برخی فرمایشات حضرت امام خمینی رحمه الله پیرامون قرآن :
امیدواریم که إن شاء الله ما فقط قرآن نخوانیم و تفسیر نخوانیم و باورمان بیاید مسائل و هر کلمه ای که از قرآن می خوانیم به طور باور{باشد. قرآن} کتابی است که می خواهد آدم درست کند، می خواهد یک موجودی را بسازد یک موجودی را که خودش ایجاد کرده است و با اسم اعظم ایجاد کرده، با الله . می خواهد از این مرتبه ی ناقصی که هست او را برساند به آن مرتبه ای که لایق اوست قرآن برای این آمده است( تفسیر سوره حمد. ص 110).
باید راه بیفتیم چاره نیست شما جوان ها بهتر می توانید این راه راپیدا کنید … نگذارید برای ایّام پیری حالا که جوان هستید سیر خودتان را بکنید شروع کنید … باید از توجّهاتی که به نفس هست خودتان را کم کم خارج بکنید. البتّه مسأله ای نیست که به این زودی بشود لکن کم کم خارج بکنید … این همه توجّهات به خود به ضررمان تمام می شود و تمام می شود. آن که باقی می ماند آن است که مربوط به خداست.
مَا عِندَکُم یَنفَدُ وَ مَا عِندَ اللهِ بَاق (سوره نحل . آیه 96 ) ؛ آن چه نزد شماست فانی و نابود می شود و آن چه نزد خداست باقی و ماندنی است ( همان مأخذ . ص 126 و 127) .
إِنَّا للهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُون ؛ همانا ما از خدا هستیم و همانا به سوی او بر می گردیم ( سوره بقره . آیه 156) إِنَّا لله ما از خداییم ما چیزی نداریم خودمان، هر چه هست از اوست و به سوی او می رویم و باید ببینیم چطور از آن جا آمدیم و چطور در این جا هستیم و چطور به آن جا می رویم … ( تفسیر سوره حمد . ص 240 و 241) .
اولیاء نمی توانند مشاهدات خودشان را برای مردم بیان کنند قرآن هم نازل شده، متنزّل شده است رسیده است به جایی که با این مردم در بند و در چاه ضلالت مخاطبه کند. دست و زبان پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم بسته است نمی توانند آن را که واقعیّت است برسانند مگر متنزّل{کنند} تنزّل{بدهند}
قرآن مراتب دارد هفت بطن یا هفتاد بطن از برای قرآن است. از این بطون تنزّل کرده است تا رسیده است به جایی که می خواهد با ما صحبت کند. قال النّبی صلّی الله علیه و آله و سلّم : إِنَّ لَلقُرآنِ ظَهراً وَ بَطناً وَ لِبَطنِهِ بَطنٌ إِلی سَبعَهِ أَبطَنٍ ( تفسیر سوره حمد . ص 133) ؛ همانا برای قرآن ظاهر و باطنی است و برای باطن هم تا هفت بطن است . إِنَّمَا یَعرِفُ القُرآنَ مَن خُوطَبَ بِهِ ( همان مأخذ . ص 12 ) ؛ همانا قرآن را آن کس که قرآن به او خطاب شده می شناسد.
جمله ی اخیر ایشان بیانگر حقیقت حقّه ی حقائق و لطائف و معارف الهیّه است که، عقول انسان ها به حقیقت آن حقائق و لطائف و معارف الهیّه نمی تواند برسد مگر، در سایه ی تزکیه و تعلیم و تربیت انسان های کامل صاحب عصمت علیهم السّلام که وعاء وجودی و مطلق علم الهی هستند. آن هم براساس سعه ی وجودی نفس ناطقه ی هر شخص.
چون بیان آن حقائق و لطائف و معارف الهیّه به همان صورت عرشی و سنگین که این ذوات نوریّه علیهم السّلام آن را از حقیقت وجودی عالم تلقّی کرده اند، برای نفوس عادی بشر در درجه ی اوّل موجب انکار و استبعاد می شود و در درجه ی دوم موجب استیحاش و استنکاف از مواجهه با این اصول و معارف می شود و ممکن است به طورکل شخص در همان مسلمانی ظاهری خود هم دچار مشکل و تردید شود و اینجا یکی از میادین حسّاس وسنگین برای امتحان نفس است که آیا لیاقت پذیرش این حقائق و لطائف و علوم و معارف الهیّه را دارد یا نه که اگر این لیاقت را هر چند کم داشته باشد، معلوم است که اهل ولایت است.
ایشان در ادامه فرمودند : قرآن همه ی مسائل را دارد لکن آن کسی که ادراک می کند؛ إِنَّمَا یَعرِفُ القُرآنَ مَن خُوطَبَ بِهِ است. قرآن را آن که مخاطبش است می فهمد و معلوم است آن کسی که مَن خُوطَبَ بِهَ است و قرآن را می فهمد آن مرتبه ای از قرآن است که نَزَلَ بِهِ الرُّوحِ الأَمین ( نَزَلَ علی قلبه ) این را غیر از خود او نمی تواند مشاهده کند.
قضیّه، قضیّه ی ادراک عقلی نیست قدم برهان نیست قضیّه ی مشاهده است آن هم مشاهده ی غیبیّه … آن قلبی که قلب عالم است، قلب نبی، مشاهده با اوست، دریافته لکن نمی تواند بیان کند، مگر در لفّافه ی امثله و الفاظ … آن عقده ای که در لسان انبیاء بود، پیغمبر اکرم ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) عقده اش از همه بیشتر بود، برای اینکه آنچه او یافته بود، آنچه از قرآن در قلب او نازل شده بود، برای چه کسی بیان بکند، مگر آن که رسیده{باشد} به مقام ولایت تامّه. (تفسیر سوره حمد. ص 137 و 138)