نهضت حسین (ع) از نظر رهبران مذهبى ، علمى و سیاسى جهان

نهضت حسین (ع) از نظر رهبران مذهبى ، علمى و سیاسى جهان

نویسنده: شهید سید عبد الکریم هاشمى نژاد
تا اینجا مطالبى که ما درباره ى نهضت مقدس حسین علیه السلام و عوامل و موجبات آن و همچنین ارزیابى آن حادثه ى خونین ، براى نگارش در این کتاب در نظر داشتیم با توفیق پروردگار پایان یافت . اکنون مى خواهیم به قسمتى از نظرات شخصیتهاى دنیا در باره ى فاحعه ى طف اشاره کرده و آخرین قسمت کتاب را به نقل گفتارى از نوابغ مذهبى ، علمى و سیاسى جهان درباره ى آن بزرگوار و فداکارى بیسابقه اى که آن حضرت در راه حمایت از حق و عدالت انجام داده اند اختصاص دهیم .

حسین از نظر مسیو ماربین آلمانى
مسیو ماربین آلمانى درباره ى حسین بن على علیه السلام و علل قیام آن حضرت و نتایج حاصله ى از آن چنین مى نویسد:
حسین بن على علیه السلام نبیره ى محمد صلى الله علیه و آله که از دختر محبوبه اش فاطمه علیه السلام متولد شده ، تنها کسى است که در چهارده قرن پیش در برابر حکومت جور و ظلم قد علم کرد، اخلاق و صفاتى که در دوران حکومت عرب پسندیده و قابل احترام بود. در فرزند مولاى متقیان مشاهده مى شد، حسین شجاعت و دلاورى را از پدر به ارث برده بود، به دستورات و احکام اسلام تسلط کاملى داشت ، در سخاوت و نیکوکارى نظیر نداشت ، در نطق و بیان زبر دست بود و همه را مجذوب بیانات خود مى ساخت ، مسلمانان جهان عقیده و ارات زائد الوصفى به حسین علیه السلام دارند و هر ساله در ماه معینى (منظور ما محرم است ) براى او عزادارى مى کنند، کتب بسیارى از فضائل و مناقب حسین علیه السلام توسط مسلمان نوشته شده و از ملکات حسنه و سجایاى پسندیده او گفتگو مى شود، موضوعى را که نمى توان نادیده گرفت این است که حسین علیه السلام او شخص سیاستمدارى بود که تا به امروز احدى چنین سیاست مؤ ثرى اختیار ننموده است . براى اثبات این نکته باید توجه نمود به تاریخ قبل از اسلام . بنى امیه و بنى هاشم دو طایفه اى بودند که با هم قرابت و خویشاوندى داشتند، زیرا امیه و هاشم پسران عبد مناف بودند و قبل از اسلام بین این پسر عموها نقرت و کدورت برقرار بود و مکرر با یکدیگر نزاع مى نمودند و به اصطلاح اعراب خونخواه یکدیگر بودند، در عرب طایفه قریش و در قریش بنى هاشم و بنى امیه و عزیز و محترم بودند.
بنى امیه از لحاظ ثروت و ریاست و بنى هاشم از لحاظ علم و معنویت ، در صدر اسلام کدورت بنى هاشم و بنى امیه بالا گرفت تا وقتى که محمد صلى الله علیه و آله مکه را فتح نمود و طایفه قریش و بنى امیه را مطیع و فرمانبردار خود ساخت و ریاست روحانى و جسمانى عرب را در دست گرفت بدین لحاظر بنى هاشم تفوق و برترى پیدا کردند و بنى امیه مجبور شدند از بنى هاشم اطاعت نمایند.
این پیش آمد آتش حسد را در سینه بنى امیه شعله ور ساخت و در صدد کشیدن انتقام از بنى هاشم و آمدند تا پس از رحلت حضرت محمد صلى الله علیه و آله موقع را مغتنم شمرده با کمال قوا کوشیدند که جانشینى محمد صلى الله علیه و آله با اصول ولایتعهدى (1) صورت نگیرد بالاخره براى تعیین جانشین اکثریت آراء مردم را انتخاب کردند (2) و چون بنى امیه از لحاظ ثروت و ریاست در بین مردم نفوذ کاملى داشتند، بنى هاشم را عقب زدند و در این میدان مبارزه بنى امیه کام یاب شدند و بر بنى هاشم غلبه پیدا نمودند و عثمان به خلافت رسید به مناسبت همین خلیفه تراشى بنى امیه مقام بلندى حاصل کرده و جاده را براى آینده خویش هموار کردند، و هر روز این جانشینان به ناحق محمد صلى الله علیه و آله بر جاه و جلال خود افزوده و در امور اسلام مداخلات ناروائى مى نمودند عثمان که مردى بى اطلاع و جاه طلب بود هر روز آلت دست دیگران قرار مى گرفت .
بنى امیه از موفقیت استفاده کرده و براى آینده خود جایگاه محکم و استوارى به وجود آوردند و بنابر عادت دیرین خود که دشمن بنى هاشم بودند کمتر خلوص عقیده و نیت پاک به اسلام ابراز مى داشتند و در باطن ننگ مى دانستند که پیرو دین اسلام باشند زیرا دین اسلام از فداکاریها و جانبازى هاى بنى هاشم پا بر جا مانده بود، ولى چون مسلمین نفوذ کاملى داشتند بنى امیه صلاح را در این دیدند که در سایه پیروى از اسلام مقاصد خویش را عملى سازند، همینکه در دستگاه حکومت و خلافت وارد شدند و پایه جاه و جلال خویش را محکم نمودند علنا به مخالفت اسلام برخاستند و اسلام را به باد سخریه گرفتند.
بنى هاشم که کار را بدین منوال دیدند و از خیالات بنى امیه واقف شدند و سکوت را جایز ندانسته و حرکات عثمان را به مردن نشان دادند و مسلمانان که این حرکات را مشاهده کردند بر عثمان شوریدند و او را به قتل رسانیدند و اکثریت آراء خلافت على علیه السلام را تصویب کرد و على به خلافت رسید، پس از این واقعه بنى امیه یقین کردند که باز بنى هاشم داراى سیادت و عظمت اولیه مى شوند این بود که دوباره حکومتهاى سابق بنى امیه که موقعیت خود را در خطر دیدند دست به تظاهرات شدیدى زدند و حاکم شام (معاویه ) که یک جرثومه شیطنت بود به بهانه قتل عثمان و با دعاى اینکه کشته شدن عثمان با اشاره على بوده علم مخالفت را برافراشت و اختلاف شدیدى بین مسلمانان بروز کرد و مانند عهد جاهلیت شمشیرها ین اعراب بکار افتاد و جنگهاى متعددى به وقوع پیوست تا اینکه على علیه السلام را در محراب مسجد شهید کردند از آن به بعد کاملا معاویه غالب و حسن فرزند على علیه السلام و برادر بزرگ حسین علیه السلام با وى صلح کرد و جانشینى محمد صلى الله علیه و آله دوباره به دست بنى امیه افتاد (3)
معاویه از یک طرف اقتدار مى یافت و از طرف دیگر با تدابیر عملى در نابودى بنى هاشم مى کوشید و در نابودى و محو ابدى آنان دقیقه اى فرو گذار نمى نمود.
حسین علیه السلام به شعار همیشگى خود مى گفت من در راه حق و حقیقت کشته مى شوم و دست به ناحق نحواهم داد. بنى امیه از این شعار حق و حقیقت مى ترسیدند، این جنگ و جدال باقى بود تا اینکه حسن و معاویه در گذشتند و یزید جانشین معاویه گردید، حسین علیه السلام دید از یک طرف حرکات بنى امیه که (قدرت ) مطلقه داشتند و دستورات اسلام را پایمال مى کردند نزدیک است یکباره پایه هاى استوار و مستحکم اسلام را در هم ریزد و از طرف دیگر مى دانست که به فرض اینکه از یزید اطاعت بکند یا با او مخالفت ورزد بنى امیه نظر به عداوت و دشمنى دیرینه خود از محو و نابودى بنى هاشم دست بردار نیستند و اگر بیش از این مسامحه کند نام و نشانى از اسلام و مسلمانان باقى نخواهد ماند این بود که تصمیم گرفت در برابر حکومت جور و ظلم قد علم کند و براى پایدار داشتن پرچم اسلام ، پرچمى که با فداکارى و از خود گذشتگیهاى جدش و با ایثار خود پاک صدها مسلمان غیرتمند برافراشته شده بود جان و مال و خانواده و فرزندان و دوستان خود را فدا نمایند.
این سرباز رشید عالم اسلام به مردم ، دنیا نشان داد که ظلم و بیداد و ستمگرى پایدار نیست و بناى ستم هر چند ظاهرا عظیم و استوار باشد در برابر حق و حقیقت چون پر کاهى بر باد خواهد رفت .
پیروان وجدان اگر با نظر دقیق اوضاع و احوال آن دوره و پیشرفت مقاصد بنى امیه و وضع (حکومت ) و دشمنى و عداوت آنها را با حق و حقیقت بنگرند، بدون تاءمل تصدیق خواهند کرد که حسین علیه السلام با قربانى کردن عزیزترین افراد خود و با اثبات مظلومیت و حقانیت خود به دنیا درس ‍ فداکارى و جانبازى آموخت و نام اسلام و اسلامیان را در تاریخ ثبت و در عالم بلند آوازه ساخت . و اگر چنین حادثه ى جانگدازى پیش نیامده بود قطعا اسلام به حالت کنونى خود باقى نمى ماند و ممکن بود یکباره اسلام و اسلامیان محو و نابود گردند.
حسین بن على علیه السلام که بعد از پدر مصمم در اجراى این مقصود عالى بود بعد از برقرارى یزید بجاى معاویه از مدینه بدین قصد حرکت کرد که در مراکز مهمه اسلام مانند مکه و عراق این خیال بزرگ و ایداه آل مهم خویش ‍ را منتشر سازد و به جهان و جهانیان بگوید: باید در راه دفاع از حق و حریت جانبازى کرد و مرگ را به اسارت ترجیح داد. در هر کجا که حسین علیه السلام قدم مى گذارد و حقانیت اسلام را آشکار مى ساخت در قلوب مردم یک نفرت و انزجار شدیدى نسبت به بنى امیه تولید مى شد یزید هم که از این نکات باریک بى خبر نبود دانست که اگر در یک نقطه از کشورش ‍ صحبت از حق و حقیقت به میان آید و حسین در برابر او پرچم مخالفت را برافرازد با آن همه نفرتى که مسلمانان از وضع سلوک و حکومت بنى امیه پیدا نموده بودند و آن همه مهر و محبتى که نسبت به حسین علیه السلام ابراز مى داشتند زوال حکومت او در خواهد رسید، این بود که پس از نشستن بر اریکه قدرت قبل از هر اقدام مصمم قتل حسین علیه السلام گردید و این بزرگترین خبطهاى سیاسى بنى امیه بود و به واسطه یک خطاى سیاسى نام و نشان خود را از صفحه ى عالم محو کردند.
حسین علیه السلام از شهید شدن خود قبل از مرگش خبر مى داد و از آن ساعتى که از مدینه حرکت کرد بدون پروا و وحشتى با صداى رسا مى گفت : که من باى کشته شدن مى روم و به همراهان خود محض اتمام حجت چنین گفت :
هر کسى به طمع جاه و جلال همراه من است ترک همراهى کند زیرا من براى مبارزه با ظلم و جور حرکت مى کنم و کشته شدن من در راه حق و حقانیت مسلم است .
اگر منظور حسین علیه السلام این موضوع نبود به کشته شدن تن نمى داد و در جمع نمودن لشکر کوشش مى کرد نه اینکه جماعتى را که همراه داشت متفرق سازد چون قصدى جز کشته شدن که مقدمه یک نهضت عظیم و عالى بود نداشت بزرگترین وسیله را بى کسى و مظلومى دانسته و آن را اختیار کرد تا مصائب وى در قلوب عالم مؤ ثر واقع گردد. حسین علیه السلام به هفتاد و دو تن از یاران خود چنین گفت : من ننگ دارم که پسر معاویه شراب مى خورد و اشعار هوس آلود مى سازد و قبایل بیمناک اسلام را با زر و زور مى ترساند و پایه حکومت بیداد را استوار مى کند و دین خدا بى پناه باشد، من باید قیام کنم و با خون خود دین اسلام را آبیارى نمایم اگر شما از این راه پر خطر مى ترسید فورا بر گردید و مرا به حال خود گذارید. ولى یارانش کشته شدن و فداکارى را بر زندگى ترجیح دادند.
حسین علیه السلام مى دانست که بعد از کشته شدن ، زنان و اطفال بنى هاشم (که آل محمد بودند) اسیر خواهند شد و این واقعه در مسلمانان خاصه در عرب بیش از آنچه به تصور آید مؤ ثر است چنانچه حرکات و رفتار ظالمانه بنى امیه و سلوک بیرحمانه آنان نسبت به اهل بیت حسین علیه السلام به اندازه اى در قلوب مسلمانان مؤ ثر افتاد که اثرش از کشته شدن حسین علیه السلام و همراهانش کمتر نبود و عداوت بنى امیه را با خاندان محمد صلى الله علیه و آله و عقاید آنها با اسلام و رفتارشان را با مسلمانان آشکار ساخت . این بود که حسین به دوستان خود که او را ممانعت از این سفر مى نمودند مى گفت : من براى کشته شدن مى روم دوستان حسن چون خیالاتشان محدود و از مقاصد عالیه حسین علیه السلام بى اطلاع بودند در منع مسافرت او اصرار مى کردند، حسین به آنها گفت : خدا چنین خواسته و جدم چنین فرموده .
یاران حسین چون چنین دیدند به حسین علیه السلام پیشنهاد کردند و گفتند: حال که براى کشته شدن مى روى زنان و بچه ها را همراه مبر.
حسین در پاسخ آنها فرمود: (خدا عیال مرا اسیر خواسته ) و این سخنان چون مسلم شد، آنها فهمیدند که حسین علیه السلام جزا اجراء اوامر خداوند مقصد دیگرى به خاطر ندارد. این بود که فرمود: چون قیام من بواسطه جلوگیرى از ظلم و جور است بعد از کشته شدن من و تحمل مصائب جانکاه خداوند جماعتى را برانگیزاند که حق را از باطل جدا مى سازد و قبور ما را زیارت مى کنند و بر مصائب ما گریه مى نمایند و دمار از روزگار دشمنان آل محمد صلى الله علیه و آله بر مى دارند. درست اگر در کلمات و گفتار حسین علیه السلام دقت شود معلوم خواهد شد که هدف و ایده آل حسین جلوگیرى از ظلم و ستم بوده و این همه قوت قلب و از خود گذشتگى را در راه مقصود عالى خویش به خرج داده است .
حتى در آخرین دقایق زندگى ، طفل شیر خوار خود را قربانى حق و حقانیت نمود با این عمل اندیشه فلاسفه و بزرگان عالم را متحیر ساخت ، که چگونه در این دم آخر با آن همه مصائب جانکاه و افکار متراکم و عطش و کثرت جراحات باز هم از مقصد عالى خود دست بر نداشت و یا اینکه مى دانست بنى امیه ستمگر، بر فرزند صغیرش رحم نخواهند کرد، محض بزرگ نمودن مصائب خود، او را هم بر سر دست گرفت و به ظاهر تمناى آب براى طفلش نمود، ولى با تیر جواب شنید، گویا حسین علیه السلام از این حرکت قصدش این بود که جهانیان بدانند عداوت بنى امیه با بنى هاشم تا چه حد است ، و مردم گمان نبرند که یزید براى دفاع از خود ناچار بر این اقدامات سبحانه دست زده ، زیرا کشتن طفل شیرخوار در چنین حال با آن وضع دهشتناک جز عداوت شبحانه که منافى با قواعد هر دین و مذهبى است چیز دیگرى نبود و همین نکته مى تواند پرده از روى قبایح اعمال و نیات فاسده و عقاید بنى امیه بردارد و بر جهانیان ، خاصه مسلمانان ظاهر شد که بنى امیه بردارد و بر جهانیان ، خاصه مسلمانان ظاهر شد که بنى امیه نه تنها برخلاف احکام اسلامى حرکاتى مى کردند بلکه از روى عصبیت جاهلانه مى خواستند که از بنى هاشم خاصه بازماندگان محمد صلى الله علیه و آله حتى یک طفل شیر خواره باقى نماند.
با این خیالات عالى که حسنى علیه السلام در نظر داشت و با آن همه دانش ‍ و سیاستى که در او بود، تا موقعى که شهید گردید مرتکب امرى نگردید که بهانه اى به دست بنى امیه بیاید و آن را دلیل بر کشتن حسین علیه السلام بدانند. حسین بن على علیه السلام با آن عظمت و اقتدار و نفوذ کلمه اى که داشت شهرى از شهرهاى اسلام را مسخر نکرد و بر حکومتى از حکومت هاى یزید حمله ننمود، با این وصف وى را به دستور یزید در بیابان لم یزرعى محاصره کردند.
حسین علیه السلام فقط فجایع بنى امیه و نابودى اسلام را از رویه آنان گفته و از قتل خود خبر مى داد و از مظلومیت خود دلشاد بود، همین نکته که سلامت نفس حسین علیه السلام را مى رساند منتهى درجه اثر را در قلوب مسلمانان بر علیه بنى امیه بخشید قبل از حسین هم بسیارى از مردان فداکار آن مظلوم کشته شده اند و بعد از قتلشان هم نهضت عظیمى بر پا گردیده است .
تاریخ عاشوراء نشان مى دهد که هیچ یک از شهیدان کربلا عمدا خود را به کشتن نداده اند، یعنى هر یک از کشته شدگان را دشمنان بر سر آنان تاخته و مظلومانه از پاى در آورده اند و به اندازه مظلومیتشان بر عظمت و بزرگى اسلام افزوده شده ، ولى شهادت حسین علیه السلام از همه مهمتر و از روى دانش و بصیرت و سیاست انجام گرفت و این شهادت و شهامت در تاریخ بشریت نظیر ندارد.
حسین علیه السلام مدتها بود که خود را آماده پیکار کرده و در انتظار چنین روزى دقیقه شمارى مى کرد و مى دانست که زنده ماندن نام جاویدان اسلام و قرآن مستلزم آن است که او را شهید کنند و با خون مقدسش درخت اسلام آبیارى شود.
مصائبى که حسین علیه السلام در راه احیاى دین جدش بر خود وارد ساخت بر شهیدان پیش از او برترى دارد و بر احدى از گذشتگان چنین مصائبى وارد نیامده ، اگر چه گفته مى شود که دیگران هم در راه دیانت اسلام جان دادند، ولى به وضع حسین که جان شیرین خود و فرزندان عزیز و برادران و برادرزادگان و دوستان و خویشاوندان و مال و عیال خود را در راه دیانت اسلام داده ، نبوده و این مصائب به طور ناگهانى و غیر منتظره به وقوع نپیوسته که در حکم یک واقعه غیر منتظره بوده باشد بلکه به مرور زمان و یکى بعد از دیگرى این مصائب به وقوع پیوست .
در تاریخ دنیا هجوم اینگونه مصائب پى در پى مخصوص حسین علیه السلام است ، این است که به مجرد اینکه حسین شهید گردید و زن و فرزند او را اسیر کردند و آن واقعیات دردانگیز پیش آمد یک مرتبه قبایح و فجایع اعمال بنى امیه ظاهر شد و یک مرتبه جنبش و نهضت عظیمى در مسلمانان پیدا و علیه (حکومت ) یزید و آل امیه قیام کردند و بنى امیه را مخرب اسلام دانستند و آنها را ظالم و غاصب نامیدند و بر عکس بنى هاشم را مظلوم و شایسته خلافت دانسته و حقیقت اسلام را در آنها شناختند، از این به بعد مسلمانان زندگى نوینى به وجود آورده و روحانیت اسلام را رونقى تازه دادند، مسلمانانى که جنبه روحانیت اسلام را به یکباره فراموش ‍ نموده بودند با یک جنبش روشنى به دنبال حق و حقیقت رفتند و نهضتهاى عظیم اسلامى شروع شد و دنباله آن تا به امروز امتداد یافت و روز به روز واقعه بزرگ کربلا اهمیت و درخشندگى بیشترى یافت .
مهمترین اثر این نهضت این بود که ریاست روحانى که در عوالم سیاست داراى اهمیت شایانى داشت ، مجددا به دست بنى هاشم افتاد و به ویژه در بازماندگان حسین علیه السلام مسلم گردید، چندى طول نکشید که (حکومت ) ظلم و جور معاویه و جانشینان او منهدم شد و در کمتر از یک قرن قدرت از بنى سلب گردید. منهدم شدن قدرت از بنى امیه به قسمى شد که امروز نام و نشانى از آنها نمودار نیست و اگر در متن کتب تاریخى نامى از این قوم ذکر شده در تعقیب آن هزاران نفرین و ناسزا هم نوشته شده و این نیست مگر بواسطه قیام حسین و یاران با وفاى او.
و مى توان ادعا نمود که تا به امروز تاریخ بشریت نظیر چنین شخص مآل اندیش و فداکار به خود ندیده و نخواهد دید، هنوز اسراى حسین علیه السلام نزد یزید نرسیده بودند که علم خون خواهى حسین علیه السلام برافراشته شد و نهضت عظیمى علیه یزید آغاز شد، مظلومیت حسین علیه السلام بر همه ثابت شده و پرده از روى نیات و جنایات بنى امیه برداشته شد و کار بجایى رسید که خاندان و حرم سرایان یزید زبان شمابر او دراز کردند و با اینکه ممکن نبود نام حسین و خاندان على علیه السلام در اطراف و جوانب یزید به نیکوئى برده شود. پس از این واقعه در پایتخت یزید همه جا صحبت از مظلومیت حسین و یاران او بود و خاندان على علیه السلام را به تقدیس و عظمت یاد مى کردند و با اینکه یزید یاراى شنیدن چنین کلمات را نداشت جز سکوت چاره اى ندید و براى تبرئه نمودن خود قصور و گناه را به امراى خود نسبت داد و گفت : خدا لعنت کند پسر مرجانه را زیرا من به او دستور دادم که اگر مى تواند از حسین علیه السلام بیعت بگیرد نه اینکه او را شهید نماید (4) و از بس مدح و ثناى حسین علیه السلام را پس از واقعه کربلا شنید روزى گفت :
حکومت حسین بر من گوارا تر بود نسبت به این عظمت و تقدسى که آل على و بنى هاشم یاد مى شود بالاخره پیروان حسین علیه السلام از این تهمت هاى پى در پى فایده ثمر بخشى حاصل نموده و بر عظمت و قوت بنى هاشم افزوده مى شد و طولى نکشید که حکومت وسیع بنى امیه منقرض گردید و به قسمى آنها را از میان بر داشتند که حتى نام و نشانى از آنها باقى نماند فقط چند نفرى از آنها یکى بعد از دیگرى در آن حکومت مى کردند.
امروزه از آن قدرت و جاه و غرور یک نفر ولو اینکه گمنام باشد پیدا نمى شود و اگر پیدا شود از بس مورد سرزنش مى باشند ننگ دارند که خود را معرفى نمایند (5)

نهضت حسین از نظر مهاتماگاندى
من زندگى امام حسین آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام و توجه کافى به صفحات کربلا نموده ام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد بایستى از سرمشق امام حسین پیروى کند.(6)
محمد على جناح درباره ى حسین سخن مى گوید.
هیچ نمونه اى از شجاعت بهتر از آنکه امام حسین از لحاظ فداکارى و تهور نشان داد در عالم پیدا نمى شود، بعقیده من تمام مسلمین باید از سرمشق شهید که خود را در سرزمین عراق قربان کرد پیروى نمایند. (7)

حادثه ى طف از نظر لیاقت علیخان
این روز محرم براى مسلمانان در سراسر جهان معناى بزرگ دارد، این روز یکى از حزن آورترین و تراژیکترین وقایع اسلام اتفاق افتاد شهادت حضرت امام حسین در عین حزن نشانه فتح نهائى روح واقعى اسلامى بود زیرا تسلیم کامل به اراده الهى به شمار مى رفت ، شهادت یکى از عظیم ترین پیروان اسلام مثل درخشنده و پایدار براى همه ما است این درس به ما مى آموزد که اشکال و خطرات هر چه باشد نبایستى از راه حقیقت و عدالت منحرف شد. (8)

پورشوتامداس توندون (9) حسین را مى ستاید.
شهادت امام حسین علیه السلام از همان زمان که طفلى بیش نبودم در من تاءثیر عمیق و حزن آورى مى بخشید من اهمیت بر پا داشتن این خاطره بزرگ تاریخى را مى دانم این فداکارى هاى عالم از قبیل شهادت امام حسین سطح بشریت را ارتقاء بخشیده است و خاطره ى آن شایسته است همیشه بماند و یاد آورى شود. (10)

اثر نهضت حسین از نظر گیبون مورخ مشهور (11)
در طى قرون آینده بشریت و در سرزمین هاى مختلف صحنه حزن آور مرگ حسین موجب بیدارى قلب خونسردترین قارئین خواهد شد.(12)

چارلز دیکنس (13) درباره ى نهضت حسین این گونه مى گوید
اگر منظور امام حسین جنگ در راه خواسته هاى دنیائى خود بود من نمى فهم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند پس عقل چنین حکم مى نماید که او فقط به خاطر اسلام فداکارى خویش را انجام داد (14)

حسین علیه السلام از نظر توماس کارلایل (15)
بهترین درسى که از تراژدى کربلا مى گیریم این است که حسین و یارانش ‍ ایمان استوار به خدا داشتند آنها با عمل خود روشن کردند که تفوق عددى در جائى که حق با باطل روبرو مى شود اهمیت ندارد و پیروزى حسین با وجود اقلیتى که داشت باعث شگفتى من است (16)

سخنان پرفسور ادوارد براون (17) درباره ى حادثه طف
آیا اقلیتى پیدا مى شود که وقتى درباره ى کربلا سخن مى شنود آغشته با حزن و الم نگردد حتى غیر مسلمانان نیز نمى توانند پاکى روحى را که این جنگ اسلامى در تحت لواى آن انجام گرفت انکار کنند.(18)

نهضت حسین از نظر سر فردریک جمس (19)
درس امام حسین و هر پهلوان شهید دیگرى این است که در دنیا اصول ابدى عدالت و ترحم و محبت وجود دارد که تغییر نا پذیرند و همچنین مى رساند که هر گاه بدى مقاومت کند و بشر در راه آن پا فشارى نماید آن اصول همیشه در دنیا باقى و پایدار خواهد ماند. (20)

ل . م . بوید (21)
ل .م .بوید مى گوید در طى قرون افراد بشر همیشه جراءت و پر دلى و عظمت روح و بزرگى قلب و شهامت روانى را دوست داشته اند و در اثر همین ها است که آزادى و عدالت هرگز به نیروى ظلم و فساد تسلیم نمى شود این بود شهامت و این بود عظمت امام حسین و من مسرورم که در چنین روزى با کسانى که این فداکارى عظیم را از جان و دل ثنا مى گویند شرکت کرده ام هر چند که 1300 سال از تاریخ آن گذشته است .(22)

حسین از نظر واشنگتن ایروینگ مورخ آمریکائى (23)
براى امام حسین علیه السلام ممکن بود که زندگى خود را با تسلیم شدن به اراده ى یزید نجات بخشد لیکن مسئولیت پیشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمى داد که او یزید را به عنوان خلافت بشناسد او به زودى خود را براى قبول هر ناراحتى و فشارى به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنى امیه آماده ساخت در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشک و در روى ریگهاى تفتیده عربستان روح حسین فناناپذیر است اى پهلوان و اى نمونه شجاعت و اى شهسوار من اى حسین . (24)

توماس ماساریک در باره ى حادثه ى کربلا سخن مى گوید.
توماس ماساریک در این مورد مى نویسد بسیارى از مورخین ما از کم و کیف این رسم و ازدیاد عزادارى واقف نبوده جاهلانه سخن مى گویند وضع عزادارى پیروان حسین علیه السلام را مجنونانه مى پندارند و ابدا بدین نکته پى نبرده اند که این مسئله در اسلام چه تحولاتى را به وجود آورده و با جنبش و نهضت مذهبى که از تعزیه دارى در این قوم پیدا شده در هیچ یک از اقوام و ملل دیگر عالم پیدا نشده با یک نظر دقیق در ترقیات دویست ساله پیروان على علیه السلام در هندوستان که عزادارى را شعار خود نموده اند تصدیق خواهیم کرد که بزرگترین عامل اصلى مزیت را آنها پیروى مى کنند.
دویست سال پیش پیروان على و حسین علیه السلام در سرتاسر هندوستان در اقلیت بودند و همین حال را داشت ممالک دیگر، امروزه در ممالک مترقى و ثروتمند مسیحى اگر بخواهند چنین ماتم و عزادارى را به پا نمایند با صرف میلیونها دولار باز هم به تاءسیس چنین مجامع و مجالس عزادارى موفق نخواهند شد. گر چه کشیشان ما هم از ذکر مصائب حضرت مسیح مردم را متاءثر مى سازند، ولى آن شور و هیجانى که در پیروان حسین علیه السلام یافت مى شود و در پیروان مسیح یافت نخواهد شد و گویا سبب این باشد که مصائب مسیح در برابر مصائب حسین علیه السلام مانند پر کاهى است در مقابل یک کوه عظیم پیکر (25)
موریس دو کبرى مى نویسد: اگر مورخین ما، حقیقت این روز را مى دانستند و درک مى کردند که عاشوراء چه روزى است این عزادارى را مجنونانه نمى پنداشتند زیرا پیروان حسین به واسطه عزادارى حسین مى دانند که پستى و زیر دستى و استعمار و استثمار را نباید قبول کنند زیرا شعار پیشرو و آقا آنها ندادن تن به زیر بار ظلم و ستم بود.
قدرى تعمق و بررسى در مجالس عزادارى حسین که چه نکات دقیق حیات بخشى مطرح مى شود، در مجالس عزادارى حسین گفته مى شود، که حسین علیه السلام براى حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگى مقام و مرتبه اسلام ، از جان و مال و فرزند گذشت و زیر بار استعمار و ماجراجوئى یزید نرفت .
پس بیائید ما هم شیوه او را سرمشق قرار داده از زیر دستى استعمارگران (بیگانگان ) خلاصى یابیم و مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجیح دهیم زیرا مرگ با عزت و شرافت بهتر از زندگى با ذلت است مسلم است ملتى که از گهواره تا گور تعلماتش چنین است داراى چه مقام و مرتبتى است ، داراى هر گونه شرافت و افتخارى است ، همه سرباز حقیقى عزت و شرافتند، علاوه بر منافع سیاسى که ذکر شد و اثراتش طبیعى است بزرگترین پاداش ‍ اخروى را مسلمانان در این عملیات (یعنى تعزیه دارى حسین مى دانند) آشنایان به تاریخ تصدیق خواهند نمود که اصلاح اخلاق و تعلیمات بین المللى جز به وسیله مذهب امروزه بلکه در قرنها در ملل خاورمیانه غیر ممکن است . جمعیت تسلیح اخلاقى به خوبى بدین نکته پى برده که من خواهى و اتحاد و اتفاق را در سایه دین و مذهب و دیانت ملل خاور زمین به دست آورده اند امروز در ممالک متحده آمریکا مردم را به نام خدمت به وطن دعوت مى کنند، ولى در آسیا مى توان خدمات شایانى با به نام دین و مذهب حاصل نمود.
اگر مسلمانان مذهب را نادیده انگارند و به نام وطن خواهى بخواهند ترقیات سیاسى حاصل کنند به جاى نفع زیان خواهند برد زیرا اگر تعلیمات سربازى را با دین تواءم سازند سربازان تا خون در بدن دارند حاضر نیستند حتى یک وجب از خاک مقدس وطن را تسلیم اجانب نمایند.
امروز اگر استقلالى در مسلمانان مشاهد مى شود عامل اصلى آن پیروى از دستورات قرآن و اسلام است و خواهیم دید روزى را که سلطنت هاى اسلامى در سایه همین نکته اساسى قوت گیرند و بدینوسیله مسلمانان عالم در سایه اتحاد و اتفاق واقعى مانند صد اسلام ممالک مشرق و مغرب عالم و امطیع او امر خود سازد، حسین علیه السلام شبیه ترین روحانیون به حضرت مسیح است ولى مصائب او سخت تر و شدیدتر است (26)

عاشوراء از نظر دکتر ژوزف فرانسوى
دکتر ژوزف مورخ معروف فرانسوى در کتاب اسلام و اسلامیان مى نویسد: بعد از رحلت بنیان گذار اسلام یعنى محمد بن عبدالله صلى الله علیه و آله اختلاف کلمه و عقیده در تابعیت و جانشینان وى پیدا شد دسته اى به خلافت دامادش على بن ابیطالب قائل و دسته دیگرى خلافت پدر زن او ابوبکر را قبول نمودند، دسته اول را شیعه و دسته دوم را سنى نامیدند. ما بین این دو دسته اختلاف شدیدى بود و روز بروز شدت آن افزوده مى شد تا اینکه على علیه السلام به خلافت رسید و عایشه زوجه حضرت و محمد صلى الله علیه و آله و دختر ابوبکر بر مخالفت او برخواست و معاویه برادر زن دیگر محمد صلى الله علیه و آله در شام پرچم پادشاهى را بر افراشت در این موقع سه دستگى به وجود آمد و جنگهاى شدیدى بر پا شد و عده زیادى مقتول و مجروح گردیدند. زمانیکه زمامدار شام (معاویه ) به قتل و غارت پیروان على علیه السلام پرداخت و دستور داد که نام على علیه السلام را به زشتى یاد کنند و در منابر و مساجد نسبت به على علیه السلام اهانت مى نمودند، عداوت و دشمنى بین دو دسته شیعه و سنى بیش از پیش شد و شیعیان از زیر بار اطاعت بزرگان سنت بیرون آمده و تنفر و انزجار خود را از آنها ابراز داشتند ولى حکومت و اقتدار در دست تسنن بود. بعد از زمان خلافت على علیه السلام شیعیان از ترس حکومتهاى جابر هیچ گونه ابراز عقیده اى نمى نمودند و این شیوه برقرار بود تا واقعه عاشوراء که در این روز به دستور پسر حاکم شام ( یزید بن معاویه ) حسین علیه السلام و یارانش را در حوالى کوفه به قتل رسانیدند و این واقعه حائز اهمیت شایانى گردید و پیروان على علیه السلام بر آشفته و موقع را مغتنم شمرده مشغول پیکار شدند و جنگها نموده و خونها ریخته شد و عزادارى بر پا گردید و کار به جائى رسید که شیعیان عزادارى نبیره محمد یعنى حسین بن على علیه السلام را جزو مذهب خود قرار دادند و از آن روز تا کنون به پیروى از منویات بزرگان دین خود که آنها را دوازده نفر از اولاد على و فاطمه علیه السلام مى دانند و گفتار و رفتار و کردار هر یک از آنها را در هر مرتبه گفتار و کردار خدا و رسول و تالى قرآن مى شمارند، در عزادارى حسین علیه السلام شرکت کرده و رفته رفته یکى از ارکان مذهب شیعه قرار گرفت ترقیات سریع السیرى که شیعیان در اندک مدتى کردند مى توان گفت در دو قرن دیگر عدد آنها بر سایر فرق مسلمانان بیشتر خواهد شد و علت این امر بواسطه سوگواى حسین علیه السلام است .
امروز در هیچ نقطه از جهان نیست که براى نمونه دو الى سه نفر شیعه یافت شوند و اقامه عزادارى ننمایند.
در بندر مارسیل عربى را دیدم که پیرو مذهب تشیع بود و گویا تبعیت بحرین را اختیار نموده بود در مهمانخانه جنب اطاق من مسکن داشت در روز عاشوراى حسین علیه السلام به تنهائى احوالات حسین را مى خواند و گریه مى کرد و سپس مقدارى آش که با شکر و برنج تهیه نموده بود بین فقراء تقسیم مى نمود.
شیعیان عقیده دارند که در روزهاى عاشوراء و تاسوعا بایستى فقرا را اطعام نمود از این جهت همه ساله از اموال خود به قدر استطاعت خویش به فقرا کمک مى نمایند و بعضى اوقات این کمکها از میلیونها دولار هم مى گذرد دسته دیگرى از شیعیان براى اقامه مجلس سوگوارى وقفیاتى نموده اند که ارزش آن بالغ بر میلیونها دولار مى گردد، باید اعتراف نمود که شیعیان از بذل جان و مال خود در راه مذهب و سوگوارى حسین علیه السلام دریغ ندارند. امروز در هر نقطه از عالم مسلمانان شایسته ترین افرادى مى باشند که به معروفت علم واقف شده و بخصوص فرقه شیعه بر سایر فرق اسلام مزیت و برترى دارند (27)

پی نوشت :

1- انتخاب دوازده جانشین (على و فرزندانش ) براى پیغمبر در اعتقاد شیعه و طبق مدارک قطعى و علمى از جانب خداوند بوده است نه به خواست و اراده ى پیامبر.
2- انتخاب ابى بک بنا به ادعاى برادران سنى مذهب با اکثریت آراء و یا اجماع بوده در حالیکه بررسى بیطرفانه شواهد قطعى به خوبى نشان مى دهد که درباره ى ابى بکر هیچ گونه اجماعى در ابتداى امر در کار نبود و انتخاب دومى هم بنا به وصیت و تعیین ابى بکر بوده و سومى هم با انتخاب شوراى شش نفرى روى کار آمد.
3- درباه ى اسرار صلح امام حسن علیه السلام و عواملى که ضرورت آن را ایجاب مى نمود به صفحه 39 این کتاب مراجعه شود.
4- این گفتار یزید بر خلاف واقع و نیرنگ و تنها به منظور تبرئه خود از نظر افکار عمومى بوده است به صفحه ى 19 این کتاب مراجعه شود
5- قیام حسین و یارانش صفحه ى 2 تا 17 به نقل ازریدرز دایجست چاپ نبویودگ .
6- مجله نور دانش شماره 3 سال 1341 شمسى
7- مجله نور دانش شماره 3 سال 1341 شمسى
8- مجله نور دانش شماره 3 سال 1341 شمسى
9- tondon tamdas pursho
10- مجله نور داشن شماره 3 سال 1341 شمسى
11-gibbon258
12- مجله نور دانش شماره 3 سال 1341 شمسى
13- dickens charles
14- مجله نور دانش شماره 3 سال 1341 شمسى
15-carlye thomas
16- مجله نور دانش شماره 3 سال 1341 شمسى
17-browne edward
18- مجله نور دانش شماره 3 سال 1341 شمسى .
19-james fredfieck sir
20- مجله نور دانش شماره 3 سال 1341 شمسى
21- boyd.m.l
22- مجله نور دانش شماره 3 سال 1341 شمسى
23-jrving washington
24- مجله نور دانش شماره 3 سال 1341 شمسى
25- قیام حسین و یارانش صفحه ى 20
26- قیام حسین و یارانش صفحه ى 21
27- قیام حسین و یارانش صفحه ى 24 به نقل از ریدرز دایجست چاپ نیویورگ .
منبع:  کتاب درسى که حسین علیه السلام به انسانها آموخت

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید