1 . قبل از پرداختن به سؤال و جواب، یک اصل و نکته کلیدی به عنوان پیشفرض قابل بیان است و آن اینکه: «بدون پذیرش جهانی وسیعتر از عالَم طبیعت، نمیتوان افکار بشری را از بُنبست جهان نجات داد.»[1] این نکته کلید بحثهای اعتقادی و فراطبیعی است.
2 . اما تفسیر کوتاهی از آیه 8 و 9 از سوره نجم:
«ثُمَّ دَنا فَتَدَلّی، فَکاَنَ قابَ قوسینِ اَو اَدنی» ترجمه: یعنی «تا آن که فاصلهی او (با پیامبر) به اندازهی فاصلهی دو کمان یا کمتر بود.»
کلمه «قاب» و کلمه «قیبَ» مانند کلمه قَادَ و قیدَ، به معنای مقدار هر چیز است.[2] کلمه قوس به معنای کمان است که در تیراندازی استفاده میشود. این کلمه در لغت مجازاً بر «ذراع» هم اطلاق میشود و معنای جمله این است که دوری او به قدر دو قوس و یا به قدر دو ذراع و یا کمتر از آن بوده است.[3]
آنچه مسلم است این است که، خداوند نه مکانی دارد و نه جسمی، «لاتُدرِکهُ الاَبصارُ و هُوَ یُدرِکُ الاَبصارُِ[4] یعنی «دیدگان، او (خدا) را درنیابد و او دیدگان را دریابد.» و «فَاَینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِِ»[5] یعنی «پس به هر جا روی آورید، رو به سوی خدا است».
در رابطه با این آیه، برخی از مفسران میگویند، معنای این آیه از اسرار غیبی است که از همه ما پوشیده و پنهان است. ولی اگر این آیات را به معنای یک نوع شهود و قرب خاص معنوی تفسیر کنیم، تمام این مشکلها برطرف خواهد شد. خدا را از طریق دیده دل و عقل میتوان مشاهده کرد.[6] و این همان است که امام علی ـ علیه السلام ـ در جواب ذعلب یمانی فرمود: «لاتٌدرِکهُ العُیونَ بِمُشاهَدَهِ العِیانِ،…ِ»[7] یعنی «دیدهها هرگز او (خدا) را آشکار نمیبینند، اما دلها با ایمان درست او را درمییابند. خدا به همه چیز نزدیک است نه آن که به اشیاء چسبیده باشد؛ از همه چیز دور نه آن که از آنها بیگانه باشد، گوینده است نه با اندیشه و تفکر…».
از مجموع آیات و قرائن چنین بدست میآید که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در عین این که دارای مقام شهود بوده، در طول عمر مبارکش دو مرتبه چنان اوج گرفت که به مقام «شهود کامل» نائل گردید. 1 . یکی در آغاز بعثت 2. دیگری به هنگام معراج آن چنان به خدا نزدیک شد و بر بساط قرب او گام گذاشت که بسیاری از فاصلهها و حجابها برچیده شد و مقامی که حتی جبرئیل امین یعنی مقربترین فرشته الهی، از وصول به آن عاجز بود. عبارت «قاب قوسین» به صورت کنایه و بیان شدت قرب است نه فاصله مکانی تا با قوس و ذراع سنجیده شود و مراد از رؤیت همان شهود باطنی است.[8]
استاد جوادی آملی میفرماید: معراج پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ با دیدن آن همه عجائب و گشودن آن همه اسرار، تنها در خور شأن نبیّ خاتم است که کسی از اولین و آخرین، بدان پایه راه نیافته است. این همان قرب شدید و قرب معنوی است.[9]
3 . تفسیر کوتاهی از آیه 17 از سوره حاقه:
«وَ المَلک علی اَرجائِها وَ یَحمِلُ عَرشَ رَبِّکَ فَوقَهُم یَومَئذٍ ثَمانیهٌ» یعنی «و فرشتگان بر کنارهها (ی آسمان) ایستاده باشند، و عرش پروردگارت را در آن روز هشت تن بر فرازشان حمل میکنند.» عرش الهی چیست و کجاست؟ منظور از عرش، یک تخت سلطنتی جسمانی نیست، بلکه به معنای مجموعه جهان هستی است که عرش حکومت خدا است، و به وسیله فرشتگان که مجری فرمان خدا هستند تدبیر میشود.[10] عرش مرکز تدبیر و فرمانروائی هستی است که فرشتگان به فرمان خدا به این امر میپردازند.امام علی ـ علیه السلام ـ در حدیثی فرموده است: فرشتگان حامل عرشاند و عرش آنطوری که شما تصور نمودهای که مثل یک تخت باشد نیست، بلکه عرش موجود محدودی است که خداوند آن را خلق نموده و تحت تدبیر او است. و پروردگارت مالک آن است و فرشتگان را مأمور حمل آن نموده و آنان با قدرتی که خدا به آنها داده حامل عرشاند[11] و اصلاً در خارج چیزی به نام عرشِ متعارف وجود ندارد و جمله «الرحمن علی العرش استوی» کنایه از سلطنت و استیلای علمی و قدرت خدا بر جهان خلقت است و او است که زمام همه امور در دست قدرت و علم بینهایت او است و او پروردگار عرش بزرگ است.[12]
قرآن کریم در جای دیگر می فرماید: «و فرشتگان را بینی که عرش را در میان گرفتهاند، سپاسگزارانه پروردگارشان را تسبیح میگویند، و در میان آنان به حق داوری شود، و گفته شود سپاس خداوند را که پروردگار جهانیان است».[13]
4 . جمعبندی و خلاصه:
دردی که من از عشق تو کردم حاصل دل داند و من دانم و من دانم و دل[14]
منظور از «قُرب» پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ قرب معنوی و «شهود کامل» مراد است نه قرب جسمانی و مکانی. رؤیت با قلب هم، نوعی ادراک شهودی است. رؤیت ممکن است حسی، نوری و یا قلبی باشد که دیدن خدا، با رؤیت قلبی حاصل میشود نه با رؤیت حسی و نوری.[15] پس خداوند مکانی خاص ندارد و جسمیت هم در مورد خدا معنا ندارد.
عرش الهی هم به معنای تاج و تخت شاهانه نیست بلکه مراد از عرش مرکز تدبیر و فرمانروایی جهان هستی است و در حقیقت عرش الهی همان ملکوت الهی است که صورت جسمانی برای آن قابل تصور نیست.
قربِ خلق و رزق بر جمله است عام قرب وحی عشق دارند این کرام
قرب بر انواع باشد ای پدر میزند خورشید بر کُهسار وزر[16]
بنابراین با پذیرش جهانی وسیعتر از جهان طبیعت، همانند، عرش، ملکوت و… و به دنبال آن، شهودی و معنوی بودن قرب الهی، جواب سؤال روشن میگردد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تفسیر موضوعی پیام قرآن، ج 2 و 3، اثر آیت الله مکارم شیرازی.
2. تفسیر موضوعی وحی و نبوت در قرآن، ج 5، اثر آیت الله جوادی آملی.
3. علامه مجلسی، بحارالانوار، موسسه الوفاء ـ بیروت، ج55.
پی نوشت ها:
[1] . جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، تهران، انتشارات صدرا، چاپ اول، ج 1، ص 24.
[2] . مجمع البیان، ج 9، ص 173.
[3] . طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ج 19، ص 45.
[4] . انعام/ 103.
[5] . بقره/ 115.
[6] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوازدهم، 1374، ج 22، ص 49.
[7] . نهجالبلاغه، خطبه 179.
[8] . تفسیر نمونه، همان.
[9] . جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، وحی و نبوت در قرآن، قم، انتشارات اسراء، چاپ اول، 1381، ج 3، ص 237 و 360.
[10] . تفسیر نمونه، همان.
[11] . هاشمی رفسنجانی، اکبر، تفسیر راهنما، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1382، ج 19، ص 312.
[12] . جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، معاد در قرآن، قم، انتشارات اسراء، چاپ اول، 1381، ج 5، ص 243.
[13] . زمر/ 75.
[14] . تفسیر کشف الاسرار، ج 9، ص 357.
[15] . المیزان، همان.
[16] . مثنوی معنوی، دفترسوم، ابیات 704 و 705، ص 40.