چرا حضرت علی ـ علیه السلام ـ با غاصبین خلافت مخالفت علنی نکرد، بلکه همکاری می کردند؟

چرا حضرت علی ـ علیه السلام ـ با غاصبین خلافت مخالفت علنی نکرد، بلکه همکاری می کردند؟

بعد از رحلت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و امام ـ علیه السلام ـ در برابر اقدام اهل سقیفه بین دو امر قرار گرفته بود. از یک طرف حق خود و خاندانش مطرح بود و از سوی دیگر حفظ دین و پاسداری از دستاوردهای اسلام، برایش مطرح بود، امام ـ علیه السلام ـ حق خود را فدای حفظ اسلام نمود و در عین حال در فاصله شش ماه پس از رحلت پیامبر حقانیت خود را در مواقع گوناگون بیان نمود و آن را شرح داد تا مردم در مورد امر جانشینی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ گمراه نمانند.
جو عمومی به نفع امام نبود، مخالفین امام از او چهره خشن بی رحم و قاتل و از همه مهمتر، جوان و بی تجربه! در اذهان عموم مردم ساخته بودند، بنابراین لازم بود امام ـ علیه السلام ـ با هوشیاری و احتیاط کامل برای دست یافتن به اهداف خود حرکت نماید. لذا «سکوت تلخ» را انتخاب می کند.
مقصود از سکوت، ترک قیام به شمشیر است نه ترک و رها ساختن جامعه به حال خود، امام در صحنه سیاسی جامعه خود ناظر و حاضر بود، این حضور تا جائی بود که وقتی «مغیره بن شعبه» در زمان خلافت عثمان می خوارگی کرده بود وعثمان به خاطر خویشاوندی خود با مغیره از اجرای حد الهی بر او صرفنظر کرد، امام او را گرفت و حد الهی را بر او جاری ساخت و فرمود: «تا من زنده هستم نخواهم گذاشت، حدود الهی معطل و متروک بماند[1]» و یا د رجریان تبعید ابوذر صحابی انقلابی که بر علیه عثمان قیام کرده بود، او را بدرقه و از او تمجید نمود[2] امام درباره سکوت تلخ خود در موارد مختلف گفته و می فرماید:
«…د راندیشه فرو رفتم، که میان دو راه کدام را برگزینم؟ آیا با کوته دستی قیام کنم یا برتار یکی کور صبر کنم، تاریکیی که بزرگسال در آن فرتوت می شود و جوان پیر می گردد و مؤمن در تلاش سخت تا آخرین نفس واقع می شود. دیدم صبر بر همین حالت طاقت فرسا، عاقلانه تر است، پس صبر کردم، در حالیکه خوار در چشم و استخوانی در گلویم بود[3]». سکوت امام دلائل و علت های خاصی داشت که به پاره ای از آنها اشاره می نمایم.
1ـ نداشتن یار و یاور.
2ـ حضور منافقان فرصت طلب در میان مسلمانان.
3ـ اعراب مرتد در انتظار رحلت پیامبر به سر می بردند تا پس از رفتن او انتقام خود را از اسلام بر گیرند. و حوادث دوران خلافت ابو بکر این موضوع (مرتدین) را تأیید کرد.
4ـ وجود دشمنان خارجی نیرومندی مانند دولت های ایران و روم و خطر بالقوه آنها نسبت به اسلام.
این عوامل و عوامل دیگر موجب گردید تا امام علی ـ علیه السلام ـ دست به شمشیر نبرد، چه در این صورت جنگ داخلی به وجود می آمد و نتیجه آن نابودی اسلام بود.
عامل دیگر حفظ جان امام بود، زیرا اگر امام مخالفت علنی می نمود، او هم گرفتار سرنوشت «سعد بن عُباده» رئیس گروه «خزرج» می شد و قاتلان امام می گفتند: «جن ها» او را کشتند. درست همان کاری را که با مرده سعد بن عباده کردند. لذا امام ـ علیه السلام ـ با هوشیاری کامل و احتیاط تمام برای رسیدن به اهداف خود قدم برداشت. ابن ابی الحدید درباره این روش و سیاست امام می نویسد. موضع 25 ساله امام را از استادم پرسیدم و او در پاسخ گفت:
«اگر نبود امام بینی خود را بر خاک مالیده و صورت خود را بر خاک نهاده کشته می شد. اما او خود را از حضور بازداشت و مشغول عبادت گردید، در قرآن نظر می کرد، او از وضع خود (در زمان حیات پیغمبر) دست برداشته، شمشیر را به فراموشی سپرد.
«… او خود را سیاح در زمین و راهب در کوهها نشان داد و حتی خلفاء را اطاعت می کرد… آنها نیز او را رها کرده و درباره او سکوت کردند… و انگیزه ای نداشتند تا او را بکشند و اگر غیر از این بود کشته می شد[4]».
بنابراین همکاری امام ـ علیه السلام ـ با خلفاء بخاطر مصلحت بود، مصلحتی که تأثیر آن بیش از جنگ با شمشیر بود، زیرا امام با مصلحت اندیشی موفق گردید هم دین را از خطرات مهلک و ویرانگر نجات دهد و هم این که جان خود را حفظ نمود و با رفتار و سلوک و بی اعتنائی خود به امر خلافت، دلهای مردم را به خود جذب نمود، پس از قتل عثمان هجوم جمعیت بیعت کننده به اندازه ای بود که نزدیک بود امام حسن و امام حسین ـ علیه السلام ـ زیر دست و پا پایمال گردند[5] بر این اساس حکومت امام نسبت به خلفای دیگر مردمی ترین حکومت بوده است. از همه مهمتر امام در دوران خلافت پنج ساله خود تصویری از حکومت اسلامی را ارائه نمود که در طول تاریخ همواره الگوئی ارزشمند برای همه آزادیخوان جهان اعم از مسلمان و غیر مسلمان بوده و هست و این همه از برکات آن سکوت معنی دار علی ـ علیه السلام ـ بود. استاد مطهری در این مورد می گوید:
«سکوت و مدارا در برخی شرائط بیش از قیامهای خونین نیرو و قدرت تملک نفس (خویشتن داری) می خواهد. مردی را در نظر بگیرید که مجسمه شجاعت و شهامت و غیرت است، هرگز به دشمن پشت نکرده و پشت دلاوران از بیمش می لرزد، اوضاع و احوالی پیش می آید که مردمی سیاست پیشه از موقع حساس استفاده می کنند و کار را بر او تنگ می گیرند تا آجا که همسر بسیار عزیزش مورد اهانت قرار می گیرد و او خشمگین وارد خانه می شود و با جمله هائی که کوه را از جا می کند شوهر غیور خود را مورد عتاب قرار می دهد و می گوید:
«پسر ابوطالب»! چرا به گوشه خانه خزیده ای؟ تو همانی که شجاعان از بیم تو خواب نداشتند، اکنون در برابر مردمی ضعیف سستی نشان می دهی، ای کاش مرده بودم و چنین روزی را نمی دیدم».
علی خشمگین از ماجراها از طرف همسری که بی نهایت او را عزیز می دارد این چنین تهییج می شود، این چه قدرتی است که علی را از جا نمی کند، به همسرش می گوید: من فرقی نکرده ام، من همانم که بودم، مصلحت چیزی دیگر است و همسرش را قانع می کند[6].

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. سیری در سیره ی ائمه اطهار (ع)، مرتضی مطهری.
2. سیری در نهج البلاغه، استاد مرتضی مطهری.
3. پژوهشی عمیق در زندگی امام علی ـ علیه السلام ـ جعفر سبحانی.
4. سیره پیشوایان ـ مهدی پیشوایی.

پی نوشت ها:
[1]- حکیمی، محمد رضا، امام در عینیت جامعه، ص 77.
[2]- صبحی صالح، نهج البلاغه، کلام 130، ص188.
[3]- نهج البلاغه، خ3.
[4]ـ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 310.
[5]- نهج البلاغه، خ3.
[6]- سیری در نهج البلاغه، صفحات 183و184.مرتضی مطهری.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید