حق برخورد حکومت اسلامی با بدحجابی

حق برخورد حکومت اسلامی با بدحجابی

نویسنده: دکتر نادعلی علی‏نیاخطیر*

از جمله مباحثی که امروزه در اذهان عمومی مطرح بوده و احیاناً از سوی گروهی مورد مناقشه واقع می گردد، بحث مانع شدن و یا برخورد حکومت اسلامی با عوامل بدحجابی یا بی‌حجابی به شکل آزادانه در محیط جامعه‌ی اسلامی است. مناسب به نظر می­رسد با قطع نظر از کم و کیف این کار در سطح جامعه‌ی اسلامی توسط مجریان این طرح، بحثی مبنایی نسبت به این مسأله صورت پذیرد.
پرسش اساسی در این باره این است که آیا حکومت اسلامی افزون بر نقش هدایت‌گری، تبلیغ، امر به معروف و نهی از منکر، می­تواند در عرض کارهای یاد شده با افرادی که به رفتار بی­حجابی یا بدحجابی مبادرت می­ورزند، برخورد عملی نموده و آن‌ها را به رعایت موازین شرعی در خصوص پوشش اسلامی الزام نماید؟ شایسته است مبانی اسلامی و ادله‌ی لزوم چنین کاری بررسی گردد تا افزون بر آن‌که در عمل به جهت آن‌که در جامعه‌ی اسلامی به سر برده و موظف به رعایت قوانین موضوعه در آن هستیم؛ نسبت به علت و فلسفه‌ی چنین برخوردی شناخت پیدا کنیم.
روشن است در این نوشتار کوتاه نمی­توان به شکلی مبسوط به تمامی ادله‌ی عقلی و نقلی این مسأله پرداخت بلکه تلاش می­شود به عمده­ترین آن‌ها در این باره اشاره گردد. مناسب به نظر می­رسد پیش از ورود به متون دینی و استنباط ظهورات آن در موضوع مورد نظر، تحلیلی عقلی از چرایی این عمل حکومت اسلامی ارایه شود و سپس در ادامه به ادله‌ی قرآنی و روایی آن نیز اشاره گردد.

دو سویه بودن رابطه‌ی میان اعتقاد و عمل

1. پر واضح است که امور روبنایی بر حقایق زیربنایی متکی است. در طبیعت به ویژه نباتات این حقیقت کاملاً آشکار است. درخت تنومند، زیبا و دارای شاخ و برگ­های متعدد از یک ریشه‌ی قوی، عمیق و مناسب خودش بهره­مند است. هرچه درخت بزرگ­تر، قوی­تر و راسخ­تر باشد، دارای ریشه­های ضخیم­تر، عمیق­تر و قوی­تر است.
انسان از این حقیقت مستثنی نیست. ظاهری دارد و باطنی، اعتقادهایی دارد که ریشه‌ی رفتارهای ظاهری انسان را شکل می­دهند و ظواهری دارد که روابط بیرونی را تنظیم می­کند. هرچه ریشه و اعتقاد صحیح­تر و عمیق­تر باشد، ظواهر و میوه­های رفتاری آن شیرین­تر و سالم­تر است و به هر میزان اعتقادها و باورهای او ناسالم و سطحی­تر باشد، ثمرات رفتاری ناسالم و تلخ‌تری تحویل می­دهد. قرآن کریم این معنا را با مثالی بسیار زیبا و شیرین بیان می­کند و ارتباط میان باطن دین و ظاهر آن را به صورت واضح بیان می­نماید. در سوره‌ی ابراهیم آمده است:
«ألم تر کیف ضرب الله مثلا کلمه طیبه کشجره طیبه أصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی أکلها کل حین بإذن ربها…»[1] «ای رسول ما، ندیدی که چگونه خداوند کلمه‌ی پاکیزه را به درخت زیبایی تشبیه نموده است که اصل و ریشه‌ی آن برقرار و شاخه‌ی­ آن به آسمان بلند است و آن درخت زیبا به اذن الهی همه‌ی اوقات میوه­های خوشی می­دهد …»
ظاهر آیه‌ی شریفه حاکی از آن است که قرآن کریم، برخلاف برخی از به اصطلاح روشنفکران که از نزد خود دین را به اموری مانند: گوهر و صدف دین، ذاتی و عرضی دین و مانند آن تقسیم می‌نمودند، تمام دین را به درختی تنومند تشبیه می­کند که دارای ریشه­ای ثابت و استوار در زمین بوده و شاخه­های آن به سمت آسمان بلند است و مدام میوه­های پاک و زیبا حاصل می‌دهد.
تمام هویت دین در یک تشبیه قرآنی بر کلمه‌ی «طیبه» که همان «توحید» می­باشد،[2] استوار است و تمام اعمال و رفتار از این ریشه و چشمه‌ی طیب و طاهر سرچشمه می­گیرد. بنابراین؛ هرچه توحید قوی­تر و راسخ­تر باشد به همان میزان کارها محکم­تر و رفتارها خدایی­تر می­گردد.
در متون روایی ما، مبارزه‌ی [امام] علی­(علیه­السلام) در جنگ احزاب با بزرگ مشرکین مکه و سایر ممالک -عمربن عبدود- و شکست وی که به شکست لشکر کفر منجر گردید، با اعمال تمام امت رسول­الله تا روز قیامت برتر دانسته شد. به نظر می­رسد راز این برابری در نیت پاک و اخلاص بی‌نظیر آن حضرت در میدان مبارزه بوده است که عمل او را زیبا و مؤثر نموده است.[3] بدون شک، اعتقاد سالم از معرفت صحیح ناشی می­گردد و معرفت صحیح با کسب مبانی یقینی و علوم وحیانی به دست می­آید. به دنبال شناخت است که دل باور نموده و اعتقاد پیدا می­کند و به دنبال آن، اعتقاد است که اعمال را شکل می­دهد. اگر بین اعتقاد از یک طرف و رفتارها از سوی دیگر دوگانگی به وجود آید، نفاق رخ می­نماید و دیر یا زود این دوگانگی خود را نشان می‌دهد زیرا چنین شخصی تنها در زمان محدودی می‌تواند خود را نگه داشته و در تضاد با اندیشه، اعتقاد و باطن خود عمل نماید اما؛ در نهایت به کسالت و بی­رغبتی در عمل منجر شده و در شرایط ویژه سریره‌ی خود را نشان خواهد داد.
اما کسی که عمل و ظاهر او مطابق با اعتقاد و باطن او بوده باشد، بدون ­شک عملی زیبا، پر رونق، بادوام و مؤثر انجام خواهد داد. هم‌چنین مدام با نشاط بوده و کسالتی در او دیده نمی­شود زیرا این اعمال از اصول و ریشه­ای تغذیه می­کند که آن ریشه به چشمه­ای متصل است که پیوسته در حال فیضان است.
اسلام یک دین گویا و ناطق است. افزون بر آن‌که ـ اصول و اعتقادهایی دارد که جایگاه آن قلب انسان بوده و اساس دین به شمار می­آید ـ به همین مقدار بسنده نکرده بلکه برای آن شعارهایی را تدبیر نموده است. این شعارها است که از آن اعتقادها خبر می­دهد و آن را برملا می­سازد. شعایر دینی چهره‌ی­ آن اعتقادها به شمار می­آیند و آن مقداری که این شعایر در دیگران مؤثر است، اصل اعتقاد مؤثر نیست. اساساً فرهنگ جامعه، زاییده‌ی مبادی و مبانی فکری مردم آن جامعه است.
از سوی دیگر، مطابق فرهنگ قرآن کریم این ارتباط دوسویه است یعنی اگر مبادی و اندیشه در رفتارهای اجتماعی و فردی مؤثر است و شکل رفتارها را تعیین می­کند، اعمال و رفتارهای آدمی نیز به همین صورت در معرفت و اعتقاد او مؤثر است. رابطه‌ی میان اعمال و اعتقادها یک رابطه‌ی دو طرفه است؛ عمل صالح، قلب و اعتقادهای قلبی را تقویت می­کند و جان را صیقل می­بخشد و ایمان را افزایش می­دهد. در مقابل، ایمان راسخ، عمل را زیبا ساخته و انسان را در تلاش خودامیدوار و راسخ می­نماید و قدرت مضاعف به او می­بخشد.قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
«بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون؛[4] قلب­های آن‌ها به واسطه‌ی آن‌چه که به دست آوردند و کسب نمودند، زنگار گرفته است.»در آیه‌ی دیگری نیز می­فرماید:«ثم کان عاقبه الذین أساؤوا السؤا أن کذبوا بآیات الله؛[5] سپس عاقبت کسانی که کارهای بدی انجام می­دهند آن است که آیات الهی را تکذیب می­کنند.»
این دو آیه، رابطه‌ی عمل و اعتقاد را به خوبی نشان می­دهد که چگونه گناه و عمل ناشایست، اعتقاد را مریض کرده و به انکار خدا و نشانه­های او منجر خواهد شد. آیه‌ی محل بحث (24 و 25 سوره‌ی ابراهیم) نیز تأثیر اعتقاد را در عمل و رفتار بیان نموده است و آن را هم‌چون ریشه­ای نسبت به رفتارها قلمداد نموده است. حاصل آن‌که میان رفتارهای یک جامعه از یک‌سو و اعتقادهای آن‌ها از سویی دیگر، رابطه‌ای دو سویه برقرار است.

مکانیزم القای معانی

2. القای معانی و مکانیزم درک و فهم، منحصر در الفاظ و القائات زبانی نیست، بلکه دامنه­اش بسیار گسترده­تر است. اگرچه رابطه‌ی زبانی و کتبی رابطه‌ی شایع و متعارف بوده و از نعمت­های کم نظیر الهی به شمار می­آید؛ اما راه­های دیگری نیز برای انتقال معانی و مفاهیم بلکه احساسات و پیام­ها نیز وجود دارد.
کسی که به علامت نهی دست خود را حرکت می­دهد و یا کسی که برای تفهیم «امر به آمدن»، دست خود را به شیوه­ای دیگر تکان می­دهد، قهراً در حال القای معانی است. در همین مورد می­توان عصبانیت و رأفت او را در حد بالایی درک نمود. حرکات چشم و نحوه‌ی مواجه شدن، درهم بودن و یا خندان بودن، بدون کم‌ترین کلام، خود حاوی بسیاری از معانی است. انسان­ها نیز از این راه معانی را کاملاً درک نموده بلکه بیش از القائات لفظی متأثر شده و یا مؤثر واقع می­شوند. گاهی اوقات لبخند یک انسان وارسته و بزرگ، برای سال‌ها در روحیه و رفتار یک شخص مؤثر است.
دست مهربانی که بر سر فرزند کشیده می­شود، کوه عطوفت و مهربانی را در فرزند ایجاد می‌کند و روح آرامش، نشاط و اعتماد به نفس را به وی هدیه می­نماید. آن‌گاه همان‌طوری که انسان به دنبال ارتباطات کلامی و لفظی، باور پیدا کرده و به دنبال آن عمل می­نماید، هم‌چنین به دنبال این رفتارها و القائات غیرلفظی نیز معتقد شده و عمل نموده و شیوه‌ی رفتاری و گفتاری خود را تغییر می­دهد. پیداست قدرت القای معانی و میزان تأثیر اعمال و رفتارها که از راه غیر لفظ صورت می­پذیرد؛ فزون­تر از قدرت انتقال لفظ است.
انتقال معانی در بسیاری از موارد به طور ناخواسته و ناآگاهانه صورت می­پذیرد، کسی که در حال تکلم است و تکلم نیز امری کاملاً اختیاری است، شیوه‌ی درهم آمیختگی چهره‌ی او نوع نگاه و کیفیت سخن گفتن او، معانی دیگری را به صورت غیراختیاری به مخاطب منتقل می­سازد و انتقال این معانی معلول خواست یا عدم خواست او نبوده بلکه قهری و طبعی است. کارهایی که در سطح جامعه صورت می­گیرد، آبستن معانی و مفاهیم گوناگونی است که قهراً در مخاطب و افراد جامعه مؤثر بوده و اندیشه و بلکه احساسات و نگاه­های آن‌ها را به خود معطوف می­سازد.
رفتارهای اجتماعی مانند: تجمع‌های عمومی، دینی و سیاسی، کارهای گروهی و سراسری و … با قطع نظر از اذکار و شعارهایی که افراد آن به کار می­گیرند، خود حاوی نکات بسیار فراوان و القا کننده‌ی معانی گوناگون انسانی، دینی، اجتماعی، سیاسی و مانند آن است.
چنان‌که این پیامد، تابع میل و خواست افراد آن اجتماع نبوده، بلکه از ثمرات قهری امور یاد شده است. حقایقی که از راه‌های یاد شده به افراد منتقل می­گردد، افراد را به شدت مجذوب نموده و احساسات آن‌ها را برانگیخته و در موارد بسیاری منجر به رفتار و عمل می­گردد.
قالَ امیرالمؤمنین(علیه السلام): «الْعُقُولُ أَئِمَّهُ الْأَفْکَارِ وَ الْأَفْکَارُ أَئِمَّهُ الْقُلُوبِ وَ الْقُلُوبُ أَئِمَّهُ الْحَوَاسِّ وَ الْحَوَاسُّ أَئِمَّهُ الْأَعْضَاء»ِ[6] [امام] علی(علیه السلام) فرمودند: «عقول جلودار افکار و اندیشه­اند و اندیشه­ها پیشاهنگ قلوب هستند و قلب­ها نیز رهبران حواس­اند و حواس هم اعضا را هدایت می­نمایند.»
در این حدیث شریف، امیرمؤمنان علی(علیه السلام) به نحو بسیار زیبایی میان اندیشه‌ی آدمی از یک سو و رفتار وی از سوی دیگر ارتباط برقرار می­نماید و در حقیقت، افکار را به عنوان مبانی اعمال و ریشه‌ی کردار معرفی می­فرماید.
3. بی­تردید به میزانی که انسان‌ها از راه دیدن و حواس متأثر شده و رفتارهای خود را شکل می­دهند از راه دیگر متأثر نمی­شوند. به عبارت دیگر، غالب افراد تا حقیقتی را از نزدیک مشاهده نکنند تأثیر چندانی در آن‌ها ندارد. مشاهده از نزدیک رفتارها و اماکن، تأثیر شگرفی در رفتارها و اعمال انسان­ها دارد.چنان‌که مشاهده‌ی امور ناصواب نیز به همین میزان نقش مهمی در اعمال و رفتارهای ناشایست اشخاص ایفا می­کند. بدون ­شک رؤیت از نزدیک خانه‌ی خدا تأثیری به مراتب فزون­تر از تأثیر مشاهده‌ی آن از راه سیما یا تصاویر و یا نقل ویژگی آن توسط زائران آن مکان مقدس است.
حاصل مقدمه‌های یاد شده عبارت است از، کسی که عامل پدیده‌ی بدحجابی یا بی­حجابی در سطح جامعه است در حقیقت با زبانی گویا و شفاف به نحوی که هرگز قابل تعدد برداشت و یا سوء فهم نباشد با مخاطبین خود به ویژه جنس مخالف سخن می­گوید و از آن‌جایی که مقوله‌ی بدحجابی امری ظاهری و مکشوف است و انسان­ها نیز غالباً از راه مشاهده‌ی امور حسی تحریک شده و عمل می­کنند؛ از این رو در نحوه‌ی رفتارهای عملی آن‌ها نیز به شدت تأثیر دارد.
با این بیان، کلام مُضحکی خواهد بود اگر گفته شود: «من در نحوه‌ی پوشش خود آزادم و کسی نمی‌تواند مزاحم من شود و به دیگران نیز کاری ندارم» در پاسخ می­گوییم: «اگرچه شما مدعی هستید که با کسی کاری ندارید ولی رفتار شما به شکل ناخواسته و با زبانی شفاف‌تر از زبان سر و یا حداقل همانند آن با مخاطبین سر و کار داشته و با آن‌ها سخن می­گوید.»
فعل بی­حجابی یا بدحجابی سخنش آن است؛ دیدن من و … از من هیچ اشکالی نداشته و در واقع با این کار دعوت دیگران به … از اوست. این همان چیزی است که مخاطبین خود را که غالباً از روح متوسطی برخوردارند به خود جلب نموده و آن‌ها را مشوش ساخته و محیط امن اسلامی را به فضایی آلوده و ناامن مبدل می­سازد؛ بلکه در سطحی وسیع­تر تبلیغی برای فرهنگ منحط غرب به شمار می­رود.
ممانعتی که کشورهای اروپایی مانند: فرانسه، آلمان و …، از ورود خانم­های محجبه به مدارس و دانشگاه­ها داشتند، در همین راستا می­باشد. آن‌ها دریافته‌اند رعایت پوشش اسلامی در جامعه‌ی آنان و به ویژه در مقابل قاطبه‌ی جوانان که بیش‌تر از راه مشاهده متأثر می‌شوند، خود نوعی تبلیغ فرهنگ غنی اسلام به شمار می­آید.
دین مبین اسلام برای ترویج و تقویت آموزه­های خود تنها به جنبه‌ی ایجابی آن توجه نکرده بلکه حیثیت سلبی آن را نیز مورد توجه قرار داده است. کلمه‌ی توحید-لاإله إلا الله- مشتمل بر دو حقیقت است و به دو اعتقاد اشاره دارد، نخست باور داشتن به عدم خدایان دیگر و عدم قدرت و کمال مستقل در عرض آن و دوم اذعان به وجود «الله» تبارک و تعالی به عنوان منبع هستی‌های عالم.
در مورد تربیت انسانی نیز صرفاً وجهه‌ی مثبت را به انسان تلقین نمودن کافی نیست بلکه وجوه سلبی و مضر را نیز باید از او دور کرد. در شرع مقدس اسلام، هم عمل به معروف توصیه و امر شده است و هم نهی از منکر. به همین جهت در شرع اسلام خواندن نماز، که سمبل عبادت و تجسم ارتباط با خداوند متعال است، به صورت­ها و بیان­های متعددی تأکید شده است و در بیان پیامبر گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به عنوان عمود دین، قلمداد شده است.
کعبه را به گونه­ای تدبیر نموده است که هرگز خالی از طواف ­کنندگان نباشد. اما اسلام و نبی مکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به همین مقدار بسنده نکرده بلکه توصیه­های مکرری برای دوری از معاصی و کارهایی نموده­اند که انسان را به ورطه‌ی هلاکت نزدیک می­سازد. در اسلام از یک طرف به حفظ حرمت شخص رسول­الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله) توصیه شده است؛ و از طرفی دیگر، با شخص ساب النبی برخورد جدّی می­شود. هم‌چنین به میزانی که به قرآن ارج می­نهد، بی­حرمتی به آن را نیز حرام و مرتکب آن را مستحق تعزیر می­داند.
در فقه اسلامی به ویژه فقه شیعی، توقف و زندگی در بلاد کفر یعنی کشوری که به سهولت نمی­توان شعایر دینی را در آن برقرار نمود، کشوری که اقامه‌ی نماز جمعه و جماعت به صورت رسمی در آن ممکن نیست و یا حفظ حجاب و مانند آن مقدور نیست، ماندن در آن حرام و مهاجرت از آن محل واجب است.[7] علت آن معلوم است زیرا در محلی که شعایر الهی اقامه نمی‌شود و در بسیاری موارد به صورت قهری به بی‌مبالاتی نسبت به آن نیز منجر می­گردد، در چنین شرایطی انسان مؤمن و دیندار در تدین خود ضعیف شده و جرأت ابراز ندارد و به ویژه فرزندان و نونهالان با مشاهده‌ی شعایر کفر و مشاهده نکردن شعایر دینی به صورت قهری به سمت و سوی آنان متوجه شده و دین و تدین در نزد آنان رنگ می­بازد.
آن‌گاه اگر در یک کشور اسلامی که حاکم آن مسلمان و مجری فرایض دینی به حساب می­آید، شعایر کفر و رفتارهایی که در بلاد غیراسلامی شیوع داشته و رایج است، شیوع پیدا کند، در این صورت نقض غرض الهی شده و حاکمیت حاکم اسلامی مخدوش می­گردد.
یک مادر حاذق که دغدغه‌ی سلامت فرزند را دارد، تمام همت او مصروف این نیست که فقط فرزند را با غذاهای مناسب تقویت نموده باید مراقب باشد مریضی­های احتمالی که اطراف او را فرا گرفته است فرزند او را گرفتار نسازد. اگر مادری تمام تلاش خود را معطوف نماید تا غذاهای مناسبی به فرزند خود بدهد اما در مقابل بیماری­ها از او حفاظت نکند در حقیقت او نقش مادری را به خوبی ایفا ننموده است. زیرا این دو یک هدف را دنبال می­کنند و آن عبارت است از: حفظ، رشد و بالندگی فرزند.
به همین میزان اگر حاکم اسلامی تمامی فرایض دینی را در سطح جامعه انجام دهد و از آن مراقبت نماید اما؛ نسبت به حرکت­های مسمومی که در سطح جامعه توسط شیاطین صورت می‌پذیرد، رفتارهایی که جز تضعیف آموزه­های دینی ره­آورد دیگری برای انسان ندارد، مقابله­ای نداشته باشد، چنین حاکمی در حقیقت نقش خود را نتوانسته است عملی نماید و حاکم موفقی نیست.
با توضیحی که ارایه شد معلوم می­گردد، دولت اسلامی نه تنها باید با نمادهای کفر و رفتارهایی که تبلیغ آیین غیراسلامی است، مبارزه نماید بلکه باید تفحص نموده و در صدد ریشه­کنی آن برآید و عوامل آن را بازشناسی نموده و برخورد عملی نماید.

مبحث دوم: آیات

با تأمل در آیات الهی می­توان بر ضرورت پاسداشت و حفظ پوشش اسلامی ادله­ای را اقامه نمود که به اختصار به چند آیه اشاره می­شود.
در قرآن کریم بر لزوم و ضرورت فریضه‌ی عظیم «امر به معروف و نهی از منکر» تأکیدهای فراوانی شده است، چنان که در قالب قصه‌ی اصحاب السبت نیز این مسأله و عواقب شوم ترک آن بیان شده است.[8] در فقه اسلامی به مسأله‌ی امر به معروف و نهی از منکر از دو جنبه‌ی فردی، گروهی و تشکیلاتی نگریسته شده است. در جنبه‌ی فردی، تمامی مردم موظف‌اند با فراهم بودن شرایط، به این وظیفه‌ی حیاتی همت گمارند و دیگران را به معروف و خوبی­ها، دعوت و با فساد، تباهی‌ها و زشتی­ها مبارزه کنند و از ترویج مفاسد و مناهی ممانعت به عمل آورند.
جنبه‌ی دیگر این فریضه‌ی الهی، جنبه‌ی حکومتی و تشکیلاتی است که نه تنها از دست تمامی افراد ساخته نمی­باشد؛ بلکه اقدام به بعضی از مراتب آن برای عموم مردم جایز نیست و اقدام به آن، از شئون حکومت اسلامی و تشکیلاتِ برخوردار از پشتوانه‌ی قدرت اجرایی است و افراد در صورت اذن حاکم اسلامی می­توانند عهده­دار آن شوند.

پی‌نوشت‌ها:

[1]. سوره‌ی ابراهیم، آیات 24-25.
[2]. ر.ک: سید محمدحسین، طباطبایی، المیزان، ج11، ص51-52 ذیل آیه‌ی شریفه.
[3]. قال رسول­الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): لمبارزۀ علی بن ابیطالب ع لعمربن عبدود یوم الخندق أفضل من عمل أمتی إلی یوم­القیامۀ.(بحارالأنوار، ج41، ص96، باب مهابته و شجاعته.)
[4]. سوره‌ی مطففین، آیه‌ی 14.
[5]. سوره‌ی روم، آیه‌ی 10.
[6]. بحارالانوار، ج1، چاپ دوم، مؤسسه‌ی الوفاء، بیروت، کتاب العقل و الجهل، 1403، ص96.
[7] . زین الدین بن علی، العاملی، مسالک الافهام، ج3،ص17.
[8]. در چند جای قرآن کریم به قصه‌ی اصحاب السبت اشاره شده است. در سوره‌ی اعراف آیه‌ی 163 به صورت کامل بدان پرداخته شده است: و سئلهم عن القریه التی… اصل قصه مربوط به گروه بنی‌اسراییل است که خداوند برای امتحان آنان، گروه ماهیان را در روز شنبه نمایان می­ساخت و آن‌ها را از صید آن ممنوع فرموده بود اما آنان از این فرمان سرپیچی کردند و گروهی نیز با آنان هماهنگ بوده و یا نهی از منکر نکردند و خداوند تنها گروهی را که آن‌ها را از این کار نهی کرده بودند نجات داده و سایر افراد را به غضب الهی دچار نموده است. گروهی که از فرمان الهی سرباز زدند را مسخ نموده و به شکل میمون مبدل ساخت.
* ، عضو هیأت علمی پژوهشگاه اندیشه‌ی اسلامی و دبیرخانه‌ی خبرگان رهبری

منبع:برهان

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید