دیدگاه های فقهی درباره ترجمه ی قرآن کریم

دیدگاه های فقهی درباره ترجمه ی قرآن کریم

ترجمه به معنای انتقال معنای کلام از زبانی به زبان دیگر است، ترجمه های همواره با اهداف مترجم، کیفیت نثر متن، شرایط تاریخی و فاصله ی تاریخی و فرهنگی میان زبان را مبدأ مقصد متفاوت می شوند. ترجمه می تواند لفظ به لفظ و حرف به حرف، فنی و برابر با زبان مقصد، معنوی و محتوایی و تفسیری باشد. در زمینه ی ترجمه ی قرآن، این پرسش مطرح است که آیا فقیهان در این باره دیدگاه شخصی دارند. درباره ی جواز ترجمه ی قرآن برای تلاوت و فهم معانی، به ویژه برای غیر عرب زبانان، پیش از این سخن و تردیدی مطرح نبوده است. اما در قرن اخیر، در قلمرو دولت عثمانی و بخشهایی از کشورهای عربی، جنجالی برای جواز ترجمه ی قرآن بر پا می شود و عده ای مخالف و موافق پیدا می کند.
فقهای شیعه نیز هرگز در جواز ترجمه ی قرآن تردید نکرده اند، اما مثلاً خواندن ترجمه ی قرآن را در نماز جایز ندانسته اند. برخی از قرآن پژوهان تنها ترجمه های تفسیری را جایز می دانند و ترجمه ی لفظ به لفظ و ترجمه ی معنایی را جایز نمی شمارند و عده ای نیز قائل اند که ترجمه ی قرآن نه تنها جایز، بلکه برای جهان اسلام و غیر آن واجب است. البته مخالفت با ترجمه ی قرآن بر اثر عواملی پدید آمده است. انتشار ترجمه های آشفته و مغرضانه ی اروپایی، نگرانی از به فراموشی سپردن قرآن، بی توجهی به بعد اعجاز ادبی و بیانی قرآن و وسوسه های استعماری، برخی از عوامل فکری و تاریخی مخالفت با ترجمه ی قرآن به شمار می آید. هدف ترجمه ی قرآن همواره باید نزدیک شدن به مفاهیم و آموزه های این کتاب باشد و نه کنار نهادن آن.
مخالفان ترجمه ی قرآن در تحریم آن به اموری استدلال کرده اند که نیازمند بررسی است. استحاله ی ترجمه، عدم امکان تحدی در ترجمه، وجود حقایق پیچیده در قرآن، تسری حکم ترجمه به قرائت در نماز، تأکید بر عربیت قرآن، تشویق به تعلیم زبان عربی و استدلال بر عجمی نبودن قرآن، از جمله دلایلی است که مخالفان ترجمه ی قرآن اقامه کرده اند و بر آنها تأکید ورزیده اند. در مقابل، کسانی که به وجوب ترجمه ی قرآن برای جوامع غیر عربی معتقدند، دلایل دیگری برای نظریه ی خود دارند. عربیت و عدم استفاده ی عجمیان از قرآن، عمومیت پیام الهی و تساوی همه ی مردم در تبلیغ، برخی از دلایل وجوب ترجمه ی قرآن در نظر موافقان است. حکم فقهی ترجمه، با طرح دو دیدگاه رویارو آشکارتر می شود و با مقایسه ی سطح ادله و بیانها می توان نظریه ی درست تر را برگزید.

مقدمه
گفتمان ترجمان قرآن درصد سال اخیر در بخشهایی از جهان عرب دچار دگرگونی شده است. پیش از این در کتابهای فقهی و علوم قرآنی از ترجمه ی قرآن کمتر سخن به میان آمده و فقط بحث عدم امکان ترجمه ی کامل و برابر با اصل، مطرح بوده و ممنوعیت ترجمه و یا جواز ترجمه در قلمرو خاصی مد نظر نبوده است. گاهی حکم فقهی استفاده از ترجمه ی قرآن در نماز برای کسی که قادر به یاد گرفتن کلمات سوره ها نیست بیان شده، اما بحث بر سر جواز ترجمه برای غیر عربها نبوده است. درست است که در یک قرن اخیر پژوهشهای بسیاری در حوزه ی علوم قرآن و مقدمات تفسیر انجام گرفته و حجم گفتمان علمی و پژوهشی در همه حوزه های قرآن روبه گسترش نهاده، اما هیچ کدام از مباحث، مانند بحث ترجمه ی قرآن موضع گیری خاص و یا سرسختی به دنبال نداشته است.
گروهی ترجمه قرآن را تحریم کرده و عده ای آن را جایز دانسته و افرادی آن را واحب فرض کرده اند. جالب این جاست که نه تنها ممنوعیت ترجمه ی قرآن در کشورهای غیر عرب اسلامی مورد توجه قرار نگرفت، بلکه آنان با دامنه ی بیشتری به ترجمه ی قرآن در شکلها و روشهای گوناگون روی آوردند و آن تحریمهای نیز بر فقیهان این خطه تأثیر نگذاشت تا در شکل نظری آن تزلزلی در نظریه ی خودشان دهند و حکم تحریم یا عدم جواز باعث تجدید نظر ایشان شود.
از این جالب تر اینکه در کانون این جنجالهای علمی و حتی سیاسی از مرکز رسمی علمی و دینی آن، یعنی الازهر و مجلس الشوون الاسلامیه، ترجمه ای عربی از قرآن عرضه شد که در آن، واژه های قرآن معادل سازی شده بود و با عنوان المنتخب ارائه گردید. این ترجمه برای انتقال معانی به پرکردن فاصله ی زبانی قرآن با زبان عربی معاصر اهتمام ورزید و مورد استقبال بسیاری قرار گرفت و در کشورهای عربی و غیر عربی طالبان فراوانی پیدا کرد.
همچنین در برخی از کشورهای عربی چون عربستان – که تا چند سال قبل، از ورود ترجمه های قرآن جلوگیری می شد و اگر کسی ترجمه ای از قرآن داشت در مبادی ورودی توقیف می شد – آرام آرام مراکز بزرگی برای ترجمه ی قرآن ایجاد شد و حتی یکی از ترجمه های قدیم فارسی مورد استفاده فرهیختگان ایرانی را به عنوان ترجمه ی فارسی به چاپ رساندند.(1)
نکته ی مهم در عدم تأثیر این جنجالها و مخالف خوانیها در بلاد اسلامی و گسترش ترجمه ها این بود که گرایش به ترجمه از یک نیاز و خواسته ی طبیعی مسلمانان و محققان برخاسته بود. اهتمام کنندگان به ترجمه ی کاملاً درک می کردند که هدف از ترجمه چیست و مشکلات آن کجاست و برای ترجمه جایگاهی در خور قایل بودند. آنان دستی از دور بر آتش نداشتند تا سخنان بی ربطی که به حقیقت ترجمه ارتباطی ندارد، در منع ترجمه بر زبان برانند و استدلالهایی بنا نهند که خود هم از آن قانع نشوند و ناچار به دنبال گریزگاههای به نام ترجمه ی تفسیری شوند.
هدف این نوشته ی هر چند کوتاه، بیان گزارش این گفتمان و دیدگاه فقهی مخالفان و موافقان است تا روشن شود که ادله ی این گروهها چیست و چه خاستگاهی داشته و مترجمان ما باید چه حساسیتی داشته باشند.

1. مراد از ترجمه
ترجمه واژه ای عربی است که صیغه رباعی مجرد دارد و ماده اولیه آن ترجم (مثل دحرج) است. ترجمه در اصطلاح، انتقال معنای کلام از زبانی به زبان دیگر را گویند. در واژه ترجمه آشکار کردن و بیان نمودن هم آمده است؛ به عنوان نمونه از آنچه که در کتاب قاموس المحیط آمده بر می آید که در معنای ترجمه، اختلاف در زبان نهفته است. (2) و در اصل به جای این واژه، واژه ی ترجمان به کار می رفته، اما در عرف رایج، کلمه ی ترجمه متداول شده است. در معنای ترجمه قرار دادن واژه در برابر واژه الزامی نیست؛ زیرا چه بسا کلمه ای جنبه ی استعاره یا تمثیل داشته باشد. لذا گفته اند که ترجمه باید به گونه ای باشد که متضمن تمامی معانی و مقاصد منظور در متن اصلی باشد، به گونه ای که گویی عین کلام را از زبان دیگر انتقال می دهد؛ هر چند این انتقال دقیقاً ممکن نیست و واژه هایی که مورد استفاده واقع می شود، نمی تواند همه ی خصوصیات و بار معنایی مبدأ را در مقصد نشان دهد، مگر اینکه از قالب ترجمه خارج شود و به شرح و توضیح و تفسیر کلمات روی آورد تا زوایای مخفی کلمه را به زبان مقصد منتقل سازد.
البته در گذشته های دور از ترجمه به تفسیر و شرح هم یاد می کرده اند و در کتاب مقدس در این باره جابه جایی هایی هم شده است؛(3) چنان که واژه ی ترجمان در فرهنگ روایات به معنای تفسیر آمده است؛ مانند: هذا القرآن إنما هو خط مستوربین الدفتین لاینطق بلسان و لابد له من ترجمان.(4)
بنابراین، ترجمه، معادل جویی و معادل سازی برای انتقال معنایی از زبانی به زبان دیگر است؛ هر چند این معادل یابی گاه؛ به صورت جمله سازی و پذیرفتن معنایی در ساختار جدید آن باشد و گاه، واژه یابی و تدارک معنا در ریخت کلمات دیگر.(5)

2. اقسام ترجمه
ترجمه ها همواره تحت تأثیر حالتهای گوناگونی شکل می گیرد که با اهداف مترجم و کیفیت نثر متن و شرایط تاریخی و فاصله ی تاریخی و فرهنگی میان زبان مبدأ و مقصد متفاوت می شود.
این اقسام به شرح زیر است:
1. ترجمه ی لفظ به لفظ و حرف به حرف، که در اصطلاح به ترجمه های تحت اللفظی مشهورند. در ترجمه های این گونه ی قرآن، هر چند واژه ها فارسی است، اما نحوه ی چیدن کلمات، همچون زبان عربی است. مترجم در این حالت، هر چند واژه های قرآن را معادل سازی کرده، اما چون ساختار قبلی را حفظ کرده، معنا عموماً مخفی می ماند و از نظر ساختار، شکل غریبی به خود می گیرد که نه زیبایی زبان عربی را دارد و نه لطافت و زیبایی زبان مقصد را. تنها فایده ی این روش شناخت یکایک واژه ها و معادل آنهاست.
2. ترجمه ی فنی و برابر با زبان مقصد، یعنی با حفظ معادل سازی واژه ها، ترتیب جمله ها و کلمات به شیوه ی زبان مقصد و در قالب معمول و معروف زبان قرار می گیرد و خواننده به خوبی ریخت معنایی را با متن اصلی مطابق می یابد. در این شیوه رعایت تشابه دو زبان در ضمایر و قیود و پساوندها و پیشاوندها و به طور کلی، همانندی روابط کلام رعایت می شود و مترجم از زبان معیار استفاده می کند، بدون اینکه کلمه ای برای شرح و توضیح بیاورد و یا از چارچوب متن اصلی خارج شود، یا قواعد و ساختار زبان مبدأ را بر زبان مقصد تحمیل کند.
3. ترجمه ی معنوی و محتوایی، یعنی نقل معانی و مراعات مقاصد به زبان دیگر بدون آوردن کلمه و شرح و توضیح اضافه ی متن، از این روش به ترجمه ی آزاد یاد می شود؛ چون مترجم وفادار به جایگزین سازی و برگزیدن معادلها برای زبان مقصد نیست و تنها به دنبال انتقال معانی و پیام کلام در محدوده ی متن است. مترجمان در این شیوه، مفاهیم را در قالبهای معمول و رایج زبان خود می ریزند و برای آنها عبارتهایی قابل فهم و تدارک می بینند.
4. ترجمه ی تفسیری، مترجم در این شیوه با رعایت معادلها به شرح و توضیح واژه ها یا جمله ها در محدوده ای خاص مبادرت می ورزد و خود را گرفتار الفاظ نمی نماید و چون آیه ای را برای توضیح معنایی می آورد، آن را با سیاق کلمات مجموعه ی متن همساز می کند، به گونه ای که معنای آن به آسانی قابل فهم می گردد. شباهتهای ترجمه های آزاد و ترجمه ی تفسیری بسیار است. با این تفاوت که در ترجمه های تفسیری افزون بر انتقال معنا، شرح کلمات و آشکار کردن ضمایر و استعاره ها هم آمده است.
ترجمه هایی از قرآن، از گذشته های دور، در قالب هر چهار قسم آن به وفور دیده می شود و قدیمی ترین ترجمه ها، ترجمه های لفظی است؛ هر چند ترجمه های تفسیری مانند ترجمه ی تفسیر طبری و ترجمه (به اسم تفسیر) بصائر یمینی و تاج التراجم اسفراینی و نسفی و در عصر حاضر، بیان المعانی محمد باقر بهبودی به وفور دیده می شود و طرفداران بسیاری پیدا کرده است. انجمن کتاب مقدس نیز چنین ترجمه ای را از عهدین در این اواخر ارائه کرده است.
حرکت چشم گیر و متکاملی در دوران معاصر در حوزه ی ترجمه آغاز شده که بیشتر از قبیل نوع دوم است. در این شیوه، ضمن وفاداری به متن قرآن، از نثر منسجم و زبان معیار استفاده شده و از قالب معمول و معروف زبان فارسی رایج بهره گرفته و عبارات قابل فهم تدارک دیده شده است.
البته شیوه های ترکیبی هم در ترجمه های معاصر دیده می شود؛ به این معنا که مثلاً از روش دوم استفاده می کنند، اما برای تحفظ ساختار، توضیحات تفسیری و تعیین ضمایر را داخل قلاب =[] یا پرانتز() جای می دهند.

3. دیدگاهها
اکنون این پرسش به ذهن می رسد که آیا آن گونه که درباره ی تلاوت و حفظ و خواندن در نماز، کتابت و خرید و فروش و… احکام شرعی مطرح است، درباره ی ترجمه ی قرآن نیز حکم خاصی بیان شده است؟ فقها درباره ی تلاوت و حفظ قرآن حکم به استجاب داده اند و در نماز آن را واجب دانسته، کتابت آن را برای حفظ آن لازم کرده اند و خرید و فروش را در برخی موارد ممنوع و در برخی از موارد مکروه و برخی کلاً جایز دانسته اند.(6) آیا در باره ی ترجمه می توان حکم شرعی خاصی را مطرح کرد و آیا در این باره فقها دیدگاه مشخصی دارند؟
در باره ی جواز ترجمه ی قرآن برای تلاوت و فهم معانی، به ویژه برای غیر عرب زبانان پیش از این سخنی، بلکه تردیدی مطرح نبوده است، بلکه در کشورهای غیر عربی از سده ها نخستین، به ویژه پس از گسترش اسلام، نقل و معانی و انتقال معانی قرآن به زبانهای گوناگون امری متعارف و غیر قابل تردید بوده است.
مثلاً درباره ی ترجمه ی فارسی قرآن گفته اند که در اواسط قرن چهارم هجری گروهی از علمای ماوراء النهر (منطقه شرقی خراسان کبیر) با درخواست سلطان منصور بن نوح سامانی (سلطنت 365-350) گرد می آیند تا به این پرسش او پاسخ دهند که آیا می توان قرآن را ترجمه کرد تا دیگران بتوانند از قرآن و تفسیرش استفاده کنند. همه ی آنان، براساس گزارش مقدمه ی ترجمه ی تفسیر منسوب به طبری، حکم به جواز آن می دهند و لذا گروهی به ترجمه ی قرآن و ارائه تفسیری فارسی (مستند به روایات طبری و آثار دیگر)(7) مبادرت می ورزند. از آن به بعد ترجمه های فراوانی به زبان فارسی به صورت مستقل یا همراه با تفسیر فارسی، به صورت تحت اللفظی، با حفظ ساختار زبان فارسی، تقلید از ساختار زبان عربی، ترجمه های شرح گونه از قبیل بصائر یمینی، تاج التراجم سور آبادی، ترجمه ی پاک، ترجمه ی نسخه ی کتابخانه ی کمبریج، نسفی و ترجمه های دیگر عرضه می گردد و کسی به نوشتن آنها اعتراض نمی کند و آنها را ممنوع نمی سازد، بلکه مؤمنان و مترجمان نیز مورد تشویق هم قرار می گیرند.
اما در قرون اخیر در قلمرو دولت عثمانی و بخشهایی از کشورهای عربی (مثل سوریه و مصر) جنجالی برای جواز ترجمه ی قرآن بر پا می شود و گروهی به مخالفت با ترجمه ی قرآن بر می آیند، در حالی که در مقابل، گروهی دیگر به شدت از ترجمه آن دفاع می کنند و این عمل را ضروری و نیاز مبرم جوامع انسانی و ترک آن را دور از دسترس قرار دادن قرآن از جوامع غیر عرب می دانند. به این جهت، دو جریان مشخص مخالف و موافق ترجمه در میان علمای اهل سنت در کشورهای عربی (و به صورت مشخص، مصر و سوریه) پدید آمد و این جنجال به کشورهای دیگر هم کم و بیش سرایت کرد، حتی در این باره از علمای شیعه، به ویژه کشور عراق و شهر نجف درخواست ابراز موضع می کنند و کسانی چون علامه ی کاشف العظاء و دیگران در این باره اظهار نظر کرده و مانند علمای پیشین شیعه که تردیدی در جواز ترجمه نداشتند، حکم جواز ترجمه را در کتابها و استفتاییه ها به صراحت اعلام می نمایند.(8)
به عبارت دیگر، اگر بحثی درباره ی قرائت ترجمه در نماز مطرح است، یعنی در میان فقهای امامیه اختلافی نیست که قرائت ترجمه ی قرآن در نماز، هر چند عاجز باشد، جایز نیست و در صورتی که نمی تواند باید آیات دیگر یا دعا و ذکر عربی بخواند، بلکه محقق همدانی با صراحت می گوید آنچه می خواند باید حقیقتاً و بعینه قرآن باشد و حتی نمازگزار نمی تواند در خواندن سوره ی فاتحه عبارتی دیگر از مضمون سوره ی فاتحه را به عربی بخواند، و حتماً باید خود سوره ی فاتحه باشد؛ زیرا روشن است که این ترجمه و تغییر الفاظ قرآن به عربی و یا فارسی خود قرآن نیست. و الفاظ قرآن در قوام قرآنیت دخالت دارد:
بله، کسی که عاجز ازخواندن سوره ی حمد است، می تواند تسبیح و تحمید و ذکر عربی یا فارسی بگوید، نه اینکه ترجمه ی قرآن را بخواند، از این باب که چاره ای دیگر ندارد و این مسئله اجماعی است.(9)
هیچ یک از فقهای شیعه اعتراض نکرده، بلکه کسانی از فقها به صراحت اعلام کرده اند که هرچند ترجمه ی قرآن نمی تواند وافی به قرآن باشد، اما در صورتی که ترجمه ای صحیح باشد و در آن تغییر و تحریفی نباشد جایز است، حتی نقل آن برای کسی که این قدرت را دارد واجب است. این مطلب را علامه شیخ محمد حسین آل کاشف الغطا، با صراحت، در استفتایی که از او می کنند، بیان می نماید.(10) همچنین آیت الله سید ابوالقاسم خوبی نیز در تعلیقات تفسیر البیان یادآور می شود که فهم قرآن برای همه ی مردم لازم است و ترجمه به این فهم کمک می کند؛ اما لازم است که مترجمان احاطه ی کامل به زبان مبدأ داشته باشند و مترجمی که امور و قواعد ترجمه را رعایت می کند بهتر است که حقایق و مفاهیم قرآن را به زبان هر ملتی ترجمه کند، چون قرآن برای همه مردم(از هر زبانی) نازل شده و سزاوار نیست که از آنان پوشیده بماند.(11)
در میان فقهای اهل سنت نیز از قدیم الایام این بحث مطرح بوده که برای غیر قادر به قرائت حمد، ترجمه ی قرآن کافی است یا خیر؟ ابوحنیفه می گفته است که جایز است و استدلال به داستان سلمان کرده که عده ای از ایرانیان پیش او آمدند و از عدم توانایی خود در ادای سوره ی حمد گفته و او سوره ی حمد را ترجمه کرد و به خدمت پیامبر برد و حضرت تأیید کردند.(12) و لذا ترجمه ی حمد برای عاجز در نماز درست است و ابو یوسف شیبانی و شاگردان دیگر وی این حکم را به زبان های ترکی و هندی سرایت داده اند؛ اما مالکیه و شافعیه و حنابله ترجمه ی قرآن را در نماز در هر صورتی جایز ندانسته اند.(13)
بحث ترجمه ی قرآن در میان دو گروه واقع شده، گروهی ترجمه ی قرآن را جایز نمی دانند و معتقدند که چون ترجمه، خود قرآن نیست، ممکن است ترجمه جایگزین قرآن شود و خود قرآن مورد تغافل قرار گیرد. برخی نیز در نقل معنای قرآن تقسیم بندی کرده اند؛ مثلاً شاطبی (م790ق) در کتاب موافقات و ابن فتیبه دینوری در کتاب المعارف برای دلالت الفاظ لغت عربی دو گونه تقسیم می کنند. آنجا که الفاظ و عبارات مطلق است و بر معانی کل دلالت می کند، از آن به دلالت اصلی یاد می کنند و از جهتی که این الفاظ و عبارات به خصوصیات و ویژگیهایی دلالت دارد و به معانی خاص اشاره دارد، به دلالتهای تبعی (دلالت اقتضای اشاره) موسوم اند. به عقیده گروه دوم، در قسم اول ترجمه ممکن است و اما در قسم دوم، ترجمه حتی در زبان مبدأ ممکن نیست تا چه رسد به زبانهای دیگر. مگر اینکه در میان این دو زبان و در ادب و فرهنگ نوعی تساوی باشد.(14) با این حال، گروهی که از استحاله ی ترجمه ی قسم دوم سخن می گویند، ترجمه را به طور کلی تحریم نمی کنند و آنچه بیان می کنند، عدم امکان ترجمه در همه ی زوایای معنا و پیامها و زوایای کلام است که سخن درستی است.
جالب این جاست که درباره ی ترجمه ی معانی اصلی قرآن با صراحت می گویند:
ترجمه این گونه ای، خالی از اشکال نیست و می توان قرآن را این گونه برای عامه ی مردم و کسانی که درک قوی برای به دست آوردن معانی آن ندارند تعبین کرد و این به نظر همه ی مسلمانان جایز بوده و این اجماع، حجت است.(15)
شیخ اسبق جامع الازهر، محمد مصطفی مراغی در نامه ای خطاب به نخست وزیر مصر، در سال 1355ق، همین نکته را یادآور می شود که در گذشته ترجمه های فراوانی به زبانهای مختلف عرضه شده که به خوبی وافی به مقصود قرآن نبوده و امروز لازم است که دانشمندان اسلامی آشنا به زبان عربی اقدام به ترجمه های دقیق و صحیح کنند که این عمل نقش بسیار مهمی در دعوت به اسلام و ترویج فرهنگ قرآنی خواهد داشت.(16) علمای الازهر نیز بر اقدام به ترجمه ی قرآن صحه گذاشته و آن را با رعایت شرایطی جایز می شمارند.(17)
در برابر این نظر که برخی از قرآن پژوهان تنها ترجمه های تفسیری را جایز می دانند و ترجمه ی لفظ به لفظ و ترجمه ی معنایی را جایز نمی شمارند؛ مانند مناع القطان(18) در کتاب مباحث فی علوم القرآن، و عبدالله محمود شحاته در کتاب علوم القرآن(19)، ابوشهبه در کتاب المدخل الدراسه القرآن الکریم(20) و برخی دیگر، کسانی قایل اند که ترجممه ی قرآن نه تنها جایز است، بلکه برای جهان اسلام و غیر جهان اسلام واجب است. چگونه می توان در فکر نشر اندیشه ی اسلام بود و قرآن را ترجمه نکرد و متنی در محدوده ی مرادف سازی و واژه های زبان دیگر عرضه نکرد؟

4. علل گرایش به مخالفت با ترجمه
اکنون پیش از طرح ادله ی مخالفان و موافقان، جا دارد علل و ریشه های مخالفتها ارزیابی شود و روشن شود که چه عواملی زمینه های مخالفت با ترجمه ی قرآن را فراهم ساخته، با اینکه عمل برگردان معنای پیام الهی برای کسانی که آشنایی با قرآن ندارند، یک کار بسیار طبیعی و گریزناپذیر است و همان گونه که در کتابهای دیگر به خوبی انجام گرفته و تجربه ی بشری و عقل حکم می کند در جایی که نمی توان از متنی استفاده کرد و زبان آن را فهمید، چاره ای جزبرگردان نیست.
وانگهی، این عمل در بلاد اسلامی در مورد قرآن معمول بوده و در آن کشورها علما و فقهای بسیاری بوده اند و این شیوه از انتقال پیام قرآن را می دیده و اعتراض نمی کرده اند. این گونه نبوده که تنها فقهای عرب زبان، فقیه باشند و قرآن را بفهمند و با مبانی احکام آشنا داشته باشند و دیگران را از آن بی بهره باشند، به ویژه آنکه بسیاری از رجال فرهنگ و تمدن اسلامی، و به طور خاص در رشته ی قرآن و حدیث و ادبیات عرب، از میان غیرعرب برخاسته اند.
پس عامل گرایش به این بحث و فتواجه بوده و چه تحولاتی در آستانه ی قرن چهاردهم هجری (قرن بیستم میلادی) رخ داده که عده ای به یکباره از عدم جواز ترجمه ی قرآن سخن می گویند و به موضع گیری می پردازد و کار به نزاعهای سخت و طولانی در فضای مطبوعات و مجلات مصر و سوریه کشیده می شود و پس از مدتی این صداها فروکش می کند.

4-1. انتشار ترجمه های آشفته و مغرضانه ی اروپایی
مسلمانان عرب، پیش از این قرن، ارتباط چندانی با پژوهشهای غربی درباره ی قرآن نداشتند و کارهای پژوهشی خاورشناسان، به ویژه در باره ی ترجمه و تفسیر آن چنان فراگیر نشده بود. از آغازین دهه های قرن بیستم اخبار این آثار به گوش دین داران و دین شناسان رسیده بود که با وسواس و حساسیت به رفتار غربیان چشم دوخته و اعمال استعماری و غیر استعماری آنان را نسبت به مسلمانان، نوعی موضع گیری و مقابله تفسیر می کردند. اخبار این ترجمه ها و معادل یابیهای واژگان قرآن به زبانهای اروپایی دست به دست به گوش آنان می رسید و می دیدند که چگونه این ترجمه ها احیاناً با متن اصلی فاصله گرفته است. فاصله میان متن و ترجمه ها در آن عصر اگر از توطئه و تحقیر بر نمی خاست؛ دست کم فاصله ی فرهنگی و زبانی میان متن و ترجمه را به خوبی نشان می داد. هم اکنون با فاصله ای نزدیک به یک قرن از آن تاریخ و کسب آگاهیها و تجربه های علمی و آموزشی و انتقال متون و فرهنگنامه ها این مشکل را در ترجمه های فارسی و عربی و بر عکس در کتابهای ترجمه شده مشاهده می کنیم. در آن وقت که فضای سنگینی از حرکت استعاری و توطئه انگارانه براین کشورها حکومت می کرد؛ بسیتر مناسب را فراهم می ساخت تا این ترجمه ها را ببینند یا اخبار و گزارشهای آن را بشنوند و احساس خطر کنند و از عواقب بد آن بر حذر دارند و حکم به تحریم ترجمه به هرز بانی بدهند.

4-2. نگرانی از به فراموشی سپردن قرآن
عامل دیگری که در طرح تحریم ترجمه مؤثر افتاد، ترس و نگرانی از فراموش شدن متن قرآن و جایگزین شدن متون ترجمه شده به جای قرآن بود. فقیهان و قرآن پژوهان هیچ گاه برخوردی با قرآنهای ترجمه شده ی پیشین نداشتند. اما چون چاپ کتاب و متون گوناگون به شدت رواج یافت، این ترس در دل آنها خانه کرده که مبادا این ترجمه ها رواج یابد، و جایگزین مصحف گردد و روزی برسد که دیگر مردم غیر عرب به قرآن دسترسی نداشته باشند و هر آنچه می بینند، ترجمه هایی باشد که منتشر شده، و دیگر از قرآن خبری نباشد. این گروه؛ نمونه این تجربه را در کتابهای تورات و انجیل می دیدند که چگونه در آغاز از زبانهای اصلی خود به زبانهای یونانی و آرامی و لاتینی ترجمه شد و اصل آنها با ترجمه شدن از بین رفت.
محمد مصطفی الشاطر، یکی از مخالفان جدی ترجمه در کتابی که با عنوان القول السیدید فی ترجمه ی قرآن المجید تألیف کرده، به صراحت از این نگرانی یاد می کند و خطر نابودی قرآن را در دراز مدت گوشزد می شود و معتقد است که باید از این تجربه عبرت گرفت.(21)
این نگرانی زمینه ی دیگری هم داشت که در کشورهای تحت سلطه دولت عثمانی مانند مصر و سوریه طبیعی می نمود. دولت جدید ترکیه، یعنی کمال آتاتورک – که در آن زمان به تازگی بر سر کار آمده، خود را از کشورهای اسلامی جدا کرده و ادعای لاییک بودن می کرد – دستور به تغییر رسم الخط ترکی به لاتین داد و مقرر کرد که قرآنهایی چاپ شود که به همین خط باشد و ترجمه ها به خط لاتین رایج گردد. او به این اکتفا نکرد، بلکه از علما خواست که به مؤمنان اجازه خواندن نماز به زبان ترکی بدهند.
این حرکت برای محو آثار فرهنگ دینی و جدا کردن مردم از گذشته خود – که آثار زیان بار و بریدگی از گدشته را به خوبی نمایان ساخته هبود – علمای بلاد دیگر – به ویژه مرکز تولید فرهنگی (مصر)را حساس کرد و آنان را به نگرانی انداخت که مبادا ترجمه ی قرآن و رایج شدن آن، مقدمات به فراموشی سپردن قرآن و جایگزین کردن متون ترجمه شده به جای مصحف باشد.
اگر چه این حرکت مخرب در مورد قرآن و نماز در ترکیه با هدف حذف قرآن صورت گرفت به ناکامی انجامید و نقشه ی نوگرانی مانند آتاتورک با مخالفت علمای غیور ترکیه خنثی شد، ولی حرکت ترجمه در جاهای دیگر اهداف دیگری را دنبال می کرد. از این رو، ترس از حذف قرآن معنا نمی یافت. بهترین دلیل بر نفی این واهمه، ترجمه های فراوان در بلاد اسلامی و کنار نرفتن متن مصحف از مجامع اسلامی است. هر چه این ترجمه ها افزون شده، شمارگان قرآن ها بیشتر گردیده است و وجود ترجمه های همراه با متن و بدون متن، تأثیری در حضور قرآن در مجامع نداشته، اتفاقاً وجود این ترجمه ها انگیزه ی مراجعه به قرآن و چاپ و نشر و در اختیار قرار گرفتن فراوان آن را بیشتر کرده، تا جایی که این دغدغه به صورت آشکار برطرف شده است. باید گفت که مشکل نابودی اصل متن کتاب مقدس داستان دیگری دارد که دست کم ربطی به ترجمه آن ندارد.
اگر، بر فرض، در متن کتاب مقدس تحریفی انجام گرفته، اما در این کتاب موجود از زمان نگارش و ترجمه های گوناگون آن هیچ تغییر و اضافه ای رخ نداده است و هم اکنون نسخه های برابر با نسخه های قرن دوم میلادی در موزه ها و کتابخانه های معتبر دنیا موجود است.
به تعبیر درست جناب آقای معرفت اگر تحریفی در عهدین به وجود آمده در الفاظ آن نیست و در تفسیرهای آن نسبت به اصل وحی شده است که توسط گزارشی گران انجام گرفته است.(22)زیرا انجیل و تورات متون القایی و شفاهی بوده، نه متون کتبی لفظ به لفظ.
ترس از نابودی قرآن در هنگام رواج چاپ و دوری این فقیهان و نویسندگان از کشورهای غیر عربی اسلامی، ایجاد شد.(23) به گمان ایشان ترجمه قرآن می توانست زمینه ی نابودی آن را در کشورهای غیر عربی فراهم سازد. کشورهای عربی که قرآن را در اختیار داشتند و از ترجمه ای استفاده نمی کردند. از این خطر فرضی در امان بودند. به هرحال، نابودی قرآن توهمی بیش نبود که در ذهن عده ای از این گروه خلجان کرده و غوغایی بر پا نموده آن گونه که آنان در صدد برآمدند تا دلیلی بر تحریم ترجمه پیدا کنند.

4-3. بی توجهی به بعد اعجاز ادبی و بیانی قرآن
اعجاز قرآن کریم یکی از مدخلهای بزرگ قرآن پژوهشی است. قدیمی ترین محور اعجاز، اعجاز در فصاحت و بلاغت و تأکید بر زیباییها و شگفتی آفریین های بیانی و بلاغی قرآن است. همه ی اینها بر مدار زبان عربی می چرخد که اگر قرآن در میان مسلمانان غیر عرب به زبانی دیگر ترجمه شود، نمی توان آن زیباییها را ترجمه کند و فصاحت و بلاغت و تحدی قرآن را نشان دهد. در نتیجه، عرضه ی قرآن کریم برای غیر عربها اثری سبک و غیر جذاب نشان داده می شود.
این ترس با ترس دیگری همراه گردید و آن اینکه در بلاد اسلامی با وجود قرآن کریم و احترام و قداست چنین متنی، توجه به زبان عربی، متون دینی همچون قرآن و سنت و مهم ترین آثار و منابع فرهنگ و تمدن اسلامی، همچنان پابرجا خواهد ماند و اما اگر قرآن ها ترجمه شدند، دیگر آن اهمیت و اهتمام دوام نخواهد آورد و مسلمانان به آن بهای لازم را نخواهند داد.(24)
روشن است که چنین انگیزه ای نمی تواند تأثیرگذار در حکم الهی باشد؛ زیرا کسی ترجمه ها را جایگزین قرآن نمی کند. ترجمه به این خاطر است که کسانی که عربی نمی دانند و شرایط آگاهی از متن و قواعد زبان برای آنان فراهم نیست، با خواندن قرآن از محتوای پیام الهی آگاهی یابد.
دور شدن از زبان و حمله به آن کشورهای اسلامی داستان دیگری دارد که در مباحث آتی به آن اشاره خواهد شد.

4-4. وسوسه های استعماری
برخی در بررسی انگیزه ها و علل تحریم ترجمه ی قرآن کریم به این نکته اشاره کرده اند که نظریه ی تحریم ترجمه قرآن از سوی بعضی از فقیهان و قرآن پژوهان، در دوره ی اخیر، ریشه در ادله ی فقهی آنان ندارد، بلکه زمینه های فکری و فرهنگی داشته و القائات خناسانه ی استعمارگران در آن بی تأثیر نبوده است.
پس از پاره پاره کردن کشورهای اسلامی و هجوم گسترده بر اندیشه و فرهنگ اسلامی با حرکتهای تبشیری از سوی نهادهای مسیحی و استعمارگران، طرح بازگشت به قرآن از سوی متفکران و مصلحان مسلمان مطرح شد. از این رو مبلغان مسیحی برآن شدند تا کاری کنند که قرآن هر چه کمتر در اختیار مسلمانان قرار گیرد و نسلهای نو با محتوای قرآن آشنا نشوند و لذا به صورت غیر مستقیم القا کردند که ترجمه ی قرآن نمی تواند گویای قرآن باشد و ترجمه ی قرآن کریم محال و بی فایده است. از طرفی هم تعلیم زبان عربی در کشورهای غیر عرب یا تحریم شده یا مورد هجوم قرار گرفته بود، لذا صدور فتوای تحریم ترجمه آنان را به اهدافشان نزدیک تر می ساخت و خواسته ی استعمارگران به خوبی علمی می شد(25)، و گرنه پیش از این مرحله حتی ظاهر گرایان حنبلی هم در ضرورت ترجمه ی قرآن تردیدی نداشتند و آنان هم ترجمه ی قرآن را مفید برای غیر عربها می دانستند.(26)

5. اهداف ترجمه
پیش از بررسی ادله ی مخالفان ترجمه، جا دارد درباره ی هدف ترجمه کاوشی انجام گیرد تا قلمرو بحث مشخص شود و آیا هدف ترجمه جایگزین کردن متن ترجمه شده در کشورهای غیر عرب به جای قرآن است و یا وسیله ی آشنایی با قرآن؟ از زمانی که بحث ترجمه ی قرآن مطرح شد، هدف این نبود که قرآن به کناری گذاشته شود، یا زبان عربی نابود شود و مکان و منزلت قرآن سست گردد، زیرا ساختار قرآن و قداست آن در میان مسلمانان به گونه ای بود که دیگر به هیچ وجه امکان کنار گذاشتن آن وجود نداشت و اگر کتابت هم نمی یافت، باز حفظ آن در سینه ها مانع از حصار و محدودیت و تحریف می گردید.
ترجمه ی قرآن کاربرد مشخص دارد و آن در اختیار گذاشتن معانی قرآن برای مسلمانان غیر عرب زبان است؛ کاری که از زمانهای دور متداول بود و فارسی زبانان، اردو زبانان، ترک زبانان و دیگر مسلمانان غیر عرب کشورهای اسلامی با اشکال مختلف ترجمه لفظ به لفظ، ترجمه آزاد و ترجمه تفسیری ارائه می داند و مورد استفاده مسلمانان قرار می گرفت. چون در برهه ای دیگر ترجمه ی کامل تر عرضه می شد، هم اکنون انبوهی از ترجمه های متفاوت در هر یک از زبانهای غیر عربی دیده می شود و با این حال، کار خاتمه نیافته و ادامه ی کار دلیل بر آن است که هدف ترجمه کمک به فهم قرآن و نزدیک شدن به این کتاب است، نه کنار گذاشتن آن.

6. ادله ی مخالفان ترجمه ی قرآن
هر چند ریشه های تحریم ترجمه ی قرآن در جای دیگری است – که در علل و انگیزه به آن اشاره شد – اما مخالفان ترجمه در تحریم آن با اموری استدلال کرده اند که جای بررسی آنها به طور مستقل ضروری است.

6-1. استحاله ی ترجمه
از آنجا که ترجمه ی حرفی یعنی لفظ به لفظ و مرادف سازی قرآن به گونه ای که بتواند بیانگر مراد خداوند به تمام معنا باشد و بیانگر اعجاز و زیباییهای آن باشد، ممکن نیست. همچنین نمی توان معانی اصلی قرآن را به زبان دیگر منتقل کرد. و محال است که کسی بتواند هیچ یک از اقسام ترجمه ی حرفی و معنوی را بیاورد، لذا کسی که با این دو شیوه بخواهد قرآن را ترجمه کند، گویی کلام الهی را ضایع، بلکه تحریف کرده و برخلاف واقع چیزی را به خدا نسبت داده است، چون چنین نسبتی خلاف بوده، ترجمه قرآن حرام است.(27)
این استدلال از چند جهت مخدوش است.
هر چند مترجم، به ویژه در ترجمه ی قرآن کریم، قدرت استیفای تمام معانی و مقاصد قابل تصور مؤلف را ندارد، به ویژه اگر متن از نثر و زبان خاصی برخوردار باشد، ولی با روش معادل سازی برای واژه های عربی، چه در شکل ترجمه ی لفظ به لفظ، و یا در سایر اشکال ترجمه، به پیش می رود و با توجه به ساختار مناسب زبان مقصد در راه توضیح معنا گام بر می دارد. در آنجا که ترجمه آزاد است یا ترجمه ی تفسیری است، امر روشن تر است و هدف از ترجمه انتقال معنا از زبانی به زبان دیگر است.
بنابراین، هدف در ترجمه، خلق قرآنی به زبان فارسی، ترکی، اردو، انگلیسی و… نیست تا گفته شود که چنین عملی محال است؛ زیرا مترجم خود می داند که هر چند بکوشد و هر چه دانش و هنر داشته باشد، باز قادر نخواهد بود که در زبان مقصد، آن معجزه ی الهی را بازگو کند و یا حتی پرتویی از آن را هویدا سازد. تنها تلاشی که مترجم می کند این است که معادل یابی کند. این معادل سازی هم در مفردات و هم در ترکیبات و جمله ها صادق است و قصد او هم نقل معنا و نشان دادن پیام الهی، هر چند به شکل غیر تمام است. چنین چیزی نه تنها غیر ممکن نیست، بلکه در سیر تطور دانش و پژوهش قرآن محقق شده و مشکلی هم به وجود نیامده است. کسی نمی خواهد با ترجمه ی قرآن ادعا کند که آنچه من انجام می دهم قرآن است. از این رو، او با این کار خود کلام الهی را ضایع نکرده است؛ زیرا کلام الهی در جای خود محفوظ است، چنان که در تفسیرهای گوناگون و متفاوت، کلام الهی ضایع نشده است. و نسبت دادن مطلبی بر خلاف واقع، اگر آگاهانه و آشکار باشد محکوم است؛ اگر مستند به دلیل و اعتقاد و از امور تفسیر پذیر باشد، نه تنها محکوم نیست، بلکه گریزناپذیر است.
بنابراین، ترجمه ی قرآن در همه صورت های خود به دلایل زیر حرام نیست؛ چون:
1. مشکل ترجمه که بتواند همه ی جوانب کلام را در برگیرد اختصاص به قرآن ندارد و هر ترجمه دارای دشواریها و یافتن معادل، مقاصد ضمنی و اشاری است و کسی به صرف اینکه با چنین مشکلی مواجه است، خود را محروم از ترجمه نمی کند و متن را به کنار نمی گذارد، به ویژه اگر آن کتاب اهمیت بسیار داشته باشد و آگاهی آن برای مردم ضروری باشد.
2. هدف، جایگزین کردن ترجمه به جای متن اصلی، به همان کیفیت و خصوصیت زبان مبدأ نیست کسی که چنین کاری را محال بداند.
3. ترجمه با همان خصوصیاتی که گفته شد، نه تنها محال نیست، بلکه تحقق یافته و روز به روز تکامل می یابد تا جایی که امروز ما شاهد دهها ترجمه ی خوب و وفادار به متن و منسجم در زبانهای مختلف هستیم.
4. با ترجمه، کلام الهی ضایع نمی شود، ممکن است در ترجمه، مراد کلام الهی به خوبی استیفا نشده باشد، یا غلطهایی راه یافته باشد؛ اما برفرض اگر این غلط ها در برخی ترجمه ها راه یافته، دلیل بر منع و تحریم در ترجمه های فنی نیست.
5. اگر ثابت شود مطلبی که به خداوند نسبت داده می شود خلاف واقع است، در صورتی حرام است که نسبت دهنده، آگاهی به خلاف بودن آن داشته باشد؛ اما اگر فهم کلام بر دلیل و اعتقاد علمی مترجم متکی است و همچنین بر قواعد فنی ترجمه و… مستند باشد، نه تنها حرام نیست، بلکه از قبیل اجتهادهایی است که برای آن اجر و پاداش هم هست.
و خلاصه نباید استحاله ترجمه همه جانبه را به اصل حکم ترجمه و ترجمه ی مقاصد اصلی قرآنی تسری داد و دلیلی بر حرمت تلقی کرد.

6-2. عدم امکان تحدی در ترجمه
گفته اند که در قرآن بارها افراد به مبارزه دعوت شده اند که اگر تردید دارید که این کتاب آیه و نشانه ی رسالت پیامبر و کلام الهی است، مانند آن را بیاورید و کسی مانند قرآن را نتوانسته بیاورد؛(28) اما در ترجمه ی قرآن تحدی ممکن است و به خوبی می توان نمونه های فراوانی از ترجمه ی قرآن را آورد. لذا کسانی مانند غزالی ترجمه ی قرآن را به همین دلیل جایز ندانسته اند؛(29) چون در ترجمه روح و حقیقت قرآن منعکس نمی شود و زیبایی های فراوان آن دیده نمی شود.
اگر به هدف ترجمه عنایت شود، کسی با ترجمه نمی خواهد همه ی ویژگیهای قرآن را بیاورید، هدف ترجمه انتقال معانی و قابل فهم کردن آن برای کسانی است که با زبان قرآن آشنایی ندارند و این هدف ربطی به مبارزه طلبی و همتاطلبی قرآن ندارد. تحدی کردن قرآن مربوط به خود قرآن با همه ی خصوصیات زبان و کلام و محتوای آن است و نه ترجمه های آن.(30)

6-3. وجود حقایق پیچیده در قرآن
گفته اند در قرآن با رشته بحثهای متفاوتی مواجه هستیم. برخی از فرازهای آن نقل داستان و ذکر احکام و یا بیان امور اخلاقی و اعتقادی است که ترجمه ی آن و انتقال محتوای آن چندان دشوار نیست، اما در فرازهای دیگری حقایق پیچیده و لایه به لایه ای را ذکر کرده که حتی برای بسیاری از دانشمندان اسلامی پنهان است. نمونه این دسته از آیات – که اتفاقاً در علم کلام منشأ بسیار شده – فراوان است. مترجمی که می خواهد این دسته از آیات را ترجمه کند، با دو مشکل مواجه است، از سویی باید در سطحی از علم باشد که آگاهی او از بسیاری بیشتر باشد که عملاً چنین چیزی وجود ندارد و دانشمندان فرزانه و فرهیخته به سراغ ترجمه نمی روند و اگر بروند با بی حوصلگی و بی دقتی کار خود را انجام می دهند. از سوی دیگر، مترجم؛ هرچند چیره دست و عالم باشد، براساس معلومات امروز خود مبادرت به ترجمه می کند، نه دانشهایی که در گذر زمان کشف می شود و حقایق پیچ در پیچ و لایه به لایه آن در آینده آشکار می گردد. آیندگان چه می کنند وقتی ترجمه ها را می بینند که با آگاهی ها و اطلاعات جدید خود خطای آن کشف شده است؟ مردمی که به ترجمه های گذشته اعتماد کرده اند، چه می کنند با آنکه می بینند این ترجمه دیگر با دانشهای جدید وفق نمی دهد و با ارائه ترجمه های نو فاصله و تفاوتی در گزارش کلام الهی به وجود آمده است؟(31)
هرچند این نکته درست است که قرآن بخشهای مختلفی دارد و مترجم با فرازهای متفاوتی روبه روست، اما کشف حقایق غامض و بیان لایه های قرآن در حوزه ی ترجمه نمی گنجد و مترجم وامدار بیان این گونه امور نیست و این مسائل و علوم و پرده برداریها در حوزه ی تفسیر است.(32) تفسیری که شاهد هستیم از آغاز تکوین آن همواره در سیر تحول و تکامل بوده و دوره ای از آن نگذشته که نکات و حقایقی را کشف نکرده باشد، یا نقدی به گذشته نداشته باشد و مفسرانی نظریه و دیدگاهی را مطرح نکرده که گروه بعدی فضای دیگری گشوده باشند.
در حوزه ی ترجمه هر چند اتفاقات بسیار مهمی رخ داده و دانش ترجمه ی قرآن در مسیر ستودنی قرار گرفته، اما آنچه در محدوده ی کلام اشکال کنندگان می گنجد، حداکثر در ترجمه های تفسیری است، و گرنه مترجم در حوزه ترجمه های لفظی و معنایی و محتوایی در مقام نقل مفاد و برابرسازیهای واژگانی و جمله ای است و دشواری انتقال این مفاهیم در مقام برابر سازی به این معنا نیست که نشدنی نباشد و نتوان واژه هایی برگزید که بیانگر زبان مبدأ باشد.
از این گذشته، اگر مترجمانی براساس داشته های عصر خود به ترجمه ی آیه ای روی آوردند و این ترجمه ها با ترجمه های عصر دیگر اختلاف پیدا کرد، هیج اتفاق خطرناکی نیفتاده است. مگر مفسرانی مانند فخر رازی که در تفسیرهایی علمی خود براساس هیئت بطلمیوس آیات را تفسیر کرده اند و امروز دیگر آن گونه تفسیر نمی شود، چه حادثه ای رخ داده و چه خطری برای جامعه اسلامی ایجاد کرده است که ترجمه ها این خطر را ایجاد کند و باعث تحریم ترجمه شود؟
مترجمان هم – اگر ترجمه ی تفسیری کردند – و معلوم شد که ترجمه های آنان خطا بوده و می توانند ترجمه های خود را اصلاح نمایند. فضای علمی و اطلاع رسانی در جامعه ی مسلمین آمادگی پذیرش این دگرگونیها را دارد و همه ی این تحولات به حساب فهم و اجتهاد و معلومات متفاوت مترجمان و مفسران گذاشته می شود، نه به حساب قرآن و پیام الهی، چگونه اگر فقیهی خطا کند – که او هم انسان است و خطا می کند – باعث تحریم اصل اجتهاد و فقاهت نمی شود، ولی مترجم اگر خطا کند باید اصل ترجمه ی تحریم شود؟
این چه استدلالی است که کسی با این حساب که ممکن است علوم تغییر کند، دانستنیها دگرگون شود و علمای اسلامی دچار تحول شوند، به سراغ ترجمه نرود؟ خوب باید به سراغ اجتهاد هم نروند، چون ممکن است موضوعات در فقه عوض شود، فقها خطا کنند و خطای آنها به حساب اسلام و قرآن گذاشته شود. هر مترجمی آنگاه مسئول است و مؤاخذه می شود که ترجمه ی او همراه با طی کردن مقدمات علمی و فنی و قواعد ترجمه نباشد، اما اگر هم اینها بود و باز خطا رخ داد، و یا دانستنیها و مبانی شفاف تر شد و از زبان بهتری برخوردار شد، او مسئول نیست و عمل او خلاف نبوده است، هر چند لازم است که ترجمه ها نقد شود و خطاها در چاپهای بعدی اصلاح گردد.

6-4. تسری حکم ترجمه در قرائت نماز
یکی از استدلالهای مخالفان ترجمه، استناد به کلمات علمای پیشین در تحریم استفاده از ترجمه در نماز برای مطلق ترجمه است. آنها این نزاع میان فقهای حنفی و مالکی و شافعی را – که کسی که سوره ی حمد یا قرآن را نمی داند و نمی تواند بیان کند می تواند از ترجمه استفاده کند و یا در هر صورت خواندن ترجمه جایز نیست – را به بحث اصل ترجمه کشانده و عدم استفاده از ترجمه ی نماز را به عدم جواز ترجمه در هر جایی سرایت داده اند.
باید گفت فتوای ابوحنیفه مبنی بر جواز خواندن قرآن به زبان غیر عربی و فتوای شافعی و مالکی و حنفی مبنی بر عدم جواز از خواندن، ناظر بر نماز کسانی بوده که قادر به تلفظ کامل قرآن، بویژه سوره ی حمد، نبوده اند و مشکل هم از این جا شروع شده که آیا ترجمه ی قرآن، خود قرآن است یا خود قرآن نیست؛ اما در ترجمه ی آن نیست و همچنین بحث در این باره نیست که آیا ترجمه می تواند تمام حقیقت قرآن را بیان کند و یا نمی تواند.
پس نباید کسی که این مسئله را اصلی برای جواز یا عدم جواز قرار می دهد، به موضوع مورد بحث سرایت دهد. کسی نمی خواهد در خواندن نماز از ترجمه استفاده کند و این ترجمه را در هر صورت قرآن نمی داند، بلکه نقل معنای قرآن می داند که جهت آشنایی مسلمانان انجام می گیرد؛ همان هدفی که بارها تکرار شد و برای هر مترجمی که مبادرت به ترجمه کرده مورد نظر بوده است.

6-5. تأکید بر عربیت قرآن
برخی از مخالفان ترجمه به تعدادی از آیات قرآن که به عربیت قرآن تأکید دارد، استدلال کرده و گفته اند: اینکه خداوند می فرماید: (انا انزلناه قرء اناً عربیاً لعلکم تعقلون)(33)، (بلسان عربی مبین)(34)، (قرءاناً عربیاً غیر ذی عوج لعلهم یتقون)(35) (انا جعلناه قرءناً عربیاً لعلکم تعقلون)(36)، (وهذا کتاب مصدق لساناً عربیاً لینذرالذین ظلموا و بشری للمحسنین)(37)، (فانما یسرناه بلسانک لتبشر به المتقین)(38)؛ (وکذلک انزلناه قرءاناً عربیاً و صرفناً فیه من الوعید)(39)، ذکر عربیت در این آیات، لغو و بیهوده نیست؛ چون این ایات نازل نشده تا به ما بفهماند که قرآن عربی و به زبان عربی است، بلکه به این خاطر است که به ما بفهماند باید از عربیت قرآن محافظت شود و به زبان دیگری ترجمه نشود.(40)
در پاسخ به این استدلال گفته می شود که این آیات بیهوده بیان نشده و هدفمند بیان گردیده تا به طور مشخص بگوید: وحی الهی با لفظ و زبان عربی نازل شده و این گونه نیست که وحی الهی معنایش نازل شده باشد و لفظ آن از پیامبر باشد، بلکه لفظ و معنا از خداوند است و مانند کتابهای آسمانی دیگر نیست که وحی شفاهی باشد و حواریون و دیگران با نقل به معنا آن را برای دیگران بازگو و به کتابت درآورده باشند. وانگهی کسی با ترجمه، منکر عربیت قرآن نیست و در صدد کنار گذاشتن آن بر نیامده تا این آیات دلیلی بر عدم جواز ترجمه ی قرآن باشد.

6-6. تشویق بر تعلیم زبان عربی
گفته اند در احادیثی که از پیامبر و معصومان رسیده، گفته شده: تعلموا القران بعربیته(41)؛ قرآن را با عربیت آن بیاموزید. همچنین در فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام)، روایاتی در تشویق به تعلیم عربی رسیده است، مانند آنچه از امام صادق(علیه السلام)نقل شده: تعلموا العربیته فانها کلام الله الذی کلم به خلقه و نطق به للماظین؛(42) عربیت را بیاموزید که این زبان کلام خدا است که با مردم سخن گفته و از فرشتگان یاد کرده است. و در روایتی دیگر از امام جواد(علیه السلام)از برتر کسی که به ادبیت زبان عربی را می داند سؤال می شود. راوی می پرسد برتری این فرد که توانایی بر زبان عربی دارد و در نهایت به ادب عربی سخن می گوید در مجالس و محافل و جامعه روشن است، اما چرا پیش خدا برتر باشد؟ حضرت می فرماید:بقراء القرآن کما انزل و دعائه من حیث لا یلحن؛(43) چون تلاوتی که از قرآن می کند با صحت و به همان گونه است که نازل شده و دعایی که می خواند بدون غلط و اشتباه است.
بنابراین به این روایات، استدلال شده است و مسئله تعلیم عربی برای قرائت و فهم قرآن مورد تشویق و تأکید قرار گرفته است.
این روایات دلالت بر نهی از تفسیر و ترجمه ی قرآن ندارد و حداکثر این روایات، دلالت بر مطلوبیت و نیک بودن علم عربی برای مسلمانان در استفاده ی قرآن دارد و دلیل برعدم جواز ترجمه ی قرآن نیست.
افزون بر این، روایاتی داریم که دلالت دارد حتی در قرائت قرآن اگر کسی نمی تواند به خوبی بخواند و با لهجه ی عجمی می خواند، خداوند آن را به حساب عربی می گذارد، مثل روایتی که امام صادق(علیه السلام)به نقل از پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) نقل می کند:
قال النبی(صلی الله علیه و آله وسلم): ان الرجل الاعجمی من أمتی لیقرأ القرآن بعجمته، فتعرفه الملائکه علی عربیه.(44)
در این روایت، مسئله خواندن قرآن مطرح است که خداوند نوعی ترخیص ایجاد می کند و کسی که قرآن را غلط و یا با لهجه غیر عربی و بدون رعایت مخارج حروف می خواند، باز می پذیرد. حال اگر کسی می خواهد قرآن را بفهمد و در قرآن قرائت به معانی قرآن توجه پیدا کند، یا برای آشنایی با مفاد اصلی پیام قرآن به ترجمه ای نیاز دارد، این ادله دلالت بر قبول دارد و در مقابل آن، روایت پیشین است که افضلیت و اکملیت را در زبان عربی می دانست و این دلیل بر آن است که دانستن عربیت خوب است؛ اما اگر کسی ندانست، راه دیگر هم وجود دارد.

6-7. استدلال بر عجمی نبودن قرآن
از دیگر ادله ی ترجمه قرآن، تمسک به این آیه ی شریفه است:(ولو جعلناه قرء انا اعجمیاً لقالوا لولا فصلت ءایاته ءاعجمی و عربی قل هو للذین امنوا هدی و شفاء و الذین لایومنون فی اذانهم وقرو هو علیهم عمی اولیک ینادون من مکان بعید)(45)، و اگر این کتاب را قرآن غیر عربی گردانیده بودیم، مطمئناً می گفتند: چرا آیه های آن به تفصیل و روشنی بیان نشده است؛ کتابی غیر عربی نازل شود (و مخاطب آن) عرب زبان [باشد]؟ بگو:این کتاب برای
کسانی که ایمان آورده اند رهنمود و درمانی است و کسانی که ایمان نمی آورند گوشهایشان سنگین است و قرآن برای آنان نامفهوم است و گویی آنان را از جایی دور ندا دهند.
آنها به این آیه استدلال کرده اند که چون خدا نخواسته قرآن را غیر عربی نازل کند، پس کسی حق ندارد آن را به غیر عربی برگرداند.
این استدلال به گفته ی ابن الخطیب، بسیار شگفت آور است که باید به جای نگرانی از مترجمان متعهد کلام الله مجید، از این گروه تحریف گر معانی قرآن دغدغه داشت؛ با اینکه آنان عرب و از علما و فضلا هستند (چون آیه ای که در مقام طعنه به اعراب متعصب است و می خواهد بگوید که حتی اگر قرآن به زبان عجمی نازل می شد باز اشکال می کردند که ما نمی فهمیم و باید به عربی نازل شود)، بر منع ترجمه ی قرآن استدلال کرده اند، با اینکه معنا ندارد که قرآن نازل شود. ولی هشتاد و اندی درصد مردم جهان از شنیدن قرآن و فهم و هدایت آن محروم شوند.(46)
بنابراین، با نقدی که به شبهات و استدلال مخالفان ترجمه قرآن داشتیم؛ به دست می آوریم که از نظر شرعی و به لحاظ حکم فقهی هیچ گونه مانعی برای ترجمه نیست و ادله ی این گروه کاملاً مخدوش است.

7. ادله ی قایلان به وجوب ترجمه
در برابر کسانی که قایل به حرمت ترجمه یا جواز آن شده اند، کسانی گفته اند ترجمه ی قرآن در جوامع غیر عربی واجب است. این گروه با چند مقدمه نظریه ی خود را مطرح ساخته اند.

7-1. عربیت دلیل بر لزوم ترجمه
عربیت قرآن کریم دلیل بر این است که باید برای استفاده دیگران به ترجمه ی آن روی آورد؛ زیرا قرآن کریم می فرماید:(فانما یسرناه بلسانک لعلهم یتذکرون)(47)؛ در حقیقت قرآن را بر زبان تو آسان گردانیدیم امید که پند گیرید، و در جای دیگر می فرماید:(ولقد یشرنا القرآن للذکر فهل من مدکر)(48)؛ و قطعاً قرآن را برای پند آموزی آسان کرده ایم، پس آیا پند گیرنده ای هست؟
اگر قرار است که قرآن برای پند آموزی و پند گیرندگی نازل شود و زبانش عربی باشد، باید وسیله فهم آن را برای مردم فراهم کرد تا از معانی آن بهره گیرند و اگر آنان زبان قرآن را نمی دانند و امکان یاد گرفتن برای آنان حاصل نمی گردد؛ دست کم ابزار و وسایل فهم و در نهایت هدیات و تأثیر ایجاد شود؛ زیرا همان طور که فهم قرآن اعجمی برای عرب ممکن نیست، قرآن عربی نیز برای عجمها ممکن نیست، مگر اینکه با ترجمه بتوانند، به معانی آن آگاه شوند. این استدلال، حداکثر ضرورت و ترجیح ترجمه از سوی عالمان دینی را اثبات می کند؛ اما دلیلی بر وجوب و حکم شرعی نخواهد بود.

7-2. عمومیت پیام الهی
از سوی دیگر قرآن کریم برای همه ی مردم نازل شده، خطابات قرآن با:(یایهاالناس)(49)، (هذا بیان للناس)(50)، (ولقد صرفنا فی هذا القرآن للناس)(51) همگی خطاب به توده های مردم عرب و عجم است و در آیاتی این شمول تصریح شده است:(تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده ی لیکون للعالمین نذیراً)(52)، (واوحی الی هذا القرآن لانذرکم به ی ومن بلغ)(53) و در جای دیگر آمده:(ما هو الاذکر للعالمین)(54)، همان طور که رسالت خود پیامبر برای همه ی بشریت است: (وما ارسلنک الا کافه للناس)(55) از این رو، قرآن نمی تواند منحصر به مردم و زبان خاصی باشد تا وسیله هدایت، تذکر و تدبر باشد و از آنجا که غیر عربها با زبان قرآن آشنا نیستند، و شرایط زندگی و اجتماع و مشاغل به گونه ای نیست که بتوانند زبان عربی را بیاموزند، در قدم نخست باید ترجمه ای باشد که بتواند با معانی قرآن آشنا گردند.
این دلیل نیز تکلیف شرعی ایجاد نمی کند و این آیات هم در مقام بیان این نکته هم نیست و حداکثر وجوب مقدمه ای را اثبات می کند که امر عقلی و ارشادی است.

7-3. تساوی همه ی مردم در تبلیغ
از آنجا که دعوت پیامبر برای همه ی مردم است و قرآن همه دعوتش عمومیت دارد و در این جهت فرقی میان عرب و عجم نیست، و از سوی دیگر، به تعبیر قرآن، اگر قرآن عجمی نازل می شد، عربها اعتراض می کردند که چرا برای آنها روشن نیست و این آیات عجمی است و برای ما روشن نیست و جا دارد این قرآن به زبان ما هم ترجمه شود، تا بفهمیم، به این جهت آیه ی شریفه:(و لو جعلناه قرءاناً اعجمیاً لقالوا لولا فصلت ءایاته و اعجمی و عربی)(56) که مخالفان ترجمه به آن استشهاد کرده اند، دلیل و حجت غیر عربها و دلیل بر لزوم ترجمه ی قرآن است.
بگذریم که در آیه ای دیگر قرآن کریم از تعصب برخی عربها سخن می گوید: (لو نزلناه علی بعض الاعجمین* فقراه علیهم ما کانوا به ی مؤمنین)(57)، اگر قرآن بر برخی عجمها نازل می شد و آنها قرآن را بر شما عربها می خواندند ایمان نمی آورید. پس معلوم می شود که مشکل این گروه تعصبهای بی جاست، نه تحفظ بر قرآن که بی گمان تحفظ و قدرت بر تأثیر و هدایت پذیر شدن قرآن به این است که این کتاب الهی در جوامع غیر عرب قابل فهم شود و آنانی که عربی نمی دانند استفاده کنند و این راه از ترجمه ی قرآن آغاز می گردد و گرنه چگونه ممکن است که انسانی که مسلمان هم نیست در خواست شنیدن کلام خدا را بکند و عری نداند:(و ان احد من المشرکین استجارت فاجره حتی یسمع کلم الله)(58). و ما با قرآنی بخواهیم کلام خدا را به او بشنوانیم. در این صورت، جاره ای جز ترجمه باقی نمی ماند. کسی که چیزی را نمی فهمد، چگونه می تواند سامع آن باشد و چگونه تکلیف بر این فرد مترتب می شود، با اینکه خداوند می فرماید:(لانکلف نفساً الا وسعها)(59). به این جهت، ترجمه ی قرآن لازم و ضروری است و هر مسلمانی که می تواند و مقدمات بر ای او فراهم است. اگر قرآن به زبان خاصی ترجمه نشده باید ترجمه کند.(60)
نکته قابل ذکر در نقد ادله قایلان به وجوب ترجمه، این است که ادله ی وجوب ترجمه، تنها لزوم عقلی ترجمه به عنوان مقدمه ی وظیفه ی شرعی چون تبلیغ، هدایت و فهم را اثبات می کند و در علم اصول، به ویژه در میان متأخران از اصولیان ثابت شده که مقدمه ی واجب، واجب شرعی نیست و وجوب عقلی دارد؛ اگر نگوییم که ترجمه تنها راه انحصاری نیست و راهها و روشهای دیگری برای تبلیغ و هدایت وجود دارد.

جمع بندی
هر چند در بحث ترجمه موضوعات فراوانی مطرح است، اما یکی از مسائل قابل توجه حکم فقهی ترجمه است. در این باره در آغاز به معنای لغوی و اصطلاحی آن پرداخته شد و مراد از ترجمه تبیین شد، سپس اقسام ترجمه و روشهای گوناگونی که در ترجمه ی قرآن به کار گرفته می شود شرح داده شد. آن گاه به دیدگاه هایی در باب حکم ترجمه اشاره گردید و در این زمینه، سه نظریه ی مخالف و جایز و واجب شرح داده شد. نکته ی مهم در سیر بحث، توجه به دلایل مخالفت با ترجمه است و گرنه موافقت با ترجمه امری طبیعی است، از این رو علل گرایش به مخالفت با ترجمه مورد کاوش قرار گرفت و فضاشناسی شد، فضایی که در بستر آن حکم به تحریم صادر گردیده، از عوامل داخلی گرفته تا عوامل خارجی و شناخت دغدغه ها و نگرانی این دسته از فقیهان و قرآن پژوهان.
نکته ی دیگر تبیین اهداف ترجمه است. اگر اهداف ترجمه را روشن نمی کردیم، و نمی گفتیم که هدف مترجمان یکسان انگاری ترجمه ها با قرآن نیست و آنان به دنبال معرفی پیام قرآن هستند و نه کنار گذاشتن متن اصلی قرآن، چه بسا در هنگام طرح ادله، خلطی در میان مدعا و دلیل به وجود می آمد. با این مقدمات، به سراغ ادله ی مخالفان رفتیم و هفت دلیل آنان طرح و نقد شد، هر چند ادله ی دیگری از سوی مخالفان ترجمه مطرح شده که به نظر رسید آن ادله چندان مهم نباشند و طرح آن ضرورتی نداشته باشد. در پایان به ادله ی قایلان به وجوب ترجمه اشاره گردید، چون در طرح دیدگاه های فقهی دو دیدگاه رویارو، این فایده وجود دارد که سطح ادله و بیان مقایسه می شود و خواننده از مجموع می تواند نظر خود را به دست آورد که کدام را انتخاب کند و یا دست کم در جواز ترجمه تردیدی نداشته باشد. از همین جا موضع نویسنده این مقاله در باب ترجمه روشن می شود که نظر وی، دست کم، جواز ترجمه ی قرآن است؛ هر چند از نگاهی دیگر، در ضرورت و اهمیت آن تردیدی ندارد.

پی‌نوشت‌ها:

1- اشاره به ترجمه ی شاه ولی الله دهلوی است که در ایران و کشورهای هند و پاکستان از تداول گسترده ای برخوردار است.
2-الترجمان، کعنفوان و زعفران… المفسر، لسان و قد ترجمه و عنه. ر.ک: ج2، ص1428، ببروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1417 ق/ 1997م.
3- در این باره ر.ک: کتاب مقدس، انجیل متی، باب 1:23 و انجیل مرقس، باب 5: 41 و باب 15: 23و24.
4- نهج البلاغه، خطبه ی 125.
5- نمونه های این قسم را می توان در کتاب المنتخب دید که الازهر کلمات قرآن را در ریخت دیگری از الفاظ عربی قرار داده و اتفاقاً بسیار مورد استقبال عرب زبان قرار گرفته است.
6-درباره احکام خاص متعلق به این امور، ر.ک: فرج توفیق الولید، فقه القرآن و خصائصه، بغداد: جامعه بغداد؛ المداخل فی فقه القرآن، از همین نویسنده.
7- محققان بسیاری بر این نکته اذعان کرده اند که ترجمه ی تفسیر طبری در حقیقت ترجمه ی آن تفسیر (جامع البیان) نیست، هر چند که از دیرباز این ترجمه را برگردان آن کتاب پنداشته اند. لذا گفته اند: با نگاهی به متنهای فارسی و عربی این دو کتاب به خوبی می توان دریافت که هیچ عبارتی یافت نمی شود که بتوان آن را ترجمه ی عبارات عربی طبری پنداشت. در این باره، ر.ک: آذرتاش، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی( ترجمه های قرانی) ص62-49، تهران: انتشارات سروش، چاپ اول، 1375.
8-در این باره، ر.ک: التفسیر و المفسرون، معرفت محمد هادی، ج1، ص127.
9-مصباح الفقیه، همدانی رضا، کتاب الصلاه، ص282؛ مستمسک العروه الوثقی، حکیم سید محسن، ج6، ص227-220.
10- التفسیر و المفسرون، معرفت محمد هادی، ج 1، ص139، به نقل از رساله القرآن و الترجمه، ص304.
11- البیان، ص506-505، تعلیقه 5.
12- سرخسی ابوبکر بن ابی سهل، المبسوط، ج1، ص37، قاهره مطبعه السعاده.
13- مباحث فی علوم القرآن، مناع القطان، ص318؛ معجزه ی بزرگ، ابوزهره محمد، ص690، ترجمه محمود ذبیحی و متن عربی، ص 527.
14- الموافقات فی اصول الشریعه، شاطبی ابواسحاق ابراهیم بن موسی، ج2 و1، ص379-377، بیروت: دار المعرفه.
15-همان، ص379، و ترجمه ی معجزه الکبری، ص693.
16-التفسیر و المفسرون، ج1، ص142-141 و علوم القرآن، عبدالله محمد شحاته، ص287.
17- همان، ص143.
18- مباحث فی علوم القرآن، ص318-312.
19- علوم القرآن، ص267، قاهره: مکتبه نهضه الشرق، چاپ اول، 1985م.
20- المداخل لدراسه القرآن الکریم، محمد ابوشهبه، ص394، بیروت: دارالجیل، 1412ق.
21-التفسیر و المفسرون، معرفت محمد هادی، ج1، ص128، به نقل از القول السدید، ص16-15. همچنین ر. ک: القرآن المعجزه الکبری، محمد ابو زهره، ص588؛ علوم القرآن، شحاته عبدالله محمود، ص167.
22-همان، ص129.
23- این توهم آن چنان بود که شیوخ الازهر هنگامی که شنیدند قرآنی به انگلیسی ترجمه شده و در گمرک مصر است فتوا دادند که باید آن ترجمه ها مصادره و سوزانده شود. ر.ک: علوم القرآن، شحاته، ص285.
24-مباحث فی علوم القرآن، مناع القطان، ص313 و 320.
25-معجم المصنفات القرآن الکریم، شواخ، علی، ج2، ص13.
26- ر.ک: دقائق التفسیر، ج1، ص179، مقدمه هفتم از تفسیر گردآوری شده ابن تیمیه.
27-مباحث فی علوم القرآن، مناع القطان، ص314.
28-به عنوان نمونه: سوره بقره، آیه 23.
29- المستصفی، غزالی، محمد، ج1، ص169.
30- به عبارت دیگر تحدی قرآن روی جهت خاصی مانند فصاحت و بلاغت یا وجوه دیگر اعجاز نیست و در این زمینه صراحت ندارند.
31-القول السدید فی حکم ترجمه القرآن المجید، شاطر مصطفی، به نقل از التفسیر و المفسرون، ج1، ص131.
32-و این بر فرض این مبناست که قرآن ناظر به علوم تجربی است و مفسر و مترجم الزاماً در تفسیر و ترجمه باید این مسائل را لحاظ کند و اگر کسانی قایل باشند که اصلاً قرآن ناظر به این گونه سخنها نیست، طبعاً مواردی که مصطفی شاطر از آیات مثال می زند مانند قانون زوجیت(رعد/3) و تأثیر بادها در جابه جایی ابرها (فاطر/9) مشکل مترجم و مفسر نیست.
33-یوسف: آیه 2.
34- شعراء: آیه 195.
35- زمر: آیه 28.
36- زخرف: آیه 3.
37- احقاف: آیه 12.
38- مریم: آیه 97.
39-طه: آیه 113.
40- الفرقان، ابن الخطیب محمد محمد عبداللطیف، ص175، به نقل قول از: مخالفین ترجمه قرآن.
41- وسائل الشیعه، ج6، ص220، باب 30 از ابواب قراءه القرآن، ح1.
42 همان، ح2.
43- همان، ح3.
44-همان، ح4، ص221.
45- فصلت: آیه 44.
46- الفرقان، ص179.
47-دخان: آیه 58.
48- قمر: آیه 40 و 32 و22و17.
49- نساء: آیه 174.
50- آل عمران: آیه 138.
51- کهف: آیه 54.
52- فرقان: آیه 1.
53- انعام: آیه19.
54- قلم: آیه 52.
55- سبأ: آیه28.
56- فصلت: آیه 44.
57- شعراء: آیه 198 و199.
58- توبه: آیه 6.
59- انعام: آیه 152.
60- در این باره و تفصیل استدلال ر.ک: الفرقان، ابن الخطیب، ص184 -178.
کتابنامه
1. القاموس المحیط، مجدالدین محمد بن یعقوب فیروزآبادی (729-817هـ) تحقیق محمد عبدالرحمن المرعشی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، ط1، 1417 هـ ق.
2. کتاب مقدس، انجمن کتاب مقدس: عهد عتیق و جدید، [بی جا]، [بی نا]، [بی تا].
3. تاریخ ترجمه از عربی به فارسی:ترجمه های قرآنی، آذرتاش آذرنوش، تهران: انتشارات سروش، 1375.
4. نهج البلاغه، محمد بن ابی احمد حسینی بن موسی شریف رضی (359-406هـ) تصحیح و حواشی صبحی صالح، قم: انتشارات بعثت، 1356.
5. المدخل فی فقه القرآن: فرج توفیق الولید، بغداد، دارالرساله للطباعه، 1977م.
6. فقه القرآن و خصائصه، فرج توفیق الولید، بغداد: مطبعه الرشاد، 1990م/1410ق.
7. جامع البیان، محمد بن جریر طبری (م310) تحقیق صدقی جمیل العطار، بیروت: دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، 1415ق.
8. التفسیر و المفسرون، محمد هادی معرفت، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، 1418ق.
9. مصباح الفقیه، کتاب الصلاه، رضا همدانی؛ (م1322هـ)، [بی تا]: [بی نا]، [بی تا]، چاپ سنگی.
10. مستمسک العروه الوثقی، سید محسن حکیم، بیروت: مطبعه الاداب، 1391ق.
11. المبسوط، ابوبکر بن ابی سهل سرخسی، قاهره: مطبعه السعاده [بی تا.] 12. مباحث فی علوم قرآن، مناع قطان، بیروت: مؤسسه الرساله، 1403ق.
13. المعجزه الکبری، محمد ابوزهره (م 1974م) قاهره: دارالفکر العربی، [بی تا].
14. معجزه بزرگ، محمد ابو زهره، ترجمه ی محمود ذبیحی، مشهد: بنیاد پژوهشهای آستان قدس، 1370.
15. علوم القرآن، عبدالله محمد شحاته؛ قاهره: مکتبه نهضه الشرق، 1985م.
16. المدخل الدراسه القرآن الکریم، محمد ابو شهبه، بیروت: دارالجیل، 1412ق.
17. معجم المصنفات القرآنیه، علی شواخ ریاض؛ دارالرفاعی، 1403ق.
18. دقائق التفسیر الجامع لتفسیر الامام ابن تیمیه، محمد السید الجلیند، جده: دارالقبله للثقاقه الاسلامیه، 1406.
19. المستصفی فی علم الاصول، ابو حامد محمد غزالی(م505) بیروت؛ دارالکتب العلمیه، 1405ق.
20. الفرقان، محمد محمد عبدالطیف ابن الخطیب، قاهره، مطبعه دارالکتب المصریه، 1367ق/1948م.
21. وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، محمد بن الحسن الحر العاملی (1033-1104ق)؛ قم: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1409ق.
منبع: ایازی، سید محمد علی؛ (1383)، یادگارنامه فیض الاسلام: جستارهای علمی و پژوهشی در باب ترجمانی متون مقدس، خمینی شهر، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی واحد خمینی شهر، چاپ اول 1383.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید