بداء چیست ؟!

بداء چیست ؟!

«بداء» از عقاید اسلامی است که همه مسلمانان جهان بدان عقیده راسخ دارند، به شرط آنکه درست تفسیر شود. برخی از آنان از به کار بردن لفظ بداء خودداری می‌کنند، وحشت آنان از به کار بردن لفظ بداء ضرری به محتوا نمی‌زند، زیرا مقصود واقعیت بداء است نه اسم آن. حقیقت بداء بر دو اصل استوار است:

الف ـ خداوند دارای قدرت و سلطه مطلق بر جهان هستی است و هر زمان بخواهد می‌تواند تقدیری را جایگزین تقدیر دیگر سازد، در حالی که بر هر دو تقدیر، علم پیشین داشته و هیچ‌گونه تغییری نیز در علم وی راه نخواهد یافت، زیرا تقدیر نخست چنان نیست که قدرت خدا را محدود ساخته و توانایی دگرگون کردن آن را از او سلب کند، خداوند متعال بر خلاف عقیده یهود که می‌گفتند: «یدالله مغلوله؛ دست خدا بسته است»، قدرت گسترده‌ای دارد و به تعبیر قرآن دست او باز است: «بل یداه مبسوطتان».1

ب ـ اعمال قدرت از سوی خداوند و اقدام وی به جایگزین کردن تقدیری به جای تقدیر دیگر، بدون حکمت و مصلحت انجام نمی‌گیرد و انجام این کار در گرو اعمال خود انسان است که از طریق اختیار و برگزیدن زندگی شایسته یا ناشایسته، زمینه دگرگونی سرنوشت خویش را فراهم می‌سازد.

فرض کنیم انسانی، حقوق والدین و بستگان خود را مراعات نمی‌کند. طبعاً این عمل ناشایست، در سرنوشت او تأثیر ناخوشایندی خواهد داشت. حال اگر در نیمه زندگی از کرده خود نادم گشته و از آن پس به وظایف خود در این باره اهتمام ورزد، در این صورت زمینه دگرگونی سرنوشت خود را فراهم کرده و مشمول آیه «یمحوا الله ما یشاء و یثبت» خواهد شد. این مطلب در عکس قضیه نیز حاکم است.

آیات و روایات در این مورد بسیار است که برخی را یادآور می‌شویم:

1- إن الله لا یغیّر ما بقومٍ حتی یغیّروا ما بأنفسهم؛2 خدا وضع هیچ قومی را (از آسایش به سختی) دگرگون نمی‌سازد مگر اینکه آنان خود وضع خویش را دگرگون سازند.

2- و لو أنّ أهل القری آمنوا واتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض و لکن کذّبوا فأخذناهم بما کانوا یکسبون؛3 اگر ساکنان آبادی‌ها ایمان آورده، پرهیزکار می‌شدند ما برکات آسمان و زمین را به روی آنان می‌گشودیم، ولی (چه سود؟ که) آنان دین خدا را تکذیب کردند و ما هم آنان را به کیفر اعمالشان عذاب کردیم.

3- سیوطی در تفسیر خود آورده است که: امیرالمؤمنین علی(ع) از پیامبر(ص) درباره تفسیر آیه «یمحوا الله ما یشاء» سؤال کرد، پیامبر(ص) در پاسخ چنین فرمود: «من دیدگان تو و امت را با تفسیر این آیه روشن می‌کنم: صدقه در راه خدا، نیکی به پدر و مادر، و انجام کارهای نیک، بدبختی را به خوشبختی دگرگون ساخته، مایه افزایش عمر می‌گردد و از مرگ‌های بد جلوگیری می‌کند».4

4- امام محمدباقر(ع) می‌فرماید: «صله رحم، اعمال را پاکیزه و اموال را با برکت می‌سازد، همچنین بلا را دفع، و حساب را آسان می‌گرداند و اجل (معلّق) را به تأخیر می‌اندازد».5

با توجه به این دو اصل، روشن می‌شود که اعتقاد به بداء یک عقیده مسلّم اسلامی است ـ صرف‌نظر از تعبیر و اصطلاح خاص بداء ـ و تمامی مذاهب و فرق اسلامی به مفهوم آن اعتقاد دارند.

بنابراین حقیقت بداء جز این نیست که قسمتی از سرنوشت‌های انسان قطعی نیست، بلکه معلّق می‌باشد و او می‌تواند با اعمال خود، آن را دگرگون سازد، خواه نیک و خواه بد.

ممکن است این پرسش پیش آید که چرا در بیان این اصل، از جمله «بدأ الله» بهره گرفته می‌شود؟ در این مورد دو مطلب را یادآور می‌شویم:

1- این نوع کاربرد واژگان، از باب مشاکله و سخن گفتن
به لسان قوم است. در عرف معمول است که وقتی فردی تصمیمش تغییر می‌کند، می‌گوید: «بدا لی؛ برای من بداء رخ داد». پیشوایان دین نیز از باب تکلم به لسان قوم و تفهیم مطلب به مخاطبان، این تعبیر را درباره خدای متعال به کار برده‌اند.

در همین زمینه لازم به یادآوری است که در قرآن، کراراً به ذات اقدس الهی، صفاتی چون مکر،6 کید،7 خدعه8 و نسیان9 نسبت داده شده است، در حالی که مسلماً ساحت الهی از ارتکاب این گونه امور (به مفهوم و شکل رایج آنها در میان انسان‌ها) منزه است.

با توجه به عدم دگرگونی در علم خدا، محققان شیعه درباره استعمال لفظ بداء، تحقیقات مفصلی دارند که مجال ذکر آنها در این مختصر نیست و جویندگان را به کتب یاد شده در ذیل مطلب ارجاع می‌دهیم.10

2- آنان در به کار بردن این واژه از پیامبر گرامی(ص) پیروی می‌کنند، زیرا خود آن حضرت، واژه «بدأ الله» را در مورد سه نفر که مبتلا به بیماری پیسی، کچلی و کوری بودند. به کار برده است.

از رسول خدا(ص) شنیدم که سه نفر از بنی‌اسرائیل پیس، کچل و کور بودند، برای خداوند بداء پیش آمد که آنها را بیازماید…»11

حدیث این است که، خداوند فرشته‌ای را به صورت انسان فرستاد تا از هر سه نفر دلجویی کند و خواسته آنها را بپرسد. پیس گفت: رنگ و پوست زیبا می‌خواهم، فرشته بر او دست کشید و به خواسته‌اش رسید. کچل گفت: موی زیبا می‌خواهم، فرشته او را به خواسته‌اش رسانید. نابینا گفت: چشم بینا می‌خواهم، فرشته نیز با دست کشیدن بر دیدگان او نور چشمانش را باز گرداند. فرشته علاوه بر این خواسته‌ها، به پیس، ده شتر و به کچل، گاو ماده و به کور، گوسفندان بارور داد.

همه این سه نفر، ثروت فراوانی از این راه به دست آوردند.

پس از مدتی همان فرشته به سراغ «پیس» رفت و خود را به صورت فردی فقیر معرفی کرد تا مبلغی بگیرد، ولی او از کمک خودداری کرد! کچل نیز چنین کرد! ولی کور، به خاطر نعمتی که خدا به او داده بود، به او کمک کرد. در این هنگام برای خدا بداء رخ داد که دو نفر اوّل را به همان حالت نخست بازگرداند.

مسلماً خداوند، از همه چیز و از همه شرایط آگاه است و از اوضاع و احوال این سه نفر نیز آگاهی داشت و چیزی بر او مخفی نبود که بعداً آشکار شود. او می‌دانست که دو نفر اوّل کفران نعمت خواهند کرد، در حالی که سومی شکر آن را به‌جا خواهد آورد. با این حال رسول خدا(ص) همان اصطلاح متعارف در میان مردم، یعنی کلمه «بدأ لله» را به کار برد.

پی‌نوشت‌ها:

٭ برگرفته از: افق حوزه، ش 141.
1- سوره مائده (5)، آیه 64.
2- سوره رعد (13)، آیه 11.
3- سوره اعراف (7)، آیه 96.
4-درالمنثور، ج 3، ص 66.
5- کافی، ج 2، ص 470.
6-سوره نمل (27)، آیه 50.
7- سوره طارق (86)، آیات 15ـ16.
8-سوره نساء (4)، آیه 142.
9- سوره توبه (9)، آیه 67.
10- شیخ صدوق، کتاب توحید، صص 232 ـ 236، شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ص 24، عده الاصول، ج 2، ص 29، کتاب الغیبه، صص 262 ـ 264، طبع نجف.
11- بخاری، ج 4، ص 172، کتاب انبیا، حدیث ابرص و اقرع و اعمی.

ماهنامه موعود شماره 98

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید