سیمای جنگ در نهج البلاغه

سیمای جنگ در نهج البلاغه

نویسنده:فخر الدّین حجازى
انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالًا وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ على مرد جنگ است، و نهج البلاغه کتاب جنگ، و جنگ ناموس خدا است و تبلور ایمان است، زیرا کفر به طاغوت مقدّمه ایمان به اللّه است، و تا طاغوت تکفیر نشود و در خاک نابودى پوشانده نشود، ایمان به اللّه استقرار نیابد.
پس على (علیه السلام) که نخستین مؤمن است و نخستین مسلم، نیز نخستین کافر است به طاغوت، و لازمه کفر به طاغوت نابودى آن است.
على (علیه السلام) در اندیشه‌اش و در سخن و عملش جنگ مى‌جوشد. او گاهى جهادش، جهاد دعوت است و تربیت و حکومت براى کفر به طاغوت در پهنه فرهنگ، و گاهى جهادش کشتار است و قتال است هم بیرحمانه و هم سرسختانه، زیرا خدا به او فرموده است که رأفت به طاغوت در دین اللّه نیست.
على نه آنکه سردارى باشد از سرباز، جدا. یا زاویه نشسته‌اى که دیگران را به معرکه فرستد، که خودش پیشتاز است و پیش آهنگ. هم در سنین کوچکى از چنگش خون مى‌چکد، در بدر و احد و خندق، و هم در کهنسالى در لیله الهریر شمشیرش تا پایان سپاه زبانه مى‌زند، و از دستش بر قبضه تیغش خون مى‌چکد و على در روح پیروانش تجلّى دارد، هر کس مجاهد است و عارف است و جنگ آور و در راه خدا است، برخاسته از مکتب اوست.
امّا جنگ در نهج البلاغه داراى خصیصه فى سبیل اللّه است، همچنان که از قرآن بر مى‌خیزد، عباد صالح، انسانهاى آرزومند و مستعد، راهى راه خدایند در صیرورت تکامل، امّا در برابر این رهروان حقّ، رهزنانى بر مى‌خیزند تا راه را بر مؤمنان ببندند، و کاروان را به غارت کشند و توقّف بخشند. اینجا است که نبرد با اهریمن راهزن و فریفته کفر به طاغوت، ایجاب مى‌کند که تا راهنمایان راهگشا نیز باشند و آنرا که رهزن است و ره بند، در خون کشند.
پس جهاد در اسلام، فى سبیل اللّه است، همچنان که دیگر فرائض و دیگر حرکتها در صیرورت الهى که «الى اللّه المصیر».
جهاد را على (علیه السلام) دروازه‌اى میداند بسوى بهشت. نزدیکى به خدا و درک فیض حضور ربّانى که آخرین پرواز در معراج امّت بسوى سدره المنتهى و خلوتگاه راز حق. پس آن کس که پیراهن سرخ جنگ مى‌پوشد و سینه به سلاح دژخیم مى‌سپارد، آن کسى است که دروازه قرب برویش گشوده مى‌شود. امّا این جهادگر باید ولّى خدا باشد، بلکه برتر، خاصه‌اى از اولیاء حق، انّ الجهاد باب من ابواب الجنّه، فتحه اللّه لخاصّه اولیائه اولیاء جهادگران، اولیاء خدایند بل برتر، که خاصّان اولیاء، پیامبران جهادگرند که پیوند با منشأ وحى دارند، و امامان مجاهدند که مفطورند به فطرت حق و ممتازند به عصمت. امّا گاه مى‌نگریم برهنه پایانى را که مکتبى ندیده‌اند، و مراحلى نپیموده‌اند، گمنامانى هستند که دروازه بهشت برویشان باز مى‌شود و در ردیف خاصان اولیاء حق‌اند، یعنى درس ناخواندگان و پاى برهنگان و گمنامانى که مراحلى از فلسفه یا عرفان نپیموده‌اند، آنسان برخاستند که به استواى خاصّت اولیاء بالا مى‌روند و دروازه قرب حقّ، برویشان باز مى‌شود واین نمایش سترگ امروز در این سرزمین پدیدار است، اگر خواهید هم دروازه بهشت را مى‌توانید بنگرید و هم خاصان اولیاء خدا را که در زمان ظهور نهج البلاغه، چنین نمایشگاهى چون امروز پدید نیامده است. روستا زادگان درس ناخوانده، آنان که از خانه‌هاى فقیران برخاسته‌اند شعله‌هائى هستند از قبس شجره اللّه، همان شجره‌اى که بر موسى (علیه السلام) درخشید. امروز این زبانه در تاریکستان کفر طاغوتى شعله مى‌زند و راه بهشت را به روى انسان مى‌گشاید.
در جبهه بنگرید، همین امروز که اینسان آرام نشسته‌اید خواص اولیاء خدا به صورت نوجوانانى هستند که دروازه قرب، برویشان باز است و این نمایش پس از کربلا، زیباترین نمایشى است در این روزگار «و هو لباس التّقوى» خواص اولیاء خدا این پیراهن بهشتى را که کسوت پارسائى است بر تن دارند.
تا دامن مادر پاک نباشد، تا قلب پدر درخشش ایمان نیابد، تا فرزند در سرچشمه پرهیزکارى، شستشو نکند، به مقام والاى جهادگرى عروج نخواهد کرد.
دژ مستحکم جهاد است که امّت را در خویش نگه میدارد، و این زره آهنین جهاد است که اجتماع اسلامى را از نفوذ طاغوتیان مصون نگه میدارد. امّتى که در منطقش و مکتبش، جهاد نباشد، او هرگز زره آهنین مصونیت خدائى را بر تن نخواهد داشت، چنانکه در چهارده قرن، ملّت مسلم چون نتوانست جهاد کند، آنسان در فشار طاغوتیان بود، و امروز که این پیراهن سرخ را پوشیده است، خداى هم زره آهن مصونیت بر اندامش راست کرده و او را در حصن توحید نگه داشته است. جهاد، سپر محکمى است که در پشت آن از تیر باران حوادث و آختن تیغ‌هاى جنایت محفوظ مى‌ماند، و ما امروز این سپر بلا را در میهن اسلامى خویش مى‌نگریم که هزاران تیرانداز و تیغ زن دژخیمان طاغوت به سوى این ملّت حمله مى‌برند، امّا این سپر که خداى بر سر این امّت نهاده، جانشان را از خطر حفظ میکند.
آن کس که از جهاد روى برگرداند، خداى لباس خوارى بر تنش مى‌پوشاند.
امروز ببینید، اجتماع اسلامى جهان، چرا دچار ذلّت است، چون از جهاد رو برگردانیده است و اگر به جهاد روى آورد، به عزّت خواهد رسید. و ما که ساعات آخرى را مى‌گذرانیم که به پیروزى قاطع برسیم و به دنیا جلوه جهاد را نشان دهیم، از زبان على (علیه السلام) مرد جنگ، مرد حکومت، مرد نماز، مرد شرف و زکات، به همه مسلمانها اعلام مى‌کنیم که این لباس ذلّ از تن برآورید و پیراهن سرخ جهاد بر اندام راست کنید و به کفر طاغوت بپردازید که امروز طاغوت بر اسلامیان حاکم است، طاغوتیانى که در دو جبهه‌اند و در یک منهج‌اند و باید این قیام در امّت مسلم پدید آید تا لباس جهاد در پوشند و سپر حمایت خداى را بر سر گیرند.
ملّتى که نمى‌جنگد، کوچک مى‌شود و خوار لقمه‌اى در دهان فراخ جهانخواران گرفتار حماقت.
این حماقتى که امروز بعضى از سران کشورهاى اسلامى به آن دچار شده‌اند همان ذلّتى که انتقام خدا آنها را به آن گرفتار کرده است.
على (علیه السلام) فریاد مى‌زند «بجنگید با کافران قبل از این که آنها با شما بجنگند».
33 سال پیش بود که کافران، فلسطین عزیز را اشغال کردند.
چرا پیش از آنکه این دشنه را بر جگر مسلمین وارد کنند، مسلمین برنخاستند و اکنون که این اهریمن بر اجتماع مسلمین مى‌تازد، به جاى این که با او به غزا پردازند، او را به رسمیّت مى‌شناسند. این درد است براى امّت مسلم که بعضى سران مزدور آنها با کفر محض جهانى دست مودّت دهند و با اسلام ممثّل در جهاد و انقلاب به جنگ پردازند امروز مسلمانان در خوارى بسر مى‌برند، زیرا دشمن در درون خانه‌شان جا کرده و تا برنخیزند دشمن را از خانه بیرون نرانند.
دچار خفّت، نکبت، زیان و خسرانند، بنگرید پیروان على (علیه السلام) را، آنانکه جهاد را از نهج البلاغه على (علیه السلام) آموخته‌اند و از قرآن منزل کریم، چگونه دشمن را از خانه خویش بیرون مى‌ریزند، این رشادتها نمونه ایمان مردمى است که على را قائد خویش در ایمان و در کفر به طاغوت مى‌دانند، و گام به گام از قدمهاى‌مقدّسش پیروى مى‌کنند، و بدانسان که اکنون دشمن از این سرزمین رانده شده و تمام قدرتها در برابر جلوه‌هاى خورشید جهاد مردم ما خیره مانده‌اند، این سخن على (علیه السلام) است که نگذارید دشمن در درون خانه شما آشیان کند، خانه ما تنها ایران نیست، ما ایران را از وجود دشمن تطهیر کرده‌ایم ولى هر جا بانگ توحید بلند است خانه ما است و جنگجویان ما دشمن را از آن خانه بیرون خواهند راند تا همه جهان اسلام از وجود طاغوت تطهیر شود، و طاغوت تکفیر شود و در خاک دفن گردد، همچنان که در مرزهاى ما گورستانهائى براى تدفین عوامل طاغوت مشهود است.
این سخن على (علیه السلام) زیباترین سخنى است که هیچ جنگاور، چنین سخن نگفته زیرا جنگاوران تاریخ، ناحکیمند، و حکیمان تاریخ، ناجنگاور. و این تنها على (علیه السلام) است که هم حکیم است، هم جنگاور است، هم پارسا است و هم عارف است، ولى او مى‌گوید: «فالموت فى حیاتکم مقهورین» اگر شما در زندگى مرده باشید، حیات انسانى، زندگى آزادى، شرف و کرامت بشرى در شما نباشد، شکست خوردگانید. امّا اگر جان دهید و جان بخشید، جان فروشید تا مکتب خویش احیاء کنید، اگر چه سر بر خاک خونین بیفکنید شما پیروزید و من مفهوم این سخن على (علیه السلام) را در یک عینیّت روشن به نظر در آوردم.
در اهواز، دو تالار وجود داشت. یک تالار، خاص مردگان زنده و تالار دیگر، خاص زندگان مرده. یعنى سالنى بود اسیران عراقى در آن بودند، اینان مردگان زنده بودند و در جاى دیگر شهیدان را دیدیم که زندگان مرده بودند.
این سخن على (علیه السلام) است: آنانکه هویّت خویش از کف داده‌اند، آنانکه فاقد حیثیت انسانى‌اند، به ظاهر پیکرى زنده دارند ولى روحشان مرده است. اسیرانى در بند، سرافکنده، شرمسار، خجل، مغلوب و منکوب، امّا آن سوى، شهیدانى بر خاک خفته ولى‌دیدگانشان باز بر افق حیات، ولى درخشش تبسّم پیروزى بر دندانهاى سفیدشان متجلّى.
این سخن على (علیه السلام) است که پس از چهارده قرن پیروان على (علیه السلام) به آن عینیّت مى‌بخشند و عملا آنرا تفسیر مى‌کنند. على (علیه السلام) مى‌گوید: در نبرد صدق باید مجاهد صادق باشد «کونوا مع الصادقین» و على (علیه السلام) خود صادق است و راست و راستین است و ارتش او نیز صدق دارد، صدقى را که خداى میداند. (چون خداى راستى ما را در اندیشه و نیّت، در عمل و اخلاق نگریست بر دشمنان ما واژگونى و شکست را فرو فرستاد، و بر ما نصر را و فتح را، تا آنجا که اسلام استقرار یافت).
پس مجاهد باید راستین باشد، در راستاى خطّى که او را بسوى خداى مى‌برد و در این سبیل اللّه هیچ اعوجاجى و انحرافى مشهود نیست. پس شرط جهاد صدق است، و اگر جهاد با صدق همراه باشد، پیروزیش محتوم است، مسجّل و محقّق.
و امروز مى‌نگریم صدق جهادگران اسلامى را که درس جنگ را از نهج البلاغه، آموخته‌اند که چگونه با صدق خویش در مسیر جهاد پاى فشرده‌اند و خداوند چون صدقشان را دید و نیازشان را و نمازشان را در سنگرشان و نگاهشان را به آسمان و ضربان قلبشان را به عشق خدا پى برد، بر دشمنانشان واژگونى و سرنگونى را فرو فرستاد و نصر را بر همین جوانان پا برهنه‌اى که خداى آنان را بر استاى اولیاء خاصّش قرار داد.
این را بگویم که پیروزیى که امروز بدست مجاهدان اسلام آمده است در و همراهش یک پیروزى سیاسى عظیم نیز حاصل آمده است که بزودى اثراتش را مى‌نگرید و من با این که نباید بگویم براى شادمانى شما یک گوشه از آن پرده را کنار مى‌زنم و آن این که سه روز پیش یکى پیغام داد که من اشتباه کردم که با جمهورى اسلامى در افتادم و خیانتکاران را پناه دادم و اکنون به حقّانیت این جمهورى عارفم و براى جبران اشتباهم حاضر به هر اقدام هستم.
پیام دیگرى از ناحیه شیخ نشینان که: ما صدّام را برمیداریم و همه غرامت را نیز مى‌پردازیم، شما جنگ را در مرز متوقّف کنید.
این دلیل عظمتى است که جهادگران ما آنرا احراز کرده‌اند. امّا بنگرید که على (علیه السلام) چگونه سخن مى‌گوید: «و صلوا السیوف بالخطا» (اگر شمشیرتان کوتاه است، با قدمتان کوتاهى شمشیر را جبران کنید).
عجیب است این سخن. جلوتر بروید، امروز این استراتژى را، رزمندگان ما به دنیا نشان داده‌اند. چون دنیا همیشه روى «سیف» حساب میکرد، روى «شمشیر» یعنى ابزار جنگ.
چه شمشیر آن زمان و چه سلاح‌هاى پیچیده این زمان. على (علیه السلام) مى‌گوید: اگر سلاحتان کم است و کوتاه، با قدمتان آنرا جبران کنید یعنى با ایمان بجنگید، کمبود اسلحه را با عشق به خدا جبران کنید.
ما این چنین کردیم، ما شمشیرمان کوتاه بود، شمشیر دشمن خیلى دراز بود و خیلى پرتوان. شیعیان على (علیه السلام) درس جنگ را از نهج البلاغه آموختند، کوتاهى شمشیر را با گامشان جبران کردند و کمى اسلحه را با ایمانشان. ببینید خبرگزاریهاى دنیا همه گفته‌اند که در ایران مجاهدان کم سال، جوانانى هستند که با عشق به ایمان بر دشمن یورش مى‌برند و خطوط دشمن را درهم مى‌کوبند.
خود خبرگزاریها، خبرنگارانشان آمدند جبهه جنگ را دیدند که چگونه این جوانان برخاستند. اگر تانک (تى 72) نداشتند قدم داشتند، اگر رادار پرنده آسمانى آمریکا را نداشتند (اى واکس) نداشتند، چشمانشان آن چنان از زیر کلاه خود مى‌درخشد که موج هر سلاح فیزیکى را درهم مى‌کوبد و این قدمها بود که کمبود سلاح را جبران کرد و این پیروزى را بوجود آورد.
جهادگر مؤمن، کافر به طاغوت که نبردش به اذن اللّه است، اللّه او را مى‌نگرد، در صلواتش و در نسکش و در محیایش و در مماتش و در جنگش و در خونش و در پیروزیش و در شکستش.
آنها چه هدف دارند طاغوتیان مى‌جنگند براى غارت و براى قتل و براى نابودى شرف انسانى، (و عساکر الموحّدین) مى‌جنگند براى استقرار حکومت خدا و ایجاد قسط و عدل الهى. پس جهادگران، بدانید که دیدگان اللّه ناظر شماست و امام همراه شماست، پس ارتشى که خداى آنرا مى‌نگرد و در هر لحظه حمایتش مى‌کند و پیشاپیش، در حرکت است، چنان ارتشى هرگز دچار شکست نمى‌شود هیچگاه ارتش ما عقب ننشسته‌اند، اگر ضربه خورده است از آن جهت بوده‌است که بیشتر از حد، بیشتر از برنامه پیش رفته است. اگر شهیدانى بر خاک افتاده‌اند براى کرّ است نه براى فرّ. همچون على (علیه السلام) کرّار غیر فرّار بوده‌اند.
آنان که از میدان نبرد مى‌گریزند فراز از «زحف» (معصیت کبیره) را مرتکب مى‌شوند، براى آیندگان، ننگها به میراث مى‌گذارند و آتش دوزخ را براى خویش تهیّه مى‌کنند.
باید جهادگر صدّیق، همیشه مشتاق باشد که این روح به پاکیزگى و آرامى از جانش پرواز کند.
یکى از بزرگترین مقامات خارجى مى‌گوید: اینها «رزمندگان» کلمه‌اى یاد گرفته‌اند به نام شهادت که با آن نام، پیروز مى‌شوند ولى در هیچ فرهنگى کلمه‌اى بنام شهادت وجود ندارد، فقط در مسیحیّت به نام مرگ مقدّس است آنهم که در جلباب رهبانیّت مدفون شده است.

مطالب مشابه

یک دیدگاه

  1. عليرضا هوشمند جانباز و خادم ايثارگران اهواز
    1394-04-27 در 11:06 - پاسخ

    ماه رمضان، ماه عبادت، ماه نزول قرآن، ماه ذکرخدا به پایان رسید. خوشا بر آنان که در این ماه مبارک توشه‌ای از تقوی برگرفتند و خانه آخرت خویش را آباد کردند. همان بندگان مؤمنی که با روزه‌داری، تلاوت قرآن و اقامه‌ی نماز همراه و هم‌نفسشان در این ایام مبارک بود. امیدواریم خداوند منان به کرم بی‌منتهای خود ما را در زمره‌ی این بندگان خالص قرار دهد. حلول عید سعید فطر، نماد برجسته رهایی از قیود مادی و عروج در فضای رحمت و آرامش الهی را به همه بزرگواران در عرصه نشر فرهنگ دین و فرهنگ ایثار و شهادت و جامعه ایثارگران دفاع مقدس تبریک عرض نموده و استمرار خالصانه بندگی پروردگار متعال و مهربانی و همدردی با بندگان پروردگار را مسئلت دارم.

    انشاءالله که لطافت روح و سر زندگی دل و پرهیز از گناه، به یمن مداومت بر ذکر پروردگار منان و پیروی از سنت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم در لحظه لحظه حیات و گوشه گوشه وجودمان جاری و ساری گردد. چرا که بی تردید سعادت و سرافرازی ابدی از آن کسانی است که همه عمر چون ایام این ماه عزیز، اندیشه عبادت پروردگار منان دارند و خدمتگزاری و مهربانی به خلق او.

    عید فطر روز تولد دوباره انسان و فصل تازه شکفتن ایمان در روح و جان های پاک و بیدار است. عید فطر، عید فطرتهای روشنی می باشد که پس از گذشت ماه مبارک رمضان در نخستین روز ماه شوال اجر و پاداش خود را تنها در قرب الهی جستجو می کنند. روزی است که انسان به فطرت پاک خود باز می‏گردد و به شکرانه این نعمت بزرگ و بی کران، به ستایش باری تعالی پرداخته و زنگار گناه را از آئینه روشن قلب و جان می زداید.

    عید فطر به راستی که روز عزیز و خجسته ای است، روزى است که خداوند آن را از میان دیگر روزها بر گزیده است و به بندگان ناچیزش اجازه داده تا در این روز نزد حضرت او گرد آیند و بر خوان کرم او بنشینند و ادب بندگى بجاى آورند.

    اینجانب، با آرزوی قبولی طاعات و عبادات در ماه مبارک رمضان و تبریک عید بزرگ سعید فطر و جشن پیروزی بر شیاطین درون و برون به همه مردم نجیب و شریف ، از خداوند متعال، رستگاری و عزت و کرامت همگان را مسئلت می نمایم و ضمن تبریک این عید فرخنده، از درگاه خداوند بزرگ مسئلت می‌نمایم تا همگی ما را در راه تلاش برای پیشرفت کشوریاری نموده و در راه رسیدن به این هدف یاری مان نماید.

دیدگاهتان را ثبت کنید