سیری بر اوضاع و تحولات دوران امام علی (ع)(1)

سیری بر اوضاع و تحولات دوران امام علی (ع)(1)

نویسنده: حجه الاسلام و المسلمین ابراهیم نعمتی

مقدمه
نظام حکومتی امام علی علیه السلام در سال سی و پنج قمری با بیعت مهاجر و انصار در مدینه آغاز شد و در سال چهلم هجری قمری با شهادت وی در کوفه پایان یافت. قلمرو فرمانروایی ایشان تمامی سرزمین های اسلامی آن دوره را، به جز بخش شام، در برمی گرفت.
دوره چهارساله حکومت امام علی علیه السلام دارای ویژگی هایی می باشد که منجر به تحولات بزرگی در جهان اسلام شد. شکاف عمیق فکری، رفتاری بین دولت و مردم در این دوره منجر به بروز ناامنی گردید.
اهمیت این پژوهش در این است که به تحلیل تفاوت و تعارضات پندارهای مردم عرب در دوره امام علی علیه السلام با پندارهای امام علی علیه السلام و تحولات ناشی از این تعارضات به روش تفسیری – تفهیمی می پردازد.

روش پژوهش
در این پژوهش در مرحله اول به توصیف، و در مرحله دوم به تحلیل داده ها، درچارچوب جامعه شناسی تفهمی می پردازیم.

سؤال اصلی پژوهش
ریشه ناامنی های سیاسی در حکومت امام علی علیه السلام چه بود؟

سؤالات فرعی پژوهش
1. ارتباط میان فرهنگ سیاسی، کنش سیاسی و ساختار سیاسی چیست؟
2. ساختار اجتماعی و ساختار سیاسی عرب در دوره امام علیه علیه السلام چگونه بود؟
3. ناامنی های ناشی از تعارض ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه با دیدگاه های امام علی علیه السلام چه بودند؟

فرضیه پژوهش
تعارض ساختار اجتماعی و سیاسی موجود جامعه، با تلاش های امام علی علیه السلام برای ایجاد ساختار اجتماعی و سیاسی مطلوب ایشان، عامل ناامنی در حکومت امام علی علیه السلام بوده است.

فرهنگ سیاسی، ساختار اجتماعی و نظام سیاسی سنتی عرب

قبیله در عرب
در این فصل ما به ویژگی های فرهنگ سنتی و ساختار اجتماعی سنتی جامعه عصر امام علی علیه السلام می پردازیم. جامعه های سنتی عرب به طور مشخص انتصابی، پراکنده، خصوصیت گرا، خویشتن گرا، و عاطفه گرا هستند.
ابتدا به مشخصه بارز جامعه عرب می پردازیم و آن عبارت است از قبیله گرایی که پنج مشخصه بالا را در خود نمایان می سازد. از آنجا که واحد جامعه در دوره امام علی علیه السلام در فرهنگ عرب، قبیله بود، لذا با شناختن قبیله، شناخت اجتماع آن دوره هم به دست می آید.
اساس اجتماع عرب بر خون و نژاد است و نسب عصبیت عامل وحدت اجزای خانواده گسترده ای به نام قبیله است. خود قبیله، برآمده از نحوه زیست طبیعی و محیط جغرافیایی و جبر طبیعت، نوعی زندگی صحرانشینی را بر مردمان تحمیل می کرد.
قبیله کارهای ویژه فراوانی داشت؛ دفاع از اعضا و تهیه خوراک و پوشاک هم در سایه وجود قبیله امکان پذیر بود. اعراب باور داشتند که قبیله تنها نهادی است که ادامه زندگی را ممکن می سازد. با طلوع اسلام قبایل گرد هم آمدند اما مناسبات جاهلی از بین نرفت. در قبل از اسلام که فاصله چندانی با دوره علی علیه السلام ندارد، روابط خویشاوندی حاکم بود و تمام ادبیات آنها برای تقویت و حفظ این روابط به کار می رفت.
باورهای آنها، دستورالعملهای دایمی «فی الجریزه تشترک العشیره» نهادینه شده بود. در جُرم فرد، کل عشیره مشترکند و بنابراین در جامعه عرب، مسئولیت فردی مفهومی نداشت. چون نیازهای اولیه افراد از جمله امنیت در قبیله برآورده می شود، و هویت فردی در هویت قبیله منحل می گشت. بنابراین عرب آن دوره، عاطفی و متعصب به هویت قبیله ای خویش بود. قانون مفهومی نداشت و هنجارهای قبیله و دستورات بزرگ قبیله، قانون های نانوشته ای بودند که سرپیچی از آنها ممکن نبود. خاص گرایی و خویشتن گرایی، از ویژگی های بارز اینها بود. همه چیز را برای خود و قبیله می خواستند و تمام عالم را در هویت قبیله ای خود تفسیر می کردند. حتی نظام عقیدتی و جهان بینی آنها برگرفته از ساخت قبیله بود و بت پرستی و تکثر در الوهیت نیز در عربستان دلیل این مسأله می باشد. چون قبایل هر یک دارای نظام عقیدتی، ارزش خاصی بودند و فرد مفهومی نداشت و واحد اجتماع قبیله بود از این روی قبایل در هم حل نمی شدند و تعصب آنها اجازه چنین امری را نمی داد. بنابراین قبایل پراکنده بودند، هر چند از نظر جغرافیایی در کنار هم در شهری واحد زندگی می کردند. همین گرایش قبیله ای در عرب حجاز بود که اجازه نداد امت اسلامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر مبنای عقیده آن را ترویج می کرد نتوانست شکل محکمی به خود بگیرد.

فرهنگ سیاسی سنتی عرب
مردم عرب با تولد اسلام وارد تاریخ می شوند و آثاری از آنها در منابع می آید. پیش تر آنها پراکنده و دارای جامعه بدوی و خویشاوندی بودند، در وضع طبیعی فاقد نهادهای مدنی و در زیستی بدوی به سر می بردند و می توان گفت بر اثر انسی که با طبیعت خشن بیابان گرفته بودند خوی خشن و خونریز داشتند. گرد آمدن جمعیت و قبایل در مکه و مدینه، حداقلی از مدنیت را پدید آورد و دارالندوه و سقیفه که سران تیره ها و قبایل گرد هم می آمدند و تصمیم گیری عمومی می کردند، شاخصه نهاد مدنی اینها محسوب می شد و عملاً نهاد قدرت فراقبیله ای، وجود نداشت. اصولاً حجاز با ظهور اسلام و تشکیل دولت مدینه وارد دوران مدنی، و از وضع طبیعی به صورت نیم بندی خارج شد. باورهای نهادینه شده سنتی اینها در اسلام حل نشد و به علت اینکه محصور در نظام خویشاوندی بودند، پدرسالاری را پدید می آورد. حکومت رئیس قبیله، خارج از اختیار اعضا بود و در باور عرب ربطی به اختیار وی نداشت و این باور در ذهن و تمام جوارح و جوانب سازمان قبیله عرب تنیده بود. سنت های قبیله ای غیرقابل خدشه بود. حاکمیت بزرگ قبیله، با تولد اسلام حذب نشد و بر اثر اسلام، قبایل گرد هم آمدند، شکل جامعه بزرگ شد، سازمان قدرت با همین سلسله مراتب در جامعه جدید اسلامی تعبیه شد، لذا بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم عنصر شیخوخیت در فرهنگ عرب ابوبکر را حاکم نمود و منزلت قریش به وی مشروعیت داد و سپس در سایر خلفا تا دوره امام علی علیه السلام ادامه می یافت. (1)
اگر متغیرهای آلموند را بر اینها تطبیق دهیم؛ فرهنگ سیاسی عرب در قالب محدود تبعی می گنجد. عرب با مفهوم کشور بیگانه، و منافع ملی از مجهولات آن دوره بود. اگر در جنگی شرکت می کرد چون رئیس قبیله آنها را به جنگ فراخوانده بود؛ دیدگاه رزمنده از جنگ به تثبیت کشور اسلامی، بلکه کشتن و غنیمت بردن و یا قصاص قبیله ای انگیزه وی در جهاد محسوب می شد. در جنگ جمل، صفین و سپس نهروان مردم عرب نمی فهمیدند که حفظ کشور و نظام اسلامی واجب است ولو با کشتن مسلمانان باشد که علیه نظام اسلامی خروج کرده اند و چون نمی فهمیدند، به راحتی تحت تأثیر تبلیغات سوء واقع می شدند و شکاف در جبهه نظام اسلامی ایجاد می شد حتی در فرماندهان عالی رتبه سپاه امام علی علیه السلام هم زمینه خویشاوندگرایی وجود داشت و با غارتگران و بُغاتی که به حوزه مملکت اسلامی تجاوز می کردند، چون از قبیله اش بود رهایش می کرد (2)و ضربه های مهلک بر نظام اسلامی وارد می آمد
منازعات قبیله ای دوره جاهلی، به دوره اسلامی نیز سرایت، و ابتدا در دولت مدینه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم افول کرد. اما با ظهور سازمان قدرت به شکل سنتی عرب، منازعات قبیله ای مجدداً شعله ور شد. چنان که بسیاری از جنگ های دوره امام علی علیه السلام را در قالب منازعات قبیله ای توضیح می دهند. برخی جنگ جمل را درگیری بین مصریان و یمانیان، و جنگ صفین را جنگ مهاجر و انصار نام نهادند. از این جهت فرهنگ سیاسی عرب، منازعه گرایانه بود. آنچه اسلام ترویج می کرد همدلی، توحید، تألیف قلوب وفاق گرایی بود. اما منازعات داخلی جامعه اسلامی، نشان دهنده فرهنگ منازعه گرایانه بود که عامل اساسی در نزاع را هنجارهای قبیله ای هدایت می کرد.
کسب قدرت و جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به ملوکیت تعبیر می کردند. برای دست یابی به قدرت، نزاع های قومی تشدید شد و سنت های جاهلی عرب زنده گردید. (3) در اعطای مقام و منصب سیاسی به اطرافیان، آنچه معیار بود خویشاوندی بود نه تقوا و جهاد در راه خدا و علم و شایسته سالاری. و هنجارهایی معیار عمل قرار گرفت که در اسلام مورد نکوهش قرار گرفته و طرد شده بود.

نظام سیاسی سنتی عرب
نظام سیاسی عرب از سازمان قبیله اخذ شده است. گروه های رسمی اطراف حاکم، اغلب خویشاوندان خود حاکم بودند. شکل سلطه در فرهنگ سنتی عرب، سلطه پدرسالارانه و یا پیرسالارانه بود. اموال عمومی بر مبنای سنت های قبیله ای عرب تقسیم می گردید و خویشاوند سالاری و قوم گرایی شیوع داشت.
با طلوع اسلام، قبایل گرد هم آمدند و رهبری امت جدید بر خلاف رویه های تعیین رئیس در عرب، بر محور اسلامی بود. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با تأسیس سنت های جدیدی را بنیان نهاد. اما مدت کوتاه ده ساله زمانی نیست تا هنجارهای نهادینه شده عرف را منسوخ کند. لذا به محض رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اعراب به سیر انتخاب رهبر بر مبنای سنت های عربی خود رجوع کردند و در واقع اسلام، این مرحله قبیله و مرحله اجتماع در عرب گسستی ایجاد کرد. سازمان قدرت در قبیله به کل جامعه اسلامی تعمیم داده شد. نمونه آشکار ساختار سنتی قدرت در عرب، حکومت معاویه می باشد. در دوره حکومت علی علیه السلام، اعراب دو نمونه نظام سیاسی پیش روی خود داشتند و چون باورهای عمومی با حکومت شام منطبق بود اقبال عمومی عرب ها هم به آن وسیع بود.
دستگاه معاویه در شام هرچند به عنوان بخشی از دستگاه خلافت بود، اما در محدوده حاکمیت خود شکل سنتی قدرت قبیله ای را پیاده نمود. معاویه به مرور که قدرت گرفت خود را پرچمدار ناسیونالیسم عربی در برابر اسلام مطرح نمود و ساختار سنتی عرب را احیا کرد.
دستگاه خودکامه معاویه تدریجاً شکل حکومت پاتریمونیالیستی گرفت. با مستقر شدن حکومت وی در سراسر سرزمین های اسلامی، او برای پسرش از همه ایالات بیعت گرفت و سلسله امویان را شکل داد.
خلاصه اینکه در نظام سیاسی سنتی عرب، اقتدار شخصی است و مردمان به جای مسلمانان و مؤمنان، رعیت قلمداد می شوند. در اعطای مقام های کلیدی وابستگی نژادی جای تخصص و صلاحیت را می گرفت. اراده حاکم، قانون محسوب می شد و تفکیکی بین مال شخصی و بیت المال نبود.

پی‌نوشت‌ها:

1. آلموند و دیگران، چارچوبی نظری برای سیاست تطبیقی، ترجمه علیرضا طیب، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی، 1376، ص 71.
2. نگاه کنید به حکایت «اعزام مسیب نجمه فزاری برای دفع متجاوزین به سرزمین اسلامی»، قائدان علی اصغر، سیاست نظامی امام علی، تهران، نشر فروزان، 1375، ص 242.
3. ابن مزاحم، پیکار صفین، ترجمه پیروز اتابکی، و نگاه کنید به نامه امام علی علیه السلام به منحف بن سلیم، حاکم اصفهان، به تفصیل ویژگی ها را برجسته نموده است.
منبع: فصلنامه سالنمای النهج، شماره 6-8.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید