ثقل به دو فتحه هر شی ء نفیس و گران قیمت است که باید در حفظ آن اهتمام شود. به همین معنی است در حدیث «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی» یعنی: همانا من بین شما دو چیز گرانبها را باقی می گذارم. کتاب خدای و عترت خود را (قاموس، فیروز آبادی، 470 و سایر کتب لغت) در حدیثی دیگر آمده است: «ان لکل نبی اهلا و ثقلا و هولاء (یعنی علیا و فاطمه و الحسن و الحسین) أهل بیتی و ثقلی» یعنی: هر پیغمبری را اهلی و کالای نفیس و گرانبهایی است و اینان (علی و فاطمه و حسن و حسین) اهل بیت من و کالای گرانبهای منند. باز در حدیثی روایت شده که: «من کان له من انبیائه ثقل فعلی و فاطمه و الحسن و الحسین ثقلی» یعنی هر که را از پیامبرانش کالای گرانبهایی در دست است پس علی و فاطمه و حسن و حسین نیز متاع گرانبهای منند، که در این دو حدیث نیز ثقل به معنی شی ء نفیس گرانبها است که باید در حفظ آن اهتمام شود (مجمع البحرین، طریحی، 427) . بعضی هم احتمال داده اند ثقل در این حدیث به معنی شی ء سنگین وزن است. اشاره به آن است که عمل به قرآن و متابعت اهل بیت وظیفه ای سخت و دشوار است (الصواعق المحرقه، ابن حجر میثمی، 90) .
حدیث ثقلین، که چون قرآن و اهل بیت در آن ثقلین خوانده شده اند به این نام معروف شده، حدیثی است صحیح که نزد علمای همه مذاهب اسلامی معتبر است و شیعیان آن را از دلایل امامت و خلافت بلافصل امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (ع) می شمارند.
این حدیث را مسلم در صحیح و ترمذی در صحیح و ابن حنبل در مسند و ثعلبی نیشابوری در تفسیر و ابن مغازلی شافعی در مناقب و سمعانی در فضائل الصحابه و ابن حجر میثمی در صواعق و سایر علمای اهل سنت، همچنین محدثین شیعه ـ به هشتاد و دو طریق ـ با عبارات و صور گوناگون از رسول الله (ص) روایت کرده اند، (اعیان الشیعه، 1/370) ذیلا بعضی از این روایات نقل می شود:
1) مسلم بن حجاج نیشابوری (م 261 ق) در صحیح کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل علی بن ابی طالب به روایت از زید بن حیان حدیثی آورده است که ترجمه آن چنین است: «همراه با حصین بن سبره و عمر بن مسلم نزد زید بن ارقم رفتیم. بعد از این که در کنار او نشستیم حصین گفت: ای زید! ترا خیر بسیار نصیب شده است. پیغمبر را دیده ای و حدیث او را شنیده ای و همراه با آن حضرت جهاد کرده ای. ای زید! تو خیر بسیار دیده ای. برای ما شمه ای از آن چه از رسول الله (ص) شنیده ای باز گوی. زید گفت: ای برادرزاده! به خدا سوگند که سال من بزرگ و عهدم با رسول الله (ص) کهن شده و بسیاری از آنچه از او شنیده بودم فراموش کرده ام. پس آن چه برای شما می گویم بپذیرید و آن چه را نمی گویم مرا به گفتن آن مجبور نسازید. پس گفت: روزی پیغمبر خدای بین ما برای خواندن خطبه برخاست. ما در مکانی بین مکه و مدینه بودیم که «خم» خوانده می شود. پس حمد خدای و ثنای او را به جای آورد و به وعظ و ذکر پرداخت. سپس گفت: اما بعد، بدانید ای مردم که من هم بشرم و به زودی فرستاده خدای پیش من می آید و دعوت او را اجابت می کنم. من بین شما دو چیز گرانبها از خود بر جای می گذارم. نخستین آنها کتاب خداست که در آن هدایت و نور است. کتاب خدا را محکم در دست بگیرید و آن را رها نکنید ـ پس درباره قرآن سفارش بسیار نمود و بدان تشویق و ترغیب فرمود ـ سپس گفت: و اهل بیت من. درباره اهل بیت من همواره خدای را به یاد داشته باشید (این جمله را سه بار فرمود) حصین از زید پرسید: اهل بیت او چه کسانی هستند؟ مگر زنان او اهل بیت او نیستند؟ ـ گفت: زنان او اهل خانه او بودند اما اهل بیت رسول الله (ص) کسانی هستند که بعد از او صدقه برایشان حرام است ـ حصین گفت: آنان چه کسانند؟ ـ گفت آل علی و آل عقیل و آل جعفر و آل عباس. حصین گفت: آیا صدقه بر همه ایشان حرام است؟ ـ گفت: آری. مسلم به اسناد دیگری از زید بن ارقم روایت کرده است که از او پرسیدند: آیا زنان پیغمبر هم اهل بیت او هستند؟ ـ گفت نه ـ به خدا قسم ـ زن تا مدتی از زمان با مرد است. بعد او را طلاق می دهد و نزد پدر و مادر خود بر می گردد. اهل بیت او اصل و جماعت او هستند که صدقه بر ایشان حرام است.
حدیث فوق را احمد بن محمد بن حنبل در المسند (4/366) احمد بن حسین بیهقی در سنن (2/148) و عبدالله بن عبدالرحمن دارمی در سنن (2/431) علی متقی در کنز العمال فی سنن الاحوال و الافعال (1/45) احمد بن محمد طحاوی در مشکل الآثار (4/368) و سایر محدثین نیز روایت کرده اند. آنچه در این مقاله مورد استناد است قسمت اول حدیث، یعنی برابر بودن و تلازم اهل بیت با قرآن و پیوستگی جاودانی این دو با یکدیگر است.
2) محمد بن عیسی ترمذی (م 279 ق) در صحیح (2/308 ق) به روایت از ابو سعید و اعمش، آن دو از حبیب بن ابی ثابت و از زید بن ارقم حدیث ثقلین را چنین آورده است: «قال رسول الله صلی الله علیه (و آله) و سلم: انی تارک فیکم ما ان تمسکتم لن تضلوا بعدی: احدهما اعظم من الآخر. کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی و لن یفترقا حتی یردا علی الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما» ـ یعنی ـ رسول الله (ص) فرمود: من چیزی بین شما بر جای می نهم که اگر بدان چنگ زنید، بعد از من هرگز گمراه نخواهید شد. یکی از آن دو از دیگری عظیم تر است: کتاب خدا رشته ای است که از آسمان به زمین کشیده شده است. و دیگری عترت که اهل بیت منند. این دو هرگز از هم جدا نمی گردند تا بر سر حوض (کوثر) نزد من وارد شوند. پس بنگرید بعد از من با ایشان چگونه رفتار می کنید ـ این حدیث را عزالدین ابن اثیر در اشد الغابه (2/12) و سیوطی در الدر المنثور در تفسیر آیه مودت (شوری، 23) نیز روایت کرده اند.
3) همچنین ترمذی در صحیح (2/308) از جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده است که «رأیت رسول الله صلی الله علیه (و آله) و سلم فی حجته یوم عرفه و هو علی ناقیه القصوی یخطب فسمعته یقول: ایها الناس انی قد ترکت فیکم ما ان اخذتم به لن تضلوا کتاب الله و عترتی اهل بیتی» ـ یعنی ـ رسول الله را در حجه الوداع، در روز عرفه دیدم که بر ناقه قصوای خود سوار بود و خطبه می خواند. از او شنیدم که می گفت ایها الناس! همانا من چیزی را بین شما بر جای می گذارم که اگر نگاه دارید و بدان عمل کنید هرگز گمراه نخواهید شد. آن کتاب خدا و عترت من یعنی اهل بیت من است ـ این حدیث را متقی هندی نیز در کنز العمال (1/48) از ابن ابی شبیه و خطیب بغدادی روایت کرده است.
4) محمد بن عبدالله معروف به حاکم نیشابوری (م 405 ق) در کتاب، المستدرک علی الصحیحین (3/109) به اسناد خود از ابو الطفیل و از زید بن ارقم چنین حدیث کرده است: «لما رجع رسول الله (ص) من حجه الوداع و نزل غدیر خم امر بدوحات فقمن فقال: کانی قد دعیت فاجبت. انی قد ترکت فیکم الثقلین احدهما اکبر من الآخر. کتاب الله تعالی و عترتی فانظروا کیف تخلفونی فیهما فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض. ثم قال: ان الله عز و جل مولای و انا مولی کل مؤمن. ثم اخذ بید علی فقال: من کنت مولاه فهذا ولیه اللهم و آل من والاه و عاد من عاداه» ـ یعنی ـ چون رسول الله (ص) از حجه الوداع بازگشت و در «غدیر خم» فرود آمد دستور داد زیر درختها را از خار و خاشاک پاک کردند… سپس فرمود: گویا که مرا فرا خوانده اند و من اجابت کرده ام. همانا من بین شما دو شی ء گرانبها بر جای گذاشته ام که یکی از آنها از دیگری بزرگتر است، کتاب خدای تعالی و عترت من. پس بنگرید که بعد از من با آن دو چگونه رفتار می کنید، کتاب خدا و عترت من از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض (کوثر) نزد من بیایند. سپس گفت: همانا خدای عز و جل مولای من است و من مولای همه مؤمنانم. پس دست علی را گرفت و فرمود: هر که را من مولای اویم پس علی هم ولی و سرور اوست. خدایا دوست بدار هر که او را دوست دارد و دشمن بدار هر که با او دشمنی کند. حاکم نیشابوری تمام این حدیث را مفصلا نقل کرده و آن را صحیح شمرده است. این حدیث را نسائی، احمد بن علی (م 303 ق) در کتاب خصائص امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (93) آورده و اضافه کرده است: «به زید گفتم آیا تو خود این سخن را از رسول الله (ص) شنیدی؟ گفت: در آن درختستان هیچ کس نبود مگر آن که رسول الله (ص) را به چشم خود دیده و سخنش را به گوش خود شنیده است» همین حدیث را متقی در کنز العمال (1/48) از زید بن ارقم و ابو سعید خدری روایت کرده است،
5) حاکم در روایت دیگری (المستدرک، 3/109) از سلمه بن کهیل از پدرش از ابوالطفیل از وائله از زید بن ارقم چنین حدیث کرده است: «نزل رسول الله (ص) بین مکه و المدینه عند شجرات خمس دوحات عظام فکنس الناس ما تحت الشجرات. ثم راح رسول الله (ص) عشیه فصلی ثم قام خطیبا فحمد الله و اثنی علیه و ذکر و وعظ فقال ما شاء الله ان یقول (ثم قال) ایها الناس. انی تارک فیکم امرین لن تضلوا ان اتبعتموهما و هما کتاب الله و اهل بیتی عترتی (ثم قال) اتعلمون انی اولی بالمؤمنین من انفسهم؟ (ثلاث مرآت) قالوا نعم. فقال رسول الله (ص) : من کنت مولاه فعلی مولاه» ـ یعنی ـ رسول الله (ص) بین مکه و مدینه نزدیک پنج درخت بزرگ پر شاخ و برگ فرود آمد. پس مردم زیر درختها را جارو کردند.@#@ سپس رسول الله (ص) شامگاهان به آن جا رسید و بعد از نماز برای ایراد خطبه برخاست. ابتدا حمد و ثنای الهی را به جای آورد و سخنانی در ذکر و وعظ بیان کرد و آنچه را خدای می خواست که او بگوید گفت. سپس فرمود: ایها الناس، من دو امر را بین شما باقی می گذارم که اگر از آن دو پیروی کنید هرگز گمراه نمی شوید: کتاب خدا و عترت و اهل بیت من. (سپس گفت) آیا می دانید که من بر مؤمنان از جانهای خودشان اولی ترم؟ (سه بار) گفتند: آری. پس رسول الله (ص) فرمود: هر که را من مولی و سرورم علی هم مولی و سرور اوست. حاکم نیشابوری (به روایت سید مرتضی فیروزآبادی در کتاب فضائل الخمسه فی الصحاح السته 2/46) و ابن حجر هیثمی (الصواعق المحرقه، 89) این حدیث را صحیح شمرده اند.
6) حاکم نیشابوری (المستدرک، 3/148) از مسلم بن صبیح از زید بن ارقم چنین حدیث کرده است: «قال رسول الله صلی آله علیه و آله و سلم: انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و اهل بیتی. و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض» ـ یعنی ـ همانا من بین شما دو شی ء (یادگار) گرانبها از خود بر جای می گذارم، کتاب خدا و اهل بیت خود را و همانا این دو هرگز از هم جدا نمی گردند تا در کنار حوض بر من وارد شوند ـ حاکم این حدیث را صحیح دانسته است.
7) ابن حنبل در مسند (3/17) حدیث ثقلین را از ابو سعید خدری، از رسول الله (ص) را چنین روایت کرده است: «انی اوشک ان ان ادعی فاجیب و انی تارک فیکم الثقلین. کتاب الله عز و جل و عترتی کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی. و ان اللطیف اخبرنی انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض فانظروا بم تخلفونی فیهما؟» ـ یعنی ـ نزدیک شده است که مرا فرا خوانند و من اجابت کنم. و همانا من دو شی ء گرانبها را بین شما باقی می گذارم، کتاب خدای عز و جل و عترت خود را. کتاب خدا رشته ای است که از آسمان به زمین کشیده شده و عترت من اهل بیت منند. همانا خدای مهربان مرا خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض نزد من بیایند. پس بنگرید بعد از من با این دو چگونه رفتار می کنید. این حدیث را با جزئی اختلاف، ابن حنبل در موارد دیگری از مسند (3/14 به بعد، 4/371، 5/181) فخر رازی در تفسیر کبیر ذیل آیه «و اعتصموا بحبل الله و لا تفرقوا» (آل عمران، 103) متقی در کنز العمال (1/47 به بعد) هیثمی در مجمع الزوائد (9/163) و ابن سعد در طبقات (2، قسم 2، ج 2) روایت کرده اند،
8) حافظ ابو نعیم احمد بن عبدالله اصفهانی (م 430 ق) در حلیه الاولیاء (1/355) از حذیفه بن اسید غفاری از رسول الله (ص) چنین حدیث کرده است: «ایها الناس انی فرطکم و انکم واردون علی الحوض. فانی سائلکم حین تردون علی عن الثقلین فانظروا کیف تخلفونی فیهما. الثقل الاکبر کتاب الله. سبب طرفه بید الله و طرفه بایدیکم. فاستمسکوا به لا تضلوا و لا تبدلوا. و عترتی اهل بیتی. فانه قد نبأنی اللطیف الخبیر انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض» ـ یعنی ـ ایها الناس همانا من پیشگام و پیشاهنگ شمایم. و شما همه در کنار حوض نزد من خواهید آمد. وقتی بر من وارد شدید از شما درباره ثقلین پرسش خواهم کرد. بنگرید بعد از من با ایشان چگونه رفتار می کنید ـ ثقل (وزنه) بزرگ کتاب خدا است. ریسمانی است که یک طرفش در دست خداست و طرف دیگرش در دستهای شماست. پس بدان چنگ بزنید تا گمراه نگردید و دگرگون نشوید. و عترت من که اهل بیت منند زیرا خدای مهربان دانا مرا خبر داده است که این دو گوهر گرانبها از هم جدا نشوند تا در کنار حوض بر من وارد گردند. این حدیث را ـ به الفاظ مختلف ـ ابو نعیم در حلیه الاولیاء (9/46) ابن اثیر در اسد الغابه (3/147) متقی در کنز العمال (1/47 و 96) نور الدین هیثمی در مجمع الزوائد (9/163) ابن حجر در صواعق (75) … و سایر محدثین اهل سنت روایت کرده اند.
اما محدثین شیعه چنان که اشاره شد در تواتر آن اجماع دارند و آنرا به هشتاد و دو سند از طریق ائمه اطهار (ع) از رسول الله (ص) روایت کرده اند و این حدیث را از دلائل استوار و روشن خلافت و امامت بلافصل امیر المؤمنین (ع) می دانند و گویند اگر شیعیان برای اثبات خلافت آن حضرت حجتی جز همین حدیث نداشتند ایشان را بسنده بود (فضائل الخمسه، 2/53، اعیان الشیعه، 1/370) . حدیث ثقلین حدیثی است صحیح بلکه متواتر سند آن محکم و دلالت آن واضح و غیر قابل انکار است. بزرگان صحابه مانند علی بن ابی طالب (ع) و ابوذر غفاری و جابر بن عبدالله انصاری و زید بن ثابت و حذیفه بن اسید غفاری و زید بن ارقم و ابو سعید خدری و عبدالله بن حنطب و ابو هریره دوسی و جمع کثیر دیگر (فیض القدیر، تألیف مناوی، 3/14) که تعدادشان از بیست افزون است (صواعق، 136) آن را روایت کرده اند. کمتر حدیثی در صحاح و مسانید به این قوت و اعتبار وجود دارد. دلالت آن نیز واضح و در اعلی مراتب قوت است. این حدیث در حجه الوداع بر زبان رسول الله (ص) جاری شده و در الفاظ مختلف آن آمده است که: من مقبوض ـ یعنی در شرف مرگم ـ من مانند شما بشرم و به زودی دعوت حق را لبیک خواهم گفت ـ من دو ودیعه گرانبها از خود باقی می گذارم ـ من دو خلیفه بین شما باقی می گذارم ـ قرآن و اهل بیت همیشه با همند. چیزی را بر ایشان مقدم ندارید تا هلاک نشوید ـ چیزی به آن دو میاموزید که هر دو از شما عالمترند… اینها همه قوانین قطعی است که پیغمبر وفات خود را نزدیک می دیده و وصیت می کرده و قرآن و اهل بیت را به جانشینی خود منصوب می داشته است.
اما بین اهل بیت و عترت تنها فردی که صلاحیت خلافت رسول الله (ص) داشته علی (ع) بوده است خود رسول الله (ص) این حقیقت را ضمن حدیث ثقلین با صراحت روشن کرد. یعنی دست علی را گرفت و فرمود هر که را من مولی و سرورم و هر که را من از جان او به او نزدیکترم پس علی نیز باید که مولای او و ولی او و سرور او باشد. بنابراین به استناد حدیث ثقلین شکی در تقدم علی بر اهل بیت و سایر مسلمانان و تعیین او برای خلافت و امامت بلافصل باقی نمی ماند. ابن حجر، احمد بن محمد هیثمی (م 947 ق) در کتاب خود الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع و الزندقه که در رد بر شیعه نوشته است بعد از بیان مطالب مشروحی درباره حدیث ثقلین و وجوب تمسک به اهل بیت تا قیام قیامت و این که آنان همسنگ کتاب خدا و امان برای اهل زمینند (اهل بیت) گوید: «… پس شایسته ترین کس از اهل بیت که باید بود تمسک نمود پیشوا و عالم اهل بیت بود و علی بن ابی طالب کرم الله وجهه است که علمش از همه بیشتر و مدرکات و دریافتهای او از همه دقیق تر بود.» از این رو ابوبکر می گفت: «علی عترت رسول الله یعنی همان کس است که تمسک بدو را مؤکدا دستور فرموده است» (صواعق، 90) به علاوه حدیث ثقلین که اهل بیت (علی و فاطمه و حسن و حسین) را به طور لا ینفک و همسنگ و همتای قرآن و واجب الاطاعه مقرر فرموده و تصریح نموده است. که پیروان ایشان هرگز گمراه نمی گردند نزد علمای شیعه دلیل قاطعی بر عصمت ایشان است.
مرحوم میر حامد حسین کنتوری نیشابوری کلیه روایات حدیث ثقلین و ادله معصوم بودن اهل بیت را به استناد همین حدیث در مجلد دوازدهم از منهج دوم عبقات الانوار جمع آوری کرده است.
مشایخ فریدنی – دایره المعارف تشیع، ج 6، ص 158