فلسفه عزاداری

فلسفه عزاداری

مقدّمه

در فرهنگ دینی ما، یکی از برنامه هایی که نشان دهنده پیوند و دوستی شیعه با اولیای دین و امامان معصوم است، «عزاداری» است، یعنی یاد رحلت و شهادت آنان را گرامی داشتن، در سوگ آنان ماتم به پاکردن و در عزایشان گریستن.

عزاداری از آغاز، با دستور و تأکید و توصیه خود پیامبر خدا ـ صلّی اللّه علیه وآله ـ و امامان شکل گرفته است و رفته رفته میان امّت وفادار به خاندان پیامبر و علاقه مندان به عترت به صورت یک «سنّت دینی» درآمده است.

تدبیر و خواست الهی نیز در ایجاد شوق و محبت نسبت به خاندان پیامبر، بویژه سید الشهدا ـ علیه السلام ـ در تداوم این سنّت نقش داشته است. رسول خدا ـ صلّی اللّه علیه وآله ـ فرمود:

«إِنّ لِقتل الحسین ـ علیه السلام ـ حرارهً فی قلوبِ المؤمنینَ لاتَبْرَدُ اَبداً».

«برای شهادت حسین ـ علیه السلام ـ حرارت و گرمایی در دلهای مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمی شود.»

این شوق خداداد را، در عمق دل و جان خویش حسّ می کنیم و همچون چشمه ای در طول حیات، از زلال آن می چشیم و طراوت می یابیم.

مهر و محبّت خاندان پیامبر ـ صلّی اللّه علیه وآله ـ بویژه حضرت ابا عبداللّه الحسین ـ علیه السلام ـ را همچون بذری در زمین دل ما افشانده اند. ما نیز وظیفه داریم که این بذر را برویانیم و این نهال را به برگ و بار بنشانیم و در همه عمر، از ثمرات آن بهره مند شویم.

اشگ ما شاهد عشق ماست. می توانیم به عترت رسول خدا ـ صلّی اللّه علیه وآله ـ عرض کنیم:
اگر از عاشقان دل گشت غمناک     اگر در سوگشان شد دیده نمناک
گواه عشق ما این دیده و دل     رساند اشک و غم ما را به منزل

از سوی دیگر، بر پا کردن سوگواری در ایام رحلت و شهادت معصومین ـ علیهم السلام ـ ، زنده نگهداشتن نام و یاد و خاطره و از سوی دیگر، برپا کردن سوگواری در ایام رحلت و شهادت معصومین، زنده نگهداشتن نام و یاد و خاطره و تعالیم آن پاکمردان الهی است.

آثار و برکات این احیاگری و تعظیم شعائر نیز به خود امت اسلام برمی گردد و از این رهگذر، عُلقه های دینی و پیوندهای عاطفی با اولیای دین استوارتر می شود و دینداری و تعهّد و پاک زیستی شیعیان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ تقویت می شود.

با این حساب، مناسب است که هم فلسفه و انگیزه این شعائر دینی بیشتر شناخته شود، هم به سابقه و پیشینه آن اشاره گردد و هم به زمینه های بهره وری از این سنّت دیرپای مذهبی در عصر حاضر اشاره شود.

1. خطّ احیاگری در عزاداری

پیش از آنکه به نقش احیاگرانه عزادرری اشاره شود، باید به زمینه های تاریخی این برنامه دینی اشاره کرد.

با شکل گیری اسلام و قدرت یافتن آیین نبوی ـ صلّی اللّه علیه وآله ـ ، دشمنان دین و پیامبر، به شکلهای مختلف در صدد برآمدندند تا این نهضت را خاموش و این حرکت را نابود کنند. برنامه «برخورد فیزیکی» با عترت پیامبر و مقابله صریح و رویاروی با خاندان رسول و به انزوا کشاندن اهل بیت پیامبر، یکی از این برنامه ها بود. این حرکت تا آنجا پیش رفت که امامان شیعه، که می بایست پس از پیامبر خدا عهده دار تداوم خطّ رسالت به صورت امامت و حاکمیّت سیاسی «ولایت» باشند، با دشمنیهای دشمنان یا کشته یا مسموم شدند. مظلومیّت شدید خاندان عصمت، از سوی دیگر بر محبوبیّت قلبی آنان می افزود و پیوسته در مدار جاذبه الهی آنان، دلهای مشتاق فراوانی می تپید و می چرخید.

دشمنان اهل بیت سعی داشتند که با فراموشاندن نام و یاد این خاندان و ایجاد فاصله میان مردم و خاندان پیامبر، خط و مرام آنان را هم به انزوا بکشانند. برای پیروان و وفاداران هم پیوسته محدودیّت ها و سختگیری های بسیار اِعمال می داشتند. ارتباط و رفت و آمد به خانه امامان و حتّی زیارت قبور آنان در بُرهه هایی از تاریخ بویژه در عصر متوکل عبّاسی، ممنوع و یک جرم سیاسی تلقّی می شد.

در چنین شرایطی، نوشتن و گفتن و سرودن و نشر تفکّر و راه آنان و ترویج خط فکری و تعالیمشان، از اسلوبهای مؤثر شیعه در دفاع از حق و مبارزه با باطل به شمار می آمد و حتّی گریستن و سوگواری در عزای آنان و به زیارت مزار آنان رفتن، یک عملی سیاسی و مبارزاتی و افشاگرانه و محوری برای تجمّع و تشکّل شیعه محسوب می شد و از این رو نوعی عبادت و حرکت در خطّ امامان نیز به شمار می رفت. این گونه مجالس حسینی و اهل بیتی مورد تشویق و حمایت ائمّه بود. امام صادق ـ علیه السلام ـ از فُضیل پرسید: آیا دور هم می نشینید وحدیث و سخن می گویید؟ گفت: آری. حضرت فرمود:

«اِنّ تِلکَ المجالسَ اُحِبُّها، فَاَحْیُوا اَمْرَنا، فَرَحِمَ اللّه ُ مَنْ اَحْیی اَمْرَنا.»

«این گونه مجالس را دوست می دارم، پس امرِ (امامتِ) ما را زنده بدارید، خدا رحمت کند کسی را که امر (و راه و مرام) مارا احیا می کند.»

به مقتضای این حدیث، برپایی مجالس به یاد خاندان رسالت (چه در غمها و شادی ها، در تولّدها و شهادتهایشان) احیاگری نسبت به یاد آنان و مطرح ساختن فضایل آنان است و این گونه محافل، محبوب آنان است.

در حدیث دیگری حضرت رضا ـ علیه السلام ـ فرموده است:

«مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحیی فیه اَمرُنا لَم یَمُتْ قَلْبُهُ یَومَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ.»

«هرکس در مجلسی بنشنید که در آن، امر (و خط و مکتب) ما احیا می شود، دلش در روزی که دلها می میرند، نمی میرد.»

پیروان ائمّه، با زبان و قلم و شعر و مرثیه و اشک و عزاداری در «احیای امر ائمّه» و زنده نگهداشتن حماسه ها و مظلومیّتها و بیان فضایل آنان تلاش می کردند. در آن عصر خفقان، طرح «خطّ ائمّه»، خطرهایی را هم در پی داشت، چون آن گونه ذکرها و یادها، جهاد بود. جلسات انس و دیدار شیعیان وسیله ای برای الهام گیری و یافتن محورهای «وحدت مکتبی» به حساب می آمد و شعر و مرثیه و مدح و سوگواری بر شهیدان کربلا و سیّد الشهدا و مظلومیّت خاندان رسول خدا ـ صلّی اللّه علیه وآله ـ در آن عصرِ «نتوانستن»ها، ابعادی از مسأله زنده نگهداشتن مشعل حق و دعوت به نور و ایمان بود. سروده های موضعدار شاعران شیعی، در دو محور «مدایح» و «مراثی» که درباره ائمّه و فضایلشان بود، همواره به عنوان اهرمی در دفاع از حق و مبارزه با حکومتهای جور، مورد استفاده قرار می گرفت و به همین خاطر، برپایی مراسم سوگواری برای ائمّه و احیای خاطره شهادتشان، الهام بخش و حرکت آفرین و بیدارگر بود.

سنّت شعر گفتن و مرثیه سرودن برای خاندان پیامبر نیز، از همین رهگذر مورد تأکید اولیای دین بود و مرثیه سرایان، مورد تقدیر و حمایت و تشویق امامان شیعه قرار می گرفتند و در دلِ شیعیان هم جای داشتند و در جامعه شیعی نیز از مکانت والایی به عنوانِ «ذاکر» ویادآور برخوردار بودند.

ابو هارون مکفوف گوید: خدمت حضرت صادق ـ علیه السلام ـ رسیدم. امام به من فرمود: «برایم شعر بخوان». شعر و مرثیه خواندم. فرمود: این طور نه، همانطوری که (برای خودتان) شعر خوانی می کنید و همان گونه که نزد قبر سید الشهدا ـ علیه السلام ـ برای آن حضرت مرثیه می خوانی.

این سخن، تأکیدی بر شیوه «عزاداری سنّتی» و نوحه خوانی مردمی است که میان مردم رایج بوده و سوز و گداز بیشتری داشته است و هم ریشه در عواطف حاضران می دوانیده است.

در آن غوغا سالاریهای وابستگان به خلفا، «عزاداری» نوعی رساندن صدای مظلومیّت «آل علی» به گوش مسلمان بود و رسالتی عظیم داشت. اقامه عزا و بیان رنجهای جانکاه پیشوایان حق و خون دلهای ائمّه عدل، در عین حال انتقال فرهنگ مبارزه و شهادت به نسلهای آینده تلّقی می شد. در آنگونه مجالس، احساس ها و عواطف به کمک شعور می آمد و عاشورا زنده می ماند و اشک، زبان گویای احساسهای عمیق کسانی می شد که به خطّ حسینی و عاشورایی، پای بند بودند. اشک، دلیل عشق می شد و زبان دل و شاهد شوق.

2. تأکید و تشویق به عزاداری

سوگواری در فقدان یک عزیز، هم یک امر طبیعی و عاطفی است و نشانه فعّال بودن احساسها و عواطف بشری در یک انسان و جامعه است، هم در مورد اهل بیت پیامبر یک «دستور دینی» است. هر چند برخی از کج فهمان، در اذهان مردم شبهه می آفرینند و این اصل را زیر سؤال می برند، امّا عمل پیامبر اسلام، و امامان شیعه و توصیه های مکرّر آنان نسبت به گریستن بر سید الشهدا و یادکردن مصائب خاندان پیامبر و عزاداری برای آنان و مرثیه سرودن برایشان، زداینده هر شبهه در این زمینه است. رسول خدا ـ صلّی اللّه علیه وآله ـ که دارای عواطفی سرشار بود، وقتی پسر کوچکش ابراهیم در حال جان دادن بود، حالت گریه یافت و چشمانش پر از اشک شد، آنگاه فرمود: چشم، اشکبار می شود و دل اندوهگین می گردد، ولی سخنی نمی گویم مگر آنچه موجب رضای خدا باشد و ما به خاطر تو، ای ابراهیم، محزونیم.

به فرموده امام صادق ـ علیه السلام ـ : وقتی خبر شهادت جعفر بن ابی طالب و زید بن حارثه (در جنگ موته) به پیامبر خدا ـ صلّی اللّه علیه وآله ـ رسید، از آن پس هرگاه وارد خانه می شد، بر آن دو شهید بسیار و بشدّت می گریست و می فرمود: این دو با من هم سخن و همدم و انیس بودند و هر دو رفتند.

پس گریه بر شهید و غم برای فقدان یک عزیز، کاری انسانی و مقدس و ارزشمند است که در سیره پیامبر اکرم نیز وجود داشته است. گریه بر سالار شهیدان، حضرت ابا عبداللّه ـ علیه السلام ـ در این میان نقش ویژه تری داشته و ائمّه معصومین، بر آن تأکید بسیار می کردند.

به نقل امام باقر ـ علیه السلام ـ : امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ با دو تن از یارانش از «کربلا» گذر کرد. هنگام عبور از این سرزمین، چشمانش اشک آلود و گریان شد، سپس فرمود: اینجا مرکب هایشان بر زمین می خوابد، اینجا محلّ بار افکندن آنان است و اینجا خونهایشان ریخته می شود، خوشا به حال تو ای خاکی که خون دوستان بر روی تو ریخته می شود.

این در حالی بود که بیش از بیست سال به واقعه کربلا مانده بود و امام از شهدای سرزمین نینوا یاد کرد و برای آنان اشک ریخت.

حضرت فاطمه زهرا ـ علیها السّلام ـ نیز قبر حضرت حمزه سید الشهدا را زیارت می کرد، اصلاح می نمود، علامت می گذاشت و هر دو سه روز یک بار، قبور شهدای اُحد را زیارت می کرد، کنار مزار، نماز می خواند، می گریست و دعا می کرد وهر جمعه قبر حضرت حمزه را دیدار کرده و نزد آن می گریست.

امام باقر ـ علیه السلام ـ به کسانی که نمی توانند روز عاشورا به زیارت سیدالشهدا در کربلا بروند، دستور می دهد که در خانه ها برای امام حسین ـ علیه السلام ـ گریه و ندبه کنند و اهل خانه را هم به گریستن و اقامه سوگواری برای آن حضرت سفارش کنند و چون به یکدیگر می رسند، به هم تسلیت و تعزیت در این مصیبت بگویند.

سابقه عزاداری و سوگواری بر مظلومیّت خاندان پیامبر، بسیار دیرینه است. خود پیامبر و حضرت علی و فاطمه زهرا و فرشتگان و کرّوبیان و جنّ و انس بر مظلومیّت «آل اللّه » گریسته و مجلس عزا برپا کرده اند. انبیای گذشته هم که پیش از به وقوع پیوستن حادثه عاشورا و مصائب خاندان پیامبر می زیستند، چون از این ماجراها آگاه شدند، اشک ریختند.

در شیوه و سیره امام کاظم ـ علیه السلام ـ به نقل از حضرت رضا ـ علیه السلام ـ چنین آمده است:

«کانَ ابی اِذا دَخَلَ شهرُ المُحرّم لایُری ضاحِکاً وکانَتِ الکِآبهُ تغلبُ علیه حتّی یَمْضیَ مِنْهُ عشرهُ ایّامٍ، فإذا کانَ الیَومُ العاشرُ کانَ ذلکَ الیومُ یَوْمَ مُصیبَتِهِ وبکائِهِ…»

«چون ماه محرّم وارد می شد، حضرت موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ دیگر خندان دیده نمی شد و غم و افسردگی بر آن حضرت غلبه می یافت، تا آن که ده روز از محرّم می گذشت. روز دهم (عاشورا) که می شد، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه وی بود.»

رسول خدا ـ صلّی اللّه علیه وآله ـ خطاب به دخترش حضرت فاطمه فرمود:

«یا فاطِمهُ! کُلُّ عَینٍ باکیهٌ یوم َالقیامهِ الاّ عَیْنٌ بَکَتْ عَلی مُصابِ الحُسینِ، فانّها ضاحِکَهٌ مُستْبشِرهٌ بِنَعیمِ الجَنّهِ.»

«دخترم فاطمه جان! روز قیامت، هر چشمی گریان است، مگر دیده ای که در مصیبت و عزای حسین ـ علیه السلام ـ گریسته باشد، که آن چشم در روز قیامت خندان است و به نعمتهای بهشتی مژده داده می شود.

امام صادق ـ علیه السلام ـ نیز در به کارگیری شعر و مرثیه در برپایی سوگواری به یاد ابا عبداللّه الحسین ـ علیه السلام ـ فرموده است:

«ما مِن اَحَدٍ قالَ فی الحسینِ شِعراً فَبکی واَبْکی بِهِ اِلاّ اَوْجَبَ اللّه ُ لَهُ الجَنَّهَ وغَفَرَ لَهُ.»

هیچ کس نیست که درباره حسین بن علی ـ علیه السلام ـ شعری بسراید و بگرید و با آن دیگران را بگریاند، مگر آنکه خداوند، بهشت را بر او واجب می کند و اورا می آمرزد.»

مرثیه سرایی و مدیحه گویی در قلمرو احیای نام و یاد این خاندان است و هر دو امری ستوده و مورد تشویق ائمّه است و نوعی نصرت و یاری جبهه حق به شمار می آید. امام صادق ـ علیه السلام ـ در این زمینه فرموده است:

«الحمدُ للّه الّذی جَعَلَ فی النّاسِ مَنْ یَفِدُ اِلَیْنا ویَمْدَحُنا وَیَرثی لَنا.»

«خداوند را سپاس، که در میان مردم، کسانی را قرار داد که به سوی ما می آیند و بر ما وارد می شوند و مارا مدح و مرثیه می گویند.

امام صادق ـ علیه السلام ـ این سخن را به عبدالرحمن حمّاد فرمود، پس از آنکه وی به امام خبر داد که جمعی از اطراف کوفه و جاهای دیگر از زن و مرد به کوفه می آیند و در نیمه شعبان امام حسین ـ علیه السلام ـ را زیارت می کنند و ندبه ها و سوگواریها و مرثیه خوانی ها دارند.

حضرت رضا ـ علیه السلام ـ به «دِعبل» که از شاعران برجسته و متعهّد شیعه بود، در زمینه بهره گیری از شعر برای مرثیه این خاندان چنین توصیه می فرماید:

«یا دِعبِلُ! اِرْثِ الحسینَ ـ علیه السلام ـ فَاَنْتَ ناصِرُنا و مادِحُنا مادُمْتَ حَیّاً فَلاتُقَصِّرْ عن نَصْرِنا مَا استَطَعْتَ.»

ای دعبل! برای حسین بن علی ـ علیه السلام ـ مرثیه بگو، تو تا زنده ای، یاور و ستایشگر مایی، پس تا می توانی از یاری ما کوتاهی نکن.»

حضرت علی ـ علیه السلام ـ در سخنی فرموده است:

«انّ اللّه … اِختارَ لنا شیعهً یَنْصُروننا ویَفْرَحُونَ بِفَرحِنا ویَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا.»

«خداوند متعال، برای ما پیروانی را برگزیده است که مارا نصرت و یاری می کنند. در شادی ما خوشحال می شوند و در اندوه و غم ما، محزون می گردند.»

امام صادق ـ علیه السلام ـ به «مسمع» که از سوگواران و گریه کنندگان بر عزای حسینی بود، فرمود:

«خداوند، اشک تورا مورد رحمت قرار دهد، آگاه باش، تو از آنانی که از دلسوختگانِ ما به شمار می آیند و از آنانی که با شادی ما شاد می شوند و با اندوه ما غمگین می شوند. آگاه باش! تو هنگام مرگ، شاهد حضور پدرانم بر بالین خویش خواهی بود.»

در روایت دیگری چنین آمده است:

امام صادق ـ علیه السلام ـ بر سجّاده خود نشسته و برای زائران و سوگواران اهل بیت ـ علیهم السلام ـ چنین دعا می کرد:

«خدایا! آن دیدگان را که اشکهای آنها در راه ترحّم و عاطفه بر ما جاری شده و دلهایی را که به خاطر ما سوخته و نالان گشته و آن فریادها و ناله هایی را که در راه ما بوده است، مورد رحمت قرار بده.»

امام صادق ـ علیه السلام ـ نیز فرمود:

«فَعَلی مثلِ الحسینِ فَلْیَبْکِ الباکُونَ، فانّ البکاءَ علیهِ یَحُطُّ الذُّنُوب العِظامَ.»

«گریه کنندگان، باید بر کسی همچون حسین ـ علیه السلام ـ گریه کنند، چرا که گریستن برای او، گناهان بزرگ را فرو می ریزد.»

از این گونه احادیث، در منابع حدیثی بسیار است، که همه تشویق به عزاداری و گریه و مرثیه گویی، احیای یاد، رفتن به زیارت و غمگینی در راه مصیبتهای آن مظلومان است و بیان ثوابهای بی شمار این سنّت دینی، که نقش مهمّی در زنده نگهداشتن فکر و فرهنگ آن خاندان داشته و دارد و عامل استواری در پیوند نسل امروز، بویژه جوانان، با آن الگوهای پاکی و پارسایی و جهاد و شهادت و فداکاری در راه حق است، چرا که اشک، خون می سازد و مجاهد و مبارز و شهید می پرورد.

دلی که به حسین بن علی و اهل بیت پیامبر، عشق ورزد، بی شک در سوگ آنان هم می گوید و با این گریه، مهر و علاقه درونی خود را نشان می دهد و با عزاداری در سوگ آنان، تجدید بیعت با کربلا و فرهنگ شهادت و امضای راه خونین شهیدان را ابراز می دارد.

به تعبیر شهید مطهری: «گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت اوست… امام حسین ـ علیه السلام ـ به واسطه شخصیت عالی قدرش، به واسطه شهادت قهرمانه اش، مالک قلبها و احساسات صدها میلیون انسان است. اگر کسانی که بر این مخزن عظیم و گرانقدر احساسی و روحی گمارده شدند، یعنی سخنرانان مذهبی، بتوانند از این مخزن عظیم در جهت هم شکل کردن و همرنگ کردن و هم احساس کردن روحها با روح عظیم حسینی بهره برداری صحیح کنند، جهانی اصلاح خواهد شد.»

3. آثار و نتایج اجتماعی و سیاسی

همچنان که اشاره شد، عزاداری برای شهیدان، بخصوص سید الشهدا ـ علیه السلام ـ ، هم مایه بقای نام و خاطره و آثار آن حماسه جاوید است، هم تأثیر عاطفی و پیوند درونی میان عزاداران و پیشوایان حق ایجاد می کند، و هم نوعی روح مبارزه با ستم را در مردم احیا می کند.

عنصر شعر و ادبیّات، در مرثیه خوانی به آن غنا بخشیده و موجب گسترش این موج، میان توده های وفادار به خاندان پیامبر ـ علیه السلام ـ شده است. «تأثیر عاطفی» و «گسترش سریع»، دو ویژگی مهمّ در اشعار مرثیه است. مردم نیز اشعار مدح و مرثیه را می خواندند و حفظ می کردند و مجالس خود را با آنها رونق می بخشیدند. تعالیم عاشورا از خلال همین مجالس به نسلهای بعدی منتقل می شد.

امام خمینی ـ قدّس سرّه ـ فرمود:

«با این گریه، با این نوحه خوانی، با این شعرخوانی، با این نثر خوانی، ما می خواهیم این مکتب را حفظ کنیم، چنانچه تا حالا هم حفظ شده.»

پس می توان گفت: عزاداری برای سید الشهدا، محور برنامه های حفظ کننده مکتب است.

«این مجالسی که در طول تاریخ برپا بوده است و با دستور ائمّه این مجالس بوده است… ائمّه این قدر اصرار کردند به اینکه مجمع داشته باشید، گریه بکنید، چه بکنید، برای اینکه این حفظ می کند کیان مذهب مارا.»

حفظ مکتب و دستاوردهای تعالیم پیامبر، در سایه زنده نگهداشتن «فرهنگ اهل بیت» بوده است و از آنجا که حکّام جور، پیوسته تلاش برای محو این فرهنگ داشتند، عزاداری خود به خود رنگ سیاسی و مبارزاتی پیدا می کند. «بُعد سیاسی» در گریه و عزاداری، همان زنده نگهداشتن روحیه مبارزه با ستم و تشکّل انقلابیون شیعه با محوریت کربلاو شهدای عاشورا است. آن همه ثواب و اجر هم، علاوه بر جهات تربیتی و اخروی، به لحاظ آثار و برکات اجتماعی نیز می باشد.

امام خمینی ـ قدّس سرّه ـ در این باره فرموده است:

«این که برای عزاداری، برای مجالس عزا، برای نوحه خوانی، برای اینها این همه ثواب داده شده است، علاوه بر آن امور عبادی اش و روحانی اش، یک مسأله مهمّ سیاسی در کار بوده است. آن روز که این روایات، صادر شده است، روزی بوده است که این فرقه ناجیه، مبتلا بودند به حکومت اموی و بیشتر عباسی و یک جمعیّت بسیار کمی، یک اقلیّت کمی در مقابل قدرتهای بزرگ. در آن وقت، برای سازمان دادن به فعالیت سیاسی این اقلیّت، یک راهی درست کردند که این راه، خودش سازمان ده است… شیعیان با اقلیّت آن وقت، اجتماع می کردند و شاید بسیاری از آنها هم نمی دانستند مطلب چه هست. ولی مطلب، سازماندهی یک گروه اقلیّت در مقابل آن اکثریت ها و در طول تاریخ این مجالس عزا که یک سازماندهی سرتاسری کشورها هست، کشورهای اسلامی هست، و در ایران که مهد تشیّع و اسلام و شیعه هست، در مقابل حکومتهایی که پیش می آمدند و بنای بر این داشتند که اساس اسلام را از بین ببرند، اساس روحانیت را از بیت ببرند، آن چیزی که در مقابل آنها، آنها را می ترساند، این مجالس عزا و این دستجات بود.»

البته این هدف و نتیجه و این بعد حساس و مهمّ، وقتی است که امت مسلمان و انبوه عزاداران از جنبه «شکلی» آن بگذرند و به «محتوا» و «جهت» و حقیقت عزاداری برسند. و گرنه، اگر شعور، پشتوانه شور و احساس و عاطفه نباشد، این گونه مجالس و شعائر و سنّتها از محتوا تهی می شوند و به تشریفاتی کم اثر، یا بی اثر تبدیل شده، عاشوراو اربعین بی خاصیت می گردند.
به یاد کربلا دلها غمین است     دلا! خون گریه کن چون اربعین است
مرام شیعه در خون ریشه دارد     نگهبانی زخط خون چنین است

امامان شیعه، از اهرم گریه و سوگواری و برپایی مجالس عزا استفاده می کردند، تا مظلومیّت حق و راه عاشورا فراموش نشود.

باز هم سخنی از امام راحل ـ قدّس سرّه ـ :

«گریه کردن بر عزای امام حسین، زنده نگهداشتن نهضت و زنده نگهداشتن همین معناست که یک جمعیّت کمی در مقابل یک امپراطور بزرگ ایستاد. امام حسین با عدّه کم همه چیزش را فدای اسلام کرد، مقابل یک امپراطوری بزرگ ایستاد و «نه» گفت. هر روز باید در هر جا این «نه» محفوظ بماند و این مجالس که هست، مجالسی است که دنبال همین است که این «نه» را محفوظ بدارد. آنها از همین گریه ها می ترسند، برای اینکه گریه ای است که گریه بر مظلوم است، فریاد مقابل ظالم است».

هر تجمّعی بهانه و محور می خواهد. هر چه محور گردهمایی مقدس تر و ژرف تر و فراگیرتر باشد، آن تجمّعات هم دیر پاتر و پر بارتر خواهد بود. پیروان اهل بیت، با عشق و محبّتی که به آنان داشتند و باسوز و گدازی که در شهادشتان داشتند، بهترین زمینه را برای جمع شدن، دیدار و گفتگو کردن، متشکّل و منسجم شدن پیرامون خطر فکری و سیاسی عاشورا و عترت داشتند. این برنامه ها به توصیه خود امامان بود و آثار خود را نیز در طول تاریخ نشان داد.

کربلا محور انقلابیون ضد ستم گشت. ستمگران حاکم، برای زیارت کربلا و زائران حسینی و تجمّع بر سر تربت آن شهید بزرگ، محدودیّتهایی اِعمال می کردند. این برخورد، بویژه در عصر متوکّل عباسی به اوج خود رسید. پس از او هم خلفای دیگری مثل «مسترشد» و «راشد» این سختگیری ها را روا می داشتند. در زمان هارون الرشید، زیارت حسین ـ علیه السلام ـ و تجمع بر محور مرقد او چنان مورد استقبال مردم، از شیعه و سنّی، زن و مرد، دور و نزدیک قرار گرفت و ازدحام عجیبی شد که هارون وحشت کرد و به والی کوفه نامه نوشت که قبر حسین ـ علیه السلام ـ را خراب کند. او اطراف آن را عمارت ساخت و زمین های آن را زیر کشت و زراعت برد و قبر را هم تخریب کرد. ولی علاقه مردم هرگز گسسته نشد و نام و یاد مرقد حسینی از محوریّت و مرکزیّت نیفتاد.

امروز اگر راه و فرهنگ و تعالیم اهل بیت، زنده و باقی است، در سایه همین برنامه های احیاگر و زنده ساز است. توصیه های ائمّه، زمینه و بستر مناسبی برای تشکیل مجالس و محافلی شد که عدّه ای با عنوانِ «خطیب»، «واعظ» و جمعی با عنوانِ «مدّاح»، «مرثیه خوان» و «ذاکر»، به خطابه، وعظ، ذکر مصیبت، نقل سخنان، بیان فضایل ائمه و شهدا بپردازند، برکات اینگونه مجالس همواره شامل حال امّت شده است و در ایام و مناسبتهای ویژه، دلها و اندیشه ها و تجمّع ها و تن ها را به هم پیوند داده است. کدام تشکّل سیاسی با این گستردگی و عمق و پایداری می توان یافت؟

به قول شهید پاک نژاد: «با نیم متر چوب و نیم متر پارچه سیاه، می توان موجی از احساسات بی دریغ درباره بزرگ سالار شهیدان مشاهده کرد که در هیچ جا نمونه ای از آن دیده نمی شود. در حالی که برای تشکیل اجتماع حتّی کوچکی باید متحمل زحمات زیادی گردید. صرف نظر از املاک موقوفه حسینی، ساختمان حسینیّه ها، اطعام و اکرامها، نذرها و زیارت رفتن ها و اجتماعات مذهبی و کلیّه خارجی که طیّ ده ماه سال به عناوین مختلف در راه این سرباز فداکار به مصرف می رسد.»

منابر حسینی و جلسات وعظ دینی، در همه شهرها و بخشها و روستاها و خانه ها، همه به ذکر مصیبت و یادی از عاشورا ختم می شود و با گریستن چشمها و سوختن دلها، تعالیم مکتب در دلها بیشتر نفوذ و رسوخ می یابد و این سبب ریشه دواندن حماسه کربلا در عمق جانها و ژرفای تاریخ است.
یارب چه چشمه ای است محبّت که من از آن     یک قطره آب خوردم و دریا گریستم

همچنان که عزاداری، نشان پیوند است، پیوندها را نیز استوار و ریشه دار می سازد.
تا نسوزد دل، نریزد اشک و خون از دیده ها     آتشی باید که خوناب کباب آید برون
رشته الفت بود در بین ما، کز قعر چاه     کی بدون رشته آب بی حساب آید برون؟

شهید مطهری در تبیین این بعد سیاسی و حماسی در عزاداری چنین می نویسد:

«در شرایط خشن یزیدی، در حزب حسینی ها شرکت کردن و تظاهر به گریه کردن بر شهدا، نوعی اعلام وابسته بودن به گروه اهل حق و اعلان جنگ با گروه باطل و در حقیقت، نوعی از خودگذشتگی است. اینجاست که عزاداری حسین بن علی ـ علیه السلام ـ یک حرکت است، یک موج است، یک مبارزه اجتماعی است.»

روضه های خانگی و دسته های عزاداری و هیئتهای زنجیرزنی، پوشیدن لباس مشکی و پرچم به دست گرفتن و شربت و آب دادن و تلاش در برپایی مجالس و نوحه خوانی و سینه زنی و مراسم دیگر به هر شکلی که بود، هر یک به نوعی سربازگیری جبهه حسینی است و این حرکت و موج، در طول زمان ادامه داشته و دارد.

4. عزاداری سنّتی

گاهی برخی اصرار بر عوض کردن شیوه عزاداری و به هم زدن قالبها و در افکندن طرحی نو در احیای حادثه عاشورا دارند. امّا اگر نتوانیم شیوه ای جدید را رواج دهیم و آن روش سنّتی را هم از دست بدهیم، سرمایه عظیمی را از کف داده ایم. اقشار عظیمی از مردم، ارتباطشان با تشکیلات ابا عبداللّه الحسین ـ علیه السلام ـ همین دسته ها، مجالس و هیئت هاست.

این است که ائمّه دین و بزرگان اسلام و بویژه حضرت امام خمینی ـ قدّس سرّه ـ بر حفظ شیوه ها و قالبها (البته با تحوّل بخشیدن به محتوا و غنی ساختن شعارها و شعرها و پیامها) اصرار ورزیده اند و از مسأله ای به نام «عزاداری سنّتی» یاد کرده اند. این شیوه ها در میان مردم نفوذ دارد و تأثیر گذاری عاطفی آن هم بیشتر است. مجلس عزاگرفتن، روضه و مرثیه خواندن، اشک ریختن، بر سینه زدن، عَلَم و پرجم سیاه برافراشتن، تشکیل هیئت های سوگواری و مجالس خانگی و سخنرانیهای مذهبی و نوحه خوانیهای مرسوم، همه از نمودهای «عزاداری سنّتی» است.

ابو هارون مکفوف گوید: روزی خدمت امام صادق ـ علیه السلام ـ رسیدم. حضرت فرمود: برایم شعر (در سوگ سید الشهدا) بخوان. من نیز خواندم. حضرت فرمود: نه، اینطور نه، بلکه همان گونه ای که برای خودتان شعر خوانی می کنید و همان گونه که نزد قبر سید الشهدا مرثیه می خوانی: «لا، کما تُنشِدونَ وکما تَرثیه عندَ قبرِهِ».

امام خمینی ـ قدّس سرّه ـ نیز در زمینه حفظ سنن و شیوه های مردمی در عزاداری چنین فرموده است:

«ما باید حافظ این سنّتهای اسلامی، حافظ این دستجات مبارک اسلامی که در عاشورا، در محرّم و صفر در مواقع مقتضی به راه می افتد، تأکید کنیم که بیشتر دنبالش باشند، زنده نگهداشتن عاشورا با همان وضع سنّتی خودش، از طرف روحانیون، از طرف خطبا، با همان وضع سابق و از طرف توده های مردم با همان ترتیب سابق که دستجات مُعظم و منظّم، دستجات عزاداری به عنوان عزاداری راه می افتاد. باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این سنّتها را حفظ کنید.»

راه انداختن هیئت ها و دسته ها، نمودی از همان شیوه سنّتی در عزاداری است و اقشار عظیمتری را به این کاروان وصل می کند و شیفتگان اهل بیت، از این رهگذر خود را به نوعی وابسته به «تشکیلات حسینی» می دانند و از این عشق، الهام می گیرند. آنچه در محلّه های مختلف و شهرهای کوچک و بزرگ و مساجد و تکایا و حسینیه ها، تجمع هایی بصورت «هیئت» پدید آمده و هنوز هم ادامه دارد، به نوعی همبستگی فکری و روحی و جناحی مردم وفادار را به شبکه عاشورایی امام حسین ـ علیه السلام ـ نشان می دهد و همین دسته ها و موکب ها، چه آثار و برکات فراوانی داشته است.

مرحوم کاشف الغطاء، در تأثیر این گونه شیوه ها در بقای فرهنگ عاشورا و حفظ اهداف قیام حسینی، چنین می نویسد:

«… آغاز بیرون آمدن دسته های عزاداری برای سیدالشهدا بیش از هزار سال، در زمان معزّالدوله و رکن الدوله بود، که دسته های عزاداران، در حالی که برای حسین ـ علیه السلام ـ ندبه می کردند و شب، مشعلهایی به دست داشتند بغداد و راه هایش یکباره پر از شیون می شد. این به نقل ابن اثیر در تاریخ خودش، اواخر قرن چهارم بود… و اگر بیرون آمدن این موکبها در راه ها نبود، هدف و غرض از یادآوری حسین بن علی ـ علیهما السلام ـ از بین می رفت و ثمره فاسد می شد و راز شهادت حسین بن علی ـ علیهما السلام ـ منتفی می گشت.»

شکوه دسته های عزاداری و جاذبه معنوی آنها، بسیار تأثیر گذار است و موجی از احساسات دامنه دار را در دل توده های علاقه مندان به اهل بیت برمی انگیزد و نتیجه اش رسوخ بیشتر این معتقدات و عواطف دینی در ذهنها و دلهاست.

باز هم به نقلی از شهید قاضی طباطبایی اشاره می شود که ترسیم جالبی از تأثیر گذاری این شیوه سنّتی در عزاداری است:

«… در ایّام اربعین در عراق، بیشتر از یک میلیون نفوس (البته در حال حاضر به میلیون ها نفر می رسد)، با مواکب حسینی برای زیارت قبر مطهّر وارد کربلا می شوند و اجتماع عظیم محبّت آمیز، مشتمل بر تعارفات مهرانگیز و اتّحادآور و مودّت خیز فراهم می آید و آن شهر مقدّس یکپارچه عزا و ناله و ضجّه و نوحه و ندبه بر سیّد مظلومان می گردد و مواکب، از حرم حضرت سیدالشهدا خارج شده، به حرم حضرت ابو الفضل قمر بنی هاشم هجوم آور می شوند. در آن روز اثرات نهضت حسینی در جلوی چشم انسان مجسّم می شود.»

این شیوه، همان گونه که یاد شد، در جذب توده های وسیعتری به گرامی داشت حادثه کربلا و درس آموختن از آن موثر است و نقش هماهنگ کننده شیعیان را در سراسر جهان دارد. حضرت امام خمینی ـ قدّس سرّه ـ در بیانات خویش، مکرّر به تأثیر آن هم در حفظ و بقای نهضت عاشورا، هم در تأثیر مثبت در انقلاب اسلامی اشاره کرده است. از جمله به این دو نقل توجه کنید:

«اگر می خواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این سنّتها را حفظ کنید.»

«شما گمان نکنید که اگر این مجالس عزا نبود، و اگر این دستجات سینه زنی و نوحه سرایی نبود، 15 خرداد پیش می آمد! هیچ قدرتی نمی توانست 15 خرداد را آن طور کند، مگر قدرت خون سید الشهدا….»

نمودهای دیگری هم از شاخصه های «عزاداری سنّتی» است، همچون: «تکیه و حسینیّه»، «نذر و وقف»، «تعزیه و شبیه خوانی»، «مقتل نویسی و واقعه نگاری» و… که هر یک به نوعی با بافتهای اعتقادی شیعیان عجین شده و مایه و رمز دوام این حرکت است. جمع بسیاری از نویسندگان و گویندگان (و در دوره های اخیر، هنرمندان و فیلمسازان) با رویکردی که به احیای شعایر عاشورایی و تبیین فلسفه نهضت حسینی داشته اند، از این شیوه های سنّتی، هم الهام گرفته اند و هم آنها را در قالبهای هنری جدید عرضه کرده اند.

در همین جا نیز، باید از کسانی که هوشیارانه به «تحریف زدایی» از فرهنگ عاشورا پرداخته اند، چه در تبیین موارد نادرست از آنچه به نام عاشورا مطرح می شود، و چه زدودن خطوط انحرافی و خرافی از چهره این حماسه مقدس، یاد کرد و تلاششان را ارج نهاد، که کوشیده اند عزاداری برای امام حسین ـ علیه السلام ـ و پیشوایان معصوم را از آنچه مایه وهن و بدنامی و دستمایه اعتراض و جوّ سازی دشمنان است، پیراسته سازند.

در یکی دو دهه اخیر، محققان ارجمندی هم با نگارش کتابهای سومندی در این موضوع، اقدامهای شیاسته ای داشته اند که کارشان ستودنی است. حتی کسانی همچون «محدّث نوری» با نگاشتن کتاب «لؤلؤ و مرجان»، در فصلی به لزوم پرهیز از دروغ و رعایت صدق در سخن، به واعظان و اهل منبر توصیه های سودمندی کرده اند.

5. نقش عزاداری در عصر حاضر

قیام کربلا درسی برای همیشه تاریخ و همه تاریخ و همه انسانها بود. بزرگداشت آن حماسه و همدلی و همراهی با آن نیز تضمین کننده سعادتِ شیعه و مسلمانان متعهّد در همه زمانهاست.

امروز در عصر حاکمیت اسلام و ولایت در کشور امام زمان ـ علیه السلام ـ با آنکه تلاش حکومت و نظام اسلامی برای پیاده کردن احکام دین در سطح جامعه است، ولی تکلیف گرامیداشت عاشورا و برگزاری پرشور مراسم سوگواری و تعظیم شعائر دینی و حفظ هرچه شکوهمندتر آیین های سنّتی درباره سید الشهدا ـ علیه السلام ـ همچنان پابرجاست. این مراسم و شعائر، تربیت کننده نسل با ایمان و شستشو دهنده روح و جان و بارور کننده ذهن و اندیشه ها نسبت به تعالیم مکتبی است.

پیوند زدن دل و جان و عواطف و احساسات نسل امروز و کودکان و نوجوانان با اهل بیت پیامبر ـ صلّی اللّه علیه وآله ـ و شهدای کربلا نقش بازدارنده آنان را نسبت به مفاسد دارد و «چراغ یاد» و «مشعل عزا»، آنان را در کوره راه های زندگی، به حسین ـ علیه السلام ـ و کربلا می رساند.

پیام عاشورا در مقوله «یاد» و در بسترِ «عزاداری» برای عصر حاضر نیز همین است که حماسه های خونین و امیدبخش و انگیزه آفرین شهدا را زنده نگاه داریم و به هر شکلی با برنامه ریزی های حساب شده، موضوع شهادت، رزمندگان، جبهه های نبرد، تظاهرات و راهپیمایی ها، مبارزات پش از انقلاب، شهدای عزیز، شرح حال و زندگی نامه آنان، فیلمهای دفاع مقدّس و آثار هنری، نقاشی و طراحی و پوستر و امثال این گونه مظاهر مربوط به جهاد و شهادت و ایثار را که همه الهام از «عاشورا» گرفته اند، به «یاد» آوریم و جزو فرهنگ عمومی مردم سازیم و درسهای نهضت کربلا را به مثابه یک درس عمیق، فراگیر سازیم.

عزاداری، یکی از گامها و اقدامهای جاودانه ساختن درسهای «قیام عاشورا» است.

باز هم کلامی از امام راحل ـ قدّس سرّه ـ بیاوریم، که بیش از همه به احیای شعائر عاشورایی و ترویج عزاداری سنّتی اهتمام ورزید و از این اهرم مهم، در بسیج عمومی برای قیام و انقلاب در برابر طاغوت و حماسه آفرینی در جبهه ها بر ضدّ متجاوزان، بهره گرفت. وی می فرماید:

«مسأله، مسأله گریه نیست، مسأله، مسأله تباکی نیست. مسأله، مسأله سیاسی است که ائمّه با همان دید الهی که داشتند، می خواستند که این ملّتها را با هم بسیج کنند و یکپارچه کنند، از راههای مختلف اینها را یکپارچه کنند، تا آسیب پذیر نباشد.»

حسینیّه دل

پایان بخش این نوشته را قطعه «حسینیّه دل» قرار می دهم، که چند سال پیش به عنوان یک قطعه ادبی عاشورایی نگاشته و عرضه شد:

عاشورا، سقّای تشنه کامان عزّت بود،

با مشکی پر از اشک، بر دوش آزادگی.

و کربلا، «تکیه» گاه سینه زنان حق و «حسینیّه» ذاکران عدل بود.

روز عاشورا، امام حسین ـ علیه السلام ـ پشت خیمه های شهادت. خندقی کند، تا امویان نتوانند به حریم امامت نزدیک شوند.

آن روز، تیری که از کمان «حرمله» رها شد، نازک ترین حنجره «اصغرِ» تاریخ را درید و تیغی که از پشت دیوار کمین فرود آمد، عَلَمِ دستهای عبّاس را قلم کرد و اشک مشک را جاری ساخت.

آن روز، «حبیب»، محبوب دلها شد، «زهیر»، چون زهره ای درخشید و جانِ «جَون» فدای امام گشت و سهمی از شهد شهادت نیز قسمت «قاسم» شد و کام تشنه «شبه پیغمبر» از دست جدّش سیراب شد.

آن روز در کوفه بی وفایی، کمی آن سوتر از «فرات بیداری»، کسانی نمک گیر آل امیّه شدند و بر صاحبان اصلی «ولایت»، تهمت خروج زدند و صاحبخانه را «خارجی» گفتند و نعش حریّت را زیر سُم اسبهای قدرت و ریاست، لگدکوب کردند.

و امّا… ما که شیفته و دلباخته و سوخته و گداخته «اهل بیت» بودیم، از روزی که در نهرِ جانمان فراتِ سوز و علقمه عطش جاری شد، از شبی که در پیاله دلمان شربت گوارای ولایت ریختند، از وقتی که حسین بن علی، در «دسته» دینداران، شور انداخت و شریعت را با «شریعه» جاری ساخت،

آری… از آن روز، دل ما یک حسینیّه پر شور است.

در حسینیّه دلمان، مرغهای محبّت سینه می زنند و اشکهای یتیم در خرابه چشم، بیقراری می کنند.

سینه ما تکیه ای قدیمی است، سیاهپوش با کتیبه های درد و داغ، که در آن با کلید «یاحسین» باز می شود و زمین آن با اشک و مژگان، آب و جارو می شود.

ما دلهای شکسته خود را وقف ابا عبداللّه ـ علیه السلام ـ کرده ایم و اشک خود را نذر کربلا. و این «وقفنامه» به امضای حسین ـ علیه السلام ـ رسیده است.

صبح ها، وقتی که سفره دعا و عزا گشوده می شود، دل روحمان گرسنه عاطفه و تشنه عشق می شود. ابتدا چند مشت «آب بیداری» به صورت جان می زنیم، تا «خواب غفلت» را بشکنیم. زیارتنامه را که می بینیم، چشممان آب می افتد… و «السلام علیک» را که می شنویم، بوی خوش کربلا به مشاممان می رسد. توده های بُغض، در گلویمان متراکم می گردد و هوای دلمان ابری می شود و آسمان دیدگانمان بارانی!

ما، سر سفره ذکر مصیبت، قندان دلمان را پر از حبّه قندهای «یاحسین» می کنیم و نمکدان چشممان، دانه دانه اشک بر صورتِ ما می پاشد. و ما نمک گیر سفره حسین ـ علیه السلام ـ می شویم.

آنگاه، جرعه جرعه زیارت عاشورا می نوشیم و سر سفره توسّل، «ولایت» را لقمه لقمه در دهان کودکانمان می گذاریم.

غذای ما از عطای حسین ـ علیه السلام ـ است.

الحمد للّه . در این خشکسالی دل و قحطی عشق، نم نمِ بارانِ اشک، غنیمتی است که رواق آینه کاری شده چشمان مارا شستشو می دهد.

امروز، بر سرْ درِ دلهای ما پرچمی نصب شده است که بر آن نوشته است:

«السلام علیک یا ابا عبداللّه !»

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید