پس اى عزیز! در کارهاى خود دقیق شو و از نفس خود در هر عملى حساب بکش و او را در برابر هر امرى ، استنطاق کن که آیا اقدامش در خیرات و براى امور شریفه براى چیست ؟ که مى خواهد از مسائل نماز شب سؤال کند؟ یا اذکار آن را تحویل بدهد؟ مى خواهد براى خدا مسأله بفهمد یا بگوید؟ یا مى خواهد خود را از اهل آن قلمداد کند؟ چرا سفر زیارتى که رفته با هر وسیله است به مردم مى فهماند؟ حتّى عددش را . چرا صدقاتى را که در خفا مى دهد، راضى نمى شود که کسى از او مطّلع نشود؟ به هر راهى شده ، سخنى از آن به میان آورده ، به مردم ارائه مى دهد. اگر براى خداست و مى خواهد که مردم دیگر به او تأسّى کنند، و مشمول (( الدّالُ عَلىَ الخَیرِ کَفَاعِلُه )) گردد، اظهارش خوب است . شکر خدا کند به این ضمیر صاف و قلب پاک . ولى مُلتف باشد که در مناظره ی با نفس ، گول شیطنت او را نخورده باشد، و عمل ریایى را با صورت مقدّسى به خوردش ندهد. و اگر براى خدا نیست ، ترک آن اظهار کند که این سمعه است ، و از شجره ی ملعونه ی ریا است و عمل او را خداوند منّان قبول نمى فرماید و امر مى فرماید در سجّین قرار دهند. باید به خداى تعالى از شرّ مکائد نفس پناه ببریم که مکائد آن خیلى دقیق است ولى اجمالاً مى دانیم که اعمال ما خالص نیست .
اگر بنده ی مخلص خداییم، چرا شیطان در ما این قدر تصرّف دارد؟ با آن که او با خداى خود عهد کرده است که به عباد الله المخلصین کار نداشته باشد و دست به ساحت قدّس آن ها دراز نکند.
به قول شیخ بزرگوار ما – دام ظلّه – شیطان ، سگ درگاه خدا است . اگر کسى با خدا آشنا باشد، به او عوعو نکند و او را اذیّت نکند. سگ درِ خانه ، آشنایان صاحب خانه را دنبال نکند. شیطان نمى گذارد کسى که آشنایى به صاحب خانه ندارد، وارد خانه شود. پس اگر دیدى شیطان با تو سر و کار دارد، بدان که کارهایت از روى اخلاص نبوده و براى حق تعالى نیست . اگر شما مخلصید، چرا چشمه هاى حکمت از قلب شما به زبان جارى نشده ، با این که چهل سال است به خیال خود، قربه إلى الله عمل مى کنید. با این که در حدیث وارد است که کسى که از براى خدا چهل صباح ، اخلاص ورزد، چشمه هاى حکمت از قلبش به زبانش جارى گردد ( بحار الانوار، ج 70، ص 240 و 242 ) ، پس بدان اعمال ما براى خدا نیست و خودمان هم ملتفت نیستیم و درد بى درمان همین جا است .
واى به حال اهل طاعت و عبادت و جمعه و جماعت و علم و دیانت که وقتى چشم بگشایند و سلطان آخرت خیمه بر پاکند، خود را از اهل معاصى کبیره ، بلکه از اهل کفر و شرک ، بدتر ببینند و نامه ی اعمال شان سیاه تر باشد .
واى به حال کسى که با نماز و طاعتش ، وارد جهنّم شود. امان از کسى که صورت صدقه و زکاه و صوم و صلاه او، صورت هایى باشد که زشت تر از آن ها تصوّر نشود. بیچاره تو مشرکى خداوند به فضل خود، موحّدِ اهلِ معصیتِ عصیان کار را ، مى آمرزد إن شاء الله ولیکن فرموده است که شرک را نمى آمرزم ، اگر بى توبه از دنیا برود . ( امام خمینی رحمه الله ، چهل حدیث ، ص 43 و 44 )