ادله جامعیت و جاودانگی قرآن کریم در نهج البلاغه(1)

ادله جامعیت و جاودانگی قرآن کریم در نهج البلاغه(1)

جامعیت قرآن از نگاه نهج‌البلاغه
جامعیت و جاودانگی قرآن کریم از مهمترین مباحث زیر بنایی، جهت‌شناخت این کتاب الهی و یکی از موضوعات بحث‌انگیز امروزی است. قطعا تشریح و بررسی دقیق و عمیق این موضوع می‌تواند بر ادعاهای پوچ در این زمینه خط بطلان کشد.
در پرتو مساله جامعیت، موضوع وجود تمامی علوم مختلف در قرآن که از نظریه‌های افراطی به شمار می‌آید حجیت قرآن کریم و نظریه اهل حدیث در این باره و نقد و بررسی این دیدگاه مورد بحث قرار می‌گیرد.
نهج البلاغه، اخوالقرآن و بهترین و نابترین منبعی است که می‌تواند ره پویان طریق را در شناخت صحیح و حقیقی قرآن مجید یاری دهد.
در نگاه امیرمؤمنان علی علیه السلام، قرآن نسخه‌ای جامع و جاودانی است که از نیازهای بشر برای رسیدن به سرمنزل سعادت و کمال، فروگذار نکرده است. حضرت در موارد گوناگون و به شیوه‌های زیبا و حکیمانه به ترسیم این ویژگی پرداخته است ; در یکی از خطبه‌های نهج‌البلاغه[1] با استناد به آیات قرآن، جامعیت آن را بوضوح تشریح کرده است.
حضرت بعد از آنکه درباره دو رای مختلف صادر شده از دو قاضی سخن می‌گوید، با استفهام انکاری می‌پرسد: «آیا خداوند دین ناقصی فرو فرستاده و در تکمیل آن از آنان مدد جسته است؟ آیا آنها شریک خدایند و بر خدا لازم است‌به گفته ایشان رضایت دهد؟ یا اینکه خداوند دین را کامل نازل کرده، اما پیغمبرصلی الله علیه وآله در تبلیغ و ادای آن کوتاهی ورزیده است؟»
آنگاه با استشهاد به آیات قرآن بصراحت‌به این شبهه پاسخ می‌دهد: والله سبحانه یقول:
«ما فرطنا فی الکتاب من شی‌ء»[2] و قال:
«فیه تبیان لکل شی‌ء»[3] و ذکر ان الکتاب یصدق بعضه بعضا، و انه لا اختلاف فیه فقال سبحانه:
«و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا»[4] خداوند می‌فرماید: «در قرآن از هیچ چیز فروگذار نکرده‌ایم‌»و نیز می‌فرماید: «در قرآن بیان همه چیز آمده است‌»و یاد آور شده است که آیات قرآن، یکدیگر را تصدیق می‌کنند و اختلافی در آن وجود ندارد، چنانکه می‌فرماید: «اگر قرآن از ناحیه غیر خدا بود، اختلافات فراوانی در آن می‌یافتند.»
مرحوم طبرسی رحمه الله در ذیل آیه 38 سوره انعام به ذکر یکی از این اقوال پرداخته، می‌نویسد: «مراد از کتاب، قرآن است; چرا که شامل جمیع نیازهای دنیوی و اخروی آدمی است; چه مفصل بیان شده باشد و چه مجمل; اما مجمل آن در لسان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله تشریح شده و حق تعالی ما را مامور به تبعیت از او کرده است; چنانکه فرمود:
«و ما اتیکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا [5] و شما آنچه را رسول حق دستور می‌دهد(منع یا عطا می‌کند) بگیرید و هرچه را نهی می‌کند، واگذارید.»[6] بنابراین، قرآن مجید از بیان معارفی که موجب سعادت حقیقی انسان در دنیا و آخرت می‌باشد، فروگذار نکرده است. [7] علامه طباطبایی در تفسیر آیه 82 نساء پس از برشمردن مفاهیم آیه می‌نویسد: «از آنجا که قرآن اختلاف قبول نمی‌کند، تغییر و تحول، نسخ و باطل و غیره را هم نمی‌پذیرد; از این رو لازم می‌آید که شریعت اسلامی تا روز واپسین استمرار داشته باشد.»[8] حضرت در ادامه خطبه 18 در چندین عبارت بسیار زیبا در حالی که ظاهر و باطن قرآن را معرفی می‌کند، تاییدی دیگر بر جامعیت قرآن ارائه می‌دهد:
«ان القرآن ظاهره انیق [9] و باطنه عمیق‌»
ظاهر قرآن زیبا و شگفت آور و باطن آن ژرف و پرمایه است، پس عموم و خواص مردم می‌توانند بهترین و بیشترین بهره را از این کتاب ببرند.
استاد محمد تقی جعفری در این خصوص می‌نویسد: «مقصود از عمق معانی، دشوار بودن و حالت معمایی نیست، بلکه قرآن همه مسائل نهایی مربوط به انسان و جهان را در آیاتی که کلمات آن ساده و زیباست، مطرح کرده است. از طرفی، عبارت بعدی امام‌علیه السلام که می‌فرماید: لا تفنی عجائبه و لا تنقضی غرائبه و لا تکشف الظلمات الا به; «نکات شگفت آور آن فانی نگردد و اسرار نهفته آن پایان نپذیرد و هرگز تاریکیهای جهل و نادانی جز به آن رفع نشود.»، حاکی از استمرار جاودانی محتویات قرآن است.»[10] امام علیه السلام در یکی دیگر از سخنان حکیمانه خویش می‌فرماید: واعلموا انه لیس علی احد بعد القرآن من فاقه ولا لاحد قبل القرآن من غنی [11] ; «آگاه باشید! هیچ کس پس از داشتن قرآن، فقر و بیچارگی ندارد و هیچ کس پیش از آن، غنا و بی نیازی نخواهد داشت.»
بیان کوتاه اما پر معنای حضرت متضمن این معناست که این نسخه الهی از چنان غنای فرهنگی برخوردار است که پیروان خود را بی نیاز از هرگونه مکتب و مسلکی می‌کند; درحالی که دیگر مکاتب فکری و کتب بشری قادر به پاسخگویی نیازهای اخلاقی و معنوی بشر نیستند.
در وصف دیگری از قرآن بصورتی شیوا و دلنشین می‌فرماید: «ثم انزل علیه الکتاب نورا لا تطفا مصابیحه و سراجا لا یخبو توقده و بحرا لا یدرک قعره و منهاجا لا یضل نهجه و شعاعا لا یظلم ضوؤه و فرقانا لا یخمد برهانه و تبیانا لا تهدم ارکانه.»[12] سپس کتاب آسمانی یعنی قرآن را بر او نازل فرمود; نوری که خاموشی ندارد، چراغی که افروختگی آن زوال نپذیرد، دریایی که اعماقش را درک نتوان کرد، راهی که گمراهی در آن وجود ندارد، شعاعی که روشنی آن تیرگی نگیرد، جداکننده حق از باطل که درخشش دلیلش به خاموشی نگراید و بنیانی که ارکان آن منهدم نگردد.»
هدف حضرت از بیان این عبارات آن است که دوران حقایق و مفاهیم قرآن محدود و موقت نیست و آیات و دستوراتش پیوسته نوین و جاودانی اند، تا آنجا که مفهوم آیاتی که درباره گروه معینی نازل شده، عمومیت داشته همگان را در موارد مشابه و تا روز واپسین دربرمی‌گیرد. [13] از امام صادق‌علیه السلام روایت‌شده که فرمود: «اگر چنین بود که آیه‌ای درباره قومی نازل می‌گشت و با از بین رفتن آن قوم، آیه هم از بین می‌رفت، از قرآن چیزی باقی نمی‌ماند ولکن قرآن تا زمانی که آسمانها و زمین برپاست، اول تا آخر آن جریان و سریان دارد.»[14]

ارتباط قرآن و علوم مختلف
بنابر اصل جامعیت قرآن، برخی این مجموعه عظیم الهی را حاوی کلیه علوم و مسائل مورد نیاز بشر پنداشته و در پی ایجاد رابطه مابین کلیه علوم نوین با قرآن برآمده‌اند.
آیت الله معرفت این پندار را افراطی می‌داند و می‌گوید: «این ادعا که هرآنچه بشر به آن رسیده یا می‌رسد مانند دستاوردهای علمی، فنی، فرهنگی و… از قرآن بوده، و یا ریشه قرآنی دارد، ادعایی گزاف و بی اساس است. مقصود از کمال و جامعیت قرآن، جامعیت در شؤون دینی، اعم از اصول و فروع آن است; یعنی آنچه در رابطه با اصول ، معارف و احکام و تشریعات، بطور کامل در دین مطرح گشته است; به عبارت دیگر هرآنچه که در زمینه سلامت و سعادت معنوی، روحی و اخلاقی انسان است، در برنامه‌ها و اهداف قرآن قرار دارد، اما روشهای اجرایی، ساختاری و اجتماعی برای پیاده کردن این برنامه‌ها به عهده انسانهاست.
بایستی به این نکته توجه داشت که دلیل ادعای قرآن کریم به کمال، در
«الیوم اکملت لکم دینکم‌»
و یا
«تبیانا لکل شی‌ء»
برعهده داشتن تشریع مطالب است; چنانچه از زاویه تکوین چنین می‌گفت، باید انتظار می‌داشتیم که هرآنچه بشر از علوم طبیعی، تجربی و… نیاز دارد بطور کامل در قران آمده باشد و یا حداقل ریشه‌اش در قرآن باشد; ولی منظور قرآن از «بیان هرچیز»و «کامل بودن دین‌»آن است که قرآن هرآنچه را در زمینه شریعت است،برای ما طرح‌و پایه‌ریزی‌کرده‌است. [15] آیه
«و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین‌»[16] نیز که برخی برای تایید صحبت‌خود مبنی بر اینکه در قرآن همه علوم بشری و طبیعی نهفته است، بدان تمسک جسته‌اند، زمانی مورد قبول است که «کتاب مبین‌»را «قرآن‌»فرض کنیم، حال آنکه مفسران آن را «لوح محفوظ‌»تفسیر کرده‌اند; یعنی هرآنچه در عالم وجود تحقق می‌یابد، در آن لوح محفوظ ثبت می‌گردد. طبق شواهد ارائه شده مفسران، منظور از «کتاب مبین‌»در آیه فوق «قرآن‌»نیست.
آیه‌الله معرفت جایی دیگر در تایید صحبت‌خود، دخالت قرآن در امور مربوط به علوم طبیعی را که بشر خود بایستی بدان برسد، دور از شان قرآن کریم دانسته می‌گوید: از طرفی شان قرآن و دین اقتضا نمی‌کند در اموری که مربوط به یافته‌های خود بشر است، دخالت کندو حتی راهنمایی کردن او هم معنا ندارد; زیرا خداوند به انسان عقل و خرد ارزانی داشته و فرموده:«و علم ادم الاسماء کلها»[17] یعنی به انسان اسماء را آموخته است. منظور از اسماء حقایق اشیاست; یعنی ما به انسان قدرت پی بردن به تمام حقایق هستی را داده‌ایم و برای آنکه جنبه جانشینی‌او در زمین به منصه ظهور برسد، باید خود جوشیده و به فعلیت‌برسد.
خداوند انسان را توانمند و خردورز و کاوشگر آفریده است. از طرف دیگر میدان تاثیر پذیری را در طبیعت‌بازگذاشته است:
«و سخر لکم ما فی السموات و الارض‌»
همین کافی است که بشر بتواند با تصرف در طبیعت‌به طرف سازندگی دنیوی حرکت کند و لزومی ندارد که خداوند فرمول شیمی یا مسائل ریاضی را توضیح دهد. [18] واضح است که شارع در برخی موارد در مسائل غیر شرعی نیز دستوراتی داده است، زیرا خدایی که
«یعلم السر فی السموات و الارض‌»[19] است، به هنگام بیان مطالبی از اسرار طبیعت‌به صورت اشاره و کنایه صحبت می‌کند و این تراوشاتی است که به هنگام بیان مناسب شرعی عرضه می‌شود.
از دیدگاه دیگر، این موضوع از تفضل خدای تعالی بر بشر خبر می‌دهد. بطوری که وظیفه خدای سبحان بیان این امور نبوده است; بلکه از روی تفضل و لطف اشاراتی کرده است.
از این رو، وظیفه شرع، دخالت در آنچه عقل بشر بدان می‌رسد، نبوده است. البته در احکام تعبدی بشر که شرع دستور عمل یا احتیاط را داده، عقل بشر توان پی بردن به واقعیت آن عمل را نداشته است و چنانچه این توان را می‌یافت، قطعا آنچه را شرع دستور داده، پیاده می‌کرد. در نتیجه در اسلام احکامی وجود دارد که صرفا جنبه تعبدی دارد و با پیشرفت علم، احکام آن قابل تغییر نیست.

پی نوشت:

[1] . نهج‌البلاغه، خطبه 18
[2] . انعام، 38
[3] . نحل، 89
[4] . نساء، 82
[5] . حشر، 7
[6] . مجمع البیان، طبرسى، ج 4، ص 372
[7] . المیزان، علامه طباطبایى، ج 7، ص 83
[8] . همان منبع، ج 5، ص 21
[9] . انیق‌»به معناى «حسن معجب‌»مى‌باشد، یعنى از نظر انواع بیان داراى زیبایى شگفت آورى است. بنگرید به: نهج البلاغه امام على بن ابى‌طالب(ع)، تصحیح صبحى صالح، ج‌2، فهرس الالفاظ الغریبه.
[10] . ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، محمد تقى جعفرى، ج 4، ص 266-269
[11] . خطبه 175
[12] . خطبه 189
[13] . بیان در علوم و مسائل کلى قرآن، سید ابوالقاسم خویى، ج 1، ص 41-42
[14] . التفسیر، عیاشى، ج 1، ص 10
[15] . جامعیت قرآن کریم نسبت‌به علوم و معارف الهى و بشرى، محمد هادى معرفت، نامه مفید (فصلنامه دارالعلم لمفید)، ش 6، سال دوم، ص‌5; گفت و گوبا استاد معرفت، مجله پژوهشهاى قرآنى، ش 11-12، ص 210-212
[16] . انعام، 59
[17] . بقره، 31
[18] . جامعیت قرآن کریم، همانجا
[19] . فرقان، 66

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید