شکوه قیام عاشــورا (قسمت چهارم)

شکوه قیام عاشــورا (قسمت چهارم)

نویسنده:حجت الاسلام محسن قرائتی
زیبائی هایی که در عاشورا بود چند قسمت بیان کردیم که جوانمردی و غیرت گفته شد، اصلاحات گفته شد، جمع آوری اطلاعات، برخورد با مشکلات، سادگی و زهد، صبر، تعبد به احکام، خستگی ناپذیری، قوت قلب، اخلاص، تشکر از نعمت ها، جوناپذیری، اینها گفته شد اما چیزهایی که گفته نشد

اقدام برای اصلاح تا آخرین نفس
ما امر به معروف می کنیم ولی یکبار که گفتیم گوش نداد می گوئیم ول کن بابا به من چه، مثلاً یکبار می گوئیم داداش سیگار نکش دیگر بعد رهایش می کنیم بلند شو نمازت را بخوان نمی خواند می گوئیم ول کن خسته شدیم ما با یکی دو بار خسته می شویم ببینید برادرها و شما پدر تا کی بچه اش را می برد دکتر؟ آنقدر می بریم دکتر تا بچه خوب شود هیچ پدر و مادری نمی گوید من یک قرص به او دادم خوب نشد بگذار بمیرد شما اگر یک جایی گیر کنی یک بار داد نمی زنی اینقدر داد می زنی تا یک راه نجاتی پیدا کنی قندی را که می خواهند بشکنند اگر یکبار قندشکن را زدند قند نشکست نمی گویند قند را توی کوچه بیندازیم اگر میوه درختی را دیدی که نرسیده شاخه اش را نمی شکنی آنقدر صبر می کنیم تا برسد آنقدر قند را می زنیم تا قند بشکند آنقدر تبر می زنیم تا چوب بشکند آنقدر به دکتر مراجعه می کنیم تا مریض خوب بشود اگر بیماری داری و نسخه ای دست طرف بود دو تا داروخانه بسته بود برنمی گردی بگویی من رفتم هفت هشت تا داروخانه بسته بود شما بهتر است که دیگر بمیری حتی از شهرستانها هم باشد تاکسی تلفنی کرایه می کنی خودت را به آب و آتش می زنی از شهر دیگر از بیمارستان دیگر پزشکی دیگر… اینطور نیست که بگویی آقا من گفتم گوش نداد تا آخرین نفس… کربلا همه چیزهایش آخرین بود آخرین نفس، حالا شما آموزشهای نظامی هم دیده اید یک چیزی برایتان بگویم.

آخرین نفر، آخرین نفس، آخرین فشنگ
می گویند رزمنده خوب این است که سه تا آخرین توی او باشد آخرین نفر، آخرین نفس، آخرین فشنگ، یعنی اگر کسی را گرفتند هنوز فشنگ داشت پیداست که خوب نجنگیده هنوز فشنگ داشته گیر کرده است اگر نفسی داشتی و اسیر شدی پیداست که خوب دفاع نکرده ای یعنی باید گرفتار بشوی که دیگر نفسی نباشد اگر باز نفراتی داشتی باز معلوم می شود که حق اش را انجام نداده ای، رزمنده ای خوب است که سه تا آخرین داشته باشد آخرین نفر آخرین نفس، آخرین… و در کربلا سه تا آخرین بود آخرین نفر علی اصغر را هم دادند آخرین فشنگ وهب در کربلا شهید شد سر وهب را انداختند پهلوی مادرش که داغ ببیند مادر نگاهی به سر کرد و گفت ما چیزی را که در راه خدا داده ایم پس نمی گیریم دو مرتبه از سر پسرش بجای قلوه سنگ استفاده کرد و سر را انداخت توی کلــه کسی، یعنی حتی از سر بچه شان بجای فشنگ استفاده کردند.
آخرین نفس، امام حسین آن آخرین دقیقه و لحظاتی را هم که در گودی قتلگاه بود که یکی دو دقیقه بعد سر از بدن مطهرش جدا می شد فرمود به زن و بچه‌ی من کاری نداشته باشید یعنی دفاع از ناموس دفاع از غیرت، آخرین، امتحان هوش، آخرین نفس، آخرین نفر، آخرین فشنگ، الان توی ارتش های دنیا این سه تا آخرین نیست بسیاری از ارتش ها تسلیم می شوند با اینکه هنوز فشنگ دارند با اینکه هنوز نفر دارند با اینکه هنوز نفس دارند کربلا برای قویترین ارتشبدهای دنیا تابلو است ما باید افتخار کنیم خوب این حرف را از کجا می گویی؟
حرفی که می زنم روایتی است که در بحار است در زیارت امام حسین داریم (و تنکر المنکر) تو جلوی منکر را گرفتی (بقلبک و لسانک علی حسب طاقتک و امکانک) الان امکانات زیاد است ولی مطالعه نیست کتابخانه زیاد است ولی آیا مثلاً طلبه های امروز ما… حالا اول از خودم بگویم که نگویند قرائتی به ما حرف می زند مثلاً الان طلبه های امروز ما بیشتر باسواد هستند یا طلبه های قدیم؟ علمای امروز باسواد هستند یا علمای قدیم؟ الان همه علمای امروز سر سفره کتابهای قدیم ها می نشینند؟ یعنی با چراغ پی سوز صدو ده جلد کتاب بحار مجلسی نوشت که بنده پای پرژکتور حال مطالعه‌ی ده جلد آنرا ندارم با الاغ صلــه رحم می کردند که حالا همه فامیل ماشین دارند با هم قهر هستند همه توی جیب شان تلفن همراه است وسیله‌ی ارتباط هست اما خودشان ارتباطی با هم ندارند وسیله اش هست خودش… مهر بزرگ است نماز نمی خواند، مسجد بزرگ است نماز خوان نیست، کتابخانه هست مطالعه نیست، امکانات حرف اول را نمی زند حرف اول را جوهر آدم می زند (ما توی مملکت مان مشکل مان دو تا چیز است 1- کت و شلواریی هایی می خواهیم که خون رجایی توی بدنشان باشد 2- آخوندهایی می خواهیم خون سیدحسن نصرالله و خون نواب صفوی و حضرت امام (رحمه الله علیه) توی بدنشان باشد جواهر داشته باشند آدم اگر جوهر داشته باشد هیچی نداشته باشد موفق است ولی اگر آدم همه امکانات را داشته باشد خودش ذاتش جوهر…) جوهر مثل چاهی است که خودش آب داشته باشد اگر چاه خودش آب داشته باشد منطقه را آب می دهد اما اگر چاه خشک باشد هی با لوله آب توی آن بریزند فایده ای ندارد خود طرف باید جوهر داشته باشد آدم اگر سخاوت داشته باشد روی موکت افطاری می دهد سخاوت نداشته باشد همه‌ی اتاق هایش قالی ابریشم است سال می آید و می رود یک گرسنه روی آن سیر نمی شود جوهر سخاوت غیر از اتاق پذیرایی است.

توجه به مشکلات و سختی های گذشتگان
21- توجه به تاریخ، این یک ارزش است امام سجاد (علیه السلام) می فرماید توی راه که می رفتیم کربلا (خرجنا مع الحسین) با حسین از مکه خواستیم بیائیم کربلا (فما نزل منزلاً) هر منزلی که پیاده می شدیم برای استراحت (و لا ارتحل منه) و هر منزلی که می خواستند از منطقه ای کوچ کنند چه آنوقتی که می نشستند و چه آنوقتی که می رفتند (ألا ذکر یحیی بن زکریا و قتله) در هر نشست و حرکتی یاد حضرت زکریا می افتاد چون مردم سر حضرت یحیی را بریدند بخاطر اینکه زن فاحشه ای علاقمند شده بود این کشته بشود مثلاً می گفت بعضی از مردم به قدری نا اهل هستند که برای رضای یک زن فاحشه سر پیغمبر را می برند آنوقت اینرا هی می گفت اینکه امام حسین در هر نشست و برخاستی می گفت می خواهد بگوید توجه به تاریخ یعنی ای کسانی که با من هستید ممکن است برای رضای یزید بن معاویه سر من را هم ببرند یعنی تاریخ تکرار می شود.
اینکه آدم توجه به تاریخ داشته باشد خیلی خوب است یک جوان امروز می گوید آخر این چه بساطی است نه ازدواجی، نه مسکنی، نه شغلی، نه چی، نه چی، این کلاسهایی که توی دانشگاه می گذارند اگر از من بپرسند بهترین درس برای دانشجو برای دبیرستانی برای طلبه چیه می گویم بهترین درس این است که این مشکلاتی را که فرمانده و مربی داشته است و مرجع تقلید مشکلاتش را گاهی برای باقی ها بگوید شنیدن مشکلات قصه را حل می کند خیلی مهم است.
یکی از مراجع از من پرسید که من می خواهم برای طلبه هایم موعظه کنم چه موعظه کنم؟ گفتم موعظه نمی خواهد در طلبگی بدبختی هم کشیده ای؟ گفت بله، گفتم خاطرات بدبختی ات را بگو می گویند اِه پس آقامان هم یک همچین مشکلاتی را داشته است دیگر برایش آرام می شود آرام می شود قرآن به پیغمبر (صلی الله علیه و آله) می گوید «فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنْ الرُّسُلِ» الأحقاف/35 صبر کن، مشکل است؟ تمام انبیای قبل از تو هم حوصله کردند طوری نیست. (مکه یکی گفت هِ هِ گفتم چیه؟ گفت گم شده ام؟ گفتم خوشا به حالت، گفت چرا؟ گفتم تو تنهایی گم شده ای ما با کاروان همه با هم گم شده ایم اصلاً خندید راحت شد. می آید پیش من می گوید حاج آقا قرائتی یک جوانی دارم لیسانس است فوق لیسانس است می شود برای ایشان شغل اداری… می گویم توی فامیل خودمان جمعیتی داریم که هم لیسانس هستند و هم فوق دیپلم هستند یکی شان را نتوانسته ام استخدام کنم قانوناً استخدام هم نشدند می گوید بچه های خودت استخدام نشدند؟ می گویم نه والله نه باالله بچه های خودم مدرکشان هم بالاست استخدام نیستند وقتی می فهمد که خودم چند تا بچه دارم هیچکدام استخدام نیستند… من هم بالاخره توی مملکت عنوانی داریم قدیمی ترین معاون وزیر توی جمهوری اسلامی من هستم هیچ معاون وزیری سابقه اش از من بیشتر نیست از اول انقلاب معاون وزیر بوده ام همه بچه هایم هم لیسانس دارند استخدام هم نشده اند این وقتی… می گوید قربانت بروم خداحافظ شما یعنی وقتی… راحت می شود این اول فکر می کند که بچه های من همه یک جایی دستشان بند است بعد بچه‌ی خودش روی دستش مانده است بگوئیم آقا من هم این مشکل… می گوید آقا من مشکل دارم می گویم خوشا به حالت می گوید چرا؟ می گویم من چهار تا مشکل دارم تو یک مشکل داری اینکه انسان یاد دیگران بیفتد طوری نیست خدا به پیغمبرش می گوید «قُلْ إِنْ أَدْرِی» الجن/25 به مردم بگو من بلد نیستم تا من طلبه اگر سوالی از من کردند بگویم آقا بلد نیستم چون پیغمبر گفت بلد نیستم من راحت شدم اگر من بگویم بلد نیستم خواهند گفت که آقا شیخ سواد ندارد؟ باسمه تعالی سواد ندارم می خواهی بگویی چه؟ وقتی، توجه به تاریخ… بابا بزرگترها گفتند بلد نیستم انبیای قبل هم صبر کردند به این آقای مرجع تقلید گفتم می شود شما یکی از خاطره های بدبختی ات را برای من بگویی؟ گفت یکبار می خواستم غسل کنم پول نداشتم هر چه اینطرف و آنطرف رفتم پول نداشتم به حمامی بدهم به آن آقای حمامی گفتم می شود من ساعت ام را پهلوی شما گرو بگذارم من غسل کنم می گفت ساعتم را پهلوی حمامی گرو گذاشتم رفتم غسل کردم گفتم خوب اینرا به طلبه ها بگو که اگر بی پول هستند غصه نخورند. این خیلی شیرین است توجه به تاریخ، مثلاً اینهایی که توی جبهه ها بوده اند اینهایی که ایثار کرده اند اینهایی که… آنوقت قرآن خیلی از این حرفها زده است) می گوید «وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مَرْیَمَ» مریم/16 نگذار تاریخ مریم کهنه بشود «وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ» مریم/41 پیغمبر تاریخ ابراهیم را بگو تا الگوی مردها باشد تاریخ مریم را بگو تا الگوی زنها باشد چه سختی هایی کشیدند.

استفاده از تمثیل در سخن امام حسین (علیه السلام)
22- استفاده از تمثیل: مثال زدن، آقا مثل غوغا می کند یکی از دوستان این سخنرانی های الان دهه‌ی سوم است که سخنرانی می کنم بیست و پنج سال است که توی تلویزیون هستم سخنرانی های هفده سال را گوش کرده ضرب المثل هایش را در آورده است طنزهایش را در آورده خاطراتش را در آورده هر کدامش یک کتاب شده است آنوقت تمثیل خیلی غوغا می کند خود شما اگر بدانید یک ضرب المثل بزنید بسیاری از مشکلات حل می شود. صلواتی بفرستید.
مرحوم مطهری زمان شاه در یکی از استانها سخنرانی می کرد موضوع بحث اش این بود که اگر کسی سی سالگی چهل سالگی پنجاه سالگی گناه کرد چرا قرآن می گوید «خَالِدِینَ فِیهَا» البقره/162 تا ابد توی جهنم می سوزد، خوب اگر خدا عادل است ما ده سال که گناه کرده ایم ده سال بسوزیم چرا ده سال گناه کرده ایم می فرماید جاودانه… ایشان یک بحث علمی داشت که خلاصه اش این بود که جزا اگر قراردادی باشد می شود چانه زد مثلاً می گویند آقا هر کس از چراغ قرمز رد شد فرض کنید که ده هزار تومان بیائیم بگویئم آقا ده هزار تومان چیه و چیه چانه بزنیم ده هزار تومان را پنج هزار تومان کنیم چون قراردادی است چیزهای قراردادی را می شود چانه زد و پائین آورد اما چیزهایی که طبیعی است شما دو لیتر هم گریه کنی فایده ای ندارد مثلاً شما خمیر شور داده ای به نانوا نانوا زده به تنور نان شور به تو می دهد حالا دو لیتر گریه کن اگر به اندازه اقیانوسها هم گریه کنی این خمیر شوری که داده ای جز نان شور نیست زاویه قائمه است حالا همه اساتید ریاضی بنشینند پای زاویــه قائمه گریه کنند زمین حرکت می کند حالا گالیله را آوردند گفتند غلط می کنی که زمین حرکت می کند بگو زمین حرکت نمی کند گفت حرکت نمی کند ولی تو حرکت خودت را بکن چیزهای طبیعی با التماس و چانه تغییر نمی کند خلاصه ایشان بحث کرد که جزا گاهی قراردادی است می شود بحث کرد گاهی طبیعی است و قابل چانه زدن نیست دندان شما سفید است حالا مادرت دو لیتر گریه کند که من می خواهم دندان بچه ام قهوه ای باشد فایده ای ندارد آب جوش داغ است، بالاخره فرمایشات ایشان که تمام شد من دیدم که بعضی هنوز یک چیزی توی مخ شان هست همه درست نفهمیدند با اینکه ایشان خیلی زحمت کشید من گفتم حضرت استاد اجازه می فرمائید من بیایم بغل شما یک ضرب المثل بزنم؟ مرحوم مطهری فرمود بیا بالا رفتیم بالای آن بلندی رفتم گفتم هر کس حرف استاد را فهمید الحمدلله رب العالمین هر کس حرف استاد را نفهمید چرا ما چند سال گناه می کنیم اما تا ابد می سوزیم؟ جواب، شما یک دقیقه با چاقو می زنی توی چشم ات تا ابد کور هستی گناه شما یک ثانیه کوری دائمی است. تمثیل خیلی خوب است.
(عرض کنم به حضور شما که صبح با یک کسی صحبت می کردیم که… می گفت شما چرا روی خاک سجده می کنید، اشکالی دارد شیعه نماز خودش را بخواند سنی هم نماز خودش را بخواند کار به هم نداشته باشند وحدت شیعه و سنی یعنی وحدت در هدف دیگر حالا هر یک لباسی می خواهد بپوشد آزادش بگذارید اختیارش با خودش است دیدم این چانه می زند گفتم حالا که چانه می زنی من یک مثال می زنم ببین شما اگر مریض شوی یک قرص ات را یک دکتر بگوید بخور یک قرصی را دو تا دکتر می گوید بخورد شما اگر مریض باشی از کدام قرص ها می خوری؟ با هم بگوئید، می گوئیم آن قرصی که دو تا دکتر… ما اگر به خاک سجده کنیم دو تا دکتر می گویند نمازت درست است هم دکترهای شیعه هم دکترهای سنی اما اگر روی قالی نماز بخوانیم یک دکتر می گوید نماز تو درست است یک دکتر می گوید نمازت درست نیست حالا من روی سنگ سجده می کنم دلیل خیلی… اصحاب پیغمبر هم همینطور، بنابراین استفاده از مثل خیلی خوب است می گوید خدا عادل است می گوئیم بله، می گوید اگر خدا عادل است این زهر مار چه خاصیتی دارد؟ زهر مار سالی یک نفر را می کشد می گوئیم زهر مار در جای خودش خوب است قرآن یک آیه دارد می گوید خداوند در هستی نمره نوزده و نیم خلق نکرده است «الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ» السجده/7 آنچه خدا آفریده نمره اش بیست است بنابراین نمی توانیم بگوئیم زنها ناقص هستند قرآن می گوید زنها هم جزو کل شی هستند مرد هم بیست است بچه هم بیست است همه چیزی نمره اش بیست بگویی، بگوید آقا زهر مار چه بیستی ای دارد می گویم زهر مار در جای خودش نمره اش بیست است مثل آب دهان که در دهان نمره اش بیست است بعد اگر پرت شد تف می شود و بد می شود اگر تف بد بود معنایش این نیست که آب دهان هم بد باشد هر چیزی را باید در جای خودش نمره بدهد زهر مار در بدن مار نمره اش بیست است بله جا بجا… ابرو روی چشم نمره اش بیست است چرا؟ برای اینکه خورشید می خواهد بتابد روی چشم این ابرو جلوی فشار نور را می گیرد که نور به چشم بعد اگر ابرو بیاید اینجا ممکن است نمره اش صفر باشد.)
امام حسین در مسیر راه چند تا مثل زد استفاده از تمثیل، اول فرمود (خط الموت علی ولد آدم مخط القلاده علی جید الفتات) مرگ برای بشر مثل گردنبند توی گردن عروس است این خیلی است… گردنبند نه توی سینــه هر زنی توی سینــه عروس، (محط القلاده) قلاده یعنی گردنبند (علی جید الفتاه) گردنبند توی سینه‌ی دختر، امام حسین چه دیدی دارد که مرگ را اینقدر زیبا می بیند یا می فرماید دنیا چیزی نیست مثال دنیا مثال ظرف آبی است که می شورند دمر می کنند یک مقدار آب توی کاسه می ماند فرمود دنیا پهلوی آخرت مثل یک مقدار آبی است که ته ظرف می ماند یا مثلاً می فرماید شما من را بکشید اما بدانید که بعد از من شما دیگر روز خوشی نمی بینید مگر به مقداری که (یرکب الفرس) یعنی به اندازه سوار شدن به اسب یعنی لحظات کمی را به شما خوش خواهد گذشت بعد جنایتکارانی بر شما… کسانی بر شما حکومت خواهند کرد که دمار از روزگار شما در خواهند آورد مثل می زند به سوار شدن اسب مثل می زند به آبی که ته ظرف مانده است مثل می زند گردنبند یک روز فرمود چیزی به قیامت نیست مرگ یک پل است سعی کنید از این پل رد شوید قصه حل است تشبیهات و تمثیلاتی که امام دارد.

شهادت امام حسین (علیه السلام) برای هدایت، نه شفاعت
23- شهادت برای هدایت: الان می گویند امام حسین شهید شد تا گناهان ما بخشیده بشود خوب این عقیده شبیه عقیده مسیحی ها است که می گویند عیسی را به دار آویختند که گناهای مسیحی ها بخشیده شود او فدای ما شد ما همه غرق گناهیم یک حسین داریم شما نماز نمی خوانی نخوان روزه هم می خوری بخور، فحش هم می دهی بده، ربا هم می خوری بخور، فقط روز عاشورا بیا عزاداری کن این شهادت برای این است که خداوند همه گناهان ما را ببخشد؟ اینطور نیست شهادت برای هدایت است از کجا می گویی؟ در زیارت اربعین امام حسین داریم (وبذل مهجته مهجه) خونش را بخشید برای چی (لیستنقذ عبادک من الضلاله) تا عباد را از گمراهی بیرون بیاورد (والجهاله) مردم را از جهل بیرون بیاورد (والعمی) مردم را از کوری بیرون بیاورد (والشک و الارتیاب ) مردم را از شک و ریب بیرون بیاورد (ألی باب الهدی) امام حسین شهید شد تا مردم چشم شان باز بشود، رئیس حکومت اسلامی کی باید باشد؟ بیت المال باید دست کی باشد؟ گاهی وقتها انسان یک عملی را انجام می دهد که مردم را متوجه کند امام حسین شهید نشد برای فقط ثوابش، شهید بشود برای شفاعتش، البته ثواب دارد شفاعت هم می کند همه درست اما هدف امام حسین هدایت بود.

پیام کربلا: نترسیدن از دشمن
نترسیدن بدون هیچ امکاناتی، یک چیزی برایتان بگویم ابوالفضل دست راستش جدا شد بعد هم دست چپش، می دانید وقتی دو تا دستش افتاد چی گفت؟ الله اکبر، حالا بوش یا آمریکا ایران را تهدید کنند ایرانیها پای روضه ای نشسته اند که ابوالفضل فرمود، چی فرمود؟ وقتی دو تا دستش قطع شد، فرمود (یا نفس) ای نفس ابوالفضل (لا تخش من الکفار) از کفار نترس، یعنی آنوقتی که … ما الان تمام امکاناتی که دنیا دارد به لطف خدا داریم تجربه‌ی جنگ را داریم ایمان داریم، جوان داریم، اسلحه داریم، تولید اسلحه داریم، عقل داریم، اتحاد داریم، فرمانده عادل مجتهد داریم، اگر هیچی نداشته باشیم، آب نداشته باشیم مشک هم پاره بشود دو تا دست هم نداشته باشیم تازه ابوالفضل از کربلا پیغام داد گفت آنوقتی هم که دو تا دستت قطع شد یعنی هیچ هیچ هیچ، هیچ امکانات دفاعی ای نداری باز هم بگو (لا تخش من الکفار) از کفار نترس اصلاً علت اینکه آمریکایی ها و صهیونیست ها بودجه ای گذاشته اند برای یک مشت اساتید دانشگاه که این شیعه چی است؟ چون ما تمام دنیا را آرام کردیم این شیعه توی استخوان است منصور دوانقی می گفت ما همه جا را گرفتیم این امام صادق (علیه السلام) توی گلویمان است نه می آید بیرون نه می شود آنرا قورت داد الان استخوان توی گلوی جنایتکارها الان لبنان دارد می شود بچه های فلسطین هستند ایران هستند این چیه؟ این روضه مهم است جوانهای… می خواهم بگویم روضه مال قدیمی ها نیست روشنفکرهای ما تحصیلکردگان ما باید ایام عزاداری بنشینند و بگویند عجب! ابوالفضل هیچی نداشت باز هم گفت نترس آنوقت تو همه چیزی داری باز هم می ترسی (یا نفس لا تخش من الکفار) اینها را… روی علماتها اینها را بنویسند من غصه می خورم هم از مسجدها غصه می خورم هم از هیئت ها، مسجدها می روی کاشی کاری نوشته هیچ جنی نمی تواند یک متر آنرا بخواند روان بنویس آقا خط کوفی است به من چه که خط کوفی است سیخی است میخی است من پول از مردم بگیریم احیاء خط کوفی آنوقت جوانهایمان نفهمند که این چیه؟ اسرار نماز را قشنگ بنویس یک جوان هم که آمد دو دقیقه دیگر که آقا می آید برای نماز این دو دقیقه اسرار نماز را بفهمد اگر بناست پرچمی بلند بشود بگوئیم که چی است رمز اینکه ایران می گوید از آمریکا نمی ترسیم چون ابوالفضل دارد و ابوالفضل هم این پیام را داده است پیام ابوالفضل را دنیا هم بداند دنیا هم در مقابل آمریکا شاخ و شانه می کشد منتهی نمی خواهند که ما بفهمیم عکس آورده اند توی خیابان پنجاه متر خوب این چی توی آن هست هیکل، پیامش چیه؟ نمی دانم چیه، عکس که پیام ندارد تفکر پیام دارد شما یک عمامه بزرگ سر من بگذرا عمامه بزرگ که پیام ندارد ببین من چی می گویم عکس ابوالفضل را قاب می کنند چهل متر در هشتاد متر فرض کنید، این یعنی چه؟ ببینید پیام ابوالفضل چیه؟ فرمود هیچی ندارم اما از دشمن نمی ترسم این مکتب است یک بچه دبیرستانی یک دانشجو همه این را یاد بگیرند بیمه می شوند اصلاً اینرا حفظ کنند (یا نفس لا تخش من الکفار) دو تا کلمه حفظ کنیم. (فما الموت الا قنطره) مرگ پل است حفظ کنیم.
(خدایا، عجب مکتبی داریم، اینکه می گویند مکتب اسلام غنی است این است حالا این یک جمله است قرآن هر حرفش یک نکته دارد حالا این همه شعرش یک نکته دارد من دارم تفسیر می نویسم گاهی می رسیم به اینکه یک واو یک پیام دارد یک الف پیام دارد نون آن یک پیام دیگر دارد همه اش پیام است مثلا می بینیم که خدا یکجا یکبار قسم خورده است بعضی جاها خدا دو تا قسم خورده است بعضی جاها خدا سه تا قسم خورده است بعضی جاها چهار تا قسم خورده است بعضی جاها پنج تا قسم خورده است بعضی جاها یازده تا قسم خورده است آنوقت هر کدام از اینها یک کد دارد آنوقت آنجاهایی که یازده تا قسم خورده است گفته «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا» الشمس/9 یازده تا قسم می خورد می گوید رستگار کسی است که تزکیه باشد نگو فلانی فلانی خوشبخت است خانه و ماشین و تلفن دارد متکبر است به کسی سلام نمی کند فلانی یک کیلو طلا دارد بله ولی دو سال است که با دختر عمه اش قهر است دختر بی طلایی که با دختر… دختر با دختر پسر با پسر، یعنی صله‌ی رحم برای ما ارزش است نه طلا وگرنه شما سه کیلو طلا داشته باش توی دلت هم کینه باشد «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا» این قصه‌ی انسان سازی و خودسازی و تربیت به قدری است که خدا به آن یازده تا قسم خورده است به هر چیزی یا یک دانه قسم خورده است یا دو تا یا سه تا یا چهار تا یا پنج تا تنها سوره ای که یازده تا قسم خورده است برای اینست که بگوید اصل تربیت است تعلیم و تزکیه افرادی هستند که مدرکشان بالاست ولی آدم نیستند تحصیلکرده است مغرور است متکبر است حسود است، اینها حساب دارد.)
منبع: درسهایی از قرآن

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید