صلح امام حسن (علیه السلام) پرشکوه‏ترین نرمش قهرمانانه تاریخ

صلح امام حسن (علیه السلام) پرشکوه‏ترین نرمش قهرمانانه تاریخ

نویسنده: آل یاسین، راضی
مترجم: آیت الله العظمی سید علی خامنه‌ای

جهاد امام حسن(علیه السلام):
جهاد او جالبترین و در عین حال، دردناکترین نوع جهاد و دارای وسیعترین میدانها و طولانیترین رنجها بود.
در راه خدا جهاد کرد ولی نه فقط در یک جبهه بلکه در جبهه های بسیار: در جبهه مبارزه با دشمن چه به صورت لشکرکشی و چه به صورت مقابله با فتنه انگیزیها و شیطنتهای او؛ در جبهه مبارزه با اصحاب و سپاهیان خودش بدینصورت که با روشهای گوناگون در صدد اصلاح آنان برآمد و چه رنجی در این راه برد و بلاخره هم توفیق نیافت، در جبهه مبارزه با نفس، بدینصورت که عواطف خویشتن را کنترل نمود و طغیان تمایلات خود را مهار کرد و سلطه نفس را سرکوب ساخت… و در رهبران بشری کسی را نمیشناسیم که توانسته باشد بر تمایلات و احساسات و اعصاب خود چندان تسلط یابد که ایشان در موارد مختلف این سرگذشت، تسلط یافته است. در جبهه مبارزه با شیعیان مخلص خود بدینصورت که پرسشهای عتابآمیز و جرات آلود آنان را در باره علت صلح، با خونسردی تحمل کردو با روشی که نمایشگر فرشته خویی او و نشاندهنده روح یک امام معصوم بود با آنان روبرو شد یعنی خشم خود را فرو خورد و شکیبایی ورزید و با طبعی آرام و لهجهای شیرین و دلپذیر و گذشتی فراوان آنان را پذیرفت.عتاب هر یک را به روشنترین و صحیحترین وضع پاسخ میگفت و هدفهای خود را برای او تشریح میکرد و لحن خصمانه عتاب او را از بین میبرد و مخاطب او ناگهان خود را با حجتی قوی و هدفی بزرگ و رایی اصیل مواجه مییافت و از مشاهده موقعیت امام خود، به یاد موقعیت پیامبران میافتاد و سخن او را همچون وحی و الهام آسمانی میپذیرفت… و مگر چنین نبود؟
او که از قدرت و حکومت گذشته بود، در این راه مبارزه میکرد که اسلام را باقی بدارد و زندگی مسلمانان را قرین رفاه و آسودگی سازد و مومنان را از قتل برهاند. در حقیقت او در حکم کسی بود که در راه خدااز حق زندگی صرفنظر میکند و در بهای نعیم آن جهان، جان خود را تقدیم میدارد.

صبر امام حسن(علیه السلام)
صبر او، عکس العمل جهاد او حصاری بود که در همه میدانها و جبهه ها بدان پناه میبرد.
او از زمانه و مردم زمانه به قدری محرومیت و خیانت و غداری و توطئه و ترور و پیمان شکنی و تهمت و دشنام دشمنان و رویگردانی و عتاب دوستان را تحمل کرد که در میان زعمای تاریخ ـ تا آنجا که ما بیاد داریم ـ از کسی جز او همانند آن را سراغ نداریم. او همه این ناملایمات را با صبری که کوهها با آن برابری نمیتوانند کرد متحمل میشد و شرایط نامساعدی را که از همه سو احاطهاش کرده بود با حکمت سرشار و پختگی و کار آزمودگی تمام، طی کرد؛ هرگز تسلیم غضب و زبون احساسات نشد؛ در برابر حوادث خود را نباخت و از شداید در اضطراب نیفتاد و هیچ عاملی جز یاری دین و برافراشتن پرچم قرآن و بلند آوازه ساختن دعوت اسلام، نتوانست او را برانگیزد.
دارنده این مزایا و این خصال، همان حسن(علیه السلام) سبط پیغمبر است با همان حقیقتی که خدایش آفریده است. هیچ کس به جز جاهلی لجوج یا دشمنی بی انصاف را یارای آن نیست که در این صفات و خصال بر حسن(علیه السلام) خرده گیری کند. صفات او در زمان خودش برترین صفات بود. از بخشش و کرمش همچون ضرب المثلی نام برده میشد؛ شیرینی گفتار و حاضر جوابی وی و قدرت منطقش و هیبتش و حلمش و عقل و درایتش را دشمنان تصدیق میکردند، چه رسد به دوستان.
به ستایشهای معاویه از او بنگرید؛ هر گاه در محضر او بحث و مشاجرهای درباره حسن(علیه السلام) در میگرفت وی در آخر کار سخنی در تمجید آن حضرت میگفت و گاه بدون آنکه بحثی از این گونه پیش آید، نظر ستایشآمیز خود را ابراز میداشت.
یکبار شیرینی گفتار آن حضرت را چنین ستود: «در باره هیچ کس به قدر حسن(علیه السلام) این احساس را نداشتم که وقتی میگوید، ادامه گفتار او را دوست بدارم» نوبت دیگری که در حضور او از امام حسن(علیه السلام) یاد شد، گفت: «اینها مردمی هستند که سخن گفتن به آنان الهام شده است».
درباره هیبت و خوش محضری آن حضرت گفت: «به خدا، هرگز او را ندیدم مگر آنکه از غیابش ناشاد و از عتابش بیمناک بودم».
و همچنین گفت: «به خدا هرگاه در کنار خود نشستهاش دیدم از وضع او و از عیب جویی او بیمناک گشتم.»
گویند: «عبدالله ابن عباس چون با حسن(علیه السلام) تنها شد میان دو چشم او را بوسید و گفت: قربانت گردم پسر عمو! به خدا پیوسته دریای دانشت در تلاطم است، چندان بر ایشان تاختی تا انتقام مرا از فرزندان… باز ستاندی.

فداکاری امام حسن(علیه السلام)
فداکاری بی نظیر او همان وضعی است که او به خاطر فکر و عقیده خود در مواجهه با ملک و حکومت انتخاب کرد.
غالبا چشم پوشیدن کسی که صاحب قانونی حکومت است از این حق قانونی خود بیش از گذشتن از سر و جان، حایز اهمیت و دلیل بزرگی روح است. و بلند نظری و بزرگی روح در راه عقیده و هدف آشکاراترین صفات حسن(علیه السلام) ابن علی و جالبترین ابزارهای وی در جهاد متصل و بهم پیوستهاش بود.
در میان این دو نوع فداکاری ـ فداکردن جان یا گذشتن از سر حکومت با وجود حق قانونی ـ دومی بسی دردناکتر و دارای رنج طولانیتر و لطمه آن بر شخصیت انسانی کوبندهتر است.
در همه دورههای تاریخ، عشق حکومت در دل حاکمان و پادشاهان، ریشه دارتر و عمیقتر از عشق به جان بوده است تا چه رسد به فکر و عقیده. افراد زیادی را میشناسیم که جان خود را فدای حکومت و سلطنت خود کردهاند در حالی که جز عدهای معدود به یاد نداریم که کسی تخت سلطنت را بلا گردان جان خود نموده باشد.
در تاریخ مناظر تلخ و رقت باری از قربانیان سلطنت را میتوان دید که پادشاهان برای حفظ تاج و تخت خود، نخست آنها را و سپس ـ چون گزیری نبوده است ـ خود را فدا ساختهاند.
با توجه به این نسبت ـ یعنی نسبت اندک کسانی که تاج و تخت را فدای جان کردهاند در برابر آنان که به عکس، جان خود را در راه تاج و تخت از دست دادهاند ـ تفاوت میان ارزش معنوی این دو فداکاری را از نظر مردم درمی یابیم.
به همین دلیل است که در آن موارد نادری که حکومت و سلطنت فدا شده است، مشاهده میکنیم که اهتمام مردم به این واقعه بیشتر و گفت و گوها و قیل و قالها و همهمهها در اطراف آن فراوانتر است و باز به همین دلیل است که اظهار نظرها و تعلیلها و تحلیلها، فلسفه چینیهای گوناگون فقط در پیرامون چنین واقعهای به عمل میآید و تاریخ به یاد ندارد که در حادثه فرود آمدن حکمرانی از مقام حکومت، میان مردم اختلاف نظر در این باره پدید نیامده باشد؛ برخی او را تصویب و برخی تخطئه نکرده باشند؛ جمعی آن را عذر ننهاده و جمع دیگری بر آن خرده نگرفته باشند و خلاصه، جبههای با او و جبههای در برابر او قرار نگرفته باشند،مگر حسن(علیه السلام) ابن علی (علیه السلام).
اصولا اگر کمی دقت شود، همین که آن حضرت حکومت را در راه عقیدهاش فدا ساخت خود از بزرگترین آیات شجاعت اوست.
با این حال در کجای زندگی او نشانه طمع به زنده ماندن و یا ترس از مرگ را میتوان یافت؟
در حساب امام حسن(علیه السلام) یگانه مقیاس و میزان، همان افکار و ایدههای عالی او بود که از دیدگاه او هیچ چیز دیگری با آن سنجیده و مقایسه نمیتوانست شد.
او معتقد بود که باید ملک و حکومت خود را فدای این افکار و ایدهها کند و با این فداکاری بزرگ، آن تنها ازرش معنوی را از دست اندازی خصمانه کسانی که از ننگ این جهان و آتش آن جهان نمیاندیشند، مصون بدارد و همین خط مشی را هم بدون کوچکترین تغییر و انحراف و ضعف و درحالی که زندگی را تحقیر میکرد طی نمود.
او راضی شد که برای زنده نگاه داشتن هدفهای خود، زندگی دردناکی را تحمل کند که مرگ از آلام آن بسی کوچکتر و سبکتر است؛ پذیرفت که با تمام وجود خود، ابزاری باشد برای خیر و مصلحت دیگران و بی آنکه کوچکترین بهره و فایده و ذخیرهای نصیب خود او گردد. و فقط همین مقدار، بالاترین مقام و مرتبتی است که مصلحان کم نظیر و طراز اول تاریخ توانستهاند بدان نایل آیند و دورترین سرمنزلی است که تربیت اسلامی برای تامین هدف نهایی خود ـ یعنی مستقر ساختن صلاح همگانی و نشر افکار صحیح در اجتماع ـ آن را وجهه همت خود ساخته است.
بسیارند کسانی که در خدمت افکار و ایدههای خود و به خاطر زنده نگاه داشتن آنها، متحمل مصیبتها و بلاهای فراوان شدهاند ولی در میان این گونه مردمان، کسی را نمیشناسیم که در تحمل بلیههای رنگارنگ و رنجههای دانگیر از آن گونه که سایه وار تا آخر عمر و لحظه آخرین ضربت، قرین آدمی هستند، به پای حسن(علیه السلام) برسد.
بنابر این از هر جهت او نمونه و سمبل کامل پیشوا و مصلح عظیم الشانی است که درس پذیرش سختترین و دردناکترین فداکاریها به خاطر ایده و هدف را، به مصلحان جهان تعلیم داد.
و در قدمهای بعدی این مرحله، همه جا با زهد و بی اعتناییاش به بهرههای این جهان، پیش قدم و پیشرو بود. بنابراین پارسایی او در این جهان و شکیبایی او برزندگانیای آنچنان و فدا ساختن ملک حکومت، هر یک عناصر جهاد او در راه خدا و وسایل پیروزی او در راه جاوید ساختن فکر و عقیده و ابزار خلود و بقای شخصیت اوست.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید