به نظر میرسد کلید اصلی حل این گونه مسایل آن است که ما شناخت درست از علم لدنی و علم غیب امام معصوم داشته باشیم.
گرچه درباره علم انسان کامل (انبیاء و امامان معصوم ـ علیهم السّلام ـ ) به امور غیبی و به تعبیری که درسوال آمده (علم لدنی) به لحاظ دادههای دینی و تحلیلهای بزرگان فن جای بحث فراوانی وجود دارد، ولی به تناسب ظرفیت مجال به اختصار باید گفت:
در برخی روایات آمده که امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: «اذا اراد الامام أن یعلم شیئاً اعلمه الله ذلک»[1] امام هر گاه که اراده کند چیزی را بداند خداوند او را از آن چیز آگاه میسازد. از این گونه روایات بدست میآید که علم امام به امور آینده مطلق نیست بلکه هر گاه اراده کند چیزی برای آن ها معلوم شود و یا اراده خداوند به آن قرار گیرد که امام چیزی را بداند، او را آگاه میسازد بنابراین ممکن است در بعضی موارد به جهت اسرار نهفته الهی مصلحت بر آن باشد که امام از غیب آگاه نشود یا خود نخواهد و اراده نکند که از حوادث آینده آگاه شود.[2]
با توجه به نکته یاد شده در پاسخ میتوان گفت:
1. هیچ دلیل عقلی و یا نقلی در دست نیست که ثابت کند امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ از همه جزئیات حوادث «لیله المبیت» و یا نتیجه نهائی نبرد با قهرمان مشرکین در جنگ خندق آگاهی داشته است چون ممکن است موارد یاد شده جزء همان مواردی بوده باشد که امام اراده نکرد تا خداوند او را نسبت به نتیجه و عاقبت کار با خبر سازد، بخصوص آن که روایتی و یا نقل تاریخی در این خصوص نیامده که امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ از نتیجه کار آگاه بوده لذا به انجام آن اقدام کرده است بنابراین ممکن است در «لیله المبیت» و یا جنگ خندق امیر مؤمنان نه از آن جهت که علم به زنده ماندن خواهد داشت بلکه به دلیل رشادت و شجاعت و قدرت ایمان و توکل بر خداوند اقدام به آن کارها کرده باشد.
2. هم چنین ممکن است گاه مصلحت ایجاب کند که پیامبر یا امام از عواقب برخی کارها آگاه نشود و یا برای امتحان و آزمون الهی علم به اموری پیدا نکند، چنان که در داستان «لیله المبیت» آمده است که علی ـ علیه السّلام ـ در بستر پیامبر خوابید، در حالی که از خود آن حضرت نقل شده است که نمیدانست صبح گاهان که مشرکان قریش به آن بستر حمله میکنند شهید خواهد شد یا جان به سلامت میبرد؟ در این گونه موارد مصلحت این است که امام از سر انجام این کار آگاه نگردد تا آزمون الهی تحقق یابد.[3]
طبق این تحلیل نیز معلوم میشود که امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ نه از باب آگاه بودن از پایان نتیجه کار بلکه به جهت شجاعت و رشادت و ایثار، در «لیله المبیت» به جای پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ خوابید و یا به مصاف جنگ با عمر ابن عبدود حاضر شد و به مدال افتخار «کل ایمان» دست یافت پیامبر فرمود: «برز الایمان کله الی الشّرک کله»[4] یعنی امروز تمام ایمان در وجود علی خلاصه شده در برابر تمام شرک که در وجود «عمر بن عبدود» خلاصه شده قرار گرفته است.
3. به فرض گفته شود که امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ به دلیل آگاهی از نتیجه و پایان کار در «لیله المبیت» و یا جنگ خندق وارد میدان شد، ولی باید توجه داشت که رشادت و شجاعت علوی اختصاص به موارد یاد شده در سؤال و مانند آن ندارد بلکه نمودار رشادت علوی را باید درموارد دیگر جستجو کرد مثلاً آن جا که از روی سینه دشمن بر میخیزد تا خشم خود را فرو خورد و دوباره بر سینه او قرار گیرد تا سر او را برای خدا و بدون ذره دخالت خشم بر خواسته از اسائه ادب دشمن از تن او جدا کند. این رشادت علوی است از ویژگی های اختصاصی و فضایل علوی است که در جای دیگر تاریخ نظیر آن را به خود ندیده است و چه زیباست این سروده مولانا که در مقام بیان این مسئله گفته است:
گفت من تیغ از پی حق می زنم بنده حقم نه مأمور تنـــــــم
شیر حقم، نیستم شیـــر هــوا فعل من بر دین من باشد گواه
رخت خود را من زره برداشتم غیر حق را من عدم انگاشتــم[5]
و هم چنین رشادت و شجاعت علوی را باید در جملات پُر صلابت نظیر این جمله باید جستجو کرد که گفته است: سوگند به خدا اگر من تنها با همه اعراب مواجه بشوم در حالی که آن ها تمام دول زمین را پُر کرده باشند، باز هم از آنان باک ندارم و وحشت نمیکنم[6].
امام علی با این شجاعت و قدرت روحی رشادتی دارد که برای حفظ و بقاء اسلام در خطبه شقشقیه می گوید: «… فصبرتُ و فی العین قذی و فی الخلق شجا»[7] پس صبر کردم.
در حالی که خار در چشم و استخوان در گلو داشتم اینها نمودار شجاعت علوی است و رشادت او را باید در این گونه امور جویا شد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1.مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 25، ص 150، و ج 17، ص 98، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1379 ش.
2.علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 18، ص 206، نشر دار الکتب الاسلامیه تهران، 1372 ش.
پی نوشت ها:
[1] . اصول کافی، ج 2، باب ان الائمه ـ علیهم السّلام ـ اذا شاؤا ان یعلموا علموا، حدیث 3، ص 258، نشر دار الکتب السلامیه، تهران، 1388 ق.
[2] .ر،ک، ناصر مکارم، تفسیر نمونه، ج 25، ص 142 ـ 155، نشر دار الکتب الاسلامیه تهران، 1379 ش.
[3] . ناصر مکارم، تفسیر نمونه، ج 25، ص 142 ، نشر دار الکتب الاسلامیه تهران، 1379 ش.
[4] . سبحانی، فروغ ابدیت، ص 625، نشر بوستان کتاب قم، 1383 ش.
[5] . مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 3790، ص 162، نشر سوره مهر، تهران، 1380 ش.
[6]. نهج البلاغه، نامه 62.
[7] . همان، خطبه 3.