پیروزمند شکست خورده

پیروزمند شکست خورده

بزرگترین عیب
على (علیه السلام ) فرمود:

اءکبر العیب اءن تعیب ما فیک مثله .
ترجمه روایت شریفه :

بزرگترین عیب آنست که آن صفتى که در خودت هست از دیگران عیب بشمارى .
شرح :

آدم فهمیده و متین همیشه در صدد تهذیب خویش مى باشد و مایل است که خود را از رذائل و نقائص پاک کند در ضمن مشغول انجام وظیفه اى که انتخاب کرده و شغلى که باو محول شده است مى باشد. این آدم هیچگاه توجه به عیوب مردم پیدا نمى کند و هرگز حاضر نیست تجسس کند و به عیوب دیگران واقف شود. زیرا این عمل ناپسند را منافى انسانیت و مروت مى داند. ولى آدم نادان و سبک مغز اصلا در فکر اصلاح خودش نیست و نمى خواهد معایب خویش را رفع نماید. از خودش بکلى صرف نظر کرده اما چشم بدیگران دوخته است که به بیند چه عیبى در آنها وجود دارد تا از آنها انتقاد نماید. این آدم گاهى چنان سرگرم عیبجوئى از اشخاص مى شود که از خود غفلت مى کند و همان عیبى که از دیگران مى گیرد و آنرا وسیله سرزنش قرار مى دهد در خود او موجود است این شخص باید بداند که خودش ببزرگترین عیبها دچار شده است .

بزرگوارى
على (علیه السلام ) فرمود:

من اءشرف اءفعال الکریم غفلته عما یعلم .
ترجمه روایت شریفه :

یکى از بهترین کارهاى شخص بزرگوار، آنستکه چیزهائى را که مى داند نادیده انگارد.
شرح :

آدم پست ، همیشه درباره مردم کنجکاوى مى کند و مترصد است از دیگران عیبى ببیند و آن را فاش سازد و از دارنده آن تنفیذ نماید. و اگر نقطه ضعفى ظاهرا کسى ندید کوشش مى کند از لابلاى کردار یا گفتار او بهانه اى براى سرزنش پیدا کند و اگر یقین به عیب کسى نداشته باشد باز باحتمال و یا گمان ، زبان بملامت مى گشاید ولى آدم بزرگوار اینطور نیست . او سرگرم کار خودش مى باشد و کارى بکار کسى ندارد. تجسس از اعمال و صفات مردم نمى کند، بیخود درباره مردم حرف نمیزند و اگر هم بطور قطع ، بعیوب کسى پى برد و بر او ثابت شد که نواقص او چیست کریمانه چشم پوشى مى کند و آن عیوب را باین و آن نمى گوید تا او را رسوا کند و چنانچه از کسى بى احترامى ببیند، بواسطه طبع بلندى که دارد وجدانش راضى نیست که او را در انظار، سرشکسته کند، از این جهت نه به رخ خود طرف مى آورد و نه بدیگران اظهار مى کند و از حق خودش صرف نظر مى نماید.

پذیرش اعمال
على (علیه السلام ) فرمود:

لا یقل عمل مع التقوى ، و کیف یقل ما یتقبل .
ترجمه روایت شریفه :

هیچ عملى که باتقوى همراه باشد کم نیست . چگونه عملى که پذیرفته شده کم باشد!.
شرح :

خداوند متعال در قرآن مجید فرموده است : انما یتقبل الله من المتقین – خدا منحصرا اعمال پرهیز کاران را مى پذیرد)) فلسفه این مطلب اینست که اشخاص پرهیزکار هر عملى که انجام مى دهند براى خدا و تقرب بدرگاه اوست ، تظاهر، ریا و خودنمائى در آن ندارند، از این جهت شرائط و آداب آن عمل را کاملا رعایت کرده و آنرا شایسته قبول مى نمایند ولى اشخاصى که تقوى ندارند کارهائى که بجا میآورند، براى خودنمائى است نه براى امتثال امر پروردگار، از این جهت شرائط لازمه آن عبادت را منظور نداشته و آن عمل را از درجه قبول ساقط مى نمایند.

بهر جهت ، عمل آدم پرهیزکار هر چند کوچک و جزئى باشد چون خداوند آنرا مى پذیرد با ارزش است و در نامه عمل او مى درخشد و روزى پاداش ‍ آنرا دریافت خواهد کرد اما عملى که از آدم بى تقوى سرزند با توجه بتوضیح فوق هر چند زیاد باشد بى ارزش است و نتیجه اى نزد خدا براى انجام دهنده آن نخواهد بود.

پیروزمند شکست خورده
على (علیه السلام ) فرمود:

ما ظفر من ظفر الاثم به ، و الغالب بالشر مغلوب .
ترجمه روایت شریفه :

کسیکه بخاطر پیروزى مرتکب گناه شده پیروز محسوب نمى شود، و هر کس که از راه شر و بدى غالب گردد، (در واقع ) مغلوب است .
شرح :

بعضى از مردم با اصرار و پافشارى بسیار، مى خواهند بر دشمن خود مسلط شوند و او را از سر راه خواسته ها و هدفهاى خود دور کنند، این اشخاص اگر با زیرکى و کاردانى بدون تخطى از حدود و موازین دین ، بر دشمن فائق آمدند حقیقه موفق شده اند ولى اگر با وسائل غیر مشروع دست باینکار زده و بناحق اقداماتى بکنند تا دشمن خود را از بین ببرند و توفیق هم حاصل نمایند، ظاهرا بمنظور خودشان رسیده و پیروز شده اند اما باید بدانند که در واقع شکست خورده اند، زیرا خود را بخشم الهى گرفتار و بعذاب دائمى پروردگار کشانیده اند و هر کارى که از جاده حقیقت خارج شد دوامى نخواهد داشت و با بیدارى و هوشیارى ظالمانه نگهدارى آن براى همیشه ممکن نیست و سرانجام رسوائى ببار میآورد.

بامداد حقیقت
على (علیه السلام ) فرمود:

قد اءضاء الصبح لذى عینین .
ترجمه روایت شریفه :

بامداد (حقیقت ) براى کسیکه دو چشم (بینا) دارد هویدا و روشن است .
شرح :

در پس پرده ظاهر، باطنى است ؛ و در پشت این صورت و سیماى بچشم خور، حقیقتى . اما آن باطن و حقیقت براى همه تجلى نمى کند و خود را در برابر هر دیده اى آشکار نمى سازد. مى خواهید آن باطن و حقیقت ، براى کوردلان که نیروى دیدشان از قشر تجاوز نمى کند و جز ظاهر چیزى نمى بینند. جلوه اى داشته باشد؟ چنین چیزى نیست ! کشف حقیقت در واقع ، براى روشندلان و کسانى است که چشم بصیرت دارند، و بهر چیزى بدقت مى نگرند، و از همان نگاه اول متوجه عمق مطلب مى شنوند، و قضایا را تا آخر مى خوانند، این اشخاص از نظر خودشان چیز مبهم و تاریکى نمى بینند. و چنان در این امر مسلط بوده و به بینش خود اطمینان دارند، که بدون تردید قضاوت مى کنند و قضاوت خود را صائب مى دانند. و یقین دارند که هر چه دیده اند درست دیده اند، و همینطور هم هست . زیرا براى بینایان در موضوع روشن و واضح ، شک و تردیدى نیست .

بخشش اندک
على (علیه السلام ) فرمود:

لا تستح من اعطاء القلیل ، فان الحرمان اءقل منه .
ترجمه روایت شریفه :

از بخشیدن چیز کم ، شرم مکن ، چه محروم نمودن از آن کمتر است .
شرح :

وقتى که انسان تشخیص داد در موردى ، بخشش سزاوار است و او مى تواند باین وظیفه انسانى عمل کند، باید بى درنگ در آن مورد، بخشش نموده و از بذل مال دریغ ننماید و چنانچه تشخیص داد، ولى باندازه نظر بلند خویش ، قدرت مالى نداشت و نتوانست آنطورى که شایسته است کمک عمده اى بکند، و از کمک جزئى نیز خجالت مى کشید.

آیا در این مورد تکلیف او چیست ؟ بکلى کمکى نکند و خود را از آن فیض و طرف را از آن بخشش ، محروم سازد؟ و یا بدون آنکه شرمنده و ناراحت شود باندازه توانائى خویش کمک کند؟

اینک جواب این سؤ ال را از بیان ساده و عقلائى على (علیه السلام ) دریافت دارید:

بردبارى
على (علیه السلام ) فرمود:

الحلم عشیره .
ترجمه روایت شریفه :

حلم قبیله اى است .
شرح :

یکى از صفات پسندیده ((حلم )) یعنى بردبارى است حلم آنست که انسان از موضوعى که ناراحت کننده است خشمگین نشود و با تاءمل و خونسردى از آن بگذرد. کسى که داراى این صفت باشد او را ((حلیم )) یعنى بردبار مى گویند زیرا ناراحتى هائى که از ناحیه دیگران بانسان میرسد روح او را آزرده مى سازد و تحمل آنها مانند بارى که بر دوش ‍ مى گیرد مشکل است ، بواسطه آنکه باید بخود رنج دهد تا بتواند از آن ناملایمات گذشت داشته باشند. البته در مقابل تحمل این سختى نتائج و آثار نیکى هم دارد و آن اینست که آدم حلیم چون در برابر اشخاص نادان بردبارى پیشه مى کند و مظلوم و ساکت مى ماند، قهرا حمایت دیگران را جلب مى نماید و مردم دوستدار و پشتیبان او شده و همچون عشیره و فامیل بدفاع از او و سرکوبى جاهل اقدام مى کنند از این جهت گفته اند؛ حلم سپاه مجهزى است که هر وقت لازم شد بکمک آدمى مى شتابد و هزینه اى هم ندارد.

بزرگترین بى نیازى
على (علیه السلام ) فرمود:

الغنى الاءکبر الیاس عما فى اءیدى الناس .
ترجمه روایت شریفه :

بزرگترین بى نیازى ، ناامید بودن از چیزى است که در دست مردم مى باشد.
شرح :

چرا انسان از دیگران انتظار داشته باشد! براى چه بدست مردم نگاه کند؟ مگر مردم چه مى کنند! یا چه مى توانند بکنند؟ کسیکه خودش محتاج باشد و از آینده خویش جز ظواهرى نمى تواند تشخیص دهد و اگر موانعى خرد کننده در سر راه او باشد قدرت مقاومت با آنها را ندارد چگونه مى تواند بدیگرى برسد و کى سزاوار است باین آدمى با چنین عجز اعتماد کرد و چشم امید به او داشت ! چه خوبست آدم از همه کس چشم طمع ببرد و همه را از بر آوردن حاجات خویش عاجز بنگرد و از همه قدرتها صورى و ظاهرى صرف نظر کرده و تنها بقدرت لایزال خداوندى تکیه نماید و هر چه بخواهد از حضرت او بخواهد. انسان با این اعتقاد و روش ، مستقل مى شود، خود را از همه بى نیاز مى بیند، با نیروى الهى روى پاى خود میایستد، زحمت مى کشد، رنج مى برد و بالاخره نتیجه مى گیرد، موفق مى شود، زنده مى شود، زندگى مى کند و شرافتمندانه مى میرد.

اندازه دوستى و دشمنى
على (علیه السلام ) فرمود:

اءحبب حبیبک هونا ما، عسى اءن یکون بغیضک یوما ما، و اءبغض بغیضک هونا ما، عسى اءن یکون حبیبک یوما ما.
ترجمه روایت شریفه :

دوست خود را بحد اعتدال دوست بدار، شاید روزى دشمن تو گردد. و دشمن خود را بدون زیاده روى ، دشمن دار شاید روزى دوست تو گردد.
شرح :

خوبست که آدم در هر کارى جنبه اعتدال و حد وسط را رعایت کند زیرا در طرف افراد یعنى زیاده روى و در جانب تفریط یعنى کوتاه آمدن ، انسان زیان مى بیند حتى در مورد دوستى و دشمنى کردن با اشخاص بد نیست از این قائده کلى تبعیت کند باین معنى که دوست او هر چند صمیمى و یکرنگ باشد صلاح نیست همه اسرار و رازهاى خویش را با او در میان بگذارد، چه شاید روزى فرارسد که سنگ تفرقه و دشمنى میان آنان جدائى اندازد و آن دوست سابق از اسرار دوست خود، علیه او استفاده کند. برعکس قضیه هم همینطور، یعنى دشمن هر چند سرسخت باشد نباید با او دشمنى و خصومت را از حد بدر برد بلکه میسزد که راهى براى آشتى با او بگذراد چون ممکن است آن دشمن روزى در شمار دوستان او در آید و از دشمنیهاى گذشته که با او کرده خجل و شرمنده گردد. اینها همه از افکار عالى و راهنمائیهاى با ارزشى است که در قاموس سیاست و اخلاق بى نظیر على (علیه السلام ) یافت مى شود.

اهم و مهم
على (علیه السلام ) فرمود:

لا قربه بالنو افل اذا اءضرت بالفرائض .
ترجمه روایت شریفه :

در مستحباتى که به واجبات زیان مى رسانند تقربى (بدرگاه خداوند) نیست (واجرى ندارند)
شرح :

در دین اسلام اعمال به پنج طبقه تقسیم شده اند: واجب ، مستحب ، حرام ، مکروه و مباح . ((واجب )) انجام آن حتمى ، ((مستحب )) بجا آوردنش بهتر. ((حرام )) لازم الاجتناب . ((مکروه )) ترکش بهتر و ((مباح )) انجام دادن و ترکش یکسان است . آدم موفق کسى است که بتواند واجبات و مستحبات را بجا آورده و حرام و مکروه را ترک کند و اگر نتوانست مستحبات را انجام دهد بواجبات اکتفا نماید. این خود یک سیره و روش قابل قبولى است که با آئین شرع تطبیق مى کند. ولى اگر کسى از این مسیر منحرف شد یعنى مثلا واجبات و مستحبات را بطور کلى ترک نمود مسلما مسئوول است و مؤ اخذه مى شود. و چنانچه مستحبات را اهمیت داد بطورى که نقصى در واجبات وارد آید مثلا در هنگامى که باید فریضه را انجام دهد بمنظور درک ثواب مشغول به مستحبات شود، نیز مرتکب خلاف شده است . چه مستحبات در موقع مخصوص فرائض ، پاداشى ندارند.

ایمان
على (علیه السلام ) فرمود:

اءلایمان معرفه بالقلب ، و اقرار باللسان ، و عمل بالارکان .
ترجمه روایت شریفه :

ایمان شناختن با دل ، اقرار بزبان ، و عمل با اعضا و جوارح است .
شرح :

ایمان اگر حقیقت داشته باشد و در اعماق قلوب آدمى رسوخ کرده باشد همانند خرد، انسان را راهبرى مى کند و افکار و اعمال او را تحت تاءثیر و نفوذ خود قرار مى دهد. هنگامى که آدم براى کارى مى خواهد تصمیم بگیرد روح ایمان بر فراز افکار او به پرواز در آمده و مراقب تصمیمات او خواهد بود کار مورد نظر اگر خوب و شایسته است ایمان شروع به تحریک کردن مى کند تا انسان را باخذ تصمیم جدى براى آن کار وادار نماید و اگر آن کار، زشت است ایمان بفعالیت مى افتد تا فکر انسان را منقلب کند و او را از آن عمل منصرف سازد.

بنابراین ، اگر ما اشخاصى دیدیم که ظاهرا با ایمان هستند ولى از لحاظ کردار لاقید هستند و پایبند به اصول ایمانى نمى باشند و رفتار آنان با مقررات اسلام وفق نمى دهد مى فهمیم که آنان ایمان حقیقى ندارند. معنى ایمان را از على (علیه السلام ) پرسیدند آن بزرگوار معنى ایمان واقعى را بیان فرمودند.

بالاترین بى نیازى
على (علیه السلام ) فرمود:

اءشرف الغنى ، ترک المنى .
ترجمه روایت شریفه :

بالاترین بى نیازى ، ترک آرزوها است .
شرح :

آرزوهاى آدمى دور و دراز، و خواسته هاى او بى پایان است . هر چه را نداشت مى خواهد، و هر چه را داشت بهتر و بالاتر از آن را خواستار مى شود. وقتى نیست که وضع زندگى خویش را مرتب و آرزوهاى خود را برآورده به بیند. اگر در کسى این نابسمانى بحد افراط برسد آن شخص هرگز در وادى آرام بى نیازى قدم نمى گذارد و هیچگاه آنچنان لذتى که از داده خدا باید ببرد نمى برد چندان تفاوتى میان او و کسى که از مزایاى او محروم است نیست . او با آن محرومیت خود را محتاج مى داند. این نیز با آن همه داشتن ، خویش را نیازمند مى نگرد. در صورتى که اگر از بسیارى از آرزوهاى خود چشم پوشى کند، افکار خود را راحت کرده و بى نیاز مى شود.
کتاب الهام از گفتار على علیه السلام / سید محمد تقى حکیم

منبع : غدیر

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید