محبت و مودت به امامان معصوم ( علیهم السّلام ) و اهل بیت پیامبر اکرم ( صلّی الله علیه و آله) در واقع محبت به رسول خدا و خود خداوند متعال است.
خداوند متعال اززبان پیامبر(ص) به انسان ها سفارش کرده، که به اهل بیت و ذی القربی و معصومین ( علیهم السّلام) محبت و مودت بورزند، چنان که می فرماید: « قل لا اسئلکم علیه اجراًالا الموده فی القربی… »[1] بگو:من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی کنم، جز دوست داشتن نزدیکانم (اهل بیتم)؛…[2]
ظهور تشریعی امامان معصوم(ع) به عنوان نور واحد، در امر هدایت گری بشر (ولایت مطلقه ایشان) به طور مساوی و یکسان است به تعبیری دیگر جوهره هدایتی و ولایتی آن بزرگواران یک امر ثابت است و شکل هدایتی آنان بر اساس مقتضای موجود، امری متغیر است، یعنی آن جا که سؤال از هدف و حرکت است همه امامان معصوم(علیهم السّلام) نور واحدند و آن جا که سؤال از چگونگی حرکت و هدایت بر اساس مقتضیات و شرایط زمان و مکان و مصالح اسلام است، یک نوع تفاضل برقرار می باشد، به عنوان مثال هر کدام از امامان معصوم(علیهم السّلام)اگر در زمان و موقعیت امام حسین( علیه السّلام)قرار می گرفتند، همان کاری را می کردند که امام حسین(علیه السّلام)انجام داد.
و آن تفاضل و برتری نسبی شامل حال آن ها می شد. البته این تفاضل نسبی هیچ گاه از فضایل و مقامات سایر پیشوایان معصوم نمی کاهد.
بنابراین، انسان باید به همه اهل بیت به ویژه تمام پیشوایان معصوم(علیهم السّلام)علاقه مند باشد و هیچ دلیلی که بر فرق گذاشتن در محبت و علاقه مندی نسبت به امامان دلالت کند وجود ندارد، مگر در مواردی که عقل و نقل (روایات اسلامی ) بر تفاضل نسبی و یا مرتبه وجودی آن بزرگواران دلالت کند و در این صورت نیز علاقه و محبت به سایر پیشوایان معصوم(علیهم السّلام)منتفی نمی شود.
پس، علاقه تنها به برخی از امامان معصوم ( علیهم السّلام ) کافی نیست،بلکه باید به همه آن ها محبت و علاقه داشته باشیم.
ولی اگر منظور درسوال محبت وعلاقه بیشتر و تفاضل نسبی به برخی از امامان مانند امام علی( علیه السّلام)و یاامام حسین ( علیه السّلام) باشد، این اشکالی ندارد.[3]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ابراهیم امینی،بررسی مسائل کلی امامت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1350 ش.
2. لطف الله صافی، نظام امامت و رهبری، تهران، مؤسسه الامام المهدی، 1360 ش.
3.عبدالحسین شرف الدین، ترجمه: علی راد،راز امامت در قرآن،قم،کشف الغطاء.
پی نوشت ها:
[1] . شوری/ 23.
[2] . ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، 1397 ق، ج 18، ص 48.
[3] . ر. ک: صدوق،محمد، علل الشرایع، قم، مکتبه الداوری، ص 85.