سوره بقره آیه 149:وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَالْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَاِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَمَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ. ترجمه: و از هر کجا و به سوى هر دیار که بیرون شدى «اى پیغمبر» روى کن به طرف کعبه چون این دستور قبله بر وجه صواب و به امر خداست و خدا غافل نیست از آنچه مىکنید.تفسیر:«و من حیث خرجت فول وجهک شطرالمسجد الحرام – بعضى از مفسران گفتهاند که معنى آیه این است که: «از هر مکانى که بیرون آمدى و در هر مکانى وارد شدى رو به جانب کعبه کن»…
آیات مسجدی قرآن کریم همرا با ترجمه و تفسیر
سوره بقره آیه 149
وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَالْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَاِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَمَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ.
ض ترجمه
و از هر کجا و به سوى هر دیار که بیرون شدى «اى پیغمبر» روى کن به طرف کعبه چون این دستور قبله بر وجه صواب و به امر خداست و خدا غافل نیست از آنچه مىکنید.
ض تفسیر
«و من حیث خرجت فول وجهک شطرالمسجد الحرام – بعضى از مفسران گفتهاند که معنى آیه این است که: «از هر مکانى که بیرون آمدى و در هر مکانى وارد شدى رو به جانب کعبه کن» و بعضى دیگر گفتهاند معنى چنین است: «از هر شهرى بیرون آمدى…» ولىبعدى ندارد که مراد از جمله «من حیث خرجت» (از آنجا که خارج شدى) «مکه» باشد که پیغمبر(ص) از آن بیرون آمد چنانکه خداوند فرمود: «من قریتک التى اخرجتک» (سوره محمد – آیه 13) (از آن دهکده که تو را خارج کردند) بنابراین منظور از آیه این است که حکم قبله اختصاصى به نقطه معینى ندارد، هم در مکه و هم در غیر آن ثابت است در جمله «وانه للحق من ربک وما اللَّه بغافل عماتعملون» خداوند تأکید و تشدید بیشترى کرده، مىفرماید این حکم حقیقتى است از جانب پروردگار تو و خداوند از اعمال آنها غافل نیست.»*** )1( طباطبایى سید محمدحسین، تفسیرالمیزان، ج 1، ص 457. ***
سوره بقره آیه 150
وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَحَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلّوُا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّهٌ اِلاَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلاتَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنى وَ ِلاُتِمَّ نِعْمَتى عَلَیْکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ.
ض ترجمه
و «اى رسول» از هر جا و هر دیار که بیرون شدى رو به سوى کعبه کن و شما مسلمانان نیز هر کجا بودید روى بدان جانب کنید تا مردم به حجّت و مجادله بر شما زبان نگشایند جز گروه ستمکار و معاند با اسلام که از جدل و گفتگوى آنان هم نیندیشید و از نافرمانى من بترسید و به فرمان من باشید تا نعمت و رحمتم را براى شما به حدّ کمال برسانم و باشد که به طریق حق و ثواب راه یابید.
ض شأن نزول
«از طریق سدّى درباره این قسمت از آیه (لئلا یکون للناس علیکم حجه) چنین روایت شده وقتى که بعد از قبله بیتالمقدس، رسول خدا به طرف خانه کعبه برگشت مشرکین مکه گفتند دین محمد او را در سرگردانى انداخته و دوباره به طرف قبلهاى که ما در آن هستیم برگشته است زیرا مىدانست که ما بر هدایت بیشترى مىباشیم سپس این آیه نازل گردید.»*** )1( محقق، محمدباقر، شأن نزول آیات، ص 44. ***
ض تفسیر
«و من حیث خرجت فول وجهک شطرالمسجد الحرام و حیث ماکنتم فولوا وجوهکم شطرهالخ – جمله «و من حیث خرجت فول وجهک شطرالمسجد الحرام» عیناً در دو مورد یعنى در آیه 149 و 150 تکرار شده و شاید علتش این باشد که بدین وسیله خداوند مىخواهد بفهماند که رعایت حکم مزبور (لزوم مواجهه قبله) در هر جا و در هر حال لازم است مثل اینکه کسى به دیگرى مىگوید: در حال ایستادن پرهیزگار باش، در حال جلوس پرهیزگار باش، در گفتار پرهیزگار باش، در سکوت پرهیزگار باش، یعنى در هر حال پرهیزگارى را فراموش نکن، روشن است اگر جمله «پرهیزگار باش» تکرار نشود و همین اندازه گفته شود پرهیزگار باش در حال ایستادن و در حال نشستن و در حال تکلّم و در حال سکوت آن تعمیم مؤکد، استفاده نخواهد شد و معنى آیه روى هم رفته چنین است: از هر نقطهاى از زمین بیرون آمدى رو به جانب «کعبه» کن و در هر نقطه از زمین بوده باشید رو به جانب آن کنید.
لئلایکون للناس علیکم حجهالاالذین ظلموا منهم فلاتخشوهم واخشونى الخ – در این آیه سه فایده اساسى براى حکم تغییر قبله بیان شده و منظور این است که مسلمانان را با تأکید هر چه زیادتر به امتثال و فرمانبردارى از حکم مزبور وادار نماید:
اول اینکه: یهودیان از کتب خود دریافته بودند که قبله پیغمبر موعود، کعبه خواهد بود نه بیتالمقدس. چنانچه در آیه «وان الذین اوتواالکتاب لیعلمون انه الحق من ربهم» به آن اشاره شده است، بنابراین اگر مسلمانان از امثال این حکم سرپیچى کنند دلیلى علیه خود بدست یهود دادهاند؛ زیرا آنها خواهند گفت این پیغمبر، پیغمبر موعود نیست، ولى پیروى و امتثال آن هیچگونه بهانهاى براى آنها باقى نمىگذارد. «الاالذین ظلموا» استثناء، استثناء منقطع است یعنى: بهانهجویى دسته ستمکاران یهود که پیرو هوى و هوسند با این هم قطع نمىشود ولى از آنها نترسید چون آنان جمعیتى ستمکار و تابع هوى هستند و اصولاً خداوند ستمکاران را راهبرى نمىکند پس ترس از آنها بىمورد است و از من بترسید.
دوم: پیروى از این حکم موجب تمامیت نعمت بر مسلمانها و تکمیل دین آنها است.
سوم: امید مىرود که مسلمانان در سایه پیروى از این دستور هدایت به صراط مستقیم شوند.
در اینجا بعضى از مفسران بیانى دارند و مىگویند: خداوند در ذیل این آیه (آیه تغییر قبله) که اشاره به اتمام نعمت و هدایت مىکند مسلمانان را بشارت به فتح مکه مىدهد و با ذیل آیه فتح مکه، در سوره فتح شباهت کاملى دارد: «انا فتحنالک فتحاً مبیناً لیغفر لک اللَّه ماتقدم من ذنبک وماتأخرویتم نعمته علیک ویهدیک صراطاً مستقیماً «ما فتح آشکارى براى تو کردیم، تا خدا گناهان گذشته و آینده تو را بیامرزد (ترک اولىها یا گناهانى را که مردم در مورد تو انجام دادند) و نعمت خود را بر تو تمام کند و تو را به راه راست هدایت فرماید.» (سوره فتح – آیات1و2)
توضیح اینکه در صدر اسلام خانه خدا (کعبه) مملو از بتهاى مشرکین بود و درواقع بر این مرکز مقدس بت حکومت مىکرد و اسلام هنوز آن قوت و قدرت را نداشت، در این موقع خداوند پیغمبرش را دستور مىدهد که رو به جانب بیتالمقدس یعنى قبله یهود که آیین آنها نسبت به آیین مشرکین با اسلام نزدیکتر بود، نماز بخواند، بعداً که با هجرت پیغمبر اکرم(ص) اسلام قوت و قدرت یافت و زمان فتح مکه نزدیک شد و انتظار مىرفت در آینده نزدیکى خانه خدا از لوث بتها پاک شود دستور تغییر قبله که نعمت عظیمى براى مسلمانان بود صادر شد لذا در ذیل آیه تغییر قبله خداوند وعده اتمام نعمت و هدایت را، یعنى پاک شدن کعبه از بتها و اختصاص یافتن مسلمانان به آن و مخصوص شدن آن به مسلمانان به آنها داد و این خود بشارتى است به فتح مکه، بعداً که مکه فتح شد خداوند ضمن اعلام پیروزى، موضوع وعده خود را به آنها درباره اتمام نعمت و هدایت گوش زد کرده و مىفرماید «ویتم نعمته علیک ویهدیک صراطاً مستقیما»…
این سخن گرچه به ظاهر خوب به نظر مىرسد ولى پس از دقت معلوم مىشود که پایه و اساس صحیحى ندارد، زیرا با ظواهر آیات قرآن تطبیق نمىکند، چون تنها چیزى که ممکن است وعده اتمام نعمت را در آیه تغییر قبله از آن استفاده کرد همان «لام غایت» در جمله «لیتم نعمته علیکم» است، و اتفاقاً همین «لام» در آیه فتح هم دیده مىشود چون مىفرماید: «لیغفرلک اللَّه الخ» با این حال چطور ممکن است آیه فتح مصداق آن بشارت و وفاى به آن عهد باشد. بلکه باید گفت این هم به نوبه خود وعده و بشارتى براى آینده است، علاوه بر این آیه قبله وعده اتمام نعمت را به همه مسلمانان داده در حالى که آیه فتح براى خصوص پیغمبر اکرم(ص) است؛ و این تفاوت سیاق دلیل دیگرى بر ضعف نظریه مزبور است، آرى تنها آیهاى که مىتوان مصداق این بشارتها و وعدهها بوده باشد همان آیه «الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً» (سوره مائده – آیه 3) است، (براى تشخیص مراد از اتمام نعمت به تفسیر آیه مزبور در سوره مائده مراجعه نمائید).
آیات زیر نیز از نظر مشتمل بودن بر وعده اتمام نعمت شبیه آیات قبله و فتح است «ولکن یرید لیطهرکم ولیتم نعمته علیکم لعلکم تشکرون» (سوره مائده، آیه 7) و «کذلک یتم نعمته علیکم لعلکم تسلمون» (سوره نحل، آیه 81) و به خواست خدا در ذیل این آیات بحثهایى متناسب با این مقام خواهد آمد.»*** )1( طباطبایى سیدمحمدحسین، تفسیرالمیزان، جلد 1، ص457 تا ص460. ***
سوره بقره آیه 187
اُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَهَ الصِّیامِ الرَّفَثُ اِلى نِسآئِکُمْ هُنَّ لِباسٌ لَّکُمْ وَاَنْتُمْ لِباسٌ لَّهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ اَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتانُونَ اَنْفُسَکُمْ فَتابَ عَلَیْکُمْ وَعَفا عَنْکُمْ فَاْلانَ باشِرُو هُنَّ وَابْتَغُوا ما کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا حَتّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطِ الْاَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ اْلاَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ اَتِمُّوا الصِّیامَ اِلىَ الَّیْلِ وَلا تُباشِرُو هُنَّ وَاَنْتُمْ عاکِفُونَ فِىالْمَساجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلاتَقْرَبُوها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ ایاتِه لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ.
ض ترجمه
براى شما در شبهاى ماه رمضان معاشرت با زنان خود حلال شد که آنها جامه ستر و عفاف شما و شما نیز لباس عفت آنها هستید و خدا چون دانست که شما در کار معاشرت زنان به نافرمانى نفس خود را در ورطه گناه مىافکنید لذا از حکم حرمت «مواقعه در شبهاى رمضان» درگذشت و گناه شما را بخشید از اکنون در شب رمضان رواست که با زنها به حلال مباشرت کنید و از خدا آنچه مقدر فرموده بخواهید و بخورید و بیاشامید تا خط سپیدى روز از سیاهى شب در سپیده دم پدیدار گردد پس روزه را به پایان رسانید تا اول شب و با زنان هنگام اعتکاف در مساجد مباشرت نکنید این احکام حدود دین خداست زنهار در آن راه مخالفت مپوئید خدا آیات خود را اینگونه براى مردم بیان دارد باشد که پرهیزگار شوند.
ض شأن نزول
«از روایات اسلامى چنین استفاده مىشود که در آغاز نزول حکم روزه، مسلمانان تنها حق داشتند قبل از خواب شبانه غذا بخورند، چنانچه کسى در شب به خواب مىرفت سپس بیدار مىشد خوردن و آشامیدن بر او حرام بود.
و نیز در آن زمان آمیزش با همسران در روز و شب ماه رمضان مطلقاً تحریم شده بود.
یکى از یاران پیامبر(ص) به نام «مطعم بن جبیر» که مرد ضعیفى بود با این حال روزه مىداشت، هنگام افطار وارد خانه شد، همسرش رفت براى افطار او غذا حاضر کند به خاطر خستگى خواب او را ربود، وقتى بیدار شد گفت من دیگر حق افطار ندارم، با همان حال شب را خوابید و صبح در حالى که روزهدار بود براى حفر خندق (در آستانه جنگ احزاب) در اطراف مدینه حاضر شد، در اثناء تلاش و کوشش به واسطه ضعف و گرسنگى مفرط بیهوش شد، پیامبر(ص) بالاى سرش آمد و از مشاهده حال او متأثر گشت.
و نیز جمعى از جوانان مسلمان که قدرت کنترل خویش را نداشتند شبهاى ماه رمضان با همسران خود آمیزش مىنمودند.
در این هنگام آیه نازل شد و به مسلمانان اجازه داد که در تمام طول شب مىتوانند غذا بخورند و با همسران خود آمیزش جنسى داشته باشند.»*** )1( تفسیرنمونه، ج1، ص 649. ***
ض تفسیر
«احلال» (مصدر «احل») به معناى اجازهدادن واصل آن از «حل» به معناى گشودن در مقابل «عقد» یعنى بستن و گرهزدن است: و «رفث» تصریح به الفاظى است که غالباً موقع آمیزش با زنان استعمال مىشود و در مواقع دیگر به علت قباحت ذکر بطور کنایه اداء مىگردد و منظور از آن عمل جنسى است ولى قرآن شریف براى رعایت ادب به جاى تصریح به اسم آن این کلمه را به طور کنایه استعمال کرده و سایر الفاظى که در قرآن براى فهماندن این معنى ذکر شده مانند: مباشرت، دخول، مس، لمس، اتیان و قرب همه کنایه است همچنین الفاظى هم که در غیر قرآن استعمال مىشود مانند جماع و وطى، آنها هم کنایه مىباشد هر چند استعمال زیاد، پارهاى از آنها را از حد کنایه خارج کرده و نظیر آن لفظ فرج و غائط است که نسبت به معنایى که فعلاً از آنها اراده مىشود کنایه بوده و به واسطه کثرت استعمال به سرحد تصریح رسیده است و چنانکه گفتهاند علت متعدى شدن «رفث» با «الى» این است که معناى «افضاء» (کشانیدن و رسانیدن) در آن تضمین شده است.
هن لباس لکم و انتم لباس لهن – منظور از لباس همان معناى معروف آن است یعنى همان چیزى که انسان بدن خود را با آن مىپوشاند.
و چون هر یک از زن و شوهر دیگرى را از عمل نامشروع حفظ کرده و مانع شیوع آن بین افراد نوع مىشود گویا پوشاکى است که عورت و زشتیهاى او را مىپوشاند و این تعبیر، خود استعاره لطیفى است و انضمام جمله اول (احل لکم…) بر لطف آن مىافزاید زیرا عورت انسان به وسیله لباس از دیگران پوشیده مىشود ولى از خود لباس مستور نمىگردد همچنین هر کدام از زن و شوهر دیگرى را از آمیزش با دیگران نگاه مىدارد ولى مانع از آمیزش با خودش نمىشود چون لباس اوست و به تنش چسبیده است.
علم الله انکم کنتم تختاتون انفسکم فتاب علیکم وعفاعنکم – اختیان (مصدر تخاتانون) با خیانت یک معنى دارد و بعضى گفتهاند به معناى نقص و کاستن هم استعمال شده و از جمله «کنتم تختانون» که دلالت بر استمرار دارد استفاده مىشود که این خیانت بین مسلمانان از همان هنگامى که روزه برایشان واجب شد دایر بود و پنهانى با معصیت خدا (آمیزش با زنان در شبهاى ماه رمضان) به خودشان خیانت مىکردند و از جمله «فتاب علیکم و عفا عنکم» معلوم مىشود که واقعاً معصیت مىکردند وگرنه توبه و عفو معنى نداشت و این معنى از این دو جمله مخصوصاً با انضمام آنها به یکدیگر به طور ظهور استفاده مىشود هر چند دلالت آن به حدّ صراحت نمىرسد.
بنابراین آیه دلالت دارد بر اینکه آمیزش با زنان در شبهاى روزه قبل از نازلشدن این آیه ممنوع بوده و به واسطه همین آیه حرمت آن برداشته و حکم حلیت براى آن قرار داده شد و جمعى از مفسرین نیز چنین تفسیر کردهاند و در خود آیه شواهدى بر این معنى موجود است: یکى جمله «احل لکم» که ظاهر آن جعل حلیت است، دیگرى جمله «کنتم تختانون» که ظاهرش گناهبودن آمیزش در سابق است، سوم جمله «فتاب علیکم و عفا عنکم» که باز دلالت بر گناه بودن آن دارد چنانکه گذشت و چهارم جمله «فالان باشروهن» که ظاهر آن جواز مباشرت از وقت نزول این آیه است نه قبل از آن زیرا اگر قبلاً حرام نبود مثلاً گفته مىشد: مباشرت براى شما اشکالى نداشته یا ندارد و بعضى گفتهاند که آیه در مقام برداشتن حکم حرمت نیست زیرا در آیه روزه از خوردن و آشامیدن و آمیزش با زنان نهى نشده و ظاهراً چنانکه برخى از روایاتى که اهل سنت نقل کردهاند نیز گواهى مىدهد – مسلمانان از آیه روزه که مىفرماید: «روزه بر شما مقرر شد چنانکه بر پیشینیان مقرر بود» چنین فهمیده بودند که تمام احکام آن با روزه سابقین یکى است و نصرانیها در شب روزه تنها در اول شب مىخوردند و مىآشامیدند و آمیزش مىکردند مسلمانان هم همین روش را اتخاذ نمودند ولى این حکم از یک نظر براى جوانان و از نظر دیگرى براى سالخوردگان سخت بود، خوددارى از عمل جنسى براى جوانان و از خوردن و آشامیدن براى سالخوردگان کار آسانى نبود مخصوصاً جوانان در پنهانى به گمان خود گناه کرده و براى خودشان خیانتى قائل مىشدند و همچنین سالخوردگان خوددارى از خوردن و آشامیدن پس از خواب طاقت را از آنها ربوده بود و چهبسا که خواب آنها را در مىربود از آب و غذا به خیالشان محروم مىماندند. لذا این آیه نازل شد و بیان کرد که این امور در شب ماه رمضان براى مسلمانان حرام نبوده و تشبیهى که در آیه روزه شده (کما کتب…) تنها از جهت اصل وجوب است نه به لحاظ خصوصیات.
و در پاسخ دلیلهاى قول سابق چنین گفته: جمله «احل لکم» فقط دلالت بر محقق شدن حکم حلیت دارد و دیگر دلالتى بر اینکه قبلاً حرام بوده ندارد چنانکه در آیه «احل لکم صیدالبحر – شکار دریا براى شما حلال است» (سوره مائده، آیه 96) نیز چنین است زیرا صید از دریا براى کسانى که در حال احرام هستند پیش از نازلشدن این آیه هم حرام نبوده.
و اما جمله «کنتم تختاتون» منظور از آن این است که به گمان خودشان گناه و خیانت مىکردند و لذا «تختاتون انفسکم» تعبیر کرده نه «تختاتون اللَّه» بر خلاف آیه «لاتخونوا اللّه والرسول – خیانت نکنید به خدا و رسول» (سوره انفال، آیه 27) علاوه بر آنکه احتمال دارد معناى اختیان نقص باشد یعنى خدا مىداند که شما از بهرههاى خود مىکاستید و بعد از خوابیدن خود را از خوردن و آشامیدن و غیره محروم مىکردید و همچنین جمله «فتاب علیکم و عفا عنکم» هم صریح در حرمت نیست.
مؤلف تفسیرالمیزان: این تفسیر با ظاهر آیه مخالف است زیرا جملههاى «احل لکم» و «کنتم تختاتون» و «فتاب علیکم و عفا عنکم» هر چند صریح در نسخ و برداشتن حکم حرمت نیستند ولى ظهور آنها را در این معنى نمىتوان انکار کرد بعلاوه جمله «فالآن باشروهن» بخوبى دلالت بر آن دارد؛ زیرا اگر حکم آمیزش قبل از نازلشدن این آیه و بعد از آن هر دو جواز بود این تعبیر که مىفرماید: «اکنون با آنها آمیزش کنید» مناسب نبود و اما نهىنکردن آیات روزه از خوردن و آشامیدن و آمیزش در شب روزه منافاتى با حرمت آنها ندارد زیرا در آیات روزه اسمى از ترک این امور در روزه هم نشده و مسلماً پیغمبر اکرم(ص) حرمت آنها را در روزه بیان فرموده بود. بنابراین ممکن است ممنوعبودن آنها را در شب هم بیان کرده باشد و این آیه حکمى را که پیغمبر(ص) نسبت به شب روزه بیان فرموده بود نسخ کند.
اشکال : جمله «هن لباس لکم و انتم لباس لهن» سبب جواز «رفث» را بیان مىکند و چنانچه این حکم ناسخ باشد علت آن هم مختص به زمان نسخ باشد در صورتى که لباس بودن مردان براى زنان یا بالعکس اختصاص به زمان معینى ندارد و اگر اینگونه بیانات از قبیل بیان علت حکم هم نباشد (یعنى حکم دایر مدار آن نباشد بطورى که هر جا آن علت هست حکم هم باشد و هر جا نیست حکم هم نباشد) بلکه از قبیل بیان مصلحت و حکمت هم باشد باز اشکال وارد است زیرا در هر صورت نمىتوان گفت که حکم منسوخ (حرمت آمیزش) برخلاف مصلحت و حکمت بوده است.
پاسخ : اولاً عین این اشکال در اختصاص حکم جواز به شب هم وارد است زیرا علت مذکور مختص به شب نیست.
و ثانیاً قیدهایى که در آیه اخذ شده «لیلهالصیام» «هن لباس لکم»، «کنتم تختانون» اشاره به سه علت است که به ترتیب در حکم آمیزش تأثیر دارد، اساساً موضوع لباس بودن مردان و زنان براى یکدیگر علت مطلق جواز آن است و چون روزه خوددارى از شهوات نفسانى مانند خوردن و آشامیدن و غیره مىباشد جواز آن را مقید به غیر مورد روزه مىکند سپس چون یک ماه بطور کلى خوددارى کردن موجب سختى و زحمت و باعث وقوع در خیانت مستمر است براى سهولت امر در شبها اجازه داده شده. بنابراین، معنى چنین مىشود: حکم لباس بودن را که از جهت روزه مقید به غیر ایام روزه کردیم و آمیزش با زنان را در شب و روز ماه رمضان منع نمودیم دانستیم که شما درباره آن به خودتان خیانت مىکنید خواستیم که تخفیفى به شما داده باشیم؛ لذا جواز آن را براى شبهاى روزه برگرداندیم و حکم روزه را به روز اختصاص دادیم پس روزه را تا شب به پایان رسانید و خلاصه اینکه: جمله «هن لباس لکم و انتم لباس لهن الخ» اگر چه علت یا حکمت (بیان مصلحت) جایز بودن آمیزش و مباشرت است الا اینکه غرض بالذات متوجه آن نیست بلکه غرض در آیه شریفه اساساً متوجه بیان حکمت جواز آمیزش در شبهاى روزه است. و این خود از مجموع «هن لباس لکم» تا جمله «فالان باشروهن» استفاده مىشود. بنابراین بیان حکمت مقصور بر حکم ناسخ (یعنى جواز آمیزش در شب) است و شامل حکم منسوخ (یعنى ممنوعیت آمیزش بطور مطلق در ماه روزه) بطور قطع نخواهد شد.
فالان باشروهن وابتغوا ما کتبالله لکم – امر به آمیزش چون بعد از نهى پیغمبر(ص) از آن است دلالت بر اجازه دارد و جمله «احل لکم» که در اول همین آیه ذکر شده این معنى را تأیید مىکند بنابراین معناى جمله مزبور این است: از این زمان (هنگام نازل شدن آن) آمیزش با زنان براى شما جایز است.
و ابتغاء (مصدر ابتغوا) یعنى جستجوکردن، و منظور از «ما کتب الله لکم» فرزند است که خدا براى نوع بشر از راه آمیزش مقرر فرموده و به وسیله غریزه جنسى که در سرشت انسان به ودیعت نهاده او را به طلبکردن اولاد واداشته و بر تهیه مقدمات آن گماشته است پس آدمى گرچه از اعمال غریزه جنسى جز لذت و شهوت غرضى ندارد ولى به حکم فطرت و نوشته خداوند به دنبال فرزند مىرود چنانکه پروردگار بقاء زندگى و رشد و نمو انسان را از راه خوردن و آشامیدن مقرر فرموده و با قلم تکوین نوشته است و در حقیقت غرض فطرى انسان هم از آنها همین است ولى در ظاهر از خوردن و آشامیدن جز لذتبردن و سیر و سیرابشدن منظورى ندارد.
بعضى از مفسران «ما کتباللَّه» را به حکم جواز تفسیر کرده و گفتهاند: منظور از نوشته خداوند که در این آیه امر بطلبکردن آن شده «وابتغوا ما کتباللّه…» همان اجازه آمیزش است و جهت امر به آن این است که خدا همچنانکه دوست دارد به دستورات الزامیش عمل شود دوست دارد به احکام ترخیصى و چیزهایى را که اجازه داده نیز عمل شود، ولى این تفسیر از نظر اینکه در قرآن شریف لفظ «کتابت» در مورد جواز استعمال نشده، بعید است.
وکلوا واشربوا حتى یتبین لکم الخیطالابیض من الخیط الاسود من الفجر – فجر دو تا است یکى فجر اول، و آن را از جهت اینکه زود زائل مىشود کاذب و از نظر اینکه شبیه بدم گرگ است (دنبالسرحان) مىنامند. و دیگرى فجر دوم که در آخر شب هنگامى که فاصله خورشید تا دایره افق هیجده درجه زیر افق است بصورت یک شعاع عمودى در طرف مشرق ظاهر مىشود و بعد پهن شده و به شکل خط سفیدى که به روى افق کشیده شده درمىآید و چون تا طلوع خورشید دوام داشته و به راستى از آمدن روز خبر مىدهد آن را «فجر صادق» مىگویند.
از اینجا معلوم مىشود که منظور از «خیط ابیض» همان فجر صادق بوده «و من» قبل از «الفجر» بیانى است (یعنى بیان مىکند که خیط ابیض همان فجر است) و جمله «حتى یتبین لکم الخیط الابیض من الخیط الاسود» از قبیل استعاره است و سفیدى فجر که مجاور سیاهى شب است به سفیدى رشتهاى تشبیهشده که از رشته سیاه مجاور تمیز داده مىشود و نیز معلوم مىشود که منظور از این تحدید، اول آن از طلوع فجر صادق است زیرا بعداً سفیدى روز بالا آمده و دیگر خط سیاه و سفیدى نمىماند.
ثم اتمواالصیام الىالیل – ابتداء امساک در جمله قبل – بواسطه اینکه آزادى در خوردن و آشامیدن بطلوع فجر تحدید شده – معلوم شد لذا براى رعایت اختصار بار دیگر وقت شروع روزه مستقلاً ذکر نشده و تنها انتهاى آن با این جمله بیان شده است و از اینکه پایان رساندن روزه را با تمام تعبیر کرده معلوم مىشود که روزه عبادت واحدى است که یک اثر مستقل دارد نه اینکه مرکب از امورى باشد که هر یک از آنها اثر خاصى دارد زیرا فرق بین تمام و کمال این است که «تمام» در موردى استعمال مىشود که هر یک از اجزاء داراى اثر مخصوص بخودى نباشد برخلاف کمال که معنایش پایان یافتن وجود یک چیز مرکبى است که هر یک از اجزاء آن داراى اثر مستقل باشد. شاهد بر این مطلب این آیه است: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى – امروز دینتان را برایتان کامل کردم و نعمت خویش بر شما تمام نمودم» (سوره مائده، آیه 3) که در مورد دین چون مرکب از امورى مانند نماز و روزه و حج و غیره است و هر یک از آنها اثر خاصى دارد «اکمال» استعمال شده ولى در مورد نعمت چون امر واحد و بسیطى فرض شده «اتمام» استعمال شده است.
ولا تباشروهن وانتم عاکفون فىالمساجد – عکوف و اعتکاف به معناى ملازمشدن است و اعتکاف در جایى عبارت است از ماندن در آن بطورى که از آن خارج نشود «اعتکاف» عبادت مخصوصى است که از جمله احکام آن ماندن در مسجد و بیرون نیامدن از آن (مگر از روى احتیاج) و روزه گرفتن مىباشد و چون در شب روزه اجازه آمیزش با زنان داده شد ممکن است کسى گمان کند که در شبهاى اعتکاف هم مانعى ندارد لذا براى جلوگیرى از این توهم جمله فوق ذکر شده است.
تلک حُدُودُاللَّهِ فلاتقربوها – اصل معناى حد (مفرد حدود) منع است و همه استعمالات و مشتقات آن هم به همین معنى برمىگردد مانند: حد شمشیر، حد اعمال نامشروع، حد خانه، حدید و امثال آنها. و منظور از حدود الهى که در این آیه از نزدیکشدن به آنها نهى شده یا معاصى است و نزدیک شدن به آنها هم ارتکاب آنهاست بنابراین معناى آیه چنین مىشود: چیزهایى را که در هنگام روزه یا اعتکاف قدغن شده مرتکب نشوید؛ و یا منظور از حدود احکام الهى و از نزدیک شدن به آنها تعدىکردن یعنى رعایت آنها را ننمودن و پرهیز و تقوى نورزیدن است بنابراین معنى چنین مىشود احکامى را که خدا مقرر فرموده رعایت کنید و از آنها تعدى و تجاوز ننمائید.»*** )1( طباطبایى سید محمدحسین، تفسیرالمیزان، ج2، ص 58 تا ص 65 ***
سوره بقره آیه 191
وَاقْتُلوُهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ اَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ اَخْرَجُوکُمْ وَالْفِتْنَهُ اَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاتُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتّى یُقاتِلُوکُمْ فیهِ فَاِنْ قاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذلِکَ جَزآءُ الْکافِرینَ.
ض ترجمه
هر جا مشرکان را دریافتید بکُشید و از شهر و دیارشان برانید چنانکه آنان شما را از وطن آواره کردند و فتنهگرى که آنها کنند سختتر و فسادش بیشتر از جنگ است و در مسجدالحرام با آنان نبرد مکنید مگر آنکه آنها پیشدستى کنند در اینصورت رواست که آنها را در حَرَم به قتل رسانید. این است جزاى کافران.
ض شأن نزول
«چنین روایت شده که این آیه درباره مردى از اصحاب رسول خدا(ص) نازل شد که یکى از کفار را در ماه حرام کشته بود سپس مؤمنین از آن مرد صحابى عیبجویى مىکردند و کار او را زشت مىشمردند و خداوند این آیه را نازل فرمود و بیان کرد که ایجاد فتنه در دین بزرگتر از کشتن مشرکین در ماه حرام است اگر چه جایز هم نباشد.»*** )1( محقق محمدباقر، شأن نزول آیات، ص 62 ***
ض تفسیر
واقتلوهم حیث ثقفتموهم واخرجوهم من حیث اخرجوکم والفتنه اشد من القتل
ثقافت مصدر «ثقفتموهم» یعنى یافتن و معناى این جمله همان معناى آیه 5 از سوره توبه است که مىفرماید: «فاقتلواالمشرکین حیث وجد تموهم – مشرکان را هر جا یافتید بکشید.»
«فتنه» امرى است که وسیله آزمایش قرار مىگیرد و لذا گاهى به خود امتحان و گاهى به چیزهایى که غالباً با آن ملازم است مانند شکنجه و آزار و سختى و گرفتارى و عواقب سوء آنها مانند گمراهى و شرک نیز گفته مىشود، و در قرآن شریف در همه این معانى استعمال شده و منظور از آن در این آیه شرک به خدا و انکار پیغمبر به واسطه آزار و شکنجهدادن مؤمنان است و بنابراین معناى آیه این است: کار را بر مشرکان سخت گیرید و ایشان را هر جا یافتید بکشید تا مجبور شوند دست از خانه و زندگیشان کشیده و از شهر و دیارشان بیرون روند چنانکه آنان قبل از هجرت، با پیغمبر و یاران و بعد از آن با مؤمنان رفتار مىکردند و کار ایشان سختتر بود چون فتنهانگیزى مىکردند و فتنه از قتل بالاتر است زیرا کشتن تنها زندگى دنیا را از بین مىبرد ولى فتنه باعث خرابى دو جهان است.
ولاتقاتلوهم عند المسجدالحرام حتى یقاتلوکم فیه…- این آیه از کارزار در نزدیکى خانه خدا نهى مىکند براى اینکه مادامى که مشرکان هتک حرمت آن را نکردهاند احترام آن از طرف مسلمانان محفوظ باشد، و مرجع ضمیر «فیه» کلمه «مکان» است که «عندالمسجد…» بر آن دلالت دارد.»*** )1( طباطبایى سیدمحمدحسین، تفسیرالمیزان، جلد 2، ص 80 و 81. ***
سوره بقره آیه 196
وَاَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَهَ لِلَّهِ فَاِنْ اُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْىِ وَلا تَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ حَتّى یَبْلُغَ الْهَدْىُ مَحِلَّهُ فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَّریضاً اَوْبِه اَذًى مِّنْ رَأْسِه فَفِدْیَهٌ مِّنْ صِیامٍ اَوْصَدَقَهٍ اَوْنُسُکٍ فَاِذآ اَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَهِ اِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْىِ فَمَنْ لَّمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلثَهِ اَیَّامٍ فِىالْحَجِّ وَسَبْعَهٍ اِذا رَجَعْتُمْ تِلْکَ عَشَرَهٌ کامِلَهٌ ذلِکَ لِمَنْ لَمْ یَکُنْ اَهْلُهُ حاضِرِى الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا اَنَّ اللَّهَ شَدیدُالْعِقابِ.
ض ترجمه
همه اعمال حج و عمره را براى خدا به پایان رسانید اگر ترس و منعى پیش آید فرستادن قربانى را که کارى سهل است به جاى آرید و سر متراشید تا آنگاه که قربانى شما به محل ذبح برسد پس هر کس که بیمار باشد یا دردسر شود که سر بتراشد از آن فدا کند به روزه داشتن یا صدقهکردن یا ذبح گوسفند پس از آنکه منع و ترس برطرف شود هر کس از عُمره تمتع به حج باز آید هر چه میسّر و مقدور است از جنس شتر و گاو و گوسفند آنجا قربانى کند و هر کس به قربانى تمکّن نیافت سه روز در حجّ روزه بدارد و هفت روز هنگام مراجعت که ده روز تمام شود و این عمل براى کسى است که اهل شهر مکه نباشد اى بندگان به این احکام عمل کنید و از نافرمانى خدا بترسید و بدانید که عذاب خدا سخت است.
ض شأن نزول
«اصحاب ما گویند که این قسمت از آیه (فمن کان منکم مریضاً) درباره مردى بنام کعب بن عجره نازل گردید هنگامى که در مناسک حج در سرش شپش پیدا شده بود و او را از آزار مىداد.»*** )1( میبدى صاحب کشفالاسرار و بخارى از عامّه و صاحب روضالجنان از خاصه گویند کعب بن عجره الانصارى مشغول پختن طعام بود و موى زیادى در سر داشت که بخاطر تمیز نبودن شپش افتاده بود رسول خدا(ص) به وى گفت مثل اینکه از این وضع در رنج و زحمت مىباشى گفت بلى یا رسولالله سپس این آیه نازل شد و به او فرمود سر خود را بتراش و در ازاء آن سه روز روزه بدار یا اطعام مسکین بنما، و یا گوسفندى ذبح کن و نیز صاحب تفسیر برهان از خاصّ