شناخت جهان هستی چه نقشی در ارتقا ایمان به خداوند دارد؟ضمن اینکه مراتب توحید را معرفی کنید؟

شناخت جهان هستی چه نقشی در ارتقا ایمان به خداوند دارد؟ضمن اینکه مراتب توحید را معرفی کنید؟

اگر بخواهیم موحّد واقعی باشیم و توحید را در سراسر زندگی خود گسترش دهیم، لازم است خداوند سبحان را آن گونه که شایسته است بشناسیم و ایمان و اعتقادمان را بر اساس معرفت استوار سازیم، و از توحید و اقسام آن اطلاعِ کافی و وافی داشته باشیم. زیرا موحد بودن و زندگی موحدانه داشتن، فرع بر معرفت و شناختی است که در انسان، ایجاد انگیزه و شوق کرده او را در رسیدن به هدف کمک می کند.
و همچنین شناخت جهان هستی، و ازجمله تفکر و اندیشه در عالم پیچیده انسان، و درک نیاز مندی و فقر و وابستگی انسان و همچنین عالم طبیعت، به خداوند سبحان، گامی در راستای یکتا پرستی است.
و نیز درک اهمیت و ضرورت خدا شناسی تأثیر به سزایی دارد؛ زیرا شناخت و معرفت خداوند و اوصاف آن، آثار فراوان فردی و اجتماعی در زندگی آدمی دارد. زندگانی انسان خدا شناس، با حیات ملحدانه فردی که  به وجود خداوند باور ندارد تفاوت بنیادین دارد.[1] شناخت خداوند و صفات و اوصاف آن، راه های متعددی دارد تا جایی که گفته شده است: «الطُرُق الی الله بِعَدَدِ نُفُوس الخَلائِق» ولی عمده ترین راه های شناخت خدا، سه راه عقل، تجربه، و راه دل معرفی شده است.[2] و در این میان، راه دل، تهذیب  نفس، تصفیه باطن، نقش موثری در زندگی یکتا پرستی انسان دارد، زیرا انسان از رهگذر سیر و سلوک به جایی می رسد که خدای خویش را با چشم دل مشاهده  می کند و اوصاف جمال و جلال او را می یابد.[3] همانطور که ذکر شد، شناخت جهان هستی و از جمله معرفت انسان، نیز اثر به سزایی دارد، به خصوص اگر نگاه به عالم هستی، با تفکر و اندیشه توحیدی بشود، زیرا جهان بینی  توحیدی یعنی درک این که جهان از یک مشیّت حکیمانه پدید آمده است و نظام هستی بر اساس خیر وجود و رحمت و رسانیدن موجودات به کمالات شایسته آن ها استوار است. جهان بینی توحیدی یعنی جهان، ماهیّت «از اُویی» (اِنّا لِلّه) و «به سوی اویی» (اِنّا اِلیه راجِعون)[4] دارد; موجودات جهان با نظامی هماهنگ به یک «سو» و به طرف یک مرکز، تکامل می یابند، آفرینش هیچ موجودی بعث و بیهوده و بدون هدف نیست، جهان با یک سلسله نظامات قطعی که «سنن الهی» نامیده می شود اداره می شود، انسان در میان موجودات از شرافت و کرامت مخصوص برخوردار است و وظیفه و رسالتی خاص دارد، مسؤول تکمیل و تربیت خود و اصلاح جامعه خویش است، جهان مدرسه انسان است و خداوند به هر انسانی بر طبق نیّت و کوشش صحیح و درستش پاداش می دهد.[5] جهان بینی توحیدی با نیروی منطق و علم و استدلال حمایت می شود. در هر ذرّه از ذرات جهان، دلائلی بر وجود خدای حکیم علیم هست و هر برگ درختی، دفتری در معرفت پروردگار است.
جهان بینی توحیدی به حیات و زندگی معنی و روح و هدف می دهد، زیرا انسان را در مسیری از کمال قرار می دهد که در هیچ حدّ معیّنی متوقّف نمی شود و همیشه رو به پیش است.
جهان بینی توحیدی کشش و جاذبه دارد، به انسان نشاط و دلگرمی می بخشد، هدفهایی متعالی و مقدّس عرضه می دارد و افرادی فداکار می سازد.
جهان بینی توحیدی تنها جهان بینی ای است که در آن تعهّد و مسؤولیت افراد در برابر یکدیگر مفهوم و معنی پیدا می کند، همچنان که تنها جهان بینی ای است که آدمی را از سقوط در درّه هولناک پوچی گرایی و هیچی ستایی نجات می دهد.
جهان بینی اسلامی، جهان بینی توحیدی است، توحید در اسلام به خالص ترین شکل و پاک ترین طرز بیان شده است. از نظر اسلام خداوند مثل و مانند ندارد. (لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ)[6] خدا شبیه چیزی نیست و هیچ چیزی را نتوان به خداوند تشبیه کرد. خداوند بی نیاز مطلق است، همه به او نیازمندند و او از همه بی نیاز است: (اَنْتُمْ الفُقَراء اِلی الله و اللّه هو الغنی الحمید)[7] خدا به همه چیز آگاه است و بر همه چیز تواناست. (اِنَّهُ بِکُلِّ شیء عَلیم)[8]… (اَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیء قَدِیرٌ)[9] او در همه جا هست و هیچ جا از او خالی نیست. (هُوَ مَعَکُم اَیْنَما کُنْتم) او از مکنونات قلب و از خاطرات ذهن و نیّتها و قصدهای همه آگاه است. (وَ لَقَدْ خَلَقْنا الانسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ)[10] از رگ گردن انسان به انسان نزدیکتر است. (نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الوَرید).[11] پس روشن شد که جهان بینی اسلام، یک جهان بینی توحیدی محض است و در آن بیش از هر چیز بر توحید تکیه شده و موحد بودن بالاترین کمال بشر دانسته شده است و شناخت و معرفت، نسبت به جهان بینی توحیدی و پیاده کردن آن در زندگی، انسان به یک زندگی موحدانه رسیده و خود را در معرض تعالی و تکامل قرار داده است.[12] در مورد قسمت دوم سوال باید گفت:توحید درجات و مراتبی دارد و تا انسان همه مراحل توحید را طی نکند، موحّد واقعی نیست.
1ـ توحید ذاتی: یعنی شناختن ذات حق به وحدت و یگانگی، اوّلین شناختی که هر کس از ذات حق دارد، غنا و بی نیازی اوست، همه چیز به او نیازمند است و از او مدد می گیرد و او از همه غنی است (یا اَیّها النّاسُ اَنْتُم الفَقراء اِلی اللّهِ وَ اللّهُ هُو الغنی)[13] توحید ذاتی یعنی این حقیقت «دوئی» بردار و تعددپذیر نیست; مثل و مانند ندارد (لیس کمثله شیء); در مرتبه وجود او موجودی نیست (و لم یکن له کفواً احد)
توحید صفاتی: یعنی درک و شناسایی ذات حق به یگانگی عینی با صفات و یگانگی صفات با یکدیگر. توحید ذاتی به معنی نفی ثانی داشتن و نفی مثل و مانند داشتن است و توحید صفاتی به معنی نفی هر گونه کثرت و ترکیب از خود ذات است. ذات خداوند در عین این که با اوصاف کمالیه جمال و جلال متصف است، دارای جنبه های مختلف عینی نیست. اختلاف ذات با صفات و اختلاف صفات با یکدیگر، لازمه محدودیت وجود است. برای وجود لا یتناهی هم چنان که دومی قابل تصور نیست، کثرت و اختلاف ذات و صفات نیز متصور نیست.
توحید افعالی: یعنی درک و شناختن اینکه جهان، با همه نظامات و سنن و علل و معلولات و اسباب و مسبّبات، فعل او و کار او و ناشی از اراده اوست. موجودات عالم هم چنان که در ذات استقلال ندارند، و همه قائم به او و وابسته به او هستند و او به تعبیر قرآن «قیّوم» همه عالم است، در مقام تأثیر و علیّت نیز استقلال ندارند، و در نتیجه خداوند همچنان که در ذات شریک ندارد و در فاعلیّت نیز شریک ندارد. (ما شاء اللّه لا قوه الا به، لا حول و لا قوه الاّ باللّه)
مراتب سه گانه ای که در بالا گفته شد توحید نظری و از نوع شناختن است; اما توحید در عبادت، توحید عملی و از نوع «بودن» و «شدن» است. آن مراتب توحید، تفکّر و اندیشه راستین است و این مرحله از توحید «بودن» و «شدن» راستین، توحید نظری، بینش کمال است و توحید عملی، جنبش در جهت رسیدن به کمال. توحید نظری پی بردن به «یگانگی» خداست و توحید عملی «یگانه شدن» انسان است. توحید نظری «دیدن» است و توحید عملی «رفتن».
توحید در عبادت: توحید عملی یا توحید در عبادت، یعنی یگانه پرستی، به عبارت دیگر، در جهت پرستش حق یگانه شدن. عبادت از نظر اسلام، مراتب و درجات دارد. روشن ترین مراتب عبادت، انجام مراسم تقدیس و… است که اگر برای غیر خدا واقع شود، مستلزم خروج کلّی از جرگه اهل توحید و از حوزه اسلام است. ولی از نظر اسلام پرستش منحصر به این مرتبه نیست، هر گونه جهت اتخاذ کردن، ایده آل گرفتن و قبله معنوی قرار دادن، پرستش است. آن کسی که هواهای نفسانی خود را جهت حرکت و ایده آن
و قبله معنوی خود قرار بدهد، آنها را پرستش کرده است:[14] (اَرَاَیْتَ مَن اِتَّخَذ اِلهُه هَواه)[15] بنابراین، توحید عملی یا توحید در عبادت، یعنی تنها خدا را مطاع و قبله روح و جهت حرکت و ایده آل قرار دادن و طرد هر مطاع و جهت قبله و ایده آل دیگر، یعنی برای خدا خم شدن و راست شدن و برای خدا قیام کردن و برای خدا خدمت کردن، برای خدا زیستن، برای خدا مردن: (اِنَّ صَلوتی وَ نُسُکی وَ مَحیای وَ مَماتی للّهِ رب العالمین…)[16] نتیجه سخن: همچنان که در متن بیان شد، توحید برای انسان بالاترین کمال است، و زندگی موحدانه در راستای شناخت توحید و اقسام آن (توحید ذاتی، صفاتی، عبادی) و پیاده کردن آنها در زندگی فردی، حاصل می شود. و نیز تحققِ تعالی و تکامل که همانا هدف و انگیزه خلقت انسان می باشد در سایه توحید بدست خواهد آمد.

معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:
1. سعیدی مهر، کلام اسلامی 1، قم، موسسه فرهنگی طه، چاپ 1377.

پی نوشت ها:
[1]. سعیدی مهر، آموزش اسلامی، قم، موسسه فرهنگی طه، 1377، ج1، ص 22.
[2]. ر.ک: همان، ص 25 – 26.
[3]. همان، ص 25.
[4]. بقره/ 156.
[5]. مطهری، مرتضی، معارف اسلامی، ناشر معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، ص 52.
[6] . شوری/ 11.
[7] . فاطر/ 15.
[8] . شوری/ 12.
[9] . حج/ 6.
[10] . ق/ 16.
[11] . ق/ 16.
[12] . تفسیر نمونه، انتشارات مدرسه امیرالمؤمنین، ج 11، ص 232.
[13] . فاطر/ 15.
[14] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، انتشارات مدرسه امیرالمؤمنین، ج 1، ص 29، ص 43، مطهری، مرتضی، انتشارات معاونت امور اساتید و دروس معارف، ص 90.
[15] . فرقان/ 43.
[16] . انعام/ 162.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید