نگاهی گذرا برزندگانی حضرت زهرا (س)(2)

نگاهی گذرا برزندگانی حضرت زهرا (س)(2)

2- باز خداوند درقرآن می فرماید: «واذکر فی الکتاب مریم اذ انتبذت من اهلها مکانا شرقیا فاتخذت من دونهم حجابا فارسلنا إلیها روحنا فتمثل لها بشراسویاقالت انی اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیا قال نما انا رسول ربک لاهب لک غلاما زکیا قالت انی یکون لی غلام و لم یمسسنی بشر و لم اک بغیا قال کذلک قال ربک هو علی هین و لنجعله آیه للناس و رحمه منا و کان امرا مقضیا»(مریم آیه 16تا21) خداوند در قرآن اینگونه می گوید: وامرا له قائما فضحک فبشرنا ها باسحاق و من وراء اسحاق یعقوب قالت یا ویلتی ء الدوأناعجوز و هذا بعلی شیتا ان هذا لشیء عجیب قالوا أتعجبین من امر الله و رحمه الله و برکاته علیکم اهل البیت إنه حمید مجید» (هود آیه70تا73) همانا این آیات متعلق است به زمانی که ملائکه به خانه ابراهیم آمدند تا او را به فرزندش اسحاق بشارت دهند و این آیا صراحتا بیانگر این موضوع است که ذات باری تعالی با ساره وبه وسیله ی ملائکه تکلم کرده است و مخاطب این آیات ساره است.4- خداوند در قرآن می فرماید «و اوحینا الی ام موسی أن ارضعیه فإذا خفت علیه خالقیه فی الیم».(قصص آیه7)و همانا مفسرین در معنای أوحینا این گونه تفسیری دارند این که به قلب او الهام شد و اینجا خطاب این است که ملائکه بدون واسطه با مادر موسی صحبت کردند یا به قلب او الهام کردند مناوی در شرح جامع صغیر از قرطبی این گونه می گوید محدثون بفتح الدال اسم مفعول است و جمع محدث است یا همان ملهم یا «الهام شده» یعنی ملائکه با او حدیث می گفته اند و او را از اوامر الهی آگاه می ساختند البته شاید هم بطریق الهام و مکاشفه از شیخ صدوق روایت شده از زیدبن علی که می گفت از امام صادق شنیدم در باب وجه تسمیه حضرت زهرا به محدثه حضرت فرمود همان گونه ملائکه با مریم دختر عمران تکلم می کردند با حضرت صدیقه طاهره نیز صحبت می نمودند و به او می گفتند ای فاطمه همانا خداوند تو را برگزید و پاک کرد و تو را بر تمام زنان عالم برگزیده تر دانست.(کافی ج1ص182) از ابی بصیر روایت شده از امام صادق که حضرت فرمود و آن چیزی که نزد ماست مصحف فاطمه است و شما نمی دانید که مصحف فاطمه چیست؟ گفت مثل قرآن نیست و به خدا سوگند یک کلمه از قرآن نیز در آن درنیامده است و آن چیزی است که بر فاطمه به وسیله ی ملائکه وحی می شد و او آن را املاء می نمود.(کافی ج1ص238)

15- زهرا
از حضرت پیامبر اعظم نقل شده که حضرت فرمود اما دخترم فاطمه سرور زنان جهانیان است از اولین آن ها تا آخرین آن ها که خداوند خلق کرده است او پاره جگر من است او نور چشمان من است و ثمره زندگی من می باشد و اوروحی است که در بین پهلوی من است و او حوراء انسیه است زمانی که او در محراب عبادت می ایستد چنان می درخشد که ملائکه ای که در آسمان ها هستند او را همچون ستاره ای زمینی به هم نشان می دهند (بحارالانوارج43ص 17)
و برای حضرت زهرا اسماء و القاب بسیاری نیز موجود است که بر فصیلت و امیتاز او بر دگیر زنان دلالت می کند و کینه ی او ام ابیها است که برترین کینه ها می باشد.

16- زندگی با برکت فاطمه :
او در دامان پیامبر اعظم و حضرت خدیجه به بهترین وجه رشد می کند و به او کمال و فضیلت می رسد و در محضر پیامبر معارف الهی را می آموزد و از بهترین درس های توحیدی بهره مند می شود.
فاطمه پدرش را در مسجدالحرام می بیند که کنار حجراسماعیل نشسته و قرآن می خواند و مشرکین مکه او را آزاد می دهند و او برای پدرش دلسوزی بسیار می کند و او را مونس و آرام جان می شود و در تمام حوادثی که درآن دوران برای پیامبر رخ می دهد او را همراهی می کند(برترین بانوی جهان ص28)

17- وفات خدیجه اعظم
یار دیرینه ی پیامبر که همواره او را در تمام مراحل زندگی یاری می نمود از دنیا می رود و فاطمه در سنین کودکی طعم یتیمی را می پچشد تا آن جا که سامدر در مورد لحظه سکرات و احتضار او این گونه می گوید زمانی که او در حل سکرات بود مریم بنت عمران و کلثوم خواهر موسی و آسیه همسر فرعون کنار او آمدند (برترین بانوی جهان ص 30)آری خدیجه روح بلند و آسمانیش از زمین پر می کشد.و پس از آن ابوطالب که حامی دیگر پیامبر است نیز از دنیا می رود و پیامبر این دو فاجعه را به سختی تحمل می کند و این مسائل مقدمات هجرت پیامبر از مکه به مدینه را آماده می سازد.

18- فاطمه زهرا و هجرت
در این زمان ها بود که مشرکین مکه نقشه ی قتل پیامبر را طراحی می کنند اما خداوند پیامبر را از این موضع آگاه می سازد پیامبر مسئله را با علی (ع) مطرح می کند آری علی در بستر پیامبر می خوابد و تمام بلایا را به جان می خرد تا پیامبر بتواند به یثرب که نوید یاری اور مردمش داده بودند هجرت کند و در تمام این مدت فاطمه شاهد و ناظر ماجراست و برای پدر مدام نگران است. با بر ملاشدن و برهم ریختن نقشه مشرکین مکه و مشاهده ی علی در بستر پیامبر آنان به هر طریقی دست به دست هم می دهند تا پیامبر را ترور کنند در بین راه پیامبر به غار ثور می رود و در آن جا پنهان می شود طبق معجزه الهی تارهای عنکبوت بر در غار تنیده می شود تارهایی که نشان دهنده ی این می باشد که در این مکان سالهاست کسی رفت و آمد نداشته است. پیامبر وارد یثرب می شود و از همان روز یثرب را مدینهالنبی می نامند مردم یثرب از پیامبر استقبال با شکوهی می کنند.اما پیامبر به علی دستور داده بود تا پس از زمانی همراه با فاطمه و دیگر زنان و مسلمانان به مدینه بیایند و علی هم امانت هایی از مردم را که نزد پیامبر بوده به صاحبانش برگرداند و این گونه بود که فاطمه به مدینه رفت تا در آن دیار از پدر خویش همچون گذشته حمایت کند.

19- فاطمه و روز احد
پس از گذشت یک سال غزوه ی احد رخ می دهد و در این جنگ اصحاب بسیاری از پیامبر که برای او یاران وفاداری بودند کشته می شوند و در میان آن حمزه سیدالشهدا نیز شهید می شود و داغ او بر قلب پیامبر چنان اثر می کند که پیامبر در قفای او بسیار می گرید.صفیه عمه ی پیامبر همراه فاطمه به احد می آیند و فاطمه این نازدانه ی پیامبر با صحنه ی غم انگیزی از کشته ها روبرو می شود و در کنار قبر حمزه شیدالشهداء اشک ها می ریزد داغ حمزه برای آنان درد بزرگی بوده است و آری فاطمه باید تمام این صحنه ها را ببیند تا آینده ی بزرگ خویش و مبارزاتش بر علیه ظلم و ستم را به بهترین صورت رقم بزند.و اصحاب احد در نزد خدا بسیار عزیر می شوند و خداوند به آنان مقام و مرتبه ی بسیار بزرگی می دهد.(فاطمه الزهرا من المهد الی اللحد ص102)

20- مشکلات فاطمه در خانه ی پدرش
پیامبر از آن جا که به فاطمه زهرا بسیار محبت می نمود همسران پیامبر بر او حسادت می کردند علامه ی مجلسی از کتاب خصال از امام صادق این گونه روایت می کند که روزی پیامبر وارد خانه شد و دید که عایشه مقابل فاطمه ایستاده و با او مشاجره می کند عایشه این گونه می گفت به خدا قسم ای دختر خدیجه نه در مادرت خوبی و فضیلتی دیدم و نه درتو.پیامبر از ماجرا با خبر شد فاطمه را دید که گریه می کند پیامبر سبب گریه فاطمه را از او پرسید فاطمه در جواب گفت عایشه زن خوبی نیست و به ما ظلم روا می دارد پس برای همین گریه می کنم.
پس رسول اکرم غضبناک و خشمگین شد و به عایشه این گفت ای حمیراء خداوند تبارک و تعالی در رحم خدیجه فرزندان و اولاد مبارکی را قرار داد خدیجه پاک و پاکیزه بود و برایم فرزندانی نظیر قاسم، رقیه، ام کلثوم و زینب را به دنیا آورد اما خداوند رحم تو را عقیم کرده و تو نازائی . حتی در حدیث دیگری داریم که زمانی که حدیث دروغین بعد از وفات پیامبر جعل شد که پیامبران چیزی را به ارث نمی گذارند عایشه بود که این حدیث را مطرح نمود و فدک فاطمه غصب شد اما از حدیث اول این گونه استفاده می شود که اولا تمام فرزندان خدیجه از پیامبر است و او از همسر خود فرزند دیگری نداشته است.و خدا عایشه را لعنت کند گویند زمانی که فاطمه به شهادت رسید عایشه لبخندی موذیانه به لب آورد.(فاطمه زهرا از ولادت تاشهادت ص 189)

21- ازدواج فاطمه
فاطمه نه ساله شد و به سن بلوغ رسید و زمان ازدواج اونزدیک گشت ولی پیامبر در امر ازدواج او منتظر دستور خداوند بودبزرگترین و ثروتمند ترین مشاهیر آن دوران به خواستگاری فاطمه آمدند اما در ازدواج فاطمه نیز درسهای بزرگی برای بشریت دیده می شود وقتی فاطمه در ازدواج همچون مراحل دیگر زندگی و با برکتش الگویی مناسب است زمانی که عمروابوبکر به خواستگاری فاطمه آمدند پیامبر آن ها را به صورتی رد کرد عده ای می گویند پیامبر به آن ها گفت در ازدواج فاطمه منتظر دستور خداوند هستم وعده ای دیگر نیز می گویند فرمود فاطمه هنوز برای ازدواج کوچک است و زمانی که عبدالرحمن بن عوف که او از اشراف قریش بود به خواستگاری فاطمه آمد به پیامبر وعده ی جهیزیه ی با شکوهی که برابر چندین شتر بود داد و پیامبر نیز به سینه ی او دست رد زد.اما در دل علی عشق فاطمه چون رودی خروشان جاری بود علی در قبل از مبعث پانزده ساله بود و در زمان بعثت شانزده و طبق قولی هفده ساله بود در آن زمان بست و دو الی پنج سال سن داشت زمانی که علی به خواستگاری فاطمه آمد از خجالت و شرم سرش را در مقابل پیامبر اعظم به زیر انداخت.
(برترین بانوی جهان ص 48)
پیامبر اعظم زمانی که از آن چه در دل علی می گذشت آگاه شد مسئله را با فاطمه دختر مبارک و برگزیده اش در میان نهاد و فاطمه سکوت کرد و این سخن پیامبر در آن زمان کلامی شد که هم اکنون در بین فقها در مورد ازدواج دختره باکره مطرح است پیامبر فرمود سکوتها اقرارها(برترین بانوی جهان ص50) آری فاطمه این فخر کائنات چه ازدواج مبارکی در مقابل برادر و وصی رسول خدا علی بن ابیطالب داشت و چقدر زود او راه چند صدساله را یک شبه طی کرد تا به همراه علی به سر منزل مقصود و کمال و بینش الهی برسد.زمانی که پیامبر از پیش فاطمه به سمت علی بازگشت او را از رضایت فاطمه آگاه ساخت علی خوشحال بود وسر از پا نمی شناخت.پیامبر به علی گفت چه چیزی برای ازدواج و مقدماتش نزد تواست.علی همان طور که سر به زیر داشت و عرق خجالت و شرم از پیشانی مبارکش جاری بود فرمود پدر و مادرم به فدایت ای پیامبر اعظم و برگزیده ی خداوند از خدا پنهان نیست یک شمشیر و یک زره و یک مشک آب و این ثروت دنیایی و مادی علی این اشرف مخلوقات بود پیامبر اعظم به او رو کرد و فرمود که شمشیرا را برای جنگ ها و جهاد نیاز داری زره خود را بفروش تا بوسیله ی آن مقدمات ازدواجت را فراهم آوریم.پس علی زره خود را به چهارصد و هشتاد و طبق قول دیگری پانصد درهم فروخت تا مقدمات ازدواج خود با برترین زنان جهانیان را فراهم آورد.آری عقد فاطمه و علی قبل از اینکه در زمین برقرار شود، در آسمانها با حضور ملائکه الهی برگزار گشت آن سال که ملائکه در حضور در مجلس فاطمه در آسمانها به یکدیگر فخر می فروختند.فاطمه این بانوی کرامت و این بانوی طاهره ازدواجی ملکوتی و آسمانی داشت که از توصیف ازدواج او زبان قاصر است.اما داستان ازدواج او زیباتر می شود و جهیزیه ی فاطمه هر انسانی را شگفت زده می سازد و ساده زیستی را به بهترین صورت به انسان نشان می دهد.
1- پیراهنی زنانه به مبلغ هفت درهم
2- روسری بزرگ به مبلغ چهاردرهم
3- قطیفه سیاه خیبری
4- یک نوار از لیف خرما
5- دو رختخواب از پارچه کتانی درشت بافت مصری که در یکی لیف خرما بود و در دیگری پشم گوسفند.
6- چهارعدد متکا از پوست دباغی طائفی
7- پرده نازک پشمی
8- یک قطعه حصیر برای مفروش کردن اتاق
9- یک دستاس آسیاب دستی که زهرا آرد مورد نیاز خانواده را به وسیله ی آ« به دست مبارک خویش آسیاب می کرد.
10- یک طشت مسی
11- یک مشک کوچک آب
12- یک کاسه چوبی
13- یک آفتابه
14- یک سبوی سبز
15- چند کوزه سفالین
16- یک سفره از پوست
17- یک عبای بافته شده از پنبه
و پیامبر با دست مبارک خویش وسایل آن ها را برانداز کرد و پس از مشاهده تمام آن ها با لحه پرشکوه و مقدسش فرمود بارالها این ازدواج را بر این خانواده که بیشتر ظروفشان سفالین است مبارک فرما.(برترین بانوی جهان ص55)

22- مهریه فاطمه شفاعت در روز قیامت
همانا مادر ما حضرت زهرا مهریه ای بسیار اندک از نظر دنیا داران و آنانکه همه چیز را در مادیات می بینند داشت.
در روایت است که رسول خدا فاطمه را به حضرت علی ازدواج نمود روزی نزد فاطمه رفت دید گریه می کند فرمود چرا گریه می کنی؟سوگند به خدا اگر در خاندان من شخصی بهتر از علی بود تو را به ازدواج او در می آوردم وانگهی من تو را به ازدواج علی در نیاورده ام بلکه تو را همسر علی گردانیدم و مهریه تو خس دنیا تا ابد قرار گرفت حضرت زهرا خطاب به پیامبر اعظم فرمود:ای پیامبر اعظم همانا دختران مردم در ازدواج خود درهم و دینار را مهریه خود قرار می دهند پس فرق من با آنها چیست؟ از تو می خواهم درهم و دینار را مهریه ی من قرار ندهی بلکه از خدا بخواهی تا مهریه ی من شفاعت کردن از امت گنه کار اسلام باشد.(بحارالانوارج 43 ص 104)در این مورد «صفوری» در کتاب خویش «نزههالمجالس» از «نسفی» آورده است که: فاطمه علیهاالسلام از پیامبر گرامی تقاضا کرد که خداوند مهریه‌ی او را شفاعت امت پیامبر در روز رستاخیز قرار دهد و پذیرفته شد و در آن روز است که مهریه‌ی خویش را خواهد خواست.
می گویم اگر یک پنجم دنیا تا ابد مهریه ی حضرت زهرا ست شاید ایران ماهم که طبق قول اهلبیت شیعه خانه ی حضرت است جزء این یک پنجم باشد که به برکت همین مهریه این ملت همواره به یاد او و اهلبیتش هستند.

23- زفاف فاطمه و مقدماتش
روزها از پس یکدیگر می گذشتند علی روز شماری می کرد و منتظر قدوم عروس بود روزی ام سلمه مسئله عروسی فاطمه را نزد پیامبر مطرح کرد و گفت یا رسول الله اگر خدیجه زنده بود چشمش به عروسی فاطمه دخترش روشن می شد.
اشک پیامبر با شنیدن اسم خدیجه جاری شد و به یاد ایام شیرین گذشته با خدیجه عزیزش افتاد بعد به ام سلمه دستور داد تا حجره ای برای عروسی فاطمه زینت کند.سپس علی را صدا زد و فرمود علی جان عروسی ولیمه نیاز دارد مردم را خبر کن تا هر کس در خطبه عقد حضور داشته به ولیمه فاطمه حاضر شود بعد فرمود گوشت و نان ولیمه با من است تو خرما و روغن تهیه کن.وقتی وسائل آماده شد پیامبر آستین بالا زد و خرما و روغن را کاملا با هم مخلوط کرد گوسفند فربهی نیز ذبح نمود و نان زیادی پخت.آن گاه علی به مسجد رفت و خجالت کشیدکه عده خاصی را دعوت کند در جای بلندی قرار گرفت و با صدای بلند گفت همه برای ولیمه فاطمه بیائید مردم گروه گروه آمدند و علی از کمی غذا و زیادی جمعیت ناراحت بود و خجالت می کشید پیامبر حال شرم علی را احساس کرد و فرمود علی حالا من از خدا درخواست می کنم تا به این غذا برکت دهد پیامبر وقتی هجوم مسلمانان را مشاهده کرد به حمزه و عباس فرمود در منزل بایستید و مردم را ده نفر ده نفر وارد خانه کنید.اطعام ولیمه ی فاطمه سه شبانه روز به طول انجامید و در این سه روز غذایی که برای عده یک کمی تهیه شده بود بیش از سه هزار نفر اطعام شدند غذا اضافه هم آمد و مازاد غذا را در ظرفها پر کردند و به خانه های فقرا و مساکین و بیوت زنان و اطفال یتیم مسلمان و غیر مسلمان فرستادند ظرفهایی را نیز پرکردند و به منزل همسران پیامبر فرستادند و ظرفی نیز مملو غذا برای فاطمه و همسرش امیرالمومنین گذاشتند.مراسم ولیمه به پایان رسید و مراسم و زفاف عروسی فاطمه در روز اول ذی الحجه سال دوم هجت جشن گرفته شد. امشب عروسی نور با نوراست امشب تاریکی وجود ندارد امشب جبرئیل لباس و زیوری برای فاطمه آوده است که به ارزش همه دنیاست و زنان با دیدن آن لباس غرق حیرت و شگفتی شده اند امشب آری همین امشب فاطمه زهرا پیراهن عروسی خود را به سائل انفاق کرد.قطیفه مخمل با حریری بر شتری انداختند و فاطمه سوار شد سلمان زمان ناقه را گرفت و پیامبر از پشت سر راه افتاد جبرئیل همراه هفتاد هزار فرشته برای همراهی فاطمه نوعروس تکبیر گویان به زمین آمدند زنان پیامبر و دختران عبدالمطلب و زنان مهاجر و انصار به همراه زهرا مسورو و شادان اشعار و رجز می خهواندند تا به منزل علی و فاطمه رسیدند.و وارد خانه شدند و مردمان نیز متفرق گشتند پیامبر به ام سلمه فرمود فاطمه را بیاور و ام سلمه دست فاطمه راگرفت ولی از شرم حضور پیامبر عرق از رخسار حورائی اش سرازیر شد به طوریکه دامنش به زمین کشیده می شد همین که خدمت پیامبر رسید از خجالت پایش لغزید پدر برای دلجوئی از فاطمه اش فرمود خداوند تو را از لغزش دنیا و آخرت مصون بدارد.فاطمه به حجره اش رسید حجره ای که فرش آن از ریگ های نرم و زیراندازش از پوست گوسفند بود و چوب از این طرف حجره به آن طرف زده بودند یکی برای آویختن لباس و دیگری برای آویختن مشک آب یک طرف منزل کوزه آب و روی پوست گوسفند بالشی از لیف خرما بود وسایل منزل همان جهیزه مخنتصر بودند اینک فاطمه ار این حجره با یک دنیا شرم در برابر پدرش چشم به زمین دوخته و علی نیز در کنار پیامبر قرار گرتفه و سکوت کامل حکمفرماست و نفس ها در سینه حبس شده است.پیامبر ابتدا چادر زهرایش را به یک سو زد تا علی چهره همسرش راببیند بعد دست فاطمه را گرفت و در دست علی گذاشت و فرمود ای ابوالحسن این امانت خدا و امانت پیامبر نزد توست خدا در نظر داشته باش و درباره ی او خاطر مرا حفظ کن خداوند در دختر پیامبر به تو خیر و برکت دهد بعد فرمود علی جان فاطمه همسر خوبی است فاطمه جان علی شوهر خوبی است بعد آبی طلبید و از آن مضمضه کرد و به کاسه ی آب ریخت و مقداری از آن بر سر و بین دو کتف فاطمه ریخت و گفت بار الها این دختر من و محبوب ترین مردم نزد من است بار الها این برادرم و محبوب ترین مردم نزد من است بارالها علی را ولی خود قرار ده و اهلبیتش را براو مبارک کن آنگاه بقیه ی آب را بر روی آنان پاشید و آیه ی تطهیر را تلاوت نمود. بعد فرمود یا علی نزد همسرت برو و به همه زنان همراه فاطمه دستور داد همه بروند، همه رفتند ولی اسماء بنی عمیس آنجاماند پیامبر اعظم از او پرسیدند اسماء تو چرا نرفتی؟ عرض کرد به خاطر آن عهدی که با خدیجه دارم او هنگام رحلت با چشم اشکبار به من گفت ای اسماء هر دختری شب عروسی نیاز به مادر دارد و من شب عروسی دخترم فاطمه همراه نیستم من با خدیجه عهد کردم در کنار دخترت فاطمه بمانم و به نیازهای او رسیدگی کنم پیامبر برای اسماء دعا کرد و از نزد آنان خارج شد.(برترین بانوی جهان ص60)

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید