وضعیت شیعیان در آستانه تولد امام زمان(عج)

وضعیت شیعیان در آستانه تولد امام زمان(عج)

برای آشنایی بیشتر با اوضاع فرهنگی و سیاسی شیعیان در هنگام تولد امام زمان (عج) لازم است نگاهی هرچند کوتاه به وضعیت دوران حضرت امام حسن عسکری – علیه السلام – داشته باشیم.
دوران امامت آن حضرت همزمان بود با خلافت سه نفر از خلفای عباسی، که به ترتیب عبارت اند از: المعتز بالله، المهتدی بالله و المعتمد بالله.[1] حاکمان عباسی از هر راه ممکن، آن حضرت را زیرنظر داشتند و کنترل می کردند. آنان شنیده بودند که امام مهدی – عجل الله تعالی فرجه الشریف- فرزند امام عسکری – علیه السلام – است؛ از این رو، می کوشیدند تا به آن حضرت دسترسی پیدا کنند و او را به قتل برسانند؛ به همین جهت، امام حسن عسکری – علیه السلام – ولادت حضرت مهدی (عج) را مخفی کرده بود و غیر از نزدیکان آن حضرت، دیگران افتخار زیارت آن امام را پیدا نکردند.[2] فشار و اختناق سیاسی چنان بالا می گیرد که امام – علیه السلام – به ناچار باید هفته ای دوبار در روزهای دوشنبه و پنج شنبه در دارالخلافه حضور پیدا می کرد؛[3] معتزّ عباسی به اندازه ای از نفوذ امام حسن عسکری – علیه السلام – نگران بود که به تحت نظر داشتن آن امام نیز بسنده نکرد و حضرت را با ابوهاشم جعفری و گروهی از طالبیون زندانی کرد.[4] ستم عباسیان تنها به امام حسن عسکری – علیه السلام – محدود نمی شد؛ آنان علیه شیعیان و دوستان آن حضرت نیز از هیچ ستمی دریغ نمی کردند و از هرگونه حرکت فرهنگی، سیاسی و غیره شیعیان جلوگیری می کردند. برای روشن شدن هرچه بیش تر مطلب، بحث را در دو بخش جداگانه پی می گیریم: 1. وضعیت سیاسی شیعیان. 2. وضعیت فرهنگی شیعیان.
بخش اول: وضعیت سیاسی شیعیان
انواع فشارهای سیاسی در این مقطع از زمان، در موارد زیر قابل پیگیری است:
الف) زندانیان و فراریان شیعه؛ از جمله زندانیان، ابوهاشم جعفری است. وی چنین می گوید: در نامه ای از ناراحتی های زندان به امام حسن عسکری – علیه السلام – شکایت کردم؛ امام در جواب به من نوشت: امروز در منزلِ خود نماز خواهی خواند.[5] وی در جای دیگری اظهار کرده است: با امام حسن عسکری – علیه السلام – در حبس مهتدی بن واثق بودیم؛ حضرت به من فرمود: این جنایتکار قصد کرده است که امشب با خواست خدا بازی کند (کنایه از این که اراده کرده است که ما را بکشد) ؛ ولی عمر او کفاف نمی دهد و به زودی صاحب فرزندی خواهم شد. فردای آن شب ترک ها به او حمله کردند و او را به قتل رساندند و خدا ما را به سلامت نگاه داشت.[6] هم چنین او می گوید: من با گروهی در زندان بودم که امام حسن عسکری – علیه السلام – را به زندان آوردند، مأمور مراقب آن حضرت، صالح بن وصیف بود. یکی از هم زندانی ها، مردی جمحی بود که ادعا می کرد، علوی است. امام – علیه السلام – روی به ما کرد و فرمود:
اگر نبود در میان شما کسی که از شما نیست، شما را آگاه می کردم که چه زمان خداوند، اسباب نجات شما را فراهم خواهد کرد.
امام با این کلام به آن مرد اشاره کرد و او از جمع ما بیرون رفت. امام فرمود:
این مرد از شما نیست؛ از او برحذر باشید. در بین لباس های خود نوشته ای دارد که همه ی گفته ها و اسرار شما را برای خلیفه می رساند.
یکی از زندانیان به سراغ او رفت و لباس هایش را بازرسی کرد و آن نوشته را پیدا کرد؛ او نوشته بود، که این جمع قصد دارند، زندان را سوراخ کرده و فرار کنند.[7] نکته ی قابل توجه در این روایتِ تاریخی این است که، اختناق و فشار سیاسی به اندازه ای بود که شیعیان در زندان هم از دست ماموران اطلاعاتی خلیفه در امان نبودند و مذاکرات آنان در محیط زندان نیز به حکومت گزارش داده می شد.
حضرت عبدالعظیم حسنی یکی از فراریان شیعه است. احمد بن محمد بن خالد برقی می گوید: «عبدالعظیم حسنی، از دستِ حکومت فرار کرد و وارد ری شد و درمنزل یکی از شیعیان در سردابی ساکن شد. در همان سرداب خدا را عبادت می کرد؛ روزها روزه بود و شب ها را به شب زنده داری و تهجّد می گذراند و مخفیانه از آنجا بیرون می آمد و قبری را که امروزه روبه روی قبر خود اوست زیارت می کرد. تنها محل امن برای او، همان سرداب بود».[8] ب) دشمنی ها با شیعه؛ فشارهای گوناگونی که در زمان کوتاه امامت حضرت امام حسن عسکری – علیه السلام – بر شیعیان وارد شد، صفحات تاریخ را پر کرده است. موارد زیر نمونه هایی از آن است:
1. علی بن محمد بن زیاد می گوید: توقیعی از امام ابومحمد – علیه السلام – (به این مضمون) به دستم رسید: کنج عزلت پیشه کن و خانه نشین باش؛ چون فتنه ای در انتظار توست… دیری نگذشت که به سبب سخن چینی تحت تعقیب قرار گرفت و جایزه ی صدهزار درهمی برای کسی که مرا را پیدا کند، تعیین شد.[9] 2. یکی از شیعیان نامه ای به حضور آن حضرت فرستاد: شنیده ام که مهتدی، شیعیان شما را تهدید کرده و گفته است: آنان را از روی زمین بر می دارم؛ امام – علیه السلام – در جواب نوشت: عمر او کوتاه تر از آن است که بتواند تهدیدش را عملی کند، از امروز تا پنج روز بشمار؛ او روز ششم با ذلت و خواری کشته می شود.[10] ج) شهدای شیعه؛ آمار شیعیان و علویانی که در این مقطع از تاریخ به دست عباسیان به فیض شهادت نائل شده اند کم نیست، از جمله:
1. موسی بن عبدالله بن موسی؛ از نوادگان امام حسن مجتبی – علیه السلام – است. او مردی عالم و نیکوکار بود و از جمله ی راویان به شمار می رفت. در سال 256 هـ. ق در زباله به دستِ سعید بن حاجب با زهر به شهادت رسید. سعید سر او را جدا کرد و برای مهتدی عباسی برد.[11] 2. جعفر بن اسحاق بن موسی بن جعفر بن الصادق (علیهم السلام) ؛ سعید بن حاجب، او را در بصره به شهادت رساند و در همان جا دفن شد؛ وی در روز شهادت سی و دو سال داشت.[12] بخش دوم: وضعیت فرهنگی شیعیان
با همه محدودیت ها و سختگیری هایی که عباسیان برای گوشه نشین کردن امام – علیه السلام – و شیعیان به کار گرفته و فشارهای مختلف سیاسی که از ناحیه ی آنان بر شیعه وارد شد، گروهی از دانشمندان و راویان از خرمن فضیلت و دریای بی کران علوم آن حضرت بهره می گرفتند و برخی از آنان صاحب تألیفاتی در فنون گوناگون بوده اند و احادیثی را از امام – علیه السلام – نقل کرده اند؛ از جمله ی آنان:
1. احمد بن ابراهیم بن اسماعیل؛ کاتب، ندیم، بزرگ اهل لغت و از باشخصیت ترین آنان است. او یکی از اصحاب خاص امام هادی و امام عسکری (علیهم السلام) است؛ تألیفاتی دارد که نمونه ای از این کتاب ها را می توان نام برد: أسماء الجبال و المیاه والأودیه، اشعار ابن مّره بن همام و نوادر الاعراب.[13] 2. داوود بن قاسم؛ او همان ابوهاشم جعفری است، که از فرزانگان اسلام و یکی از شاخص ترین چهره های عقیدتی به شمار می رود. در نزد امامان معصوم (علیهم السلام) دارای منزلتی خاص است؛[14] وی امام رضا، امام جواد، امام هادی، امام عسکری و صاحب الامر (علیهم السلام) را ملاقات کرده است و از همه ی آنان روایت دارد. او مردی پارسا، عابد، عالم و عامل بود و کسی از خاندان ابوطالب در آن دوران از جهت علو نسب، همتای او نبود.[15] 3. عبدالله بن حسین قطربلی؛ او نیز از اصحاب خاص امام حسن عسکری – علیه السلام – است و از چهره های سرشناس ادب به شمار می رود. کتابی نیز در بحث تاریخ دارد.[16] 4. فضل بن شاذان؛ وی از جهت ثمره ی کار و تألیف کتاب در صف مقدم علمای زمان خود بود و در فنون گوناگون دارای تألیف است؛ بعضی گفته اند: دارای یکصد و شصت کتاب است؛[17] برخی از تألیفات او نزد امام حسن عسکری – علیه السلام – مقبول واقع شده است و امام عمل به آن را روا شمرده و فرموده است:
هذا صحیح ینبغی أن یعمل به؛ این کتاب صحیح است و سزاوار است که به آن عمل شود.[18] در موردی دیگر، امام به یکی از کتاب های وی نظر افکند و برای او طلب مغفرت کرد و فرمود:
أغبط اهل خراسان بمکان الفضل بن شاذان و کونه بین أظهرهم؛ خوشحالم که فضل بن شاذان با آن مقام، در میان مردم خراسان است.[19] از آنچه که بیان شد، این نتیجه به دست می آید: با همه سختگیری هایی که بنی عباس نسبت به امام عسکری – علیه السلام – و شیعیان آن حضرت روا داشتند، نتوانستند جلو نشر معارف و فرهنگ ناب اسلام و فضائل اهل بیت – علیهم السلام- را بگیرند. و هرکدام از شاگردان آن حضرت، پس از بهره گیری و خوشه چینی از خرمن علوم آن امام، در گوشه ای از جهان اسلام مشعلی پرفروغ برای نشر اندیشه و معارف اهل بیت – علیهم السلام- به شمار می آمدند؛ آنان همچون ستارگانی در آسمان تشیع می درخشیدند و شیعیان را در ظلمت ستم و گمراهی عباسیان که قصد کرده بودند، روز روشن را همانند شب، تاریک جلوه دهند، راهنمایی می کردند.


[1]. مهدى پیشوایى، سیره ى پیشوایان، ص 616.
[2]. اربلى، کشف الغمّه، ج 2، ص 412؛ شیخ مفید، الارشاد، ج 11، ص 336 و ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 422.
[3]. شیخ طوسى، کتاب الغیبه، ص 215.
[4]. طبرسى، اعلام الورى، ج 2، ص 140.
[5]. طبرسى، همان، ص 140؛ اربلى، همان، ص 412؛ کلینى، کافى، ج 1، ص 508، ح 10؛ مسعودى، اثبات الوصیه، ص 263 ـ 264؛ شیخ طوسى، الثاقب فى المناقب، ص 576، ح 10.
[6]. راوندى، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 431، ح 9 و مسعودى، همان، ص 268.
[7]. شیخ طوسى، همان، ص 577، ح 11؛ راوندى، همان، ج 2، ص 682، ح 1 و اربلى، همان، ج 2، ص 432.
[8]. نجاشى، رجال النجاشى، ج 2، ص 66 ، ش 651.
[9]. اربلى، همان، ج 2، ص 417.
[10]. مسعودى، همان، ص 265؛ کلینى، همان، ج1، ص 510، ح 16 و اربلى، همان، ج 2، ص 414.
[11]. ابن فندق، لباب الأنساب، ج 1، ص 419؛ ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبین، ص 437 ـ 438 و مسعودى، مروج الذهب، ج 4، ص 181.
[12]. ابن فندق، همان و ابوالفرج اصفهانى، همان.
[13]. نجاشى، همان، ج 1، ص 237، ش 228.
[14]. همان، ص 362، ش 409.
[15]. شیخ عباس قمى، الکنى و الالقاب، ج 1، ص 174.
[16]. نجاشى، همان، ج 2، ص 36، ش 606.
[17]. شیخ طوسى، اختیار معرفه الرجال و رجال الکشى، ج 2، ص 822.
[18]. شیخ طوسى، همان، ص 818.
[19]. همان، ص 820.
رسول رضوی – مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید