى سبک هستند که با توبه و تعداد معین تازیانه اثرات آن از بین مى رود ولى برخى دیگر چون گناه تناپوهل، تاوانى سنگین داشته و شخص گناهکار بعد از تحمل کیفرهاى سخت به اعدام محکوم شده و در خور مرگ است. لازم به ذکر است که براى چنین گناهانى اعدام هاى گوناگونى در نظر مى گرفتند که در این مقاله به چگونگى آنها اشاره شده است. علاوه بر اینها در دین زرتشتى گناهان به سه دسته تقسیم مى شوند که هر یک شامل گناهى دیگر است: الف. گناه روان: گناهى است که روان را مى آزارد و اثرات آن پس از مرگ جسمانى، باعث اذیت و آزار روح مى گردد. ب. گناه همیمالان یا خصمان: گناهى است که در این دنیا براى آن شاکى وجود دارد و کفاره آن باید به شاکى پرداخت شود. ج. گناه عبور از پُل: گناهى است که با کفاره و تاوان دادن اثرات آن از بین مى رود و براى شخص در روز داورى مانعى براى عبور از پُل چینود (پل صراط) ایجاد نمى کند.
همانند بسیارى از ادیان در دین زرتشتى نیز توبه یا پتت در گناهان کوچک و بزرگ نقش مهمى ایفاد مى کند. با توبه اثرات آلوده گناهان از بین مى رود اما به هیچ وجه از اجراى حدود و کیفرهاى تعیین شده مطابق قوانین وندیدادى جلوگیرى نمى کند. با این همه در اوستا برخى از گناهان بدون توبه خوانده شده و از آنها با عباراتى چون: «پَشوتَنو»، «پَرَتوتنو» و «تنوپِرِثَه» یاد مى شود وشخص گناهکار با انجام این گناهان مرگ ارزان مى شود و مستحق مجازات اعدام است. به تمامى مطالب یاد شده در نوشتار حاضر به تفصیل پرداخته شده و همچنین در بخشى ویژه براى درجات گناه وتاوان آنها در وندیداد جدولى رسم شده است که در کار مقایسه گناهان مختلف و مقدار تاوان و تعداد تازیانه هر یک با یکدیگر به علاقمندان و محققین کمک شایانى مى کند. و بالاخره در جمع بندى بحث به چگونگى سودجویى هاى مغان در تعیین تاوان هاى سنگین و عجیب براى اشخاص خاطى مطالبى ذکر شده که دانستن آنها خالى از لطف نیست. امیدوارم نوشتار حاضر مورد توجه و استفاده خوانندگان محترم قرار گیرد.
در کلیه آیین ها و فرهنگ ها کارهاى زشت و ناپسند و اعمال نیک و بد انسانى، به خصوص رفتارهایى که درآنها به حقوق دیگران تعرض مى شود بشدت نهى و گناه محسوب مى شود و مجرم و گناهکار باید به تناسب عملى که انجام داده، به کیفر و مجازات برسد. با تعریف هاى متفاوتى که از گناه و گناهکار در میان اقوام و ملل مختلف مى شود، این مجازات ها تا حد بسیار زیادى با هم فرق دارند، زیرا ممکن است رفتارى از نظر گروهى بسیار ناپسند و در نظر دیگران اینگونه نباشد. به همین دلیل براى گناه از جنبه هاى حقوقى و معنوى در میان مردمان جهان تعریف ها و قوانینى وضع شده، که افراد هر جامعه مطابق با قوانین مدنى و مذهب و آیین شان ملزم به اجراى دقیق آنها هستند. در یونان قدیم، کوتاهى انسان از وظایف خود در برابر خویش و در برابر دیگران و جهان گناه محسوب مى شد، و این کوتاهى را ناشى از نادانى مى دانستند. در دین مسیحیت گناه، نقض عمدى دستورات الهى است و آن را ناشى از غرور و اعجاب به نفس و سرکشى و نافرمانى آدمى مى شمارد. این اعتقاد دنباله اعتقاد یهود و کتاب عهد قدیم است. بنابر کتاب مقدس، «تجاوز از شریعت اقدس الهى (ایوب 3:4) و یا هر گونه ناراستى گناه است (ایوب 5:17). هر چند در کتاب مقدس مبدأ پیدایش گناه را به والدین اوّل ما (آدم و حوا) نسبت مى دهد، لذا هیچ کس بدون گناه نمى باشد; امّا گناه نیز بر حسب جرم آن متفاوت است، چنانکه یوحنا در نامه اول فصل (5:16) در میان گناهى که منتهى به موت و گناهى که منتهى به موت نیست فرق مى گذارد و مفاد آیه این است که انسان بدان درجه مى رسد که روح مقدس خدا را از خود خارج کرده و از هر شفاعتى محروم مى گردد. و باید دانست که گناهى نیز هست که به هیچ وجه آمرزیده نشود و آن گناه و ضدّیت به روح القدس مى باشد (متى 12:31ـ32)».[1] در مسیحیت گناه رابه گناه اصلى (یا گناهکارى ذاتى Original sin) و گناه عملى (actual sin) تقسیم کرده اند. گناه اصلى وضعى است که انسان در آن به دنیا مى آید و صفات و خصال انسان را، از حرص و طمع و میل بشر، در خود دارد.[2] گناه عملى گناهى است که متعلق به اعمال انسان است، اعم از فکر بد یا سخن بد یا عمل بد. گناهان عملى نیز به گناهان مرگبار mortal sin و گناهان قابل بخشایش Venial sin تقسیم مى شود، که تقریباً با جزیى تفاوت در تعریف و مصداق نظیر گناهان کبیره و صغیره در دین اسلام است.
در شریعت اسلامى گناه یا معصیت به هر عقیده یا عملى که بر خلاف عقاید و احکام دین اسلام باشد، اطلاق مى شود. مطابق با این تعریف، شرک، قتل نفس، خیانت، دزدى، دروغ، زنا، ترک نماز و روزه و غیره گناه محسوب مى شوند، و این گناهان بر حسب اهمیتشان به گناهان کبیره و صغیره تقسیم مى شود. همچنین گناهان اعتقادى که بر خلاف اصول دین باشند، مانند شرک، انکار نبوت پیغمبر اسلام، و انکار معاد موجب ارتداد و خروج شخص از دین اسلام مى شود.
در این مقال پس از اشاراتى مختصر به تعریف گناه در ادیان ابراهیمى به همین اندازه بسنده کرده و اکنون به موضوع اصلى یعنى بحث درباره گناه و درجات آن در دین زرتشتى مى پردازیم. البته باید توجه داشت که بسیارى از احکام و مجازات هاى ذکر شده در این بحث (به خصوص مطالبى که در وندیداد آمده است) امروزه در دین زرتشتى اجرا نمى شود و فقط اهمیت این گفتارها در جنبه هاى دین شناختى آن است که اطلاع از آنها بر هر دین پژوهى الزامى مى نماید.

تعریف گناه و درجات آن در کتب پهلوى

گناه در پهلوى، ویناه Vina¦h (گناه، خراب کردن);[4] در شایست ناشایست، بخش اول که داراى چهار بند است، از درجات و مراتب گناهان و عناوین آنها چنین یاد شده است:
«چنان که از اوستا پیداست، در «جُد دیوداد Vâ¦-dae¦va-da¦ta» (= وندیداد) گفته شده است که این هشت پایه (درجه و مرتبه) گناه در دین گفته شده است; که چنین است: فْرَمان frama¦n; آگِرفْت a¦grift; اویرِشت o¦yris§t; اَرْدوش ardus§; خْوَر xwar; بازاى ba¦za¦y; یات ya¦t; وتنافور(تناپوهل tana¦puhl). هر فرمان گناه چهار استیر،[8] توضیح و شرح گناهان مذکور بنابر متون پهلوى چنین است:
1ـ فْرَمان :frama¦n کمترین درجه گناه فرمان است و چه بسا که با پشیمانى فرد و پَتِت patetیا توبه کردن و پتت خوانى بخشوده شود. «3. در خانه اى هر گاه کسى «ویدران Windera¦n» شود، یعنى بمیرد، اگر تا یک ماه در تابستان و تا نُه شب در زمستان، کسى بدان خانه رود مرتکب گناه شده است. 4. غذاهاى پخته نشده در تابستان یک ماه و زمستان نُه شب و روز نباید به کار رود… 5. آتش و آب به چنین خانه اى تا مدت یاد شده نباید برده شود که هر گاه کسى چنین کند، مرتکب گناه شده است. 6. در این مدت اگر کسى آب بدان خانه برده و در محلى که مرگ روى داده بریزد، مرتکب یک فْرَمان گناه شده و یا در مدت ممنوع بدان خانه اندر شود، گناهش همین مقدار است».[9] بسیارى از گناهان دیگر نیز موجب گناه فرمان مى شود که شخص خاطى بنابر روایت پهلوى باید با صدقه دادن و یا تحمل چند ضربه شلاق، تاوان آن را مى پرداخت. بطور مثال استفاده نادرست از آتش (روایت پهلوى، 6/37)، هرگاه کسى بعضى مراسم دینى را برگزار نکند ، یک فرمان گناه کرده است (همان، 15/15) ، و یا راه رفتن با یک پیراهن بدون کُشتى بستن، از گام نخست تا چهارم، مرتکب یک فرمان گناه شده است (همان، 1/11) لازم به ذکر است که از نخستین پایه گناهان در اوستا ذکرى نیست. در وندیداد پهلوى (فرگرد 6، بند9، تفسیر، ص210) اصطلاح frama¦nspo¦xtan (به تعویق انداختن یا اجرانکردن دستور یا تقاضا) و در پتت پشیمانى بلند (زند خرده اوستا، ص65) handarzframa¦n (اندرز فرمان، دستور و تقاضا در وصیت یا توصیه و سفارش) مى آید که محتمل است واژه فرمان یا فرمانى ، کوتاه شده آنها باشد. در این پتت، گناه «اندرز فرمان» سرپیچى از وصیت در گذشتگان یا توصیه و سفارش مسافران تعریف شده است. تاوان و پادافراه آن در منابع گوناگون یکسان نیست و به دلیل ارزش و نقشمندى وصیت در جهان باستان، مثلا در تقسیم ارث خاندان، گاهى سبک ترین گناه نیز به شمار نمى آید.
2ـ سْروشوچَرَنام :sro¦s§oc§arana¦m اگر شخصى از انجام وظایف و مراسم دینى کوتاهى کرده باشد، مرتکب این گناه شده است. همچنین به معنى شلاق است که موبدان ملقب به «سْرَوشاوَرِزْ sro¦s§a¦warz» آن رابه دست مى گرفتند و خطا کاران را مجازات مى کردند. این موبدان حدود شرعى را چون شلاق زدن، انواع مجازات هاى مرگ ارزانى و اعدام را اجرا مى کردند.[10] 3ـ آگِرفت یا آگریفت :(Av. a¦g ¦r pta) a¦grift گناه ضرب و جرح; در وندیداد (17/4) در تعریف آن آمده: «کسى که به آهنگ زدنِ دیگرى برخیزد، گناهش آگِرِپْتَه است».[14] 4ـ اُیْریشْت :o¦yris§t دراوستا «اَوَاُیریشْتَه avaoiris§ta» به معنى (تاب دادن و گرداندن) ـ گناهِ اقدام به حمله با سلاح ـ این جرم در اصطلاح فقهى آن است که کسى به قصد ایراد ضرب و جرح دیگرى، سلاح و رزم افزارى به دست گرفته، تاب دهد و آهنگ زدن دیگرى رابکند، امّا ضرب و جرحى وارد نکرده و طرف مقابلش زخمى نشود. درباره این گناه و حدود شرعى آن در وندیداد، فرگرد چهارم بند 25ـ22 توضیحاتى آمده است. در ابتداى بند 22 اشو زرتشت از اورمزد درباره این گناه چنین مى پرسد:

کسى که به گناه «اَوَاُیریشْت» آلوده شود، پاداَفْرِه گناهش چیست؟

اهوره مزدا پاسخ داد:
ده تازیانه با اَسْپَهِه اشترا، ده تازیانه با سَرَوشُوچَرَنَ.
دومین بار پانزده تازیانه با اَسْپَهِه اشترا، پانزده تازیانه با سَرَوشُوچَرَنَ.
سومین بار سى تازیانه با اَسْپَهِه اشترا، سى تازیانه با سَرَوشُوچَرَنَ.
چهارمین بار پنجاه تازیانه…، پنجمین بار هفتاد تازیانه…، ششمین بار نود تازیانه…
و بالاخره کسى که براى بار هفتم و هشتم مرتکب این گناه شود، بى آنکه تاوان بارهاى پیشین را داده باشد، کردار او کردارِ «پشوتَنو»[16] همانطور که دیدیم تاوان این جرم تا حدودى شبیه به مجازات و تاوان گناه آگرفت است. از این جهت مى گوییم تا حدودى، چون این گناه فقط در تعداد تازیانه درباره اول تا ششم با آگرفت تفاوت دارد، ولى در بار هفتم و هشتم در هر دو گناه شخص گناهکار، کردارش «پشو تَنو» محسوب شده و باید دویست ضربه شلاق اسب رانى (اَسْپَهِه اشترا) و دویست ضربه شلاق فرمانبردارى (سَرَوشُوچَرَنَ) به او زده شود.
5 ـ اَرْدوش ardus§: در اوستا آرِدوش ar dus§، نام گناه ضرب و جرح است به طورى که کسى مضروب یا مجروح نشود. به عبارتى دیگر اگر کسى باافزارى آغاز به زدن کسى کند، امّا به گونه اى که او زخمى نشود و یا اگر زخمى به او وارد شد، در مدّت سه روز درمان پذیرد. در برهان قاطع اَرَدوش ardus§ ضبط شده به معنى «نام مقدار معینى است از گناهان به زعم فارسیان». از این گناه و کیفر و تاوان آن در وندیداد فرگرد چهارم بند 29ـ25 با مشخص کردن تعداد تازیانه ها یاد شده است. بنابر توضیح وندیداد (4، بند17) به دنبال وقوع این گناه، اگر کسى پنج بار مرتکب گناه اَرِدوش بشود، همه تن و جسم او پر از گناه مى شود.[17] 6ـ خْوَرْ :xwar در اوستا خْوَرَ xvara[19] 7ـ بازاى :ba¦za¦y نام گناه کسى است که دیگرى را چنان بزند که استخوانى از وى را بشکند. «دراوستا بازوجَتَه ba¦zu- jataهمان است که در پهلوى به صورت «بازاـ زَنِشنیه ba¦za¦- zanis§nâ¦h» یاد شده است، و آن زدن زخم و ضربه بر دست است که موجب بریدگى و شکستگى شود. حد بریدگى را تا سه انگشت ذکر کرده اند و پادافراه و تاوان آن شست استیر است».[20] 8ـ یات :ya¦t دراوستا «یاتَ ya¦ta»; نام گناه ایراد ضرب و جرح که موجب خونریزى یا نقص عضو شود. از این درجه گناه در وندیداد ذکرى نیست، امّا در شایست ناشایست بخش هاى یازده و شانزدهم از این گناه و تاوان آن یاد شده است که توضیح آن در ادامه خواهد آمد. این گناه عبارت از زدن و زخمى کردن پاى کسى است که اندازه آن چهار انگشت بریدگى و یا شکستگى مى باشد.
9ـ تَناپوهْل tana¦puhl یا تَنافور: دراوستا تَنَوپِرِثَه tanu- p r ¶a به معنى «تن به سزا رسیده» یا پشوتَنُو یعنى تن به سزا ارزانى یا تن محکوم و به عبارتى به معنى «کسى که تن خود را باید براى گناهى که کرده است بدهد» آمده است. در گزارش پهلوى تَناپوهل یگانیه tana¦ puhlâ¦ga¦nâ¦h; تناپوهل tana¦puhl و یا تناپوهر; و در پازند تنافور شده و در توضیح افزوده شده: مرگ ارزان، یعنى به مرگ ارزانى یا در خورِ مرگ.[21] واژه پشوتنو در گاثاها (یسنا، هات53، بند9) فقط یکبار ذکر شده، امّا در جاهاى دیگر اوستا چون مهریشت، بند97، و وندیداد، فرگرد چهارم، بند20 و غیره بسیار به آن بر مى خوریم و در اکثر موارد این کلمه در توصیف گناهکارى است که سزاى گناهش دویست تازیانه با «اَسْپَهِه اشترا»، دویست تازیانه با «سَرَوشوچَرَنَ» است. لازم به ذکر است که در وندیداد به دو تعریف که در مقابل یکدیگرند بر مى خوریم. در یک جا (فرگرد5، بند1) مى خوانیم که پشوتنو گناهانى است که اگر مردمان بدانها دست بیالایند، پشیمانى و دادن تاوان آنان را رهایى نمى بخشد، و در جایى دیگر (فرگرد16، بند18) آمده است که پشوتنو گناهى است ساده تر از تناپوهل که مرگ ارزان باشد.
ادامه دارد …

پی نوشت ها :

[1]. رک: قاموس کتاب مقدس، جیمز هاکس، ص753; همچنین براى آگاهى از انواع گناهان و کیفر آنها رک: عدالت کیفرى در آیین یهود، حسین سلیمانى.
[2]. گناه آدم ابوالبشر که در نتیجه آن نوع بشر خود را از فیض خدا دور کرده است، در الاهیات مسیحى به گناهکارى ذاتى تعبیر شده است. مسیحیان این کیفیت را مربوط به طبیعت بشرى مى دانند که از اصل شریر است و باید به وسیله اى از آن جلوگیرى شود. اینان معتقدند که آب تعمید این گناه اصلى را مى شوید و انسان را به حالت بى گناهى باز مى گرداند، ولى حتى پس از تعمید، تمایل به گناه کردن در انسان باقى مى ماند.
[3]. در زبان پهلوى این ترکیبات براى ویناه ذکر شده است: wina¦hâ¦h (گناهى، گناه کردگى، گناهکارى); a-wina¦hâ¦h=بى گناهى); wina¦his§n (1ـ گناه کردگى، ویران بودگى 2ـ تخریب، آزار 3ـ دورشدگى); wina¦his§ngar(مخرب، ویرانگر، گناهکار); wina¦hâ¦dan (گناهیدن، گناه کردن); wina¦hga¦r(گناهکار); wina¦hga¦râ¦h(گناهکارى)، رک: فرهنگ پهلوى، دکتر بهرام فرهوشى، ص471ـ470; واژه نامه مکنزى.
[4]. رک: فرهنگ دهخدا، ذیل گناه; وام واژه هاى ایرانى میانه غربى در زبان ارمنى، ص177
[5]. بنابر روایات دینى جزاى گناه و پادافراه آن با واحد استیر stir تعیین شده است. استیر (ستیر) هم واحد وزن و هم واحد پول بوده است. در برهان قاطع آمده: «سْتیر به معنى سیر است که یک حصّه از چهل حصه من باشد و آن به وزن تبریز پانزده مثقال است، چه یک من تبریز شش عدد مثقال و هر مثقالى شش دانگ، و بعضى گویند ستیر شش درهم و نیم بوده است».
به روایتى هر ستیر شش و نیم درم و به روایتى چهار درم یا درهم بوده است. البته درم نیز چون استیر هم واحد وزن و هم پول بوده است، اما به نظر مى رسد منظور از «درم سنگ» وزنى خاص بوده و معناى پول براى آن بعید مى نماید.
صاحب فرهنگ انجمن آراى ناصرى در کلمه «ستیر» به تعریف دیگر فرهنگ نویسان تاخته و مى نویسد: آنچه درباره وزن آن نوشته اند خطاست. و نیز: «ستیر» مخفف استار است و عربى است نه پارسى و وزن استار چهار مثقال و نیم بود، همچنین درباره ستیر و درهم رک: هرمزدنامه، پورداود، ص268ـ264.
[6]. رک: توضیحات پاورقى قبل.
[7]. «بود کسى» منظور دهنده فتوى و صاحب رأى و نظر است; و ساده شده این جمله چنین است: بنابر روایتى بیشترین تاوان (توزشن to¦zis§n) براى این گناهان، یک درم پول است.
[8]. رک: شایست ناشایست، فصل اول، بند 2ـ1.
[9]. روایت پهلوى (6ـ3/2).
[10]. رک: وندیداد، هاشم رضى، (1: 493); دانشنامه ایران باستان، همان، (3: 99ـ1398)
[11]. رک: اوستا، گزارش جلیل دوستخواه، (2: 691).
[12]. این واژه در وندیداد از فرگرد سوم به بعد آمده و معمولا با «سَروشُوچَرَن» همراه است و چنانچه از کاربرد آن برمى آید، یقیناً نام یکى از ابزارهاى تنبیه و مجازات گناهکاران بوده است. دارمستتر اذاعان دارد که بنابر ریشه یابى منابع سانسکریت و یونانى، اسپهه اشترا نام گونه اى تسمه یا تازیانه بوده که با آن اسب را به تند تاختن وا مى داشتند. امّا نیبرگ بدون هیچ توضیحى اسپهه اشترا را «تازیانه اسب» و سَرَوشُوچَرَن را «تازیانه تسمه اى» مى خواند، رک: همان، (2:913).
[13]. استاد بهار مى نویسد: «پهلوى: sro¦s§o¦c§arana¦m ، اوستا: sraos§o¦- c§arana¦ ، تنبیهى است خاص براى حّدى از گناه ـ این دسته از گناهان نیز سروشوچرنام خوانده مى شوند. واژه در اصل نام چوبدستى است که پیشوایان دین براى تنبیه گناهکاران در دست مى گرفته اند»، رک: پژوهشى در اساطیر ایران، ص297.
همانطور که قبلا اشاره شد، این دو واژه در وندیداد معمولا مترادف و با هم به کار رفته و احتمالا منظور از هر دو واژه همان تازیانه تنبیه و مجازات گناهکاران باشد.
[14]. براى آگاهى از ترجمه متن وندیداد رک: وندیداد، هاشم رضى (1:457 ـ 456); اوستا، دوستخواه (2:692ـ691).
[15]. درباره این واژه در گناه تناپوهل توضیحات لازم آمده است.
[16]. درباره متن کامل وندیداد رک: اوستا، دوستخواه (2: 693ـ692); مجموعه قوانین زرتشت، ترجمه موسى جوان، 105ـ104; وندیداد; هاشم رضى، (1: 458).
[17]. براى آگاهى از متن آن رک: وندیداد، هاشم رضى (1: 456) پایین صفحه.
[18]. خْوَرَ اسم مذکر است به معنى جراحت یا زخم. این واژه از ریشه خْوَرْ یعنى آسیب وارد کردن، مجروح کردن و زخم زدن مى باشد. رک: همان، ص500، یادداشت 148.
[19]. آقاى هاشم رضى (همان، 500، یادداشت 148) مى نویسد: «…خْوَرْ به موجب وندیداد، ایراد ضربى سخت است که اثر بگذارد، چون کبودى و تورم امّا موجب خونریزى نشود».
در توضیح باید گفت بنده نمى دانم آقاى هاشم رضى از کجا و با استناد به چه منبعى به این نتیجه رسیده اند زیرا در بند 34 از فرگرد چهارم وندیداد که ایشان خود ترجمه کرده اند به این موضوع کاملا اشاره شده است: «اى دادار گیتى استومند، اى اَشو: اگر کسى مردى را خون جارى کند و زخم بزند چه او را هست سزا؟»
[20]. رک: همان، ص488.
[21]. رک: یادداشت هاى گاثاها، پورداود، 381ـ380; وندیداد، هاشم رضى، (1:498); اوستا، دوستخواه، (2:957).

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید