تهیه کننده: سید امیرحسین کامرانی راد
پیشواى ششم شیعیان، حضرت ابوعبدالله جعفر بنمحمد صادق علیه السلام، در سپیده دم روز دوشنبه،17 ربیعالاول سال83 ق در مدینه الرسول از دامان پاک – ام فروه – بانوى بزرگ از خاندانى شرافتمند، دختر قاسم بنمحمد بنابىبکر از فقهاى هفتگانه مدینه، پا به عرصه وجود نهاد.
معروفترین لقب آن بزرگوار «صادق» است که به علت متمایز شدن از جعفر کذاب – برادر امام حسن عسکرى علیه السلام – انتخاب شده است. صدوق المحدثین ابنبابویه قمى در این باره به سند خویش از پیامبر اکرم روایت کرده است که: «هنگامى که فرزندم جعفر بنمحمد بن على بنالحسین به دنیا آمد، او را «صادق» بنامید. زیرا در نسل او همنامش به وجود خواهد آمد که بدون حق ادعاى امامتخواهد کرد و او نزد خدا، جعفر کذاب است.»
امام سجاد علیه السلام پس از نقل این گفتار پیامبر گریست و فرمود:
گویا مىبینم جعفر کذاب را که خلیفه بناحق زمان خویش را بر جستجوى امام پنهان و بر حق (امام مهدى علیه السلام) برانگیخته است.
مدت زندگى و امامتحضرت
امام صادق(علیه السلام) در سن 31 سالگى، پس از شهادت امام باقر(7 ذیحجه الحرام 114 ق) از سوى خداوند به امامت امت و جانشینى پیامبر برگزیده شد و به مدت 34 سال رهبریش به طول انجامید و سرانجام در سن 65 سالگى به وسیله زهر منصور دوانیقى در 25 شوال 148 ق به شهادت رسید.
عالم آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
آنچه به دوره امامت حضرت امام صادق(علیه السلام) ویژگى خاصى بخشیده,استفاده ازعلم بى کران امامت, تربیت دانش طلبان و بنیان گذارى فکرى و علمى مذهب تشیع است. در این باره چهار موضوع قابل توجه است:
الف ـ دانش امام.
ب ـ ویژگى هاى عصر آن حضرت که منجر به حرکت علمى و پایه ریزى نهضت علمى شد.
ج ـ اولویت ها در نهضت علمى.
د ـ شیوه ها و اهداف و نتایج این نهضت علمى.
دانش امام
شیخ مفید مى نویسد: آن قدر مردم از دانش حضرت نقل کرده اند که به تمام شهرها منتشر شده وکران تا کران جهان را فراگرفته است و ازهیچ یک از علماى اهل بیت (علیهم السلام) به اندازه امام صادق(علیه السلام) حدیث نقل نشده است .
اصحاب حدیث, راویان آن حضرت را با اختلاف آرا و مذاهبشان گردآورده و عدد شان به چهار هزار تن رسیده و آن قدر نشانه هاى آشکار بر امامت آن حضرت ظاهر شده که دلها را روشن و زبان مخالفان را از ایراد شبهه لال کرده است.
سید مومن شافعى نیز مى نویسد: مناقب آن حضرت بسیار است تا آن جا که شمارشگر حساب ناتوان است از آن.
ابوحنیفه مى گوید: من هرگز فقیه تر از جعفربن محمد(علیه السلام) ندیده ام و او حتما داناترین امت اسلامى است.
حسن بن زیاد مى گوید: از ابوحنیفه پرسیدم: به نظرتوچه کسى در فقه سرآمد است؟ گفت: جعفربن محمد(علیه السلام).
روزى منصوردوانیقى به من گفت: مردم توجه زیادى به جعفربن محمد (علیه السلام) پیدا کرده اند و سیل جمعیت به سوى او سرازیر شده است.
پرسشهایى دشوار آماده کن و پاسخ هایش را بخواه تا او از چشم مسلمانان بیفتد. من چهل مسئله دشوار آماده کردم. هنگامى که وارد مجلس شدم, دیدم امام در سمت راست منصور نشسته است. سلام کردم و نشستم. منصور از من خواست سوالاتم را بپرسم.
من یک یک سوال مى کردم و حضرت در جواب مى فرمود: درمورد این مسئله, نظر شما چنین و اهل مدینه چنان است وفتواى خود را نیز مى گفتند که گاه موافق و گاه مخالف ما بود.
ویژگى هاى عصر آن حضرت
عصر امام صادق(علیه السلام) همزمان با دو حکومت مروانى و عباسى بود که انواع تضییق ها و فشارها بر آن حضرت وارد مى شد بارها او را بدون آن که جرمى مرتکب شود, به تبعید مى بردند . ازجمله یکبار به همراه پدرش به شام و بار دیگر در عصر عباسى به عراق رفت.
یکبار در زمان سفاح به حیره و چند بار در زمان منصور به حیره, کوفه و بغداد رفت.
با این بیان, این تحلیل که حکومت گران به دلیل نزاع هاى خود, فرصت آزار امام را نداشتند و حضرت در یک فضاى آرام به تاسیس نهضت علمى پرداخت, به صورت مطلق پذیرفتنى نیست , بلکه امام با وجود آزارهاى موسمى اموى و عباسى از هر نوع فرصتى استفاده مى کرد تا نهضت علمى خود را به راه اندازد و دلیل عمده رویکرد حضرت, بسته بودن راه هاى دیگر بود.
چنان که امام از ناچارى عمدا روبه تقیه مىآورد. زیرا خلفا درصدد بودند با کوچکترین بهانه اى حضرت رااز سرراه خود بردارند.
لذا منصورمى گفت: جعفربن محمد مثل استخوانى در گلو است که نه مى توان فرو برد ونه مى توان بیرون افکند. برهمین اساس خلفا درصدد بودند ولو به صورت توطئه, حضرت را گرفتار و در نهایت شهید کنند.
همانگونه که درتاریخ نیز ثبت می باشد ، منصورتا بدانجا پیش می رود که جاسوسانی در لباس دوست برای فریب امام (علیه السلام) روانه می گرداند تا شاید بتواند با نیرنگ روابط سیاسی امام و شیعیانشان درخراسان را آشکار ساخته وامام رادرکام توطئه اندازد، اماعلم لدنی وعنایت پروردگار درایت و فراست امام رابرانگیخته وموجبات رسوائی هرچه بیشتر منصور را فراهم می سازد .
آرى این همه نشان از اختناق و فشارى دارد که مانع از هر نوع اقدام علیه حکومت وقت مى شد, لذا امام به سوى تنها راه ممکن که همان ادامه مسیر پدر بزرگوارش امام باقر(علیه السلام) بود, روى آورد و از در دانش و علم وارد شد.
اولویت ها در نهضت علمى
حقیقت این است که جریان نفاق,خطرناک ترین انحرافى است که اززمان پیامبراکرم(صلّی الله علیه وآله) شروع شده ودرآیات مختلفى بدان اشاره شده است, مانند آیات 7 و 8 سوره منافقین. این حرکت هرچند در زمان پیامبر نتوانست در صحنه اجتماعى بروز یابد, اما از اولین لحظات رحلت, تمام هجمه هاى منافقان به یکباره برسراهل بیت علیهم السلام فرو ریخت.
لذا مرحوم علامه طباطبایى (رحمت الله علیه) مى نویسد: هنگامى که خلافت ازاهل بیت (علیهم السلام) گرفته شد, مردم روى این جریان از آن ها روى گردان شدند و اهل بیت (علیهم السلام) در ردیف اشخاص عادى بلکه به خاطر سیاست دولت وقت, مطرود از جامعه شناخته شدند و در نتیجه مسلمان ها از اهل بیت (علیهم السلام) دور افتادند و از تربیت علمى وعملى آنان محروم شدند.
البته امویان به این هم بسنده نکردند وبا نصب علماى سفارشى خود, کوشیدند از مطرح شدن ائمه اطهار (علیهم السلام) از این طریق نیز جلوگیرى کنند.
چنانچه معاویه رسما اعلام کرد: کسى که علم و دانش قرآن نزد اوست, عبدالله بن سلام است و در زمان عبدالملک اعلام شد:
کسى جز عطا حق فتوا ندارد و اگر او نبود, عبدالله بن نجیع فتوا دهد, از سوى دیگر مردم از تفسیرقرآن نیزچون علم اهل بیت علیهم السلام محروم ماندند با داستانهاى یهود و نصارى آمیخته شد و نوعى فرهنگ التقاطى در گذر ایام شکل گرفت.
رفته رفته که قیامهاى شیعى اوج گرفت وگاه فضاهاى سیاسى به دلایلى باز شد, دونظریه قیام مسلحانه ونهضت فرهنگى دراذهان مطرح شد.
چون قیامهاى مسلحانه به دلیل اقتدار حکام اموى و عباسى عموما با شکست رو به رو مى شد, نهضت امام صادق(علیه السلام) به سوى حرکتى علمى مى توانست سوق پیدا کند تا از این گذر علاوه بر پایان دادن به رکود و سکوت مرگبار فرهنگى, اختلاط و التقاط مذهبى و دینى و فرهنگى نیز زدوده شود.
لذا اولویت در نهضت امام بر ترویج و شکوفایى فرهنگ دینى و مذهبى و پاسخگویى به شبهات و رفع التقاط شکل گرفت.
شیوهها و اهداف نهضت علمى و فرهنگى
تربیت راویان
از گذر ممنوعیت نقل احادیث در مدت زمان طولانى توسط حکام اموى , احساس نیاز شدید به نقل روایات و سخن پیامبر(صلّی الله علیه وآله) , امیر مومنان(علیه السلام)، امام(علیه السلام) را وامى داشت به تربیت راویان در ابعاد مختلف آن روى آورد .
لذا اینک از آن امام در هر زمینه اى روایت وجود دارد و این است راز نامیده شدن مذهب به (جعفرى).
آرى, راویان با فراگرفتن هزاران حدیث درعلومى چون تفسیر , فقه, تاریخ , مواعظ , اخلاق , کلام , طب , شیمى و… سدى در برابر انحرافات ایجاد کردند.
امام صادق(علیه السلام) مى فرمود: ابان بن تغلب سى هزار حدیث از من روایت کرده است. پس آن ها را از من روایت کنید.
محمدبن مسلم هم شانزده هزار حدیث از حضرت فرا گرفت.
و حسن بن على و شامى گفت : من در مسجد کوفه نهصد شیخ را دیدم که همه مى گفتند: جعفر بن محمد (علیه السلام) برایم چنین گفت.
این حجم گسترده از راویان در واقع, کمبود روایت از منبع بى پایان امامت را در طى دوره هاى مختلف توانست جبران کند و از این حیث امام(علیه السلام) به موفقیت لازم دست یافت.
آرى, روایت از این امام منحصر به شیعه نشد و اهل سنت نیز روایات فراوانى در کتب خود آوردند. ابن عقده و شیخ طوسى در کتاب رجال و محقق حلى در المعتبر و دیگران آمارى داده اند که مجموعا راویان از امام به چهار هزار نفر مى رسند و اکثر اصول اربعمإئه از امام صادق (علیه السلام) است و همچنین اصول چهار صدگانه اساسى کتب اربعه شیعه ( کافى , من لا یحضره الفقیه, التهذیب, الاستبصار) را تشکیل دادند.
تربیت مبلغان و مناظره کنندگان
علاوه بر ایجاد خزأن اطلاعات (راویان) که منابع خبرى موثق تلقى مى شدند, حضرت به ایجاد شبکه اى از شاگردان ویژه همت گمارد تا به دومین هدف خود یعنى زدودن اختلاط و التقاط همت گمارند وشبهات را ازچهره دین بزدایند.
هشام بن حکم, هشام بن سالم, قیس, مومن الطاق, محمد بن نعمان, حمران بن اعین و… از این دست شاگردان مبلغ هستند.
تاجائی که امام (علیه السلام) در ضمن برخی مناظراتشان شاگردان خودراتشویق می نمایند تا در حضورامام در فنی که تخصص یافته و در آن متبحر شده اند با دیگران رودررو شده و این جرات وقدرت بیان را به نمایش بگذارند.
جالب تر آنکه امام(علیه السلام) درهر فنی از یکی از ایشان درخواست مطلب می نماید و توان تخصصی افراد را به صحنه مناظره کشیده تا همه بدانند مبلغ دین درفنون تخصصی و ویژه ای که آموزش دیده می بایست به پاسخ بپردازد.
برخورد با انحرافات ویژه
امام علاوه بر آن دو حرکت اصولى، براى رفع انحرافات ویژه نیزمىکوشید، مانند آنچه از مرام ابوحنیفه در عراق گریبان شیعیانرا گرفته بود، یعنى مذهب قیاس. چون در عراق تعداد زیادى از شیعیان نیز زندگى مىکردند و باسنىها از حیث فرهنگى و اجتماعى تا حدودى در آمیخته بودند، لذااحتمال تاثیر پذیرى از قیاس وجود داشت. یعنى یک آفت درونى کهمىتوانستشیعیان را تهدیدکند، لذا امام در محو مبانى مذهب قیاسو استحسان تلاش کرد. مبارزه با برداشتهاى جاهلانه و قرائتهاى سلیقهاى از دین نیز درمکتب امام جایگاه ویژهاى داشت و حضرت علاوه بر حرکت کلى و مسیراصلى، به صورت موردى با این انحرافات مبارزه مىکرد. از جمله آنها حکایت معروفى است که باهم مىخوانیم:
حضرت مردى را دید که قیافهاى جذاب داشت و نزد مردم به تقوامشهور بود. او دو عدد نان از دکان نانوایى دزدید و به سرعت زیرجامهاش مخفى کرد و بعد هم دو عدد انار از میوه فروشى سرقت کردو به راه افتاد. وقتى به مریضى مستمند رسید، آنها را به اوداد. امام صادق(علیه السلام) شگفت زده نزد او رفت و گفت: چه مىکنى؟ اوپاسخ داد: دو عدد نان و دو عدد انار برداشتم. پس چهار خطا کردمو خدا مىفرماید: (من جاء بالسیئه فلا یجزى الامثلها); هرکس کاربدى بکند کیفر نمىبیند مگر مثل آن را. پس من چهار گناه دارم. از طرف دیگر چون خدا مىفرماید: (من جاء بالحسنه فله عشرامثالها); هرکس یک کار نیک انجام دهد، برایش ده برابر ثوابهست. و من چون آن چهار چیز (دو نان و دو انار) را به فقیردادم، پس چهل حسنه دارم که اگر چهار گناه از آن کم کنم،36حسنه برایم مىماند! امام در برابر این برداشت و قرائت ناصواب که بر عدم درک واحاطه کامل به مبانى فهم آیات بنا شده بود، پاسخ داد که (انمایتقبل الله من المتقین); خداوند کار نیک را از متقین قبولدارد. یعنى اگر اصل عمل نامشروع شد، ثوابى بر آن نمىتواندمترتب باشد.
آرى، دورى از منبع وحى و اخبار اهلبیت رسالت، سبب شد مردانىپاى به عرصه گذارند و ادعاى فضل کنند که هرگز مبانى فکرى قرآنو دین را به خوبى نفهمیدهاند و از این روى همواره، خود وپیروانشان را به راه خطا رهنمون مىشوند.
امام صادق (علیه السلام) از دیدگاه مورخان و محدثان
شخصیت امام صادق (علیه السلام) همچون اجداد بزرگوارش اگر چه تنها متعلق به شیعه نبوده بلکه مربوط به کل جهان انسانیت است و خاورشناسان غیر مسلمان نیز به مطالعه ابعاد مختلف زندگى و شخصیت این امام بزرگوار پرداختهاند، لیکن با کمال تأسف آنان زندگانى امام را تنها از زاویه دید محدود مادى نگریستهاند!
شناخت چهره واقعى امام و بررسى حیات پر بار و مملو از اسرار این پیشواى بر حق در تمام ابعاد آن فقط در صلاحیت علما و دانشمندانى است که از هرگونه تنگ نظرى و غرض ورزى و کوردلى بدورند، و ما در این فصل شخصیت برجسته امام صادق (علیه السلام) را از دیدگاه بعضى مورخان، محدثان، تراجم نگاران مسلمان، حاکمان و سلطه گران وقت و حتى زنادقه و ملاحده عصر، نظاره مىکنیم .
هدف از گردآورى و ارائه این اسناد آن است که اجمالاً معلوم شود برخى نویسندگان مغرب زمین و همفکران شرقى شان چگونه وقتى امام و شخصیت ملکوتى او را با عینک مادیت صرف نگریستهاند دچار لغزشهاى غیر قابل گذشت شده و آنجا که نتوانستهاند آن همه معارف و دانشهاى امام را منکر شوند او را شاگرد مع الواسطه بطلمیوس معرفى کردهاند. 1
اینک نظرات گوناگون برخى دانشمندان و نویسندگان جهان اسلام درباره شخصیت بى مثال ششمین پیشواى معصوم شیعه:
«حافظ محمد شمس الدین دمشقى» معروف به ذهبى 673 – 748 ق. در کتاب «میزان الاعتدال»، ج 1، ص 192:
«ابو عبدالله جعفر بن محمد بن على بن الحسین هاشمى، امامى بزرگوار و نیکمردى صادق و داراى شأن و مقامى بس والا بوده است.»
«حافظ ابوزکریا محى الدین بن شرف الدین نووى» در گذشته به سال 676 ق. در کتاب «تهذیب الاسماء و الصفات»، ج 1، ص 149:
«روایان و محدثان مشهورى مانند محمد بن اسحاق، یحیى انصارى، مالک، ابن جریح، شعبه، یحیى قطان و سفیانها و دیگران از امام صادق (علیه السلام) روایت کردهاند و جملگى بر امامت، سیاست و جلالت شأن او متفق القول بودهاند. عمروبن مقدام مىگفته: من هر وقت به جعفر بن محمد (علیه السلام) نظر مىانداختم مىدانستم که او از نسل و ذریه پیغمبران است.»
«احمد بن محمد» مشهور به ابن خلکان متوفى به سال 681 ق. در «وفیات الاعیان»، ج 1، ص 327:
«… او یکى از امامان دوازده گانه بر مذهب امامیه است و از سادات اهل بیت بوده و به صادق ملقب گشته است، چون همیشه راستگو بوده است و فضائل و مناقب او مشهورتر از آن است که ذکر شود. از جمله شاگردان امام، جابربن حیان صوفى طرطوسى است. او کتابى در یکهزار برگ و مشتمل بر پانصد رساله از رسالههاى علمى امامتألیف کرده است . امام صادق (علیه السلام) پس از وفات، در گورستان بقیع کنار قبر پدرش حضرت محمد باقر (علیه السلام) به خاک سپرده شد؛ همان مقبرهاى که جدش امام سجاد و عموى جدش سبط اکبر، حسن بن على علیهم السلام هم در آنجا مدفونند، چه آرامگاه مقدس و شریفى.»
«شبلنجى مؤمن مصرى» متولد 1250 ق. در «نورالابصار»، ص 131:
«فضائل و صفات پسندیده امام صادق (علیه السلام) آن اندازه فراوان است که تحت هیچ محاسبه عادى در نمىآید و نویسنده هر قدر هوشیار و چیره دست باشد از عهده بررسى و قلمفرسائى درباره آنها بر نمىآید.»
«دمیرى محمد بن موسى» 742 – 808 ق. در کتاب «حیوه الحیوان»، ج 1، ص 279:
«ابن قتیبه در ادب الکاتب مىنویسد: کتاب جفر که جعفر بن محمد آن را نوشته، تمام مایحتاج انسانها و همه دانشهاى بشرى را تا روز قیامت در بر دارد، «ابوالعلاء» در اشاره به همین کتاب سروده است:
لقد عجبوا لآل البیت لما
اتاهم علمهم فى جلد جفر
فمرآه المنجم و هى صغرى
تریه کل عامره وقفر
مردم در شگفتند که چگونه دانشهاى اهل بیت
در جلد جفر گردآمده است !
آئینه منجم و ستارهشناس با آن حجم کوچکش
هر جاى خراب و آباد را به او نشان مىدهد.»
«محمد بن على صبان شافعى» در کتاب» «اسعاف الراغبین» چاپ شده در حاشیه «نورالابصار»، ص 208:
«امام جعفر بن محمد (علیه السلام) پیشوائى بوده بزرگوار و مستجاب الدعوه. هرگاه از خداوند چیزى درخواست مىکرد، تا سخنش پایان نیافته حاجتش را برآورده مىدید.»
«ابوالمواهب عبدالوهاب شافعى مصرى» معروف به شعرانى در «لواقح الانوار»:
«امام صادق (علیه السلام) هر موقع به درگاه الهى دست بلند مىکرد و عرض حاجت مىنمود و مىگفت: خدایا! من نیازى چنین و چنان دارم، هنوز دعایش به پایان نرسیده، خداوند حاجت او را بر مىآورد.»
«سبط ابن جوزى ابومظفر شمس الدین »واعظ مشهور حنفى 582 – 654 ق. در کتاب «تذکره خواص الامه»:
«علماى تاریخ و اهل سیره نوشتهاند: امام صادق (علیه السلام) همیشه به عبادت و بندگى خدا و نیایش به درگاه الهى روزگار مىگذرانید و از جاهطلبى و دنیادارى رویگردان بود و از جمله مکارم اخلاق او چیزى است که «زمخشرى» در کتاب «ربیع الابرار» از «شقراوى» نقل کرده است. وى مىگوید: به روزگار منصور عباسى به همه مردم از بیت المال سهم و عطائى مىدادند و من به علت نداشتن واسطه و معرف در کنار خانه امام صادق (علیه السلام) نومیدانه ایستاده بودم. وقتى امام از خانه بیرون آمد حاجت خویش به او باز گفتم. امام به خانه برگشت و براى من هدیه و عطائى آورد و فرمود: اى شقراوى! کار نیک و عمل نیکو از هر کس سر زند خوب و پسندیده است، ولى از توبهتر؛ چون با ما نسبت و خویشى دارى. و کار قبیح و عمل زشت از همه کس زشت و ناپسند است ؛لیکن از تو زشتتر و ناپسندتر، زیرا به ما منسوبى.
شقراوى از بستگان امام بوده و متأسفانه اعتیاد به مىخوارگى و بدمستى داشته است و ازنشانههاى بزرگوارى امام آنکه او را از صله و احسان خویش محروم نساخت و با کنایه به پند و اندرزش پرداخت و راستى که این از اخلاق انبیا است.»
«محمد بن طلحه شافعى کمال الدین» متوفى به سال 654 ق. در کتاب «مطالب السؤل»، ص 81:
«امام صادق (علیه السلام) از بزرگان و سروران اهل بیت و داراى دانشهاى بسیار بوده است. همیشه با عبادت ونیایش روزگار مىگذارند و براى اوقات فراغتش اوراد و اذکارى ویژه داشت. او مردى زاهد بود و قرآن بسیار تلاوت مىکرد و به هنگام خواندن قرآن در آیههاى آن دقت و تفکر مىنمود و از اقیانوس بیکران دانشهاى آن، گوهرهاى گرانبها و ارزنده بیرون مىکشید و رازهاى نهان کشف مىنمود. امام اوقات خود را تقسیم مىکرد و نفس خود را به محاسبه مىکشید. رؤیت او انسان را به یاد آخرت مىانداخت و سخنان دلنوازش شنونده را نسبت به دنیا بى رغبت مىکرد. پیروى از راه و روش او آدمى را به بهشت رهنمون مىشد و سیماى نورانىاش نشانگر آن بود که او از ذریه رسول خدا است. کردار و رفتارش با صراحت تمام، دلیل بر آن بود که او از خاندان رسالت است. فضائل و مناقبش فوق العاده و بیش از حد و حصر بوده است و نویسندگان تیزهوش و زبردست هم ازشمارش همه آنها عاجز و ناتوان هستند.»
«شهاب الدین احمد هیثمى مکى» معروف به «ابن حجر» در «الصواعق المحرقه»:
«مردم آن اندازه از جعفر بن محمد (علیه السلام) علم و دانش اندوخته و نقل کردهاند که آوازه آنها شهرها را پر کرده و محموله کاروانهارا تشکیل مىداده است و محدثان همچون بازرگانان، آن علوم و دانشها را به اینجا و آنجا به ارمغان مىبردهاند.»
«سلیمان قندوزى» در کتاب «ینابیع الموده»، ص 380:
«ابو عبدالله جعفر بن محمد صادق (علیه السلام) از ائمه اهل بیت و از سادات و بزرگان ایشان بوده و در «طبقات صوفیه» آمده است: جعفر صادق (علیه السلام) در عصر خود بر همه سادات اهل بیت تقدم و پیشى داشته و داراى علم و دانش بیکران بوده است. او نسبت به دنیا بى رغبت و از شهوات و هوىها به طور جدى به دور و مردى حکیم و انسانى کامل بوده است.»
«حافظ ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانى» متوفى به سال 430 ق. در کتاب «حلیه الاولیاء»:
«… و از آن جمله است امام بحق، ناطق و پیشواى برجسته ولایق ابوعبدالله جعفر بن محمد صادق (علیه السلام) که همواره به عبادت و بندگى خدا روزگار مىگذرانیده و داراى مقام خشیت از پروردگار خویش بوده است. او بر کنار از هرگونه قیل و قال بى ثمر و رویگردان از ریاستطلبى وجاه پرستى، زندگى مىکرده است…»
«نورالدین على بن محمد» معروف به «ابن صباغ مالکى» 786 – 855 ق. در کتاب «الفصول المهمه»:
«امام در میان برادرانش تنها وصى و جانشین پدر گردید و به امامت و پیشوائى شیعه رسید و بر تمام سادات اهل بیت تقدم و پیشى جست. او شرافت نسب و جلالت حسب را یکجا داشت و دانشهاى گوناگوى از وى منقول است و حتى سالهاى سال کالاى (برخى) قافلهها را علوم جعفرى تشکیل مىداده و آوازه شهرتش همه نقاط جهان آن روز را فرا گرفته بود و به طور خلاصه فضائل و مناقب ابى عبدالله (علیه السلام) فراوان و شکوه و جلالش در حد کمال بوده است و سیل منقبتهایش به هر سو روان و مجالس بزرگان وسرشناسان با ذکر نام و بزرگى وبزرگواریهاى او عطرآگین بوده است».
«محمد امین بغدادى سویدى» در «سبائک الذهب»، ص 72:
«از امام صادق (علیه السلام) وصى و جانشین پدرش امام محمد باقر (علیه السلام) علوم و دانشهائى منقول است که نظیر آنها از دیگران نقل نشده است. او در دانش حدیث از پیشوایان و امامان مىباشد.»
«نسابه» مشهور به «جمال الدین احمد بن على داودى حسنى» متوفى به سال 828 ق. در کتاب «عمده الطالب»، ص 184:
«… او را کانون شرف و منبع فضیلت دانستهاند. مناقب او زبانزد همگان بوده و عوام و خواص به جلالت شأن و ارجمندى مقام او معترف بودهاند منصور دوانیقى چندین بار قصد ریختن خون او کرد، لیکن خداوند امام را از گزند و آسیب آن شخص پست و سفاک نگه داشت.»
«ابو الفتح محمد بن ابى القاسم شهرستانى» متوفى به سال 548 ق. در «ملل و نحل»، ج 1، ص 166:
«او در حکمت و علوم ادبى و دینى تبحر داشته و فوقالعاده زاهد و پرهیزگار بوده است. در مدینه سکونت داشت و شیعیان و هوادارانش و دیگران از وجود پر فیض او بهره مىبردند و توشه علمى بر مىگرفتند. امام صادق (علیه السلام) شاگردان ممتاز و برجستهاى تربیت کرده و علوم و اسرارى به آنها تعلیم داده است. او بعداً به عراق آمد و مدتها در آنجا بسر برد و هرگز به فکر ریاست و حکومت از آنگونه که طالبان دنیا و شیفتگان مظاهر فریباى جهان گذرا براى رسیدن به آن دست و پا مىشکنند، نیفتاد و در موضوع خلافت و براى به دست آوردن آن (که به صورت سلطنت و حکومت طاغوتى درآمده بود) با احدى به نبرد برنخاست؛ زیرا آن کس که در اقیانوس زلال معرفت شناور است کى به جویبارى کثیف و گندیده رغبت و علاقه نشان مىدهد؟! و آنکه بر بلنداى قله حقیقت دست یافته چگونه ممکن است به پستى تن در دهد، و کسى که با پروردگار خویش مأنوس گردد، بى شک از اهل دنیا مىگریزد؛اما آن کس که با غیر خدا انس گیرد و به جز او دل بیندد، نگرانیهاى خاطر، او را از پاى درآورد.»
«یافعى ابو محمد عبدالله بن سعد یمانى» متوفى به سال 767 ق. در «مرآه الجنان»، ج 1، ص 304:
«در این سال (سنه 148 ق.) مولى و سرور جلیل القدر، ذریه پیامبر اطهر، چکیده جوانمردى و خلاصه انسانیت، ابوعبدالله جعفر صادق (علیه السلام) رخت از این جهان بر بست و در آرامگاه بقیع کنار مراقد پدرش، باقرالعلوم و نیایش امام سجاد و عموى جدش حسن مجتبى علیهم السلام به خاک سپرده شد؛ چه آرامگاه مقدس و چه مزار و بارگاه شکوهمندى! او لقب صادق یافت چون هرگز لب به دروغ و خلاف حقیقت نگشود و در دانشهاى توحیدى و غیر آن سخنانى بس والا و گرانقدر فرمود و از شاگردان بزرگ و معروف او جابربن حیان است. او کتابى هزار برگى نوشته که محتوى پانصد رساله از رسالههاى علمى امام مىباشد.»
«محمد بن على بن بابویه قمى» مشهور به «شیخ صدوق» متوفى به سال 381 ق. در کتاب «امالى»:
«محمد بن زیاد گوید: شنیدم که مالک بن انس مىگفت: من، جعفر بن محمد (علیه السلام) را همیشه روزهدار و در حال ذکر خدا مىدیدم. براستى که او از عابدان بزرگ و از زاهدان با حقیقت و با عظمت بود. مدام در خشیت الهى بسر مىبرد و حدیث فراوان مىدانست و مردى بود خوش مجلس و جلساتش، پر فایده و سودمند. هرگاه از رسول خدا مطلبى نقل مىکرد، رنگ رخسارش گاهى سبز و گاهى زرد مىشد، طوریکه آن کس که او را نمىشناخت از این وضع وحشتزده مىشد. من یک سال در خدمت او حج گزاردم؛ هنگامى که پس از پوشیدن لباس احرام مىخواست تلبیه (لبیک) گوید صدا در گلویش قطع مىشد و حالى پیدا مىکرد که نزدیک مىشد از مرکبش پائین افتد.
مالک بن انس 2: اى فرزند رسول خدا! چرا لبیک نمىفرمائید؟
امام صادق (علیه السلام): اى ابن عامر (مالک)! چگونه جسارت کنم و بگویم «لبیک اللهم لبیک» و بیم آن دارم که در پاسخ بشنوم که نه لبیک و نه سعدیک.»
باز شیخ صدوق 3 از سلیمان بن داود معروف به «ابن شاذکونى»، و او از «حفص بن غیاث» نقل کرده که به هنگام روایت مىگفته است: حدیث کرد مرا بهترین جعفرها و على بن غراب نیز مىگفته است: حدیث کرد مرا جعفر بن محمد صادق (علیه السلام) که از سوى خدا سخن مىگوید و جز راست و صدق بر زبان نمىآورد.
«رشیدالدین محمد بن على مازندرانى» معروف به «ابن شهر آشوب»، شیخ الشیعه و فقیه برجسته طایفه جعفریه، شاعر و سخنور و نویسنده در کتاب«مناقب»:
«از انس نقل شده که وى مىگفته است: شخصیتى با فضیلتتر از جعفربن محمد (علیه السلام) را هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و از خاطره احدى نگذشته است. او دانش بسیار داشت و فوق العاده عابد و پرستشگر و پرهیزگار و خداترس بود.»
شیخ صدوق در مجلس هشتاد و یک از «امالى» چنین اضافه مىکند:
«… به خدا سوگند، او هر موقع لب به سخن مىگشود جز راست نمىگفت و ابوحنیفه 4 در پاسخ اینکه فقیهترین مردم کیست؟، پاسخ داد: جعفر بن محمد (علیه السلام). و مىگفت: هنگامى که منصور عباسى او را به عراق احضار کرد کسى را نزد من فرستاد و پیغام داد که ما گرفتار جعفر بن محمد (علیه السلام) شدهایم؛ چندین مسئله مشکل از مسائل فقهى آماده کن تا او را بیازمائى. و من چهل مسئله از سختترین مسائل را فراهم کردم و در حیره نزد منصور رفتم. سپس جعفر صادق (علیه السلام) را به مجلس آوردند، منصور مرا به او معرفى کرد.
امام: او را مىشناسم.
منصور خطاب به ابوحنیفه: مسائل خود را مطرح کن و هر چه مىخواهى از ابى عبدالله سؤال کن.
ابو حنیفه گوید: من مسئلهها را یکى یکى عنوان مىکردم و امام پاسخ هر یک را بیدرنگ مىفرمود و شرح مىداد که نظر شما چنین است، نظر فقهاى مدینه چنان است و نظر ما هم این است؛ گاهى با شما موافقیم و گاهى با فقهاى مدینه و گاهى هم نظر ما مخالف نظر هر دو است .
آیا آن کس که به همه آراء و نظرات فقهى مسلط و از موارد اختلاف کاملاً آگاه است، فقیهترین و دانشمندترین نیست؟!»
منصور عباسى این دشمن سرسخت امام صادق (علیه السلام) که از تمایل و علاقه مردم نسبت به اهل بیت رنج مىبرده و از توجه و گرایش مسلمین به خاندان عصمت و به شخص امام به سبب علم و تقوایش، ناراحت بوده و این علاقه و توجه را آشوب نام مىگذاشته است، گاهى با اینهمه بغض و کین، حق را به زبان مىآورده و مىگفته است: این شخصیت بزرگ که همچون استخوانى در گلوى من گیر کرده داناترین مردم زمان خویش است .
و در مورد یگر گفته است: همیشه در میان اهل بیت آگاهانى از اسرار و رازهاى غیبى وجود داشتهاند و جعفر بن محمد (علیه السلام) در عصر ما یگانه شخصیتى است از اهل بیت که از اسرار نهان جهان و رازهاى الهى مطلع و به اصطلاح محدث است .
روزى در حضور خود امام و درباره شخصیت او چنین اظهار داشت: ما از دریاى فضل و دانش لایزال شما جرعه مىنوشیم و به مقام والایتان تقرب مىجوئیم و شما چیزهائى را در جهان مشاهد مىکنید که ما از دیدن آنها عاجزیم. نور وجود شما تاریکیها و تیرگیها را روشن ساخته و دست و اراده گره گشاى شما، مشکلات را از سر راه انسانها بر مىدارد. ما زیر سایه پر برکت شما زندهایم و از اقیانوس ژرف جود و کرم و سخاى شما بهرهور.
یک روز خطاب به پیشکار خود ربیع گفت: حق بنى فاطمه را جز نادانان و بى خردان کسى منکر نمىشود و نسبت به مقام و منزلت ایشان جز اشخاص پست و بى مقدار کسى بى احترامى نمىکند.5
اسماعیل نواده ابن عباس مىگوید: «روزى نزد ابوجعفر منصور آمد، دیدم آنقدر گریسته که موى ریش از سرشک چشمش خیس شده است و پیش از آنکه من لب به سخن بگشایم گفت: مىدانى چه مصیبتى عظیم بر شما خاندان وارد گردیده است؟
گفت: چه مصیبتى ؟
گفت: سرور آنان و دانشمندترینشان و بازمانده نیکانشان از دنیا رفت.
گفتم: آن کیست؟
گفت: جعفر بن محمد (علیه السلام) را مىگویم.
گفتم: خداوند به شما صبر عطا کند و بر عمر شما بیفزاید.
آنگاه منصور گفت: جعفر صادق (علیه السلام) در حقیقت از مصادیق بارز و بر حق این آیه است: «ثم أَورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا». 7 راستى که او برگزیده خدا بود و در اعمال خیر پیشقدم.» 8
ملاحده و زنادقه عصر امام صادق (علیه السلام) نیز با اینکه با اسلام و مسلمین و به طور کلى با دین، دشمنى و خصومت آشکار داشتهاند، ولى گاهى در بزرگداشت امام و اقرار به فضل و دانش آن حضرت، ره انصاف پیش مىگرفتند و او را با ملکات قدسى و صفات برجسته روحانى ممتاز دانسته و زبان به ستایش او مىگشودند.
روزى «ابن مقفع» با گروهى از همکیشانش در مسجد الحرام دور هم نشسته بودند و امام هم در مسجد حضور داشت. ابن مقفع ضمن اشاره به مردمى که دور کعبه طواف مىکردند، گفت: «در میان این جمعیت، تنها کسى که شایسته عنوان انسان است همین پیر مرد مىباشد(یعنى جعفر بن محمد (علیه السلام).»
«ابن ابى العوجاء»: «او اصلا از سنخ بشر عادى نیست و اگر یک روحانى در دنیا باشد که هرگاه بخواهد به صورت آدمى در مىآید و هر موقع که بخواهد به شکل فرشتگان ظاهر مىگردد، همین مرد است، (یعنى جعفر بن محمد (علیه السلام).»
گاهى ابن ابى العوجاء به عنوان آزمایش و یا ایجاد شک و تردید در دل مسلمانان ساده و کم اطلاع، سؤالاتى از شیعیان مىپرسید و آنان از وى مهلت مىخواستند که پاسخهاى خود را بعداً به او بدهند و وقتى که جواب تهیه کرده و به او مىگفتند، و او هم پاسخها را مىپسندید مىگفت: این جواب از حجاز آمده (یعنى از سوى جعفربن محمد (علیه السلام).8
این بود شمهاى از نقطه نظرهاى برخى مورخان، محدثان، اهل سیره، تراجم نگاران و حتى برخى حاکمان و زنادقه عصر که به منزله قطرهاى است از دریاى بیکران فضائل امام صادق (علیه السلام).
شمه ای از سیره امام صادق علیه اسلام
کار و تلاش و دستگیری از مستمندان
امام نه تنها دیگران را دعوت به کار و تلاش می کرد ، بلکه خود نیز با وجود مجالس درس ، مناظرات و… در روزهای داغ تابستان ، در مزرعه اش کار می کرد. یکی از یاران حضرت می گوید : آن حضرت را در باغش دیدم ، پیراهن زبر و خشن بر تن و بیل در دست ، باغ را آبیاری می کرد و عرق از سر و صورتش می ریخت ، گفتم: اجازه دهید من کار کنم. فرمود : من کسی را دارم که این کارها را انجام دهد ولی دوست دارم مرد در راه به دست آوردن حلال از گرمی آفتاب ، آزار ببیند و خداوند نظاره گر تلاش من که در پی روزی هستم ، باشد.
امام در نهایت علاقه به کار و تلاش ، هرگز فریفته درخشش درهم و دینار نگردید و می دانست که بهترین کار از نظر خداوند تقسیم دارایی خود با نیازمندان است . امام درباره باغ خود می فرمود : وقتی خرماها می رسد ، می گویم دیوارها را بشکافند تا مردم وارد شوند و بخورند. ده نفر دیگر بیایند و هر یک ، یک مد خرما بخورند. آنگاه برای تمام همسایگان باغ ( پیرمرد ، پیرزن ، مریض ، کودک و هر کس دیگر که توان آمدن به باغ را نداشته )، یک مد خرما ببرند. سپس مزد باغبان و کارگران و.. را می دهم و باقی مانده محصول را به مدینه آورده بین نیازمندان تقسیم می کنم و در آخر از محصول چهار هزار دیناری ، چهارصد درهم برایم می ماند.
ساده زیستی امام
امام علیه السلام همانند مردم معمولی لباس می پوشید و در زندگی رعایت اقتصاد ( میانه روی ) را می کرد. می فرمود : بهترین لباس در هر زمان ، لباس معمول همان زمان است.
پس گاه لباس نو و گاه لباس وصله دار بر تن می کرد. لذا وقتی سفیان ثوری به وی اعتراض می کرد که : پدرت علی لباسی چنین گرانبها نمی پوشید ، می فرمود : زمان علی علیه السلام ، زمان فقر و اکنون زمان غنا و فراوانی است و پوشیدن آن لباس در این زمان ، لباس شهرت است و حرام. پس آستین خود را بالا زد و لباس زیر را که خشن بود ، نشان داد و فرمود : لباس زیر را برای خدا و لباس نو را برای شما پوشیده ام.
حضرت صادق علیه السلام همیشه همگام با مردم بود و اجازه نمی داد ، امتیازی برای وی و خانواده اش در نظر گرفته شود. و این ویژگی هنگام بروز بحران های اقتصادی و اجتماعی بیشتر نمایان می گشت . از جمله در سالی که گندم در مدینه نایاب شد ، در آن سال امام (علیه السلام) دستور داد گندمهای موجود در خانه را بفروشند و از همان ، نان مخلوط از آردجو و گندم که خوراک بقیه مردم بود ، تهیه کنند و فرمود :” خدا می داند که می توانم به بهترین صورت نان گندم خانواده ام را تهیه کنم ، اما دوست دارم خداوند مرا در حال برنامه ریزی صحیح زندگی ببیند.”
علم امام
آنچه به دوره امامت حضرت امام صادق علیه السلام ویژگی خاص بخشیده ، استفاده از علم بی کران امامت ، تربیت دانش طلبان و بنیان گذاری فکری و علمی مذهب تشیع است.
شیخ مفید می نویسد : آن قدر مردم از دانش حضرت نقل کرده اند که به تمام شهرها منتشر شده و کران تا کران جهان را فرا گرفته و از احدی از علمای اهل بیت علیهم السلام به اندازه امام این مقدار حدیث نقل نشده است.
اصحاب حدیث ، راویان آن حضرت را با اختلاف آراء و مذاهبشان گرد آورده که عددشان به چهار هزا تن رسیده است.
سید مومن شافعی نیز می نویسد : مناقب آن حضرت بسیار است تا آن جا که شمارشگر حساب از آن ناتوان می باشد.
ابو حنیفه می گوید : من هرگز فقیه تر از جعفر بن محمد [ع] ندیده ام و او حتماً داناترین امت اسلامی است. (9)
جوانان و امام صادق علیه السلام
نگاه مهربان امام به جوانان ، که با بزرگداشت شخصیت ، تکریم استعداد و صلاحیتها ، احترام به نیازها و توجه به قلبهای پاک و زلال آنان همراه بود و اقبال جمع جوانان به سوی امام علیه السلام ، که فرآیند عملکرد و رفتار متین ، محبت آمیز ، حکیمانه و سرشار از خلوص و عاطفه آن حضرت بود ، همواره جلوه نمایی می کرد.
امام در مورد جوانان می فرمود:
“جوانان زودتر از دیگران به خوبیها روی می آورند.”
جوانی فرصت نیکو و زودگذر است که باید به خوبی از آن بهره جست و با زیرکی ، ذکاوت و تیزبینی ، این نعمت خداد را پاس داشت ؛ زیرا این فرصت “ربودنی” و”رفتنی” است وضایع ساختن آن ، چیزی جز غم و پشیمانی برای دوران پس از آن به ارث نمی گذارد.
– امام صادق در این مورد می فرماید :” به هر کس فرصت دست دهد و او به انتظار به دست آوردن فرصت کامل ، آن را به تأخیر اندازد ، روزگار همان فرصت را نیز از او برباید ، زیرا کار ایام ، بردن است و روش زمان ، از دست رفتن.”
انسان با ورود به دوران جوانی به دنبال”هویت” جدیدی می گردد. در این مرحله هویت یابی ، نقش ” آگاهی و بینش” بسیار مؤثر و کارساز بوده ، بر”رفتار و عمل” پیشی دارد ، در این دوران ، ممکن است سرگردانی در هویت سبب گردد که او به بحران هویت کشیده شود . در این شرایط ، جوان باید رنگ خدایی گیرد تا هویتش خدایی گردد ، دین همان ” رنگ خدا ” است ، امام صادق علیه السلام می فرماید:
” مقصود از رنگ خدایی همان دین اسلام است.”
دین به انگیزه جوان در بنا کردن و آراستن هویت او پاسخ می دهد ، زیرا آدمی دارای عطشی است که فقط با پیمودن راه خدا فرو می نشیند.
از این رو امام صادق علیه السلام ، یادگیری باید ها و نبایدها و اندیشه های سبز دین را از ویژگیهای دوران جوانی می داند.
امام نسبت به آن دسته از جوانانی که علم دین نمی دانند و در پی آن نمی روند ، رنجیده خاطر می گردد.
جوانان و یافتن دوست
دوست خوب یکی از سرمایه های بزرگ زندگی و از عوامل خوشبختی آدمی است. رفیق شایسته برای جوان جایگاه خاص خود را دارد و اهمیت آن به گونه ای است که درشکل دهی شخصیت او نقش بزرگی ایفا می نماید.
امام دوستان را سه نوع می داند:
1. کسی که مانند غذا به آن نیاز است که آن ” رفیق عاقل” است.
2. کسی که وجود او برای انسان به منزله بیماری مزاحم و رنج آور است که آن ” رفیق احمق” است.
3. کسی که وجودش به منزله داروی شفا بخش است که آن ” رفیق روشن بین و اهل خرد” است.
و نیز رفاقت ، حدودی دارد ، کسی که تمام آن حدود را دارا نیست ، کامل نیست و آن کس که دارای هیچ یک از آن حدود نیست ، اساساً دوست نیست:
1- ظاهر و باطن رفیق، نسبت به تو یکسان باشد.
2- زیبایی و آبروی تو را جمال خود ببیند و نازیبایی تو را نازیبایی خود بداند.
3- دست یافتن به مال یا رسیدن به مقام، روش دوستانه او را نسبت به تو تغییر ندهد.
4- در زمینه رفاقت ، از آنچه در اختیار دارد، نسبت به تو مضایقه ننماید.
5- تورا در مواقع گرفتاری و مصیبت ، ترک نگوید.
جوانان و آموزش
امام صادق علیه السلام می فرماید:
دوست ندارم یکی از شما جوانان را ببینم ، مگر در یکی از دو حال : یا دانا (عالم) یا در حال یادگیری و دانش اندوزی.
جوانان و قرآن
امام می فرماید : جوان مومنی که به قرائت قرآن بپردازد ، قرآن با گوشت و خونش در می آمیزد.
گزیدهای از احادیث اخلاقی امام صادق علیه السلام
غیبت کردن بر هر مسلمانی حرام است و غیبت گناهی است که مانند آتشی که هیزم را میسوزاند کارهای ثواب و خیر را از میان میبرد.10
▪ ریشههای غیبت ده چیز است:
۱. فرو نشاندن خشم و غضب
۲. کمک و یاری مردم (همرنگ جماعت شدن)
۳.قبول چیزی بدون تحقیق
۴. تهمت و افترا زدن
۵.بدگمانی و سوء ظن
۶. رشک و حسد بردن
۷.مسخره کردن و استهزاء
۸. شگفتی و تعجب
۹. آزردگی و رنجیدگی خاطر
۱۰.خودنمایی و آراسته نشان دادن خود.11
***
سئل النبی صلی الله علیه و آله ما کفارهٔ الاغتیاب؟ قال: تستغفر الله لمن اغتبته کلما ذکرته. امام صادق علیه السلام نقل میکنند از رسول خدا درباره کفاره غیبت سئوال شد حضرت فرمود: کفاره غیبت این است که برای کسی که غیبت او را کردی، هر وقت به یادش افتادی طلب مغفرت کنی.12
***
از خودت برای خودت بهره گیر. از تندرستی قبل از بیماری و از قدرت و نیرو قبل از ناتوانی و از زندگی قبل از فرا رسیدن مرگ.13
***
الرغبهٔ فی الدنیا تورث الغم و الحزن و الزهد فی الدنیا راحهٔ القلب و البدن؛ توجه به دنیا غم و اندوه و بی توجهی به دنیا راحتی جسم و جان را به دنبال دارد.14
***
هر کس که قبل از سلام شروع به صحبت کرد جواب او را ندهید.15
***
ضحک المؤمن تبسم ؛ خنده مؤمن به صورت تبسم است.16
***
هر کس خدا را بشناسد از خدا میترسد و هر که از خدا بترسد نفس او از دنیا دوری میکند (دنیا را رها میکند).17
***
الدنیا سجن المؤمن و الصبر حصنه و الجنهٔ ماواه. و الدنیا جنهٔ الکافر و القبر سجنه و النار ماواه؛ دنیا برای مؤمن زندان است و صبر و بردباری حریم آن است و جایگاه مؤمن در بهشت است. و اما دنیا بهشت کافر است و قبر زندان او و آتش جایگاه او.18
***
من ساء خلقه عذب نفسه؛ هر کس بد اخلاقی کند خود را عذاب کرده است.19
کتابشناسی امام صادق علیه السلام
الف) کتابهای منتشر شده
1. اصحاب امام صادق
علی محدث زاده (1340ـ 1396ق), تهران, کتابخانه مدرسه چهلستون مسجد جامع تهران, 1373, وزیری, 512ص.
2. امام صادق
عبدالمنتظر قدوسیان, تهران, 1353, رقعی, 53ص.
3. امام صادق
[حسن سعید (1337ـ 1416ق)], تهران, کتابخانه مدرسه چهلستون 1351,جیبی, 16ص.
4. امام صادق مؤسس مذهب جعفری
گروه نویسندگان, تهران, کتابخانه دوشیزگان اسلامی, 1351, رقعی, 30ص.
5. امام صادق یا قهرمان علم
احمد خدایی, مرودشت, انتشارات ولی عصر, 1350, رقعی, 25ص.
6 . امام صادق و مذاهب چهارگانه
شیخ اسد حیدر (م1408ق), ترجمه حسن یوسفی اشکوری, تهران, شرکت سهامی انتشار, 1369ش, وزیری, 455 ص(ج1).
7. امام صادق یک شخصیت تاریخی
حسین قاضی, تهران, 1359, 432ص.
8. امام جعفر صادق رئیس مذهب شیعه
عبدالامیر فولادزاده, تهران, انتشارات اعلمی, 1359, وزیری, 36ص (مصور, ویژه کودکان).
9. امام جعفر صادق پیشوا و رئیس مذهب
عبدالرحیم عقیقی بخشایشی, قم, انتشارات نسل جوان, 1361, جیبی, 319ص.
10. امام جعفر صادق
سید کاظم ارفع, تهران, مؤسسه انتشاراتی فیض کاشانی, 1370, رقعی, 89ص (از سری سیره عملی اهلبیت).
11. امام جعفر صادق
گروه نویسندگان مؤسسه البلاغ, ترجمه واحد تدوین و ترجمه, تهران, سازمان تبلیغات اسلامی, 1366, جیبی, 67ص (از سری سرچشمههای نور).
12. بحر اللئالی (زندگانی حضرت صادق )
میرزا علی اکبر نواب شیرازی, چاپ سوم, شیراز, 1381ق, وزیری, 520ص.
13. پیشوای ششم امام جعفر صادق
گروه نویسندگان, چاپ مکرر, قم, مؤسسه در راه حق, 1369, رقعی, 78ص (این کتاب به عربی و اردو ترجمه شده است).
14. پیشوای صادق
آیت اللّه سید علی خامنه ای, چاپ دوم, تهران, انتشارات سید جمال, 1361.
15. تاریخ عصر جعفری, (پیرامون زندگی امام صادق )
ابوالقاسم سحاب (1304 ـ 1376ق), تهران, کتابفروشی اسلامیه, 1374ق, 2ج.
16. ترجمه جلد یازدهم بحار الانوار (قسم دوم) (زنـدگـانی امام صـادق )
علامه مولا محمد باقر مجلسی (1037ـ1110ق), ترجمه موسی خسروی, تهران, کتابفروشی اسلامیه, 1355ش/1396ق, وزیری, 300ص.
17. حضرت صادق
فضل اللّه کمپانی (م1414ق), تهران, دارالکتب الاسلامیه, 1351, وزیری, 271ص.
18. حقایق علمی در اسلام (از فرمایشات حضرت امام جعفر صادق)
[؟], دورود, شرکت سهامی سیمان فارس و خوزستان, 1353, جیبی, 24ص.
19. حکمت صادق (سخنان امام جعفر صادق)
سید محمد باقر برقعی, تهران, کتابفروشی معرفت, 1331.
20. حیاه الصادق یا زندگانی جعفر بن محمد
شیخ محمد محدث خراسانی, مشهد,1379ق, وزیری, 280ص.
21. خورشید نمیمیرد (داستان زندگی امام صادق )
رضا شیرازی, چاپ پنجم, تهران, انتشارات پیام آزادی, 1376ش1418/ق, رقعی, 136ص (مصوّر, ویژه نوجوانان).
22. داستانهایی از امام جعفر صادق
سید عبدالرسول مجیدی, قم, کانون نشر اندیشههای اسلامی, 1370ش/1412ق, رقعی, 160ص.
23. در پیشگاه امام صادق
سید محمد صحفی, دورود, شرکت سیمان فارسیت, 1356, جیبی, 176ص (بخشی از این کتاب اقتباس از مغز متفکر جهان شیعه است).
24. درسهایی از مکتب امام صادق
سید محمد تقی حکیم, تهران, دفتر نشر فرهنگ اسلامی, 1369, رقعی, 216ص.
25. زندگانی حضرت امام جعفر صادق
حسین عماد زاده (1325 ـ 1410ق), تهران, شرکت سهامی طبع کتاب, 1339, وزیری, 2ج,504«492ص.
26. زندگانی جعفر بن محمد الامام الصادق
عبدالعزیز سیّد الاهل, ترجمه حسین وجدانی, تهران, انتشارات محمدی, 1336, رقعی, 216ص.
27. زندگی و سیمای امام جعفر صادق
سید محمد تقی مدرسی, ترجمه محمد صادق شریعت, تهران, مؤسسه انصارالحسین 1370, وزیری, 70ص.
28. شخصیت حضرت صادق
احمد مغنیه, ترجمه سید جعفر غضبان, چاپ سوّم, تهران, انتشارات اردیبهشت, 1360, رقعی, 223ص.
29. شرح زندگانی و سخنان ششمین امام شیعیان, جعفر بن محمد الصادق
تهیه و تدوین: علی پناه, تهران, انتشارات فروغی, 1358, رقعی, 208ص.
30. شیوه خداشناسی از دیدگاه امام صادق
تهران, واحد فرهنگی بنیاد شهید, 1361, رقعی, 67ص.
31. صادق آل محمد
محمود منشی, چاپ دوم, تهران, انتشارات اشرفی, 1357, وزیری, 377ص.
32. صفحاتی از زندگانی امام جعفر صادق
محمد حسین مظفر (1312ـ 1389ق), ترجمه سید ابراهیم سیدعلوی, تهران, انتشارات رسالت قلم, 1368, وزیری, 452ص.
33. طبّ الصادق
محمد خلیلی, ترجمه نصیرالدین امیر صادقی تهرانی, چاپ پنجم, تهران, انتشارات عطایی, 1349, وزیری, 183ص.
34. کتابنامه امام صادق
رضا استادی, تهران, جامعه الامام الصادق, 1403ق, رقعی, 79ص.
35. گنج حقایق (پانصد سخن از امام صادق)
سید ابوالفضل رضوی قمی, تهران, شرکت سهامی طبع کتاب, 1378ق, جیبی, 288ص.
36. گوشهای از چهره درخشان امام صادق
گروه نویسندگان, ترجمه محمدرضا انصاری, تهران, انتشارات محمدی, 1357, رقعی, 180ص.
37. مردان پاک از نظر امام جعفر صادق
شیخ محمد جواد مغنیه (م1400ق) ترجمه مصطفی زمانی (1356 ـ 1410ق), قم, انتشارات پیام اسلام, 1358, جیبی, 168ص.
38 . مشعلهای شعله ور (پیام امام صادق به عبداللّه بن جندب)
ترجمه تقی متقی, قم, موسسه دارالحدیث, 1375, رقعی, 41ص.
39. معصوم هشتم, حضرت امام جعفر صادق
احمد سیاح, تهران, انتشارات اسلام, جیبی, 130ص.
40. معصوم هشتم, حضرت امام جعفر صادق
سید مهدی آیت اللهی (دادور), نقاشی, علی مظاهری, تهران, انتشارات جهان آرا, 1368, وزیری, 34ص (مصور, ویژه نوجوانان) (این کتاب به عربی, اردو, ترکی, انگلیسی, فرانسه و تاجیکی ترجمه شده است).
41. مغز متفکر جهان شیعه
مرکز مطالعات اسلامی استراسبورک, ترجمه و اقتباس: ذبیح اللّه منصوری (م 1410ق), چاپ ششم, تهران, انتشارات جاویدان, 1359ش1400/ق, وزیری, 476ص.
42. مفاهیم انسانی از دیدگاه امام صادق
شیخ محمد جواد مغنیه (م1400ق), ترجمه محمد رسول دریایی, تهران, انتشارات اسلامی, 1358, رقعی, 174ص.
43. منهج الیقین (شرح وصیت امام صادق )
سید علأ الدین محمد حسینی گلستانه اصفهانی (م 1110ق), بمبئی, 1313ق.
الذریعه, ج23, ص200.
44. نامه امام جعفر صادق (به عامل اهواز: عبداللّه نجاشی)
ترجمه م.ع, دزفول, کتابفروشی تدین, جیبی, 43ص.
45. نامه حضرت صادق به استاندار اهواز
علیرضا مدرس غروی, چاپ دوم, مشهد, 1352, رقعی, 199ص.
46. نگاهی برزندگی امام صادق
محمد محمدی اشتهاردی, تهران, نشر مطهر, 1374, رقعی, 144ص.
47. نور درخشان (پیرامون زندگانی حضرت صادق )
شیخ قوام الدین محمد وشنوی قمی (م1418ق) ترجمه و اضافات: اسماعیل نوروزی, قم, چاپخانه مهر,
1357ش1398/ق, رقعی, 184ص.
48. وصایای جعفر بن محمد الصادق
بمبئی, 1303ق, 268ص. الذریعه, ج25, ص97.
ب) کتابهای خطی فارسی
1. ترجمه (عوالم العلوم): زندگی امام صادق
ملاعبداللّه بن نوراللّه بحرانی اصفهانی, ترجمه سید احمد بن محمد حسینی اردکانی (1175ـ بعد 1242ق).
2. حدایق الجنان (در تاریخ امام جعفر صادق )
محمد حسن بن محمد ابراهیم . رک: نسخههای خطی فارسی, ص4452.
3. زندگانی امام صادق
شیخ ولی اللّه بابلی (1297ـ 1374ق).
الذریعه, ج12, ص54.
4. اللآلی السنیه و الصحیفه الجعفریه
جمع و تألیف و ترجمه: شیخ محمد حسین شریعتمدار تبریزی (م1320ق) (نسخه خطی آن در 222 ورقه, در کتابخانه آیت اللّه مرعشی به ش5223 موجود است). فهرست کتابخانه مرعشی, ج14, ص22.
5. مختصری از زندگانی حضرت صادق
سید محمد رادمنش, رساله فوق لیسانس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران, 1332, 79ص.
6. منتخب رساله امام جعفر صادق (در چهل فصل و شامل مطالب عرفانی)
حمید غریب (نسخه خطی آن در 28صفحه در یکی از کتابخانههای مصر موجود است).
7. نظریات امام جعفر صادق در تعلیم و تربیت
محمد شریفی تهرانی, رساله فوق لیسانس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران, 1314.
پی نوشت :
1- مراجعه به کتاب مغز متفکر جهان شیعه و بررسى اجمالى صفحات آن این ادعا را بوضوح تمام ثابت مىکند. متأسفانه از این کتاب به عنوان کتابى خوب جهت شناخت امام صادق (علیه السلام) نام برده مىشود و تاکنون چندین بار چاپ شده است؛ اما ما در حسن نیست گردآورندگان آن و اصولاً در صلاحیت مرکز مطالعات اسلامى استراسبورگ حرفها داریم. «مترجم».
2- مالک بن انس مدنى پایهگذار نخستین مذهب از مذاهب چهارگانه اهل سنت است که به مذهب مالکى معروف مىباشد و بیشتر اهل حجاز بر این مذهبند. او از جمله شاگردان امام جعفر صادق (علیه السلام) مىباشد.
3- شیخ جلیل القدر و صاحب تصنیفات گرانبهائى بالغ بر 300 جلد. او در سال 352 ق. وارد بغداد شد و بزرگان شیعه از خرمن دانش او توشهها گرفتند و روایتها شنیدند. او در رى بدرود حیات گفته است.
4- نعمان بن ثابت مشهور به ابوحنیفه مؤسس دومین مذهب از مذاهب چهارگانه فقهى اهل سنت است. او در جلسات درسى امام صادق (علیه السلام) حاضر مىشده و دو سال تمام در نزد امام براى تعلم زانو زده و این جمله از اوست که گفته است: »لولا السنتان لهلک النعمان».
5- نگاه کنید به مناقب، ج 4، ص 255 و 275 ؛ کشف الغمه، ج 2، ص 421؛ اثبات الوصیه مسعودى؛ خرائج و جرائج و اصول کافى، ج 1، ص 475.
6- فاطر /32.
7- تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 383، چاپ بیروت.
8- مناقب، ج 4، ص 250.
9- الامام الصادق وابوزهره، ص 224.
10- مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۱۱۷ .
11- مرآهٔ العقول ج ۱۰ ص ۴۱۴/ بحار الانوار ج ۷۵ ص ۲۵۷ .
12- مرآهٔ العقول، ج ۱۰ ص ۴۳۱ .
13- اصول کافی، ج ۲، ص ۴۵۵.
14- تحف العقول، ص ۳۵۸ .
15- تحف العقول، ص ۳۶۰ .
16- تحف العقول، ص ۳۶۶ .
17- تحف العقول، ص ۳۶۲ .
18- تحف العقول، ص ۲۶۳ .
19- تحف العقول ص ۲۶۳
منابع:
منبع: راسخون
صفحاتى از زندگانى امام جعفر صادق (علیه السلام)، محمد حسین مظفر
کتابنامه ائمه اطهار (علیهم السلام)، ناصر الدین انصاری قمی