صلح، مناسب ترین راهبرد امام مجتبی(ع) برای حفظ و ماندگاری دین(4)

صلح، مناسب ترین راهبرد امام مجتبی(ع) برای حفظ و ماندگاری دین(4)

نویسنده: احمد ضابطی پور
پژوهشگر و مدرس مراکز تربیت معلم

حفظ جان شیعیان حقیقی
اگرچه افرادی هم بودند که از دل و جان و با تمام وجود به امام مجتبی (ع) اعتقاد و ارادت کامل داشتند و سرتا پا مطیع فرمان آن حضرت بودند، اما این گروه در اقلیت قرار داشتند.
خود آن حضرت(ع) در تعریف و تمجید از این گروه اقلیت، هنگامی که می بیند توان تجزیه و تحلیل و درک اهدافی که بر این صلح باز خواهد شد را ندارد و هضم آن بر آنان دشوار است می فرماید:
شما، شیعیان و خیرخواهان ما هستید. در همراهی ما پایمردید. به انتقادهای شما آگاهم. معاویه جنگجوتر از من نیست، او از من پر صلابت تر نخواهد بود. به خدا قسم من صلح را برای جلوگیری از کشته شدن شما پذیرفتم (ابن قتیبه دینوری، 1378، ج1، 186).

فراهم شدن زمینه برای موضع گیری های شجاعانه شیعیان
در برابر این همه ظلم و جنایتی که معاویه و باند اموی نسبت به شیعیان داشتند و در عین حال به برکت صلحی که امام مجتبی(ع) انجام داد، نه تنها توانست جان این شیعیان مخلص را حفظ کند و نگذارد با ریختن خون آنان در میدان نبرد، خون پاک شان پایمال حوادث و جریانات شود، بلکه از هر یک از آنها شمشیر برنده ای ساخت که گاه و بی گاه بر معاویه و دار و دسته اش فرود می آمد و چهره ی سیاه و تباه آنان را به رخشان می کشید و ماهیت ننگین آنها را بر ملا می ساخت.
به عنوان مثال، صعصعه بن طوحان و عبدالله بن کواء، از شیعیان پاکباخته ی امام مجتبی(ع) آن چنان عرصه را بر معاویه تنگ کردند که معاویه دستور داد آنها را با گروهی دیگر از شیعیان به زندان ببرند.
روزی معاویه در زندان در برابر آنان قرار گرفته، و سر سخن را با آنان باز می کند. ابن کواء با دنیای از جرأت و شجاعت و صراحت تمام به بیان چهره ی واقعی معاویه پرداخته و می گوید:
ای معاویه تو ستمکاره ای، از کشتن خوبان واهمه ای نداری؛ دنیای تو وسیع است، در حالی که آخرتت تنگ و باریک.
معاویه زبان به مذمت اهل عراق گشود. صعصعه درصدد پاسخ گویی به معاویه برآمد و گفت:
خلافت تو نامشروع است. تو با زور بر مردم پادشاه شده ای و با کبر و غرور به تحقیر مردم پرداخته ای و با نیرنگ و دروغ و مکر بر مردم چیره شده ای… تو آزاد شده ی پیامبر، خلافت شایسته ی بردگان آزاد شده نیست (مسعودی، 1293هـ، ج3، 50).
در گفتگوی دیگر، صعصعه در دفاع از اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و شیعیان آنان وقتی معاویه از او می خواهد که به معرفی رهبران شایسته و رهبران فاسق بپردازد، در پاسخ معاویه می گوید:
هرکس پرده از چهره ی حقیقت کنار زند و ابزار خدعه را رها کند خواهد دانست که علی(ع) و یارانش از رهبران نیک، و تو و یارانت از فاسقان هستید (همان، 51).
همچنین حماسه ی شهامت و شجاعت حجربن عدی، آن یار با وفای اهل بیت(ع)، در برابر معاویه و عامل دست نشانده اش زیاد بن ابی، بر تارک تاریخ پر افتخار اسلام و تشیع می درخشد.
زمانی که زیاد بن ابیه از طرف معاویه به حکومت کوفه گماشته می شود، زیاد به خود جرأت داده و زبان به توهین امیرالمومنین علی(ع) می گشاید. حجربن عدی سخن زیاد را قطع نموده و با شجاعت تمام درصدد پاسخ گویی به زیاد برمی آید و حجتی به این مقدار هم اکتفا نمی کند، بلکه تعدادی از شیعیان را در مسجد کوفه گرد خود جمع می کند و شعار لعن و نفرین بر معاویه را سر می دهد(ابن اثیر، 1399 هـ، ج3، 472).
عبدالرحمن ابن حسان، که یکی از همرزمان حجر و از شیعیان وفادار اسلام مجتبی(ع) است، هنگامی که او را پیش معاویه می برند از او درباره ی علی(ع) می پرسد و جویای نظرش می شود با جرأت تمام می گوید:
شهادت می دهم او از ذاکرین خداوند، از آمرین به حق و قیام کنندگان به عدالت و بخشندگان مردم است (همان، 486).
عمربن حمق، که از شیعیان و پیروان پاک و باوفای اهل بیت(ع) است، که به جرم شورش و عصیان بر معاویه دستگیر و به شهادت می رسد و سرش بر بالای نیزه می رود (یعقوبی، 1379هـ، ج2، 231).
حجر، که از اصحاب ممتاز پیامبر(ص) به شمار می آید، به سبب تقوا و فداکاری اش از احترام خاصی در بین مسلمین برخوردار بود. از این رو، شهادت حجر بن عدی و یارانش، توانست به خلاف انتظار معاویه و پیروان اش پرده از چهره ی واقعی معاویه بردارد و نفرتی عظیم در جامعه اسلامی آن روز به وجود آورد تا جایی که حتی عایشه هم زبان به اعتراض در برابر این جنایت معاویه گشود و سخنی را از زبان پیامبر(ص) در عظمت حجر و یاران اش این گونه نقل نمود:
به خدا قسم از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود:
در مرجع العذراء کسی کشته خواهد شد که فرشتگان به غضب خواهند آمد (همان، 231).
حجر در بین مسلمانان از شخصیت والایی برخوردار بود تا جایی که کسانی که موافق اعتقادات شیعی او نبودند او را به عنوان مسلمانی سخت متقی و پرهیزکار دانسته و به این موضوع شهادت می دادند. طبری در این باره می نویسد:
قاضی شریح بن حارث به معاویه نوشت:
گواهی می دهم که حجر مسلمانی متقی است، در نماز ثابت قدم است، صدقه می دهد، روزه را در ماه رمضان برپا می دارد و همیشه حج و عمره را برگزار می کند… و او واقعاً مقام والایی در اسلام دارد (طبری، بی تا، ج2، 137).
نویسنده ی کتاب تشیع در مسیر تاریخ در تأثیر شهادت حجر و یارانش بر شکل گیری و نیز ماندگاری نهضت تشیع می نویسد:
… تراژدی حجر سرآغاز تاریخ شهدای شیعیان گردید و با مرثیه های فراوانی که در سوگش سروده شد، ادبیات غنی تشیع را در اسلام بسط داد.
به طور طبیعی، این حادثه ی غم انگیز، کوفیان را بیشتر تحت تأثیر قرار داد. عواطف آنان با احساس عمیق شفقت و ترحم متلاطم گشت و واکنش های شدیدی را به وجود آورد…(محمد جعفری، 1378، 198-199).
میثم تمار، یار با وفای علی(ع)، که از اصحاب سرّ آن حضرت نیز به شمار می آمد، هنگامی که به جرم دفاع از اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بر سر دار می رود، زبان به فضائل و مناقب اهل بیت(ع) می گشاید و تمام نقش های بنی امیه را نقش بر آب می کند و ماهیت واقعی حزب اموی را آشکار می سازد (خویی، 1409، ج19، 101).
در واقع در پناه صلح امام مجتبی(ع) است که جان این شیعیان پاکباخته حفظ می شود و در خفقان بارترین دوران و سخت ترین شرایط حقانیت اسلام و ارزش ها و آرمان های اصیل آن توسط این جان برکفان به دیگر نسل ها منتقل می شود و ماهیت تبه کارانه ای حزب اموی نیز توسط آنان برملا می گردد.
به تعبیر نویسنده ی کتاب تشیع در مسیر تاریخ… حجر و یارانش را باید نماینده ی اولین شیعیانی دانست که فریاد عقیده ی مذهبی شان به طرفداری از علی(ع) را بلافاصله پس از مرگ پیامبر(ص) سر دادند. اینان پیشگامان نهضت تکوین یافته و پیشرفت کننده ای بودند که به زودی به شکل بخشی متکامل در جامعه مسلمین تبلور یافت و شکل گرفت (محمد جعفری، 1378، 198).

نتیجه گیری
بی تردید اگر امام مجتبی(ع) در میدان جنگ شکست می خورد، تنها به قدرت و حکومت رسیدن معاویه را در پی نداشت، بلکه آسان ترین راه را برای دست یابی معاویه به اهداف شوم اش، که از بین بردن اسلام و حتی برداشتن نام پیامبر اکرم(ص) از مأذنه ها، همان گونه که خود در سخنان اش به مغیره بن شیعه اظهار می کند، فراهم می ساخت (ر.ک. به: مسعودی، 1297هـ، ج2، 343، و ابن ابی الحدید، بی تا، ج2، 357).
در حالی که معاویه و حزب اموی در تلاش بودند تا به هر شکل ممکن پیروان حقیقی خاندان رسالت را که به هیچ وجه امکان خرید و یا تسلیم آنان ممکن نبود، از هستی ساقط سازند، در صورت وقوع نبرد، آنان را بدون هیچ دغدغه ای می توانست در میدان نبرد از بین ببرد و از هرگونه تبعاتی که بعداً با شهادت یا زندان و یا تبعید و دوری از وطن آنان گریبان او را بگیرد نیز به دور باشد.
شکست امام مجتبی(ع) در جنگ، در حقیقت به معنای پایان یافتن تاریخ اسلام و شروع تاریخ اموی با نشانه ها و ویژگی های مخصوص به خودش بود و آن چیزی جز بازگشت به جاهلیت ولی با رنگ و لعاب دین نمی توانست باشد. بنابراین، کم ترین بررسی و دقت نظر و تأمل در شرایطی که حاکم بر زمان امام مجتبی(ع) بود، نشان می دهد راهبرد صلح بهترین و کارآمدترین راه و طریقه ای بود که می توانست برای حفظ و بقای دین خدا در آن شرایط بسیار حساس و خطرناک به کار گرفته شود تا از شدت تلاش های معاویه و حزب اموی اش برای نابودی و محو اسلام بکاهد.
در واقع گذشت زمان پرده از روی آثار و نتایج و برکاتی که این صلح در پی داشت برداشت و دقت، هوشیاری، آینده نگری و عظمت کار امام مجتبی(ع) را نشان داد.
منابع:
1) قرآن کریم
2) آل یاسین شیخ راضی (1354)، صلح امام حسن(ع)، ترجمه ی سید علی خامنه ای، بی جا، انتشارات آسیا.
3) ابن ابی الحدید، عبدالحمید (1962)، شرح نهج البلاغه، به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، دار احیاء الکتب العربیه.
4) ابن اثیر، عزالدین (1399هـ)، اسد الغابه، داراحیاء التراث العربی،
5) ابن عساکر، علی بن حسن(1417هـ،) تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر.
6) ابن قتیبه دینوری، احمد ابن داود (1409هـ)، الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، قم، منشورات الرضی.
7) ابن کثیر، اسماعیل (بی تا)، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر.
8) امام علی(1379)، نهج البلاغه، ترجمه ی محمد دشتی، قم، انتشارات پرهیزگار.
9) خویی، سید ابوالقاسم (1403هـ)، معجم رجال حدیث، قم، منشورات مدینه العلم.
10) شریف قریشی، باقر (بی تا)، زندگانی حسن بن علی(ع)، ترجمه ی فخرالدین حجازی، بی جا، انتشارات بعثت.
11) شیرازی، سید حسن(بی تا) کلمه الامام حسن، ترجمه ی علی رضا میرزا محمد، تهران، انتشارات نور،
12) صدوق، ابوجعفر بن علی بن الحسین بن بابویه (1400هـ)، الامالی، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
13) طبری، محمد بن جریر (بی تا)، تاریخ الطبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارسویدان.
14) محمد جعفری، سید حسین (1374)، تشیع در مسیر تاریخ، ترجمه ی دکتر سید محمد تقی آیت اللهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
15) مسعودی، علی بن الحسین (1293هـ)، مروج الذهب و معادن الجوهر)، قم، دار الهجره.
16) مطهری، مرتضی (1385)، سیری در سیره ی ائمه ی اطهار، تهران، صدرا، بیست و نهم.
17) مفید، محمدبن محمد بن نعمان عکبری(1413هـ)، الارشاد فی معرفه حجج الله، بی جا، الموتمر العالمی للفقیه للشیخ المفید.
18) موسسه ی فرهنگی قدر ولایت (1383)، سیمای معصومین در آئینه نگاه رهبری، بی جا، انتشارات دارالهدی.
19) مهدوی دامغانی، محمود (1379)، جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، تهران، نشر نی.
20) یعقوبی، احمد بن ابی واضح (1379هـ)، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر.
منبع: نشریه اندیشه حوزه، شماره 85

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید