میزان سنجش ایمان

میزان سنجش ایمان

چکیده :

آنجا که مصایب و مکروهات نفسانی چون سرب مذاب بر مغز جانت می نشیند و ناله عاجزانه جوارحت سپرهای آسمان را می شکافد، آنجا، آنسوتر از آن جام یأس اندود و ضجه های مرگ آلود حبل متین الهی نیز می درخشد، «استعینو بالصبر و الصلوه» (بقره 45) که چون آبی خنک بر آتش درونی ات می نشیند و دریچه ای بر سایه سار امن الهی به رویت می گشاید و ندای «ان ا… مع الصابرین» (بقره 153) که بر تنشهای زندگی فرش آرامش می گستراند و نهاد آه آلودت را به آسودن می خواند، شیطنتهای شداید را از دشت ملکوتی ضمیرت زدوده و در وسعت صدر خود مستور می دارد.

متن مقاله :

میزان سنجش ایمان
آنجا که مصایب و مکروهات نفسانی چون سرب مذاب بر مغز جانت می نشیند و ناله عاجزانه جوارحت سپرهای آسمان را می شکافد، آنجا، آنسوتر از آن جام یأس اندود و ضجه های مرگ آلود حبل متین الهی نیز می درخشد، «استعینو بالصبر و الصلوه» (بقره 45) که چون آبی خنک بر آتش درونی ات می نشیند و دریچه ای بر سایه سار امن الهی به رویت می گشاید و ندای «ان ا… مع الصابرین» (بقره 153) که بر تنشهای زندگی فرش آرامش می گستراند و نهاد آه آلودت را به آسودن می خواند، شیطنتهای شداید را از دشت ملکوتی ضمیرت زدوده و در وسعت صدر خود مستور می دارد.
ای ایمان آورندگان صبور باشید، زیرا دنیا دار مشقت و سختی است و قبل از هر چیزی صبوری و ایستادگی می طلبد. (آل عمران200) اگر پیروزی می خواهید باید از دشمن صبورتر باشید؛ پس ایستادگی کنید تا غالب شوید و راسخ باشید در همه امورتان (ازمرزهای جغرافیایی گرفته تا عقاید و آرمانهای الهی تان) به هیچ عنوان عقب ننشینید و در تمام مراحل پرهیزگار باشید تا رستگار شوید. حتی اگر دندانه های اره بر جانت نهادند، عقیده ات را صیقل نتوانند، اگر با تبر دو نیمه ات کردند، صبوریت را نخراشند (اشاره به شهادت جانسوز حضرت زکریا)
«فاصبر کما صبر اولواالعزم من الرسل» که صبر پیامبران از این سنخ است. (احقاف 35)
مگر از اعراب جاهل و بت پرست که ننگ هزاران آلودگی در دامنشان بود؛ استقامت و صبوری پیامبر(ص) غسیل الملائکه نساخت؟!
مگر آن نستوه قامتانی که کوه در مقام استواریشان به زانوی ادب می نشیند، از همین اعراب جاهل و بت پرست نبودند؟ که به مرتبه ای از صبر و استقامت رسیده بودند، که وقتی قطعه ای از کوه، زیر پای آن مشرک بر سینه تازه به رمق اسلام نشسته بلال، فشرده می شد و او برهنه بر ریگهای تفتیده، و غلتان در خون دل بود، وقتی که بند بند کوه در زیر خشم شرک و جهالت از هم می گسست گویا، احد احد، آخرین رمق هستی اش بود و چه صبورانه بر عمق جانش می نشست .
تاریخ سرشار از صبوری های راد مردانی است که در راه عقیده و ایمانشان مثله مثله، می شدند، اما به عقیده و ایمانشان گرد ندامت هم نمی نشست. چنانچه امام صادق( ع) می فرمایند: کسی که ایمان دارد از آهن سخت، محکم تر و پایداری اش بیشتر است، چون آهن در برابر آتش سست می شود، ولی مؤمن اگر کشته شود باز زنده می شود و دوباره کشته شود ایمانش پابرجاست و سستی نمی شناسد .
همان طور که یحیی پسر ام طویل را در آزمون دشنام دادن به امیر و مولایش به «قتل صبر» کشتند و او صبورانه مقاومت کرد.
گویا «صبر» سنگ محک ایمان است و ایمانی که به صبر آبدیده نباشد در استواری اش جای تردید است. مگر سید و سالار شهیدان در دشت بلا بر عطش خود و خانواده اش صبوری نکرد؟ یا مظلومه بنی هاشم که چه آزمونها بر صبوری نداد ؟ بر کبودی پهلوی مادر یا فرق شکافته پدر؛ بر لبان سبزفام برادر یا بر لبان خشکیده و تفتیده کودکان بی گناه یا اینکه نه بر قتل برادر صبر، که در مقابل دیدگان سیده صبور کربلا صورت می گرفت ؟
گویا :
هر که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهند
می گویند؛ روزی که امیر دشتستان صبر را کشان کشان برای بیعت می بردند؛ مردی یهودی که شاهد بر این صحنه بود بی درنگ لب به تهلیل گشوده مسلمان می شود. وقتی سبب را می پرسند می گوید، آخر این مرد همان دلاور میدانهای جنگ است که نامش رعشه بر اندام خصمش می نشاند. او کسی است که عمربن عبدود قهرمان نامی مشرکان را به خاک ذلت نشانید، او فاتح خیبر است. اما اکنون ببین که در برابر جهل این هرزگان چگونه سکوت کرده و جام صبر می نوشد. وای از جهل این قوم و فریاد از کنه ضمیراین دلیر مرد نستوه؛ که اگر این دین و آیین حقیقتی در کنه او نبود؛ این مرد در برابر این حقارتها و اهانتها لحظه ای ملزم به صبر نبود.
در واقع عظمت صبر این والی صبور؛ او را به کیش صابران کشانید.
زیرا آنان به خویی الهی آراسته اند و از دغدغه و تشویش خاطر؛ پیراسته؛ و از حضیض شکوه خالق بر خلق گشودن رسته که به عظمتی روحانی پیوسته اند.
بر بند لب و تن زن چون غنچه وچون سوسن
رو صبر کن از گفتن چون صبر کلید آمد (دیوان شمس)
اما آنچه سبب می شود صبوری در انسان بیشتر شود معرفت، شناخت و یقین انسان نسبت به خداوند و جهان است که هرچه عمیق تر باشد انسان را صبورتر می کند و دیگر توجه داشتن به جنبه های مثبت صبر؛ که قبل از هر چیزی تضمین کننده پیروزی دنیایی است و مصایب را به لطف و رحمت الهی تبدیل می کند؛ دیگر اینکه دعای صبوران را به اجابت نزدیکتر می کند و امیدواریشان را به آخرت بیشتر؛ چنانکه درسوره رعد می فرماید: سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار (رعد 24)
نوح از موج غم قوم نرست
تا به کشتی صبوری ننشست
یوسف از صبر به یعقوب رسید
صحت از صبر ایوب رسید
یافت از صبر کلیم ا… عون
جامه در نیل فنا زد فرعون
احمد از صبر برآزار قریش
زهرشان ریخت در آبشخورعیش
خاتم صبر که عالی گهر است
نقش آن ” من صبر قد ظفر ” است (جامی)
و به پاس این صبراست که خداوند خود ضامن بر پاداش و اجرشان شده است، «آنان به پاس آنکه صبر کردند غرفه های بهشتی را به پاداش خواهند یافت و در آنجا باران تحیت و سلام الهی است که بر سرشان ریزان است.» (فرقان 75) زیرا پاداش صابران با بهترین کار نیکشان محاسبه می شود.
(نحل96)
بر آن جانها بلا سودای عشق است
نشاط و مستی صهبای عشق است
اما (صبوری تحمل بلیات بی ثمر و بی اثر نمی باشد که صبوری نیکان در واقع روی دیگر تعقل و دوراندیشی آنان است.)
یعنی همان طور که زندگی برنامه می خواهد و برنامه تدبر و تعقل می طلبد؛ پیمودن مسیر هدف و برنامه هم ایجاب می کند که انسان دوراندیشی لازم برای مواجهه با مصایب را داشته باشد؛ زیرا هر لحظه ممکن است کمین مصایب و مشکلات بر آرامش برنامه و هدفمان گشاده گردد. آنجاست که نباید غافلگیرانه تسلیم شد و از خیر برنامه و هدف گذشت و بر تاراج سرمایه و داراییها صبورانه نگریست، زیرا قرار نیست که جهان غلام حلقه به گوشمان باشد که بتوانیم بر برنامه و هدفمان استوار باشیم اگر با وجود این فراز و فرود و مشکلات، بتوانیم استوار بمانیم، صبور بوده ایم. زیرا انسان صبور برنامه زندگی اش را به مشکلات نمی سپارد، بلکه مشکلاتش را در برنامه و عزم راسخ خود حل می کند.
چه سختی ها که گیتی در پی انگیخت
چو نیروی صبوری دید بگریخت
بیابان جهان پر خار و خاشاک
صبوری بر مثال رخش چالاک
چو رخش صبر باشد نرم رفتار
گذارد پا به نرمی برسر خار
در واقع صبوری عاقلانه به کیمیایی مانند است که به هر مسی برسد؛ آن را طلای ناب می کند. اگر بر روان ساییده شود، آن را چون سپر محافظی؛ در برابر آثار شوم مصایب می کند. دیگر استرس، افسردگی، شیون و زاری در روانی که به گوهر صبوری آذین شده است؛ نمی گنجد، زیرا آسیبهای روحی و روانی از جمله عوارض ناشکیبایی است. صابران مصیبت را امری برنامه ریزی شده از طرف خداوند می دانند و این نحوه نگرش به مصیبت؛ اضطراب آن را کاهش می دهد؛ انسان صابر با تسلطی که بر خود دارد کسب آرامش می کند نه با جزع و فزع و شیون و زاری و این تسلط و آرامش به انسان اعتماد به نفس و قدرت تصمیم گیری منطقی می دهد؛ در نتیجه سختی ها در نظرش ناچیز می شود و در برابر حوادث ناگهانی، قوی دل و استوار می ایستد
اگر ز سهم حوادث مصیبتی رسدت
درین نشیمن حرمان که موطن خطر است
مکن به دست جزع خرقه صبوری چاک
که فوت اجر مصیبت مصیبتی دگر است
(خاتمه الحیات/جامی)
از طرف دیگر عدم شکیبایی، جدای از مشکلات روحی و روانی به علت روی آوردن عجولانه به امور نامعقول، تنیدگی و پیچیدگی مشکل را افزون می کند به نحوی که انسان در برابر آن احساس عجز و ناتوانی کرده و مصیبت را چندین برابر می بیند.
گویا از کاه حادثه کوه مصایب می سازد و آمادگی و امیدش را برای مواجهه و ادامه زندگی به یأس و دلمرگی بدل می کند.
از این روست که لقمان به فرزندش می فرماید: فرزندم بر آنچه بر سرت می آید شکیبا باش؛ زیرا صبوری حاکی از عزم و اراده تو در امور است.(لقمان17)
چو سختی پیش آید مرد هوشیار
به پای صبر بشتابد پی کار
به جانش صبر او آرام بخشید
فلاحش دست گیرد کام بخشید
نگردد تنگدل درهیچ سختی
برآرد شاخ صبرش نیکبختی
صبوری در واقع امری است که در تمام ارکان زندگی انسان ثمربخش می باشد. یعنی به جز مسائل عبادی، بلیات و آزمونهای الهی و یا سلوک و خودسازیهای عارفانه، صبر بر تمام بخشهای زندگی انسان حاکمیتی مؤثر دارد، یعنی انسان در اجتماع موفق نمی شود مگر با توسل به صبر، مثلاً در امر تحصیل یا ورود به دانشگاه، که اگر انسان صبورانه تلاش نکند در واقع عمر خود را بی ثمر تلف کرده است.
رسالت انبیا و پیامبران از جمله مصادیق استقامت و صبوری در هدایت و رهبری بوده و در واقع صبوری، سنگ بنای این دعوت است .
برخوان غم چو آدمیان را صلا زدند
اول صلا به سلسله انبیا زدند
گویا صبوری، رمز موفقیت در رهبری و رسیدن به هدف می باشد. می توان رهبری را به صبوری معنی کرد، روزی با نشستن و انتظار کشیدن و روزی با نبرد و استقامت.
وقتی برای تربیت و به بار نشستن یک درخت، باغبان در کنار خار هجران، صبر بلبل می کند، رهبر جامعه که با خیل انسانها سر و کار دارد چگونه می تواند ناصبور باشد؟
چگونه می تواند عوامل مؤثر در پیشرفتشان را بررسی نکند و صبورانه در انتظار تأثیر آنها ننشیند؟
رهبران و مدیرانی که انتظار دارند با یکی دو جلسه سخنرانی نفوس خلق را تسخیر نموده و ساختار جامعه را زیرو رو کنند و صبوری نمی دانند، معمولاً از مقصد و مراد، خود را بدور می دارند، که :
او بمانده دور از مطلوب خویش
سعی ضایع، رنج باطل، پای ریش
همان طور که پیامبر(ص) که با آن دم عیسایی خود بر جاهلیت عرب دمید، و قلوب شیدا و راسخ الایمانها آفرید، باز می بینیم که بعد از رحلت جانگدازش، چگونه عده ای فرصت طلب، طی آشوبی جامعه را به سیر قهقرایی می کشانند. آنچنانکه علی(ع) می فرماید: همان درد بی درمانی که داشتید (جاهلیت) دوباره عود کرد. و چه آشوبها بر سر قبیله پرستی و جهل پرستی شان که به پا نکردند!؟
زیرا هنوز رسم جاهلیت به طور کامل از فرهنگ عرب پاک نشده بود. گویا جهلی که به روزگاران بر جان نشیند بیرون نمی توان کرد الا به روزگاران.
آنها که صیقل جهل کمتر بر جانشان نشسته بود به راه افتاده بودند اما هنوز هم عده ای بودند که تاول چرکین جهلی که با خود می کشیدند؛ سر به عفونت نهاده از جسم و جانشان فراتر رفته بود، و بی صبرانه برای گشودن این عقده سنگین، فرصت می جستند. آنچنانکه به شورش و بازی احمقانه ای رضایت داده و چه بی دریغ انبان جهلشان را به روی تاریخ گشودند!
اینجاست که آن امیر صبور همچنان صبر می نوشد: «که اگر بانگی برآرم خواهند گفت به سلطنت حریص است و اگر خاموش نشینم خواهند گفت، ازمرگ می ترسد، من و آن همه سابقه و این نسبتهای ناروا» ؟!
این عمق جهل را جز صبوری چه تدبیری است؟
واصبر و ما صبرک الا باا… (نحل127) در جای دیگری در شکایت از قریش می فرماید: (و قریش به من گفتند) بدان که گاه حق را می گیری و گاه هم از آن محروم می شوی، پس یا غمگنانه شکیبا باش و یا از اندوه بمیر، من هم چشم خاشاک رفته را بر هم نهادم و آب دهانم را همچون کسی که استخوان در گلویش گیر کرده باشد فرو بردم و با فرو خوردن خشم صبر کردم، صبری که از حنظل تلخ تر و برای دل از تیزی شمشیر بران درد آورتر بود.
رهبر دینی، در واقع سنگ صبور ناملایمات جامعه است و رهبری او کشور گشایی و حکمرانی جغرافیایی نیست که با صبر نسازد، بلکه گشودن دروازه های انفس به روی جلوه ها و مظاهر دینی و الهی است که تنها مرکب رهوار آن صبر است.
چه بسیار امامان هدایی که گرچه از حکومت بر جغرافیای مسلمانان معزول هم بوده اند، اما سایه امنیت گستر هدایت و رهبریشان بر جانها و انفس مؤمنان همچنان تابنده و مستدام می درخشد.
علی(ع) می فرماید: «محبوبترین راهها به سوی خدا، ازطریق دوجرعه است، جرعه اندک خشمی که به خویشتنداری از آن بگذری و دیگری جرعه اندوهی که با شکیبایی و پایداری از آن چشم بپوشی.» (تحف العقول/ص340)
کوره صبر آنچنان سازنده است که لهیب آن به هر صفتی برسد آن را به کمال می رساند طوری که ترسو در پناه آن شجاع، بی شرم عفیف، خودپرست خداپرست و خلاصه کفر، ایمان می شود.
به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند
چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی
نعمت الهی و بی کرانه صبر اهلش را در ظل حمایت و امداد الهی بیمه می کند، آنچنانکه با سپاهیان غیبی و فرشتگان نشاندارش، در سختی ها یاری می شوند. به شکلی که بیست نفر شکیبا می تواند بر دویست نفر ناشکیبا غالب گردد و یکصد نفر شکیبا می تواند بر هزار ناشکیبا پیروزگردد.
(انفال 65)
همان طورکه حبیب بن مظاهر در خطاب به سپاه یزید می گوید: درست است که شما عده و تجهیزاتتان بیشتر است، ولی ما باوفاتر و صبورتریم و بر سپاه دشمن تاخته، عده زیادی را به خاک ذلت می کشاند.
وقتی که ظرف وجودی انسان انباشته از یقین و صبوری می شود، قوای جسمانی اش نیز سر به تصاعد می نهد .
و این است عظمت و اهمیت صبر که خداوند به داود(ع ) می فرماید: متخلق شو به اخلاق من که من صبور و شکیبایم؛ صابر اگر بر صبر بمیرد شهید مرده و اگر بماند عزیزمانده است.
پس بیایید در این آشفته بازار دنیایی، مجال گسترانیم در حلقه اتصال به اوصاف خدایی.
«فاصبرصبراً جمیلاً» (معارج 5) صبورانه و نیکو در بیان شاعر:
در پرده سوز و ساز هم می خندیم
با داغ درون گداز هم می خندیم
چون لاله نوشکفته ای در باران
از گریه پریم و باز هم می خندیم (سید حسن حسینی)

نویسنده:صدیقه درویش زاده

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید