شخصیّت حضرت زهرا (س) در کلام وحی

شخصیّت حضرت زهرا (س) در کلام وحی

سخن گفتن از شخصیّتی که دارای عظمتی ویژه، پرورشی نمونه و حضوری همه جانبه در تمام جهات انسانیّت است، عشق و محبّت را به همراه خود می آورد. زنان مطرح در «قرآن»، هر یک شاخص های ویژه ای داشته اند و حضرت فاطمه (علیهاالسّلام)، خود به تنهایی همه ی آن شاخص ها را دارا می باشد:
حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) بانویی است چون حضرت مریم (علیهاالسّلام)، پاک و مطهّر و دارای ارتقای روحی و معنوی؛ چون بلقیس با علم و درایت؛ چون زنان معاصر با حضرت موسی (علیه السّلام)، حاضر در تمام لحظات حسّاس و سرنوشت ساز؛ چون هاجر، صبور و با استقامت.
حضرت فاطمه (علیهاالسّلام)، تمامی اینها را در خود جمع داشت؛ بلکه خود، حقیقت حُسن و تجسّم عینی آن بود و از این بالاتر، او بهترین اهل زمین بود و از این نیز فراتر، او محور هستی و انگیزه ی خلقت عالم، اعم از آسمان و زمین و جنّ بود.

«یا أحمَدُ! لَولاکَ لَما خَلَقتُ الاَفلاکَ، وَ لَولا عَلی لَما خلَقتُکَ، وَ لَولا فاطِمَهُ لَما خَلَقتُکُما»(1)
سخن گفتن از حضرت فاطمه (علیهاالسّلام)، فراتر از اندیشه ی بشری است؛ بنابراین باید شناخت او را در کلمات خدا و رسولش یافت. اگر معانی در قالب آن الفاظ بیان می شود، به منزله ی تنزیل حقیقت بلندپایه ی اوست. از این رو به بررسی آیات نازل شده در حقّ معرفتش می پردازیم؛ امّا قبل از ورود به بحث، نکاتی را یادآور می شویم:
1. هدف، نشان دادن شمّه ای از شخصیّت حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) در کلام وحی است، پرداختن به مباحث جزئی، فنّی-ادبی، تفسیری و فقهی، خودداری کرده و به حدّاقل در این زمینه، اکتفا می کنیم؛
2. دلالت همه ی آیات مورد بحث یکسان نیست. بر برخی از آیات، گذشته از ظاهر کلام، روایات متواتر از طریق شیعه و سنّی دلالت دارد و برخی دیگر علاوه بر معنا و تفسیر ظاهری به حکم تفسیر باطنی، بر آن حضرت منطبق است و برخی از آیات از قبیل بیان یکی از مصادیق آیه و از باب تطبیق است نه تفسیر،
3. برخی آیات، تنها به شخصیّت حضرت زهرا (علیهاالسّلام) دلالت دارد و بعضی ناظر به مقام و منزلت اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است که حضرتش یکی از آنهاست.
ایاتی که دلالت بر حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) دارند-مطابق شاخص هایی که ذکر کرده ایم- بر اساس احادیث و اعتقادات شیعه بسیارند. از جمله:
سوره ی فاتحه، آیه ی6، سوره ی بقره، آیات 21 و 37؛ سوره ی آل عمران، آیات 61، 101، 103، 137، 195؛ سوره ی نساء، آیه ی 69؛ سوره ی توبه، آیه ی 119؛ سوره ی ابراهیم؛ آیه ی 24؛ سوره ی اسراء، آیات 26 و 57؛ سوره ی مؤمنون، سوره ی ابراهیم؛ سوره ی انعام، آیه ی 87؛ سوره ی نور، آیه ی 35؛ سوره ی طه، آیات 115 و 132؛ سوره ی فرقان، آیات 54 و 74، سوره ی احزاب، آیات 333 و 57؛ سوره ی شوری، آیه ی 23؛ سوره ی محمّد، آیه ی 11؛ سوره ی ذاریات، آیه ی 17؛ سوره ی طور، آیه ی 21؛ سوره ی الرحمن، آیات 19 و 20؛ سوره ی حشر، آیه ی 8؛ سوره ی قدر، آیه ی1؛ سوره ی مدثّر، آیات 38 و 39؛ سوره ی لیل، آیات 3 تا 7؛ سوره ی مزمّل، آیه ی9؛ سوره ی انبیاء، آیه ی 102 و سوره ی کوثر، آیات 1 تا 3.
در این مقاله به بررسی چند نمونه از این آیات با در نظر گرفتن نکاتی که قبلاً ذکر شد، می پردازیم:

1-سوره ی کوثر

«إِنَّا أَعطَیناکَ الکَوثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانحَر* إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الأَبتَرُ؛
ما تو را [چشمه ی] کوثر دادیم. پس برای پروردگارت نماز گزار و قربانی کن. دشمنت خود بی تبار خواهد بود.»
در شأن نزول این سوره گفته شده:
زمانی که رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) دو تن از فرزندان خود به نام های عبدالله و قاسم را از دست داد و دشمنان آن حضرت، برای تضعیف ایشان، زبان طعن و شماتت گشودند، عاص بن وائل او را «ابتر» خواند(2) که در لغت عرب به «مقطوع النّسل» اطلاق می شود.(3)
کوثر از ریشه ی کثرت است و بر چیزی اطلاق می شود که شأنیّت کثرت در او باشد و مراد از کوثر، خیر فراوان است.(4)
البتّه آن خیر کثیری که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در نتیجه ی اعطای خداوند، مالک آن شده است، در آیه ی اوّل مشخّص نشده و شاید بدین لحاظ باشد که با اطلاق و عدم تقیّد آن، عظمت و شأن خاص بدان ببخشد.
برای کلمه ی کوثر در این سوره، معانی متعدّد مطرح شده است. علّامه طباطبایی در «المیزان» با توجّه به معنای آخرین آیه که دشمن، آن حضرت را، ابتر معرفی کرده، مناسب ترین معنا را کثرت ذریّه ی پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ذکر می کند.(5) اگر خیر کثیر هم مراد باشد، یقیناً یکی از مصادیق آن، فراوانی نسل آن حضرت است.
کوثر، صیغه ی مبالغه است؛یعنی ای پیامبر! به تو، دختری دادیم که مجسّمه ی خیر است، استوانه ی برکت و اسطوره ی بالندگی است. به تو دختری دادیم که اگر همه ی فضایل و سجایای انسانی را مجسّم کنند، زهرا می شود. ای پیامبر! به شکرانه ی این نعمتی که به هیچ کس داده نشده و نخواهد شد، نماز بخوان و در هنگام تکبیر، دست هایت را بلند کن که این یک حالت خضوع است برای بنده و جلالتی است برای خدا!
امام فخر رازی در توضیح این آیه می نویسد:
کوثر، هشت معنا دارد که تمام آن معانی درباره ی حضرت صدّیقه ی طاهره، فاطمه ی زهرا (علیهاالسّلام) است.
آنگاه خودش می گوید: چگونه فاطمه کوثر نباشد که چون علیّ بن الحسین، محمّد بن علی باقرالعلوم و صادق المصدّق، میوه و ثمره دارد؟!(6)
آری، حضرت فاطمه (علیهاالسّلام)، چگونه خیر کثیر نباشد که از این نهر کوثر، صدها و بلکه هزاران جوی زلال و روشن، منشعب است؟
حسن ختام این بخش، آنکه نزول چنین سوره ای و چنین تعبیر بلندی(کوثر) درباره ی حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) در عهد جاهلیّت عربی که زن از کم ترین حقوق انسانی برخوردار نبود؛ بلکه تولّد دختر، مایه ی ننگ و سرافکندگی بود و دختران، زنده به گور می شدند، نشانگر جایگاه ارزشمند زن در مکتب حیات بخش اسلام است؛ موجودی که می تواند منشأ این مقدار خیر و برکت در تاریخ بشریّت باشد. موجودی که بنده ی برگزیده ی خدا و اشرف مخلوقات عالم، باید به شکرانه ی برخورداری از آن، در برابر پروردگارش، سر بر خاک بساید. در کدامین مکتب می توان چنین قرب و منزلتی برای زن یافت؟(7)

2- آیه ی تطهیر

«إنَّمَا یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیراً؛(8)
خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان[پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.»
این آیه به گفته ی بیشتر محدّثان اهل سنّت و تمام علمای شیعه، در خصوص اهل کساء، نازل شده است.
چنانچه در «صحیح» مسلم و ترمذی و «تفسیر کشّاف» و «طبری» و «درّالمنثور»، «مستدرک حاکم»، «منتخب کنزالعمال» و کتاب های دیگر از عایشه، امّ سلمه، انس بن مالک، ابوسعید خدری و دیگران با مختصر اختلافی روایت کرده اند که چون آیه ی تطهیر نازل شد، رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم)، حضرت فاطمه (علیهاالسّلام)، علی (علیه السّلام) و حسن و حسین (علیهم السّلام) را خواندند و کسای خود را بر روی آنها انداختند و فرمودند:

«اللَّهُمَّ إِنَّ هَؤلاءِ أهلِ بَیتی، فَاذهِب عَنهُمُ الرِّجسُ وَ طَهِّرهُم تَطهیراً».
در انتهای سوره ی واقعه می فرماید:

«إِنَّهُ لَقُرآنٌ کَریمٌ*فِی کِتابٍ مَّکنُونٍ*لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا المُطَهَّرُونَ؛(9)
هیچ کس به قرآن، مسّ وجودی پیدا نمی کند، مگر مطهّرون.»
با توجّه به این آیه، تنها اهل بیت (علیهم السّلام)، مس وجودی کتاب مکنون را دارند و این هم فضیلتی بزرگ برای حضرت زهرا (علیهاالسّلام) است.
با توجّه به اینکه منظور از اراده ی حق تعالی در این آیه، اراده ی تکوینی است، نه تشریعی و با توجّه به احادیثی که معنای رجس را پاکی از گناه و آلودگی می داند نه پاکی از نجاسات ظاهری این آیه ی شریف، بزرگ ترین دلیل بر عصمت حضرت فاطمه ی زهرا (علیهاالسّلام) از هرگونه گناه و آلودگی است؛ بلکه می توان گفت: از بعضی جهات مقام صدّیقه طاهره، از بسیاری از انبیا و ائمه (علیهم السّلام) نیز برتر است؛ چنانچه این مطلب از سخنان تاریخی امام حسین (علیه السّلام) در شب عاشورا در پاسخ به بی تابی خواهرش زینب (علیه السّلام)، مشاهده می شود.
امام علی (علیه السّلام) با استناد به «آیه ی تطهیر»، عصمت و طهارت زهرای مرضیه (علیهاالسّلام) را یادآوری می کنند. وقتی خلیفه ی اوّل با حضرت زهرا (علیهاالسّلام)، به منازعه برخاست و «فدک» را که در اختیار آن حضرت بود، مصادره کرد و دعوی آن حضرت را نشنید و شاهدانش را قبول نکرد، امام علی (علیه السّلام) خطاب به وی فرمود
اگر کسی ادّعا کند که [نعوذا بالله] فاطمه ی زهرا مرتکب منکر شده است و برای ادّعای خود، شاهدانی هم بیاورد و تو او را تصدیق کنی، کتاب خدا را تکذیب کرده ای؛ زیرا آیه ی تطهیر، شهادت خدا بر طهارت زهرا (علیهاالسّلام) است.»
آن بانوی بزرگ حدّ وسط و محور ارتباط اهل کساء بود.

«هُم اهل بیت النبوّه و معدن الرّساله، هم فاطمه و أبوها و بعلها و بنوها؛
آنان اهل بیت نبوّت و معدن رسالت هستند؛ فاطمه، پدر فاطمه، همسر فاطمه و پسران فاطمه.»
محور اصلی ارتباط اهل بیت (علیهم السّلام) با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، یک زن است. زنی که ذریّه ای پاک از او، زاده می شود و اوست که تنها حلقه ی اتّصال این فرزندان با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است.(10)
اگر به این نکته دقّت کنیم که گوینده ی این کلام، الله، ذات مستجمع صفات جمالیّه و جلالیّه است، خدایی که پروردگار عالم وجود است و اراده اش مساوی با تحقّق و وقوع می باشد، حقیقت این تکریم را بهتر، احساس خواهیم کرد.

3-آیه ی لیله القدر

«إِنَّا أنزَلناهُ فِی لیلَهِ القَدرِ»
این آیه از جمله آیاتی است که علاوه بر معنا و تفسیر ظاهری، به کم تفسیر باطنی بر آن حضرت منطبق است.
در«تفسیر» فرات کوفی با ذکر سند از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است که حضرت در تفسیر آیه ی «إِنَّا أنزَلنَاهُ فِی لَیلَهِ القَدرِ» فرمودند:
«لَیلَه» فاطمه و «القدر» الله است.»
سپس افزودند:

«فمن عرف فاطمه حق معرفتها، فقد أدرک لیله القدر و إنّما سمّیت فاطمه لأن الخلق فطموا عن معرفتها؛(11)
پس هر کسی که حضرت فاطمه را به درستی و «کما هو حقّه» بشناسد، لیله القدر را درک کرده است و فاطمه به این نام، نام گذاری شده، به خاطر آنکه مردم از شناخت او عاجزند.»
به راستی چرا حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) لیله القدر نباشد و حال آن که یازده «قرآن» ناطق در این «لیله» نازل شده است.
حضرت فاطمه (علیهاالسّلام)، لیله القدر است؛ زیرا:
1. در میان همه ی شب ها، آنچه بی نظیر و مطلوب است، شب قدر است. در میان همه ی زن ها نیز آنکه بی نظیر و مطلوب است، حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) است؛
2. از آن حضرت، تعبیر «لیل» شده است؛ زیرا همان گونه که شب همه چیز را در بر می گیرد، ظلم و ستم بنی امیّه آن حضرت را دربرگرفت؛
3. حضرت فاطمه (علیهاالسّلام)، شب و لیل است؛ زیرا شب، بیانگر پوشیدگی، مستوری، حجاب، عفّت و حیاء است؛
4. ویژگی شب قدر، توبه و نزدیکی به خدا، اطاعت، بندگی و حفظ احکام است. ویژگی فاطمه (علیهاالسّلام) و راه و روش و سیره ی آن حضرت نیز، قرب به خدا، اطاعت و بندگی او و حفظ ارزش های الهی است؛
5. مهم ترین و ممتازترین عمل در شب قدر، علم و پرداختن به آن است. در میان صفات و ویژگی های حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) نیز علم و معرفت و آگاهی آن حضرت به خدا، دین خدا، تکالیف، وظایف و ارزش های انسانی، از همه مهم تر و بزرگ تر است. ارزش سایر اعمال آن حضرت به همین آگاهی و شناخت علم اوست و این از بزرگ ترین درس ها و تعالیم برای همه، به خصوص برای زنان است؛
6. شب قدر از هزار ماه، بهتر است و یک لحظه و یک روز زندگی و سیره ی حضرت زهرا (علیهاالسّلام)، از هزاران ماه و سال زندگی که در آنها خبری از آن راه و روش الگو نباشد، بهتر است؛
7. شب قدر، ظرف و جایگاه «قرآن» است. جایگاه حضرت زهرا (علیهاالسّلام) و گفتار، کردار و زندگی آن حضرت هم در تفسیر عملی قرآن و تجسّم و تبلور آیات آن است. همان گونه که انسان در شب قدر به قرآن، نزدیک تر شده و آن را بر سر می نهد، با نزدیک شدن به حضرت زهرا (علیهاالسّلام) نیز انسان به قرآن نزدیک شده و آن را نصب العین خود قرار می دهد؛
8. شب قدر همان لیله ی مبارکه، یعنی شب نزول برکت و ارزش ها است و چشمه ای است که این فضایل و سعادت ها از آن جوشیده و نازل می شود. فاطمه (علیهاالسّلام) نیز محلّ نزول و صدور این اصالت ها، ارزش ها و مکارم است؛
9. شب قدر، تجمّع ملائکه الله است و بهره از عالم ملکوت، افزون تر خواهد بود. آن کس هم که بیشتر با حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) نزدیک تر شده و از آن حضرت بهره ببرد از خوی و خصلت ملائکه، حظّ فزون تری برده و به عالم فرشتگان و تجرّد و تقدّس، نزدیک تر می گردد؛ بلکه از آنها نیز، برتر می رود؛
10. ممکن است سال ها بگذرد و کسی از شب قدر، جز ظاهری، بیش درک نکند؛ امّا اگر از حقیقت آن، ذرّه ای درک نماید، چنان آگاهی و تنبّه بیداری به او می بخشد که مسیر زندگی اش عوض می شود و سخت به خدا نزدیک تر می گردد. حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) نیز چنین است؛ یعنی ممکن است فرد یا جامعه ای سال ها به لیله القدر برسد و حضرت فاطمه علیهاالسّلام را از خود بداند؛ امّا حقیقت او را درک نکند و جز ظاهری از آن نفهمد؛ امّا با درک زندگی و ابعاد گوناگون حیات واقعی ایشان، جرقّه ای در دل آنان بدرخشد و مسیر سرنوشت آنان را عوض نماید.
از این گذشته، زمان غسل و کفن و دفن، بنابر وصیّت حضرتش نیز در دل شب، متناسب با لیله القدر است و قرن ها است که قبر مجهول و ناپیدای او نیز حاکی از تناسب وجود مقدّسش با لیله القدر دارد.

و «اللیله هی فاطمه و القدر هو الله»:(12)
حضرت فاطمه (علیهاالسّلام)، اضافه ی تشریفی به خدا دارد از حیث آنکه:
1. پس از پدر بزرگوار و شوهر گران قدرش، بیش از تمام پیامبران مرسل و غیرمرسل، ایمان به خدا داشته و در عالم انوار و اشباح و ارواح، خدا را تسبیح، تمجید، تقدیس و تحلیل کرده و سپاس گزار بوده است. نور مقدّس او چندین هزار سال پیش از آفرینش آسمان و زمین آفریده شده است؛
2. حضرت فاطمه ی زهرا (علیهاالسّلام)، افضل تمام انبیاء مرسلین، ملائکه و مقرّبین است و همه ی آنها نیازمند به شفاعت حضرت زهرا (علیهاالسّلام) طبق اخبار و احادیث مستفیضه ی صادره از مصادر وحی و تنزیل می باشند؛
3. ملائکه حتّی جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل هم بی اذن بر او داخل نمی شوند و از اطاعت او بیرون نبودند و خداوند عزّوجلّ، عهد ولایت او را از آنها گرفته است؛
4. حضرت زهرای مرضیه (علیهاالسّلام)، علّت وجود ائمه ی یازده گانه، اوصیای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می باشد و ذریّه ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تا قیامت از نسل او هستند.
ارباب معرفت نیز در بعضی از تفاسیر، روایت امام صادق (علیه السّلام) را نقل کرده و آن را پذیرفته اند و بر اساس مبانی عرفان اسلامی لیله مبارکه را انسان کامل، تفسیر کرده اند. انسان کامل در این مکتب، جایگاه محوری دارد. از نظر روایات، مسلّم است که جبرئیل امین، به حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) نازل می شده، (13) در حالی که جبرئیل امین، حتّی بر ائمه (علیهم السّلام) نیز نازل نمی شد. «مصحف فاطمه (علیهاالسّلام)»، محصول شرفیابی فرشته ی وحی الهی بر ایشان است که از افتخارات تشیّع، شمرده می شود.
امام صادق (علیه السّلام) در ضمن مصحف فاطمه (علیهاالسّلام) می فرماید:

«فیه علم القرآن کما انزل؛
علم قرآن همان طور که نازل شده در مصحف فاطمه (علیهاالسّلام) موجود است.»
بنابراین آگاهی از «قرآن» و اسرار آن مربوط به حضرت زهرا (علیهاالسّلام) و سایر معصومان (علیهم السّلام) می باشد. چون قرآن در خانه ی آنها نازل شده است، آنها هستند که در سایه ی آشنایی با این منبع لایزال الهی، توانایی شناخت، درک حقایق، معارف و دانش های گوناگون را پیدا کرده اند.
در بعضی روایات آمده که مصحف فاطمه (علیهاالسّلام)، سه برابر قرآن است؛ شاید تأویل و تفسیر قرآن مجید باشد؛ زیرا ما معتقدیم که علم قرآن طبق فرمایش خود قرآن، در نزد صاحبان این علم است که آنها هم، همان ائمه ی طاهرین (علیهم السّلام) هستند که حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) نیز جزو آنهاست؛ امّا در اینجا مطلب بالاتر است؛ زیرا مصحف با این خصوصیّات، ففط بر حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) قرائت شده است.

4- آیه ی مباهله

«فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَهَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ ؛(14)
با کسانی که با تو در امر نبوّت مجادله می کنند، بگو بیایید پسران، زنان و نفوس خویش را بخوانیم و تضرّع کنیم. آنگاه لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار می دهیم.»
طبق احادیث متواتر و مشهور میان شیعه و سنّی که قریب به اجماع و اتّفاق است، در روز مباهله، مسیحیان نجران، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را مشاهده کردند؛ در حالی که حسنین (علیهم السّلام) و حضرت فاطمه و حضرت علی (علیه السّلام) همراه او بودند و به سوی مکان مورد نظر می آمدند.
در این آیه، نِسائِنا، منحصر به حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) شده است. با اینکه زنان و همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حجره های آن حضرت بوده اند و زنان بزرگ دیگری مانند صفیّه، امّ هانی و دیگران وجود داشتند، هیچ کدام به این مباهله دعوت نشدند؛ زیرا مباهله (ابتهال و نفرین کردن) با نصارای نجران یک کار عادّی نیست و تنها افراد معصوم، صلاحیّت آن را دارند.
صحنه ی مباهله، از لحظات حسّاس تاریخ اسلام است و حضور در این صحنه، ایمان و اعتقاد خاصّی را می طلبد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای حضور در این صحنه از میان زنان، تنها حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) را انتخاب می کند یا از آن روی که حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) به منزله ی امّتی از زنان است، درست همان گونه که حضرت ابراهیم (علیه السّلام) خود به تنهایی یک امّت بود یا اینکه او، محبوب ترین افراد در نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود یا چون در میان زنان مسلمان، تنها حضرت فاطمه بود که مصداق زنی بود با یقینی تام که می توانست، قدم در این صحنه بگذارد؛ امّا حق این است که حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) هم یک امّت بود هم محبوب ترین زنان در نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و هم تنها زنی بود که می توانست تکمیل کننده ی گروهی باشد که به حقیقت و برحق بودن مسلمانان، یقینی کامل دارند و نیز حور اصلی اتّصال آن گروه به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد؛ زیرا آنان شوهر و فرزندان او بودند.
اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) را در این درگیری اجتماعی-اعتقادی، احضار می کند و او را در چنین مخاطره ای قرار می دهد، (خود) نمونه ای بارز و سرمشقی عینی برای تمام زنان عفیفی است که دارای اعتقادات بر حقّند و پیرو صادق راه اویند، بر اینکه شجاعانه در چنین صحنه هایی حاضر شوند.
و نیز این نمایش به منزله ی دلیل عینی و ملموس بر جایگاه والای حضرت زهرای مرضیه (علیهاالسّلام)، نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و عدم برابری هیچ زنی با او در مقام و رتبه ی خاصّی که دارا بود، می باشد.

5- آیه ی مودّت

«ذَلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللهُ عِبَادَهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُواالصَّالِحاتِ قُل لَّا أسالُکُم عَلَیهِ أجراً إِلَّا المَوَدَّهَ فی القُربَی وَ مَن یَقتَرِف حَسنَهً نَّزِد لَهُ فِیها حُسناً إنَّ الله غَفُورٌ شَکُورٌ*أم یَقُولُونَ افتَرَی عَلَی اللهِ کَذِباً؛(15)
این همان [پاداشی] است که خدا بندگان خود را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند [بدان] مژده داده است. بگو به ازای آن [رسالت] پاداشی از شما خواستار نیستم؛ مگر دوستی درباره ی خویشاوندان و هر کس نیکی به جای آورد [و طاعتی اندوزد] برای او در ثواب آن خواهیم افزود. قطعاً خدا آمرزنده و قدرشناس است. آیا می گویند بر خدا دروغی بسته است؟»
ابن عبّاس درباره ی شأن نزول آیات فوق که به آیات مودّت شهرت یافته، می گوید:
چون اسلام پس از هجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به «مدینه» استحکام یافت، انصار گفتند: نزد پیامبر برویم و بگوییم در گرفتاری هایی که پیش می آید، اموال ما در اختیار تو است و می توانی در جهت پیشبرد دین از آنها استفاده کنی. آیه ی شریف، نازل شده و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را در پاسخ آنان، تلاوت فرمود. منافقان مانند همیشه که در صدد تضعیف رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند، اظهار داشتند؛ او در همان مجلس این سخن را ساخت تا ما را پس از خود، نزد خویشانش ذلیل و خوار، گرداند.
آنگاه آیه ی دوم نازل شد که «آیا بر خداوند دروغ و افترا نمی زنید؟»(16)
از نظر ادبی تفاوتی بین اینکه استثنا در آیه ی «إِلَّا المودّهَ فِی القُربی» متّصل باشد یا منقطع، وجود ندارد.(17) اگر استثنا متّصل باشد، بدین معناست که:
«من پاداشی از شما نمی خواهم، جز دوستی اهل بیتم.» و اگر منقطع باشد، (18) بدین معناست که دوستی اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، اجری برای پیامبر نیست؟ چرا که بهره ی این دوستی، نصیب مسلمانان و دوستداران اهل بیت (علیهم السّلام) آن حضرت است و بدین وسیله چنین خواسته ای از سوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در راستای دعوت مردم به دین است.(19)
باید دید این چه مودّتی است که هم سنگ، هم کفه و هم وزن اجر رسالت است؛ مودّت گروهی که بر سر سلسله ی آنان حضرت زهرای مرضیه (علیهاالسّلام)، محبوبه ی امّت، است؛ همان بانویی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره اش فرمودند:

«یا حَسَن وَ یا حُسَین انتما کفتا المیزان، فاطمه لسانه و لا تعدل الکفتان إِلّا باللسان، و لا یقوم اللسان إِلّا علی الکفتین…؛(20)
ای حسن و حسین! شما دو کفه ی ترازویی هستید که فاطمه، شاهین آن است و کفه ی ترازو در حال تعادل قرار نمی گیرد، مگر به وسیله ی شاهین آن و شاهین، استوار نمی شود، مگر بر دو کفه ی ترازو و …». در این کلام، حضرت زهرا (علیهاالسّلام) تنظیم کننده و برقرار کننده ی تعادل در این کانون معرفی می شود.

6- آیات ابرار

«إنَّ الأبرارَ یَشرَبُونَ مِن کَاسٍ کَانَ مِزاجُهَا کَافُوراً*عَیناً یَشرَبُ بِهَا عِبَادُ الله یُفَجِّرُونَهَا تَفجیراً*یُوفُونَ بِالنَّذرِ وَ یَخافُونَ یَوماً شَرُّهُ مُستَطیراً*وَ یُطعِمُونَ الطَّعامَ عَلَی حُبِّهِ مِسکیناً وَ یتیماً وَ أسیراً*إِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ اللهِ لَا نُریدُ مِنکُم جَزاءَ وَ لا شَکُوراً*إِنَّا نَخافُ مِن رَّبِّنَا یَوماً عَبُوساً قَمطَریراً؛ (21)
به یقین ابرار و نیکان از جامی می نوشند که با عطر خوشی آمیخته است. چشمه ای که بندگان خدا از آن می نوشند و [به دلخواه خویش] جاریش می کنند. [همان بندگانی که] به نذر خود وفا می کردند و از روزی که گزند آن فراگیرنده است، می ترسیدند و به [پاس] دوستی [خدا] بینوا و یتیم و اسیر را خوراک می دادند. ما برای خشنودی خداست که به شما می خورانیم و پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم. ما از پروردگارمان از روز عبوسی سخت هراسناکیم.»
ابرار در آخرت از جام های بزرگ لبریز بهشت که چون کافور، سرد و دلپذیر است می آشامند و آن کافورها، خوشبو و شیرین است. این آب آمیخته به آب چشمه ای است که برای بندگان خاصّ خود خلق شده و هر کجا بخواهند، آن کاسه ها حاضر و در قصرها مهیّا است. این آب گوارا مثل این است که در عمارات و ابنیه ی بهشت، همیشه جریان دارد و در اختیار بنده ای وفادار خداست. اینان به نذر خود وفا کرده و اطاعت خدا کرده و از روزی که محنت آن، آشکار است، می ترسند. اینان در راه خدا به مسکین و یتیم و اسیر، اطعام می کنند و به زبان حال می گویند:
«ما برای خدا، اطعام کردیم و از شما جز او تشکّری نمی خواهیم. ما از پروردگارمان در روزی که چهره برافروخته و در هم کشیده است، می ترسیم.»
از مسلّمات فریقین است که این آیه در مورد حضرت زهرا (علیهاالسّلام)، شوهر و دو فرزندش نازل شده است. به اتّفاق مفسّران، آیات این سوره در «مدینه» در هنگام کسالت حسنین (علیهم السّلام) نازل شد که درباره ی نذر حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) و حضرت علی (علیه السّلام) برای سلامتی حسنین (علیهم السّلام) بود. علّامه امینی در «الغدیر» نام سی و چهارتن از کسانی که شأن نزول این سوره را داستان یادشده، دانسته اند، ذکر کرده است.(22)
در این مختصر، مجال پرداختن به دقایق تفسیری و جزئیّات آنچه در این سوره آمده، نیست و تنها به ذکر این نکته ی لطیف از سوی آلوسی، مفسّر اهل سنّت اکتفا می شود که:
در این سوره، سخنی از «حورالعین» که در سوره های دیگر از آن به عنوان یکی از نعمت های بهشتی یادشده، به میان نیامده است و چه بسا این ناگفتن، به حرمت نور چشم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت فاطمه ی زهرا (علیهاالسّلام) باشد که سوره در فضیلت او، خانواده اش و نعمت هایی که در بهشت از آن بهره مند خواهد شد، نازل شده است.(23)

7- آیه ی التقاء بحرین
این آیه از جمله آیاتی است که علاوه بر معنا و تفسیر ظاهری، به حکم تفسیر باطنی بر آن حضرت منطبق است:

«مَرَجَ البَحرَینِ یَلتَقیانِ*بَینَهُما بَرزَخٌ لا یَبغَِیانِ*یَخرُجُ مِنهُمَا اللُّؤلُؤُ وَ المَرجَانُ»(24)
غالب مفسّران، محدّثان و مورّخان فریقین، معتقدند که شأن نزول این آیات درباره ی تلاقی بحر نبوّت و ولایت و درباره ی حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) و حضرت علی (علیه السّلام) است.
علّامه بحرانی، دوازده روایت که بعضی از آنها از طریق اهل سنّت نقل شده، ذکر می کند که مراد از بحرین، حضرت علی (علیه السّلام) و حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) هستند که هیچ گاه بر یکدیگر، بغی و سرکشی نمی کنند.(25)
در تفسیری از ابن عبّاس نقل شده که:
برزخ میان آن دو، مهر و محبّتی است که از بین رفتنی نیست و همین مهر و محبّت، مانع سرکشی هر کدام نسبت به دیگری است.
دربار الهی، بر اساس نبوّت و ولایت مطلقه با بندگانش، تماس حاصل کرده و مشعل هدایت برافروخته است و این سلسله که فرد اتمّ و اکمل آنها، حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندان عترتند، دربار روحانیّت ربوبی را تشکیل داده و واسطه ی فیوضات غیبی هستند.
همان طور که عالم طبع از ترکیب، تجزیه و تحلیل عناصر و موالید، دائماً در ایجاد وجود است، در عالم انسانیّت و معنویّت نیز این ارتباط در بین ارواح مجرّده که در ابدان مختلف بروز و ظهور می کنند، تجلّی کرده، از آن تلاقی ها، عناصری ممتاز به دست می آورد؛ از آن جمله، تلافی اقیانوس محیط نبوّت با دریای عمیق ولایت است که به وسیله ی مهد عصمت و طهارت، تلاقی کرده و از آن گوهرهایی گرانبها که برای همیشه مورد استفاده ی بشر می باشد، به وجود آمده است.
چنانچه در ابتدای این مقاله گفتیم، آیاتی که در «قرآن کریم» درباره ی وجود پنج تن و حضرت فاطمه ی زهرا (علیهاالسّلام) است، بسیارند که ما در اینجا تنها به ذکر چند نمونه از آنها، پرداخته و بررسی کامل تر را به علاقه مندانش واگذار می کنیم.

پی‌نوشت‌ها:

1. رحمانی همدانی، احمد فاطمه الزهراء، بهجه قلب مصطفی(صلی الله علیه و آله و سلم) و ص 9.
2. ابوالحسن علی بن احمد الواحدی النیشابوری، اسباب النّزول، ص 307؛ جلال الدّین سیوطی، الدرّ المنثور، فی التفسیر بالمأثور، ج6، ص 204.
3. ابن منظور، لسان العرب، ص 36.
4. طبرسی، مجمع البیان فی علوم القرآن، ج5، ص 549.
5. علّامه طباطبایی، المیزان، ج7، ص 370.
6. امام فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج32، ص 122.
7. ورعی، جواد، «کوثر»، محبوبه است؛ ماهنامه ی پیام زن، سال ششم، ش 68، آبان 1376 ش.
8. سوره ی احزاب(33)، آیه ی 33.
9. سوره ی واقعه(56)، آیات 77-79.
10. گرجی، منیره، نگرش قرآن به حضور زن در تاریخ انبیا، ص 172.
11. بحارالأنوار، ج43، ص 65.
12. بحارالأنوار، ج43، ص 65.
13. عطاردی، عزیزالله، مسند فاطمه ی زهرا، ص 281.
14. سوره ی آل عمران(3)، آیه ی 61.
15. سوره ی شوری(42)، آیات 23-24.
16. زمخشری، کشّاف، ج4، ص 230؛ اسباب النّزول، ص 251.
17. علّامه سیّد عبدالحسین شرف الدّین، کلمه الغراء فی تفصیل الزّهرا، ص 73.
18. کوثر، محبوبه است، ص 65.
19. کشف الغمّه، ج2، ص 129.
20. الغدیر، ج3، ص 107 به بعد.
21. سوره ی انسان(76)، آیات 5-10
22. آلوسی، روح المعانی، ج29، ص 157.
23. البرهان فی تفسیر القرآن، ج4، ص 265.
24. سوره ی الرّحمن(55)، آیات 19-22.
25. البرهان فی التّفسیر القرآن، ج4، ص 265.
منبع مقاله: واحد پژوهش مؤسسه فرهنگی موعود عصر(عج)، (1391)، بدانید من فاطمه هستم، تهران: موعود عصر، چاپ اول.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید