فطرس ملک و پناه بردن به گهواره ی امام حسین (ع)

فطرس ملک و پناه بردن به گهواره ی امام حسین (ع)

نویسنده: حجه الاسلام دکتر قاسم ترخان

با توجه به مجرد و معصوم بودن فرشتگان، آیا می توان داستان فطرس ملک را قبول کرد؟

سؤال:
فرشتگان مجردند؛ یعنی جسم ندارند و از آثار جسمانی به دورند، از این جهت، برای آنان بال و پَرِ پرواز تصور نمی شود. علاوه بر این، آن گونه که قرآن می فرماید ملائکه معصومند و از این رو عذاب نمی شوند، حال با توجه به نکات بیان شده، چگونه می شود داستان فطرس ملک را توجیه و قبول کرد؟

چکیده پاسخ:
فارغ از بحث سندی داستان فطرس که در روایات آمده است، از جهت محتوا، اشکالی بر این گونه روایات وارد نیست؛ زیرا اولاً: ملائکه انواع بسیاری دارند، گروهی از آنها مجرّد و گروهی دیگر جسمانی برزخی، و برخی دیگر موکّل بر موجودات جسمانیه و مدبّر آنها هستند، و در جای خود ثابت شده است که فرض پر و بال برای فرشتگان برزخی و مثالی، فرض محال و نامعقولی نیست، بر این اساس؛ می توان فطرس را یکی از این گونه فرشتگان دانست و برای او بال و پر شکسته قائل شد. ثانیاً: با طرح یکی از احتمالات زیر می توان عصمت فرشتگان را در تنافی با این روایت ندانست:
1. مجازات و تنبیه فطرس در اثر « ترک اَولی » بوده است، نه گناه و معصیت.
2. این قبیل روایات مربوط به دسته ای از ملائکه است که شبیه به انسان هستند؛ یعنی « ملائکه زمینی » که تکلیف می پذیرند و احیاناً تمرد می کنند.
3. چنین قضیه ای دارای یک معنای باطنی و سمبلیک است، به این بیان که افراد و ملت ها اگر به راستی خود را به گهواره حسینی بمالند، از جزایر دور افتاده رهایی می یابند و وسائل آزادی آنها فراهم می شود.

پاسخ تفصیلی:
داستان فطرس در برخی از روایات این گونه آمده است: وقتی که امام حسین (علیه السّلام) متولد شد، خداوند سبحان، به جبرئیل دستور داد تا با گروهی از ملائکه، نزد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) رفته و به او تبریک و تهنیت بگویند. وقتی که جبرئیل و همراهان به پایین آمدند، از جزیره ای عبور کردند که در آن فرشته و ملکی به نام فطرس بود. خداوند او را دنبال کاری ارسال داشت، ولی او سستی نمود، پس بالش شکست و در آن جزیره، رها شد. پس در آن جا هفتصد سال خدا را عبادت نمود. فطرس خطاب به جبرئیل گفت: به کجا می روی؟ جبرئیل گفت: به سوی محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) فطرس گفت: مرا نیز همراه خود به سوی او ببرید، شاید برایم دعا کند. وقتی که جبرئیل خدمت پیامبر رسید و شرح حال فطرس را گفت، حضرت فرمود: به فطرس بگو: بال شکسته اش را به این طفل بمالد. در آن هنگام فطرس خود را به گهواره امام حسین (علیه السّلام) مالید و شفا یافت و پس از آن گفت یا رسول الله! امت تو به زودی حسین تو را می کشند، حسین (علیه السّلام) این حق را بر گردن من دارد که هر کس آن بزرگوار را زیارت نماید من زیارت وی را به آن حضرت برسانم و هر کسی که به آن حضرت سلام کند، من سلامش را به آن بزرگوار برسانم و هر کسی که درود بر آن حضرت بفرستد، من درود او را به امام حسین می رسانم. این را گفت و پرواز نمود و بالا رفت و از آن به بعد، به او آزاد شده ی حسین (علیه السّلام) لقب داده اند. (1)
این حکایت از آن جهت که با تجرد و عصمت ملائکه سازگار نیست، مورد نقد قرار گرفته است، از این رو لازم است اشاره ای به هر دو بحث داشته و در نهایت تحلیل خود را ارائه نمائیم:

مجرد بودن ملائکه
آیا به راستی این روایت با تجرد فرشتگان الهی منافات ندارد؟!
تجرد یک اصطلاح فلسفی است و به معنای آن است که ویژگی های جسم در شیء مورد نظر وجود نداشته باشد. بی گمان در قرآن آیاتی بر تجرد فرشتگان دلالت دارند و از آنها به راحتی می توان بر این امر استدلال کرد. قرآن می فرماید: « تعرج الملائکه و الروح »؛ فرشتگان و روح بسوی او عروج می کنند. (2)
بدیهی است که مادی بودن فرشتگان، مستلزم مادی بودن محلی است که به آن عروج می کنند و عروج ملائکه به نزد پروردگاری که مجرد است، دلیل مجرد بودن ملائکه است. در عین حال گروهی گفته اند که جز ذات مقدس حق تعالی مجرّدی در عالم هستی وجود ندارد.
امام خمینی (رحمه الله) در این باره می گوید: « کافه حکماء و محققین و بسیاری از محققین فقهاء قائل به تجرّد ملائکه الله و تجرّد نفس ناطقه شدند، و بر آن برهان های متین اقامه فرمودند، و از بسیاری از روایات و آیات شریفه نیز استفاده ی تجرّد می شود، چنانچه محدث مولانا محمد تقی مجلسی، پدر بزرگوار مرحوم مجلسی، در شرح فقیه در ذیل بعضی روایات فرموده است که روایت: « وَ قالَ الصّادِقُ (علیه السّلام) إذَا قُبِضَتِ الرُّوحُ فَهِیَ مُظِلَّهٌ فَوقَ الجَسَد… » (3)، دلالت کند بر تجرّد نفس
ناطقه، و بعضی از محدثین بزرگ قائل به عدم تجرّد شدند و غایت آنچه دلیل آورده اند این است که قول به تجرّد منافی با شریعت است و تصریح نمودند به این که مجرّدی جز ذات مقدس حق نیست… » (4). ایشان با ضعیف شمردن این نظریه، به طرح دیدگاه خود پرداخته و فرموده اند: « موافق با عقل و نقل آن است که از برای ملائکه الله اصنافی است کثیره که بسیاری از آنها مجرّدند و بسیاری از آنها جسمانی برزخی هستند، قسم دیگر از ملائکه الله آنها هستند که موکّل بر موجودات جسمانیه و مدبّر بر آنها هستند و از برای آنها صنوف کثیره و طوائف بی شماری (5) است » (6).
به عبارت دیگر؛ « یک صنف از ملائکه الله، ملائکه مهیّمین مجذوبین هستند که اصلاً نظر به عالم وجودیه ندارند و نمی دانند که خداوند آدم را خلق فرموده یا نه؟ و مستغرق جمال و جلال حق و فانی کبریای ذات مقدس او هستند، و گویند در آیه شریفه « ن وَ القلَمِ وَ ما یَسطُرُونَ » (7)، کلمه ی مبارکه ی « ن » اشاره به آن ملائکه است. (8) و طائفه دیگر ملائکه ی مقربین و سکنه ی جبروت اعلی هستند و آنها انواع کثیره هستند که از برای هر یک از آنها شأن و تدبیری است در عوالم که از برای دیگری آن شأن و تدبیر نیست. و طائفه ی دیگر، ملائکه ی عوالم ملکوت اعلی و جنات عالیه هستند به
اصناف مختلفه و انواع متشتّته، و طائفه ی دیگر ملائکه عوالم برزخ و مثال هستند و طائفه ی دیگر، ملائکه ی موکلّه به عوالم طبیعت و ملک هستند که هر یک موکّل امری و مدبّر شأنی هستند، و این دسته ی از ملائکه ی مدبّره ی در عالم ملک غیر از ملائکه ی موجوده در عالم مثال و برزخ است. (9)
بر این اساس؛ جای این سؤال است که در صورت مجرد بودن ملائکه، چرا قرآن برای فرشتگان، بال – که از امور جسمانی است – قرار داده است (10) و اساساً معنای بال داشتن ملائکه چیست؟

بال داشتن برخی از فرشتگان
پیش از پرداختن به پاسخ، لازم است به نکاتی توجه داده شود که می تواند راهگشای ما در حل مسئله باشد:
1. اگر با ادله ی عقلی و نقلی، مطلبی ثابت گردید که با ظاهر آیات قرآن سازگاری ندارد، باید آیات قرآن تأویل برده شود و گفت که مراد قرآن این معنای ظاهری نیست؛ مثلاً: در قرآن آمده است: « وَ جاءَ رَبُّکَ وَ المَلَکُ صَفا صَفّا » (11) که معنای ظاهری آن آمدن پروردگار و به صف شدن فرشتگان است، در حالی که یقیناً نباید مقصود از این آیه، معنای ظاهری آن باشد؛ زیرا این معنا با تجرد خداوند – که در آن شکی نیست-، سازگاری ندارد. بنابراین باید با تقدیر گرفتن واژه « امر »، آیه را این گونه معنا کرد « جاء امر ربک »؛ و فرمان پروردگارت فرا رسد و فرشتگان صف در صف حاضر شوند، و دقیقاً به همین دلیل باید در آیه « الرحمن علی العرش استوی » (12) گفت که مراد از آن استوای ظاهری نیست، بلکه منظور از استوا، « استیلا و سلطه » و مراد از عرش، هستی و عالم است؛ یعنی واجب تعالی بر تمام هستی و عالم استیلا و احاطه دارد و سراسر عالم تحت سیطره اوست.
بر این اساس؛ اگر با دلایل قطعی تجرد تمام انواع ملائکه به اثبات رسید، باید ادله ای که بر بال داشتن ملائکه دلالت دارند، تأویل برده و گفته شود که مراد از آن، بال ظاهری و مادی نیست.
در ادامه بحث روشن خواهد شد که انواعی از فرشتگان تجرد عقلی دارند و انواعی دیگر از تجرد مثالی برخوردارند، از این جهت بال و پر مثالی برای فرشتگانی که تجرد مثالی دارند امکان پذیر است، اما بالاخره نمی توان بال مادی برای این گونه از فرشتگان تصور کرد، مگر این که کسی قایل به مادی بودن انواعی از فرشتگان شود.
2. در قرآن آمده است: « فَأرسَلنا إلَیها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَویّاً »؛ (13) ما روح خود (یکی از فرشتگان بزرگ که نوعا او را جبرئیل می دانند (14)) را به سوی حضرت مریم فرستادیم و او در شکل انسان کامل بی عیب و نقص و خوش قیافه ای بر او ظاهر شد.
« تمثل » در اصل از ماده « مثول » به معنای ایستادن در برابر شخص یا چیزی است، و « ممثل » به چیزی می گویند که به صورت دیگری نمایان گردد. بدون شک معنای این سخن قرآن، آن نیست که جبرئیل، صورتاً و سیرتاً تبدیل به یک انسان
شد؛ چرا که چنین انقلاب و تحولی ممکن نیست، بلکه منظور این است که او به صورت انسان درآمد هر چند سیرت او همان فرشته بود. در روایات و منابع تاریخی « تمثل » به معنای وسیع کلمه، بسیار دیده می شود. از جمله این که ابلیس در آن روز که مشرکان در دارالندوه جمع شده بودند و برای نابودی پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) توطئه می چیدند، در لباس پیرمردی خیراندیش و خیرخواه ظاهر شد و به اغوا کردن سران قریش پرداخت. یا دنیا و باطن آن به صورت زن زیبای دل ربایی در برابر علی (علیه السّلام) آشکار گشت و قدرت نفوذ در وی را نیافت که داستانش مفصل و معروف است. نیز در روایات می خوانیم مال و فرزند و عمل انسان به هنگام مرگ در چهره های مختلف و خاص در برابر او مجسم می شوند. یا اعمال انسان در قبر و روز قیامت تجسم می یابد و هر کدام در شکل خاصی ظاهر می گردد. « تمثل » در تمام این موارد، مفهومش این است که چیزی یا شخصی صورتاً (از جهت ظاهر و صورت) به شکل دیگری در می آید، نه این که ماهیت و باطن آن تغییر یافته باشد. (15)
3. همان گونه که بیان گردید ملائکه انواعی دارند و همه آنان از عالم عقل نیستند. (16) این را نیز می دانیم که بین تجرد مثالی و تجرد عقلی، تفاوت هایی وجود دارد و ممکن است برای فرشتگانی که تجرد مثالی دارند، بال و پر مثالی وجود داشته باشد.
امام خمینی (رحمه الله) با توجه به این نکته می گوید: باید دانست اجنحه (17) و ریاش (18) و اعضای دیگر در جمع اصناف ملائکه نیست (19)، بلکه از مهیّمین گرفته تا سکنه ی ملکوت اعلی منزّه و مبرّا هستند از امثال این اعضاء و اجزای مقداریه، و آنها مجرّد از جمیع مواد و لوازم آن و تقدّرات و عوارض آن هستند، و اما ملائکه عوالم مثال و موجودات ملکوتیه ی برزخیه، در جمیع آنها اجزاء و اعضاء و اجنحه و ریاش و غیر آن ممکن التحقق است. و چون از عوالم تقدّرات برزخیه و تمثلات مثالیه هستند، هریک دارای مقداری خاص و اعضاء و جوارحی به خود می باشند، و این آیات: « وَ الصَّافّات صَفًّا » (20)، « جاعِلِ الملائِکَهِ رُسُلاً أولی أجنِحَهٍ مَثنی و ثُلاثَ وَ رُباع » (21)، راجع به این صنف از ملائکه است » (22).
برخی از دانشمندان نیز گفته اند: فرشتگانی وجود دارند که طبق برخی از اخبار، از عنصرهای عالم طبیعت آفریده شده اند. آنها موجوداتی نامرئی و شبیه انسان هستند که تکلیف می پذیرند و احیاناً تمرد می کنند. (23) در این صورت فرض بال و پر برای چنین فرشتگانی، چه محذور و اشکالی را در بر دارد؟!
از آنچه گفته شد روشن گردید که، ملائکه انواعی دارند و فرض بال و پر برای بعضی از فرشتگان و شکسته شدن آن، فرض محال و نامعقولی نیست، بر این اساس؛ یکی از احتمالات زیر مطرح می شود:
الف. فطرس یکی از فرشتگان زمینی بوده است. در این صورت می توان معنای ظاهری « بال و پر » را حفظ کرد و بال و پری از جنس عالم طبیعت برای او قائل شد.
ب. فطرس را از عالم مثال دانست و برای او تجرد مثالی اثبات کرد که در این صورت مراد از « بال و پر شکسته » در روایت مذکور، معنای ظاهری و مادی آن نیست، بلکه بال و پر مثالی است.
ج. فطرس از فرشتگان عالم عقل بوده است. در این صورت، یکی از دو وجه زیر را باید پذیرفت: یا گفت، مراد از عبارتِ « بال و پر شکسته » معنای ظاهری آن نیست، بلکه یک تعبیر کنایی است که به قدرت فطرس اشاره دارد؛ یعنی قدرت و توانایی او ضعیف گردید، یا وجه دومی را بیان کرد که، فطرس اگرچه تجرد عقلی داشته است، اما این گونه ظاهر شده و تمثل پیدا کرده است، همان گونه که جبرئیل در داستان حضرت مریم به شکل انسان تمثل پیدا کرد.

عصمت فرشتگان
همان گونه که اشاره شد روایت فطرس ملک با مشکل دیگری نیز رو به رو است و آن این که روایت بیان شده بر عصیان فرشته ای از فرشتگان الهی دلالت دارد در حالی که فرشتگان معصوم از گناه، هستند. بر این اساس؛ آیا راهی برای پذیرش چنین روایتی وجود دارد؟! در جواب باید گفت:
عصمت فرشتگان از آموزه های قطعی قرآن است. قرآن می فرماید: « وَ قالُوا اتَّخذَ الرَّحمنُ وَلَدًا سُبحانَهُ بَل عِبادٌ مُکرَمُونَ »؛ آنها گفتند: خداوند رحمان فرزندی برای خود انتخاب کرده است! او منزه است (از این عیب و نقص)؛ آنها [ =فرشتگان ] بندگان شایسته اویند. (24) و « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَهُ عَلَیْهَا مَلاَئِکَهٌ غِلاَظٌ شِدَادٌ لاَ یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ‌ »؛ ای کسانی که ایمان آورده اید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگ هاست نگه دارید؛ آتشی که فرشتگانی بر آن گمارده شده که خشن و سخت گیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمی کنند و آنچه را فرمان داده شده اند اجرا می نمایند! (25)
حضرت علی (علیه السّلام) نیز در بیان ویژگی های ملائکه می فرماید: « خداوند ملائکه را خلق کرد و آنها را در آسمان ها مسکن داد، در آنها سستی نیست، غفلت نیست، معصیت نمی کنند و از همه موجودات به خداوند آگاه تر و از همه به او نزدیک تر و خدا ترس تر هستند، اطاعت شان از خدا از همه بیشتر است، نه خواب به دیدگان آنها راه می یابد و نه دچار سهو و نسیان می شوند و بدن هایشان سست نمی شود. » (26)
بر این اساس؛ برخی از مفسران می گویند: تکلیف فرشتگان، تکلیف تکوینی است نه تشریعی؛ در نتیجه عقاب و ثواب برای فرشتگان وجود ندارد و با این حساب تمرّد و عصیان هم برای آنان متصوّر نیست. (27) پس هر آنچه از عصیان فرشتگان حکایت کند پذیرفته نیست، از این جهت باید گفت که روایت عصیان فطرس، با آیات شریفه و روایات دیگر، منافات دارد.
دانشمندان شیعه با فرض صحت چنین روایاتی، (28) احتمالاتی را برای حل مشکل عصیان و تنبیه فرشتگان، مطرح کرده اند:
1. مجازات و تنبیه ملائکه در اثر « ترک اَولی » بوده است، نه گناه و معصیت. منظور از ترک اولی، این است که آنها در اجرای دستورات الهی عملی را که دارای اولویت بیشتری بوده رها کرده اند و به سوی عمل کم اولویت رفته اند، یا انجام عمل را در وقتی و شرایطی که اولویت بیشتری داشته است، رها کرده و در شرایط و وقت دیگری به جا آورده اند و به همین جهت مجازات و تنبیه شده اند. (29)
2. همان گونه که در سطور پیشین اشاره شد، ممکن است این قبیل روایات مربوط به دسته ای از ملائکه باشد که شبیه به انسان هستند، « بعضی از ملائکه را در اخبار و احادیث « ملائکه زمینی » (30) می گویند، آنها موجوداتی هستند نامرئی، اما شاید خیلی به انسان شبیه اند؛ یعنی تکلیف می پذیرند و احیاناً تمرد می کنند. حقیقت اینها بر ما روشن نیست… حتی در بعضی از اخبار آمده است که بعضی از ملائکه از عنصرهای این عالم آفریده شده اند » (31).
به بیانی دیگر؛ چنانچه درستی سند و فرشته بودن فطرس، هر دو اثبات شود، این امر با آیه « لایَعصُونَ اللهَ » (32) منافاتی ندارد؛ زیرا فرشتگان یکسان نیستند. فرشتگان حامل عرش، حامل وحی و مقامی والا دارند: « وَ ما مِنّا إلاّ لَهُ مَقامٌ معلومٌ » (33)، فرشتگان حامل وحی معصوم اند و تکامل هم ندارند. دلیلی نداریم که تمام فرشته ها از یک سنخ باشند و فرشته ای مانند انسان که دارای نفس مستکمله باشد، نداشته باشیم! پس امکان دارد که فطرس از فرشتگان زمینی به شمار آید و با فرشتگان آسمانی یا اخروی تفاوت داشته باشد. (34)
3. این احتمال نیز مطرح است که چنین قضیه ای دارای یک معنای باطنی و سمبلیک باشد؛ یعنی « داستان فطرس ملک، رمزی است از برکت وجود سیدالشهدا که بال شکسته ها با تماس به او صاحب بال و پر می شوند. افراد و ملت ها اگر به راستی خود را به گهواره حسینی بمالند از جزایر دور افتاده رهایی می یابند و آزاد می شوند. » (35)
با توجه به آنچه در قرآن و کلام حضرت علی (علیه السّلام) در توصیف و ویژگی های فرشتگان بیان شد، اگر این توصیفات را وصف – فرشته بما هو فرشته – گرفتیم و گفتیم در بیان توصیف تمام فرشته ها این سخنان بیان شده است، در این صورت باید نازل ترین درجه ی فرشتگان هم دارای آن ویژگی ها باشند. لذا معصیت در حق آنها تصور ندارد، مگر به نحو ترک اولی و گناه منزلتی، اما اگر گفتیم که این سخنان در بیان توصیف فرشتگان خاصی بوده است، باید به یکی از توجیهات اشاره شده، روی بیاوریم.
در پایان بر این نکته تأکید می ورزیم که فرشتگان از آن رو که موجوداتی غیر مادی هستند، از سویی شناخت و آگاهی دقیق از آنها، تنها از راه آیات و روایات ممکن است و از سویی دیگر به هر روایتی نیز نمی توان تمسک کرد، بلکه باید روایات از نظر سند و دلالت کامل مورد اعتماد باشند و تا به چنین روایتی دست نیافتیم، مرجع ما تنها آیات قرآن است.

پی‌نوشت‌ها:

1. شیخ صدوق، الأمالی، ص 138؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج 43، ص 244؛ راوندی، قطب، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 253.
2. معارج، 4.
3. امام صادق (علیه السّلام) فرمود: هنگامی که کسی را قبض روح می کنند روح بر فراز جسد و نزدیک آن سایه گستر است – خواه روح مؤمن باشد و خواه غیر مؤمن – و به هر کاری که با جسد او می کنند می نگرد…؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 193.
4. امام خمینی (رحمه الله)، تفسیر قرآن مجید: برگرفته از آثار امام خمینی (رحمه الله)، سید محمدعلی ایازی (تدوین)، محمد هادی معرفت (زیر نظر)، ج 5، ص 501.
5. از اصناف ملائکه کسی جز ذات مقدس علام الغیوب، آگاه نیست؛ زیرا ملائکه الله جنود حق هستند، « وَ ما یَعلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إلّا هو ». مدثر، 31.
6. تفسیر قرآن مجید: برگرفته از آثار امام خمینی (رحمه الله)، ج 5، ص 501.
7. قلم، 1.
8. برای آگاهی بیشتر، نک: خواجوی، محمد، ترجمه اعجاز البیان قونوی، مقدمه، ص 80.
9. تفسیر قرآن مجید: بر گرفته از آثار امام خمینی (رحمه الله)، ج 5، ص 31.
10. فاطر، 1.
11. فجر، 22.
12. طه، 5.
13. مریم، 17.
14. نک: موسوی همدانی، سید محمد باقر، ترجمه المیزان، ج 14، ص 46.
15. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 13، ص 37؛ ترجمه المیزان، ج 14، ص 45-53.
16. فلاسفه عالم را به سه دسته و طبقه تقسیم نموده اند: 1. عالم مادی که هم ماده و هم آثار ماده را دارد و محل تزاحم و تضاد است؛ 2. عالم تجرد مثالی که آثار ماده همانند شکل و رنگ را دارد، ولی خود ماده و حجم در آن وجود ندارد. افراد و اشکالی که در خواب می بینیم مربوط به این عالم هستند؛ 3. عالم تجرد عقلی که نه تنها ماده و حجم در آن جا نیست، بلکه آثار ماده هم وجود ندارد؛ نک: طباطبایی، محمد حسین، نهایه الحکمه، مرحله دوازدهم، ص 313 به بعد.
17. جمع (الجَنَاح) است بمعنای بال؛ مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی فارسی، ج 1، ص18.
18. [ ریش ] به معنای پر است که ویژه ی پرندگان است؛ همان، ص 448.
19. یعنی این گونه نیست که همه اصناف ملائکه بال و پر داشته باشند بلکه تنها بعضی از فرشتگان، از این ویژگی برخوردار هستند.
20. صافات، 1.
21. فاطر، 1.
22. تفسیر قرآن مجید، برگرفته از آثار امام خمینی (رحمه الله)، ج 5، ص 31.
23. نک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 4، ص 337.
24. انبیاء، 26.
25. تحریم، 6.
26. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 59، ص 175؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیرقمی، ج 2، ص 207.
27. نک: طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج 19، ذیل آیه 6، سوره تحریم.
28. برخی از دانشمندان اسلام معتقدند: جریان فطرس به اثبات نیاز دارد؛ زیرا فطرس واژه ای یونانی است و در دعای سوم شعبان هم فرشته خوانده نشده، بلکه به این صورت آمده است: « و عاذ فطرس بمهده؛ فطرس به گهواره ی امام حسین (علیه السّلام) پناه برد ». از سوی دیگر؛ سند این دعا هم باید تحقیق شود و میزان اعتبارش بدست آید…؛ جوادی آملی، عبدالله، پرسش و پاسخ ها در محضر آیت الله جوادی آملی، ج 2، ص 88.
29. طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 511؛ همچنین نک: احسانی فر، محمد، فصلنامه علوم حدیث، شماره 34، پژوهشی در روایات فطرس ملک، ص 68-80، نویسنده در این مقاله با تحقیق در سند روایات فطرس، ضمن اثبات اعتبار سند این احادیث، گناه فطرس را گناه منزلتی می داند که منافاتی با عصمت ندارد.
30. در متن کتاب، عبارتِ « ملائکه ذمّی » آمده است که ظاهراً اشتباه تایپی باشد؛ زیرا از چنین فرشته ای در روایت نام برده نشده است.
31. نک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 4، ص 337.
32. تحریم، 6.
33. صافات، 164.
34. جوادی آملی، عبدالله، پرسش ها و پاسخ ها در محضر آیت الله جوادی آملی، ج 2، ص 88-87.
35. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 17، یادداشت امام حسین (علیه السّلام) و عیسی مسیح (علیه السّلام)، ص 564.
منبع مقاله :
ترخان، قاسم؛ (1388)، نگرشی عرفانی فلسفی و کلامی به: شخصیت و قیام امام حسین (ع)، قم: نشر چلچراغ، چاپ اول

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید