سوگند های امیر

سوگند های امیر

نویسنده: زهره احمدی

حضرت علی (علیه السلام) در طول عمر مبارک شان، چند بار بحث غدیر خم را مطرح نمودند؟!

اشاره:

هر جای قرآن کریم که سخن از تعیین امام و سرپرست برای امت هاست، خداوند این انتصاب را به خود نسبت می دهد؛ یعنی هیچ کس غیر از خداوند حق چنین انتخابی را ندارد؛ امت هم که بی امام نمی شود.
به گواه تاریخ، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از اولین جلسات ابلاغ رسالت تا آخرین لحظات عمر مبارک شان مسأله خلافت و جانشینی حضرت علی (علیه السلام) را به امر الهی، به روشنی مطرح کرده بودند.
تا این که در روز 18 ذی الحجه سال دهم، در واقعه «غدیر خم» جای هیچ بهانه ای را برای احدی در مسأله امامت و خلافت باقی نگذاشت و حجت را بر همه مسلمانان تمام کرد؛ چه آن ها که هلاک می شوند، چه آن ها که هدایت یافته و زنده خواهند بود.
«حدیث غدیر» پیام روشن الهی برای تعیین جانشین رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است و جایگاه ویژه ای در میان یادگاری های نبوی دارد که به همین دلیل امیر المومنین (علیه السلام) بارها به استناد این سخن پیامبر به دفاع از حق خود و رویارویی آشکار با مخالفانش پرداخت.
پس از رحلت پیامبر اسلام، استدلال به «حدیث غدیر» و یادآوری آن با طلب سوگند (مناشده) بسیار اتفاق افتاده است. نخستین سوگند خواهی بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) توسط حضرت علی (علیه السلام) در مسجد نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) به وقوع پیوست. از آن پس، از این دست طلب سوگندها بسیار اتفاق افتاد که در این مطلب تنها به چند نمونه از آن ها، به صورت مختصر اشاره می شود.

سوگند خواهی در ایام بیعت ستانی

نخستین سوگند خواهی، پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صورت گرفت.
«ابوالمفضل شیبانی» با اسناد خود از راویان موثق، ماجرای رحلت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و سقیفه بنی ساعده را در روایتی بلند شرح می دهد. او می گوید: «برای بیعت گرفتن نزد علی بن ابیطالب (علیه السلام) رفتند و با احتجاج های امیر المومنین (علیه السلام) متوقف شدند. حضرت پس از بیان دلایل خود مبنی بر عدم بیعت، می فرماید: ای مردم! آیا سزاوار بود که من پیکر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)را بر زمین گذاشته و بدون توجه به تجهیز و کفن و دفن ایشان می آمدم و بر سر خلافت منازعه می کردم؟!
به خدا قسم که فکر نمی کردم کسی ادعای خلافت کند و در این مسأله با ما اهل بیت منازعه کند، زیرا رسول خدا در روز غدیر برای هیچ کسی جای حرفی باقی نگذاشت. پس شما را قسم می دهم به خدا که هر کس در غدیر حضور داشته و این فرمایش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) من کنت مولاه فهذا علی مولاه… را شنیده است، از جایش برخاسته و شهادت دهد».
زید بن ارقم گوید: «از میان آنان دوازده نفر از بدریون برخاسته و گواهی دادند…»

هفتمین روز پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

امیرالمومنین (علیه السلام) هفت روز پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ضمن ایراد خطابه ای برای مردم مدینه، فرمودند: «هنگامی که برخی، خودشان را موالی و نزدیکان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)خواندند، آن حضرت برای آخرین بار به مکه رفت و پس از پایان مناسک حج به هنگام بازگشت در منطقه غدیر خم فرمود آمد و منبری برای حضرت آماده شد. ایشان بر بالای منبر رفت و بازوی مرا گرفت، بلند کرد و به همگان نشان داد، چنانچه سفیدی زیر بغل های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هویدا شد. آنگاه با صدای بلند در حضور همه چنین فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه…»
این گونه شد که پذیرش ولایت من با قبول ولایت خدا پیوند خورد و مخالفت با من به دشمنی با خدا تبدیل شد. در این هنگام خدای متعال آیه اکمال دین را بر پیامبر نازل فرمود: (الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا؛ امروز دین شما را کامل کردم؛ و نعمت را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم ).
بدین ترتیب ولایت من، مایه کمال دین و جلب خشنودی خدای والا شد.»

سوگند خواهی در روز شوری

«عامر بن واثله» نقل کرده است: نمن در روز شوری دربان بودم و علی (علیه السلام) در شوری بود. شنیدم که علی (علیه السلام) به حاضرین می فرمود: من بر شما احتجاج و استدلال خواهم نمود به چیزی که عرب و عجم نتواند آن را دگرگون سازد. شما را به خدا سوگند، در میان شما کسی هست که پیش از من به وحدانیت خدا ایمان آورده باشد؟ همه گفتند: نه.
فرمود: شما را به خدا سوگند، در میان شما کسی هست که برادری مانند جعفر طیار داشته باشد که در بهشت، با فرشتگان هم پرواز است؟ گفتند: نه.
فرمود: شما را به خدا سوگند، در میان شما کسی هست که عمویی مانند عموی من؛ حمزه داشته باشد که شیر خدا و رسول خدا و سرور شهیدان است؟ گفتند : نه.
فرمود: شما را به خدا سوگند، در میان شما کسی هست که همسری چون همسرم فاطمه؛ دختر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) داشته باشد که بانوی زنان بهشت است؟ گفتند : نه.
فرمود: شما را به خدا سوگند، در میان شما کسی هست که دو فرزند مانند دو فرزندم حسن و حسین داشته باشد که آقا و سرور جوانان بهشت اند؟ گفتند : نه
فرمود: شما را به خدا سوگند، در میان شما کسی هست که چندین مرتبه با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نجوی کرده و پیش از نجوی صدقه داده باشد؟ گفتند: نه.
فرمود: شما را به خدا سوگند، در میان شما کسی هست که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره او فرموده باشد: من کنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، وانصر من نصره، لیبلغ الشاهد الغائب؟ و با هم همه گفتند: نه»

در زمان عثمان

در زما خلافت عثمان در مسجد نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) گروهی جمع بودند و با یکدیگر از علم و عفت سخن می گفتند. در لابلای صحبت ها از قریش، فضایل و سوابق آن ها و هجرت شان سخن به میان آمد.
«سلیم بن قیس» می گوید: در این گفتگو حدود دویست نفر حضور داشتند که در میانشان چهره های شاخصی از مهاجرین همچون؛ علی بن ابی طالب (علیه السلام) سعد بن ابی وقاص، عبدالرحمن بن عوف، طلحه، زبیر، مقداد، هاشم بن عتبه، ابن عمر، حسن و حسین (علیهما السلام)، ابن عباس، محمد بن ابی بکر و عبدالله بن جعفر و از انصار افرادی سرشناس مانند؛ ابی بن کعب، زید بن ثابت، ابی ایوب انصاری، ابوالهیثم بن التیهان، محمد بن سلمه، قیس بن سعد بن عباده، جابر ابن عبدالله، انس بن مالک، زید بن ارقم، عبدالله بن ابی اوفی و ابی لیلی حضور داشتند. ابی لیلی با پسرش عبدالرحمن و ابوالحسن بصری و پسرش حسن بصری هم حضور داشتند.
بحث از بامداد تا هنگام ظهر طول کشید. عثمان در خانه بود و از اجتماع این گروه اطلاعی نداشت. علی (علیه السلام) و اهل بیتش نیز درآن میان سخنی نمی گفتند. آن گروه متوجه شدند گفتند: یا اباالحسن چه مانعی هست که تو نیز سخن بگویی؟
فرمود: هی یک از افراد دو قبیله سخن گفتند و فضیلتی از خود بیان داشتند و درست هم گفتند، اکنون، من از شما ای گروه قریش و انصار سئوال می کنم؛ این فضیلت ها که به خود نسبت دادید، در وجود خود شما، قبیله و خاندان شما بوده یا موجبی جز این ها داشته؟
همه در پاسخ گفتند: عشیره و خاندان های ما منشاء هیچ یکی از این فضایل نبوده اند، بلکه خدای بزرگ بر ما منت نهاد و این فضایل را به سبب محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و عشیره و اهل بیت او به ما عطا فرمود.
علی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: راست گفتید، آیا نمی دانید که آنچه از خیر دنیا و آخرت نصیب شما گشته، فقط از ما اهل البیت است نه غیر ما؟…
پس ازاین سخنان، آن ها که سبقه و سابقه ای بیش تر داشتند و بدر و احد را درک نموده بودند، گفتند: آری، ما این سخنان را از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده ایم.

سوگند خواهی در روز رحبه

این سوگند خواهی در سال سی و پنجم قمری و در کوفه اتفاق افتاده است. زمانی که عده ای در امر ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) و آنچه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ایشان فرموده، اختلاف داشتند و این موضوع را با تردید و انکار نقل می کردند. آن حضرت در میدان کوفه حاضر شد و در میان مردم به منظور دفاع از حق و ردّ شبهات به استدلال و قسم پرداخت. علی (علیه السلام) مردم را به خدا سوگند داد که هر کس کلام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر را شنیده که فرمود: من کنت مولاه فهذا علی مولا…» گواهی بدهد. عده ای به این مساله شهادت داده و عده ای علیرغم آگاهی از شهادت دادن خودداری کردند.
سوگند خواهی روز رحبه اهمیت زیادی دارد و در کتاب های معتبر تاریخی بسیاری آمده است.
«برهان الدین حلبی» در کتاب خود می نویسد: علی (علیه السلام) به پا خاست و پس از حمد و ثنای خدا فرمود: به خدا قسم می دهم تنها کسانی که در روز غدیر با دو گوش خود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده و قلب آن ها آن را درک نموده، بلند شوند. در نتیجه هفده نفر به پا خاستند».
در این جریان توجه به چند نکته ضروری است؛ نخست آن که این سوگند چه از لحاظ زمانی و چه مکانی با غدیر فاصله بسیاری دارد. از سویی در زمانی صورت پذیرفته که با تاریخ وقوع غدیر، بیش از بیست و پنج سال فاصله داشته است. چنان که در خلال این مدت بسیاری از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که در غدیر حضور داشته اند، وفات یافته یا در جنگ ها به شهادت رسیده و یا در شهرهای مختلف پراکنده شده اند. از سوی دیگر نیز محل این سوگند خواهی کوفه است که با مدینه یعنی مرکز تجمع اصحاب، فاصله زیادی داشت. دوم؛ این سوگند خواهی به طور کاملاً اتفاقی و بدون اعلام قبلی و برنامه ریزی مطرح می شود. مسلم است که اگر اعلام قبلی برای چنین سوگند خواهی وجود داشت، علاقمندان و شاهدان غدیر راهی کوفه می شدند تا گواهان بیشماری برای سوگند خواهی حضرت گرد هم بیاید.
سوم؛ در بین حاضران کسانی بودند که از روی نادانی یا کینه توزی و یا به هر دلیل دیگری، ادای شهادت خودداری کرده و حقیقت را کتمان کردند. مانند «زید بن ارقم» که در زمان عثمان و در حدیث فوق در مسجد به حدیث غدیر شهادت می دهد، اما در روز رحبه فراموشی خود را دلیلی بر عدم شهادت بیان می کند و به نفرین امیرالمومنین علی (علیه السلام) نابینا می شود.
منبع: نشریه دیدار آشنا، شماره 133

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید