امام خمینی و الگوهای دین شناختی در مسایل زنان (2)

امام خمینی و الگوهای دین شناختی در مسایل زنان (2)

بخش دوم

یکم : خانواده و تربیت
زنان، زیربنای فضیلتهای انسانی در جایگاه تربیت و رشد انسانی جامعه، تردیدی نیست بانوان نقشی تعیین کننده و بی بدیل دارند. به روشنی پیداست که این نقش نمی‌تواند امری تشریفاتی نو یا حتی قراردادی باشد. دست حق در نظام زیبا و حکیمانه آفرینش، زن را در چنین جایگاه و طبعاً در چنین مسئولیتی قرار داده است. جایگاهی که هیچ قانون و قراری نمی‌تواند کلیّت آن را نادیده بگیرد و هیچ شانه‌ای نمی‌تواند به جز خود وی، این مسئولیت را بر خود نهد. این است که از آن به نقش بی بدیل یاد می‌کنیم. و این چنین است که سخن امام در این باب که بارها نیز بر آن تأکید ورزیده‌اند، بیانی از یک واقعیت تکوینی در «نظام احسن» وجود و آفرینش آدمی و مناسبات انسانی اجتماعی آدمیان است و ترجمه‌ای است از آنچه در منابع دینی و نظام تشریع در شریعت مقدس آمده است. اگر خدای تبارک و تعالی با صفت «رب» پرورش دهنده و رشد دهنده جهان و جهانیان است، زن نیز در نظام الهی چه نظام تکوین و «هستی» و چه دستگاه تشریع و «بایستی»، مظهری از همین وصف و نام می‌باشد.
در سخن کوتاه اما پر بار و آسمانی حضرت امام صادق(ع) آمده است :
«اکثر الخیر فی النسا». (20)
«بیشترین خیر و خوبی در وجود بانوان است».
جلوه‌ای از این کلام آسمانی در سخنان امام این گونه آمده است:
«زن مربی جامعه است. از دامن زن انسانها پیدا می‌شوند. مرحله اول مرد و زن صحیح، از دامن زن است. مربی انسانها زن است. سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است. زن با تربیت صحیح خودش انسان درست می‌کند و با تربیت صحیح خودش کشور را آباد می‌کند. مبدأ همه سعادتها از دامن زن بلند می‌شود. زن مبدأ همه سعادتها باید باشد.»(21)
همین حقیقت را حضرت امام، در جای دیگر با تعبیر «عنصر تابناکی که زیربنای فضیلتهای انسانی و ارزشهای والای خلیفه الله در جهان است»(22) بازگو می‌کنند. و برخاسته از همین حقیقت است که پیامبر اکرم (ص) دختران را بهترین فرزندان آدمی می‌شمارند:
به آن دسته از گفته‌هایی که زنان را سرچشمه هر فساد و آلودگی و گناه و در یک کلمه «منشأ شرّ» و تیره بختی آدمیان معرفی می‌کنند حتی اگر در میان برخی منابع دینی باشد، باید کاملاً به دیده تردید نگریست و حداقل در برابر ظواهر آن متون، باید ایستادگی کرد و به گونه‌ای از آنها بهره جست که در تعارض آشکار با مبانی قطعی قرآنی و دینی نباشد.
«خیر اولادکم البنات» (23) .
حضرت امام، با اشراف عمیق و همه سویه‌ای که بر شریعت مقدسه از یک سو، و مناسبات اجتماعی تربیتی جامعه دارند، یکی از محوری‌ترین آموزه‌های خویش را در باب مسایل زنان و جایگاه خانوادگی و اجتماعی آنان، همین موقعیت اساسی و زیربنایی برای آنان می‌شمارند و سخت بر آن تأکید می‌ورزند. جالب است که در اشاره به اهمیت این جایگاه، آن را با مقام تربیتی قرآن قرینه سازی می‌کنند؛ هم قرآن را انسان ساز می‌شمارند و هم بانوان را :
«قرآن کریم انسان ساز است و زنان نیز انسان ساز. اگر زنان شجاع و انسان ساز از ملتها گرفته شوند، ملتها به شکست و انحطاط کشیده می‌شوند»(24).
از این رو، به آن دسته از گفته‌هایی که زنان را سرچشمه هر فساد و آلودگی و گناه و در یک کلمه «منشأ شرّ» و تیره بختی آدمیان معرفی می‌کنند حتی اگر در میان برخی منابع دینی باشد، باید کاملاً به دیده تردید نگریست و حداقل در برابر ظواهر آن متون، باید ایستادگی کرد و به گونه‌ای از آنها بهره جست که در تعارض آشکار با مبانی قطعی قرآنی و دینی نباشد. فضیل که از یاران امام صادق(ع) است سخنی از مردم جامعه خود را ـ که اینک نیز در فرهنگ ما بی رونق نیست! ـ برای آن حضرت (ع) باز گفت.
سخن این بود که مردم می‌گویند: در قیامت بیشتر دوزخیان، زنان هستند! امام (ع) در ردّ این گفته به پاسخی نقضی و قابل فهم برای همه اکتفا کردند و فرمودند: این چه سخن بیجایی است؟! در حالی که گاه یک مرد در آخرت، با هزار نفر از زنان دنیا در کاخی از درّ یکپارچه ازدواج می‌کند! «قلت له : شی یقوله الناس: ان اکثر اهل النار یوم القیامه النسا. قال: و انّی ذلک و قد یتزوّج الرجل فی الاخره الفا من نسا الدنیا فی قصر نمن درّه واحده ؟!»(25)
دوم : انسان ، نیازمند الگو
در دین شناختی شخصیت و مسایل زنان، یک امر حیاتی، مسأله الگوسازی و الگودهی است. برای کمتر کسی تردیدی در نقش تربیتی و سازندگی الگوها در زندگی آدمی وجود دارد. اگر هیچ تحلیل روانشناختی و دلیل علمی بر نقش اساسی الگوها در شکل‌گیری شخصیت فرد و نحوه سلوک او و نیاز همه جانبه‌ای که به الگوها دارد، نیاز به الگو و تأثیر آن را عملاً و از درون در خود یافته و می‌یابد، در ضرورت اهتمام به این مهم کفایت می‌کند، به ویژه برای کسانی که احساسات و عواطف قوی و پرتأثیر آنان احساس الگوخواهی و زمینه تأثیرپذیری از الگوها را در آنان دوچندان می‌سازد. آدمی همواره یک نگاه او به واقعیت موجود خود است و نگاه دیگرش به نقطه‌ای است که خود را شایسته وصول به آن می‌داند. یا لااقل آرزوی دستیابی به آن را دارد. یک چشم به کاستیها و استعدادهای کنونی و یک چشم به آرمانها، اهداف و وضعیت مطلوبی که برای خویش ترسیم می‌کند دارد. هر کس می‌کوشد فاصله میان واقعیت موجود و حقیقت مطلوب را به حداقل برساند و این اصلی است مشترک میان آدمیان و تردیدی در آن نیست. نیک می‌دانیم که آنچه میان آدمیان متفاوت است واقعیتهای متفاوت «موجود»، و آرمانها و واقعیتهای بسیار متفاوت «مطلوب» است. هر کسی شخصیت و واقعیت وجود خویش را در آینه آینده به گونه‌ای می‌بیند و یا می‌طلبد و یا لااقل آرزو می‌کند، حتی اگر آرزویی دست نایافتنی باشد.
خوشبختی، همان حقیقت مطلوب، واژه‌ای نیست که همه یک معنا و یک تفسیر از آن داشته باشند. تلاش عمده پیامبران الهی (ع) و سرآمد همه آنان، پیامبر خاتم(ص) و اولیا اسلام(ع) آشنا ساختن آدمیان با چهره واقعی خوشبختی یعنی همان «حقیقت مطلوب» است که کمال طلبی هر کس آن را فریاد می‌کند و در پی آن می‌باشد. آدمیان تفاوتشان در شکل دادن به شخصیت خود و نحوه سلوک و حیات، در تفسیری که از این واژه محبوب ارائه می‌دهند و در مسیری که برای وصول به آن ترسیم می‌کنند و در عواملی که در این مسیر ـ که گاه به درازای یک عمر است ـ یار راه می‌شمارند و در سطح و عمق آگاهی آنان به آنچه در پی آنند می‌باشد. در اینها نیز تردیدی نیست. آنچه اینک در پی تأکید برآنیم این است که آدمی همه، هر کس به فراخور و به مقتضای جهان بینی، باورها، و تحلیل و تفسیری که به اجمال یا به تفصیل از خوشبختی و حقیقت مطلوب خویش دارد، در نقطه‌ای از آینده زندگی خود که لزوماً عنصر زمان در آن دخالت ندارد و در واقع در نقطه‌ای دیگر از شخصیت و حیات انسانی خود، نمونه یا نمونه‌هایی را در پیش چشم آینده‌نگر خود نصب می‌کند و الگوها به فرا خور جاذبه‌ای که در شخص ایجاد می‌کنند نه فقط دستمایه نحوه شکل گیری شخصیت آدمی می‌شوند بلکه مایه‌ای برای تشخیص اجتماعی و میزانی برای نمود بیرونی وی و معرفی او می‌گردند.
آن را مرکز ثقل همت و تلاش خود قرار می‌دهد. نمونه‌هایی که از آن به عنوان «الگو» یاد می‌کنیم. الگوهایی که در شخصیت خویش و در شکل گیری کمالات انسانی خود، دستیابی به آن را هر چند نسبی، امری شدنی می‌داند یا آرزوی آن را در سر می‌پروراند.
الگویی که می‌تواند جامع خواستهای آرمانی و مطلوب شخص باشد یا مجموعه‌ای از الگوها که در ترکیب خود، چهره‌ای از الگوی مطلوب شخص را ترسیم می‌کند اینجاست که نقش الگو و میزان تأثیر گذاری آن در شکل گیری و سلوک آدمی نمایان می‌شود.
