دانشمندان و علمای دینی هرکدام نسبت به مقوله حجاب نظریات متفاوتی را ارائه نمودهاند و به نوبه خود در تکریم و تمکین فرهنگ حجاب زحمات بیشائبهای را در حق جامعه متحمل شدهاند و اکثرا در جهت آرامش خاطر زن و حفظ امنیت آن در بطن جامعه پوشش را به غیر از صورت و کفین لازم شمردهاند و در نحوه برخورد با مناسبات زن و مرد معیارهای مختلفی را براساس احکام دینی و شرعی برای فرهنگ پوشش جهت حفظ شنونات اسلامی و مدنی ابراز داشته است. آن سوی قضیه نیز مکاتب غربی هستند که اپوریسیون مقابل اسلام و راهبردهای اصولی آن در زمینه حجاب به شمار میروند و آنچه امروز در اقصی نقاط جهان از آن حمایت و استقبال و در گسترش آن اهتمام بعمل میآید واژهای بنام فرهنگ برهنگی است.
با توجه به جمعیت 8میلیاردی جهان فقط مسلمانان هستند که بعنوان پیروان دین اسلام از گفتمان حجاب دفاع و بصورت اعتقادی از آن حفاظت مینمایند. البته با تهاجم فرهنگی غرب و اشاعه بیفرهنگی در داخل کشورهای مسلمان شاید تأثیرات مخرب آن نیز قابل انکار نباشد و رویکردی که مسلمانان نسبت به انتقال و گسترش فرهنگ حجاب در کشورهای غیراسلامی در جهان داشتهاند نیز امری قابل پسند و تمجید است.
باید اذعان داشت که این رقابت سابقه دیرینه و عتیق دارد و تا مسئلهای بنام زندگی در دنیای مادی است طبعا این پارادوکس نیز کمرنگ که نه بل پررنگتر خواهد شد. میتوان گفت استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب مسئله حجاب و نظام حقوق زن در اسلام مدافعی جاودان را براساس معیارهای اسلامی و راهکارهایی که برای حجاب لازم است به سمع و نظر جامعه رسانده است که این امر کمک شایان توجهی را به حوزه حجاب مبنی بر ارتقاء این فرهنگ به مراتب اعلیتر میباشد و خیلی از موارد راحتی علاوه بر مقطع زمانی حال و گذشته که به شرایط زندگی مردم در زمان آینده و چگونگی ایصال و رفتار با فرهنگ حجاب را به نحو شایانی اعمال داشته است بطوریکه دیدگاه اسلام را نسبت به زن از نظر فرهنگی، سیاسی و اجتماعی با دلایل موثق و آوردن آیات معتبر و مستحکم الهی در سوره احزاب و نور برای جامعه زن مسجل نموده البته باید اضافه داشت که علما و مراجع تقلید و حتی ادبا نیز هرکدام به نوبه خود خدمات قابل توجهی را در این حوزه به عرصه ظهور رساندهاند. بدین شکل که بستر حجابی که در بطن اسلام رویش کرد از آن زمان تاکنون در گسترش آن آثار زیادی با نظرات متعادل و سازگار با معیارهای اسلامی به زیور چاپ و در اختیار جامعه مسلمانان قرار گرفته است.
به عنوان مثال میتوان به دیدگاه آموزنده عارف شهیر مولانا در ارتباط با حجاب اشاره داشت. آن طرف قضیه نیز به همین منوال در جهت تضعیف و منفعل نمودن فرهنگ حجاب تلاشهای مضاعفی انجام پذیرفته است به نحوی که فروید از متفکرین غربی میگوید که انتخاب حریم در بین زن و مرد باعث اختلالهای روانی و التهابها و محرومیت و محدودیتهای زیادی میگردد و باید قیود اجتماعی را در بطن جوامع برداشت تا انسان از نعمتی بنام آزادی غریزه بهرهمند گردد یعنی بدین منظور که محدود کردن غریزه جنسی حرص و طمع انسان را بیشتر میکند و دیگر برتراند راسل است که یکی از کتابهایش به نام «در تربیت» میگوید یکی از چیزهایی که از جمله اخلاق بیمنطقی و یا به اصطلاح «اخلاق تابو» است همین مسأله پوشانیدن عورت است وی میگوید چرا پدران و مادران مصر هستند که عورت خود را از بچهها بپوشانند این اصرار سبب تحریک حس کنجکاوی بچهها میگردد این دانشمند معتقد است که والدین اگر به کتمان شرمگاه خود اقدام نکنند در بین بچهها چنین کنجکاوی کاذبی به وجود نخواهد آمد پس والدین عورت خود را به بچهها مثلا هفته یک بار در صحرا و یا در حمام به بچهها نشان دهند تا بچهها از اول با هر چیزی که وجود دارد آشنا شوند.
جالب اینجاست که ویل دورانت درارتباط با حجاب زن نظری مغایر با راسل و فروید اعلام میدارد که در«لذات فلسفه» میگوید «آنچه بجوئیم و نیابیم عزیز و گرانبها میگردد زیبایی به قدرت میل بستگی دارد و میل با اقناع و ارضاء ضعیف و با منع و جلوگیری قوی میگردد و یا مجله زنانهای که از آلفرد هیچکاک نقل شده است که این دانشمند میگوید:«من معتقدم که زن هم باید مثل فیلمی پرهیجان و پرآنتریک باشد بدین معنی که ماهیت خود را کمتر نشان دهد و برای کشف خود ذهن و تخیل و تصور مرد را فعالتر نماید. نظر این قلم این است که براساس اعتقادات چندوجهی که در پیکره جهان نطفه بسته است و بصورت یک بچهای درآمده که در دامن مادر پرورش و نضج فکری میکند، از دیدگاه عقل که در ذات همه افراد با هر اعتقادی است باید گفت که تربیت شده را به آسانی نمیتوان تغییر داد و به رویهی نسبی و البته با اطاله زمانی نیز نیاز مبرم است و دیدگاه این قلم نیز که نشأت گرفته از معارف اسلامی و دینی است به طبع نیت مخاصمه و فرهنگ تحمیل را عرضه نمیدارد بلکه از حوزه مسالمت و پذیرش وارد میشود.
بنابراین برای روشن کردن این موضوع یعنی برهنگی و حجاب که خصومت دیرینه باهم دارند باید به عقل مراجعه کرد که اغلب روشنفکران دیروزی و امروزی غربگرا عقل را فاکتوری بسیار مهم در جهت ایجاد شگفتیهای دنیای مادی میپندارند. انسان باهرمنش و رفتاری در برابر بازدهی به کارهای بد و مشکلزا عکسالعملی مخالف نشان میدهد و چنانچه با موردی در تقلیل شخصیت انسانی مواجه گردد خودآگاه و ناخودآگاه از آن اجتناب میکند لذا در معاوضهی آبروی انسانی خود با غریزه جنسی باید مداقهی بیشتری را بعمل آورد. چراکه آبروی انسان به مانند آبی است که ریخته میشود و غریزه جنسی نیز مسبب آن است و دیگر اینکه هیچ بشری در روی زمین که خود را متفکر و باشعور بداند از فرهنگ برهنگی تبعیت نمیکند بقول استاد شهید مرتضی مطهری «اگر برهنگی حجاب است پس حیوانات متمدنترین حجاب را دارند»پس نتیجه میگیریم که فضائل اخلاقی در ذات همه انسانها وجود دارد و همین فضائل اجازه ددمنشانه فرد را نسبت به گرایش بیحجابی خواهند رساند. نکته معقولتر اینکه در هیچ برههای از زمان انسانها بصورت برهنه در بطن اجتماع ظاهر نشدهاند و هر طفلی تا آنجائیکه تاریخ سراغ دارد در بدو تولد به صورت ناخودآگاه از پوشش کمک میگیرد.
لذا نتیجهای که هم میتواند مفید واقع افتد و هم جوابی به متفکر معروف«فروید»باشد این است که هوس یک عطش روحی است که باید در حد طبیعی از آن بهره جست و چون سرکش و طغیانگر است باید همیشه افسار آن در دست نفس مطمئنه باشد و اگر در رشد و تقویت آن کوشیده شود بیتردید در رام کردن آن با مشکلات عدیدهای برخورد میکنیم و یا به تعبیری به مانند کویری تشنه است که هرگز سیراب نمیشود و یا به مانند آتشی که هرچقدر هیزم به خورد آن بدهیم اشتهایش بیشتر خواهد شد ودیگر اینکه غریزه جنسی به مانند دیگر نیازهای اولیه انسان نیست چون این نیازها اقناء و ارضاء میشوند مثلا انسان وقتی خسته است با خواب برطرف میشود وقتی گرسنه است با غذا سیر میشود وقتی عطش تشنگی دارد با آب ارضاء میگردد و یا وقتی روح غم در آن پایگاه میزند با آلات موسیقی و یا ابزار شادآور دیگر بر براندازی غم میکوشد اما شهوت اینجور نیست به عنوان مثال وقتی تاریخ را به عقب ورق میزنیم شاهان متعددی در ایران به لذت و خوشگذرانی مشغول بودهاند شاهانی از قبیل ناصرخسرو و هارونالرشید که در حرمسرای آنان هزاران زن زیبا پیدا میشده است که باز با این حال اگر چنانچه در هر نقطهای زنی زیبا پیدا میشد فیالفور درصدد برآمدند تا آن را تصاحب نمایند.
سؤال اینجاست که این افراد از لحاظ جسمی دچار مشکل نبودهاند بلکه دارای ضعف مریضی روحی بودهاند که آنهم از طریق میل جنسی انجام گرفته است. یعنی باید گفت که میل جنسی تحت هیچ شرایطی قانع نمیشود و باید همیشه در مراقبت از آن غفلت نکرد با این حال با توجه به تحقیق این قلم در بین قشر جامعه بخصوص قشر جوان موضوعی که هست اینکه این جوانان از سلب عشق و خواستههای جوانی صحبت به میان میآید که به این قشر آیندهساز باید توصیه کرد. آرامش دل تحت هر شرایطی که معنی واقعی عشق را برساند مانعی ندارد چون خواستههای واقعی هرگز آسیبپذیر نیستند. همانطوریکه استاد شهید مطهری در کتاب مسئله حجاب در صفحه 106میگوید:«عشق واقعی عمیق و متمرکز کننده نیروها و تقویت کننده نیروی تخیل و یگانه پرست است و اما هوس سطحی و پخش کننده نیروها و متمایل به تنوع کاذب و هرزه صفت است.»
پس هر عشق و یا آرزویی که جوان مطالبه میکند باید با رگهای عشق واقعی جوش بخورد و عواقب آن نیز مثمن باشد والا برای جوان جز هوسی چند روزه و سیلی از مشکلات غیرقابل جبران چیزی دیگر نمیتواند باشد و فرهنگ برهنگی نیز برای زن جوان بزرگترین صفتی را که از آن سلب میکند همان زینت پنهان و خودباور و اندوه برانگیز آنست که برای مرد طعمهای مدنظر است که قرآن به حفط آن توصیه فراوان نموده است و اما در جواب به برتراند راسل باید گفت که انسان از بدو تولد تا زمانی که به مرگ نزدیک میشود اگر شاهکار کرده باشد حداقل در اندازهی خویش آموخته است و براساس عقاید روانشناختی ساختمان فکری کودک از مواد و مصالح ابتدائی برخوردار است که با یک طوفان سهمگین همه چیز به هم میریزد و زمانی این ساختمان تکمیل میشود ودر مقابل طوفان خیلی از آسیبها مقاومت میکند که به پختگی کامل برسد.
بنابراین ستر عورت و یا آشکار نمودن آن با توجه به اینکه به قول فروید کنجکاوی کاذب در ستر عورت است آن سوی قضیه نیز که آشکار نمودن آنست دارای کنجکاویهای کاذبتر است چون وقتی در ضمیر کودک میل جنسی باشد به مرور زمان مسائل نامطبوعی را دربر خواهد داشت. اما این نظریه در ارتباط با همجنس خود یعنی زن با زن و مرد با مرد در خیلی از موارد محدودیتی نداشته و البته در غیر از ملاء عام و بر اثر ارتباطات و ایجاد دوستی و یا ارتباطات فامیلی و… انجام پذیرد و بستگی به نوع تربیت و کانون خانوادگی و روحیات فرد دارد که این چنین فرهنگی در بین جوامع مرسوم و یا به بیانی بصورت ساختاری روی آن جهت عمل کار نشده است و تا اندازهای میتوان گفت مشکلاتی را هم به همراه نداشته است ولی در نظر دکترین گفتمان حجاب توصیه نشده و نیازی هم به این روش توصیه نخواهد بود.
نکته مهم اینکه نه برهنگی امروزه و نه حجاب افراطی و فرتوت دیروز بلکه همان معیار وسطی که دین اسلام گذاشته در مقام عمل میتواند خیلی از موانع را در پیش رو بردارد و یا به تعبیری دیگر نه افراط و نه تفریط که در هیچ کاری کارگر و نتیجهبخش نبوده و نیستند که همان حد وسط و متعادلی که دین اسلام بدان اکتفا مینماید و یا همان صحبت نغز و تعلیمی مولانا که میگوید مرد و زن به مثل آب و مثل آتشی میمانند که اگر در بین آنها حریمی قائل نباشیم آب بر آتش غلبه میکند اما اگر دیگی در بین آنها حائل شود این دیگ سبب میشود تا آتش بصورت نسبی آب را گرم کند یعنی آب را ابتدا بصورت ولرم درآورده و بعد آن را داغ کرده و به جوشش میآورد و در آخر بخار شده و به هوا میرود.
یعنی مولانا حجاب را به دیگی تشبیه کرده است که این دیگ در حفظ و صیانت از آتش که زن است و هر لحظه از دست صفت چشمچران مرد در امان میباشد و یا به بیانی حجاب را محرکی میداند که از قربانی شدن زن توسط هوس سرکش مرد امتناع میکند.
نگاهی اجمالی به معایب نیستی و محاسن وجودی حجاب و تأثیر آن دو در ابعاد شخصیتی زن:
گرچه دست همبستگی کشورهای توسعه یافته که از پشتوانه مالی بهره میجوید به طرقی در فرهنگ پوشش کشورهای اسلامی تأثیراتی را برجای گذاشته است اما این تأثیرات در جهت بالندگی و سطح شخصیت و نعمت بزرگی بنام شرم و حیا در ضمیر زن نبوده بلکه خود را به عنوان تابلوئی متضرر و خسران برانگیز نشان داده است البته آنچه که مؤید این مدعاست هوش با کیاست تاریخ است که در ثبت این معضلات دریغ ننموده است لذا علت این پیامدهای مخرب را باید از چشم فرهنگ برهنگی دانست فرهنگی که در طول سالهای متمادی در اقصی نقاط جهان به طرز سهمگینی خود را آراسته و درصد گسترش هرچه بیشتر آن برآمده است. راقم این سطور چند سال پیش در یک روزنامه وضعیت بیحجابی و بیبندوباری را در کشور یونان بسیار اسفبار دیدم با توجه به شناخت کامل جوامع از تمدن عتیق یونان و خیزش علم فلسفه در این کشور چنین شرایطی در یک کشور متمدن و بافرهنگ دور از انتظار عقل است. در این روزنامه نوشته بود کشور یونان بر اثر بیحجابی و فساد اجتماعی و زنای به عنف نسبت به دختران، خود را در لیست کشورهای بیحجاب و معاند با حجاب پیدا کرده است و یکی از پیامدهای بیحجابی را در این کشور فساد اجتماعی برشمرده که آنهم بر اثر جلوگیری زنان و حتی مردان مبنی بر زاد و ولد بصورت عملهای جراحی در جهت سقط جنین و فارغ از آمیزش های منتج و استفاده از قرصهای جلوگیری عنوان داشته بود و گفته بود که این امر کشور یونان را در جهت تولید مثل با مشکلاتی مواجه کرده است و در ادامه اشاره کرده بود که دولت یونان جایزههای کلانی را برای خانوادههایی که ثمر آنها سه تا بچه باشد درنظر گرفته است.
علاوه بر این موارد با کمی تأمل میتوان در بطن تاریخ ایران این مشکلات را احساس کرد و با نگاهی به تاریخ پهلوی مطلع خواهیم شد که محمدرضا شاه مؤسسهای بنام شورای تشکلهای فرهنگی و سیاسی زنان را تشکیل میدهد و رئیس و گرداننده آن را به اشرف بانو خانم خود میسپارد که البته در کنه این شورا فقط چیزی که یافت نمیشود همان فرهنگ حجاب و توجه به حریمهای مقدس زن است و با ورق زدن تاریخ به عقب ملاحظه میکنیم که این مسئله نیز از پدرش نطفه میبندد پدری که کشف حجاب را با درآوردن جامه از تن خانم خویش به ملت ایران معرفی میکند.
لذا در طول تاریخ بیحجابی همیشه دارای معایب ویژهای بوده است و اثرات آن نیز بر کسی مستور نیست و اجتناب از این معایب میتواند به محاسن وجودی حجاب ختم شود. به عنوان مثال بهرهکشی از زن جهت منافع اقتصادی توسط مکانهایی از قبیل سینماها، کاوارهها، تیمچههای ارازل، مسافرخانهها و حتی در ملأ عام چیزی جز قربانی شدن زن و همه چیز را خلاصه کردن در رقص و رقاصی و مستانگی و خودفروختن زن مشاهده نمیگردد با این تفاسیر تخریب شخصیت زن در ابعاد مختلف را میتوان در معایب نیستی حجاب جست. چراکه زن بعنوان یک موجود محق و لازم است و در تشکیل کانون خانواده و اجتماع نقش کلیدی را بازی میکند و طبیعی است که ابعاد شخصیتی آن اعم از فرهنگی، سیاسی، اخلاقی، دینی، روحی و روانی، اقتصادی و… را در دل همین اجتماع بدست میآورد.
بنابراین بدون فاکتوری بنام حجاب و شرایطی که ذاتا در وجود زن حرصبرانگیز است بیتردید در جهت رسیدن به این ابعاد شخصیتی با معضلاتی مواجه میشود و اگر با کمی تعمق به مسئله بنگریم بطور کلی باید گفت که معایب نیستی حجاب در زوایای مختلف تأثیرات منفی را در شکلگیری شخصیت زن ایفا میکند. بعنوان مثال هر زیبایی چنانچه زیبایی خود را محدود نماید و در حفظ آن جهت نرسیدن آسیبها بکوشد، قطعاً نتیجه بخش است که تعداد اینگونه زنان در جهان دیروز و امروز که به پلههای مختلف ترقی رسیدهاند بر کسی مهجور نیست و اما عکس این قضیه نیز صادق است که بر اثر استفادهی نامشروع از زن و آنرا به عنوان یک ابزار مچالهی در دست قلمداد نمودن، بیشک جز بیاعتنایی چشم مرد و رودست بازار ناامیدی ماندن چیزدیگری نیست و البته بهرهبرداری مالی و جنسی برای صاحب ابزار عواید دیگری نخواهد داشت و آن زیبایی و متانتی که با قیمتی گرانبها خود را به بازار حراج میگذارد لذا در مجموع میتوان گفت بیحجابی در ارگانیسم زن در جهت تخریب و به یک ویرانی تبدیل کردن آن و افتادن از دید خریدار چیز دیگر نمیتواند باشد و اگر قهرمانانی در طول تاریخ در جامعه زنان شگفتی آفریدهاند و بر قلل افتخاری در بطن جامعه رسیدهاند از خصیصههایی بهره جستهاند که در بستر حجاب تربیت یافته است.
لذا با اینکه ذکر موارد فوق میتواند جوابی مبتنی بر محاسن وجودی حجاب باشد و علاوه بر این موارد محاسن وجودی حجاب میتواند مواردی از قبیل رشد و ترقی جامعه زنان در امورات مختلف، حفظ و بهرهبرداری مشروع از حقوق شخصیتی زن، ارتقاء صفت پاکی و پاکدامنی در جهت رشد فرهنگ اسلامی زن، جلوگیری از کشیدن زن به محافل فسادبرانگیز و در کل معاونت از حقوق شهروندی و اجتماعی و سیاسی زن است که امروزه میتواند در فرهنگ و منش زنان در بطن جامعه مفید باشد.
مدل سازی لباس
میتوان گفت که قدرت تحلیل بیحجابی ساده به نظر میرسد چه اینکه کشورهای بورژوا و حسابگر و ریزاندیش روز توان خود را در جهت تقلیل حجاب اعمال داشته اند. بطوریکه امروزه این مقوله به یک پروسه ناتمام تبدیل شده است علت هم این است که این کشورها با امکانات پیشرفته در اخلاق و اعتقاد معنوی جوامع مسلمان رسوخ کردهاند و دیگر اینکه جمعیت مسلمان جهان براساس آمار جهان 8/1میلیارد به شمار میآید. بنابراین راه برون رفت از این چالش فراگیر از طروق جبر مبنی بر استحالهی این فرهنگ یعنی فرهنگ برهنگی در کوتاه مدت دور از انتظار است و البته منطقی نیز به نظر نخواهد رسید. راقم این سطور در سه دهه و اندی که زندگی مینمایم و در دل جامعه فرهنگ لباس و لباسداری را تجربه کردهام. شاید دهها لباس رنگارنگ و دارای مدلهای مختلف را دیدهام که هر فردی براساس سن و انتخاب سلیقه از این لباسها استفاده نموده است.
لذا باید ابراز داشت که بشر همیشه موجودی نوگرا و متحول است و دوست دارد که از لحاظ ظاهر خود را بهتر از دیگران بیاراید و به طبع زن از این فاکتور بهرهی بیشتری را به خود اختصاص داده است. بنابراین در تغییر و تحول نوع پوشیدن لباس در نهاد جامعهی ما باید تجدیدنظر گردد و این نوع تجدیدنظر با یک حرکت و ارائه چند مدل لباس مبنی بر فرهنگسازی و استحکام و ترقی بیشتر فرهنگ حجاب تأثیرگذار است. اما هیچ قاعدهای با این شرایط در رفع این مقوله بسیط در زمانی کوتاه جوابگو نخواهد بود. چرا که رسانههای گروهی اعم از سمعی و بصری و مطبوعات روز و کتاب هایی که در زمینه بیحجابی در بین جوامع جای پای خود را باز کرده و انتشار عکسها و فیلمهای مبتذل که به صورت قاچاق وارد میشود بیگمان در تربیت غلط پوشش خانوادهها سعه صدر گذاشته است و به راحتی و یکجا هم قابل تغییر نیست و این اشاعهی فرهنگی خود را با ظاهری فریب دهنده جوامع را بخصوص جامعهی جوان را به انحراف و سقوط کشانده است و نیاز به گذشت زمان آنهم به صورت نسی را میطلبد نه مطلق. اما باید دانست که در طول تاریخ هیچ کاری برای بشر نشدنی نبوده و نیست که نیاز مبرم برای شدن انسجام فرهنگی و اعتقادی و پشتوانه مالی را مطالبه میکند و اگر در این امر به توفیقاتی دست یابیم در اصلاح بیحجابی نیز به نتایجی رسیدهایم بنابراین فرهنگ برهنگی خطرات مرگآوری را از سوی کشورهای غربی برای جوامع جهان و بخصوص جوامع مسلمان به وجود آورده است و این خطرات علاوه بر اینکه در شخصیت زنان رسوخ و تأثیر گذاشته که در ظاهر و باطن مردان نیز در جامعه مدرنیسم و پسامدرن امروزه به عینه مشاهده میگردد.
بطوریکه جوانان نیز در پوشیدن لباس از خانمها تبعیت میکنند و حتی در زینت که مربوط به زن بوده هم به این منوال عمل میشود و حتی حجاب ظاهر که شامل سرمه و خضاب و ساختگیهای ظاهری اعم از مو و ابرو و چشم از وسائل مصنوعی به مانند زنان، استفاده میشود راقم این سطور در کتاب مسئله حجاب استاد شهید مرتضی مطهری به نکتهای برخورد کردم که این روشنفکر در زمان خویش که حداکثر 40سال نیست به بیحجابی و تقلید مردان از روشهای زنانه در زمینهی حجاب صراحتاً اشاره ننموده است. البته باید اذعان داشت که روزگار دیروز با امروز دارای شرایط متفاوتی است، تا اینکه برسد به تأیید تطابق روزگار 40سال پیش با امروز و یا فردا که براساس شرایط خاص خویش رقم میخورد لذا هدف این است که ما به دنبال یک راهکار مناسب و اصولی جهت برون رفت از این بحران بیحجابی باشیم و برنامههایی مجاب را در جهت خواستههای مردم از لحاظ پوشش جایگزین نمائیم چه بسا که این طوفان فرهنگی در جهت اصلاح از سوی کشورهای متخاصم ایجاد نشده که طوفان بدنبال براندازی است. جالب اینجاست که این کشورها نسبت به پیروی و اطاعت از دستورات و ایدههای قرآنی ما اهتمام و تأمل بیشتری برای فرهنگی بهینه برای خویش مدنظر دارند و در روحیه و شمایل آنها نیز این مسئله جلوه مینماید ولی مذهب به عنوان یک معلم مجرب در انتقال ایدههای منطقی خود به دانشآموز به شکل اصولی و حساب شده عمل میکند و پرورش فکری را به سادگی نمیتوان عوض کرد. اما به قول شاعر:
مـا زنـده به آنیـم کـه آرام نگیـریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
پس باید تلاش و در حرکت مداوم جهت عدم ایستائی بود. با این حال آنچه مدنظر رسید و شاید به عنوان پیشنهاد بتواند درخور توجه باشد از نظر این قلم میتواند مدلسازی لباس باشد که چنانچه به نحو بایستهای و با پشتوانه مالی مورد وثوقی انجام گیرد طبعا تأثیرات خودش را برجای میگذارد لذا با توجه به شناخت روحیات مردم در جهت کاهش بیحجابی باید به مدلسازی پرداخت البته براساس خصومتها و اختلاف نظری که در زمینه سیاسی و فرهنگی با کشورهای غربی وجود دارد نیاز به تفقد و اهتمام فراوان است. در واقع باید گفت که همان کاری را باید به مرحله عمل برسانیم که کشورهای دیگر با بهرهگیری از ثروت و فکر خود انجام میدهند و این رجحان و برتری و تأثیری که بر کشورها از لحاظ حجاب خودی را نشان میدهد برگرفته از همان امکانات آموزشی و فنی است که البته در پشت این امکانات همان دو امتیاز برتر بنام قدرت پول و تفکر نیز جوابگو است.
لذا چون نیاز به یک استقلال و خودکفایی را باید در بطن کشور احساس نمائیم و قصد براندازی و منقطع نمودن واردات پوشاک در خارج از کشور را با خصوصیات غربی میطلبیم در داخل نیز باید سرمایهگذاریهای کلانی را در جهت تولید پوشاک با کیفیت مناسب ارائه نمائیم و از طرفی باید ارتباط را با خارج از دایره خویش مبنی بر گسترش و غلبه نمودن این فرهنگ مدلسازی در جهت تأثیر و تأثر بعمل آوریم و تنها با فیلترینگ کردن کالای وارداتی از ایجاد فضاهای آشفته و مسموم و مصدوم میتوان اقدام و به سمت آرامش حرکت کرد. به عنوان مثال در یک خانواده مذهبی و دارای اعتقادات این نوع مدلسازی چون با زمینه و روحیات آنها سازگاری بهتری دارد و در خیلی از موارد میتوان تمهیدات بهتری را در شکل نوتری ارائه دهد قطعا تأثیر بیشتری را در جهت استحکام بیشتر فرهنگ اسلامی خواهد گذاشت و در یک خانواده که در حد وسط نسبت به پوشش اسلاح، عمل میکند میتوان با بهره گرفتن از افراد مدل هایی را ارائه داد که با روحیات آنها سازگار باشد و حتی در یک خانواده که اساسا از یک فرهنگ خاص آنهم بصورت ساختاری و زایمانی تبعیت میکند به طبع تأثیر را به مرور زمان خواهد گذاشت.
چراکه بر اساس قدرت مالی و استقلال و ایجاد امکانات لازم و متنوع در یک کشور و گرایش اکثریت مردم به این فرهنگ(مدلسازی)ناخودآگاه خرده فرهنگها نیز مجبور به تسلیم و تقبل و عمل خواهند شد. لذا در نظر این قلم در یک جمعبندی کلی میتوان گفت چند چیز در جهت عملی کردن این چنین طرحهایی مدخل و مؤثر خواهد بود. یکی اینکه از رفاه و خوابهای خود زدوده و بر سختی و بیداری خود بیفزائیم دوم اینکه از مقام حرف و آنانکه قابلیت و زمینهی خلاقیت دارند، استفاده بهینه را ببریم و در مقام عمل نیز از آنانکه در کوره داغ عمل پخته شدهاند تمتع جوئیم سوم نماد گوش در جهت شنیدن حقایق نمادی کر نباشد و از ورود تقلب و مسائل غیرواقعی نماد گوش اجتناب کند چهارم اینکه جهت رسیدن به قله تصعید از بهترین راه با استعانت از بهترین فکرها عمل کنیم و پنجم از مسئولیت خود بپرسیم که آیا میتوانی به همه سئوالات مردم پاسخ مقنع و مفید بدهی و یا نه وجدان بیدار تو ناتوانی را بهتر از قدرت میپندارد و ششم ابزار و امکانات لازم را در رشتههای مختلف برای مردم جهت کسب قلهی اعتقاد بکار ببندیم که با این حرکت راه نفوذ متخاصمین را میتوان سد نمود.