معنی عدم چیست؟ چگونه خداوند تبارک وتعالی از عدم و از هیچ، جهانی با چنین وسعتی آفریده است؟

معنی عدم چیست؟ چگونه خداوند تبارک وتعالی از عدم و از هیچ، جهانی با چنین وسعتی آفریده است؟

اگر بخواهیم معنای عدم را بفهمیم ابتدا لازم است که به معنای وجود پی ببریم، چرا که معنای عدم بدون معنای وجود قابل فهم نیست.
عدم، نقیض و نقطه مقابل وجود است و از آن‌جا که وجود به معنای هستی و بودن می‌باشد نتیجه می‌گیریم که عدم به معنی نیستی و نابودی است. عدم بطلان محض است و اصلاً چیزی نیست. و این که ما درباره عدم‌های مختلف بحث می‌کنیم در واقع نوعی از مجاز گویی است[1].
با توجه به مطلب مزبور می گوییم؛ خلقت از عدم به معنای آن نیست که عدم منشأ خلقت می‌باشد بدان‌گونه که مثلاً نفت منشأ پیدایش بنزین و مواد نفتی دیگر می‌باشد، بلکه خلقت از عدم بدین معناست که خلقت اولیه جهان بی‌نیاز از هرگونه ماده اولیه می‌باشد.
توضیح اینکه،‌ بین خلفت و آفرینش از هیچ  چیز و بین آفرینش ابتدائی و بدون واسطه و بی‌سابقه، تفاوت وجود دارد.  بنابر تعبیر اول، عدم، ماده اولیه وجود اشیاء برای خلقت فرض شده در حالی که عدم هیچ‌گونه وجود و مصداقی ندارد,[2] تا بتواند به عنوان ماده اولیه خلقت قرار گیرد، لذا این تعبیر نادرستی است که بگوئیم جهان از هیچ و عدم خلقت شده است. ولی بنا به تعبیر دوم، خلقت از عدم بدین معناست که خلقت فقط مستند با اراده الهی می‌باشد و بی‌نیاز از هرگونه ماده‌ اولیه می‌باشد, بدین صورت که، خدای سبحان نخست چیزی را اراده می‌کند و سپس قضایش بدان تعلق می‌گیرد و سپس بدان امر می‌کند و می‌گوید باش و خداوند بغیر از ذات مقدس خود به هیچ سببی دیگر برای خلق و ایجاد نیازمند نمی‌باشد[3]. «انما امره اذا أراد شیئاً ان یقول له کُن فَیَکون» «امر پروردگار چنین است که وقتی اراده می‌کند چیزی را همین که بگوید باش، موجود می‌گردد»[4] خواستن خدای سبحان عین وجود و ایجادش می‌باشد و هیچ حالت منتظره‌ای در وجود او نیست. چنانکه امیرمؤمنان  علی ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: خدای سبحان پدیده‌ها را از هیچ آفریده، نمونه‌ای در آفرینش نداشت تا از آن استفاده کند و یا نقشه‌ای از آفریدگار دیگری پیش خود نداشت  که در آفریدن موجودات از آن بهره‌ گیرد و نمونه‌های فراوان ملکوت قدرتش را به ما نشان داد. [5] و اما خداوند چگونه این جهان بدین با عظمتی را خلق کرده؟!
اگر ما اثبات نماییم که خداوند، وجودی دارای همه کمالات و صفات کمالیه در حدّ اعلی می‌باشد به گونه‌ای که همه صفات کمالیه او نامحدود می‌باشد. قدرت، علم، خلق و… نامحدود است و چنین موجودی علت علل جهان هستی است و همه این موجودات عالم ممکنات، مخلوق و معلول او می‌باشند،‌در این صورت یقیناً خلق این جهان با همه وسعتش در برابر قدرت و عظمت بی‌نهایتش عظمتی ندارد،‌ چرا که این عالم ممکن بوده و ممکن در برابر خلق و ایجاد و نیز در بقاء نیازمند علت هستی بخش خود یعنی واجب تعالی می‌باشد، اوست که ابتداء واجد همه کمالات در حد بی‌نهایت است، سپس آن را به مخلوقات خود عنایت نموده است.
علت بسیط نامحدودی همانند الله تعالی، معلولات و مخلوقات نامحدود نیز می‌تواند داشته باشد که به فکر و عقل آدمی هم نرسد چنانچه امیرمؤمنان در این رابطه می‌فرماید: «هو القادر الذی اذاتمت الاوهام لتدرک منقطع قدرته…» (خدای سبحانی، قادر متعالی است که اگر اوهام آدمیان طلب شناخت قدرت او را نمایند و یا افکار پاک از وسوسه در آن بخواهند تفکر نمایند و بخواهند عظمت پنهانی حقیقت قدرت و ملکوت او را بشناسند، نخواهند توانست و در این راه حیران و سرگردان می‌شوند.[6]

پی نوشت ها:
[1] . رک: طباطبایی، سیدمحمد حسین، بدایه الحکمه، به تحقیق: علی شیروانی، قم، دار الفکر، 1382،ص33.
[2]  . مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، نشر صدرا، ج 4، ص 94.
[3]  . رجوع شود به: ترجمه تفسیر المیزان، نشر جامعه مدرسین، ج 6، ص 143.
[4]  . یس/ 82.
[5]  . نهج‌البلاغه، ترجمه مرحوم دشتی، ص 157،‌ خطبه 91.
[6]  . نهج‌البلاغه،‌خطبه 91.

مطالب مشابه

یک دیدگاه

  1. محمد
    1397-02-10 در 10:38 - پاسخ

    تو خودت فهمیدی چی گفتی آمن که هیچی نفهمیدم

دیدگاهتان را ثبت کنید