تلاش وی در هر چه بهتر شناختن الگو و پی بردن به راز و رمزهای موفقیت الگو و کوشش برای کنار زدن موانع و هماهنگ سازی و تطبیق خود با او و حتی لااقل آرزوی پیشی گرفتن از او، آغاز می‌شود آغازی که پایان ندارد، آغازی که در مسیر تا انتها و حتی پس از پشت سر گذاشتن الگو ادامه می‌یابد.
الگوها به فراخور جاذبه‌ای که در شخص ایجاد می‌کنند نه فقط دستمایه نحوه شکل گیری شخصیت آدمی می‌شوند بلکه مایه‌ای برای تشخص اجتماعی و میزانی برای نمود بیرونی وی و معرفی او می‌گردند. بس است که شخص برای معرفی خود، الگوهای شناخته شده خود را بازگو کند. و این خود زمینه‌ای برای افتخار خوانیها و عاملی برای خط کشی‌های اجتماعی و تمایز شخصیتی آحاد جامعه در میان خود و جوامع در سطح جهانی خواهد بود. و این قاعده‌ای است نه برای فرد بلکه برای هر جامعه‌ای که در هیأت یک فرد با یک هویت جمعی ظاهر می‌شود و از دیگر جوامع متمایز می‌گردد.
و نیک می‌دانیم آنچه نقطه مشترک و نخست در بحث الگوخواهی و الگوسازی است، اصل این نیاز و اصل تأثیربخشی و اصل فراگیری و گستره آن به پهنای همه آدمیان است، اما نوع الگو، خوب یا بد، مثبت یا منفی، ویرانگر یا اصلاح‌گر، همه و همه در مرحله بعد است و همین واقعیت است که کار مصلحان را دشوار می‌سازد و امر هدایت را در مسیری ناهموار می‌افکند. و اینجاست که الگوهای کاذب رخ می‌نماید و جاذبه‌های وسوسه‌گر و دلفریب آن، تشخیص خالص از ناخالص را بر بسیاری آدمیان دشوار می‌سازد و کار را بر مبلغان ارزشهای واقعی و تفسیرگران خوشبختی حقیقی سخت می‌سازد.
ادیان آسمانی، و در چهره کامل آن، قرآن کریم، این زمینه غریزی و این نیاز فطری آدمیان را فرصتی بس مغتنم دانسته و همواره در کنار رهنمودهای خویش و در جهت رسالت هدایتگری خود، نمونه‌های عینی و الگوهای تجربه شده بشری را در پیش چشم آنان گذاشته و در وصف آنان سخن گفته و مستقیم و غیر مستقیم آنها را در همان نقطه‌هایی نصب العین آدمیان قرار داده که در دعوت خویش، بشر را به آن نقطه می‌خواند؛ مثالها و نمونه‌هایی از میان خود آدمیان و از جنس آنان و در شکل و شمایل آنان.
نمونه‌های عینی را در حیات و ممات الگو شمرده است و از هر فرصتی برای توجه دادن به آن استفاده کرده است . تا آنجا که برای نگاه به چهره آنان و حتی برای نگاه به در خانه آنان ارزش قایل شده و در ادبیات دین، برای آن «ثواب» برشمرده است. یکی از الگوهای دین شناختی درباره بانوان و مسایل آنان، در نگاه حضرت امام خمینی ـ به ویژه با توجه به قوت و گسترده عواطف آنان، که طبعاً استعداد بیشتری در جذب به الگوها را پدید می‌آورد ـ موضوع مهم و حیاتی الگوطلبی و الگوسازی و نقش شگرف آن در شکل گیری شخصیت بانوان می‌باشد. و این درواقع تأکیدی بر رویه روشن قرآن و متون دینی است که بارها و بارها مورد استفاده قرار گرفته است. آیات متعددی در قالبهای مختلف به این سنت الهی در هدایت بشر تکیه کرده و بارها نمونه‌های عملی و عینی از تاریخ و واقعیت هستی را با عنوان «ضرب المثل» بازگو نموده و به این شیوه نیز توجه داده است. گاه از شیوه خود این گونه یاد می‌کند :
«و لقد ضربنا للناس فی هذا القرآن من کل مثل لعلهم یتذکرون». (26)
برای مردم در این قرآن، در هر زمینه‌ای نمونه و مَثل آوردیم تا شاید یاد کنند و بپذیرند.
و گاه برای پیامبر (ص) مثالی را بازگو می‌کند تا برای مردم بیان کند.(27)
گاه مثالها را به صورت عام و برای همه بازگو می‌کند و گاه نیز به الگوسازی و معرفی نمونه، چه نیک و چه بد، از جمع زنان می‌پردازد. در دو آیه، پشت سر هم، نخست، دو نمونه از زنان زشت کردار را که اتفاقاً هر دو نیز در خانه وحی و در کنار پیامبری از پیامبران الهی بودند مثال می‌آورد، زن نوح و زن لوط. آن دو با اینکه به تعبیر آیه در عقد همسری و در اختیار دو نفر از بندگان صالح الهی بودند، اما این فرصت و موقعیت، نتوانست زمینه‌ای برای رشد ارزشهای انسانی و ارتقای معنوی آنان گردد. دست به خیانت زدند و نتیجه این شد که همراه دیگر دوزخیان راهی آتش شدند. سپس برای مؤمنان، آسیه برای مؤمنان، آسیه همسر فرعون به موسی (ع) ایمان آورد و بهشت را و نجات از فرعون و رفتار او را طلب کرد و دیگری، آن بانوی عبادت پیشه‌ای که خود نگهدار بود و عیسی (ع) را مادری کرد.
«ضربَ اللهِ مثلا للذین کفروا امراتَ نوح و امراتَ لوطٍ کانتا تحت عَبدَین من عبادنا صالحین فَخانَتاهما فَلم یغنیا عَنهما من اللهِ شیئا و قیل ادخلا النار مع الداخلین و ضرب الله مثلا للذین آمنوا امراتَ فرعونَ اذ قالت ربء ابنً لی عندکَ بیتا فی الجنه و نجّنی من فرعونَ و عَمَله و نجّنی مَن القوم الظالمین و مریمَ ابنتَ عمران التی احصنت. فرجها فَنَفَخنُا فیه مَن روحنا و صدَقت بکلمات ربها و کتبه و کانت من القانتین». (28)
حضرت امام می‌فرماید :
« ما باید سرمشق از این خاندان [خاندان پیامبران (ص)] (بگیریم؛ بانوان ما از بانوانشان و مردان از مردانشان، بلکه همه از همه آنها.)»(29).
و در جای دیگر تأکید می‌فرماید :
«الگو حضرت زهرا سلام الله علیها است. الگو پیغمبر اسلام است.»(30)
معرفی صحیح و جامع الگوها
آنچه گفته شد تأکیدی مجدد بر نکاتی است که برای همه روشن است و جای تردید نیست و حضرت امام نیز بر همین اصل تأکید دارند. آنچه نکته اساسی سخن می‌باشد، تفسیر درست و تحلیل جامع از الگوهایی عینی است که اسلام ارائه کرده است.
مهم، پرهیز از یک سویه نگری و تلاش برای شناختن کامل و شناساندن درست به جامعه است. مهم این است که اولاً بتوانیم شخصیتهایی را که به حق به عنوان الگوهای جامع و اطمینان بخش و حتی متصل به وحی به جامعه معرفی می‌کنیم، شاخصهای «اسوه» بودن در قالب ادبیات و فرهنگ قابل فهم و قابل عمل و تأسی ارائه دهیم و این جز به مدد شناخت درست تاریخ و زمان، و توان تفکیک میان «محتوا» و «قاب» شخصیت و سلوک انسان اسوه امکان نخواهد داشت.
به عنوان مثالی روشن و ساده، همه می‌خوانیم که صدیقه کبرا(س) در خانه با آسیای سنگی دستی، آرد تهیه می‌کرده است.
«محتوای» اصلی قابل تأسی این عمل چیزی جز ارزش خانه داری، کمک به همسر، و تلاش برای تولید، نخواهد بود و «قالب» آن، دستاسی است که حتی موجب جراحت دست آن بانوی بزرگ(س) می‌شود. دستاس خصوصیتی ندارد. در همان دوره نیز، این فرض که به شیوه‌ای دیگر از گندم، آرد تهیه شود، چیزی از آن محتوا نمی‌کاست. آنچه زمان آن را عوض می‌کند قالبهایی است که ارزش محتوا را ندارد و لزوماً قابل تأسی نیست.
نمونه دیگر سخنرانی حضرت (س) در مسجد مدینه است.
به روشنی پیداست محتوای قابل تأسی آن، نکاتی از قبیل ضرورت دفاع از حق، پیشگیری از ستم، شناساندن حقایق و معارف، رسوا ساختن عاملان گمراهی، و در عین حال حفظ کرامت و عفاف و وقار زن مسلمان و نکاتی از این دست است. این محتوا می‌تواند در محیطی غیر مسجد باشد، در دانشگاه یا شرکت در اجتماعات مردمی و راهپیماییها، در مجامع جهانی، در رسانه‌های گروهی، در مجالس قانون گذاری و یا پیش از خطبه‌های نماز جمعه باشد. و از همین منظر است که میان حضور صدیقه کبرا (س) در مسجد مدینه و سخنرانی در پس پرده، با حضور آن بزرگوار به همراه علی (ع) و استمداد برای احقاق حقوق از دست رفته، تفاوتی نیست.
این اولاً ، و ثانیاً و موئکداً شرط دیگر آن است که تصویری جامع گویا بی هیچ اعمال سلیقه‌ای از شخصیت الگو ارائه دهیم.
جزئی نگری، و معرفی تبعیض آمیز در ابعاد گوناگونی که شخصیت جامع الگو دارد، و یک یا چند بعد را تأکید ورزیدن و ابعاد دیگر را به فراموشی سپردن، به روشنی پیداست که اگر در کوتاه مدت نیز بتواند برخی اهداف مقطعی را برآورده سازد اما در دراز مدت نمی‌تواند پاسخگوی نیازهای همه جانبه جامعه باشد. و حتی اگر از منظر باورهای دینی نیز شخصیت الگو، از هر نظر مورد احترام و تجلیل باشد و علقه‌های قلبی مردم با وی قوت داشته باشد اما راهگشایی و هدایت‌گری مورد انتظار را نخواهدداشت.
و این چنین است که حضرت امام ، به شرح ابعادی از شخصیت و سلوک حضرت زهرا(س) به عنوان شخصیت الگو می‌پردازد :
«اگر شما زنها هم و زنهای ما هم همه، کشور ما همه، پذیرفتند که امروز روز زن است؛ یعنی روز تولد حضرت زهرا که آن وقت و آن کمال و آن وضعیت را دارد، پذیرفتند که روز زن است، به عهده شما مسائل بزرگی از قبیل مجاهده، که حضرت مجاهده داشته است، حضرت به اندازه خودش که در این ظرف کوتاه مجاهده داشته است مخاطبه داشته است با حکومتهای وقت، محاکمه می‌کرده است حکومتهای وقت را، شما باید اقتدا به او بکنید تا پذیرفته باشید که این روز، روز زن است. یعنی روز تولد این حضرت، روز زن است، زهد و تقوا و همه چیزهایی که داشته است و عفافی که او داشته است و همه چیز. شما باید اگر پذیرا شدید، آنها را تبعیت کنید و اگر تبعیت نکردید، بدانید که شما داخل در روز زن نیستید.»(31)
سوم : خانواده ، نهادی محوری و اصیل
وقتی از منظر نگاه امام خمینی به دین شناختی و مسایل آنان می‌نگریم، اصالت نهاد خانواده به عنوان مایه سکونت و انس جویی و محبت ورزی زن و شوهر و جایگاه امن و آماده تربیت فرزندان از یک سو، و شرافت و مقام مادری و مسئولیت خطیر ولی بس پر ارزش آن از سوی دیگر، جلوه‌ای ویژه و جایگاهی محوری دارد. عنایت و اهتمام خاصی که آن فقیه فرزانه و دین شناس بزرگ تاریخ اسلام به این نهاد به ویژه مقام مادری دارد، محور «خانواده ـ مادر» را به روشنی در نگاه و اندیشه هر کس از منظر نگاه امام به این محور می‌نگرد ، از نظر موقعیت آن و مسئولیتهای ناشی از آن، به یکی از حیاتی‌ترین و زیربنایی‌ترین نهادها و موقعیتهای بشری در می‌آورد. و از نظر شرافت و ارزش در قله خوبیها و سرآمد ارزشها قرار می‌دهد. و امام در این باب سخن بسیار دارد و در اینجا به اندکی بسنده خواهد شد.
مدینه فاضله‌ای که اسلام ترسیم می‌کند و جامعه مدنی و توسعه همه جانبه که اینک به عنوان یک آرمان جهانی برای ملتهای مختلف و از جملات امت بزرگ اسلامی در آمده است، بدون حضور سازنده و فعال «نهاد مقدس خانواده» و بدون منظور ساختن همه شروط و لوازمی که شکل گیری و تحقق «خانواده مطلوب» برای جامعه اسلامی ایجاب می‌کند، امکان ندارد.
خانواده به عنوان یک نهاد فراگیر اجتماعی، هسته اولیه جامعه به شمار می‌رود و خاستگاه موقعیت ممتاز و ویژه آن به خصوص جایگاه مادری، فقط رهنمودهای دینی نیست. افزون بر آن همه آموزه‌هایی که در جهت شکل گیری صحیح، تعیین مسئولیتها، راه حل مشکلات و تحکیم پیوندهای خانوادگی، صادر شده است، منافع و ارزشهای گسترده‌ای که در این نهاد هویداست، به عنوان واقعیاتی ملموس، برای همگان روشن است.
پیشتر آوردیم که قرآن کریم خاستگاه غریزی و فطری پیوند زناشویی و تشکیل این نهاد را آفرینش زن و مرد از یک حقیقت (من اَنفسکم) و عشق و مهربانی (موده و رحمه) و آرامش خاطر (لتَسکنوا الیها) می‌شمارد و آن را از جمله «آیات» الهی مهرفی می‌کند.(32) و در جای دیگر جایگاه زن و شوهر نسبت میان آن دو را با استعاره زیبا و گویای «لباس» یکدیگر بودن بیان می‌کند.
در این نهاد، «مرد» در موقعیتی قرار می‌گیرد که به بیان نبوی (ص)، پس از اصل دین، فایده‌ای برتر و منفعتی بزرگتر از داشتن همسری مسلمان و سازگار و مسئولیت شناس، نبرده است.
و «زن»، پس از اصل دین که نیاز فطری انسانها و حاکم بر همه آنهاست، تا بالاترین مرتبه برکت و سودمندی قرار می‌گیرد:
«ما استفاد امروئ مسلم فائده بعد الاسلام افضل من زوجه مسلمه، تسرّه اذا نظر الیها، و تطیعه اذا امرها و تحفظه اذا غاب عنها فی نفسها و ماله»(33)
قداست این نهاد، برخاسته از جایگاه آن و عنایت ویژه‌ای است که خداوند بزرگ در قلم «تکوین» و رقم «تشریع» به آن داشته و دارد. بنگرید این سخن شریف پیامبر (ص) که هیچ نهادی در اسلام را در پیشگاه خداوند دوست داشتنی‌تر و عزیزتر از نهاد خانواده و پیوند زناشویی نمی‌داند:
«ما بنی فی الاسلام بنا احبّ الی الله تعالی و اعزّ من التزویج» (34)
و قداست و شرافت آن از یک سو تا آنجاست که اگر مرد بدون هیچ مانعی، با اینکه در محل خود به سر می‌برد، شب را در بیرون از خانه به سر برد و در جای دیگر استراحت کند، در سخن امام(ع) عین نامروّتی و خلاف جوانمردی است.(35)
و از سوی دیگر در سخن نبوی (ص) و رهنمود علوی (ع) برای زن به مثابه صحنه جهادی است که او جهادگر آن میدان است.(36) و ارزش رساندن یک جرعه آب به همسر به جز پاداش اخروی، از یک سال روزه داری و شب زنده داری برتر است.(37)
بارها حضرت امام در تأکید بر اینکه اسلام دین زندگی است و برای همه زوایا و جوانب زندگی برنامه و چارچوب دارد، مثال تشکیل خانواده را شاهد آورده است:
«احکام شرح، حاوی قوانین و مقررات متنوعی است که یک نظام کلی اجتماعی را می‌سازد. در این نظام حقوقی، هر چه بشر نیاز دارد فراهم آمده است؛ از طرز معاشرت با همسایه و اولاد و عشیره و قوم و خویش و همشری، و امور خصوصی و زندگی زناشویی گرفته تا مقررات مربوط به جنگ و صلح و مراوده با سایر ملل، از قوانین جزایی تا حقوق تجارت و صنعت و کشاورزی. برای قبل از انجام نکاح و انعقاد نطفه قانون دارد و دستور می‌دهد که نکاح چگونه صورت بگیرد و خوراک انسان در آن هنگام یا موقع انعقاد نطفه چه باشد، در دوره شیر خوارگی چه وظایفی بر عهده پدر و مادر است و بچه چگونه باید تربیت شود، و سلوک مرد و زن با همدیگر و با فرزندان چگونه باشد. برای همه این مراحل دستور و قانون دارد تا انسان تربیت کند.»(38)
شرح این حقیقت بارها در کلام حضرت امام آمده است، از جمله :
«شما وقتی اسلام را ملاحظه می‌کنید به حسب ابعاد انسانیت او، طرح دارد، قانون دارد، از قبل از اینکه انسان به این دنیا بیاید، قبل از اینکه پدر و مادر انسان ازدواج کند، طرح دارد برای اینکه این بذر را خوب تربیت کند، طرح دارد اسلام. زن را چه جور انتخاب کنید، شوهر را چه جور انتخاب کنید، در وقتی که ازدواج می‌کنید چه وضع باشد ، با چه آداب باشد، در وقت لقاح چه آداب باشد، در وقت حمل چه آداب باشد، مثل یک زارعی که یک تخم زراعت را می‌کارد و مواظبت می‌کند که زمین خوب باشد، آب، آب سالم باشد، به موقع برسد، سایر تربیتها تربیتهای نباتی باشد که درست تربیت بشود، اسلام برای تربیت انسان از قبل ازدواج پدر و مادر شروع کرده است ، زمین را یک زمین سالم مطهر می‌خواهد باشد، زوج را یک زوج سالم صحیح انسان صفت انتخاب بکند. بعد هم آداب دیگر تا وقتی که متولد می‌شود و آداب رضاع و آداب حمل و رضاع تربیت در دامان مادر و تربیت در پیش پدر و تربیتهای بعدی که دنبال این می‌آید»(39)
چهارم : شرافت مادری ، ارزشی بی همتا
شان مادری، و شرافت و مسئولیتی که این جایگاه دارد و توجه ویژه‌ای که در متون دینی به منزلت مادر، نقش تأثیرگذاری آن، و طبعاً مسئولیتهای وی شده، انعکاس خاصی در بیانات حضرت امام یافته است تا آنجا که عطوفت و رحمت نهفته در دیدگان مادر را، بارقه رحمت و عطوفت رب العالمین شمرده و یک شب مادر نسبت به فرزند را از سالها عمر پدر ارزنده‌تر دانسته است. خداوند بزرگ، در قرآن کریم در دو مورد وقتی سفارش احسان و نیکی به پدر و مادر را یادآور می‌شود به دوران دشوار بارداری مادر و تولد فرزند و شیرخوارگی آن اشاره می‌کند و در یک مورد آن، از «انسان» می‌خواهد که شکرگزار او و پدر و مادرش باشد.(40)
و به روشنی پیداست که چرا حضرت امام، شغل مادری را شریفترین شغل می‌شمارد:
«این مادر که بچه در دامن او بزرگ می‌شود، بزرگترین مسئولیت را دارد و شریفترین شغل را دارد، شغل بچه داری.
شریف‌ترین شغل در عالم بزرگ کردن یک بچه است و تحویل دادن یک انسان است به جامعه. این همان بود که خدای تبارک و تعالی در طول تاریخ برای انبیا فرستاد. در طول تاریخ از آدم تا خاتم انبیا آمدند انسان درست کنند»(41).
و این چنین است که در سخن نبوی (ص) هیچ شیری برای فرزند، بهتر از شیر مادر نیست :
«لیس للصبی لبن خیر من لبن امّه»(42)
و ارزش دوران بارداری و شیر دادن، با مرزبانی در راه خدا برابری می‌کند و اگر این دوران دشوار منجر به فوت مادر شود، جایگاهی چون شهید خواهد داشت و این سخنی است که به نقل امیرالمؤمنین (ع) ، پیامبر اکرم(ص) در پاسخ زنی فرمود که پرسید :
پس زنان را از ارزش جهاد چه بهره‌ای است ؟(43)
التزام به نگرشی که حضرت امام به دین و معارف اسلامی دارد و شناخت الگوهای رفتاری دینی از منظر آن بزرگوار، در گرو شناخت همه اندیشه‌ها و رهنمودهای امام و پایبندی به همه آموزه‌های ایشان است. تنها نگاهی کوتاه به بیان امام در شرح شان مادری و مسئولیت خطیر آن و رسالتی که هیچ چیز نمی‌تواند جایگزین آن گردد و نیز شرافت و ارزشی که این جایگاه در نگاه امام به فراخور اهمیت و نقش آن دارد، هیچ تردیدی باقی نمی‌گذارد که مادری و مسئولیتهای ناشی از آن، یک محور اساسی و بدون جایگزین در حرکت جامعه اسلامی و سلامت آن می‌باشد و هر چقدر به دانش و آگاهی و رشد و پیشرفت جامعه افزوده گردد باید این رکن، رفعت بیشتری یابد و از استحکام و استواری فزونتری برخوردار گردد. و طبعاً لوازم و مقتضیات آن بیشتر مراعات شود. یک جامعه اسلامی و انقلابی که به تعادل رفتاری و آگاهی درست و بینش توحیدی همه جانبه دست یافته باشد همواره در سیاست گذاریها و برنامه ریزیهای خودشان و مسئولیت و نیز شرافت و ارزش مادری را یک اصل محوری و بی دلیل می‌شمارد.
و به مقتضای آن به تنظیم مناسبات اجتماعی و سامان دادن امر جامعه و مردم و حکومت می‌پردازد؛ اصلی جاری در همه صحنه‌ها و حاکم بر برنامه ریزیها. زیر بنای معرفتی و دینی و ارزشی این امر نیز کاملاً روشن است. همه تلاشهای فردی و اجتماعی حتی تشکیل حکومت در نگاه دین، باید در یک نقطه به هم برسند و پیوند بخورند و آن هدایت و تربیت انسان است. اسلام نیز «برای ساختن انسان آمده است. کتاب آسمانی اسلام که آن قرآن مجید است، کتاب تربیت انسان است»(44) و چه کسی شایسته‌تر و مؤثرتر از مادر برای این هدف. چه اینکه اگر انسان زاده نشود، موضوعی برای هدایت وی و رسالت دین باقی نمی‌ماند . و این چنین است که حضرت امام در شرح این ایشان و در تبیین همین نقش و مسئولیت ، چنان که به اشاره گذشت، در فرازی بسیار زیبا و از منظری عرفانی ـ تربیتی به فرزند خود مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سیداحمد خمینی می‌نویسند:
«حقوق بسیار مادرها را نمی‌توان شمرد و نمی‌توان به حق ادا کرد. یک شب مادر نسبت به فرزندش از سالها عمر پدر متعهد ارزنده‌تر است. تجسم عطوفت و رحمت در دیدگان نورانی مادر، بارقه رحمت و عطوفت رب العالمین است. خدای تبارک و تعالی قلب و جان مادران را با نور رحمت ربوبیت خود آمیخته آن گونه که وصف آن را کس نتوان کرد و به شناخت کسی جز مادران در نیاید و این رحمت لایزال است که مادران را تحملی چون عرض در مقابل رنجها و زحمتها از حال استقرار نطفه در رحم و طول حمل و وقت زاییدن و از نوزادی تا به آخر، مرحمت فرموده، رنجهایی که پدران یک شب آن را تحمل نکنند و از آن عاجز هستند. اینکه در حدیث آمده است که «بهشت زیر قدمهای مادران است»(45) یک حقیقت است و اینکه با این تعبیر لطیف آمده است برای بزرگی عظمت آن است و هشیاری به فرزندان است که سعادت و جنت را در زیر قدم آنان و خاک پای مبارک آنان جستجو نکنید و حرمت آنان را نزدیک حرمت حق تعالی نگهدارید و رضا و خشنودی پروردگار سبحان را در رضا و خشنودی مادران جستجو کنید.»(46)
و صد البته، چنان که در کلام امام صادق(ع) آمده است، خوشا به حال کسی که مادرش پاکدامن و عفیف باشد.(47)
جلوه‌ای از این سخن جعفری (ع) را در این فراز از سخنان امام می‌خوانیم؛ فرازی که استدلالی روشن انکار ناپذیر را در خود دارد و بارها حضرت امام در این باره سخن گفته‌اند:
«شما خانمها شرف مادری دارید که در این شرف از مردها جلو هستید و مسئولیت تربیت بچه در دامن خودتان دارید. اول مدرسه‌ای که بچه دارد، دامن مادر است. مادر خوب، بچه خوب تربیت می‌کند خدای نخواسته اگر مادر منحرف باشد، بچه از همان دامن مادر منحرف بیرون می‌آید و چون بچه‌ها آن علاقه‌ای که به مادر دارند به هیچ کس ندارند و در دامن مادر هستند تمام چیزهایی که دارند، آرزوهایی که دارند خلاصه می‌شود در مادر و همه چیز را در مادر می‌بیند، حرف مادر، خلق مادر، عمل مادر، در بچه‌ها اثر دارد.
لا محاله یک بچه در دامن مادر که اول کلاس است، این دامن اگر یک دامن طاهر پاکیزه مهذب باشد، بچه از همین اول که دارد رشد می‌کند، با آن اخلاق صحیح و با آن تهذیب نفس و با آن عمل خوب رشد می‌کند. بچه وقتی در دامن مادرش هست می‌بیند مادر اخلاق خوش دارد، اعمال صحیح دارد، گفتار خوش دارد، آن بچه‌ها از همان جا اعمالش و گفتارش به تقلید از مادر که از همه تقلیدها بالاتر است و به تزریق مادر که از همه تزریقها مؤثرتر بخش سوم است، تربیت می‌شود.»(48)

پی نوشت ها :

20- وسائل الشیعه، ج 14، ص 11 .
21- صحیفه نور، ج 6، ص 185 .
22- همان، ج 16، ص 125.
23- مستدرک الوسائل ، ج 15، ص 116.
24- صحیفه نور، ج 5 ، ص 153.
25- من لا یحضره الفقیه ، ج 3 ، ص 468 .
26- زمر، آیه 27.
27- نگاه کن: کهف، آیات 32 و 45 ، یس آیه 13 .
28- تحریم، آیه 10 و 11.
29- صحیفه نور، ج 5، ص 283.
30- صحیفه نور، ج 7، ص 17.
31- صحیفه نور، ج 19، ص 279.
32- روم، آیه 21.
33- من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 389.
34- بحارالانوار، ج 103، ص 222. و با اندک تفاوت در : وسائل الشیعه، ج 14، ص 3، ابواب مقدمات نکاح، باب 1، ج 4، و من لا یحضره الفقیه ، ج 3 ، ص 383.
35- هلک بذی المروه ان یبیت الرجل عن منزل بالمصر الذی فیه اهله، وسائل الشیعه، ج 14، ص 122، ابواب مقدمات نکاح، باب 88، ج7 .
36- …. انّ حسن تبعّل احداکنّ لزوجها و طلبها مرضاته و اتباعها موافقتها یعدل ذلک کله. پیامبر (ص)، الدر المنثور، ج2، ص 153، و جهاد المراه حسن التبعل ، علی (ع)، بحارالانوار، ج 103، ص 252 .
37- ما من امراه تسقی زوجها شربه من ما الاکان خیرا لها من عباده سنه صیام نهار ها و قیام لیلها و یبنی الله لها بک شربه تسقی زوجها مدینه فلی الجنه و غفر لها ستین خطیئه ، وسائل الشیعه ، ج 14، ص 123 ، ابواب مقدمات نکاح، باب 89، ج 3.
38- ولایت فقیه ، ص 21 .
39- صحیفه نور، ج 5، ص 20 و نیز نگاه کن: ج 3، ص 122، ج 4 ، ص 124، و ج 5، ص 107، و ج 6، ص 163، و ج 7، ص 69، و ج 8، ص 2 ، و موارد دیگر .
40- و وصّینا الانسان بوالدیه احسانا حملته امّه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا؛ به انسان سفارش (احسان و نیکی) به پدر و مادرش نمودیم. مادرش او را به دشواری بارداری کرد و به دشواری او را وضع نمود، و بارداری و شیرخواری او سی ماه است. «احقاف، آیه 15» و وصینا الانسان بوالدیه حملته امه و هنا علی و هن و فلصاله فی عامین ان اشکر لی و لوالدیک الی المصیر، «لقمان ، آیه 14» .
41- صحیفه نور، ج 6، ص 261 .
42- بحارالانوار، ج 103، ص 323 .
43- ذکر رسول الله (ص) الجهاد، فقالت امراه لرسول الله (ص): یا رسول الله! فما للنسا من هذا شی؟ فقال: بلی للمراه ما بین حملها الی وضعها الی فطامها من الاجر کالمرابط فی سبیل الله ، فان هلکت فیما بین ذلک کان لها مثل منزله الشهید؛ من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 561.
44- صحیفه نور، ج 5 ، ص 283.
45- قال رسول الله (ص) : الجنه تحت اقدام الامهات، کنزالعمل، ح 45439.
46- جلوه های رحمانی، ص 47.
47- طبی لمن کانت امه عفیفه ؛ بحارالانوار ج 5، ص 285.
48- صحیفه نور ، ج 6، ص 157.

ادامه دارد …

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید