قرآن کریم، کدام تمدّن را پیشرفته می‎داند؟

قرآن کریم، کدام تمدّن را پیشرفته می‎داند؟

فرهنگ تمدّن در دنیا و در قرآن کریم:
هنگامی که از تاریخ تمدّن ملّت ها بحث سخن به میان می آید، بیشتر توجّه به امپراطوری های بزرگ در تاریخ جلب می شود که مرکز هماهنگی ملّت ها برای هدف های مشترک بر اساس زندگی مادی بودند؛ حال چه معتقد به خدا باشند یا نباشند.
به همین علّت در تقسیم‎بندی تمدّن ها گاهی سلسله ی تاریخی تمدّن ها در یک منطقه را مثل ایران، مورد بررسی قرار می دهند. مانند: تمدن هخامنشی و … و گاهی بطور کلّی تمدن های بزرگ را در سطح جهان مورد بررسی قرار می‎دهند، به عنوان مثال: تمدن بین النهرین و … و گاهی از طریق سوّم تمدن های جهان را در یک عصر مورد مقایسه قرار می دهند، همانند: زمان صدر اسلام.

تاریخ تمدّن در قرآن کریم:
تمدّن اسلامی بر اساس جهان‎بینی توحیدی بنا شده است، زیرا در جهان بینی قرآن کریم، جهان هستی بر اساس حکمت آفریدگار حکیم و مهربان پایه‎گذاری شد و تمام قوانین و برنامه خلقت بر اساس علم و دانش و حکمت پی‎ریزی شده است به گونه ای که دانشمندان در طول تاریخ نتوانستند، یک نکته در تمام آفرینش، بی‎حساب و غیر معقول پیدا نمایند. خدا بر اساس آفرینش و هدف آن، قوانین اداره جهان را که شامل انسان نیز می شود پایه ‎ریزی کرد و به وسیله ی پیامبران ابلاغ نمود و از این رویف تمدّن و زندگی معقول و در دید قرآن کریم این است که ملّت های هر عصر و زمان بتوانند، خود را با قوانین الهی وفق بدهند و تسلیم فرمان او باشند، و هر ملّتی که در این مسیر موفق‎تر است، پیشرفت تمدّن آن‎ها بیشتر خواهد بود.
به این دلیل قرآن کریم، تقسیم‎بندی تمدّن ها را به نام امپراطوری ها درست نمی داند، بلکه با نام انبیاء می داند و در تاریخ تمدبن قرآن کریم از: آدم، ادریس، نوح، هود، صالح، ابراهیم، لوط، یعقوب، یوسف، ایوب، شعیب، موسی، هارون، شموئیل، الیاس، ذو الکفل، داوود، ‌سلیمان، یونس، زکریا، یحیی، عیسی، عُزیر، پیامبر بزرگ اسلام تا دولت حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ ترسیم می‎کند.
معنای پیشرفت تمدّن در فرهنگ دنیا و در منطق قرآن کریم:
در دنیای امروز هر نوع ترّقی، تکامل و پیروزی انجام بگیرد، اگر چه در بُعد مادّی و همراه با گناه، انحطاط، ظلم و تجاوز باشد بدون توجّه به قانون الهی آن را پیشرفت می داند ولی در فرهنگ قرآن کریم، قوانین تشریعی الهی را که از طرف خدا آمده است، مکمّل قوانین تکوینی آفرینش و خلقت می داند، چنان چه هر تمدّنی، برنامه عملی آن ها به قوانین الهی بیشتر مأنوس باشد و با قوانین تکوینی منطبق‎تر و برای خدا عمل کنند و تسلیم در برابر قوانین الهی باشد، آن تمدّن را پیشرفته می داند، و برنامه خواسته‎های مادبی آن ها هم حساب شده‎تر خواهد بود، و هر تمدّنی پایبند به قوانین الهی و انبیاء نباشد و فرهنگ پذیرش، نسبت به قوانین الهی نداشته باشد، آن را علاوه بر این که تمدّن نمی‎داند، پیشرفت هم نمی داند و مسیر آن را به سوی انحطاط و نابودی می انگارد بنابراین لازم است به آیات ذیل توجّه شود:
1. « فَأَمَّا مَنْ طَغَى وَآثَرَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَى[1]؛ پس هر کس از حکم شرع خدا سرکش و طاغی شد، و زندگی دنیا را برگزید، دوزخ جایگاه اوست.» محدود کردن زندگی را به پیشرفت‎های مادّی، نه تنها پیشرفت در تمدّن نمی داند، بلکه نوعی طغیان می داند که موجب عذاب خواهد شد.
2. در مورد فرعون که پیشرفت مادّی فوق‎العاده‎ای دارد و جزء ارکان تمدّن بشری در تاریخ شناخته می‎شود، قرآن کریم می‎فرماید: « وَقَالَ مُوسَى رَبَّنَا إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلأهُ زِینَهً وَأَمْوَالا فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا رَبَّنَا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِکَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَلا یُؤْمِنُوا حَتَّى یَرَوُا الْعَذَابَ الألِیمَ[2]؛ و موسی به پروردگار خود عرض کرد بارالها تو به فرعون و فرعونیان در حیات دنیا ملک و اموال و زیورهای بسیار بخشیدی که بدین وسیله بندگان را از راه تو گمراه کنند، بارخدایا اموال آن ها را نابود گردان و دلهایشان را سخت بربند، که اینان هرگز ایمان نیاورند تا هنگامی که عذاب دردناک را مشاهده کنند.»
به دنبال آن قرآن کریم می‎فرماید: دعای موسی مستجاب شد و فرعون غرق شد و بدنش به عنوان نشانه و عبرت باقی ماند. این آیات به عنوان نمونه ذکر شده است، زیرا بیشتر آیات تاریخی قرآن زندگی ملّت هایی که با پیامبران به مخالفت برخواستند را غیرمعقول، دردآلود، فاسد، گمراه و گرفتار عذاب قهر الهی می داند هر چند آن ها در زمان و زندگی پیروان انبیاء را در مسیر پاکی و آرامش و عدم خوف و گوارا و مطمئن و حسن عاقبت معرفی می‎نماید. که اگر کسی فلسفه تاریخی قرآن کریم را جمع‎آوری کند می بیند قرآن کریم چهره ی تمدّن منهای خدای بشری را، سیاه و درد آلود معرّفی می‎کند.

واژه ی مدنیّت در قرآن کریم:
اهل لغت واژه ی مدینه را به معنای شهرنشینی معرّفی کرده اند و مدائن و مدن به معنای شهرها، فرهنگ معیّن، تمدّن را به معنای «شهرنشین شدن با اخلاق و آداب شهریان خو گرفتن» معرّفی کرده است و سپس در معنای تمدّن می‎گوید: «همکاری افراد یک جامعه در امور اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و غیره» و لذا رابطه ی تمدّن با مدینه روشن می‎شود که مدینه به معنای شهر است، یک زندگی دسته جمعی بر اساس هدف واحد همان طور که در قبول بیان شده است، همکاری افراد یک جامعه در امور اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و غیره که مرکز کارشان مدینه و شهر است.
امبا قرآن کریم لفظ مدینه را به معنای شهرنشینی و برنامه زندگی آن ها را تمدّن نمی‎گویند، بلکه قرآن کریم کلمه ی مدینه را در آیاتی مطرح می کند که در آنجا فرد مؤمنی زندگی کند و لو یک نفر باشد.
واگر در جایی که پیامبر یا مؤمنین در آنجا نباشد آن را مدینه و مدائن و مدین نمی‎گوید.
جالب این که هنگامی که پیامبران می‎خواهند وارد شهر انطاکیه شوند که از شهرهای مهمّ شامات، و از شهرهای معروف روم قدیم بوده است و اکنون جزو قلمرو کشور ترکیه است، چون افراد با ایمان در آن نبودند و همه کافر بودند، قرآن کریم از آن ها به اصحاب القریه و یاران ده نام برد: « وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلا أَصْحَابَ الْقَرْیَهِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ[3]؛ برای آن ها یاران [دِه] را مثال بزن که فرستادگان خدا به سوی آن ها آمدند و بی ‎هنگام آن پیامبران بزرگ وارد این ده و قریه شدند.» حبیب بخار، که می‎خواهد از آن ها حمایت کند، قرآن کریم می‎فرماید: « وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَهِ رَجُلٌ یَسْعَى …[4]؛ مردی با ایمان از نقطه‎ای دوردست شهر با شتاب فرارسید.»
بنابراین معیار تمدّن و شهرنشینی در قرآن کریم، داشتن فرهنگ دینی و خداشناسی و ارتباط با خدا می‎باشد. و به همین دلیل قرآن کریم، هر شهرنشینی و رشد تکامل در امور مادّی و علمی را تمدّن نمی‎داند و مرکز کار و فعالیّت آن ها را مدینه نمی‎شناسد. بلکه آن مجتمع که در مسیر هدف های الهی باشند و در اصطلاح قرآن کریم افراد صالح باشند، آن ها را  صاحب تمدن و محل اجتماع و فعالیّت آن ها را شهر می داند.
و در نتیجه آن تمدّنی را پیشرفته‎تر می داند که مسیر حرکت اجتماعی و فردی آن ها با برنامه انبیاء الهی موافق‎تر و همراه‎تر باشد. ممکن است کسی بگوید که قریه در قرآن کریم معنای عام و مشترک دارد، هم در معنای دِه استعمال شده و هم در معنای شهر، با صرف نظر از این که استعمال عام عرفی در این لفظ به معنای دِه است، اگر در قرآن کریم به معنای شهر استعمال شده شاید کنایه از عدم آن محیط به خاطر کفر و شرک و فساد بود. در ضمن باید به این حقیقت توجّه داشته باشیم، از نظر ادبی اگر کلمه ی قریه و مدینه در یک کلام جمع شوند، معنای مختلف دارند، در آن جا قریه به معنای دِه می‎شود و مدینه ی تنها به معنای شهر. اگر فرض شود، قریه معنای مشترکی داشته باشد که شامل دِه و شهر بشود و این مطلب مانند همان مثال معروف ادبی، فقیر و مسکین هستند، اگر جدا از هم استعمال شوند، هر دو به معنای واحد هستند، یعنی فرد مستمند و محتاج، و اگر با هم جمع شوند، معنای مختلفی دارند. (اذا اجتمعا، افترقا و اذا افترقا ، اجتماعا.) وقتی دو لفظ با هم جمع شوند، معنای آن ها با هم فرق می‎کند و هنگامی که جدای از هم ذکر شوند هر دو معنای واحد دارند.
با مطالعه ی تاریخ تمدبن قرآن کریم، می فهمیم که خداوند، حکومت و دولت، اجتماع و هم آهنگی هیچ ملّتی که سعی‎شان در امورغیر الهی باشد به رسمیّت نمی شناسد و زندگی هیچ یک از ابرقدرت های تاریخ را تمدّن و زندگی همراه با سعادت نمی‎شناسد و پیشرفت آن ها را پیشرفت نمی‎داند، در قرآن کریم آمده است: « وَذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا وَذَکِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا کَسَبَتْ لَیْسَ لَهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیٌّ وَلا شَفِیعٌ وَإِنْ تَعْدِلْ کُلَّ عَدْلٍ لا یُؤْخَذْ مِنْهَا أُولَئِکَ الَّذِینَ أُبْسِلُوا بِمَا کَسَبُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِیمٍ وَعَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْفُرُونَ[5]؛ ای رسول آنان را که دین خود را بازیچه ی و هوسرانی گرفتند و زندگانی دنیا آن ها را فریب داد، به حال خود واگذار، همین قدر به آن ها تذکر بده که هر کس به عمل خود، عاقبت گرفتار می‎شود و هیچ کس را جز خدا ( در دو عالم) دادرس و شفیعی نیست و هر چه برای آسایش خود از عذاب قیامت فِدا دهند، از او نپذیرند اگر باز پند نگرفتند غم مدار که آن ها همان کسانی هستند که عاقبت به هلاکت می‎رسند و به کیفر کفرشان به شرابی از حمیم جهنّم و عذابی دردناک گرفتار می‎شوند»
باز فرموده است: « … فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ مَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ[6]؛ آن ها از فرمان فرعون پیروی کردند درحالی که فرمان فرعون مایه رشد و نجات نبود.»
در آیه ی اوّل به عنوان یک کبرای کلّی زندگی همه ی کسانی را که از دین روگردانیدند مورد انتقاد قرار داد، و در آیه ی دوّم به عنوان یک صغری و یک مصداق معیّنی از یک طاغوت نمونه، سخن گفت که آثار تمدّن ظاهری او هنوز مورد شگفتی جهانیان است، مطرح شد. که این فرمانده تمدّن نمونه تاریخی، رشد و هدایت‎گر تکامل ‎بخش نیست و در حقیقت تمدّن انسانی نیست.

معرفی منابع جهت مطالعه ی بیشتر:
1. کرمی، علی، ظهور و سقوط تمدن‎ها ازدیدگاه قرآن، ناشر:‌ نشر مرتضی.
2. قانع، احمد علی، علل انحطاط تمدّن ها ازدیدگاه قرآن کریم، ، ناشر شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی.
3. حامدمقدّم، احمد، سنّت های اجتماعی در قرآن کریم، مؤسسه ی چاپ و صحافی: مؤسسه ی چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی.
4. معیارها و عوامل تمدّن ازنظر قرآن، تهیّه و تنظیم گروه تفسیر یک بنیاد باقرالعلوم ـ علیه السّلام ـ انتشارات دار القرآن الکریم، چ امیر.

پی نوشت ها:
[1]. سوره ی نازعات: 79/37-39.
[2]. سوره ی یونس: 10/88.
[3] . سوره ی یس: 36/13.
[4] . همان: 36/20.
[5] . سوره ی انعام: 6/70.
[6] . سوره ی هود: 11/97.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید