نهضت کربلا؛ ماندگاری و گسترش دائمی(3)

نهضت کربلا؛ ماندگاری و گسترش دائمی(3)

نویسنده: عبدالحمید عارفیان*

2. حوزه علمی- دینی نهضت کربلا

برای برخورداری از دین کامل باید در رفتار و عمل بیرونی، خود را با اعمال صالح همراه نمود. اعمال صالح براساس تعالیم دینی ما جدای از ایمان و باور به مبانی و اصول دینی نیست و هر کسی در حوزه فکری قوی تر باشد، در اعمال نیک نیز قوی تر خواهد بود.
اعمال صالح دارای دو جزء است: ظاهر و پوسته عمل( حسن فعلی)، باطن و مغز عمل( حسن فاعلی) که از آن به نیت خالصانه تعبیر می شود.
در تعالیم دینی ما یک عمل صالح باید برخوردار از نیت خالص و سالم و به دور از منافع شخصی و گروهی و حزبی باشد؛ البته ظاهر عمل صالح هم باید منطبق و هماهنگ با فرهنگ دینی و دستورات دین باشد؛ بنابراین چون نهضت حسینی یک نهضت دینی است، هم از حسن فعلی و هم حسن فاعلی فوق العاده ای برخوردار است.

1-2. حسن فعلی نهضت کربلا

نهضت عاشورا شایسته ترین خصلت های انسانی و خداپسندانه و مجموعه ای از فضایل اخلقی و دینی را در خود جای داده است و به مثابه ی یک میدان عملیاتی و اجرایی برای آموزش های اخلاقی و الگوگیری های ناب رفتاری می ماند.
فضای اخلاقی مانند ایثار، آزادگی، شجاعت و مانند آنها، از فضایل انسانی و جهانی است و فراتر از یک دین، قابل قبول و پذیرش می باشد؛ همین امر باعث شده است انسان های بی دین هم از صفات اخلاقی تعریف و تمجید کنند؛ چرا که این مسئله مربوط به پاکی و طهارت درونی آدمیان است و بنابراین فطرت هر شخصی از آن پاکی، به خوبی یاد می کند.
حال، نهضت امام حسین علیه السلام حوزه رفتاری اخلاقی بسیار باشکوهی را به جهانیان عرضه نموده است و همین امر باعث توسعه مذهب شیعه و دلپذیری آن در میان مردمی می شود که کمترین آشنایی را با این مذهب و به خصوص با نهضت حسینی دارند. استادی از استادان دانشگاه رم می گوید:« سلاطین آل بویه تبلیغات خود را برای توسعه مذهب شیعه براساس وقایع روز دهم محرم سال 61 هجری قرار داده بودند. آن تبلیغات به قدری مؤثر بود که آنها برای توسعه مذهب شیعه ضروری ندیدند که به اعمال زور مبادرت کنند»(1).
در این مقاله به اندکی از دریای بی کران فضایل اخلاقی و دینی نهضت کربلا می پردازیم:
1-1-2. آزادگی
آزادگی در برابر بردگی و ذلت و زیر بار ظلم رفتن و طفره رفتن از ستم ظالم، روح آدمیان را از بند هوا و هوس های خارجی و داخلی رها می کند و حتی مرگ را در سایه ی آزادگی بر خود پسندیده می داند. حضرتش علیه السلام فرمودند:« مرگ با عزت بهتر از حیات ذلیلانه است»(2) و « به خدا سوگند نه دست ذلت به آنان می دهم و نه چون بردگان تسلیم حکومت آنان می شوم»(3)؛ همچنین در جایی دیگر می فرمایند:« مرگ بهتر از ننگ و ننگ بهتر از آتش دوزخ است.»(4)
این صدای دلنشین رهبر آزادگان جهان است که هنگام حمله دشمن به خیام حرم اهل بیتش فریاد کشیدند:« [ ای بردگان هوا و هوس] اگر دین ندارید و از معاد نمی ترسید، پس در زندگی دنیایتان آزاده باشید»(5)؛ یعنی دست کم اصول اخلاقی و قوانین بشری را زیر پا نگذارید.
گر شما را به جهان پیش، آیینی است
لا اقل مردم آزاده به دنیا باشید
مسلم بن عقیل قبل از شهادت، این چنین سرودند:« هر چند مرگ را چیز ناخوشایندی می بینم، ولی سوگند خورده ام که جز با آزادگی کشته نشوم»(6).
رضایت از حال خود، آزادگی و آزادمردی در شخصیت امام علیه السلام در شدیدترین بحران تاریخ آشکار است. در بحرانی ترین زمان، یعنی غروب عاشورا فرمودند:« من شکر و ثنای خداوندی را به جای می آورم؛ با بهترین شکر و ثنا ستایش او را می گویم برای هر شادی و اندوهی…»(7).
ایشان این سخنان را در حالی می گوید که در محاصره ی دشمن است و می داند که فردا اهل بیت و زنان و دختران و خانواده اش در اسارت دشمن هستند؛ گویی سیدالشهداء با مجموعه ای از این سخنان آزادمنشانه، قلب پاک جهانیان آزادمنش را نشانه رفته است و آزادگان جهان به روش و منش او به گونه ای زیبا نظر می کنند.
امروزه در جوامع غربی برای نشان دادن آزادی و آزادمنشی، کارهای هنری و نمایشی فراوانی عرضه می شود.برج آزادی و مکان های مقدس و آرامگاه های سربازان شجاع و نمایش فیلم هایی با حسّ وطن خواهی و وطن پرستی و …. همه و همه نشانه احترام جهانیان به مرام آزادی و آزادگی است؛ بنابراین اگر ما بتوانیم در این مسیر، آزادگی ناب امام علیه السلام را در قالب هنر به خصوص هنرهای نمایشی به جهانیان عرضه نماییم، آنان را شیفته و مجذوب نهضت کربلای امام حسین علیه السلام خواهیم دید.
2-1-2. ایثار و گذشت از خویشتن خویش
امام علیه السلام و اصحابش عزیزترین داشته های خود را در راه هدف مقدس خویش گذاشتند. آنان فدایی دین و مرام انسانیت شدند. در این قسمت سخن راندن برای چونان ما گرفتاران جلوه های دنیای دنی، لقلقه زبان و اظهار وجودی بیش نیست؛ پس بهتر است گوش جهان بسپاریم به سخنان آنان که نه تنها سخن و گفتار، بلکه فردای این سخنان، عزیزترین عزیز خود، یعنی جان و هستی خویش را فدا کردند و البته و صد البته جهانیان با شنیدن این سخنان و آن رفتار ایثارگرانه فردای شان، خود قضاوت خواهند کرد.
امام حسین علیه السلام در کلام خواهرش که معصوم به عصمت صغراست، در جایگاه قربانی، معرفی شده است؛ ایشان فرمودند:« خداوندا! این قربانی را از ما قبول کن».(8)
در قرآن کریم نیز سخن از ذبح بزرگ و جایگزینی یک قربانی به جای حضرت اسماعیل علیه السلام مطرح است(9) که البته این ذبح و قربانی، به حتم وجودی انسانی، با هدفی فراتر از یک آزمایش دارد و برای احیای دین است.
همچنین هنگام آوردن امان نامه برای حضرت عباس علیه السلام او امان نامه را نپذیرفت و بر آن امان نامه لعن و نفرین کرد و در واقع جان خود را نخرید. همین است که او به «مواسی»، یعنی ایثارگر خوانده شده است.(10)
امام علیه السلام در شب عاشورا فرمود:«… ما یارانی بهتر و باوفاتر از اصحاب خود سراغ ندارم و اهل بیتی فرمانبردارتر و به صله رحم پایبندتر از اهل بیتم نمی شناسم. خدا شما را به سبب یاری من جزای خیر دهد! من می دانم که فردا کار ما با اینان به جنگ خواهد انجامید. من به شما اجازه می دهم و بیعت خود را از شما برمی دارم تا از سیاهی شب برای پیمودن راه و دور شدن از محل خطر استفاده کنید و هریک از شما دست یک تن از اهل بیت مرا بگیرید و در روستاها و شهرها پراکنده شوید تا خداوند گشایش خود را برای شما قرار دهد. این مردم، مرا می خواهند و چون بر من دست یابند، با شما کاری ندارند».(11)
در پاسخ این سخنان، ابتدا عباس بن علی علیه السلام و سپس دیگر برادران و فرزندان و فرزندزادگان او و فرزندان زینب(س) فرمودند:« ما برای چه دست از تو برداریم؟ برای اینکه پس از تو زنده بمانیم؟! خداوند نکند که هرگز شاهد چنین روزی باشیم».
اصحاب با طراوت هرچه بیشتر، سخنان ایثارگرانه و فوق العاده خویش را در مقابل حضرت علیه السلام ابراز کردند. مسلم بن عوسجه فرمود:« بهانه ما در پیشگاه خدا برای تنها گذاردن تو چیست؟! به خدا سوگند، این نیزه را در سینه آنان فرو می برم و تا دسته این شمشیر در دست من است، بر آنان حمله می کنم و اگر سلاحی نداشته باشم که با آنان بجنگم، سنگ برمی دارم و به طرف آنان پرتاب می کنم. به خدا قسم ما تو را رها نمی کنیم… به خدا قسم اگر بدانم که کشته می شوم و بعد زنده می شوم و سپس مرا می سوزانند و دیگر بار زنده می گردم و سپس در زیرپای ستوران بدنم در هم کوبیده می شود و تا هفتاد بار این کار را در حق من روا بدارند، هرگز از تو جدا نخواهم شد تا در خدمت تو به استقبال مرگ بشتابم…».
زهیر بن قین در آن میان برخاست و گفت:« به خدا سوگند دوست دارم کشته شوم، باز زنده گردم و سپس کشته شوم تا هزار مرتبه؛ تا تو و اهل بیت تو را از کشته شدن در امان دارم.»(12)
زینب کبری (س)این شیرزن و قهرمان کربلا، در هنگام تهدید به قتل امام سجاد علیه السلام ، فرمودند:« او[ امام سجاد] کشته نخواهد شد مگر آنکه من فدای او شوم»(13).
سخن از فدایی و فدا شدن، صحنه کربلا و نهضت حضرت علیه السلام را عطرآگین کرده است و این است که همه این امور، آنها را به بهشت نزدیک تر و نزدیک تر می کند.
3-1-2. تکریم انسانیت انسان
او و اصحابش آنچنان مقامی از لحاظ انسانی برای خود قائل بودند که هیچ گاه نمی توانستند خود را در کنار دشمنان پلید و یزیدیان ببینند. تفاوت میان آنها از زمین تا آسمان بود. توجه به سخنان امام علیه السلام جایگاه انسانی امام علیه السلام و ذلت و خواری دشمن او را نشان می دهد:
آگاه باشید آن زناکار مرا میان شمشیر و پستی و خواری قرار داده است؛ ولی دور است( محال است و ممکن و قابل تصور نیست) بر ما تسلیم به ذلت و خواری. خدا و رسول خدا و انسان های با ایمان و دامن های پاک و پاکیزه از پذیرش آن برای ما امتناع می ورزند.(14)
امام علیه السلام از خصیصه کرامت انسانی ناب برخوردار است. سخن تمام و کمال پیرامون شخصیت ملکوتی امام علیه السلام را در قسمت حسن فاعلی خواهیم آورد و خواهیم گفت که جاودانگی و ماندگاری نهضت امام حسین علیه السلام، اساساً مربوط به شخصیت ملکوتی و آسمانی حضرت علیه السلام می باشد.
انسانی این چنین با کرامت ذاتی است که برای کرامت انسانی انسان ها در قالب هر نژاد و رنگ و جغرافیایی ارزش قائل است؛ تا جایی که گویی دشمنی و پلیدی دشمن در سویی و توجه به حالات انسانی طرف مقابل در سوی دیگر مورد توجه و احترام حضرت می باشد و برای انسانیت انسان ها حتی آنان که دشمن او بودند ارزش قائل بودند.
حضرت علیه السلام به دشمن اش که قصد جنگ و ظلم و آب بستن دارد، آب می نوشاند و آنها را از این موهبت الهی محروم نمی کند.
توبه سرلشکر دشمن را می پذیرد؛ آن دشمنی که اندکی قبل از آن، مورد نفرین حضرتش قرار گرفته بود؛ لذا این ممکن نیست مگر اینکه امام علیه السلام به انسانیت و کرامت نفسانی آدم ها اعتقاد دارد.
ایشان با حرکات و خواهش های ویژه، مانند مطالبه آب برای فرزند صغیرش علی اصغر علیه السلام بعد عاطفی و انسانی دشمن اش را به بوته آزمایش می سپارد تا شاید یکی، بلکه تنها یکی از آنان بیداری انسانی و عاطفی پیدا کند و هدایت شود.
برای امام علیه السلام هدایت و احیای یک فرد، بسیار مهم و اساسی است و اصلاً او برای همین مهم قیامش را آغاز کرده است؛ بنابراین اصلاح روح آدمی و بیداری فطرت خفته انسان ها از مهم ترین دلایل قیام و نهضت آن حضرت علیه السلام می باشد.
برای او تفاوتی میان علی اکبر فرزند دلبندش و آن غلام سیاه و یا سفید وجود ندارد؛ چه اینکه هنگام شهادت بر بالین هر یک از آنها حاضر می شود. امام علیه السلام خطاب به جُون، غلام سیاه چرده ابوذر غفاری، هنگام شهادتش فرمودند:« خدایا چهره اش را نورانی و بدنش را خوشبو ساز و او را با محمد و آل محمد محشور کن.»(15)
در کنار پیکر خونین اصحاب شهیدش می گفت:« آنان همچون شهیدان از انبیا و آل انبیا هستند».(16)
حضرت با این سخنان، شهدای کربلا را همسنگ با انبیا قلمداد می کند و برای آنان ارزش و بزرگواری ذاتی قائل اند.

2-2. حسن فعلی نهضت کربلا (نیت خالصانه)

اعمال خالصانه، تاریخ ساز است؛ چه اینکه می توان ادعا کرد سنت ساز و موجب تولید تمدن و فرهنگ می شود.
در تعالیم دینی و روایات، نیت خالص در کارها- چه کوچک و چه بزرگ – آثاری عمیق و ژرف دارد و موجب کیفیت بخشی به رفتار و اعمال است و هرچه نیت خالصانه تر باشد، اعمال نیک انسان مؤثرتر و جاودانه تر می شود.
پیامبر (ص)می فرمایند:« در دینت اخلاص بورز تا اعمال کمت برای تو کافی باشد».(17)
در حدیث قدسی می خوانیم:« ای موسی! اگر تنها من را اراده کنی، کم آن فراوان باشد».(18)
پیامبر (ص) می فرماید:« خوشا به حال مخلصان. آنان چراغ هدایت[ برای بشریت] هستند و هر فتنه ای از آنها دور می شود».(19)
همچنین حضرت علی علیه السلام می فرمایند:« هنگام تحقق اخلاص ها، چشم ها روشن می شود[بیداری و توجه عمومی و بین المللی را به همراه می آورد]»(20).
قیام و به پا خاستن برای خدا سفارش قرآنی است(21) و این سفارش، چاشنی نهضت امام حسین علیه السلام است. در منشور قیامش در وصیت به محمد حنفیه فرمود:« من هرگز به هدف شورش، خوشگذرانی، سرمستی، فسادانگیزی یا ستم برنخاستم، بلکه ( تنها به نیت) طلب اصلاح و امر به معروف و نهی از منکر به پا خاستم.»(22)
این نیت خالصانه اوست که وی را در هر حال و با هر وضعیتی، از مسئولیت و تکلیفش دور نمی کند. ایشان می فرمایند:« برادرم[ محمد حنفیه]! اگر در دنیا هیچ پناهگاهی هم نداشته باشم، هرگز با یزید نخواهم کرد».(23)
« من با همین گروه اندک با آنکه دشمن بسیار است و یاوران، ترک یاری کرده اند، خواهم جنگید».(24)
افزون بر آن، ریا و تظاهر و دنیاطلبی و منفعت جویی در دستگاه ابی عبدالله رنگ می بازد و مانند آب در غربال ریختن است.
البته این خلوص در قیام و نهضتش برخاسته از شخصیت ملکوتی فرزندزاده رسول خدا (ص)، سیدالشهداست. از کوزه برون همان تراود که در اوست. او آقای جوانان اهل بهشت، آیینه تمام نمای خدا، محبوب رسول خداست.
اتصال ملکوتی معصوم علیه السلام همچون قرآن، موجب ماندگاری اعمال و رفتار آنهاست و پیام و کلام شان در طول تاریخ جاودان خواهد ماند؛ یعنی همان گونه که قرآن به دلیل اتصال به علم لایزال الهی و نزول از منشأیی قدسی و ملکوتی، همیشگی و جاودان است، امام حسین علیه السلام و قیامش از این خصوصیت برخوردار است؛ چرا که امام علیه السلام قرآن ناطق است.
در نهضت کربلا وجود امام معصوم موضوعیت و محوریت دارد و بدون شخص امام علیه السلام از ویژگی جاودانگی برخوردار نخواهد بود.
توجه به انسان کامل از طریق بروز احساسات و عواطف نسبت به او، انسان را به نشاط می آورد و انسان را رشد و تعالی می بخشد و این است که توجه به حضرت علیه السلام و قیامش بعدی جهانی می یابد؛ درواقع امام حسین شخصیتی است که در دو بعد درونی و برونی می تواند سازنده یک فرهنگ و تمدن جهانی باشد. عامل درونی، عامل ارثی است؛ یعنی طهارت و نزاهت فوق العاده نسبی که واسطه ی انتقال آن امام علیه السلام به عرصه وجود شده است: او نوری در پشت پدران بزرگ و ارحام پاک است و دامنه ی همان جریان نورانی بود که پیش از ورود به نشئه طبیعت رو به مقصد ملکوتی آن را سپری نموده بود.
از گل آدم شنیدم بوی تو
راه ها پیموده ام تا کوی تو( شمس تبریزی)
رهرو منزل عشقم ز سر حد عدم
تا به اقلیم وجود، این همه راه آمده ایم(حافظ)
از نظر قلمرو و عامل برونی نیز آن محیطی که حضرت در آن چشم به دنیا گشود و تربیت شده است بسیار عالی است. مدیریت آن دودمان با خاتم الانبیاء (ص)، با معاونت علی بن ابیطالب علیه السلام و مادری حضرت زهرا (س)و برادری امام حسن مجتبی علیه السلام بود.
در این دوران، شخصیت وی با جوهر اصلی عدالت و فضیلت و عالی ترین اصول اخلاقی در ارتباط بود؛ لذا عظمت عدالت و ظلم ستیزی و فضیلت خواهی چنان مورد ایمان و عشق آن بزرگوار قرار گرفته بود که تردید یا بی خیالی درباره آنها، مانند تردید و بی خیالی درباره اصل هدف اعلای زندگی است. در کلامش دقت کنیم:« مگر نمی بینید به حق عمل نمی شود و از باطل اجتناب نمی گردد؟ در این هنگام است که شخص با ایمان، در حالی که بر حق است، مشتاق دیدار پروردگارش می شود. من مرگ را جز سعادت، و زندگی با ستمکاران را جز تنگدلی و ملامت نمی بینم.»(25)
به راستی درد او، درد بشریت است؛ درد بشریت مگر بالاتر از دوری از سعادت واقعی نیست؟! بنابراین اگر حق از زندگی مردم حذف شود و از باطل دوری نشود، از زندگی و معانی والای آن چه می ماند؟(26)

پی نوشت ها :

* مدرس حوزه علمیه امام خمینی (ره)
1. امام حسین، شهید فرهنگ پیشرو انسانیت؛ ص 484.
2. مناقب ابن شهرآشوب؛ ج 4، ص 68.
3. همان.
4. کشف الغمه اربلی؛ ج 2، ص 22.
5. بحارالانوار؛ ج 44، ص 51.
6. همان.
7. همان؛ ص 392.
8. مقتل الحسین؛ ص 307.
9. اشاره به آیه « فقد یناه بذبح عظیم»: جانشین کردیم او را با ذبح بزرگ( صافات: 107).
10. الکامل؛ ج 4، ص 56.
11. همان؛ ص 57.
12. ارشاد مفید؛ ج 2، ص 92.
13. مقتل الحسین؛ ص 387.
14. نفس المهموم؛ ص 149.
15. مقتل الحسین؛ ص 290.
16. حیاه الامام الحسین بن علی؛ ج 3، ص 239.
17. میزان الحکمه؛ ج 3، ص 51.
18. همان.
19. همان.
20. همان؛ ص 67.
21. اشاره به آیه « ان تقوموا لله مثنی و فرادی»(سبا:46).
22. بحارالانوار؛ ج 44، ص 329.
23. همان.
24. همان؛ ج 45، ص 83.
25. لمعه من بلاغه الحسین؛ ص 71.
26. قسمتی از این بحث، از کتاب « امام حسین شهید فرهنگ پیشرو انسانیت» استاد محمدتقی جعفری گرفته شده است(ص 64).

منبع: نشریه کنگره امام حسین علیه السلام و مقاومت ج 3

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید