امام‌ حسین‌ (علیه السلام) پیشوای‌ اصلاح‌طلبان‌

امام‌ حسین‌ (علیه السلام) پیشوای‌ اصلاح‌طلبان‌

نویسنده:محمد تقی‌ جعفری ،‌ علی‌ خشنودمقدم‌

مقدمه‌
مهم‌ترین‌ موضوعی‌ که‌ در انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) توجه‌ مردم‌ را به‌ خود جلب‌نموده‌، جنبه‌ تاریخی‌ و داستان‌ انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) است‌، زیرا اوج‌ مجد و عظمت‌انسانی‌ در قهرمانان‌ کربلا ـ مخصوصاً در شخصیت‌ بی‌نظیر امام‌ حسین‌(علیه السلام) ـ متجلّی‌است‌. امام‌ حسین‌(علیه السلام) با عده‌ کم‌ در مقابل‌ دشمنان‌ بسیار قابل‌ مقایسه‌ نبود و امید هیچ‌نوع‌ پیروزی‌ ظاهری‌ وجود نداشت‌.
امّا چون‌ پای‌ ایمان‌ و عقیده‌ و مرام‌ و دفاع‌ از مظلوم‌ در میان‌ بود از عزیزترین‌چیزهای‌ خود که‌ مال‌، جان‌، زن‌ و فرزند بود با اخلاص‌ و فداکاری‌ گذشتند.
انقلاب‌ حسین‌(علیه السلام) نمایش‌ دهنده‌ عزت‌ و اقتدار یاران‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) و خواری‌ وزبونی‌ فکری‌ و اخلاقی‌ حکومت‌ اموی‌ و عمال‌ و مزدوران‌ آنان‌ بود.
تاریخ‌، شاهد فجیع‌ترین‌ حادثه‌ سال‌ شصت‌ و یک‌ هجری‌ است‌ که‌ انقلابیون‌قهرمان‌ در نهایت‌ مظلومیت‌ به‌ خاک‌ و خون‌ کشیده‌ شدند.
انقلاب‌ اباعبدالله‌(علیه السلام) مظهر و تجلی‌ صفات‌ عالی‌ انسانی‌ بود. یاران‌ آن‌ حضرت‌ دل‌در گرو امام‌(علیه السلام) داشتند و از پرتو افشانی‌ آن‌ وجود نازنین‌ نور و روشنایی‌ می‌گرفتند.
کربلا صحنه‌ ظهور و بروز همت‌ و مردانگی‌ یاران‌ حسین‌(علیه السلام) بودکه‌ برای‌ رسیدن‌ به‌لقای‌ پروردگار داوطلبانه‌ لباس‌ رزم‌ می‌پوشیدند تا در مصاف‌ دشمن‌ غدّار وفاداری‌ خود رابه‌ حسین‌(علیه السلام) به‌ اثبات‌ برسانند.
انقلاب‌ حسین‌(علیه السلام) علل‌ و عوامل‌ مختلف‌ دارد. در واقع‌ ریشه‌های‌ هر انقلاب‌ راباید در نظام‌ اجتماعی‌ جست‌ و جو کرد که‌ انقلاب‌ در آن‌ به‌ وجود آمده‌ است‌.
باید دید چه‌ علل‌ و عوامل‌ و شرایطی‌، زمینه‌ساز انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) شدند.شرایط‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ای‌ که‌ انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) در آن‌ به‌ وقوع‌ پیوست‌ و اوضاع‌ وشرایطی‌ که‌ موجب‌ این‌ انقلاب‌ شد و آثاری‌ که‌ این‌ انقلاب‌ در حیات‌ جامعه‌ اسلامی‌ از خودبه‌جا گذاشت‌ از جمله‌ مباحثی‌ است‌ که‌ باید در بحث‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) و اصلاحات‌ موردبررسی‌ و کنکاش‌ قرار گیرد. زمانی‌ که‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) به‌ امامت‌ رسید، کسانی‌ به‌ ظاهرادعای‌ مسلمانی‌ داشتند ولی‌ در باطن‌ کافر بودند. عدّه‌ای‌ از افراد هم‌ بودند که‌ اقوامشان‌ درجنگ‌های‌ اسلامی‌ کشته‌ شده‌ بودند وبالاخره‌ عدّه‌ای‌ هم‌ بودند که‌ هدفشان‌ خشکاندن‌ریشه‌ اسلام‌ و به‌ دست‌ گرفتن‌ قدرت‌ و حکومت‌ بود.
امام‌ حسین‌(علیه السلام) از آغاز این‌ جنبش‌ ضد اسلامی‌ در همه‌ صحنه‌ها ناظر و مراقب‌بود، مدتی‌ در دوران‌ حکومت‌ امام‌ علی‌(علیه السلام) وهمراه‌ با برادر بزرگوارش‌ امام‌ حسن‌(علیه السلام) ومدتی‌ هم‌ در زمان‌ حکومت‌ کوتاه‌ امام‌ حسن‌(علیه السلام) بانیروهای‌ منحرف‌ و کج‌اندیش‌مسلمان‌نما مبارزه‌ کرد. اینک‌ پس‌ از شهادت‌ امام‌ حسن‌(علیه السلام) در صحنه‌ مبارزه‌ با کافران‌،ملحدان‌ و منافقان‌ تنها مانده‌ بود. امام‌ حسین‌(علیه السلام) انحراف‌ امت‌ اسلامی‌ را از خط‌ اسلام‌وقرآن‌ و سیره‌ پیامبر اکرم‌(ص) وعلی‌(علیه السلام) به‌ چشم‌ خود می‌دید.
حسین‌(علیه السلام) روشی‌ راکه‌ معاویه‌ وعمال‌ مزدورش‌ برای‌ به‌ انحراف‌ کشاندن‌ امت‌اسلامی‌ در پیش‌ گرفته‌ بودند، مشاهده‌ می‌کرد. اومی‌ دید که‌ مردم‌ بی‌گناه‌ به‌ دلیل‌مخالفت‌ با مطامع‌ پست‌ قدرت‌ حاکم‌ دچار گرسنگی‌ و فشار و شکنجه‌ می‌شوند. او می‌دیدکه‌ احکام‌ اسلام‌ توسط‌ عالمان‌ دربار مورد تعرض‌ قرار گرفته‌ و برای‌ تأمین‌ منافع‌ سیاسی‌ واجتماعی‌ حکومت‌ بدعت‌های‌ بی‌شماری‌ در دین‌ اسلام‌ به‌ وجود آمده‌ است‌؛ حلال‌ خدا راحرام‌ و حرام‌ خدا را حلال‌ کردند. فسق‌ و فجور و بی‌عدالتی‌ وفساد، امت‌ اسلام‌ راتهدیدمی‌کرد.
اجتماعی‌ که‌ تحت‌ سلطه‌ حکومت‌ اموی‌ قرار داشت‌ با حرف‌ و شعاراصلاح‌پذیرنبود.
حرف‌های‌ خدایی‌ در دل‌های‌ بیمار و مرده‌ هیچ‌ تأثیری‌ ندارد. جامعه‌ به‌ بند کشیده‌شده‌، شدیداً به‌ رهبری‌ مصلح‌ نیاز داشت‌ تا با اصلاح‌ فکری‌ و اخلاقی‌ جامعه‌، افکارمسموم‌ اجتماع‌ را از دل‌ها و ذهن‌های‌ منحرف‌ پاک‌ کند.
جامعه‌ اسلامی‌ به‌ یک‌ پالایش‌ عمیق‌ فکری‌ و روحی‌ نیاز داشت‌ تا از انحراف‌ وفساد و بی‌عدالتی‌ نجات‌ پیدا کند.امام‌ حسین‌(علیه السلام) برای‌ سامان‌ دادن‌ اوضاع‌ اسف‌بار امت‌اسلامی‌ رسالتی‌ بر عهده‌ داشت‌ که‌ می‌بایست‌ بدان‌ جامه‌ عمل‌ می‌پوشاند. ایشان‌ برای‌حفظ‌ مصالح‌ عمومی‌ مسمانان‌، دفاع‌ از حق‌ مظلوم‌، بقا و عظمت‌ اسلام‌ و حکومت‌ قران‌ به‌خاطر مسئولیت‌ بزرگ‌ امامت‌، برای‌ حفظ‌ ناموس‌ و شرف‌ مردم‌، به‌ خاطر امر به‌ معروف‌ ونهی‌ از منکر و برای‌ اصلاح‌ حال‌ امت‌ قیام‌ کرد. با قیام‌ خود سرمشق‌ و الگویی‌ شد برای‌مبارزه‌ با ستم‌گران‌ و مفسدان‌ در همه‌ اعصار و قرون‌ و تا زمانی‌ که‌ زمین‌ در سیطره‌ ظلم‌وستم‌ و فساد قرار دارد. آری‌ مجاهدت‌های‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) و یارانش‌ عملی‌ شد و انقلاب‌او به‌ وقوع‌ پیوست‌.

مفهوم‌ واژه‌ اصلاح‌
واژه‌ اصلاح‌ در مقابل‌ واژه‌ افساد است‌. اصلاح‌ به‌ معنای‌ به‌ صلاح‌ آوردن‌، سر وسامان‌ دادن‌، آراستن‌ ونیکی‌ کردن‌ به‌ کسی‌ است‌. اصلاح‌ به‌ هر نوع‌ تغییری‌ ـ سیاسی‌ یااجتماعی‌ ـ گفته‌ می‌شود.
واژه‌ (رفورم‌ = اصلاح‌) در کاربرد روزمره‌ معمولاً مفاهیم‌ پیشرفت‌، ترقی‌ و نوسازی‌رابه‌ ذهن‌ متبادر می‌کند. اما معانی‌ آن‌ در مباحثات‌ میان‌ گروه‌های‌ دینی‌ و مذهبی‌ به‌ این‌اندازه‌ محدود نیست‌، بلکه‌ در متن‌ موضوعاتی‌ بی‌نهایت‌ متفاوت‌ به‌ ـ کار می‌رود و به‌ طیف‌گسترده‌ای‌ از مسائل‌ فردی‌ و اجتماعی‌ ـ به‌ ویژه‌ مسائل‌ و موضوعات‌ دینی‌ ـ اشاره‌ وعنایت‌ دارد.
اصلاح‌ و افساد، دو واژه‌ متضاد در قرآن‌ است‌ که‌ بارها در قرآن‌ مطرح‌ شده‌اند. این‌واژه‌های‌ اجتماعی‌ و اعتقادی‌ دو به‌ دو در برابر هم‌ قرار می‌گیرند تا بهتر شناخته‌ شوند؛مثل‌ واژه‌هایی‌ از قبیل‌: ایمان‌ و کفر، علم‌ و جهل‌، عدل‌ و ظلم‌، خیر و شر، شکر و کفران‌،وحدت‌ و اختلاف‌، هدایت‌ و ضلالت‌ و غیره‌…
این‌ واژه‌ها از آن‌ جهت‌ در کنار یک‌دیگر قرار گرفتند که‌ یکی‌ باید نفی‌ و طرد شود ودیگری‌ به‌ مورد اجرا گذاشته‌ شود، تا مرز میان‌ اصلاح‌ و افساد مشخص‌ گردد.
مورد استفاده‌ «اصلاح‌» در قرآن‌، گاهی‌ «اصلاح‌ اجتماع‌» و گاهی‌ «اصلاح‌ ذات‌البین‌» و زمانی‌ «اصلاح‌ محیط‌ خانوادگی‌» است‌.
هدف‌ از مفهوم‌ واژه‌ اصلاح‌، در مباحث‌ مطروحه‌، اصلاح‌ در سطح‌ اجتماع‌ و به‌عبارت‌ کامل‌تر، اصلاح‌ اجتماعی‌ است‌.
امام‌ حسین‌(علیه السلام) و اندیشه‌ اصلاح‌طلبی‌
امامان‌ شیعه‌، در زمانی‌ که‌ جامعه‌ اسلامی‌ گرفتار انحراف‌ و انحطاط‌ و افساد بود؛برای‌ اصلاح‌ آن‌، دست‌ به‌ قیام‌ می‌زدند. در همان‌ حال‌ زمینه‌ انقلاب‌ احتماعی‌ را فراهم‌می‌آوردند. امام‌ حسین‌(علیه السلام) نیز به‌ عنوان‌ یک‌ مصلح‌ دست‌ به‌ قیام‌ زد. تا زمینه‌ اصلاح‌اجتماعی‌ را فراهم‌ آورد.
امام‌ حسین‌(علیه السلام) در زمان‌ معاویه‌ خود را برای‌ قیام‌ آماده‌ می‌کرد. بزرگان‌ صحابه‌ رادر مِنی‌’ جمع‌ و برای‌ آنها سخنرانی‌ کرد. آنها را با حقایق‌ موجود جامعه‌ آشنا کرد و با بیان‌اوضاع‌ و احوال‌ جامعه‌ برای‌ آن‌ها فرمود: شما هستید که‌ چنین‌ وظیفه‌ای‌ دارید.آن‌ حدیث‌معروف‌ که‌ در تحف‌ العقول‌ مسطور است‌ این‌ جریان‌ را کاملاً نشان‌ می‌دهد و این‌ که‌امام‌حسین‌(علیه السلام) چگونه‌ فکر می‌کرده‌ است‌.
حسین‌(علیه السلام) دراواخر عمر معاویه‌ نامه‌ای‌ به‌ او می‌نویسد واو را زیر رگبار ملامت‌ خودقرار می‌دهد و از آن‌ جمله‌ می‌گوید: معاویه‌ بن‌ ابوسفیان‌! به‌ خدا قسم‌ من‌ از این‌ که‌ الان‌ باتو نبرد نمی‌کنم‌، می‌ترسم‌ در بارگاه‌ الهی‌ مقصر باشم‌. ]یعنی‌ خیال‌ نکن‌ اگر حسین‌ امروزساکت‌ است‌، در صدد قیام‌ نیست‌.[ من‌ دنبال‌ یک‌ فرصت‌ مناسب‌ هستم‌ تا قیام‌ من‌ مؤثرباشد و مرا در راه‌ آن‌ هدفی‌ که‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ آن‌ کوشش‌ می‌کنم‌، یک‌ قدم‌ جلو ببرد.
امام‌ حسین‌(علیه السلام) زمانی‌ که‌ از مکه‌ بیرون‌ می‌آید در وصیت‌نامه‌ معروف‌ خود خطاب‌به‌ برادرش‌ محمد حنفیه‌، به‌ کار خود عنوان‌ «اصلاح‌» وبه‌ خود عنوان‌ «مصلح‌» داد.
در آن‌جا چنین‌ نوشت‌: «اِنّی‌ لَم‌ْ اَخْرُج‌ْ اَشراً وَ لا بَطِراً وَ لا’ مُفْسِداً و لا’ ظالِماً،اِنّما خَرجْت‌ُ لِطَلِب‌ الاصلاح‌ِ فی‌ اُمّه‌ِ جَدَّی‌ِ، اُریدُ اَن‌ْ اَمْرَ بِالْمَعروف‌ِ و اَنْهی‌عن‌ِ المُنکَرِ وَ اَسِیرَ بِسیَره‌ِ جَدَّی‌ِ وَ اَبی‌؛
قیام‌ من‌، قیام‌ فردی‌ جاه‌طلب‌ یا کام‌جو یا آشوب‌گر و یا ستم‌گر نیست‌. در جست‌ وجوی‌ اصلاح‌ کار امت‌ جدم‌ به‌پا خاسته‌ام‌، اراده‌ دارم‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر کنم‌ و به‌سیرت‌ رسول‌ خدا (ص) جدم‌ و پدرم‌ علی‌(علیه السلام) رفتار نمایم‌».
امام‌ حسین ‌(علیه السلام) به‌ عنوان‌ یک‌ مصلح‌ اجتماعی‌ با حرکت‌ خاص‌ خود در زمانی‌ که‌مسیر اسلام‌ و اجتماع‌ مسلمین‌ به‌ انحراف‌ گراییده‌ بود، زمینه‌ یک‌ اصلاح‌ اجتماعی‌ بزرگ‌را فراهم‌ می‌سازد.
یاران‌ و طرفداران‌ حق‌ را به‌ تهذیب‌ نفس‌ و تقوای‌ الهی‌ دعوت‌ می‌کند و به‌ این‌نکته‌ واقف‌ است‌ که‌ اصلاح‌ فردی‌ بدون‌ توجه‌ به‌ اصلاح‌ اجتماعی‌ سودی‌ ندارد و اصلاح‌اجتماعی‌ بدون‌ اصلاح‌ فردی‌، عملی‌ عقیم‌ و ابتر است‌. امام‌ حسین‌(علیه السلام) به‌ عنوان‌ یک ‌مصلح‌، چندین‌ سال‌ موضوع‌ امر به‌ معروف‌ و اصلاح‌ فردی‌ و اجتماعی‌ را برای‌ حفظ ‌سنت‌های‌ اصیل‌ اسلامی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ اصل‌ اساسی‌ یادآوری‌ می‌نماید.
یک‌ متفکر اسلامی‌ چنین‌ می‌گوید:
« درد آشنایی‌، روشن‌ بینی‌، آرمان‌ خواهی‌ و اصلاح‌ طلبی‌، انسان‌ را حر و آزاد و با شهامت‌ بارمی‌آورد . انسان‌ِ درد آشنای‌ روشن‌ بین‌ِ آرمان‌خواه‌ِ اصلاح ‌طلب‌ نخست ‌می‌کوشد تا خود را اسیر هیچ‌ قید و بندی‌ نکند و در دام‌ عنوانی‌، مقامی‌ وظیفه‌ای‌، درآمدی ‌و… نیفتد. این‌ چنین‌ کسی‌ سپس‌ آنچه‌ را دید و دانست‌ و درک‌ کرد می‌گوید، هم‌ درست ‌می‌فهمد و هم‌ با شهامت‌ ابراز می‌دارد.»
از این‌رو اسلام‌ برای‌ اصلاح‌ رهبری‌ فکری‌ و سیاسی‌ جامعه‌ تأکید کرده‌، پیروان‌خود را علیه‌ رهبران‌ مفسد برمی‌شوراند تا نظام‌های‌ جور را از بین‌ برده‌، رهبری‌ آن‌ را به‌افراد صالح‌ و با تقوا برگرداند. چنان‌ که‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) انگیزه‌ انقلاب‌ خود را این‌ چنین‌بیان‌ می‌فرماید:
«ایها الناس‌ ان‌ رسول‌الله(ص) قال‌ من‌ رأی‌ سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام‌الله، ناکثاً لعهدالله، مخالفاً لسنه‌ رسول‌الله، یعمل‌ فی‌ عبادالله بالاثم‌ و العدوان‌، فلم‌ یغیر علیه‌ بفعل‌ ولا قول‌، کان‌ حقاً علی‌الله ان‌ یدخله‌ مدخله‌ اَلا و ان‌ هولاء قد لزموا طاعه‌ الشیطان‌ و ترکواطاعه‌ الرحمان‌ و اظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استأثروا باالفی‌ء و احلوا حرام‌الله وحرّموا حلاله‌ و انا احق‌ من‌ غیر؛ ای‌ مردم‌! پیامبرخدا(ص) فرمود: هر کسی‌ سلطان‌زورگویی‌ را ببیند که‌ حرام‌ خدا را حلال‌ نموده‌، پیمان‌ الهی‌ را در هم‌ شکسته‌، با سنت‌ وقانون‌ پیامبر از درِ مخالفت‌ درآمده‌، در میان‌ بندگان‌ خدا راه‌ گناه‌ ودشمنی‌ در پیش‌می‌گیرد، اگر در برابر چنین‌ زمامداری‌ با عمل‌ و یا با گفتار خویش‌ مخالفت‌ ننماید، برخداوند است‌ که‌ این‌ فرد (بی‌ تفاوت‌) را به‌ جایگاه‌ همان‌ طغیان‌گر که‌ آتش‌ جهنم‌ است‌داخل‌ گرداند.
ای‌ مردم‌! آگاه‌ باشید، اینان‌ (بنی‌ امیه‌) اطاعت‌ خدا را ترک‌ و پیروی‌ از شیطان‌ راپیشه‌ خود ساخته‌اند. فساد را ترویج‌ و حدود الهی‌ را تعطیل‌ نموده‌، فی‌ء را به‌ خوداختصاص‌ داده‌ و حلال‌ و حرام‌ خداوند را تغییر داده‌اند.
در حالی‌ که‌ من‌ به‌ هدایت‌ و رهبری‌ جامعه‌ مسلمانان‌ از دیگران‌ شایسته‌ترم‌».
اندیشه‌ اصلاح‌طلبی‌ در سخنان‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) کاملاً هویدا است‌. بنابراین‌ برای‌جلوگیری‌ از اطاله‌ کلام‌ از آوردن‌ نمونه‌های‌ مشابهی‌ از سخنان‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) در این‌خصوص‌ خودداری‌ کرده‌ و خوانندگان‌ عزیز را به‌ متون‌ معتبری‌ که‌ در این‌ زمینه‌ نگاشته‌شده‌ ارجاع‌ می‌دهیم‌.

انگیزه‌های‌ انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام)
یکی‌ از علل‌ قیام‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) فساد حکومت‌ اموی‌ بود. حضرت‌ در سخنان‌متعددی‌ فساد بنی‌امیّه‌ را مطرح‌ فرموده‌ است‌؛ از جمله‌ در نطقی‌ که‌ پس‌ از فرودآمدن‌ در«بیضه‌» ایراد کرد و روی‌ اطاعت‌ از شیطان‌، ترک‌ اطاعت‌ خدا، فساد آشکار، تعطیل‌ حدودالهی‌، حلال‌ کردن‌ حرام‌های‌ خدا و تحریم‌ حلال‌ الهی‌ وبیت‌المال‌ را ملک‌ خود دانستن‌تأکید نمود.
در سخنان‌ معروف‌ خویش‌ پس‌ از فرودآمدن‌ در سرزمین‌ کربلا روی‌ مسائلی‌ مانند:دگرگونی‌ اوضاع‌، عمل‌ نشدن‌ به‌ حق‌ و نکوهیده‌ ندانستن‌ باطل‌ تأکید کرده‌ و فرمود: «اَلا’تَرَوْن‌َ اَن‌ّ الحق‌َّ لا یُعمَل‌ به‌ و اَن‌ّ الباطِل‌َ لایتُناهی‌ عنَه‌…»
انگیزه‌ قیام‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) بیشتر جنبه‌ اجتماعی‌ داشت‌. اگر بخواهیم‌ سیرتحولات‌ انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) را مورد بررسی‌ قرار دهیم‌ از آغاز حرکت‌ آن‌ حضرت‌ ازمدینه‌ تا کربلا، این‌ انگیزه‌ به‌ چشم‌ می‌خورد.
امام‌ حسین‌(علیه السلام) برای‌ دفاع‌ از اسلام‌ و احقاق‌ حق‌ ملت‌ اسلامی‌ قیام‌ کرد. امام‌حسین‌(علیه السلام) بر ضد یزید قیام‌ کرد که‌ مظهر حکومت‌ اموی‌ بود. حکومتی‌ که‌ بیت‌المال‌مسلمین‌ را صرف‌ خوش‌گذرانی‌ و عیاشی‌ خود می‌کرد. حکومتی‌ که‌ مسلمانان‌ غیرعرب‌ رامورد اذیت‌ و آزار قرار می‌داد و با ایجاد تفرقه‌ و دودستگی‌ میان‌ مسلمانان‌ عرب‌ و غیرعرب‌وحدت‌ و همبستگی‌ مسلمانان‌ را از بین‌ می‌برد. حکومتی‌ که‌ همه‌ افرادی‌ را که‌ با سیاست‌ِقدرت‌ حاکمه‌ موافق‌ نبودند تبعید و بی‌خانمان‌ می‌کرد و یا به‌ طرز فجیعی‌ به‌ شهادت‌می‌رساند.
تعصبات‌ قومی‌ و قبیله‌ای‌ را تحریک‌ می‌نمود تا هویت‌ اجتماعی‌ ملت‌ اسلامی‌مورد تهدید و نابودی‌ قرار گیرد. حکومتی‌ که‌ هر گونه‌ آزادی‌خواهی‌ و اظهار عقیده‌ را بابدعت‌گذاری‌ و اسلام‌زدایی‌ و تحریف‌ حقایق‌ دینی‌ به‌ انحراف‌ می‌کشاند.
امام‌ حسین‌(علیه السلام) در چنین‌ شرایط‌ اسف‌باری‌ دست‌ به‌ انقلاب‌ زد. چنان‌ که‌ خودحضرت‌ در وصیتی‌ که‌ به‌ برادرش‌ محمد حنفیه‌ نوشت‌ فرمود: «انگیزه‌ نهضت‌ و انقلاب‌من‌، هوا و هوس‌ و تمایلات‌ بشری‌ نیست‌، هدف‌ من‌ فساد و ستم‌گری‌ نیست‌، بلکه‌ هدف‌من‌ اصلاح‌ اوضاع‌ نابسامان‌ امت‌ جدم‌ پیامبر(ص) است‌.
هدف‌ من‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر است‌. هر کس‌ دعوت‌ مرا به‌ پاس‌ احترام‌حق‌ پذیرفت‌ زهی‌ سعادت‌، چون‌ خدا همیشه‌ پشتیبان‌ حق‌ است‌ و هر کس‌ نپذیرفت‌شکیبایی‌ اختیار خواهم‌ کرد تا خدا داور میان‌ من‌ و این‌ قوم‌، به‌ حقیقت‌ داوری‌ کند، زیرا اوبهترین‌ داوران‌ است‌.»

ماهیت‌ انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام)
مورد دیگری‌ که‌ نشان‌ دهنده‌ ماهیت‌ انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) است‌، زمانی‌ است‌ که‌حضرت‌ با حر بن‌ یزیدریاحی‌ برخورد می‌کند و سپاهیان‌ حُر را مخاطب‌ قرار داده‌می‌فرماید: «ای‌ مردم‌! پیامبر(ص) فرمود: هر کس‌ فرمان‌روای‌ ستم‌گر و ظالمی‌ را بنگرد که‌محرمات‌ الهی‌ راحلال‌ شمرده‌، پیمان‌ خدا را می‌شکند و با روش‌ پیامبر(ص) مخالفت‌می‌ورزد و در میان‌ مردم‌ با تعدی‌ و تجاوز رفتار می‌کند، با این‌ همه‌ با سخن‌ و با عمل‌ خود،او را از اعمال‌ ناروای‌ خود باز ندارد مثل‌ همان‌ ستم‌گر مستحق‌ عذاب‌ الهی‌ خواهد بود.
ای‌ مردم‌! آگاه‌ باشید که‌ اینها تن‌ به‌ اطاعت‌ شیطان‌ در داده‌ و از بندگی‌ پروردگار سرباز زده‌اند. اینان‌ مفاسد و تبه‌کاری‌ها را رواج‌ بخشیده‌، حدود و کیفر اسلامی‌ را در موردتبه‌کاران‌ تعطیل‌ نموده‌اند. اینها بیت‌المال‌ و اموال‌ عمومی‌ را به‌ خود اختصاص‌ داده‌، حرام‌خدا را حلال‌ شمرده‌ و حلال‌ الهی‌ را حرام‌ کرده‌اند. این‌ گونه‌ عناصر فاسد و آلوده‌ هرگزشایسته‌ حکومت‌ و زمامداری‌ مسلمانان‌ نیستند. من‌ از هر کس‌ برای‌ رهبری‌ جامعه‌اسلامی‌ شایسته‌ترم‌ و در مبارزه‌ با این‌ مفاسد و اصلاح‌ این‌ نابسامانی‌ها بر همه‌ مقدم‌هستم‌.
ای‌ مردم‌! شما به‌ من‌ نامه‌ نوشتید و پیام‌ها فرستادید که‌ به‌ سوی‌ شما بیایم‌، وعده‌دادید که‌ دست‌ از یاری‌ من‌ برندارید و پیمان‌ شکنی‌ نکنید. اینک‌ که‌ من‌ به‌ سرزمین‌ شماآمده‌ام‌ اگر به‌ عهد خود وفا کنید و مرا تنها نگذارید، به‌ هدایت‌ حقیقی‌ می‌رسید، زیرا من‌حسین‌ بن‌ علی‌(علیه السلام) فرزند فاطمه‌ دختر پیامبر(ص) هستم‌ من‌ خود در میان‌ شما و خانواده‌من‌ همراه‌ خانواده‌ شما در غم‌ و شادی‌ و رنجی‌ و زحمت‌ شما شریک‌ خواهیم‌ بود، ولی‌ اگرپیمان‌ شکنی‌ و نقض‌ بیعت‌ کنید به‌ جانم‌ سوگند که‌ این‌ نخستین‌ بار نیست‌ که‌ چنین‌ننگی‌ را مرتکب‌ می‌شوید، زیرا شما با پدر، برادر و پسر عمویم‌ مسلم‌ بن‌ عقیل‌ نیز چنین‌بی‌ وفایی‌ای‌ کردید. فریب‌ خورده‌ کسی‌ است‌ که‌ به‌ وعده‌های‌ پوچ‌ شما دل‌ ببندد. شما بااین‌ سستی‌ و ترس‌، خود را بدبخت‌ کردید و بهره‌ خود را ضایع‌ نمودید. هر کس‌ پیمان‌ خودرا بشکند چوب‌ بدقولی‌ و پیمان‌ شکنی‌ خود را می‌خورد.»
امام‌ حسین‌(علیه السلام) در سخنان‌ خود انگیزه‌ قیام‌ خود را بیان‌ می‌کند که‌ عبارت‌ است‌ از:تحریف‌ حقایق‌ دین‌، ظلم‌ و فساد، گرسنگی‌ و فشار، ضایع‌ کردن‌ بیت‌المال‌ مسلمین‌ ورواج‌ یافتن‌ بدعت‌ها.
ایشان‌ نقاط‌ ضعف‌ و علت‌ ترس‌ مردم‌ عراق‌ را به‌ خوبی‌ می‌شناخت‌ ؛ مردمی‌راحت‌طلب‌ که‌ به‌ خاطر ترس‌ از اعمال‌ وحشیانه‌ عُمال‌ یزید جرأت‌ ابراز وجود کردن‌ به‌ خودنمی‌دادند. آنها زندگی‌ همراه‌ با خواری‌ و زبونی‌ را به‌ حرکت‌های‌ اصلاح‌طلبانه‌ ترجیح‌می‌دادند.
امام‌ حسین‌(علیه السلام) در آخرین‌ ساعات‌ جنگ‌ بار دیگر به‌ علل‌ و انگیزه‌های‌ قیام‌ خوداشاره‌ فرمود. مورخان‌ می‌نویسند: امام‌(علیه السلام) بر مرکب‌ خود سوار شده‌ و به‌ سوی‌ دشمن‌ تاخت‌و از آنها خواست‌ که‌ سکوت‌ کنند ولی‌ آنها ساکت‌ نشدند. فرمود:«وای‌ بر شما چرا ساکت‌نمی‌شوید؟چرا به‌ سخنان‌ من‌ گوش‌ نمی‌کنید؟ من‌ شما را به‌ راه‌ رستگاری‌ و هدایت‌دعوت‌ می‌کنم‌، هر کس‌ از من‌ اطاعت‌ کند، از هدایت‌ یافتگان‌ خواهد بود و هر کس‌سرپیچی‌ کند، به‌ هلاکت‌ خواهد رسید. چه‌ شده‌ است‌ که‌ همه‌ از اطاعت‌ امر من‌ سر بازمی‌زنید. به‌ سخنان‌ من‌ گوش‌ فرا نمی‌دهید؟ شکم‌های‌ شما از حرام‌ پر شده‌ و بر دل‌های‌شما مُهر بدبختی‌ زده‌ شده‌ است‌ وای‌ بر شما، آیا باز هم‌ سکوت‌ نمی‌کنید؟ آیا باز هم‌ گوش‌فرا نمی‌دهید؟»
سپاهیان‌ عمر بن‌ سعد یک‌دیگر را ملامت‌ نمودند و گفتند: گوش‌ کنید ببینیم‌حسین‌(علیه السلام) چه‌ می‌گوید. در این‌ هنگام‌ امام‌ با کمال‌ فصاحت‌ و بلاغت‌، سخن‌ آغاز کرد وحمد و سپاس‌ خدا را به‌ جای‌ آورد و به‌ پیامبر اسلام‌(ص) و فرشتگان‌ و دیگر انبیا وفرستادگان‌ الهی‌ درود فرستاد و آن‌ گاه‌ فرمود:
«ای‌ مردم‌! مرگ‌ بر شما! مگر شما نبودید که‌ به‌ من‌ نامه‌ نوشتید و استغاثه‌ کردید ومرا به‌ یاری‌ خویشتن‌ خواندید، ولی‌ اکنون‌ که‌ به‌ استغاثه‌ شما پاسخ‌ داده‌ و به‌ فریاد شمارسیده‌ام‌، شمشیرهای‌ خود را بر روی‌ من‌ کشیده‌اید و شعله‌ آتشی‌ را متوجه‌ ما ساخته‌ایدکه‌ ما آن‌ را برای‌ نابودی‌ دشمنان‌ مشترک‌ مان‌ افروخته‌ایم‌.
چه‌ شد که‌ بعد از آن‌ همه‌ وعده‌ها و دعوت‌ها صفحه‌ زندگی‌تان‌ ورق‌ خورد و بر ضددوستان‌ خود گِرد آمدید و به‌ نفع‌ دشمنانشان‌ برای‌ منکوب‌ کردن‌ دوستان‌ خود آستین‌بالازدید؟
دشمنان‌ شما نه‌ عدالت‌گستری‌ کردند که‌ شیفته‌ عدالت‌ آنها شوید و نه‌ امیدآینده‌ای‌ بهتر برای‌ شما باقی‌ گذاشتند تا بهانه‌ دل‌بستگی‌ شما باشد. شما به‌ خاطر اندکی‌از مال‌ حرام‌ دنیا که‌ بنی‌امیه‌ به‌ شما دادند و برای‌ این‌ که‌ به‌ زندگی‌ پست‌ و ناچیزی‌ برسیدبه‌ سوی‌ من‌ حمله‌ می‌کنید، بدون‌ آن‌ که‌ کوچک‌ترین‌ گناهی‌ داشته‌ باشم‌. وای‌ بر شما که‌ ازما دوری‌ می‌جویید. وای‌ بر شما که‌ ما را ترک‌ می‌گویید، شما آتش‌ فتنه‌ را دامن‌ زدید ومانند ملخ‌های‌ ناتوان‌ از جا جستید و هم‌چون‌ مگسان‌، دور فتنه‌ جمع‌ شدید، در حالی‌ که‌شمشیرها در نیام‌ و دل‌ها آرام‌ و فکرها بی‌تشویش‌ بود.
خاک‌ بر فرق‌ شما باد،ای‌ نوکران‌ فرومایه‌، ای‌ گروه‌ کج‌روان‌ که‌ کتاب‌ خدا را به‌ سویی‌افکندید، گول‌ شیطان‌ راخوردید، در نافرمانی‌ خدا متحد شدید، کتاب‌ خدا را تحریف‌نمودید، چراغ‌ الهی‌ را خاموش‌ ساختید، فرزندان‌ پیامبر(ص) را کشتید، خاندان‌ اوصیا را به‌نابودی‌ کشیدید، نطفه‌ زنا را به‌ نسب‌ ملحق‌ کردید، به‌ بندگان‌ مؤمن‌ آزار رساندید، بااستهزاء کنندگان‌ پیامبر(ص) که‌ کتاب‌ آسمانی‌ را پاره‌ پاره‌ کردند هم‌ صدا شدید، چه‌ بدکاری‌ کردید و به‌ دست‌ خود عذاب‌ ابدی‌ را خریدید.
شگفتا که‌ شما به‌ معاویه‌ بن‌ ابی‌سفیان‌ و پیروان‌ او کمک‌ کردید و ما را که‌ خاندان‌پیامبریم‌ خوار نمودید.
آری‌ این‌ دست‌ از یاری‌ ما کشیدن‌ واین‌ پیمان‌شکنی‌، شعار شماست‌، ریشه‌ شما ازاین‌ نیزنگ‌ بازی‌ها آب‌ خورده‌ و شاخه‌های‌ پلید شما از این‌ ریشه‌ ناپاک‌ نیرو گرفته‌ است‌.دل‌های‌ شما بر این‌ ناپاکی‌ها استوار و سینه‌های‌ شما از این‌ شیطنت‌ها لبریز است‌ .
شما کثیف‌ترین‌ میوه‌ای‌ هستید که‌ طعمه‌ زورمندان‌ و غاصبان‌ شده‌ و برای‌ هرتماشاگری‌ مایه‌ اندوه‌ گشته‌اید.
لعنت‌ خدا بر شما مردم‌ پیمان‌شکن‌ باد که‌ بیعت‌ کردید و خدا را بر بیعت‌ خود گواه‌گرفتید و آن‌ گاه‌ تعهد خود را زیر پا گذاشتید.
ای‌ مردم‌! آگاه‌ باشید، من‌ آنچه‌ لازم‌ بود بگویم‌، گفتم‌ و شما را از خشم‌ و عذاب‌الهی‌ ترساندم‌. اکنون‌ که‌ کمر به‌ قتل‌ مرا بسته‌اید، با آن‌ که‌ یار و مدافعی‌ ندارم‌، با همین‌عده‌ اندک‌ از جوانان‌ خاندان‌ هاشمی‌ به‌ جهاد خواهم‌ پرداخت‌.»
امام‌ حسین‌(علیه السلام) در این‌ خطبه‌ از وضع‌ واقعی‌ و انحرافات‌ زندگی‌ و کج‌روی‌ها وکج‌اندیشی‌ها و بی‌وفایی‌ عراقیان‌ و از تظاهر به‌ حمایت‌ از جنبش‌های‌ اصلاحی‌ سخن‌ به‌میان‌ آورده‌ است‌ که‌ ابتدا دعوت‌ به‌ انقلاب‌ و تغییر وضع‌ نابسامان‌ خود می‌کنند.
نامه‌ می‌نویسند، اعلام‌ آمادگی‌ می‌کنند همین‌ که‌ قضیه‌ صورت‌ جدی‌ به‌ خودگرفت‌ در موقع‌ عمل‌ در جبهه‌ مقابل‌ نیروهای‌ اصلاح‌گر قرار می‌گیرند و به‌ قول‌ معروف‌ ازپشت‌ به‌ انقلاب‌ و انقلابیون‌ خنجر می‌زنند. از میدان‌ مبارزه‌ به‌ در می‌روند. اما انقلابیون‌که‌ موقعیت‌ جامعه‌ را درک‌ کردند به‌ وضعیت‌ آشفته‌ آن‌ واقف‌اند تا آخرین‌ لحظه‌ در مقابل‌دشمن‌ ایستادگی‌ کرده‌ تا به‌ شهادت‌ برسند.
امام‌ حسین‌(علیه السلام) در سخنان‌ خود علل‌ و انگیزه‌ قیام‌ خود را به‌ صراحت‌ اعلام‌می‌کند. به‌ نامه‌ها، دعوت‌ها و عهد و پیمان‌های‌ عراقیان‌ اشاره‌ می‌کند تا سپاهیان‌ اموی‌به‌ فلسفه‌ انقلاب‌ حسین‌ بن‌ علی‌(علیه السلام) پی‌ببرند. فلسفه‌ و انگیزه‌ای‌ که‌ جز اصلاح‌ وضع‌نابسامان‌ امت‌ اسلامی‌ نبوده‌ است‌.
حرکت‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) از مدینه‌ به‌ مکه‌ و امتناع‌ امام‌ از بیعت‌ با یزید و سخنان‌ایشان‌ در مِنی‌’ و سپس‌ در «بیضه‌» و وصیت‌نامه‌اش‌ به‌ برادرش‌ محمد حنفیه‌ و سخنان‌آن‌ حضرت‌ در مقابل‌ سپاهیان‌ حُر بن‌ یزید ریاحی‌ و در مراحل‌ مختلف‌ جنگ‌ نشان‌دهنده‌ علل‌ و انگیزه‌های‌ قیام‌ و انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) است‌. انقلابی‌ که‌ به‌ منظور اصلاح‌فردی‌ و اصلاح‌ اجتماعی‌ صورت‌ گرفت‌. با مجاهدت‌ها و دلاوری‌های‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام)ویارانش‌ همراه‌ بود. در حافظه‌ تاریخ‌ ثبت‌ شد و اثبات‌ کرد که‌ با حرف‌ و شعار و پند و اندرزنمی‌توان‌ به‌ حرکت‌ها و جنبش‌های‌ اصلاحی‌ امیدوار بود. بلکه‌ برای‌ اصلاح‌ فردی‌ واصلاح‌ اجتماعی‌ قیام‌ و انقلاب‌ امری‌ اجتناب‌ناپذیر است‌.
بی‌تردید اصلاح‌طلبی‌ و آرمان‌خواهی‌ که‌ با خون‌ و شهادت‌ رقم‌ خورده‌ برای‌همیشه‌ تاریخ‌ جاودانه‌ و ماندگار خواهد بود.

نتیجه‌
اصلاح‌طلبی‌ هدف‌ همه‌ پیامبران‌ و امامان‌ و از شعارهای‌ همه‌ صلحا و رهبران‌دینی‌ و اجتماعی‌ بوده‌ است‌ .گفتار، کردار و رفتار آنان‌ نیز شاهدی‌ بر این‌ قضیه‌ محسوب‌می‌شود. آنها نه‌ به‌ تنهایی‌ برای‌ انذار و ارشاد در بخشش‌ گناهان‌ آمده‌ بودند و نه‌ برای‌حمایت‌ از ستم‌گران‌ و متجاوزان‌ و تخدیر توده‌ها، بلکه‌ هدفشان‌ اصلاح‌ جامعه‌ به‌ معنای‌مطلق‌ و وسیع‌ کلمه‌ بوده‌، اصلاح‌ در تفکر و اندیشه‌ یعنی‌ اصلاح‌ در نظامات‌ سیاسی‌ وفرهنگی‌ و اجتماعی‌ جامعه‌، اصلاح‌ در نگرش‌ها و باورها، اصلاح‌ در همه‌ ابعاد اجتماعی‌.
اصولاً اصلاح‌طلبی‌، یک‌ روحیه‌ اسلامی‌ است‌. هر مسلمانی‌ به‌ حکم‌ این‌ که‌مسلمان‌ است‌، خواه‌ ناخواه‌ اصلاح‌طلب‌ و لااقل‌ طرفدار اصلاح‌طلبی‌ است‌، زیرااصلاح‌طلبی‌ هم‌ به‌ عنوان‌ یک‌ «شأن‌ پیامبری‌» در قرآن‌ مطرح‌ است‌ و هم‌ مصداق‌ امر به‌معروف‌ و نهی‌ از منکر است‌ که‌ از ارکان‌ تعلیمات‌ اجتماعی‌ است‌. البته‌ هر امر به‌ معروف‌ ونهی‌ از منکری‌، لزوماً مصداق‌ اصلاح‌ اجتماعی‌ نیست‌، ولی‌ هر اصلاح‌ اجتماعی‌، مصداق‌امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر هست‌. پس‌ هر مسلمان‌ِ آشنا به‌ وظیفه‌ از آن‌ جهت‌ که‌ خود راموظف‌ به‌ امر به‌ معروف‌ ونهی‌ از منکر می‌داند، نسبت‌ به‌ اصلاح‌ اجتماعی‌ حساسیت‌خاصی‌ دارد.
امام‌ حسین‌(علیه السلام) یک‌ مصلح‌ اجتماعی‌ است‌. حضرت‌ برای‌ اصلاح‌ اجتماعی‌ عصرخود دست‌ به‌ قیام‌ مسلحانه‌ علیه‌ ظلم‌ و فساد می‌زند و در همان‌ حال‌ که‌ زمینه‌ اصلاح‌اجتماعی‌ را فراهم‌ آورد، یاران‌ و طرفدارانش‌ را به‌ تهذیب‌ نفس‌ و تقوای‌ الهی‌ فرامی‌خواند. چون‌ اگر اصلاح‌طلبان‌ خود صالح‌ نباشند، نه‌ معنای‌ اصلاح‌ را به‌ خوبی‌ درک‌می‌کنند و نه‌ بر فساد و تباهی‌ و ستم‌ می‌توانند فائق‌ آیند.
در مسیر مبارزه‌ باظلم‌ و فساد ممکن‌ است‌ به‌ جای‌ به‌ صلاح‌ آوردن‌ دیگران‌ خودتسلیم‌ فساد شوند. بنابراین‌ اصلاح‌ فردی‌ از اصلاح‌ اجتماعی‌ تفکیک‌ ورزیده‌ است‌. ازاین‌رو اسلام‌ بر صالح‌ بودن‌ رهبری‌ فکری‌ و اجتماعی‌، تأکید ورزیده‌ است‌، زیرا رهبرفکری‌ و اجتماعی‌ جامعه‌ در افکار، عقاید، اعتقادات‌، فرهنگ‌، اخلاق‌ و ارزش‌ها تأثیربسزایی‌ دارد. از این‌ رو اسلام‌ به‌ پیروان‌ خود توصیه‌ می‌کند که‌ گرد رهبران‌ فاسد جمع‌نشوند و از اطاعت‌ و فرمان‌برداری‌ آنان‌ سرباز زنند. چنان‌ که‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) در مراحل‌مختلف‌ حرکت‌ خود از مدینه‌ به‌ مکه‌ و در مِنی‌’ و بیضه‌ و در مقابل‌ سپاهیان‌ حر بن‌یزیدریاحی‌ یکی‌ از علل‌ قیام‌ خود را فساد خاندان‌ بنی‌امیه‌ برمی‌شمرد و از شایسته‌ بودن‌خود برای‌ حکومت‌ با مردم‌ سخن‌ می‌گوید.
مقاصد اصلاح‌ اجتماعی‌ انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) ازنظر خود آن‌ حضرت‌، قابل‌ درک‌بود. همه‌ کسانی‌ که‌ به‌ امام‌ نامه‌ نوشته‌ و او را به‌ عراق‌ دعوت‌ کردند و همه‌ افرادی‌ که‌ درهوای‌ او سر و جان‌ فداکردند، ضرورت‌ این‌ امر را به‌ خوبی‌ درک‌ کرده‌ بودند و بر اساس‌همان‌ علل‌ و انگیزه‌هایی‌ که‌ در مباحث‌ گذشته‌ بیان‌ شد اصلاح‌ اجتماعی‌ را لازم‌می‌شمردند و سپاه‌ اموی‌ را دعوت‌ به‌ تأیید این‌ علل‌ و عوامل‌ و انگیزه‌ها می‌نمودند.بنابراین‌ عواملی‌ که‌ به‌ نظر یاران‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) انقلاب‌ را ایجاب‌ می‌کرد عبارت‌ بود از:فساد بی‌ حد و حصر خاندان‌ اموی‌، ظلم‌ وستم‌ و فساد خاندان‌ بنی‌امیه‌ ،اعمال‌ سیاست‌ زورو ستم‌ و ارعاب‌، تحقیر و خواری‌ ملت‌ که‌ توسط‌ حکومت‌ جور اموی‌ به‌ اجرا گذاشته‌ می‌شد.
در بحث‌های‌ گذشته‌ علل‌ مختلف‌ به‌ وجود آورنده‌ انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) را موردبحث‌ قرار دادیم‌، با بهره‌گیری‌ از سخنان‌ ارزشمند امام‌ حسین‌(علیه السلام) اوضاع‌ و شرایط‌ فردی‌،اجتماعی‌، سیاسی‌ و هم‌چنین‌ انگیزه‌ها و اهداف‌ انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) را تشریح‌ کردیم‌.
سؤالی‌ که‌ در این‌جا مطرح‌ می‌شود این‌ است‌ که‌ آیا امام‌ حسین‌(علیه السلام) با قیام‌ و انقلاب‌خود توانست‌ به‌ وضع‌ نابسامان‌ امت‌ اسلامی‌ سر و سامان‌ دهد؟ آیا امام‌ حسین‌(علیه السلام) موفق‌به‌ پیاده‌ کردن‌ اصلاحات‌ مورد نظر خود شد؟ آیا ایشان‌ توانست‌ فساد خاندان‌ اموی‌ را ازبین‌ برد؟
در پاسخ‌ به‌ این‌ پرسش‌ها باید گفت‌ که‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) از سرنوشتی‌ که‌ درانتظارش‌ بود با خبر بود و به‌ مناسبت‌های‌ مختلف‌ این‌ مسئله‌ را بیان‌ کرده‌ است‌. بنابراین‌نباید هدف‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) را در اختیار گرفتن‌ حکومت‌ و قدرت‌ دانست‌، زیرا هدف‌انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) رسیدن‌ به‌ پیروزی‌ فوری‌ نبود، ایشان‌ کاملاً به‌ این‌ امر واقف‌ بود که‌در آن‌ شرایط‌، به‌ دست‌ آوردن‌ یک‌ پیروزی‌ نظامی‌، ناممکن‌ است‌.
نباید از انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) همان‌ انتظار را داشته‌ باشیم‌ که‌ از سایرانقلاب‌های‌ معمول‌ جهان‌ داریم‌. بلکه‌ باید آثار و انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) را در زمینه‌های‌زیر جست‌ و جو کنیم‌:
1 – قطع‌ نفوذ دینی‌ِ ساختگی‌ امویان‌ که‌ همواره‌ به‌ حکومت‌ و سلطنت‌ خود رنگ‌دینی‌ می‌دادند و رسوا ساختن‌ روح‌ بی‌ دینی‌ و الحاد زمان‌ جاهلیت‌ که‌ حکومت‌ اموی‌ راتوجیه‌ می‌کرد.
2 – گسترش‌ احساس‌ گناه‌ در وجدان‌ هر فرد مسلمان‌، به‌ طوری‌ که‌ احساس‌ گناه‌مبدل‌ به‌ حالت‌ انتقاد گردد و در پرتو آن‌، هر فردی‌ موقعیت‌ خود را در برابر حیات‌ و اجتماع‌مشخص‌ سازد.
3 – ایجاد ارزش‌های‌ اخلاقی‌ جدید برای‌ هر فرد عرب‌ و مسلمان‌، به‌ طوری‌ که‌متوجه‌ عوالم‌ نورانی‌ و خیره‌کننده‌ معنوی‌ گردند.
4 – برانگیختن‌ روح‌ مبارزه‌ و پیکار با فساد در هر فرد مسلمان‌ به‌ منظور استقرارجامعه‌ بر پایه‌های‌ جدید و به‌ خاطر اعاده‌ ارزش‌های‌ انسانی‌.
انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام)، سرآغاز بیداری‌ مردم‌ و مبدأ پیدایش‌ انقلاب‌های‌آزادی‌بخش‌ بود. انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) موجب‌ شد که‌ روح‌ مبارزه‌ در مردم‌ زنده‌ شود.موانع‌ اصلاح‌ فردی‌ و اجتماعی‌ در پرتو انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) توسط‌ مسلمانان‌ وانقلابیون‌ برداشته‌ شود. دعوت‌ کنندگان‌ دیروز که‌ امروز بعد از مدت‌ها آرامش‌ خفت‌بار، به‌خود آمدند احساس‌ موجودیت‌ و انسانیت‌ کردند. این‌ امر مهم‌ محقق‌ نمی‌شد، مگر به‌ قیام‌و انقلاب‌ خونین‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) و یاران‌ وفادارش‌ که‌ هدفی‌ جز اصلاح‌ حال‌ امت‌ اسلامی‌نداشتند.
انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) به‌ لحاظ‌ ماهیت‌ اصلاح‌طلبی‌، اسلام‌خواهی‌ و ظلم‌ستیزی‌ خود همواره‌ مورد توجه‌ انقلابیون‌ و جنبش‌های‌ اصلاحی‌ بوده‌ است‌. انقلاب‌اسلامی‌ ایران‌ نیز از این‌ سرچشمه‌ فیاض‌ سیراب‌ شده‌ و از محتوای‌ عالی‌ آن‌ الهام‌ گرفته‌است‌. شرایط‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ و سیاسی‌ قبل‌ از انقلاب‌ اسلامی‌، شبیه‌ دوران‌ بنی‌امیه‌بود. ظلم‌ و فساد و ستم‌ سایه‌ سیاه‌ خود را بر همه‌ جا گستردانده‌ بود، اسلام‌ مورد تهاجم‌ قرارگرفته‌ بود و ارزش‌ها به‌ ضد ارزش‌ و منکر به‌ معروف‌ و معروف‌ به‌ منکر تبدیل‌ شده‌ بود.عیاشی‌ و خوش‌گذرانی‌ طاغوت‌، حیف‌ و میل‌ بیت‌المال‌، شرایطی‌ را به‌ وجود آورده‌ بود که‌تنها با حرکت‌های‌ اصلاحی‌، امید اصلاح‌ و دگرگونی‌ وجود داشت‌. امام‌ امت‌ با الهام‌ ازانقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) مفاسد رژیم‌ طاغوت‌ را برشمرد و با تبیین‌ مفاسد معاویه‌ و یزید وعمال‌ آنها ذهن‌ها را به‌ مفاسد و ظلم‌ و ستم‌ طاغوتیان‌ زمان‌ منتقل‌ می‌کرد.
به‌ تعبیر امام‌ امت‌:«اگر قیام‌ حضرت‌ سیدالشهداء(علیه السلام) نبود، امروز ما هم‌نمی‌توانستیم‌ پیروز شویم‌.»«واقعه‌ عظیم‌ عاشورا از شصت‌ و یک‌ هجری‌ تا خرداد چهل‌و دو و از آن‌ تا قیام‌ عالمی‌ بقیه‌الله‌ ـ ارواحنا لمقدمه‌ الفداء ـ در هر مقطع‌، انقلاب‌سازاست‌.»
بهره‌هایی‌ که‌ انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) به‌ پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ رساند فراوان‌ بودکه‌ در این‌ جا مجال‌ پرداختن‌ به‌ همه‌ آنها وجود ندارد. به‌ قول‌ نویسنده‌ کتاب‌فرهنگ‌عاشورا: «آنچه‌ عاشورا داشت‌، یک‌ بار ایدئولوژیکی‌ و انگیزه‌ مکتبی‌ برای‌ مبارزه‌بود. این‌ محتوا در ذهن‌ رهبر انقلاب‌ و در دل‌ پیروان‌ او شکل‌ گرفت‌ و نهضت‌ را پدید آوردو پس‌ از پیروزی‌ هم‌ هشت‌ سال‌ دفاع‌ خونین‌ از انقلاب‌ را اداره‌ و تغذیه‌ کرد.»
منابع‌:
1 ـ فرهنگ‌ و دین‌، ویراسته‌ میرچاالیاده‌، هیأت‌ مترجمان‌، انتشارات‌ طرح‌ نو.
2 ـ حماسه‌ حسینی‌، ج‌ 2، شهید مطهری‌، انتشارات‌ صدرا.
3 ـ سخنان‌ حسین‌ بن‌ علی‌(علیه السلام)، تألیف‌ و ترجمه‌ محمد صادق‌ نجمی‌.
4 ـ مجله‌ حوزه‌، شماره‌ 3، مقاله‌ آفاق‌ برون‌ حوزه‌ای‌، محمدرضا حکیمی‌.
5 ـ تاریخ‌ طبری‌، ج‌ 6.
6 ـ لهوف‌، سید بن‌ طاوس‌.
7 ـ اعیان‌ الشیعه‌، ج‌ 4.
8 ـ اندیشه‌، اصلاحی‌ در نهضت‌های‌ اسلامی‌، محمد جواد صاحبی‌، انتشارات‌ کیهان‌.
9 ـ پژوهشی‌ پیرامون‌ زندگانی‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام)، محمد مهدی‌ شمس‌الدین‌، ترجمه‌ مهدی‌پیشوایی‌، انتشارات‌ دارالتبلیغ‌ اسلامی‌ قم‌.
10 ـ صحیفه‌ نور، ج‌ 16 – 17.
11 ـ فرهنگ‌ عاشورا، جواد محدثی‌، نشر معروف‌.
مجمع جهانی اهل البیت

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید