واقعه شهادت حضرت زهرا (س) در منابع اهل سنت

واقعه شهادت حضرت زهرا (س) در منابع اهل سنت

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه
در کتاب تحف العقول از امام امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) حدیثی نقل کرده که حضرتش خطاب به کمیل فرمودند:

یا کمیل! ما من حرکه إلا و أنت محتاج فیها الی معرفه (1)
ای کمیل هیچ حرکتی_ اعم از فکری، اخلاقی، مادی و معنوی- نیست مگر این که در آن حرکت احتیاج به معرفت داری.
قطعاً اظهار نظر در مورد اسلام و مسائل اسلامی و تاریخ اسلام و این که اسلام چه بوده و بر سر آن چه آمده است و اکنون چه باید کرد، احتیاج فراوان به معرفت و آگاهی و شناخت کامل دارد، مخصوصاً برای کسانی (مانند: روحانیون و اساتید دانشگاه ها و معلمان) که داعیه ی مدیریت بر افکار و اندیشه ها دارند.
وقتی مرحوم آیت الله بروجردی از دنیا رفتند، عده ای از شاگردان مرحوم آیت الله امام خمینی از ایشان خواستند که شما حواشی عروه الوثقی را بدهید تا چاپ کنیم و افرادی که مایل به تقلید از شما هستند استفاده کنند. ایشان امتناع می کنند. وقتی که علت را می پرسند، ایشان می فرمایند:
شما وقتی رساله را به فارسی چاپ کردید افرادی که اطلاع ندارند تصور می کنند اسلام همین دو هزار و چند مسئله ای است که در رساله ی عملیه آمده است. و حال آن که در اسلام سیاسات و معاملات و عبادات آن – فقط در بخش احکام- آن قدر وسیع است که یک عمر معمولی قدرت احصاء آن را ندارد چه رسد به ابواب معارف و مسائل اخلاقی و تاریخی و سیره ی اولیاء اسلام که به فضل الهی از وسعت فراوانی برخوردار است.
از این رو اظهار نظر قابل اعتنا – که از علما و اساتید دانشگاه و معلمین، غیر از آن انتظار نمی رود- نیازمند مطالعه و تحقیق فراوان است، به خصوص در مسائل تاریخی که نقل ها و برداشت ها و احتمال تحریف های زیادی پیرامون آن وجود دارد.
حادثه ی شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) حادثه ای است که به غیر از ناقلین موثّق و معتمدی مانند ائمه اطهار (علیهم السلام) که از مقام عصمت برخوردار هستند، صدها کتاب از منابع مورد توجه محققین طراز اول اهل سنت به آن پرداخته و با دقت درباره آن مطلب نوشته اند.
نوشتار حاضر به دلیل این که ادعا شده این حادثه ساخته و پرداخته شیعه است در نقل این حادثه صرفاً به بعضی منابع اهل سنت پرداخته است.
امید که عزیزان در اظهار نظرها – که همه در محضر خدا ثبت می شود، ما یلفظ من قولٍ إلا لدیه رقیبُ عتیدٌ (2) – بسیار با دقت و با مطالعه باشند و آیه مبارکه ی «ولاتقف ما لیس لک به علمٌ (3) » را میزان برای عمل قرار دهند.
والسلام.

بسمه تعالی

پیشگفتار
چندی است که در بعضی مجامع فرهنگی مطرح شده است که شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) افسانه بوده و چنین واقعه ای رخ نداده و این داستانی است دروغین که توسط شیعه و از روی بغض خلفاء سه گانه ساخته شده است. به این امید که این شبهه واهی بی اساس تبدیل به ضربه ای جبران ناپذیر به اعتقادات جامعه ما تبدیل نشود در جزوه حاضر، حادثه شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) از دیدگاه کتب و روایات خود اهل سنت بررسی می شود. البته چنان که می دانید این فاجعه از نظر شیعه و طبق روایاتی که از شیعه رسیده است بسیار دردناکتر و جانسوزتر از آنی است که در این جزوه آمده ولی چون بنای این جزوه فقط بیان حادثه نیست بلکه هدف آن اثبات حادثه است، فقط به روایات خود اهل سنت در مورد جزئیات حادثه بسنده شده است و الا هیچ قلمی توان بیان داستان واقعی شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را ندارد. برای رعایت اختصار و به دلیل کثرت روایات اهل سنت در این باب، برای هر موضوع یک یا دو روایت گویا انتخاب شده و بقیه به مراجع و منابع دیگر ارجاع داده شده است که در آن منابع همان عبارت و یا عبارتی شبیه آن و با همان مضمون آمده است.
ان شاء الله که خداوند همه ما را محب و معتقد و مطیع حضرات اهل بیت (علیهم السلام) قرار دهد.

بسم الله الرحمن الرحیم
ما هم دلمان می خواست افسانه باشد… ما هم دلمان می خواست دروغی بیش نباشد… دلمان می خواست چنین ننگی بر دامن امت آخرالزمان نماند…. دلمان می خواست گوش هایمان چنین واقعه ای را نمی شنید و چشمهایمان روایاتش را در کتاب های معتبر شیعه و سنی نمی دید… آخر چگونه ممکن است اصحاب و امت پیامبری، با دختر پیامبرشان – حتی اگر نعوذبالله مجرم باشد – چنین کرده باشند؟!
ای کاش دروغ بود! ای کاش قصه شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) افسانه بود…! ولی افسوس؛ افسوس که هر چه می گردیم و باز می گردیم، بیشتر قطعی و یقینی می شود. آخر صدها روایت شیعه را هم رها کنیم، پس روایات اهل سنت چه؟ با روایات معتبر آنها چه کنیم؟
چه کنیم که خودشان اعتراف دارند؟ چه کنیم که بزرگانشان پذیرفته اند…؟
آری! کوتاه کنیم، بر حقیقت نمی توان چشم بست… و قصه ی این حقیقت چند کلمه بیشتر نیست:
دستور قتل زهرا صادر شد. او را تهدید کردند. به درون خانه اش ریختند.
خانه اش را آتش زدند. بر او ضربه زدند، بچه اش را سقط کردند.
و آخر… زهرا (سلام الله علیها) را به شهادت رساندند…

«تهدید خلیفه دوم به آتش زدن خانه ی فاطمه (سلام الله علیها)»
ابتدای ماجرای شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) به زمان حیات رسول الله (صلی الله علیه و آله) بر می گردد که در حوصله این مقال نمی گنجد. ما نیز برای حفظ اختصار قصه را از دستور خلیفه اول (ابابکر) به خلیفه دوم (عمر) برای اخذ بیعت از علی (علیه السلام) و خانواده اش شروع می کنیم که در آن اجازه و دستور اهانت به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) مشهود است:

ثُمّ اِنَّ اَبابکر بَعثَ عمر بن الخطاب اِلی علیٍّ و مَن معه لِیخرِجهم مِن بیتِ فاطمه رضی الله عنها، و قالَ «اِن اَبَوا علَیک، فَقاتِلهم!»(4)
ابابکر عمر بن خطاب را به سوی علی و همراهانش فرستاد تا از خانه فاطمه آنها را خارج کند و به او گفت، اگر از دستور تو سرباز زدند ایشان را بکش!
اما خلیفه دوم هم در این امر قبیح کاملاً از ابابکر اطاعت کرد ولی جالب است بدانید که چه تصمیمی گرفت! بنگرید:

جاءَ عمر اِلی بیت فاطمه (سلام الله علیها) فی رِجال مِن الاَنصار و نفرٍ قَلیلٍ مِن المهاجرین فقال: والَذی نفسی بِیدهِ لَتخرجنّ الی البیعه او لأحرقنّ البیت علَیکم.(5)
عمر به همراه تعدادی از انصار و اندکی از مهاجرین به خانه فاطمه آمد و گفت: قسم به آن که جانم به دست اوست یا برای بیعت خارج می شوید و یا خانه را بر سر شما می سوزانم و آتش می زنم!

فدعا (عمر) بِالحطَب و قال و الَّذی نفسَ عمر بِیده لَتخرجنّ أو لَأحرقنّها عَلی مَن فِیها فَقیل له: یا اَبا الحفص: اِنّ فیها فاطِمه! فَقال: و اِن…(6)
عمر هیزم خواست و گفت: قسم به آن که جان عمر در دست اوست یا خارج می شوید و یا خانه را با اهلش به آتش می کشم. به او گفته شد: ای پدر حفصه فاطمه در این خانه است. پاسخ داد: اگر چه فاطمه هم باشد…!

«هجوم به خانه فاطمه (سلام الله علیها)»
دستور ابوبکر به عمر برای بیعت گرفتن از علی (علیه السلام) تبدیل به هجومی دسته جمعی شد که تاریخ مجبور به ثبت آن گشته است.

و بلَغَ اَبابکر و عمر اَنّ جماعه مِن المهاجرین و الاَنصار فَقَد اجتمعوا مع علی بنِ اَبیطالب فی منزِلِ فاطمه بنت رسول الله (صلی الله علیه و آله) فَأتُوا فی جماعه حتّی هجموا الدّارَ(7)
به ابابکر و عمر خبر رسید که عده ای از مهاجرین و انصار همراه علی بن ابی طالب در خانه فاطمه جمع شده اند پس همراه عده ای آمدند و به خانه هجوم آوردند.
و ابن ابی الحدید سنی در تصدیق واقعه هجوم به خانه حضرت زهرا چنین می گوید:

و اَما حدیثُ الهجومِ علی بیتِ فاطمه علیها السّلام فَقَد تقدم الکَلام فیه و الظاهر عِندی صحَه ما یرویه المرتضی و الشیعه(8)
اما در مورد ماجرای هجوم آوردن به خانه فاطمه (سلام الله علیها) پیش تر سخن گفته شد و آن چه برای من روشن است صحیح بودن روایات سید مرتضی و شیعیان است.
چگونه است که در قرآن دستور می دهد:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا (9)
ای کسانی که ایمان آورده اید داخل خانه ی کسی غیر از خودتان نشوید تا این که بر اهلش سلام دهید.
و همچنین:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ (10)
ای کسانی که ایمان دارید داخل خانه پیامبر نشوید مگر این که به شما اذن داده شود.
مگر خانه زهرا (طبق روایات خود اهل سنت – مصداق اتم آیه 36 سوره نور نیست؟ در مورد این آیه روایتی از اهل سنت بخوانید:

فی بیوت أذنَ الله اَن ترفَع و یذکر فیها اسمُهُ یسبّحِ لَه فیها بِالغدوّ و الآصال. عن اَنس بنِ مالِک و بریده قال: قَرَأَ رسول الله هذه الایه «فی بیوت اذن الله…» فقام الیه رجل فقال: أیّ بیوت هذه یا رسول الله؟
قال: بیوت الانبیاء. فقام الیه ابوبکر فقال: یا رسول الله هذا البیت منها؟ – و أشار الی بیت علی و فاطمه – قال نعم مِن أفضلِها(11)
پیامبر این آیه را قرائت کردند مردی ایستاد و گفت: ای رسول خدا کدام خانه ها منظور است!
حضرت فرمودند: خانه انبیاء. ابوبکر ایستاد و گفت: ای رسول خدا این خانه هم در زمره آنهاست؟ – و اشاره به خانه علی و فاطمه کرد – حضرت فرمودند: بله از بهترین آنهاست.
پس چگونه است که به بهترین خانه عالم چنین جسارت می شود؟ و شاید در اواخر حیات ابابکر همین احادیث به یادش آمدکه چنین آرزو کرد:

قال ابوبکر (فی مرضه الّذی قبض فیه): وَدَدتُ إنّی لم أکشف بیتَ فاطمه(12).
آرزو داشتم که خانه فاطمه را نمی گشودم.
و با این آرزو به گناه خود اعتراف کرد ولی باز هم تصمیم به توبه نگرفت!

«در خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) را آتش زدند!»
اما باور نکنید که فقط به تهدید اکتفا کردند. باور نکنید که به حمله ور شدن اکتفا کردند.. آتش آوردند… آری آتش آوردند وخانه را آتش زدند… خانه ای که زهرا و بچه هایش در آن بودند…

فرُوِیَ أنّ العباس رضی الله عنه صار الی امیرالمؤمنین و قد قُبض رسول الله فقال: اُمدد یدک اُبایعک.. فأقام امیر المؤمنین و مَن مَعه مِن شیعته فی منزله بما عهد الیه رسول الله فوجّهوا إلی منزله، فهجموا علیه و احرقوا بابه و استخرجوه منه کرها(13)
روایت شده است که عباس در زمانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فوت شده بودند به سوی امیرالمؤمنین رفت و گفت دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنم!
امیرالمؤمنین ایستاد و به همراه شیعیانش به منزلش رفت به خاطر عهدی که رسول خدا با او کرده بود… بر او هجوم آوردند، در خانه اش را آتش زدند و او را به زور از خانه خارج کردند!
دستور این جنایت را عمر صادر کرده بود:

إنّ عُمرَ ضَرب بَطنَ فاطمه… و کان یصیح: أحرقوا دارها بَمن فیها و ما کان فی الدّار غیرُ علیٍ و فاطمه و الحسن والحسین(14)
عمر بر شکم فاطمه ضربه زد… و فریاد می زد: خانه را با تمام کسانی که در آن هستند آتش زنید!
در حالی که غیر علی و فاطمه و حسن و حسین کسی در خانه نبود.
و در بعضی روایات اهل سنت به جزئیات ماجرا پرداخته شده است که می گوید عمر با فتیله آتش بر در خانه حضرت زهرا حاضر شد و نشان می دهد عمر با نقشه قبلی و به قصد آتش زدن خانه آمده بود و ببینید که دلیلش برای چنین جنایتی چقدر موجه است!

إن أبابکر أرسل الی علیٍ (علیه السلام) یرید البیعه فلم یبایع. فجاء عمر و معه فتیله، فتلقته فاطمه علی الباب فقالت فاطمه (سلام الله علیها): یا ابن الخطاب أتراک محرقاً علی بابی؟ قال نعم و ذلک أقوی فیما جاء أبوک(15)
ابوبکر برای بیعت به سراغ علی (علیه السلام) فرستاد ولی علی بیعت نکرد. پس عمر به همراه پاره ای آتش آمد که فاطمه او را نزد در دید و به او گفت ای پسر خطاب! آیا تو را در حال آتش زدن خانه ام می بینم؟ گفت: آری این بهترین کار برای تقویت دین پدرت است!
و بخوانید جواب توجیه عمر را از زبان یکی از علمای بزرگ اهل سنت:
نقیب ابو جعفر در رد سخنان جوینی می گوید اگر بگویید ورود به خانه فاطمه و هتک حرمت آن فقط به جهت نظام اسلامی و… بود، در جوابتان می گویند این سخن درباره عایشه نیز صادق است… چون اگر شکستن حرمت و ورود به خانه فاطمه به سبب کاری که اتفاق نیفتاد، جایز باشد، پس شکستن حرمت عایشه نیز به جهت کاری که روی داد و محقق شد به طریق اولی جایز است! پس چگونه است که هتک عایشه از گناهان کبیره گشته، فاعل آن مخلد در آتش و تبری از عامل آن از مؤکدترین پایه های ایمان شمرده می شود اما گشودن خانه فاطمه و وارد شدن به منزل او و جمع هیزم بر در خانه و تهدید فاطمه به آتش زدن آن از مؤکدترین پایه های ایمان می گردد؟!(16)

«جسارت به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و ضربه زدن به ایشان»
ای کاش فقط تهدید می کردند، ای کاش فقط آتش می زدند، ای کاش بیش از این جسارت نمی کردند ولی…

قال النظام: انّ عُمر ضرَبَ بَطنَ فاطمه یَومَ البیعه حتی ألقت الجنینَ مِن بطنها(17)
عمر ضربه ای به شکم فاطمه زد که جنین از شکمش افتاد و سقط شد.
چه باید گفت؟ چه می توان گفت؟ تعابیری دیگر نیز در کتب اهل سنت موجود است:

إنّ عمر رَفَس فاطمه حتّی أسقطت بمحسن(18)
به راستی عمر لگدی بر سینه فاطمه زد که محسن سقط شد.
و این جنایت فقط از عمر صادر نشد که دیگران نیز به دنبال او جرأت جسارت یافتند:

و المحسنُ سَقَطَ و فی معارف القتیبی: إنّ محسناً فَسَدَ مِن زخم القنفذ العدوی(19)
محسن سقط شد و در معارف قتیبی آمده است که محسن به خاطر زخمی که قنفذ وارد کرد از بین رفت.
و مگر فاطمه دختر پیامبر نبود و مگر فاطمه ام ابیها نبود و مگر 18 سال بیشتر داشت؟!

«محسن به دنیا نیامده به قتل رسید»
در ابتدای مقاله به ضربه هایی که بر فاطمه وارد شد اشاره کردیم و در تمام آنها به قتل محسن نیز اشاره شده است، ثبت این واقعه هولناک و این قتل ناجوانمردانه لکه ننگی همیشگی است که بر دامن تاریخ بشر باقی ماند.
روایات گذشته همه به ضربه هایی که بر پیکر زهرای اطهر (سلام الله علیها) وارد شد و موجب قتل محسن گردید اشاره کرده اند ولی در مقابل ابن عطیه که از علمای بزرگ اهل تسنن است تعبیری دارد که قلب هر مرد و زن پاک نیت و پاک سرشت را جریحه دارد می نماید:

عَصَر عمَر فاطمه خَلفَ البابِ حتّی أسقَطَت جنینَها(20)
عمَر فاطمه را در پشت در آن قدر فشار داد تا جنینش سقط شد.
و چه خوب گفته است ابوجعفر النقیب سنی که: چون پیامبر خون «هبار بن امود» را مباح کرد به سبب این که او زینب را ترساند و بچه اش سقط شد، پس اگر او زنده بود خون قاتل محسن را هم مباح می کرد.(21)

«آیا حضرت زهرا به مرگ طبیعی از دنیا رفتند، یا بر اثر جنایتی که بر ایشان روا شد شهید شدند؟»
روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیها و آله) درکتاب های اهل سنت آمده است که در آن به «مقتوله بودن» حضرت زهرا (سلام الله علیها) تصریح شده است و چون در این روایت به همه ظلم هایی که در حق حضرت زهرا (سلام الله علیها) روا شد اشاره کرده اند آن را به صورت کامل برای شما می آوریم:

عن ابن عباس، قال: ان رسول الله صلی الله علیه و آله کان جالسا ذات یوم، اذ أقبل الحسن فلما رآه بکی… ثم اقبلت فاطمه علیها السلام فلما رآها بکی ثم قال: الیّ الیّ یا بنیّه فاطمه فأجلسها بین یدیه فقال: و اما ابنتی فاطمه فانها سیده نساء العالمین من الاولین و الآخرین و انّی لّما رأیتها ذکرت ما یصنع بها بعدی کانّی بها و قد دخل الذّل بیتها و انتهکت حرمتها و غصب حقّها و منعت ارثها و کسر جنبها و اسقطت جنینها و هی تنادی یا محمداه! فلا تجاب و تستغیث فلا تغاث… فتکون اول من یلحقنی من اهل بیتی فتقدم علیّ محزونهً مکروبهً مغمومهً مغصوبهً مقتولهً، یقول رسول الله صلی الله علیه و آله عند ذلک: اللّهم العن مَن ظلمها و عاقب مَن غصبها و ذلّل مَن اذلّها و خلّد فی نارک مَن ضرب جنبَها حتّی ألقت ولدَها فتقول الملائکه عند ذلک آمین.(22)
ترجمه:
این عباس گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روزی نشسته بودند که حسن (علیه السلام) وارد شد هنگامی که پیامبر او را دید گریست… سپس فاطمه (سلام الله علیها) وارد شد پیامبر (صلی الله علیه و آله) با دیدن او نیز گریست آن گاه فرمود: دخترم فاطمه نزد من آی، نزد من آی. او را نزد خود نشاند سپس فرمود: دخترم فاطمه سرور زنان جهان هستی است، از آغاز تا فرجام چون او را می بینم به خاطر می آورم آن چه را که پس از من بر او روا می دارند. گویا او را می بینم که ذلت و خواری به خانه اش راه یافته، حرمتش شکسته شده، حقش غصب شده، از ارثش منع شده، پهلویش شکسته، جنین او سقط می گردد و او ندا می دهد: وا محمدا! اما جوابی نمی شنود، دادرسی می طلبد، کسی به فریادش نمی رسد… از اهل بیتم او نخستین کسی است که به من می پیوندد، نزد من می آید درحالی که محزون، ناراحت، غم دیده و حقش غصب شده و شهید (کشته شده) است.
در آن هنگام رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: خدایا! هر که را به او ظلم کرده لعنت کن و هر که حق او را غصب کرده عذاب کن، هر که به او اهانت کرده خوار ساز و آن که به پهلویش چنان زده که فرزندش افکنده شود در آتش جاودان کن. ملائکه هم می گویند: آمین.
همچنین در بعضی روایات اهل سنت به علت مرگ حضرت زهرا (سلام الله علیها) تصریح شده است:

و لّما جائَت فاطمه خلف الباب لِتردَ عمرَ و أصحابه، عصر عمر فاطمه خلف الباب حتی اسقطت جنینها و نَبَتَ مسمارُ البابِ فی صدرِها و سقطت مریضهً حتّی ماتَت.(23)
چون فاطمه پشت در آمد تا عمر و یارانش را بازگرداند، عمر فاطمه را از پشت در چنان فشرد که جنینش را سقط کرد و میخ در چنان به سینه اش فرو رفت که به بستر بیماری افتاد تا از دنیا رفت.

«گناهی که بخشوده نشد»
إنّ الّذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدّنیا و الآخره و اعدّ لهم عذاباً مهیناً (احزاب /57).
در روایات متعددی آمده است که در این ماجرا حضرت زهرا (سلام الله علیها) بر ظالمین حق خود، غضب کردند:

روی احمد بن حنبل
إن فاطمه بنتَ رسول الله سألت ابابکر رضی الله عنه بعد وفاه رسول الله ان یقسّم لها میراثها مما تَرَکَ رسول الله (صلی الله علیه و آله) مما افاء الله علیه فقال ابوبکر رضی الله عنه أن رسول الله (صلی الله علیها و آله) قال لا نورث ما ترکنا صدقه فغضبت فاطمه (سلام الله علیها) فهجرت ابابکر فلم تزل مهاجرتُه حتّی توفّیت(24)
فاطمه دختر پیامبر از ابابکر خواست که ارثش را که خداوند به پیامبر داده بود در اختیار او قرار دهد ولی ابوبکر گفت که پیامبر گفته ما را ارثی نیست و آن چه از ما می ماند صدقه است و جزء بیت المال! لذا فاطمه غضب کرد و ابابکر را ترک گفت و این تا زمان وفات فاطمه ادامه داشت.
و در روایات دیگری از اهل سنت، تصریح و تشدید این غضب آمده که بسیار خواندنی است:
فقال عمر لأبی بکر رضی الله عنها: انطلق بنا الی فاطمه فانها قد اغضبناها فانطلقا جمیعاً، فاستأذنا علی فاطمه فلَم تأذن لهما فأتیا علیّاً فکَلّماه، فأدخلهما علیها، فلمّا قعَدا عندها، حوّلت وجهَها إلی الحائط فسلّما علیها فلم تَرُدَّ علیها السّلام فتکلّم ابوبکر فقال: یا حبیبه رسول الله أغَصبناکِ فی میراثِک منه و فی زوجکِ؟
فقالت: أرأیتکما إن حدّثتکما حدیثاً عن رسول الله تعرفانه و تفعلان به؟
قالا: نعم!
فقالت: نشدتکما الله ألم تسمعا رسول الله یقول: رضا فاطمه من رضای و سخط فاطمه من سخطی فمن أحبّ فاطمه ابنتی فقد احبّنی و من أرضی فاطمه أرضانی و من أسخط فاطمه فقد اسخطنی؟
قالا: نعم! سمعنا من رسول الله (صلی الله علیه و آله)

قالت: فانی اشهد الله و ملائکته! انکّما استخطتمانی و ما أرضیتمانی و لئن لقیت النبی لأشکونّکما الیه.(25)
عمر به ابابکر گفت: با ما پیش فاطمه بیا که ما او را غضبناک کردیم.
هر دو با هم رفتند واز فاطمه اجازه ورود خواستند.
فاطمه اجازه به این دو نداد پس به سوی علی رفتند و با علی صحبت کردند.
سپس بر فاطمه وارد شدند چون نزد فاطمه نشستند فاطمه رویش را برگرداند و به دیوار رو کرد.
سلام کردند فاطمه جواب سلام نداد، ابوبکر لب به سخن گشود: ای حبیبه ی رسول خدا! آیا ما تو را غضبناک کردیم به خاطر میراثت و به خاطر شوهرت…؟
فاطمه گفت: اگر حدیثی برایتان از رسول خدا بگویم آن را می شناسید و به آن عمل می کنید؟
گفتند: آری!
فاطمه گفت: شما را به خدا قسم می دهم آیا از رسول خدا نشنیده اید که فرمود:
رضای فاطمه، رضای من است و ناخشنودی فاطمه، ناخشنودی من، کسی که محب او باشد محب من است و کسی که او را راضی کند مرا راضی کرده و کسی که موجبات نارضایتی فاطمه را فراهم کند مرا ناراضی کرده است؟ گفتند: آری از پیامبر این حدیث را شنیده ایم.
فاطمه گفت: خدا و ملائکه ی خدا را شاهد می گیرم که شما مرا ناراضی کردید و راضیم نکردید و اگر پیامبر را ملاقات کنم شکایت شما دو نفر را به او خواهم کرد.
حال باید دانست کسانی که مورد غضب حضرت زهرا واقع می شوند چه عواقبی در انتظار آنهاست؟
اولاً غضب حضرت زهرا (سلام الله علیها)، غضب رسول خدا را به دنبال دارد.
در صحیح بخاری که از کتب مهم و مورد اعتماد اهل سنت آمده است:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): فاطمه بضعهٌ منّی فمَن أغضبها أغضبنی(26).
و ثانیاً غضب حضر زهرا (سلام الله علیها)، موجبات غضب خداوند را فراهم می کند: در منابع زیادی از اهل سنت وارد شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

إنّ الله تبارک و تعالی یغضب لغضب فاطمه و یرضی لِرضاها(27)
خدا به غضب فاطمه غضب می کند و به رضایت او راضی می شود.
پس مسلم است که ظالمین حضرت زهرا (سلام الله علیها) مورد غضب حضرت زهرا و به تبع مورد غضب رسول خدا و مورد غضب خود خداوند هستند.
و ثالثاً در صحیح بخاری جلد 5 و صحیح مسلم جلد 4 آمده است:
فاطمه بضعه منی من آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله
فاطمه پاره تن من است هر کس او را اذیت کند مرا اذیت کرده و هر کس مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده است.
پس چون اینان باعث اذیت خدا و رسول خدا شده اند طبق آیه ی 57 سوره ی احزاب (که در ابتدای فصل آورده شد) مورد لعن خدا واقع می شوند و عذاب خوار کننده ای برایشان مهیا گشته است. آیه چنین می گوید:
انّ الّذین یؤذون الله و رسول لَعنَهم الله فی الدّنیا و الآخره و أعدّ لهم عذاباً مهیناً
به راستی کسانی که خدا و رسول او را اذیت می کنند خداوند ایشان را در دنیا و آخرت لعنت می کند و برایشان عذابی خفت آور مهیا کرده است.
غضب حضرت زهرا تا پایان وفات ایشان ادامه داشت و به همین دلیل هم کسی از ظالمین در حق زهرا (سلام الله علیها) مجال شرکت در مراسم کفن و دفن و نماز ایشان را نیافت. و هنوز که هنوز است قبر حضرت زهرا پس از قرن ها مجهول و ناشناخته است و این سؤال برای همیشه باقی می ماند:
قبر دختر عزیز پیامبر خانم کجاست؟ و چرا خلفای رسول خدا از مراسم تکفین و تدفین او و از قبر او بی اطلاع بودند؟
بنگرید:

فغضبت فاطمه علیها السلام فهجرت ابابکر رضی الله عنه فلم تزل مهاجرته حتی توفیت(28)
فاطمه بر ابابکر غضب کرد و او را ترک گفت و این حالت ادامه داشت تا وفات کرد.

و انّ علیّا دفن فاطمه علیها السلام لیلاً ثم جعلت اسماءُ بنت عمیس لها نعشاً… و غَسّلها علیٌّ و أسماء و بذلک أوصَت و لم یعلم ابوبکر و عمر لموتها(29)
علی در شب فاطمه را دفن کرد و اسماء برای او تابوتی قرار داد… علی و اسماء او را غسل دادند و این وصیت خود فاطمه بود و ابوبکر و عمر از زمان فوت او با خبر نشدند.
و در آخر در هیچ روایتی از اهل سنت و شیعه نیامده است که ظالمین به حضرت فاطمه، توبه کرده باشند از خلیفه ی دوم که هیچ خبری در دست نیست که توبه کرده و یا پشیمان باشد. فقط از ابوبکر جمله ای رسیده است که گفته است: «دوست می داشتم خانه ی زهرا را نمی گشودم» لیکن در این جمله نه اظهار پشیمانی است و نه اظهار توبه؛ تازه معلوم نیست که این آرزو برای چه هدفی بیان شده است و به علاوه، او برای بقیه ی جنایاتی که انجام شد اظهار تأسف نمی کند. نه برای شهادت حضرت زهرا، نه برای آتش زدن نه برای بی ادبی و جسارت به حضرتش، نه برای شهادت محسن نه برای غصب خلافت و نه برای غصب فدک. باری این گناه لکه ننگی ابدی و همیشگی در نامه عمل ظالمین شد…
و سیعلم الّذین ظلموا أیّ منقلب ینقلبون…

و کلام آخر…
فاطمه کیست؟ و که می داند فاطمه کیست؟
فاطمه دریای نبوت است
فاطمه امه الله است
فاطمه ام ابیهاست
فاطمه حجت خدا بر امامان است
فاطمه پاره تن پیامبر است
فاطمه روح پیامبر است
فاطمه شب قدر است و ناشناختنی
فاطمه نور خداست در عالم
فاطمه عین حُسن است بلکه اعظم از آن است
فاطمه سلام خداست
فاطمه محبوبه خداست
غضب فاطمه غضب خداست و رضای فاطمه رضای خدا
اذیت فاطمه، اذیت رسول خداست و موجب لعن خدا
و کسی که فاطمه را اندکی بشناسد می داند که:
جسارت نه… سیلی نه… آتش زدن خانه نه… هیچ کدام اینها نه! بلکه کوچکترین اظهار وجود و عرض اندام در مقابل فاطمه (سلام الله علیها) بزرگ ترین گناه است… گناهی نابخشودنی!
و حال که نمی توانیم این ماجرای تلخ را انکار کنیم، لااقل آرزو می کنیم،
آرزو می کنیم که امت های دیگر ندانند؛ ندانند امت پیامبر چه ظلمی به عزیزترین عزیزان پیامبرشان کردند.
و آرزو می کنیم خدا این لکه ننگ را پاک کند و لعن واقعی به دست حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) در عالم محقق شود و ایشان ریشه کفر، فسق و عصیان را از زمین بیرون کشیده و از بین ببرند تا انتقام زهرای مرضیه (سلام الله علیها) در عالم وجود گرفته شود.
من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیّه سلطاناً اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک

پی‌نوشت‌ها:

1- تحف العقول، ص 171.
2- سوره ق، آیه 18.
3- سوره اسراء، آیه 36.
4- قال الملک المؤید عماد الدین ابو الغداء، اسماعیل بن علی بن محمود بن محمد بن عمر بن شاهنشاه ابن ایوب الشافعی، المستوفی سنه 732 فی کتابه «المختصر فی اخبار البشر» ط. بیروت، ج 1، ص 156، فی ط القاهره مکتبه المبتنی ص 165.
5- شرح ابن ابی الحدید شافعی، جلد 6، ص 48- السقیفه، جوهری، ص 50.
6- اعلام النساء، عمر رضا کحاله، ج 4، ص 114و 115.
منابع دیگر (فصل تهدید):
– کتاب ابن ابی شیبه، ج7، ص 422- الامامه و السیاسه، ج 1، ص 12.
– مروج الذهب مسعودی، ج 2، ص 100.
– تاریخ ابوالفداء، ج 1، ص 156.
– تاریخ الامم و الملوک، ج2، ص 443 – العقد الفرید، ج3، ص 64.
– کنزالعمال، ط حلب، 1390، ج 5، ص 651.
– الامامه و السیاسه، ج1، ص 12.
– تاریخ طبری، ج 3، ص 198و 202.
– انساب الاشراف، ج 1، ص 586.
– تاریخ ابی الفداء، ص 165- انساب الاشراف، ج 1، ص 587.
7- تاریخ یعقوبی،ج 2، ص 126- السقیفه جوهری، ص 72.
8- شرح نهج البلاغه- ابن ابی الحدید، ج 17، ص 168.
9- سوره نور، آیه 27.
10- سوره احزاب، آیه 53.
11- الدر المنثور، ج6، ص 203- روح المعانی، ح 18، ص 174.
12- تاریخ طبری، ج 3، ص 430- لسقیفه والخلافه عبد الفتاح عبد المقصود، ط قاهره، ص 140.
منابع دیگر( فصل هجوم):
– فلک النجاه علی محمد فتح الدین حنفی، ص 21.
– تاریخ الاسلام ذهبی، ج 3، صص 117 و 118.
– مروج الذهب، ج 2، ص 24.
– المعجم الکبیر طبرانی، ج 1، ص 62.
– لسان المیزان العسقلانی، ج 4، ص 189.
– عقد الفرید، ج 4، ص 268.
– الجوامع الجامع سیوطی، ج 1، ص 159.
– السقیفه والفدک جوهری، ص 40.
– میزان الاعتدال ذهبی، ج 3، ص 108.
– الاموال، ص 193 المعیار و الموازنه- ابوجعفر اسکافی، ص 232.
13- اثبات الوصیه مسعودی شافعی، ص 142.
14- الملل و النحل، شهرستانی، ط دارالمعرفه بیروت، 1402 ق، ج 1، ص57.
15- انساب الاشراف بلاذری، دار المعارف مصر، ج1، ص 586.
16- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20، صص 16 و 17
منابع دیگر (فصل آتش زدن خانه):
– العقد الفرید، ابوعمر احمد بن محمد القرطبی الاندلسی المالکی، 328 ق، ط اولی بیروت، ج 5، ص 13و 14.
– مروج الذهب و معادن الجواهر، مسعودی شافعی، مصر، ج 3، ص 86.
– مسند احمد حنبل، ج 1، ص 54.
– تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 137
17- الملل و النحل، شهرستانی اشدی، ج 1، ص 57، چاپ بیروت
18- المیزان الاعتدال، ج 1، ص 139.
19- المعارف، ابومحمد عبدالله قتیبه الدینوری، 276 ق.
المناقب، ابوجعفر رشید الدین بن شهر آشوب السروی المازندرانی، ج 3، ص 358.
منابع دیگر (فصل جسارت به…):
– الفرق بین الفرق، ابومنصور بن طاهر بغدادی الاسراین (429)، صص 147 و 148 (در بعضی نسخ ص 107)
– الوافی بالوفیات، صفدی، ج 6، ص 17.
20- الامامه و الخلافه مقاتل ابن عطیه، ص 160.
21- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 14، ص 193.
– منابع دیگر (فصل قتل محسن):
– مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 132.
– اثبات الوصیه مسعودی، ص 142.
– الملل والنحل شهرستانی، بیروت، ج1، ص 57.
– المیزان الاعتدال ذهبی، ج 1، ص 139.
– ذخایر العقبی فی مناقب ذوی القربی، طبری، ط القاهره، ص 55.
– الوافی بالوفیات، الصفدی الشافعی، ج 6، ص 17
– الفرق بین الفرق، ص 107.
– الفرائد السمطین، ج2، ص 35.
22- فرائد السمطین، ج 2، صص 36- 34.
23- الامامه و الخلافه، مقاتل ابن عطیه، صص 160- 161.
24- صحیح بخاری، جزء 5و 6، باب 155، حدیث 707.
25- الامامه و السیاسه، ابن قتیبه، ج 1، صص 13 و 14.
منابع دیگر (فصل غضب حضرت زهرا (سلام الله علیها) به ابوبکر و عمر):
– صحیح بخاری، جزء 5 و 6، باب 155، حدیث 704.
– طبری، تاریخ الامم والملوک وقایع سنه 11 هـ، ط بیروت، ج 2، ص 448، متوفی 310.
– الطحاوی کتاب مشکل الآثار. ط. حیدر آباد، ج1، صص 47و 48، متوفای 321 هـ.
– بیهقی، السنن الکبری، ج6، ص 300، متوفای 458.
– ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، ط بیروت 1407، ج 6، ص 46، متوفای 655.
– مسند احمد بن حنبل، ط. بیروت، ج 1، صص 10 و 9.
– ابن الاثیر در جامع الاصول الاحادیث الرسول حرف خ، ج 4، ص 482، حدیث 2079، ط. بیروت، متوفای 606.
– الذهبی در تاریخ الاسلام، ط بیروت، 1413، ص 21، متوفای 748.
26- صحیح بخاری، ج 3، ص 1361.
27- بعضی از منابع روایت: ان الله یعضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها
نویسنده کتاب ج ص طبع متوفی
حاکم نیشابوری مستدرک 3 153 حیدر آباد الدکن 405
الحافظ الطبرانی المعجم الکبیر 3 مخطوط 360
العلامه اخطب خوارزم مقتل الحسین 51 الغری –
العلامه ابن الاثیر الجزری اسدالغابه 5 522 مصر 694
العلامه محب الدین طبری ذخائر العقبی 39 مکتبه القدسی مصر 654
سبط ابن جوزی التذکره 320 الغری –
الحافظ الگنجی الشافعی کفایه الطالب 219 الغری –
الحافظ الذهبی میزان الاعتدال تهذیب التهذیب 2 72 و 134 القاهره مخطوط 852
العلامه بن حجر العسقلانی الاصابه 4 366 حیدر آباد –
العلامه السیوطی الخصائص 2 265 حیدر آباد الدکن –
المتفی الهندی کنزالعمال 16و 12 96و 28 اسلامبول –
العلامه القندوزی ینابیع الموده 173و 198 بولاق –
عبدالرؤف المخاوی کنوز الحقائق 32 –
28- جامع صحیح بخاری، ج 5، ص 82- مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 9.
29- انساب الاشراف بلاذری ج1، ص 45- ذخائر العقبی محب الدین طبری شیخ الحرم المکی، ص 53.
فهرست منابع و مآخذ اهل سنت:
مسند حنبل (چاپ بیروت)…. احمد بن حنبل امام حنابله
صحیح بخاری … محمد بن اسماعیل بخاری (256 هجری)
السیره النبویه…. ابن هشام (218 هجری)
تاریخ الامم و الملوک (چاپ بیروت…. محمد جریر طبری شافعی (310 هجری)
مروج الذهب (چاپ مصر)…. ابوالحسن علی ابن حسین مسعودی معتزلی شافعی (346 هجری)
شرح نهج البلاغه (چاپ بیروت)….ابن ابی الحدید المعتزلی (655 هجری)
اثبات الوصیه… ابی الحسن علی بن حسین مسعودی شافعی (346 هجری)
المصنف (چاپ اول بیروت)…. ابوبکر عبدالله عبسی کوفی معروف به ابن ابی شیبه (235 هجری)
الامامه و السیاسه (چاپ سوم مصر)…… ابو محمد عبدالله ابن قتیبه دینوری معروف به این قتیبه (276 هجری)
انساب الاشراف (چاپ مصر)… احمد ابن یحیی بلاذری (279)
عقد الفرید (چاپ بیروت و چاپ مصر)… احمد بن محمد آندلسی مالکی (328 هجری)
الملل والنحل (چاپ بیروت)… ابوالفتح محمد ابن احمد شهرستانی (548 هجری)
المعجم الکبیر (چاپ دوم)…. ابوالقاسم سلیمان ابن احمد ابن مطیر لخمی شامی طیرانی (360 هجری)
الکامل فی التاریخ (چاپ بیروت)… ابن اثیر (630 هجری)
السیره النبویه (چاپ بیروت) … ابوالفداء اسماعیل کثیر شافعی (744 هجری)
اسدالغابه …ابن اثیر جزری (606 هجری)
الوافی بالوفیات (چاپ بیروت… صلاح الدین خلیل ابن ابیک صفدی شافعی (764 هجری)
کنزل العمال (چاپ حلب)… علاء الدین علی ابن قاضی خان متقی هندی(975 هجری)
المختصر فی اخبار البشر (چاپ مصر)…. اسماعیل ابن علی ابن شاهنشاه ابن ایوب (732 هجری)
السقیفه والخلافه (چاپ بیروت)…. عبد الفتاح عبد المقصود
اعلام النساء (چاپ پنجم بیروت)… عمر رضا کحاله
اثبات الوصیه… ابوالحسن علی ابن حسین مسعودی معتزلی شافعی (346 هجری)
لسان المیزان… ذهبی مورخ مشهور (748 هجری)
ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی (چاپ قاهره)….. محب الدین ابو العباس ابن ابی بکر محمد طبری (691 هجری)
السنن الکبری… ابوبکر احمد ابن حسین بیهقی نیشابوری شافعی (458 هجری)
السقیفه… جوهری
فلک النجاه … علی محمد فتح الدین حنفی
لسان المیزان…. عسقلانی
الجوامع الجامع… جلال الدین سیوطی شافعی
الدرالمنثور… جلال الدین سیوطی شافعی
میزان الاعتدال… ذهبی مورخ مشهور (748 هجری)
الاموال…. ابوجعفر اسکافی معتزلی
الفرق بین الفرق …ابومنصور ابن طاهر بغدادی (429 هجری)
الفرائد السمطین…. ابراهیم ابن محمد جوینی (730)
مشکل الآثار (چاپ حیدر آباد)…ابی جعفر طحاوی (321 هجری)
مقتل الحسین …. علامه اخطب خوارزمی
کفایه الطالب… الحافظ الکنجی شافعی
مستدرک …حاکم نیشابوری
الاصابه ….العلامه ابن حجر عسقلانی
ینابیع الموده …. علامه قندوزی
کنوز الحقائق ….عبد الرئوف المخاوی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید