حق و باطل
على (علیه السلام ) فرمود:
ان الحق ثقیل مرى ء، و ان الباطل خفیف و بى ء.
ترجمه روایت شریفه :
حق سنگین ولى خوش عاقبت است ، و باطل سبک لیکن بدفرجام است .
شرح :
شما هر که باشید تنها وضع حاضر و فعلى کار را در نظر مگیرید بلکه فکر آخر کار هم باشید. بنابراین ، از حق پیروى کنید و از تلخى آن هراس نداشته باشید، زیرا عاقبت آن نیکو است و درست مانند دواى تلخى است که موقتا کام انسان را تلخ مى کند و نتیجتا لذت و شیرینى و تندرستى را باو مى چشاند، و از باطل اجتناب کنید و از ظاهر آراسته آن گول مخورید، زیرا فرجام آن بداست و آدم عاقل بدنبال لذتى که زیانهاى بسیار در پیش دارد نمى رود. گواه این مطلب اقدام مردان مجاهدى است که در راه حق پافشارى و با باطل مبارزه کرده اند. آنان پس از تحمل ناملایمات بیشمار و مصائب سنگین پیروز شده و نامشان جاویدان مانده است ، ولى مردم فاسدى که به باطل گرائیده اند چند صباحى بیش بر اسب مراد خویش سوار نبوده و سپس سرنگون شده اند.
حکومت بر دلها
على (علیه السلام ) فرمود:
قلوب الرجال و حشیه ، فمن تاءلفها اءقبلت علیه .
ترجمه روایت شریفه :
دلهاى مردم ، وحشى هستند. کسى که آنها را با مهربانى بدست آورد باو رو مى آورند.
شرح :
جامعه اى سعادتمند است که محبت در آن وجود داشته باشد و افراد آن ، نسبت بیکدیگر متمایل باشند. اما این تمایل و دوستى باید از طریق نوازش و دلجوئى بعمل بیاید و بصرف نزدیک بودن و تماس داشتن افراد با یکدیگر فراهم نمى شود. بدلیل اینکه همیشه افراد بسیارى همدیگر را در کوچه و خیابان و سایر جاها مى بینند و تا دلهاى آنها بهم نزدیک نباشد الفتى میان آنها بعمل نمى آید. زیرا دلهاى آدمیان مانند حیوانات وحشى است که در کوه و بیابان بسر مى برند و از آدمیزاد ترسان و گریزانند و با کسى انس نمى گیرند. براى رام کردن و اهلى نمودن آنها مدارا و راءفت لازم است . دلهاى آدمیان هم همینطورند طبعا مایل بکسى نمى شوند مگر آنکه احساس محبت نمایند.
بنابراین ، آنانکه مى خواهند با خشونت و تندى ، دلها را بسوى خود متوجه کنند سخت در اشتباهند.
خطر آبرو
على (علیه السلام ) فرمود:
من ضن بعرضه فلیدع المراء.
ترجمه روایت شریفه :
کسیکه بآبرو حیثیت خود بخل میورزد (و نخواهد که آنرا از دست دهد) باید ستیزه را ترک نماید.
شرح :
انسان عاقل و با ایمان ، هنگامیکه سخنى از کسى شنید، اگر آن سخن حق است آنرا تصدیق میکند و مى پذیرد، و اگر باطل است گوینده را با ملایمت و نرمى متوجه بطلان آن نموده و بامدارا او را مجاب و قانع میکند البته این در صورتى است که گوینده در مقام لجاجت نباشد و اما اگر گوینده سخن نادرستى گفت و اصرار داشت که گفتار بى اصل خودش را بکرسى بنشاند و شنونده هر چه او را راهنمائى کرده و خواست از سخنش منصرف نماید دید فائده ندارد و گوینده بهیچ وجه حاضر نیست اعتراف بخطاى خود کند. در اینصورت گوینده از حد معمول مباحثه خارج شده و روشى در پیش گرفته است که ستیزه نام دارد. این روش ناپسند غالبا بنزاع و کشمکش میان افراد شده و در خلال آن بحیثیت طرفین توهین و لطمه وارد میگردد.
خود پسندى
على (علیه السلام ) فرمود:
من رضى عن نفسه کثر الساخط علیه .
ترجمه روایت شریفه :
کسیکه از خود، راضى شد؛ بسیارى از او خشمناک گردند.
شرح :
چه بسیارند مردم از خود راضى ، که همیشه بخود حق میدهند و کردار خویش را عاقلانه مى پندارند. اینان فکر مى کنند که افرادى منزه و از هر عیب و نقصى مبرا هستند تصور مى کنند که هیچ نقطه ضعفى در آنان نیست ولى سایر مردم عیب و نقص دارند و در کارها اشتباه مى کنند. در صورتى که این طور نیست ! خود اینها با این پندار در اشتباهند و طرز فکر آنها صحیح نیست ، و به مرض روانى ((خود پسندى )) دچارند.
اگر این اشخاص بخود آیند و از غرور خود دست بردارند امکان دارد از فرجام بد این صفت ناپسند محفوظ بمانند و چنانچه به این روش خود ادامه دهند و در افکار خود تجدید نظر ننمایند و گاهى در اندیشه و رفتار خود احتمال خطا ندهند طولى نمیکشد که مردم از آنها متنفر شده و ممکن است در جامعه تک و تنها بمانند.
جبران گناهان
على (علیه السلام ) فرمود:
من کفارات الذنوب العظالم اغاثه الملهوف و التنفیس عن المکروب .
ترجمه روایت شریفه :
از جمله چیزهائى که گناهان بزرگ را محو مى کند یارى کردن مظلوم و شاد نمودن اندوهناک است .
شرح :
در نهاد انسان نیروئى است که از آن بنام ((نفس اماره )) تعبیر مى کنند. این نفس برخلاف عقل ، آدمى را ببدیها امر مى کند. انسان در اثر وسوسه نفس ممکن است آلوده بگناه شود و چه بسا بى باکى بیشترى از خود نشان داده و گناه سنگینى مرتکب شود. منتها آدم لاقید در صدد جبران گناه بر نمى آید. ولى آدم خردمند که از سرزنش وجدان در اثر ارتکاب گناه ناراحت مى شود تا زنده است در فکر جبران خواهد بود، و هر وقت فرصتى براى او پیش آمد، آن فرصت را غنیمت شمرده و اقدامات لازمه را بعمل مى آورد تا خود را از آلودگى گناه پاک کرده و از عواقب وخیم آن محفوظ بماند.
جهاد زن
على (علیه السلام ) فرمود:
جهاد المراءه حسن التبعل .
ترجمه روایت شریفه :
جهاد زن ، خوب شوهر دارى است .
شرح :
در دین مقدس اسلام ، براى هر کس وظیفه خاصى مقرر گشته است تا هر فردى بآن وظیفه عمل کند، و مردم بدون هیچگونه مزاحمتى ، بزندگى عادلانه اى دست یابند. یکى از وظائف مهم که قوام و هستى دین ، منوط بآنست جهاد مى باشد. جهاد یعنى سرکوبى مخالفین و عناصر مخرب آئین حق و خداپرستى که جز با فداکارى و از جان گذشتگى ممکن نیست . جهاد باین معنى بر مردان واجب شده است تا احکام الهى چنانچه شایسته است تنفیذ و اجرا گردد و مانع ورادعى ، در راه عملى ساختن آنها وجود نداشته باشد، و نظم و عدالت اجتماعى برقرار بماند. زندگى زناشوئى که گوشه اى از اجتماع را تشکیل مى دهد نیز احتیاج به جهاد یعنى فداکارى دارد، تا رفاه و آسایش زوجین تاءمین و تضمین گردد. این جهاد برعکس جهاد اول بر زنان واجب است و در پرتو آن ، پایه هاى محیط خانوادگى محکم و مستقر مى شود. احتیاج بتوضیح ندارد که در قبال جهاد زنان مردان نیز از جنبه زناشوئى ، موظف بوظائفى هستند.
چهره گویا
على (علیه السلام ) فرمود:
ما اءضمر اءحد شیئا الا ظهر فى فلتات لسانه و صفحات وجهه .
ترجمه روایت شریفه :
هر کس چیزى را در دل پنهان کرد ناخودآگاه در طى سخنانش و یا در آثار چهره اش آشکار مى شود.
شرح :
انسان در این جهان ممکن است معرض حوادث ناگوار و یا پیش آمدهاى مسرت بخش قرار گیرد. و باین مناسبت گاهى ملول و زمانى بشاش است . این ملالت و بشاشت مربوط به قلب هستند. و هر چند انسان کوشش و دقت کند تا پرده بر روى غمها و یا شادیهاى درون خویش بیفکند و علاقه یا نفرت خود را مخفى سازد مگر ممکن است ؟! مگر مى تواند آنچه در خزانه دل دارد نگهدارى نموده و از ظهور آنها جلوگیرى کند؟ خیر! انسان چنین قدرتى ندارد. زیرا هر چه زبان خود را کنترل کند باز غفلتا در ضمن سخن ، آنچه نباید بگوید مى گوید و هر چند قیافه گرفته ، و باطن خود را عوضى نشان دهد باز از آثار چهره او مردم تیزبین آنچه نباید بفهمند مى فهمند.
حسد
على (علیه السلام ) فرمود:
صحه الجسد، من قله الحسد.
ترجمه روایت شریفه :
صحت بدن از کمى حسد است .
شرح :
حسد آنست که کسى میل نداشته باشد دیگرى داراى مزیت و نعمتى باشد و بخواهد که آن نعمت و مزیت از او سلب گردد. بکسیکه این صفت در او بسیار باشد ((حسود)) مى گویند. آدم حسود جز اینکه بروح خود رنج و عذاب دهد و در نتیجه پیکر خود را بیمار کند کارى از او ساخته نیست . آدم حسود خواه ناخواه شناخته میشود و در انظار خوار و بیمقدار مى گردد. کسیکه این خصلت ناپسند در او پدید آمد، باید بفکر چاره افتد و تا خود را بیچاره و دستگیر اینمرض نکرده بحال سلامت بر گردد. آدم حسود اگر قدرى فکر کند مى فهمد که راه غلطى در پیش گرفته و با سلامتى خویش بازى مى نماید. بر فرض که مقام و مزیت طرف او که ((محسود)) نامیده مى شود گرفته شود بحسود چه خیرى مى رسد و چه نتیجه اى بحال او دارد. آدم عاقل و نظر بلند بدون اینکه باطراف و مردم دیگر با نظر حسادت بنگرد، درصدد ترقى و پیشبرد مقاصد خویش مى باشد و کارى بکار دیگران ندارد و از اینجهت هدف خود را دنبال مى کند و غالبا توفیق حاصل مى نماید.
تقوى
على (علیه السلام ) فرمود:
التقى رئیس الاءخلاق .
ترجمه روایت شریفه :
تقوى سرآمد اخلاق (نیکو) است
شرح :
تقوى در لغت بمعنى تحفظ و نگهدارى است و در علم اخلاق منظور آنستکه انسان از خدا بترسد و خود را از گناه حفظ کند. کسیکه قوه اى در او باشد که بتواند بر نفس خویش مسلط شود و بخواهشهاى آن اعتنا نکند و تابع عقل و شرع باشد داراى صفت تقوى یعنى پرهیزکار مى گویند.
پرهیزکار صلاح خود را بخوبى تشخیص مى دهد و گوئى احساس یک راهنماى باطنى مى کند که در همه مراحل باو امر و نهى مى نماید. پرهیزکار، خود تنها، با دوستان باتوده مردم ، در مجالس و محافل و در هر کجا و در هر حال باشد بوظیفه دینى خود عمل مى کند و از رویه خویش دست برنمى دارد. آدم پرهیزکار بواسطه داشتن صفت تقوى سایر اخلاق نیک مانند جود، شجاعت ، حلم ، عفت و غیره را دارا مى باشد. بنابراین ، آیا چنین صفتى سرآمد صفات نیک و پسندیده نیست ؟.
تندرستى و بى نیازى
على (علیه السلام ) فرمود:
لا ینبغى للعبد اءن یثق بخصلتین : العافیه و الغنى ، بینا تراه معافى اذ سقم ، و بینا تراه غنیا اذ افتقر.
ترجمه روایت شریفه :
سزاوار نیست که آدمى به تندرستى و بى نیازى خود اعتماد کند چه مى بینى در حین تندرستى ناگهان بیمار و در حین بى نیازى ناگهان فقیر مى گردد.
شرح :
تندرستى و بى نیازى دو نعمت بزرگ مى باشند و فرصتهاى باارزشى براى انسان بوجود میآورند. آدم عاقل قدر آنها را مى داند و با داشتن آنها حداکثر استفاده مشروع را مى کند و چون همیشه بفکر آنروزى است که شاید آن دو نعمت از او گرفته شوند، آنها را عزیز و گرانبها مى شمارد ولى آدم غافل از سلامت و ثروت مست و مغرور مى شود و هنگامى بخود میآید که از آن دو نعمت محروم شود و بنگرد که در روزگار سلامت و توانگرى بهره بردارى شایسته اى نکرده است .
توشه
على (علیه السلام ) فرمود:
بئس الزاد الى المعاد، العدو ان على العباد.
ترجمه روایت شریفه :
ستم کردن بر بندگان خدا، بدتوشه اى است براى روز قیامت .
شرح :
با آنکه آدم ، با دست خالى از این دنیا مى رود و سفرى پرخطر و دور و دراز در پیش مى گیرد مع ذلک توشه اى معنوى همراه اوست که اگر آن توشه خوب باشد سبب نجات او و اگر بد باشد سبب عذاب او خواهد بود. بهترین توشه ها را خداوند متعال در قرآن مجید بیان فرموده ، آنجا که مى فرماید: و تزو دوا فان خیرالزاد التقوى – توشه بردارید و همانا بهترین توشه ها پرهیزکارى است )). خوشا بحال کسانیکه چنین توشه اى باخود دارند آنها در کنف رحمت الهى قرار قرار گرفته و بنعیم ابدى او متنعم مى شوند و بدا بحال اشخاصى که توشه عذاب آور با خود مى برند! آنان در دنیا تقصیر کرده و حق دیگران را ضایع نموده و کارى کرده اند که خود را از رحمت خداوندى در قیامت بى بهره ساخته اند. آنان استحقاق بهشت جاویدان حق تعالى را ندارند و بذلت و خوارى مى افتند. اکنون متوجه باشید تا از على (علیه السلام ) توشه بد را بشنوید و سعى کنید شما آن را همراه خود برندارید.
تیرانداز بى کمان
على (علیه السلام ) فرمود:
الداعى بلا عمل ، کالرامى بلا وتر.
ترجمه روایت شریفه :
دعا کننده اى که عمل بدستورات دینى نکند مانند کسى است که با کمان بى زه تیراندازى کند (همانطور که این تیرانداز تیرش بهدف نمى رسد، تیر دعاى او هم بهدف اجابت نخواهد رسید).
شرح :
خداوند متعال بنا بلطف و رحمتى که نسبت بمخلوق دارد وعده فرموده است که دعاى دعا کننده را اجابت کند یعنى اگر کسى مطلبى داشته باشد و آنرا از خدا بخواهد در صورتى که خداوند مانع و اشکالى متوجه او نبیند او را بمطلبش برساند. ولى کسیکه مى خواهد دعا کند باید مقدمات و شرائط اجابت دعا را فراهم نماید تا از طرف خودش مانعى براى اجابت دعا وجود نداشته باشد. مقدمات و شروط اجابت چه هستند؟ باید بدستورات مذهبى عمل کند. قلب و زبان خود را از آلودگیهاى اخلاقى پاک نماید و واقعا خدا را بخواند. بعد از همه اینها اگر دعا کرد و دعاى او باجابت نرسید و خداوند، خواسته او را مرحمت نفرمود ناراحت نشود، سوءظن پیدا نکند، سخنان بد و بى ربط نگوید و با یقین کامل ، معتقد باشد که خداوند مصلحت ندانسته که مطلب او عملى شود. با این عقیده خود را در این مورد تسلى دهد و براى مطالب دیگر خویش از دعا کردن و مسئلت از خداوند، دست نکشد.
على (علیه السلام ) فرمود:
اذا حییت بتحیه فحى باءحسن منها، و اذا اءسدیت الیک ید فکافئها بما یربى علیها، والفضل مع ذلک للبادى .
ترجمه روایت شریفه :
هرگاه مورد تحیت و تکریم واقع شدى ، تو بهتر از آن ، تحیت بجاى آر! و اگر بتو احسان شد، بیشتر، آن را تلافى کن . و با وجود تلافى بیشتر، برترى از آن کسى است که اول نیکى کرده است .
شرح :
آدمى بالطبع از احسان و کمک بدیگران خوشش میآید و وجدان او در چنین موقعى سرافراز شده و مباهات مى کند و هنگامى که انسان محبتى از کسى دید این طبیعت نامبرده در نهاد او بیدارتر شده و میل دارد با اجازه امکانات و شرائط، بوجه احسن و وضع خوش آیندترى آن محبت را جبران کند.
ما فرض مى کنیم کسى بصورت بهترى کار نیکى را پاداش داد آیا در این داد و دهش انسانى ، کدام یک فضیلت بیشترى نصیبش شده ؟ اولى که احسان را شروع کرده یا دومى که احسان بیشترى نموده است ؟ ظاهرا دومى که در این معامله زیادتر گذشت کرده . ولى در واقع و روى حساب ، اولى . زیرا اولى بوده است که در نیکو کارى پیش قدم شده و باب احسان را افتتاح کرده و سبب شده است که از دومى عمل خیرى بعنوان تلافى سرزند.
پیغام و نامه
على (علیه السلام ) فرمود:
رسولک ترجمان عقلک و کتابک اءبلغ ما ینطق عنک .
ترجمه روایت شریفه :
فرستاده تو مترجم (نماینده ) عقل تست و نامه تو رساتر چیزى است که از طرف تو سخن مى گوید.
شرح :
انسان نمى رسد همه کارهائیرا که دارد خودش انجام دهد، و بالاجبار براى بعضى از کارها باید از وجود دیگران استفاده کند: مثلا لازم است با کسى راجع به موضوعى مذاکره نماید و صلاح نمى بیند و یا اینکه نمى تواند شخصا او را ملاقات کند و حضورى مطالب خویش را باو بگوید، لابد کسى را نزد او مى فرستد، و مقاصد خود را بوسیله آن شخص بصورت پیغام باو مى رساند. البته باید نماینده که براى این کار انتخاب مى کند شخص فهمیده و سخن سنج باشد و تناسبى با مقام خودش داشته باشد زیرا دانائى و طرز تفکر فرستاده ، ملاک خرد و فکر فرستنده محسوب مى شود، و اگر مى خواهد کاملا احتیاط کند و خاطر او جمع باشد که پیغام حتما مطابق میل و خواسته او بطرف مى رسد و از این حیث هیچگونه نداشته باشد باید راه دیگرى در نظر بگیرد و آنراه آنستکه طى نامه اى که رعایت نکات ادبى و اخلاقى در آن شده است پیام خود را بطرف ابلاغ کند چه خطرهاى احتمالى که در نماینده هست در نامه نخواهد بود.
تبلیغ صحیح
على (علیه السلام ) فرمود:
اءلفقیه کل الفقیه من لم یقنط الناس من رحمه الله ، و لم یؤ یسهم من روح الله ، ولم یؤ منهم من مکر الله .
ترجمه روایت شریفه :
دانشمند کاملا فهمیده ، کسى است که مردم را از رحمت و لطف خدا ماءیوس نگرداند و آنها را از مجازات خداوند نیز ایمن نسازد.
شرح :
اشخاصى که از روى مدارک متقن ، دستورات و معارف الهى را فهمیده و مى خواهند آنها را بمردم برسانند وظیفه خطیرى بعهده دارند. زیرا باید با بیدارى و هوشیارى کامل ، اندازه فهم و درک مردم را در نظر بگیرند و پایه تبلیغات مذهبى خود را بر اساس صحیح و شایسته اى قرار دهند، باید بیان آنها رسا و سخنان آنان براى هر شنونده اى جالب و دلپسند باشد.
هرگاه بخواهند مهربانى و یا خشم خداوند را بمردم تذکر دهند، مواظب باشند از افراط و تفریط دورى کنند نه اینکه تنها مردم را به لطف خدا و بهشت سرگرم کنند تا در پیروى از دستورات خدا مسامحه کرده و اعتماد بکرم او نمایند و نه با عذاب الهى و جهنم مردم را چنان تهدید کنند که بکلى ناامید شوند، بلکه باید تعادل بین دو جنبه فوق را حفظ کرده و افراد را همیشه در بیم و امید نگهدارى کنند. با این کیفیت ، امید مى رود که مردم از تبلیغات مذهبى بهره کامل برده و موعظه مبلغین در اعماق قلوب آنان جایگزین شود.
تعلیم و تعلم
على (علیه السلام ) فرمود:
ما اءخذ الله على اءهل الجهل اءن یتعلموا حتى اءخذ على اءهل العلم اءن یعلموا.
ترجمه روایت شریفه :
خداوند از نادانان پیمان نگرفت که (دانش ) بیاموزند مگر بعد از آنکه از دانایان پیمان گرفت که (دانش ) یاد دهند.
شرح :
هیچ دینى باندازه دین اسلام درباره کسب علم و دانش تاءکید نکرده است . با عباراتى فصیح ، بیاناتى عالى و جملاتى تکان دهنده ، مردم را براى بدست آوردن گوهر دانش تحریص و ترغیب نموده است .
کیست که این دستورات را بشنود و با دیده تحسین بآنها ننگرد، و کدام است که این فرمانها و اوامر را مطالعه کند و در برابر حقیقتى که از لابلاى آنها آشکار و هویدا است سر تسلیم فرود نیاورد. البته اسلام بهمین منوال که به ((تعلم )) یعنى فراگرفتن دانش امر کرده به ((تعلیم )) یعنى آموختن و یاد دادن دانش بدیگران توصیه فرموده است و همین دو وظیفه حتمى است که نادان و بى سواد را بفرا گرفتن و دانشمند و باسواد را به بذل علم وامیدارد و با این فعالیت دو جانبه ریشه درخت بى ثمر جهل و بیسوادى کنده شده و بجاى آن درخت خرم و بارور دانش نمو میکند.
اجتماع بشرى در سایه و پناه این درخت باوج تعالى رسیده و با استفاده صحیح از ((علم )) مرفه و محفوظ مى گردد.
کتاب الهام از گفتار على علیه السلام / سید محمد تقى حکیم
منبع : غدیر